آيا همه حق دارند؟!

  • شروع کننده موضوع nadiya_m
  • بازدیدها 130
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

nadiya_m

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/13
ارسالی ها
1,838
امتیاز واکنش
3,877
امتیاز
596
سن
27
محل سکونت
TEHRAN
يکي از اساسي ترين نقد هاي که غرب به دين مبين اسلام وارد مي کند موضع تساهل و يا همان پلوراليسم است. در واقع مدعيان بر اين باورند که اعتقاد به حقانيت دين مبين اسلام به خودي خود موجبات تصلب و پا فشاري بر انگاره هاي ديني مي شود و از اين رو جايي براي تساهل و تسامح بين بشر و پلوراليسم باقي نمي گذارد. در واقع فحواي کلام اين منتقدان بر آن است که اساسا به دليل نامحسوس بودن و غير ملموس بودن انگاره هاي ديني نمي توان تصميم روشني در خصوص \" حقانيت \" گرفت و از اين رو براي آنکه \" صلح کل \" در ميان ابناي بشر پديد آيد بهتر است \" حق \" را به همه داد و اين امور را در حيطه مسائل شخصي محدود و محصور نمود. از اين روست که عبارت \" حق \" که مي توان گفت اساس دين اسلام است در دنياي امروز و ادبيات كفرآميز و مادي سكولار كلمه بسيار خطرناكي محسوب مي شود. به عبارت دقيق تر امروز سکولاريسم به دنبال حذف مفهوم \"حق\" از ادبيات جهاني است. اما آيا تساهل حقيقي که مي توان آن را مولفه اي مهم در زندگي مسالمت آميز بشر دانست به معناي اعاده حق به تمام افراد است؟! آيا معناي پلوراليسم عبور از حقانيت هاست و يا اينکه براي دستيابي به يک زندگي مسالمت آميز مي توان نوع ديگري از تساهل را به اختيار گرفت. بسياري از صاحب نظران و انديشه وران بر اين باورند که اساسا مسئله پلوراليسم ديني و يا همان قرائت هاي مختلف و همسطح از فحواي دين برگرفته از روح شکاک انديشه هاي غربي است. مع الاسف پس از رنسانس و با آغاز دوران پست مدرنيسم من خودبنياد گر در مورد هر آنچه که هست به شک افتاده است. حتي امروز عقلانيت در غرب عقلانيت را هم مورد شک و ترديد قرار داده است که در نوع خود جالب به نظر مي رسد!در اين گفتمان فکري که همه چيز مورد شک و ترديد است بي شک موضوع \" حق \" نيز دستخوش يک شکاکيت مفهومي مي شود. به عبارت بهتر در اين تعبير به خاطر اينکه حق مربوط به مولفه هاي ماوراي حس است پس نمي توان درک درستي از موضوع حق داشت و لذا بهتر است که همه چشمانشان را برروي حقايق ببندند و تنها به قراردادهاي اجتماعي که ملموسانه براي ادامه زندگي بشر تدوين شده اند اکتفا کنند. يعني براي آنکه صف بندي جدي اي در ميان حق و باطل پديد نيايد و انسان ها بتوانند در ميان صلح کل زندگي کنند مي بايست انسان ها از تصلب نسبت به عقايد!!! صرف نظر کنند و نسبت به تمام ايده ها علي السويه رفتار نمايند. اين طرز تفکر که مي توان آن را اساس ليبراليسم نيز دانست دچار خلط هاي مفهومي بزرگي است. در ابتدا آنکه هميشه براي ايجاد صلح نياز به رويکردهاي يکسان در خصوص مسائل حق و باطل نيست. معناي حقيقي تساهل، تسامح در ممشاي رفتاري است ونه ناديده انگاشتن مباني حق. امروز اسلام در جهان منادي صلح و برادري و زندگي مسالمت آميز ابناي بشر است بي آنکه پيروان آن عقايد خود را به کناري نهاده باشند. از سوي ديگر مگر مي توان نسبت به موضوعات حق و باطل علي السويه رفتار کرد. در حالي که بسياري از حقانيت ها به علت فطري بودن در ميان انسانها شناخته شده است و از همه مهمتر بر اساس کدامين استدلال هرآنچه که در پنجه حس نباشد قابل تصديق نيست؟! از سوي ديگر همان قراردادهاي اجتماعي که با عنوان \" جبر \" پديد آمده اند حقانيت خود را از کجا اختيار مي کنند؟! از اين روست که مي توان گفت تقسيم حق بين همه يکي از ارکان سکولاريسم است. در واقع اگر حکمرانان بخواهند هر آن گونه که مايلند حکمراني کنند چاره اي ندارند مگر آنکه مرزهاي بين حق و باطل را در هم شکنند تا بدين وسيله توجيهي براي اعتراضات و اعاده حق ها باقي نماند. با اين حال هرچند در دين مبين اسلام دستيابي به ذات \" حق \" که همان ذات احديت است غير قابل تصور است اما راه هاي آشنايي با معرفت بسيار است. گو اينکه تمام حجت هاي بيروني و دروني که در اختيار انسان قرار دارد براي حرکت وي به سوي شناخت حقيقت است. حضرت آيت الله حسن زاده آملي در ابتدا رساله \"انه الحق\" مي فرمايند كه بالغ بر 260 نقطه در قرآن پيرامون حق آمده است. جالب است که در معاني و تمهيدات مختلف كه پيرامون مسئله حق بيان شده حق در بين صفات قرآن بالاترين صفتي است كه قرآن خود را به آن متصف کرده است. لذا در نهايت بايد گفت تعبير همگاني بودن حق يک تعبير کاملا اشتباه و برآمده از روح و فرهنگ ماترياليستي اومانيسم است. از سوي ديگر اين تعبير دستمايه خوبي براي اهمال حقوق مستضعفان از سوي مستکبران شده است تا در قفاي آن به تضييع حقوق ضعفا بپردازند.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
420
پاسخ ها
0
بازدیدها
155
بالا