داستان تقسیم یک کیک خوشمزه

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
26

تقسیم یک کیک خوشمزه

یک روز دو گربه به کمک هم کیکی را از خانه ای دزدیدند. اما آن ها دوست نداشتند آن را بین هم تقسیم کنند.



هر کدام از آن ها می گفت: کیک مال من است و من نمی خواهم آن را به تو بدهم. وقتی دعوای آن ها بالا گرفت میمونی که از آن جا می گذشت صدای آن ها را شنید و متوجه دعوای آن ها شد و گفت من می توانم به شما کمک کنم تا مشکلتان حل شود.

میمون گفت: شما باید کیک را به دو تکه ی مساوی تقسیم کنید.

گربه ها قبول کردند و سپس میمون کیک را به دو تکه تقسیم کرد. او هر کدام از آن ها را جداگانه با ترازو وزن کرد و متوجه شد که یک تکه از آن دیگری سنگین تر است. به خاطر همین یک گاز به تکه ی سنگین تر زد تا اندازه ی آن برابر تکه ی دیگر شود. دوباره دو تکه را اندازه گرفت و متوجه شد که تکه ی دیگر حالا سنگین تر است و باز دوباره به تکه ی سنگین تر گاز زد تا اندازه اش برابر تکه ی قبلی شود. او این کارش را مدام تکرار می کرد ولی دو تکه کیک هیچ گاه اندازه اشان با هم برابر نمی شد.

حالا میمون تقریباً بیشتر کیک ها را خورده بود برای همین گربه ها تصمیم گرفتند باقیمانده ی کیک را از میمون پس بگیرند ولی میمون گفت: شما نباید کیک ها را از من بگیرید، به خاطر کمکی که من به شما کردم باید به من پاداش بدهید. او بعد از گفتن این حرف تکه های کیک را گرفت و فوراً آن ها را خورد و از آن جا فرار کرد تا دست گربه ها به او نرسد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا