- عضویت
- 2019/03/07
- ارسالی ها
- 2,669
- امتیاز واکنش
- 15,422
- امتیاز
- 746
- محل سکونت
- یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
استیون پینکر در کتاب خود به نام لوح سفید اینطور مینویسد که یورش یا جنگ میان گروههای انسانی در زمان نیاکان ما غالباً به نفع طرفهای پیروز بودهاست. این حملات باعث بهچنگ آوردن منابع کمیاب و همچنین زنان گروه مغلوب یا مورد هجوم میشد. به احتمال زیاد شاخصههای جنگهای نوین نظیر اتحاد بین گروهها و جنگهای پیشدستانه بخشی از درگیریهای آن زمان را شامل میشدهاند. اگر یک گروه میخواست از نیروی بازدارندگی قابل اطمینانی در مقابل دیگر گروهها بهره ببرد لازم میبود که به انتقامجویی شهره باشد. این وضعیت باعث میشد که غـ*ـریـ*ــزهای به نام انتقام در انسانها توسعه یابد و در عین حال آنها به فکر محافظت از شهرت (شرف) خود باشند. این حالت برای افراد به شکل انفرادی نیز صدق میکرد. پینکر اینطور ادامه میدهد که توسعهٔ کشورها و ایجاد پلیس در جوامع بعدی تأثیر بسیار زیادی بر کاهش درجهٔ جنگ و خشونت نسبت به جوامع نخستین داشتهاست. هر گاه نیروی حکومتی سقوط میکند، که میتواند به صورت بسیار محلی نظیر مناطق فقیرنشین یک شهر باشد، انسانها دوباره در قالب گروههایی گرد هم میآیند تا برای محافظت و اعمال خشونت اقدام کنند. در این هنگام مفاهیمی نظیر انتقام وحشیانه و دفاع از شرف به شدت اهمیت مییابند.
اشلی مونتاگو به شدت مخالف مباحثی بود که جنگ را غریزی و جهانشمول میدانستند. او بر این باور بود که عوامل اجتماعی و روند اجتماعیشدن در دوران کودکی نقش مهمی در تعیین نوع و وجود جنگها دارند؛ بنابراین هر چند خشونت انسانی پدیدهای جهانی است اما جنگاوری از این قاعده مستثنی است. از دیدگاه وی جنگ، نوعی ابداع تاریخی بوده که انواع خاصی از جوامع انسانی درگیر آن بودهاند. پژوهشهای مردمنگاری که در میان جوامعی انجام شدهاند که مفهومی به نام خشونت بینشان وجود ندارد (نظیر چهوونگ در شبهجزیره مالایا) از این استدلال حمایت میکنند. از سوی دیگر پژوهشگرانی نظیر کروفوت و رانگهام معتقدند که اگر جنگ را به معنای تعاملات گروهی شامل «ائتلافهایی جهت تسلط خشونتآمیز یا قتل اعضای دیگر گروهها» بدانیم بسیاری از جوامع انسانی را شامل میشود. جوامعی که در میان آنها «گرایش به تحت سیطرهٔ سیـاس*ـی قرار گرفتن توسط همسایگان» وجود نداشتهاست.
اشلی مونتاگو به شدت مخالف مباحثی بود که جنگ را غریزی و جهانشمول میدانستند. او بر این باور بود که عوامل اجتماعی و روند اجتماعیشدن در دوران کودکی نقش مهمی در تعیین نوع و وجود جنگها دارند؛ بنابراین هر چند خشونت انسانی پدیدهای جهانی است اما جنگاوری از این قاعده مستثنی است. از دیدگاه وی جنگ، نوعی ابداع تاریخی بوده که انواع خاصی از جوامع انسانی درگیر آن بودهاند. پژوهشهای مردمنگاری که در میان جوامعی انجام شدهاند که مفهومی به نام خشونت بینشان وجود ندارد (نظیر چهوونگ در شبهجزیره مالایا) از این استدلال حمایت میکنند. از سوی دیگر پژوهشگرانی نظیر کروفوت و رانگهام معتقدند که اگر جنگ را به معنای تعاملات گروهی شامل «ائتلافهایی جهت تسلط خشونتآمیز یا قتل اعضای دیگر گروهها» بدانیم بسیاری از جوامع انسانی را شامل میشود. جوامعی که در میان آنها «گرایش به تحت سیطرهٔ سیـاس*ـی قرار گرفتن توسط همسایگان» وجود نداشتهاست.
دانلود رمان و کتاب های جدید