دنباله دار *به یکی از کاربرای انجمن چیزی بگو ولی اسم نبر*

  • شروع کننده موضوع ELHAM.T
  • بازدیدها 20,175
  • پاسخ ها 393
  • تاریخ شروع

کوه یخی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/08/03
ارسالی ها
162
امتیاز واکنش
2,774
امتیاز
472
سن
17
محل سکونت
اصفهان
سلام
میدونم که پیام رو بخونی خودت میفهمی تو رو میگم.
وقتی اولین بار عضو شدم تو و[...] اولین کسایی بودین که شناختمتون
تویی که در همه حال ادعای انسانیت و دوستی می‌کنی، اما وقتش که برسه از همه بدتری

نمیدونم توی این انجمنی یا نه اما مهم نیست.... .
 
  • پیشنهادات
  • Gloria

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/07/23
    ارسالی ها
    477
    امتیاز واکنش
    27,626
    امتیاز
    751
    محل سکونت
    تهران
    منم بد نبودم :( فقط مثل تو درگیر دومینو شدم. ضربه زدم که ضربه‌ای که خوردم شتابش کمتر شه ولی آخر سر هممون ریختیم:(
    می‌دونم می‌فهمی و نمی‌بخشیم. کاری از دستم برنمیاد فقط منتظر افتادن مهره آخر می‌مونم
     

    _Saba_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/17
    ارسالی ها
    431
    امتیاز واکنش
    3,992
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    توو بَغَلِ یِه کاکتووس :|
    به 2 نفر میخوام بگم ...
    اولی : نمیدونم چرا اینقدر بی تفاوتی ! در حالیکه من دارم خفه میشم از دلتنگی . یعنی انقدر غرورت برات مهمه ک ندید میگیری منو؟! پیام ندادنت رو میزارم پای بی معرفتیت ولی... هنوزم میخوام ک برگردی :)
    دومی : دوستت دارم آجیم ، کاشکی همیشه بمونی برام ^_^
     

    *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    اولی: دوست مجازی عالی هستی، حمایت گری و دوست داشتنی.
    دومی: درسته که زیاد می بینمت اما دلم برای خل بازی هامون داخل انجمن تنگ شده
    سومی: مهربون و دوست داشتنی هستی! میگن مغروری اما برای من از اب هم زلال تر و از عسل شیرین تری.
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    حرف زیاد دارم و در عین حال هیچی برای گفتن ندارم
    در واقع هیچ چیزی برای گفتن نمی مونه. آدم از حرف زدن می مونه
    دارم می رسم لب مرز
    مرزی که این طرفش کودکیه و اون طرفش...
    نمی دونم دقیقا چیه. توصیفش سخته
    خشم و غرور و بزرگی و طمع و حسد و...
    همه سیاهی ها اون طرف جمع شدند
    منتظرن منو ببلعند. دوست ندارم برم ولی اگه نرم تنها می مونم
    هنوز نمی دونم تنهایی رو می خوام یا نه. هنوز نمی دونم اگه نرم چی میشه؟ اگه بچه و خوب بمونم چی میشه؟
    همه چیز در ساده ترین حالت ممکن بهم پیچیده
    نمی تونم یه مخاطب مشخص برای حرف هام پیدا کنم
    اگه انسانی بود که می تونست حرف های من، ذهن من، گیجی من و خود منو بفهمه باید قبلا پیدا می شد
    من بیخیال این باید بشم که منتظر کسی باشم که منو بفهمه
    بزرگ شدن خطرناکه. دوستش ندارم. سیاه میشم. عصبی و بیخیال میشم. ارزش هام گم می شند.
    دارم خسته میشم. هولم می دن تو حلق ترس ها و سیاهی ها و من نمی دنم راه نجات چیه؟
    به کجا باید چنگ بزنم؟ میشه بزرگ شم ولی بچه بمونم؟ پاک بمونم؟
    چرا دنیا این جوری شده؟ چرا اطرافیانم این جوری شدند؟
    گاهی وقتا دلم می خواد بیخیال این همه تنش و بقیه بشم. بیخیال این بشم که برای کی مهمم. کی ازم متنفره و چی شده و میشه
    فقط پناه ببرم به تنهایی ام. بدون ترس از هیچی. بدون نگرانی
    من از شدت درد مرگ رو نمی خوام. من مرگ رو فقط برای اینکه حقمه می خوام
    بیشتر از هر وقتی حس می کنم دنیامون شده دره مردگان راه رونده. دنبال کسی باید بگردم که همه رو خوب کنه
    هر چی بیشتر می نویسم بیشتر یادم میره چی شد؟ بیشتر کلاف افکارم بهم می پیچه و من سر نخ این ذهن رو گم می کنم
    کی میشه که یه روز که از خواب بیدار شدم، لبخند روی لب همه چسبیده باشه؟
    کی اون شبی می رسه دوست نداشته باشم بخوابم؟ کی میشه بیداری رو به خواب ترجیح بدم؟
    کی میشه با مخاطب حرف هام یه بار دیگه عین قدیم ها بشم؟ کی میشه این حس انتطار لعنتی که نمی دونم برای چیه تموم بشه؟
    کی میشه که دیگه نیازی به رویا بافی نداشته باشم؟ کی میشه که...
     

    ..................

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/31
    ارسالی ها
    103
    امتیاز واکنش
    1,408
    امتیاز
    392
    سن
    26
    سلام..
    دلم برات تنگ شده، خیلییی.
    کاش میتونستم بهت پیام بدم و بگم.
    کاش میتونستم بگم که بابا ایول داری با این دل خوددارت.
    نمیدونم فقط من حس میکنم که به جای یک هفته یک قررن گذشته یا نه.
    راستشو بخوای من خیلی دلتنگتم.
    تو برام برادر بودی، دوست بودی، آروم جون بودی.
    وقتی از هم خداحافظی کردیم یاد لحظه ی خداحافظی هلنا از کلارک افتادم و اون احساس هلنا رو با تمام وجود درک کردم.
    خیلی حرفا دارم بزنم ولی... بیخیال :)
    شبخیر
     

    Narin_F

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/10
    ارسالی ها
    569
    امتیاز واکنش
    4,907
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    ☁️
    فقط به تو میگم
    خیلی دلم برات تنگ شده خیلی تنها دوستم تو بودی
    کاش میتونستم بهت بگم بمونی
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    دلم برای گذشته تنگ شده....
    لااقل تو بودی....
    میدونم میتونستم باهات بحث نکنم و هنوز هم بمونی ...
    ولی تو هم بحث کردی
    حرفات اذیت کرد
    اگ من مقصرم تو هم هستی
    تقصیر دوتامونه
    نه من فقط
    نه تو فقط

    تو شروع کردی من تموم کردم
    یه حرف
    یه بحث طولانی و بد.....

    شاید خدا خواست اینا برام تجربه شه..چم
    شاید یاد گرفتم با اطرافیانم دقیقا چجوری رفتار کنم..
    ولی واسه هر تجربه بها دادم...
    اذیت شدم ناراحت شدم....
    حالا هرچی...
    اما...
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    109
    بازدیدها
    2,672
    پاسخ ها
    27
    بازدیدها
    711
    پاسخ ها
    29
    بازدیدها
    767
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    494
    پاسخ ها
    24
    بازدیدها
    589
    پاسخ ها
    106
    بازدیدها
    2,780
    پاسخ ها
    65
    بازدیدها
    3,163
    پاسخ ها
    41
    بازدیدها
    975
    پاسخ ها
    1,879
    بازدیدها
    14,338
    پاسخ ها
    7,161
    بازدیدها
    41,837
    پاسخ ها
    72
    بازدیدها
    1,953
    بالا