آره دوبار!یه سری تو حیاط مدرسه خواستم کفشمو که راحت درمیومدو پرت کنم،کفشم درنیومد رفیقمم جاخالی داد پام خورد به نشیمنگاه معاونمون، بدبخت داشت از پله ها میوفتاد،یه سریم تو روستای گیلان یه لباس گل گلی پوشیده بودم،داداشم مسخرم کرد خواستم با دمپایی...