تاپیک انتخاب اسم برای رمان ها

  • پیشنهادات
  • delyar :)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/11
    ارسالی ها
    80
    امتیاز واکنش
    1,580
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    زير سقف آسمون
    سلام به همگي
    من نميتونم اسم خوبي براي رمانم پيدا كنم به همين دليل خواستم از شما عزيزان كمك بگيرم
    ممنون
    اينم خلاصه رمانم :
    يه دختر جسور و بي پروا كه از زمان بلوغ ميدونسته گرگينه است و بچه كار بوده و بعد چند سال تحمل سختي هاي بد و وحشتناك ، با ديدن صحنه كتك خوردن يه بچه 7 ساله از صاحب كارشون حسابي قاطي ميكنه و تبديل ميشه و به طرف حمله ميكنه و ميكشتش ، بعد هرچي پول و وسيله بود رو برميداره و بچه هارو هم با خودش ميبره ، يه جايي پيدا ميكنن و توش مستقر ميشن و دختر داستان كه اسمش بيتاس بچه ها رو سرپرستي ميكنه و يه كار ثابت براي خودش پيدا ميكنه و بطور همزمان راجب نژادش و اينكه چطور ميتونه افرادي كه مثل خودش خاصن رو پيدا كنه تحقيق ميكنه .
    بعد يه مدت بيتا با يه پسر آشنا ميشه به اسم امير كه اين پسر دلباخته بيتا ميشه بدون اينكه از حقيقت وجودش خبر داشته باشه و بيتا هم بهش محل نميده و بعد يك مدت كه حسشو به بيتا ميگه بيتا به قول معروف كافه رو بهم ميريزه و مخالفت ميكنه و تصميم ميگيره به طرفاي شمال حركت كنه البته همراه بچه ها ، تا هم مراقب اونا باشه هم دنبال قبيله اش بگرده،
    يه شب توي ساحل ،بيتا بر اساس غريزه اش موجودي رو حس ميكنه و بي اختيار بهش حمله ميكنه و موقع درگيري با اون موجود ، سروكله امير كه بيتا رو تعقيب ميكرده پيدا ميشه و متوجه ميشه كه عشق شر و شيطونش به آدم عادي نيست، توي اين هاگيرو واگير يكي ديگه از همون موجودا به امير حمله ميكنه و زخميش ميكنه ، اون موجود يه خون آشام بوده و باعث ميشه امير هم تبديل به يه خون آشام بشه و همينجوريش هم بيتا از امير خوشش نميومد و حالا ديگه با غريزه اشون هم شده بودن دشمن خوني هم ديگه ، اون شب بيتا تمام خون آشاما رو تيكه پاره ميكنه و بچه ها رو به خونه اي ميبره كه اجاره كرده بود و بعد يه مدت كه زندگيشون تقريبا روال عادي ميگيره باز سروكله امير پيدا ميشه ، اون دوتا آدمو كشته بوده و حالا از نگراني به بيتا پناه آورده بود و بيتا از روي اجبار بهش جا داد چون اگه پليس و دولت از وجودش آگاه ميشد صد در صد همشون رو ميكشت ، حالا بيتا مجبور بود دشمن هاي صدها ساله رو باهم متحد كنه و نژاد گرگ ها ، كلاغ ها ، شيرها و خون آشام ها رو متحد كنه ! چون اون از يه نسل ويژه گرگ ها بود ...
    بچه ها كمكم كنيد لطفااااااااااااااااااااااااااااااا
     

    Aramam

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/14
    ارسالی ها
    4
    امتیاز واکنش
    14
    امتیاز
    21
    محل سکونت
    کرج
    سلام من برای انتخاب اسم رمانم مشکل دارم اینم خلاصه رمانم اینه
    یه ختره حس که بخاطر یه اتفاق مادر پدرش ازش متنفرن بعد خیلی اذیتش میکنن این دختره هم خیلی اذیت میشه برای همین یکی از دوستاش خارج بوده قبل از چن ماه تصمیم میگیره بره پیش اون، دوستشم قبول می‌کنه بعد میره خارج پیش دوستش بدونه اینکه به مامان باباش بگه میره خارج بعد اونجا می‌ره کار پیدا کنه ولی چون درسش تموم نشده کسی بهش کار نمیده برا همین مجبور میشه برع پرستار یه پیرزن بشه بعد این پیرزنه یه نوه داره که صدسالی یه دفعه میاد پیش مامان بزرگش بعد از یه مدت که دختره اونجا کار میکنه این برمیگرده پیش مامانبزرگش میخواد یه مدت بمونه بعد عاشق هم میشن و اینا
    کمک کنید مرسی
     

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    خلاصه:
    مایرا، دختری بیست و شش هفت ساله، حقیقت بزرگی را راجع به زندگی‌اش می‌فهمد؛ یک تفاوت، یک تناقض، یا شاید یک قدرت برای حفاظت! حقیقتی که کمکش می‌کند تا از خودش در مقابل قبح و سیاه دلی مردمان عادی شهرش حفظ کند؛ اما تندبادی می‌وزد و همه چیز را بهم می‌ریزد، دنیایش را واژگون می‌کند و قوانین را عوض! دنیایی که جنگ بر سر جاه و قدرت است!

    سلام
    میشه برای خلاصه بالا چند تا اسم پیشنهاد بدید؟
    ژانرش: فانتزی، عاشقانه، حماسی
     

    آیـ...دا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/29
    ارسالی ها
    338
    امتیاز واکنش
    7,398
    امتیاز
    574
    محل سکونت
    rmz

    mahsa delphi71

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/04
    ارسالی ها
    249
    امتیاز واکنش
    2,466
    امتیاز
    451
    سن
    31
    محل سکونت
    جنوب
    سلام. خلاصه رمانم از این قراره که: دختری به اسم نیلا که فرزند بزرگ یه خانواده چهار نفرست. مادر و پدرش از هم طلاق گرفتن. مادرش بعد از طلاق با مرد پولداری ازدواج میکنه. نیلا عاشق پسره شوهر مادرش که اسمش امیرعلیه میشه اما بعدها ازش خــ ـیانـت میبینه و در آخر با یه شخص دیگه ازدواج میکنه...
    اسم رمانم رو گذاشتم "بیا از نو بسازیم"
    ممنون میشم منو کمک کنید تا بتونم اسم جذابتری انتخاب کنم
     

    jeryna

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/11
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    3
    امتیاز
    1
    رمان من در مورد دختریه که دوست پسرش جونشو نجات نمیده و ولش میکنه و این دختر که سرطان داره تو دوره شیمی درمانیش عاشق رئیس مغرورش میشه ولی my friend قبلیش دوباره بر میگرده و......
    لطفا اسم انتخاب کنین براش❤
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا