دلنوشته کاربران تشعشعات هسته ای | (بوزون هیگز) کاربر انجمن نگاه دانلود

مقداد

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/29
ارسالی ها
334
امتیاز واکنش
2,576
امتیاز
501
محل سکونت
همین حوالی
نام مجموعه: تشعشعات هسته ای​
نویسنده:بوزون هیگز​
ژانر:عاشقانه - عارفانه 😐​
خلاصه: تراوشات ذهن مریضمو میریزم اینجا...!​
*بعضیاش اصطلاحات علمی داره...یه خورده بسرچ...!*​
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • الهه.م

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    816
    امتیاز واکنش
    61,009
    امتیاز
    966
    سن
    26
    محل سکونت
    مشهد
    IMG_20200602_102457f2bf4801500ae8de.png

    کاربر گرامی!
    ضمن تشکر از انتخاب تالار ادبیات برای فعالیت، لطفا قبل از ایجاد تاپیک و ارسال پست،
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را مطالعه فرمایید.
    برای ایجاد موضوع جدید در ساب ادبیات نوشتاری، موارد زیر را رعایت کنید:
    - عنوان تاپیک نباید تکراری و مشابه باشد.
    - حجم پست‌ها نباید کم باشد.
    - پست اسپم و تکراری نباید در تاپیک وجود داشته باشد.
    - سبک و ژانر و توضیح محتوا را در پست آغازین تاپیک ذکر کنید.
    تاپیک دلنوشته‌ی شما تایید شد 🌹
    درصورت بروز هرگونه سوال و مشکل، با مدیریت تالار درارتباط باشید.
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    پروانه های قرن بیست و یک
    در فراق شمع ها
    لامپ هارا
    در آغـ*ـوش میکشند...
    دیگر سوختنی در کار نیست
    آنها تنها
    منجمد میشوند...!
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    مهم نیست که هربار می آیند و تکه ای از وجودم را برمیدارند و میروند...مترسک کارش فراری دادن دیگران است...کلاغ ها اشتباهی به او وابسته میشوند...!​
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    آمد
    با همان لبخند اغواگر
    و چشمان گیرایش
    باخودش عهد بسته بود
    عهدی استوار
    که به این قصر یخی گرما ببخشد...
    لیکن من
    دودل و نگران
    در کنج دنج تنهایی ام
    به او مینگریستم
    زانو زد
    و گرمای محبتش را به من نوشاند
    سر کشیدم و فراموش کردم
    گذشته را
    اندک اندک
    و آرام آرام...!
    حواسش نبود شاید
    در آن میان
    ناگهان
    قلبم را شعله ور ساخت
    شعله ها
    از درون من زبانه میکشید
    او اما
    همچنان لبخند میزد
    و خونسردانه
    شعله هارا چکه چکه
    فرو می نشاند
    من بی صدا به گوشه ای خزیدم
    و آتش زیر خاکستر را
    از نگاهش پنهان کردم
    او اما
    همچنان لبخند میزد
    و من میسوختم
    و او از هیچ چیز خبر نداشت
    نمیدانست که پایان من نزدیک است
    من می سوختم تا «من» متولد شود
    آری؛
    از پس آن همه اشتباه و تباهی
    زشتی و سیاهی
    فداکاری های بی جا
    و بی فکری
    یک «من» خودخواه و با تجربه سر بر آورده
    یک «من» روایتگر...!
    او اما
    همچنان لبخند میزند
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    دل من
    در «افق رویداد» چشمانت به دام افتاده
    راه برگشتی وجود ندارد...
    من محکومم
    به غرق شدن در سیاهی چشمانت...!
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    تو را نمی دانم...
    من اما
    دلتنگی هایم را مینویسم
    و برایت پست میکنم...
    آنقدر که
    میترسم روزی
    عاشق مرد پستچی شوی...!
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    در دنیای کوانتوم
    نه سیب های «نیوتون» خریداری دارد
    و نه «محاسبات ماکسول»جریان
    در آنجا
    تنها عشق جاری است...
    سعی نکن چیزی را بفهمی
    چراکه
    در دنیای کوانتوم مفهوم مفهومی ندارد...!
     

    مقداد

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/29
    ارسالی ها
    334
    امتیاز واکنش
    2,576
    امتیاز
    501
    محل سکونت
    همین حوالی
    دوری ز تو زیبای من ، من را پریشان میکند///فکرم به سویت میرود ، دل را چه حیران میکند
    سرگشته و دلتنگتم ، من را عزیزم سیر کن///با بـ..وسـ..ـه ای که بی هوا ، لب را غزل خوان میکند
    بوسیدن لبهای تو ، شیرین ترین رویای من///هردم مرا چشمان تو ، مـسـ*ـت و خرامان میکند
    ذلفان تو ، موجی خروشان است و این دستان من///می آید و با شیطنت آن را پریشان میکند
    فکر جدایی را مکن ، یک لحظه دور از من نمان///فکر جداییت مرا بی تاب و نالان میکند
     
    بالا