اساتید برتر حقوق

  • شروع کننده موضوع KIMIA_A
  • بازدیدها 219
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

KIMIA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/01
ارسالی ها
3,446
امتیاز واکنش
25,959
امتیاز
956
سن
23
محل سکونت
تهران
بیوگرافی دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی

- متولد ۱۳۰۲ لنگرود

- فراگیرى علوم دینى و عربى و ادبیات عرب در حوزه هاى علمیه مشهد

- اخذ دکتراى حقوق از دانشکده حقوق دانشگاه تهران

- تجربه سال ها قضاوت در دادگسترى هاى ایران

- بیش از ۳۰ سال تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران

- اولین نویسنده دایرةالمعارف حقوقى ایران در ۵ جلد

- اولین نویسنده فرهنگ حقوقى در ایران

- رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسى

- اولین نویسنده ترمینولوژى حقوق در ایران

- برخى از آثار تألیفى وى عبارتند از: کامل المیزان، التقریب الى حاشیه التهذیب، اصول فلسفى حقوق در فلسفه حقوق، شخصیت معنوى حافظ، تأثیر اراده در حقوق مدنى، تاریخ حقوق ایران، مقدمه عمومى علم حقوق، رهن و صلح، وصیت، مکتب هاى حقوقى در حقوق اسلام، حقوق ثبت، حقوق اموال، دایرةالمعارف علوم اسلامى و...
تمام آنها که در عالم حقوق دستى بر آتش دارند و یا حقوق خوانده اند یا حقوق مى دانند و یا استاد حقوق هستند و یا وکیل مدافع و حتى قاضى مى دانند. محمدجعفر جعفرى لنگرودى کیست؟ و البته همگى او را به واسطه آثار نفیس و گرانبهایش مى شناسند. شاید لقب «دهخداى حقوق» دادن به محمدجعفر جعفرى لنگرودى پربیراه نباشد. چه جعفرى لنگرودى بیش از هر چیز دغدغه گردآورى فرهنگ حقوق و دانشنامه حقوقى را داشته است و به همین دلیل در آثار او مى توان کتاب هاى چند جلدى نظیر «دانشنامه حقوقى»، «ترمینولوژى حقوق»، «فرهنگ حقوق» و «دایرة المعارف حقوق تعهدات» را یافت که تلاش عظیم و درخورى براى گردآورى واژگان، اصطلاحات، تعاریف و قواعد و قوانین حقوقى است.
مرورى در این کتاب ها نشان دهنده عزم استوار و جزم ثابت نویسنده آنهاست. شاید برخى از این کتاب ها بیش از ۳۰ سال از عمر او را به خود اختصاص داده باشد و از همین روست که جد و جهد جعفرى لنگرودى آدمى را به حیرت وامى دارد که چطور این محقق صبور و استاد اندیشمند این همه سعه صدر و تحمل براى یافتن تمام زوایاى هر کدام از واژگان و اصطلاحات حقوقى به کار بـرده است.
محمدجعفر جعفرى لنگرودى متولد سال ۱۳۰۲ شمسى است و از نام خانوادگى اش مى توان حدس زد که او اهل لنگرود است. پدرش با آنکه روحانى بود به کار کسب و تجارت اشتغال داشت و ترجیح مى داد که از آن رهگذر، امرار معاش کند. خود لنگرودى درباره پدرش مى گوید: «خطى بسیار خوش داشت و گاه شعر مى سرود، اما این یکى را از ما پنهان مى داشت. از کسب و بازرگانى محدود معاش مى گذراند. علاقه او به ادبیات فارسى او را بر آن داشت تا یک روز خمسه نظامى را به دست گیرد و به سوداى آنکه سواد فارسى به من بیاموزد، مرا فرا خواند. در حالى که هنوز الفبا را نمى شناختم، گفت: بنشین و بخوان! گفتم: چگونه باید بخوانم؟ گفت: از روى این کتاب، من مى خوانم و تو هرچه را که مى گویم، بگو! آنگاه گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
فاتحه فکرت و ختم سخن
نام خداى هست در آن ختم کن
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست
من گفتار او را چند بار تکرار کردم تا از بر شدم. به این ترتیب اندکى نگذشت که از روى خمسه حکیم نظامى گنجوى سواد فارسى را بدون آموختن الفبا از پدر یاد گرفتم و از حوصله مجنون عامرى (قهرمان داستان لیلى و مجنون) درس حوصله و بردبارى آموختم.
پدر لنگرودى او را خیلى زودتر از آنچه که مرسوم بود به فرهنگ و ادب واداشته بود. چنانکه زودتر از زود او را راهى دبستان و دبیرستان کرد و سپس به دانشسراى مقدماتى که در آن زمان به تازگى در رشت تأسیس شده بود، فرستاد. جعفرى پس از مدتى تحصیل در دانشسرا رهسپار مشهد مقدس شد و در آنجا به فراگیرى فرهنگ زبان عربى و ادبیات عرب پرداخت.
در این باره خودش مى گوید: با ورود به دانشسراى مقدماتى، مادر و پدر زود از این جهان دیده بربستند و من که به شرح حال دانشمندانى چون ابوعلى سینا و ابوریحان بیرونى و سعدى و حافظ و مولوى و دیگر بزرگان در کتابخانه پدرم انس گرفته بودم، پس از وفات پدرم به تماشاى مدرسه هایى رفتم که آن مردان بزرگ را پرورده بود. خاک طوس را مى دیدم که مردان علم و هنر و ادبا و نویسندگان خراسان بر آن، گام نهاده بودند. من آنها را با چشم خود مى دیدم.
او سپس ادامه مى دهد: «بدون اینکه به آینده معلوم بیندیشم ناگهان خود را در تلاش سهمگین علم و ادب دیدم. دیرى نگذشت که جوانان پرشور و پاکدل را گرداگرد خود مشاهده کردم. چراغ نفت سوز اتاق من دیرتر از هر چراغى خاموش مى شد. نیمه هاى شب بر مى خاستم و از خداوند براى پیشرفت علم، یارى مى جستم.»
جعفرى لنگرودى پس از دانش اندوزى وسیع در حوزه مشهد در سال ۱۳۳۱ شمسى به تهران رفت و با برخوردارى از فضل بسیار وارد دانشکده حقوق شد و به تحصیل در رشته حقوق قضایى پرداخت. بهتر است مرور این ایام از عمر او را با نثر شیواى خودش بخوانیم:
«سحرگاهان پیش از آنکه از خواب برخیزم شاگردانم در هواى یخبندان، زیر برف با یکدیگر زمزمه مى کردند و منتظر بودند که در اتاق باز شود و حلقه درس را تشکیل دهند، در اتاقى سرد با دلى گرم، بر فرش بوریا، در عرش صفا.
اما افسوس که آن همه صفا به هوا رفت و آن جمع جوانان، دچار تفرقه شدند و به سفرى دور و دراز بدرقه ام کردند. استاد سالخورده من مى دانست که چگونه رنج گران این سفر را باید بر دوش کشم. بى آنکه از او چیزى بخواهم چون مى دانست که بار سفر بسته ام و دیگر اورا نخواهم دید، «قوه قدسیه» را بر بساط سفر من نهاد و مرا به اجازه اى، افتخار داد (۱۳۳۰ ه-) تا آن رنج گران و بار سفر بر من آسان گرداند. خدایش غرق رحمت کند.»
و جعفرى لنگرودى از این پس بود که از روزن دانشکده حقوق دانشگاه تهران به افق دانش غرب، سر کشید و به قدر توانایى خود مشغول ترجمه کتب حقوقى فرانسه شد. چهره انسانى غرب در افق علوم، ملکوتى و قابل تحسین بود. اما او هرگز فکر نمى کرد که روزى رضا به قضا دهد و به خدمت قضا درآید. خودش مى گوید: یک سال از پذیرش این حرفه سرباز زدم لکن به ضرورت معاش و اندرز دوستان و ممانعت اهل حسد از ورود به دانشگاه تهران، به قبول آن ناگزیر شدم.»
جعفرى لنگرودى رشته حقوق را تا درجه اخذ دکترا در سال ۱۳۳۹ به پایان برد و رساله دکترایش با عنوان «تأثیر اراده در حقوق مدنى» در سال ۱۳۴۰ منتشر شد. از استادان و مربیان او مى توان به کسانى چون شیخ هاشم قزوینى که نزد او سطح و خارج را آموخته بود اشاره کرد. همچنین او ادبیات را نزد مرحوم ادیب نیشابورى (ادیب ثانى) به کمال آموخت. وى صرفنظر از استادى در ادبیات عرب و فارسى از ذوق و قریحه شاعرى نیز برخوردار است که میراث پدر عالم و فرزانه اش است و خود اشعارى نیز مى سراید.


یکى از اتفاقات مهم زندگى جعفرى لنگرودى همان اجبار کردنش به قضاوت بود. اجبارى که برایش توفیق فراوانى همراه داشت. خودش مى گوید: «در کشاکش اصحاب دعوى و وکیل و تلاطم اوراق پرونده و دلیل، مشاهده شد که جاى کتاب هاى علمى درباره حقوق نظیر دانشنامه حقوق در میدان زندگى مردم سرزمین ما تهى است و مردان علم باختر، طى این طریق به چابکى و دلاورى و چیرگى کرده اند و حال آنکه ما اندر خم یک کوچه مانده ایم. بیشتر مردم ما به تکذیب دانش شرق و تعریف سطحى علوم غرب، سرگرم شده و از عمق هر دو بى خبر.
به این ترتیب بود که جعفرى لنگرودى، دامن همت به کمر زد و بنیان اولین دایرة المعارف حقوقى را از سال ۱۳۳۶ پى نهاد. نهالى که در سال ۱۳۵۸ برآمد و میوه شد. چنانکه او براى دیدن محصول باغ زندگى علمى اش رقعه بر رقعه نهاد و این مرقع شرقى و غربى را فراهم آورد. خودش درباره این ۲۲ سال عمرش مى گوید: «در این مدت از تتبع و تحقیق نیاسودم.» و بالاخره او پس از عمرى دراز توانست رقم گرانبهایى بر فرهنگ ایران زمین بزند که بر جبین شخصیت ایرانى نقشى تازه از وقار مى توان دید.
جعفرى لنگرودى در تمام این سال ها علاوه بر قضاوت و تحقیق از تدریس و تربیت شاگردان بنام غافل نماند و بیش از ۳۰ سال از عمر خود را صرف تدریس و تعلیم نمود.
چنانچه آمد، یکى از مهمترین آثار جعفرى لنگرودى، کتاب ارزشمند «دایرة المعارف حقوقى» است. در این کتاب فقط از حقوق شکلى بحث شده است و آنچه که مورد بررسى قرار گرفته است، ادله اثبات دعوى و امارات و فرض قانونى و اصول عملیه و دعاوى و مسائل ثبتى است. او درباره معیارى که براى تشخیص عناوین راجع به حقوق شکلى به کار بـرده، مى گوید: «زیر واژه «ثبوت و اثبات» مى توان آن معیار را احساس کرد، در تشریح این واژه، نظر بر آن بود که معیار انتخاب عنوانها براى بررسى در یک دایرة المعارف حقوق شکلى، به دست داده شود.»
او معتقد است: «حقوق شکلى همچنان که در زمینه مسائل حقوق خصوصى به کار مى رود و براى اثبات مسائل حقوقى از آن بهره مى گیرند، در قلمرو مسائل کیفرى نیز مى توان از نوع دیگر حقوق شکلى بهره گرفت.» به همین دلیل هم هست که او پنج جلد تمام را به دادرسى مدنى و ادله اثبات دعاوى مدنى اختصاص داده است.
جعفرى لنگرودى مى گوید: «در قلمرو حقوق شکلى، استدلال، نقش اساسى دارد، به طورى که اگر کسى یک دور این مجلدات را دانسته از نظر بگذراند، در پایان کار، صنعت استدلال حقوقى را فرا خواهد گرفت.»
او که سالیان دراز شاگرد مکتب فلاسفه بوده است، با استمداد از فلسفه و منطق، در پایه گذارى مطالب کتاب دایرة المعارف حقوقى، کوشش فراوان کرده و اساس صنعت استدلال حقوقى را تا آنجا که میسر بوده است، در این ۵ جلد استوار کرده است. خودش مى گوید: «پرده از یک رمز علمى باید برداشت و آن این است که روزى ممکن است صاحبان همت به نوشتن منطق حقوق، اقدام کنند. براى نوشتن چنین منطقى هم از نظر مصالح کار و هم از نظر مثالهاى عملى و عینى، مطالعه مکرر مجلدات کتاب دانشنامه حقوقى ضرورت خواهد داشت.» پیروى از همین اندیشه بود که او را واداشت که به اختصار از ارزش منطق ارسطو در صفحه ۴۱۱ جلد ۵ دایرة المعارف حقوق اش صحبت کند.
کتاب ۵ جلدى دایرة المعارف حقوقى، اولین دایرة المعارف حقوقى ایرانى است. بنابراین، ممکن است دچار برخى لغزش ها نیز شده باشد. چنانچه خود جعفرى لنگرودى مى گوید: «کسى که اولین بار در کشورش دست به نوشتن دایرة المعارف حقوقى یا پزشکى و یا غیره مى زند، دشوارترین کارهاى او انتخاب عنوانهایى است که باید درباره آنها جداگانه تحقیق کند. نوشتن یک کتاب لغت معمولى ازاین جهت، دشوار نیست، زیرا قبلاً به مقدار زیاد، دیگران کتب لغت نوشته اند و عنوانها را گردآورى کرده اند. براى تهیه آن عنوانها و نهادن آنها به طور هجایى، قیچى عامل مؤثر است. اما در اثر حاضر باید مؤلف با حوصله بسیار، عنوانها را براى نخستین بار گرد آورد. در این راه به عنوانهایى بر مى خورد که قبلاً مؤلفان درباره آنها از یک صفحه تا یک جلد کتاب نوشته اند. مثلاً استصحاب، عنوانى است که درباره آن کتابها نوشته اند. پس این عنوان مهار شده از قبل است که از راه نوشتن، کتاب، مسائل آن، به هر صورت و به هر شکل مهار شده و در خدمت خلق ما قرار گرفته است، اما اکثر عنوانهایى که در فهرست عمومى در پایان جلد پنجم مى بیند، عنوانهاى مهار شده نبوده است. یعنى تا این لحظه کسى یک صفحه درباره مسائل مربوط به این عنوانها ننوشته است.»
و اما نظر جعفرى لنگرودى درباره حقوق. او مى گوید: «حقوق باید در خدمت عدالت باشد. اگرچه در میدانهاى آزاد حقوقى به ترجمه بسیارى از متون قوانین، نیاز هست (مانند قوانین تابعیت، بیمه، حقوق بحرى و غیره)، اما تنها این ترجمه ها نمى تواند ما را در راه اجراى عدالت یارى دهد. بناى کاخها و مجسمه ها و تظاهراتى از این دست، هرگز هویت دادگسترى جدید را خلق نمى کند. تلاشهاى علمى گسترده و طولانى صاحبان همت در علوم و عاشقان عدالت مى تواند شناسنامه دادگسترى جدید را به دست دهد.»
جعفرى لنگرودى همواره امیدوار بوده است که عدل و انصاف در این سرزمین بزرگ و فلات گرم و سوزان جارى باشد. چه او معتقد است: «عدل و انصاف، بیشتر از آب رودخانه ها و نهرها و چشمه سارها مى تواند به سرسبزى و خرمى یک کشور کمک نماید و نقش خنده بر ل*ب.ه*ا و گونه هاى خلق بنشاند.» آیا آرزوى او که رسیدن به این جایگاه از حقوق است، برآورده شده است؟ آیا مى توان امیدوار بود که روزى آرزوى او برآورده مى شود؟ براى تحقق این آرزو ما نیز باید چون جعفرى لنگرودى دامن همت به کمر بزنیم. این گوى و این میدان. بسم الله!
 
  • پیشنهادات
  • KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    23
    محل سکونت
    تهران
    اردشير اميرارجمند


    متولد ۱۳۳۶ تهران


    - اخذ مدرك ديپلم رياضى از دبيرستان كيهان تهران، ۱۳۵۴

    - اخذ مدرك ليسانس حقوق از دانشكده حقوق دانشگاه ملى، ۱۳۵۷

    - اخذ مدرك كارشناسى ارشد حقوق بين الملل از دانشكده حقوق دانشگاه استراسبورگ فرانسه، ۱۳۶۰

    - اخذ مدرك دكتراى دولتى حقوق بين الملل از دانشگاه استراسبورگ ۱۳۶۹

    - اخذ ديپلم حقوق تطبيقى دانشكده بين المللى حقوق تطبيقى فرانسه

    - گذراندن دوره هاى حقوق بشر در مؤسسه بين المللى حقوق بشر و مركز بين الملل آموزش حقوق بشر در دانشگاه ها در فرانسه

    - عضو هيأت علمى و دانشيار دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتى

    - صاحب كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى يونسكو (در دانشگاه شهيد بهشتى)

    - مسؤول كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى يونسكو

    - مدير گروه حقوق پژوهشكده علوم محيطى دانشگاه شهيد بهشتى

    - مدير مركز حقوق بشر، صلح و دموكراسى

    - عضو انجمن حقوق بين الملل، لندن

    - عضو مؤسس انجمن ايرانى حقوق بشر

    - عضو و نايب رئيس كميسيون حقوق بشر كانون وكلاى مركز

    - عضو انجمن ايرانى اخلاق در علوم و فناورى

    - عضو جمعيت توسعه علمى ايران

    - عضو كميته ملى اخلاق زيستى

    - عضو مؤسس انجمن ايرانى دوستان سازمان ملل متحد

    - عضو مؤسس انجمن ايرانى حقوق جزا

    - عضو مؤسس و هيأت مديره انجمن ايرانى حقوق بين الملل

    - عضو شوراى علمى مركز پژوهش و اطلاع رسانى رياست جمهورى

    - عضو كميسيون پژوهش و آموزش هيأت نظارت بر اجراى قانون اساسى

    - عضو مؤسس انجمن ايرانى جرم شناسى

    - داراى سابقه تدريس در دانشگاه تهران و مجتمع آموزشى قم

    - اجراى طرح هاى پژوهشى و مشاركت در تهيه لوايح، طرح ها و آيين نامه ها

    - تهيه مقالات متعدد علمى به زبان فارسى، انگليسى و فرانسوى و تهيه مجموعه اسناد جهانى حقوق بشر در دو جلد و مجموعه اسناد منطقه اى حقوق بشر (آماده چاپ) و بررسى تطبيقى نظارت قانون اساسى (زير چاپ)
    مدير مركز و صاحب كرسى حقوق بشر، صلح ودموكراسى يونسكو در دانشگاه شهيد بهشتى و حقوقدانى كه در تهيه بيش از ۱۰ پيش نويس قانون، طرح و لايحه نقش داشته است و نقش قانون و حاكميت آن را در توسعه كشور عامل اساسى تلقى مى كند و در راه اندازى اولين دوره كارشناسى ارشد رشته حقوق بشر مؤثر بوده است
    اردشير اميرارجمند صاحب كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى يونسكو در ايران است. او متولد ۱۳۳۶ تهران مى باشد. تحصيلات ابتدايى تا دبيرستان را در تهران مى گذراند و در سال ۱۳۵۴ از دبيرستان كيهان ديپلم رياضى مى گيرد.
    به يادمى آورد كه از ۸ سالگى به بعد مطالعات غيردرسى اش را آغاز كرده و آثار داستايوفسكى، ماكسيم گوركى و تولستوى و داستانهاى ايرانى را هم مى خوانده و بيش از همه كتابهاى دكتر شريعتى و از جمله از حيات تا وفات محمد(ص) و فاطمه فاطمه است را خوانده است. از سال سوم دبيرستان به بعد شروع به مطالعه كتب ادبياتى ترجمه شده مى كند. در همان سال اخذ ديپلم به دانشگاه راه مى يابد و در رشته حقوق دانشگاه ملى به تحصيل مى پردازد. از جمله استادان برجسته اش دكتر مهدى شهيدى، دكتر حسن امامى، دكتر على آبادى و دكتر پاد را به ياد مى آورد و در سال ۱۳۵۸ به آمريكا و سپس فرانسه عزيمت مى كند و در نهايت تصميم مى گيرد در رشته حقوق بين الملل دانشگاه استراسبورگ به تحصيل بپردازد.
    در پايان نامه فوق ليسانس اش كه در مورد مصادره و ملى شدن اموال افراد بوده، قوانين و ضوابط رايج در دنيا را در ملى شدن اموال افراد مورد بررسى قرار مى دهد و در سال ۱۳۶۰ هم از رساله اش با موفقيت دفاع مى كند.
    براى تحصيل در مقطع دكترا هم موفق مى شود از ميان حدود ۴۰۰ نفر متقاضى، بورس تحصيلى شهر استراسبورگ را كسب كند و دوره دكتراى دولتى حقوق بين الملل را در همان دانشگاه بگذراند و در سال ۱۳۶۹ از تزش دفاع كند. تز دكتراى او در زمينه اعمال مقررات مخاصمات مسلحانه در دريا در زمان صلح و جنگ بوده است.
    امير ارجمند بعد از بازگشت به كشور فعاليت در حوزه هاى متعدد تخصصى را پى مى گيرد. در مقطع كارشناسى ارشد حقوق عمومى دانشگاه تهران، دروس حقوق ادارى ايران و حقوق ادارى تطبيقى و در مجتمع آموزشى قم، دروس حقوق بين الملل، حقوق ادارى ايران و حقوق تطبيقى را ارائه مى دهد و تا به امروز در تهيه لوايح و آيين نامه هاى مختلفى مشاركت مى كند. از جمله در تهيه پيش نويس «قانون حفاظت و بهره بردارى از منابع آبزى»، «پيش نويس آيين نامه حفاظت و بهره بردارى از منابع آبزى»، «پيش نويس لايحه حقوق شهروندى» ، «لايحه اسرار دولتى»، «لايحه حريم خصوصى»، «لايحه مسؤوليت رسانه هاى همگانى»، «طرح سازمان هاى غيردولتى»، «مسؤوليت مدنى دولت»، «قانون شوراها»، «طرح حقوق متهمين و محكومين»، «لايحه اطلاع رسانى». «لايحه اطلاع رسانى» و «قرارداد منعقده بين ايران و روسيه در زمينه حفاظت از منابع آبزى درياى خزر»مشاركت مى كند و در سالهاى ۹ _ ،۱۳۷۰ مشاور حقوقى شيلات در امور لوايح و بين الملل مى شود و همچنين مشاورت دفتر خدمات حقوقى بين المللى نهاد رياست جمهورى و مشاورت حقوقى شركت ملى گاز در امور بين الملل را مى پذيرد. در دوره هاى حقوق بشر مؤسسه بين المللى حقوق بشر فرانسه در سالهاى ۱۹۸۲ و ۱۹۸۵ شركت مى كند. دوره اى هم در خصوص حقوق بشر در مركز بين الملل آموزش حقوق بشر در دانشگاه ها در استراسبورگ مى گذراند. در سه دوره آموزشى آكادمى حقوق بين الملل لاهه شركت مى كند و ديپلم هاى حقوق تطبيقى از دانشكده بين المللى حقوق تطبيقى فرانسه در سالهاى ۱۹۸۳ ، ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ دريافت مى كند. يكى از كسانى است كه باعث شده يونسكو كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى را به دانشگاه شهيد بهشتى اعطا كند. در ايران كلاً ۳ كرسى علمى را يونسكو به ايران داده كه دو كرسى ديگر آن در حوزه پزشكى است.
    كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى يونسكو در دانشگاه شهيد بهشتى، تنها كرسى در اين زمينه در منطقه خليج فارس و خاورميانه است و اعطاى اين كرسى به دانشگاه مذكور نشان از جديت اميرارجمند و همكاران دانشگاهى او بستگى داشته است.
    معمولاً كسى رياست كرسى حقوق بشر را به عهده مى گيرد كه در سطح بين المللى داراى اعتبار ويژه اى در اين خصوص باشد و اميرارجمند از چنين خصوصيتى برخوردار است. اولين دوره كارشناسى ارشد رشته حقوق بشر را در دانشگاه شهيد بهشتى و براى اولين بار در ايران با همت ديگران و يارى مسؤولان مربوطه داير مى كند و اعطاى كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى يونسكو هم به دانشگاه شهيد بهشتى بر شأن و اعتبار علمى دانشگاه يادشده افزوده است. اگرچه هزينه هاى اداره چنين مركزى و كرسى اى را به عهده داشته و يونسكو برحسب مورد كمكهايى به اين مركز مى كند. تاكنون چندين دوره دانشجويان كارشناسى ارشد رشته حقوق بشر در اين مركز آموزش ديده اند و پس از داير شدن اين رشته در دانشگاه شهيد بهشتى بود كه راه اندازى چنين دوره هايى در ساير دانشگاه ها هم رواج يافت. علاوه بر اين، اميرارجمند در كنفرانس هاى منطقه اى حقوق بشر از جمله در هند حضور داشته و با شركت در مباحثات به شخصيتى شناخته شده در اين حوزه مبدل شده و اين همه فعاليت و سرشناس شدن در وضعيتى اتفاق مى افتد كه او به طور جدى مى كوشد از سياسى شدن مقوله حقوق بشر پرهيز كند.
    مركز حقوق بشر ، صلح و دموكراسى يونسكو دانشگاه شهيد بهشتى كه رياست آن به عهده اردشير اميرارجمند است به آموزش رسمى دانشجويان و همچنين به آموزش غيررسمى افراد سازمانهاى دولتى و غيردولتى مشغول است و طرح هاى آموزشى ويژه حقوق بشر را در استانهايى همچون استان تهران، استان كردستان و استان زنجان اجرا كرده است.
    اميرارجمند معتقد است كه ارائه چنين آموزشهايى بر لايه هاى عميق اجتماعى و فرهنگى تأثيرگذار خواهد بود.


    مركز مزبور شامل ۵ گروه پژوهشى حقوق بشر، صلح، دموكراسى، فلسفه حقوق و دين و اخلاق زيستى است.
    او اعتقاد دارد كه نظام حقوقى كشور به يك نوسازى نيازمند است و بدون دولت قانونمدار هم تضمينى براى اجراى حقوق بشر وجود ندارد.
    او شايد جزو اولين كسانى در ايران باشد كه به طور سيستمى و علمى اين مباحث را مطرح و پيگيرى كرده است. باور دارد كه سلسله منابع حقوقى كشور نامشخص است و در اين زمينه دوگانگى هايى مشاهده مى شود و به شكلى دولت را به دولتى در راه مانده تبديل مى كند كه در ميانه سنتى بودن و مدرن شدن قرار گرفته است.
    اميرارجمند تأكيد خاصى دارد كه مبانى ارزشى حقوقى مان را مشخص سازيم. او اصرار دارد كه جامعه ما بايد از يك تيم حقوقى موزون و همگون برخوردار باشد. امير مى گويد: «اسلام ارزشهاى جهانشمولى دارد و در مقابل فرهنگ ديگر هم در غرب دنيا ادعا دارد كه ارزشهايش جهانشمول و جهانى هستند. اميرارجمند معتقد است كه ما نبايد مصرف كننده صرف باشيم و بايد علاوه بر توليد فكر، بايد فراتر از حق خود در مجامع جهانى كه الآن همان حق رأى است فراتر برويم و در لايه هاى زيرين قانونگذارى مشاركت داشته باشيم.
    از جمله دروسى كه اميرارجمند در دانشگاه ارائه داده و يا ارائه مى دهد مى توان به «حقوق بشر»، «حقوق بين الملل محيط زيست»، «منابع حقوق بين الملل»، «حقوق ادارى تطبيقى» است و در چهار زمينه حقوقى يعنى حقوق بين الملل، حقوق بشر، حقوق محيط زيست و حقوق عمومى تخصص دارد.
    با روشهاى تدريس سنتى جزوه دادن مخالف است و مى كوشد خلاقانه درس بدهد. علت روى آوردن اش به حقوق بشر و مقولات مرتبط با آن را اينگونه بيان مى كند: «من از سال ۱۹۸۲ به طور متمركز در اين حوزه فعاليت ام را شروع كردم. اولين بار در كلاس ويژه اى در اين زمينه شركت كردم و فكر مى كنم چالش جامعه بين المللى در قرن جديد هم مقوله هاى حقوق بشر، صلح، دموكراسى و محيط زيست است.» در مورد چگونگى پيشبرد حقوق بشر در جامعه مى گويد كه بستگى دارد چه مقدار جامعه مدنى تلاش كند و چه مقدار جامعه علمى كشور بكوشد و چه مقدار جامعه سياسى و قدرتهاى سياسى بخواهند معقولانه عمل كنند.
    چند طرح پژوهشى همچون «ايران و نظام بين الملل حقوق بشر»، «آثار جزاير در تحديد حدود دريايى»، «نهاد ملى حمايت از حقوق كودك»، «دادگاههاى ادارى آلمان» و «مسؤوليت دولتى و شركتهاى خارجى در استفاده عراق از سلاح هاى شيميايى» را به انجام رسانده است. آزادى، عدالت و توسعه را نيازهاى انسان امروزى مى داند و برآورده كردن اين نيازها را براى بهروزى و سلامت جامعه كارساز مى داند.
    چند كتاب ازجمله در زمينه حاكميت قانون و حقوق محيط زيست و حقوق ادارى در دست چاپ دارد.
    و اينگونه است كه اردشير اميرارجمند دانشيار دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتى و مدير مركز و صاحب كرسى حقوق بشر، صلح و دموكراسى يونسكو در آن دانشگاه، به دور از جنجال و هياهو و با پرهيز از سياسى نمودن اين مقوله ها مى كوشد به ترويج دستاوردهاى فكرى و نرم افزارى بشر بپردازد و در جهت ارتقاى توسعه جامعه نقش مهمى را ايفا كند و بايد سپاسگزار اينگونه استادان شاخصى باشيم كه پيشبرد همه جانبه توسعه جامعه را به تدريج و با پرهيز از افراط و تفريط پيگير هستند.
     

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    23
    محل سکونت
    تهران
    ابوالقاسم گرجى


    سال و محل تولد: ۱۳۰۰ تهران
    رشته تخصصى: فقه و اصول اسلامى
    فعاليت ها:
    ـ ورود به مكتب خانه و پرداختن به تحصيلات اوليه
    ـ شروع به تحصيل و در عين حال تدريس دروس مقدماتى فقه و اصول و بعد از آن پرداختن جدى تر به اصول، فلسفه و منطق
    ـ فراگيرى دروس قوانين، رسائل، مكاسب، كفايه و درى خارج نزد اساتيد بزرگوارى از جمله آقاشيخ محمدرضا تنكابنى و ...
    ـ عزيمت به نجف اشرف و حضور در محضر عالمانى همچون آقاشيخ محمدعلى كاظمى و آيت الله خويى و فراگيرى دروسى در اصول فقه همچون مكاسب، طهارت، صلوة و تفسير و اخذ اجازه اجتهاد از علماى حوزه علميه نجف اشرف
    ـ عزيمت به تهران در سال ۱۳۳۰ و شروع به تدريس مكاسب، كفايه و خارج در مدارس گوناگون و منزل تاكنون
    ـ شروع به تدريس ادبيات فارسى و عربى در دبيرستان ها در سال ۱۳۳۲
    ـ ورود به دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران و شروع به تدريس در همان دانشكده از سال ۱۳۳۷
    ـ تدريس دروسى همانند ادبيات، فقه و اصول در دانشكده الهيات ومعارف اسلامى و پس از آن تدريس در ساير دانشكده ها
    ـ اخذ دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۲
    ـ ارتقا به مقام استادى دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲ و مديريت گروه هاى مختلف آموزشى دانشكده هاى علوم انسانى دانشگاه تهران
    ـ رياست دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۱
    ـ عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ايران
    ـ برگزيده به عنوان چهره ماندگار عرصه فقه و حقوق اسلامى در دومين همايش چهره هاى ماندگار سال ۱۳۸۱
    آثار:
    مسائل هامه، من مسايل الخلاف، تصحيح و تعليق و تحقيق كتاب (الذريعة الى اصول الشريعه)، تفسيرى از مجمع البيان طبرسى با نام (جوامع الجامع)، صرف و نحو، ترجمه و تلخيص كتاب (عده الاصول) شيخ طوسى، تحول علم اصول فقه، تاريخ فقه و فقها، منابع و قواعد فقه، نگارش مقالاتى در مجلات ومنابع معتبر از قبيل دائرة المعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام و ...
    الهام تقى زاده: در آستانه ۸۳ سالگى با درد پايى كه راه رفتن را براى او دشوار كرده است، همچنان پس از نيم قرن تدريس و تحصيل درس فقه و حقوق، مشغول تحقيق و تدريس است.
    هر روز بعد از اذان صبح بيدار مى شود و در اتاق كارش تحقيق و كاررا پى مى گيرد تا ۶ و ۷ شب. سه چهار روزى هم براى تدريس در دانشگاه، خود را از آن سوى تهران به دانشكده حقوق در انقلاب مى رساند و درس مى دهد. دكتر ابوالقاسم گرجى متولد ۱۳۰۰ در تهران است و حالا در ۸۳ سالگى، وقتى به افق دور مى نگرد و طنين خوش و آرام گذشته را به ياد مى آورد، در جاى جاى آن، به رضايتمندى از كار و حرفه خود مى رسد.
    ابوالقاسم گرجى مى گويد: «در دوران كودكى از ۷ـ۸ سالگى قرآن مى خواندم و وقتى پس از قرائت قرآن در مجالس بارها مورد تشويق واقع مى شدم، انگيزه ام قوت مى گرفت تا معارف اسلامى را دنبال كنم.» ۱۳ ، ۱۴ سالگى مقدمات معارف اسلامى را كه شامل صرف و نحو ادبيات عربى بود، آغاز كرد و به خاطر پشتكار و علاقه اش به اين رشته از همان سال ها موفق شد مربى خوبى براى همسن و سال هاى خود و همچنين افراد مسن و تجار و كسبه آن زمان شود.
    او آنقدر در كار تربيت دانشجويانش شهره شده بود كه در محضر استاد و عالمانى چون آقا شيخ محمدعلى كاظمى و آيت الله خويى فراگيرى دروسى در اصول فقه همچون مكاسب، طهارت، صلوة و تفسير و... را دنبال كرد و تا اخذ اجازه اجتهاد از علماى حوزه علميه نجف اشرف را به دست آورد.
    او در بحبوحه نوجوانى و جوانى اش در ۲۳ سالگى به پيشنهاد استاد خويى به نجف رفت و دروس صرف و نحو و علوم اين چنينى را در آنجا آموخت و با همه كمبودهايى كه در نجف داشت توانست معلم و مربى خوبى براى آنچه آموخته بود، باشد.
    «از سن ۱۳ سالگى به خاطر علاقه وافرى كه به مسائل فقهى داشتم و با تشويق پدرم كه آن زمان مردى متدين و مذهبى بود توانستم راهم را انتخاب كنم. از همان سال ها، درس صرف و نحو را به صورت آزاد فرا گرفتم تا اينكه در ۲۳ سالگى با پيشنهاد يكى از علما به شهر نجف رفتم و آنجا اين درس را ادامه دادم.»
    پس از مدتى در نجف از نظر مالى در مضيقه قرار گرفت: «خواستم كه به ايران برگردم، روزى به حرم امير رفتم و گله به اميرالمؤمنان كردم كه اين رسم نيست من براى تحصيل علم و دين اينجا باشم و توانى براى ابتياع نان نيز نداشته باشم. به سختى پس از تضرع و راز و نياز در حرم به حجره طلبگى ام برگشتم، بلافاصله به فكرم رسيد كه قاليچه اى را كه در اتاق بود براى گذران زندگى ببرم و بفروشم، لحظه اى دراز كشيدم تا قدرى استراحت كنم و گرسنگى را از ياد ببرم، ولى متأسفانه از شدت گرسنگى خوابم نمى برد. يك دفعه فردى كه با من آشنا بود و نامش حاج رضايى اربابى بود و طلبه، در زد، در را باز كردم. او پس از لحظه اى درنگ از من خواست كه ۶ دينارش را بگيرم تا كارم راه بيفتد، تعجب كردم، چون كسى از وضع و زندگى من خبر نداشت، وقتى علت را جويا شدم، حاج اربابى گفت: به من الهام شده بود و حالا آمده ام تا اين چند دينار ناقابل را به صورت قرض از من دريافت كنى و به امورات خود برسى.
    هنوز باورم نمى شد كه دستى از غيب به يارى من آمده بود. پس از گرفتن دينار به مغازه اى رفتم و احتياجاتم را رفع كردم. پس از آن بود كه وضعم بهتر شد و اوضاع مالى ام تغيير كرد. در نجف ماندم و از برگشتن صرف نظر كردم. پس از چند سال يادگيرى دروس فقه و اصول در سال ۱۳۳۰ به ايران برگشتم.»
    ابوالقاسم گرجى با آنكه در اين كهنسالى به لرزش افتاده و از درد پايش شكوه مى كند، وقتى ياد روزهاى دور گذشته مى افتد، با همان شور جوانى مى گويد: «پس از برگشت از نجف سه ماه در مدرسه فيضيه در قم به تدريس پرداختم، سپس براى اينكه در جايى بتوانم تدريس كنم و مدرك داشته باشم و سر و سامانى به زندگى ام بدهم، در كلاسهاى متفرقه آن زمان شركت كردم تا تصديق مدرسى را داشته باشم. آن زمان امتحانى به نام مدرسى بود و بدين صورت بود كه اگر كسى تصديق ششم را داشت، مى توانست در اين آزمون شركت كند و ديپلم دريافت كند. من در اين امتحان شركت كردم و از قضا شاگرد اول نيز شدم. از اين جهت بود كه در سال ۳۰ شروع به تدريس مكاسب، كفايه و خارج در مدارس گوناگون و منزل كردم و از سال ۳۲ نيز به تدريس ادبيات فارسى و عربى در دبيرستانها پرداختم.» عينكش را بر مى دارد، خستگى چشم هايش را مى گيرد و ادامه مى دهد: «آن زمان آنقدر به تحصيل علم و تدريس آن به ديگران سرگرم بودم كه زندگى جارى را از ياد بـرده بودم. راستش پدرم ازدواج را به يادم آورد! اين گونه بود كه در سن ۳۶ سالگى و در سال ۱۳۳۶ ازدواج كردم و حالا صاحب دو فرزند هستم... پدرم آقا شيخ محمدحسن رزاز، اهل تهران بود و مردى متدين و متعهد و علاقه مند به علما و فقها.»
    او سهم به سزايى در موفقيت هايش در علم و زندگى دارد. حالا پس از سالها از اينكه در اين رشته درس آموخته و درس داده، بسيار راضى و خشنود است.
    در سال ۳۷ بود كه براى تدريس به دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران راه يافت و همزمان شروع به تحصيل در همان دانشكده كرد. تدريس دروسى همانند ادبيات، فقه و اصول در دانشكده الهيات و معارف اسلامى و پس از آن تدريس در ساير دانشكده ها.
    ابوالقاسم گرجى به خود قول داده بود كه هرچه در محضر عالمان بز رگى چون شيخ محمدعلى كاظمى و آيت ا• خويى آموخته در «طبق اخلاص» بگذارد و تقدير دين او را ادا كرد و اين چنين بود كه در سن ۸ ـ ۳۷ سالگى با توجه به اينكه فقط ليسانس داشت، از او خواهش كردند در چند دانشكده به دانشجويان در سطح دكترا هم درس بدهد و همزمان به ادامه تحصيل بپردازد.
    شناخت علما و فقها از او باعث شد كه موفقيتهاى چشمگير او بيش از پيش شود. گرجى در سال ۴۲ موفق به اخذ دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشگاه تهران شد. پس از چنين شايستگى، مسؤولان دانشكده حقوق دانشگاه تهران از او دعوت به همكارى كردند و اين گونه بود كه وى رسماً به دانشكده حقوق منتقل شد و به صورت رسمى به تدريس پرداخت.
    او در سال ۵۲ موفق به ارتقا به مقام استادى دانشگاه تهران و مديريت گروههاى مختلف آموزشى دانشكده هاى علوم انسانى دانشگاه تهران شد. در سال ۶۱ نيز رياست دانشگاه تهران را به دست گرفت و از آن سالها عضو پيوسته فرهنگستان علوم شد.
    ابوالقاسم گرجى پس از سالها تحقيق و تدريس در امور فلسفى بيش از ۲۰ جلد كتاب در فقه و اصول نگاشته و چندين كتاب زير چاپ دارد، همچنين بيش از ۱۳۰ تا ۱۴۰ مقاله در باب مسائل مختلف حقوقى به چاپ رسانده است.
    «در سالهاى نوشتن، حاشيه هاى بسيارى بر متون كهن نوشتم و تصحيح كردم و مقدمه و پاورقى بسيارى به آنها افزودم. مثلاً تفسير جوامع الجوامع من جزو كتاب سال و كتاب ده ساله اول انقلاب شد و چندين جايزه و لوح تقدير به خود اختصاص داد.»مسائل هامه من مسائل الخلاف، تصحيح و تعليق و تحقيق كتاب (الذريعه الى اصول الشريعه)، تفسيرى از مجمع البيان طبرسى با نام (جوامع الجامع)، صرف و نحو، ترجمه و تلخيص كتاب (عدة الاصول) شيخ طوسى، تحول علم اصول فقه، تاريخ فقه و فقها، منابع و قواعد فقه، نگارش مقالاتى در مجلات و منابع معتبر از قبيل دايرة المعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام و... از جلمه آثار و كتب به چاپ رسيده از ابوالقاسم گرجى است.
    «از همان اول كودكى عاشق حقوق بودم، آن سالها وقتى مى گفتند علم، فقط حقوق و فلسفه را مى شناختند و حالا پس از ۶۰ سال تحصيل و تدريس، همچنان شوق و علاقه ام كم نشده و خسته نيز نشده ام.»
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا