حدود سه یا چهار سالم که بود مامانم برام یه پتو با طرح پرنسس های دیزنی خرید.میدونید که روی پتو لباساشون طرح و رنگ اصلی رو نداره و خلاصه کلی داغونه!
مامانم اون موقع ها از این سایه های چشم داشت که همه رنگی بود توش!منم از اونجایی که خلاقیتم گل کرد اینا رو ور داشتم با خط چشم و بقیه وسایلا؛لباساشون رو رنگ کردم و آرایششون کردم
بعدم مادرم به صورت کلامی کلی عشـق بهم ورزید و من دیگه رنگ یه پتوی پرنسسی یا طرح بچگونه دار رو ندیدم!!
یه بار هم آب رنگم رو برداشتم و نصف دیوار اتاقم رو نقاشی کردم!
یه بار دیگه هم پنج سالم بود؛موهام تا کمرم رسیده بود و مال خواهرم هم که تازه یه سالش بود هم بلند شده بود تا حدودی. منم یه روز که مامانم و بابام سرکار بودن جو گرفتم و قیچی رو ورداشتم؛موهای خودم و خواهرم رو پسرونه کوتاه کردم!یعنی یه مدلی بودااا!مامانم وقتی دیدمون نزدیک بود سکته کنه!
مامانم اون موقع ها از این سایه های چشم داشت که همه رنگی بود توش!منم از اونجایی که خلاقیتم گل کرد اینا رو ور داشتم با خط چشم و بقیه وسایلا؛لباساشون رو رنگ کردم و آرایششون کردم
بعدم مادرم به صورت کلامی کلی عشـق بهم ورزید و من دیگه رنگ یه پتوی پرنسسی یا طرح بچگونه دار رو ندیدم!!
یه بار هم آب رنگم رو برداشتم و نصف دیوار اتاقم رو نقاشی کردم!
یه بار دیگه هم پنج سالم بود؛موهام تا کمرم رسیده بود و مال خواهرم هم که تازه یه سالش بود هم بلند شده بود تا حدودی. منم یه روز که مامانم و بابام سرکار بودن جو گرفتم و قیچی رو ورداشتم؛موهای خودم و خواهرم رو پسرونه کوتاه کردم!یعنی یه مدلی بودااا!مامانم وقتی دیدمون نزدیک بود سکته کنه!