خاطره نویسی روزانه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

سـحـر

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/01
ارسالی ها
4,471
امتیاز واکنش
43,463
امتیاز
856
سن
27
محل سکونت
شیراز و اصفهان :)
امروزم الکی گذشت
صبح ک خواب بودم
ظهر هم خسته از خواب زیاد:aiwan_light_bdslum:
عصر رفتم خونه همسایمون مراقب بچه هاش باشم که یه ساعت بره خرید
یه ساعتش شد 4ساعتBoredsmiley
من و 3تا فسقل شیطون:aiwan_light_wacko2:
به این غذا بده،اونو بخوابون،اون یکی داره همه چی رو میریزه بهم:aiwan_light_shok:
اخرش دیگه نشستم بیخیالشون شدم خونشون به گند کشیده شده بود
الانم خستم و سردرد شدیدی گرفتم از دستشونSigh
 
  • پیشنهادات
  • بشارت

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/04
    ارسالی ها
    743
    امتیاز واکنش
    10,589
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    یه جای دور...
    صبح که از خواب بلند شدم طبق معموم متوجه شدم که بازم وقتی شب با امین صحبت می کردم وسط حرفاش خوابم بـرده...
    یکم خیاطی و برش کاری کردم چون برق داشتیم و باید استفاده می کردم که خیلی کمیاب شده... :/
    غذای محلی پختیم با دخترا و حسابی خسته شدم و صد البته دلی از عزا درآوردم...
    بعد از حمام و بحث راجع به موضوعی که فقط و فقط برام استرس داشت و یه دل درد سوغات این نگرانی و تشویش...
    و راستی بازم منتظر امینم برای اتمام حجت باهاش...
     
    آخرین ویرایش:

    N..sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,471
    امتیاز واکنش
    17,064
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    وایت لند *_* D:
    بسم الله الرحمان الرحیم
    امروز پنج شنبه، 95/12/26 ساعت 18:10
    سلام.... امروز خیلی روز خوبی بود. چون که داییم اینا رو بعد از مدتها دیدم. بهشون وابستگی زیادی دارم...ما خیلی باهم ارتباط داشتیم اما بخاطر اینکه خونشون رو عوض کردن و مسیرشون دورتر شده، دیگه کمتر از قبل میان خونمون و برعکس...
    اما امروز خیلی خوب بود. کلی با دختر داییم حرف زدم و اینا...
    کلا وقتی مدرسه ها تعطیل میشه من هیچ کاری ندارم که انجام بدم طبیعتا خاطره هم ندارم
    همین
    خدافظ
     

    Arefeh79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/24
    ارسالی ها
    63
    امتیاز واکنش
    2,155
    امتیاز
    396
    محل سکونت
    یه جایی روی این کره خاکی
    صبح با جیغ و فریاد مامانم بیدارشدم
    صبحونه خوردم
    بعد شروع کردیم خونه تکونی
    بالانردبون شیشه پاک میکردم ظرف شستم در یک کلمه خرحمالی کامل بود.
    امروز الانم دارم استراحت میکنم
     

    MESHKI

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/27
    ارسالی ها
    930
    امتیاز واکنش
    25,001
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    Q8
    به نام خدا
    امروز ساعتای 11:30 یا 12:00 بیدار شدم یادم نمیاد دقیقا..
    خواهر بزرگترم درحال سفره چیدن بود و منم یه کم انجمن اومده بودم و اینکه دنبال این بود چه متنی واس دوستام بنویسم اون ورم اون یکی خواهرم داشت هی میگفت بده تبلتو .. :aiwan_light_blum:qqqqq
    بعد از اون رفتم wc و دوباره سرم تو تبلت رفت؛ مامانم بهم میگفت چرا انقد پای نتی بیا کمک و.....
    اخرشم سالمونو تحویل کردیم و عیدی هیچی گیرم نیومد :(
    بعدشم ناهار ماکارونی با کوفته داشتیم خخ . تا فبل ازین که بیام اینارو بنوسیم داشتم با داداش کوچیکم باقالی پاک میکرذم :aiwan_light_bdslum:
    قرار بریم بازار اما نمیدونم که بالاخره میرم یا نه
    از 4 شنیه هفته پیش که دیگه مدرسه نرفتم تا الان جایی نرفتم بیرون :aiwan_lighgt_blum::aiwan_light_girl_cray2:
    خیلی دلم میخواد برم بیرون اما ...
    اینم روز اول عید من
    خدایا بازم شکرت :aiwan_lighfffgt_blum:
    انشالله همه امسال:aiwan_lipght_blum:
    شاد ،در آرامش ، سلامت ،موفق، لباشون پراز خنده ،بدون کینه و حسادت و.. ، بدون قضاوت ، درپناه حق
    و :aiwan_light_heart:شون پر از امید به خدا باشن :aiwan_light_blumf:

    خب دیگه خیلی حرف زدم ( خیلیم دلتون بخواد ببین چه دعای قشنگ واستون کردم :aiwan_light_bdslum: )
    یاعلی
     

    maral.abbasi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/11
    ارسالی ها
    426
    امتیاز واکنش
    3,957
    امتیاز
    451
    محل سکونت
    اهواز
    از بهترین روز های عمرم
    مریضم نا خوشم توی خونه دارم چرت میزنم
    ولی عالیه
    یه چیزی هست که حالمو خوب میکنه
    یه کسی هست که میدونم هست
    یه زندگی که جریان داره
    یه رنج که توی سینم میجوشه
    ولی یه قلب که میتپه
    و این خودش نشونه ی خوبیه
    عید هست همه جمعیم ولی من حوصلشون رو ندارم چون دخترا هم دارن لاف لباس عیدشون رو میدن
    ولی من یه گوشه نشستم و با دوست عزیز تر از جانم اونا رو مسخره میکنم
     

    - کـیـمـیا -

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/25
    ارسالی ها
    5,643
    امتیاز واکنش
    45,407
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    بندر انزلی
    :) امروز با وجود تمامـ گرمی هاش، سرد بود
    هر سال که میگذره عید ها سردتر، دلگیر تر و پژمرده تر میشهـ ...
    امروز اصلا شباهتی با عید نداشتـ!
    اما خوب شروع شد، امروز ثبت شد توی خاطراتمـ:)
     

    fatemeh.n785

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/03
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    993
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    اصفهان
    امروز برای اولین بار لحظه ی سال تحویل سرخاک بابابزرگم بودم....کسی ساعت نداشت و ما هم اصلا نفهمیدیم کی سال تحویل شد؟!!!
    روز عادی ای بود...مثل همیشه...اون موقع ها که بچه بودم شوق بیشتری برای عید داشتم ولی امروز حتی لباسایی که واسه عیدم خریده بودم هم نپوشیدم....نمیدونم!!!
     

    آوا.الف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/11
    ارسالی ها
    215
    امتیاز واکنش
    2,617
    امتیاز
    468
    سن
    26
    محل سکونت
    ایران
    ربنا:)
    چقدر اینجا دلگیر شده!
    انصافا بعد از استعفای مدیرانمون خیلی بی رنگ و رو شده اینجا

    چقدر کسل کننده و خسته کننده شده
    دلم میگیره وقتی میام
    نباشم بهتره
    نه؟!
    1.فروردین.96
    پ.ن:دور شدن از فضای مجازی بهترین راه حل برای جلوگیری از افسردگیمه!
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا