VIP خبرنامه «معماری»

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۹؛

تاکید اسلام بر توسعه‌ فضای سبز/ تاثیر فضای طبیعی شهر بر معنویت


2687224.jpg


آیت الله اراکی گفت: هر آنچه در قرآن تعریف شده تعریفِ فضای سبز و گل و ریحان و این چیزهاست که نشان‌دهنده مطلوبیت شرعی بر این موضوع است.



به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و نهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهل‌بیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

تجارت ساختمان و آثار مخرب آن

در مباحث گذشته مطرح شد که در اسلام، تجاری‌سازی ساختمان، چیز نامطلوبی است. در فقه اسلامی دو مسئله در این بحث اهمیت دارد؛ اولاً مغازه یا محل تجارت نباید به یک کالای تجارتی تبدیل شود؛ یعنی مغازه را بفروشند برای اینکه از طریق مغازه‌فروشی درآمد داشته باشند. مغازه یا محل تجاری محلی است که برای خریدوفروش و تجارت ساخته می‌شود نه اینکه صرفاً کالای تجاری باشد. ثانیاً همان‌طور که محل تجاری نباید کالای تجاری باشد خانه و محله مسکونی هم نباید کالای تجاری شود. این چیزی است که در فقه ما به‌طور قوی مطرح است.

در حال حاضر متأسفانه در آمارهایی که از سوی سازمان آمار منتشر شده است بسیاری از ساختمان‌هایی که در تهران ساخته شده‌اند بی استفاده مانده‌اند. آماری که سازمان آمار منتشر کرده نشان می‌دهد بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار واحد مسکونیِ خالی در تهران وجود دارد؛ به عبارتی اگر در هر واحد مسکونی ۳ یا ۴ نفر زندگی کنند؛ برای ۵/۱ الی ۲ میلیون نفر خانه وجود دارد. این مسائل هستند که بحران می‌سازد.

البته ما در مباحث اقتصادی در مباحث مبادله این را مفصل مطرح کرده‌ایم که نه ساختمان‌های مسکونی و نه ساختمان‌های تجاری نباید به کالای تجاری تبدیل شوند. کالای تجاری تعریف خودش را دارد؛ کالایی که رفع نیاز از مردم می‌کند کالای تجاری است اما اگر یک ساختمان یا یک محل تجاری فقط برای خریدوفروش ساخته شود و از محل سودی به دست آید این همان سود کاذبی است که تورم‌ها و امثال این چیزها را به وجود می‌آورد. این کار بازار را فاسد کرده و روابط اقتصادی را مختل می‌کند. این بحث را مباحث اقتصادی مطرح کردیم، اما باید دانست موضوع اصل تکثیر ساختمان بدون نیاز به آن، با فقه عمران شهری اسلام مخالف است.

فضای طبیعی در شهر اسلامی

بحث امروز، مطلب یازدهم است؛ مطلب یازدهم در مورد مطلوبیت گسترش فضای سبز در نظام عمران شهری است؛ آنچه از منابع دینی استفاده می‌شود مطلوبیت فضای سبز و بالأخص درخت‌کاری در فضای سبز است. صرف فضای سبز مطلوب است و افزون بر مطلوبیت خود فضای سبز، کاشتن درخت مطلوبیت ویژه‌ای دارد. لذا یکی از کارهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که صرفاً به احداث فضای سبز اکتفا نشود بلکه علاوه بر فضای سبز، نسبت به درخت‌کاری هم اهتمام داده شده و سعی شود بیشتر درخت میوه کاشته شود؛ یعنی درختی که بتواند مثمر باشد.

همچنین یکی دیگر از چیزهایی که در فرهنگ متعارف به آن توجهی نمی‌شود عدم توجه به کاشت درخت‌های میوه‌دار در ایجاد فضای سبز شهری است. درخت‌های غیر میوه‌دار برای ایجاد سایه خوب است؛ اما چرا در فضای سبز شهری به درخت غیر میوه‌دار اکتفا می‌شود؟ آنچه در شرع مورد تأکید قرار گرفته این است که سعی شود از درخت میوه بهره‌برداری شود.

گاهی گفته می‌شود درخت میوه‌دار موجب کثیف شدن زمین خواهد شد؛ اما در این صورت باید رسیدگی را بیشتر کرد. خلاصه وقتی می‌شود با درخت مثمر شهر را آباد کرد چرا به درخت‌های غیر مثمر اکتفا کنیم؟ درخت‌های غیر مثمر سایه‌شان مفید است که البته خود سایه داشتن یک مطلوبیت شرعی دارد.

در درخت‌ها سه نکته وجود دارد که مفید است؛ اولاً درخت زیبایی دارد که مطلوبیت شرعی است، ثانیاً درخت سایه دارد و ثالثاً اگر درختِ میوه باشد، ثمره هم دارد. دلیل این مطالب هم چند مجموعه از ادله است که در ابتدا به آیات متعرض می‌شویم.

ادله توسعه فضای سبز در منابع شرعی

آیات دال بر مطلوبیت فضای سبز و مطلوبیت سبز یا مطلوبیت سایه، فراوان است و ما نمی‌خواهیم به همه این آیات متعرض شویم و فقط به‌عنوان نمونه اشاره می‌کنیم. مثلاً در سوره سبأ آیه ۱۵ می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ آیةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ کلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکمْ وَ اشْکرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»

قرآن کریم در تعریف سبأ آنجا را بلدۀ طیبه و شهر پاک معرفی می‌کند؛ شهری که هر دو سوی آن دو بهشت یا دو فضای سبزِ گسترده وجود داشته است؛ «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ» مساکن شهر سبأ محاط به درخت و فضای سبز بوده است؛ «جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ» سمت چپ و سمت راست مساکن این شهر، دو بهشت یا دو باغ خرم وجود داشت.

البته باید دانست که به هر باغی بهشت و جنت گفته نمی‌شود بلکه باغِ سرسبزِ گسترده را جنت ‌گویند. حتی باغ کوچک را هم جنت نمی‌گویند و به آن گاهی جُنَینه و بهشت کوچک می‌گویند. ما از همین آیه استفاده کرده و مطلوبیت اینکه مساکن باید محاط به درخت باشند را اثبات می‌کنیم. شایسته است که سمت چپ و راست محل مسکونی درخت کاشته شده باشد زیرا از همین آیه استفاده می‌کنیم که «فِی مَسْکنِهِمْ آیةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ».

مساکن و خانه‌های این شهر طوری بوده است که سمت چپ و راست آن‌ها بهشت‌های گسترده قرار داشته است و این خود نشان‌دهنده مطلوبیت بهشت داشتن و درخت‌کاری و محاط بودن خانه‌ها به فضای سبز است. خداوند متعال از این شهر به بلدة طیبة تعبیر می‌کند؛ شهر پاک و شهر خوب. شاید همین مطلب هم درعین‌حال اشاره‌ای به هوای پاک داشته باشد.

تاثیر فضای سبز شهری بر معنویت شهروندان

«بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ این ربُ غفور اشاره به این دارد که وقتی فضای شهر، فضای مناسبی باشد؛ وضع معنوی شهر هم وضع مناسبی خواهد شد. در نتیجه مناسب بودن وضع معنوی شهر؛ گناهان و خطاهای مردم به‌وسیله خدا بخشیده می‌شود. این نکته‌ای است که می‌شود از آن استفاده کرد.

آیه می‌فرمایند «وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ خب رب همیشه غفور است اما ذکر ربُ غفور در اینجا در پی ذکر اینکه این شهر، چنین شهری بود که جنت‌هایی عن یمین و شمال داشته است این معنا را می‌دهد که یک خصوصیاتی در این شهر وجود داشته که ذکر ربُ غفور را ایجاد می‌کرده است. وگرنه در خیلی از جاها این‌طور نبوده که خدای متعال در مورد یک شهر بگوید «بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ گرچه خداوند همه‌جا رب غفور است؛ اما از ذکر رب غفور در اینجا این‌گونه استفاده می‌شود که غفران ربّ شامل حال این‌ها می‌شده است. ضمن اینکه غفران ربّ هم به دلیل همین چیزی است که در آیه آمده است؛ یعنی چون این شهر چنین بود و شهری بود که جنات عن یمین و شمال محیط این خانه‌ها بود و خانه‌ها محاط به این بهشت‌ها و این درخت‌ها بودند؛ چنین نتیجه‌ای حاصل شده بود.

البته در ادامه دارد که «فَأَعْرَضُوا»؛ یعنی این مردم بعد از مدتی به دین خدا إعراض و پشت کردند و طغیان آن‌ها را فرا گرفت؛ کم‌کم وقتی وضع مالی و دنیایی‌ آن‌ها خوب شد، شروع به طغیان کردند. بعد خداوند می‌گوید وقتی این‌ها اعراض کردند ما هم آن نعمت‌ها را از آن‌ها سلب کردیم؛ «فَأَعْرَضُوا»؛ بعد سیل آمد و همه این بهشت‌ها را نابود کرد و این شهری که در سرسبزی به سر می‌برد از بین رفت: «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَی‌ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ»؛ آن دو بهشت خرم و سرسبز و پرحاصل و پر میوه در نتیجه سیل تبدیل به یک مجموعه درخت بی‌حاصل خشک شد به دلیل اینکه «فَأَعْرَضُوا»؛ اعراض کردند از ذکر خدا و طغیان آن‌ها را شامل شد.

آیه دیگر در سوره فاطر است که خدواند متعال می‌فرماید: «وَ مَا یسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ»؛ این‌ها یکسان نیستند؛ بینا و نابینا، تاریکی و نور، سایه و آفتاب یکسان نیستند.

این موضوع را در مباحث حج مطرح خواهیم کرد که برای مُحرِم، نهی از استظلال وارد شده است؛ محرم نباید در هنگام سفر از منزلی به منزل دیگر استظلال کند و زیر ظل راه برود. باید دانست که به هر سقفی ظلّ گفته نمی‌شود که این برخلاف فتاوی بعضی از بزرگان در این مسئله است. لذا ما معتقدیم شب زیر سقف رفتن برای محرم مشکلی ایجاد نمی‌کند و ظل نیست زیرا ظل وقتی است که آفتاب باشد، یکی از قرائن آن، همین آیه است: «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ»؛ ظلّ در مقابل حرور قرار داده شده است؛ حرور یعنی آفتاب نه گرما. ظل ساتر از گرما بماهو گرما نیست بلکه ساتر از گرمای آفتاب است والا سقف بیشتر گرم می‌کند. به‌هرحال انسان وقتی زیر سقف باشد بیشتر از وقتی‌که در هوای آزاد باشد گرمش می‌شود.

این ظلّی که در اینجا گفته می‌شود، شامل ظل به‌وسیله درخت است؛ آنجایی که سایه درخت دارد با آنجایی که درخت سایه ندارد یکسان نیست و همین‌که یکسان نیست، مطلوبیتِ ظلّ درختی را اثبات می‌کند. لایستوی یعنی این بهتر از آن است؛ سایه، بهتر از بی‌سایگی است. بنابراین؛ شهر پُرسایه درختی، بهتر از شهر بدون سایه درختی است.

معنای «ظلّ» و «فیء»

البته باید دانست که اولاً ظل با سایه تفاوت دارد و در زبان عرب یک ظل و یک فیء وجود دارد؛ وقتی‌که آفتاب شکسته می‌شود سایه‌اش را فیء می‌گوییم؛ یعنی وقتی‌که آفتاب به‌طرف غروب تمایل پیدا می‌کند، سایه‌اش فیء نام دارد. سایۀ نمیروز، ظلّ است اما سایۀ پسین در زبان عرب ظلّ نیست بلکه فیء است. لذا سایه دقیقاً معنای ظلّ را نمی‌رساند، یعنی یک مقدار با هم تفاوت دارند. در فارسی هم الزاماً سایه به معنای پوشیدن از آفتاب نیست. یکی از دلایل اینکه بعضی از فقهای ما در مسئله ظلّ اشتباه کردند این است که ظلّ را به سایه ترجمه کرده‌اند زیرا در فارسی هر چیزی که پوشش دهد سایه است.

ممکن است الفاظ به دلایل قرائن استعمالی خاص و قرائن عرفیه خاصه، معانی خاصی هم پیدا کنند اما همیشه این‌چنین نیست که یک معنای خاص، ناشی از یک عادت معین در آن عرف باشد. اگر چنین باشد استفاده می‌کنیم که عادات، می‌توانند قرائن عرفیه‌ای درست کنند که از این‌ها به قرائن حالیه یا قرائن مقامیه تعبیر می‌کنیم. یا گاهی می‌گویند ارتکاز عُقلایی وجود دارد؛ گاهی یک ارتکاز در بین عامه عقلا وجود دارد که این ارتکاز در معنای لفظ اثر می‌کند. گاهی ارتکاز نیست، اما عرفِ عقلایی خاص است که در معنای لفظ اثر می‌کند. منتها در اینجایی که عرض کردیم، چه عرف خاص باشد و چه نباشد به‌هرحال خدای متعال ظل و حرور را در مقابل هم قرار داده است و این نشان‌دهنده این است که یک شهر پر سایه برای شارع مطلوب است.

اشارات سوره الرحمن

آیات دیگر، آیات ابتدایی سوره الرحمن است که می‌فرماید: «وَ الْأَرْضَ وضعَها لِلْأَنَامِ * فیها فَاکهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَکمَامِ * وَ الْحَبُّ ذُوالْعَصْفِ وَ الرَّیحَانُ * فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ».

خدای متعال انواع درخت و سبزی و گل و ریحان را از نعمت‌های بزرگ خود می‌شمارد؛ به دلیل اینکه آلاء به معنای نعمت‌های برجسته است. خداوند این نعمت‌های بزرگ خداوند را می‌شمارد و بعد می‌فرماید: «فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ» که خطاب به جن و إنس است که شما کدام‌یک از این آیه‌های الهی را تکذیب می‌کنید؟! بنابراین؛ این‌ها را جزء آیات الهی شمرده است که نشان‌دهنده مطلوبیت انواع فضای سبز است؛ چه درخت، چه چمن و چه گل باشد. همه این‌ها را در این آیه آورده است. فاکهه، نخل، حب، دانه، گل، همه این‌ها -که از مقوله‌های سبز است- در این آیه به‌عنوان آلاء رحمان به شمار می‌روند.

علاوه بر این آیاتی که گفتیم آیات فراوانی که در وصف حال بهشتیان آمده است نیز این مطلب را اثبات می‌کند. با این تعبیر: ما بهشتیان را در بهشت‌های آن‌چنان با آن درخت‌ها و گل‌ها جای می‌دهیم. در این باب آیات فراوانی وارد شده است که به‌عنوان نمونه به آیات سوره واقعه هم اشاره می‌کنیم. خداوند متعال در سوره واقعه می‌فرماید: «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیم». رَوْح، همان آسایش و آرامش است اما ریحان و جنت نعیم اشاره به فضای سبز دارد. ریحان به معنای گل است و جنت نعیم به معنای بهشت پردرخت است. «وَ أَصْحَابُ الْیمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیمِینِ فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ». همه این‌ها نشان‌دهنده مطلوبیت فضای سبز از نگاه دین و شرع است. در سوره الرحمن هم همین‌طور است. «و َلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» و «وَ مِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ». در همه این آیات چه در این دو سوره و چه در سوره‌های دیگری که مدح اهل بهشت و جایگاه اهل بهشت و بهشتِ بهشتیان شده است که هر آنچه تعریف شده تعریفِ فضای سبز و گل و ریحان و این چیزهاست که نشان‌دهنده مطلوبیت شرعی بر این موضوع است.

"والسلام علیکم و رحمه الله"


کد خبر 4213562
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۸؛

    نتایج نامطلوب انبوه‌سازی‌/ بی‌تدبیری درمدیریت سرمایه منشا فقر است


    2340022.jpg


    آیت الله اراکی گفت: عدم به‌کارگیری درست سرمایه‌ها در جامعه مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند که بیکاری و فقر از جمله آن‌هاست.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و هشتم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهل‌بیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    انبوه‌سازی غیرضروری ساختمان‌ها، ایده‌ای نامطلوب

    مطلب دهم از مطالب مربوط به قواعد دینی و شرعی نظام عمران شهری، بحث عدم مطلوبیت ساختمان‌های اضافی و بیش‌ازحد نیاز است. ما از روایات وارده از معصومین علیهم السلام درمی‌یابیم که در نظام عمران شرعی ساخت ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب است. البته وسعت ساختمان و مخصوصاً وسعت خانه‌ها مطلوب است؛ خانه باید وسیع باشد اما ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب شرع است. برای مثال اگر کسی می‌خواهد اداره‌ای بسازد نباید ساختمان‌هایی عریض و طویل ایجاد کند بدون اینکه نیازی به آن‌ها باشد. بنابراین؛ ساختمان بیش‌ازحدنیاز ازنظر شرعی کاملاً نامطلوب و مورد نهی واقع شده است.

    در این باب روایاتی را می‌خوانیم تا روشن شود که در این رابـ ـطه مدنظر شارع چه چیزی است. مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان ابواب احکام المساکن در کتاب صلاة مطرح می‌کند. ایشان به مناسبت مکان مصلی متعرض به این باب شده است، در آن بابی تحت عنوان «بَابُ کَرَاهَةِ تَشْیِیدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَی الْکَفَافِ وَ تَحْرِیمِ الْبِنَاءِ رِیَاءً وَ سُمْعَة». بعد در این زمینه روایاتی را نقل می‌کنند؛ «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ حُمَیْدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَی صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هر ساختمانی که بیش‌ازحد کفاف و نیاز باشد در روز قیامت باری بر روی دوش صاحب خود خواهد بود. بنابراین؛ نباید سرمایه خدا را این‌گونه خرج کرد به دلیل اینکه این کار نوعی اسراف و تلف کردن سرمایه‌های خداست.

    ما در بحث نظام اقتصادی در موضوع تولید، این مطلب را به شکل دیگری مطرح کردیم؛ ازنظر اقتصاد اسلامی سرمایه‌گذاری در ساختمان کار غلطی است، نباید خود ساختمان وسیله تجارت قرار گیرد؛ سرمایه مردم باید خرج چیزی شود که موردنیاز آن‌هاست. البته اگر نیازمندی وجود دارد که خانه ندارد باید برای آن ساختمانی ساخت اما نتیجه انبوه‌سازی وضعیتی مانند حال فعلی شهر تهران است که در آن درصد بالایی از ساختمان‌ها معطل و بلااستفاده است. این معنا را می‌دهد که نیاز نبوده است و این‌ همه ساختمان خوب نیست.

    تدبیر اقتصادی اسلام

    سرمایه‌ای که هر جامعه‌ای در اختیار دارد، محدود است و در حقیقت سنت الهی در اقتصاد تقدیر است؛ خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاء» اما «وَ یَقْدِرُ» باید این یقدر را در نظر گرفت. بنابراین؛ باید سرمایه‌ای که محدود است را طوری مدیریت کرد که در مسیر تأمین نیاز جامعه مصرف شود. اما اگر این سرمایه درجایی مصرف شود که زائد بر نیاز جامعه است قطعاً در جای دیگری خلل وارد می‌کند؛ یعنی در جامعه کمبود ایجاد می‌کند و جای دیگری ازنظر اقتصادی دچار بحران می‌شود. بنابراین؛ یک اصلی در فقه اسلامی این است که ساختمانِ فوق نیاز نامطلوب است، اگر بنا است ساختمان‌سازی شود باید برآورد شود و به‌اندازه نیاز باشد و نباید بدون اینکه نیازی باشد ساختمان ساخته شود. ساختمان‌های خالی در روز قیامت بر گردن سازنده مسئولیت دارند؛ به دلیل اینکه برای آن‌ها سرمایه خرج شده است. این سرمایه امانت الهی است و از آن سؤال می‌شود که این امانت در کجا و چگونه خرج شده است. عدم به‌کارگیری درست سرمایه‌ها در جامعه مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند که بیکاری و فقر از جمله آن‌هاست.

    ادامه روایات منع انبوه‌سازی غیرضروری

    روایت دیگری را مرحوم شیخ کلینی روایت می‌کند «عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ بَنَی فَوْقَ مَا یَسْکُنُهُ کُلِّفَ حَمْلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هرکس بنایی بسازد که بیش‌ازاندازۀ موردنیاز اوست در روز قیامت تکلف حمل آن بر گردن او قرار خواهد گرفت. البته اینکه کسی برای پذیرایی از مهمان [بنایی بزرگ‌تر از حد نیاز] بسازد مصداق فَوْقَ مَا یَسْکُنُهُ نیست، زیرا در روایات آمده است که حضرت وارد خانه آن شخص شد و دید ساختمان خیلی بزرگی است. به او فرمود برای چه این ساختمان را بزرگ ساخته‌ای؟! اگر برای پذیرایی از مهمان و رسیدگی به مردم ساخته‌ باشی، به‌جا ساخته‌ای اما اگر همین‌طور بدون نیاز ساخته‌ای، کار نامطلوبی انجام داده‌ای.

    روایت سوم؛ این روایت ازنظر سندی صحیح است و مرحوم شیخ صدوق آن را در خصال بیان می‌کند: «فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی‏ عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ کَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّینَ.» کسی از غیر منبع مشروع مال به دست بیاورد و کسب نامشروع داشته باشد خدای متعال او را مبتلا به ساختمان بیهوده می‌کند؛ روایت می‌فرماید: آب و گل را بر او مسلط می‌کند؛ یعنی مدام می‌سازد اما به‌جایی نمی‌رسد.

    روایت دیگر را هم مرحوم شیخ صدوق نقل می‌کند: «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام‏ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِقَاعاً تُسَمَّی الْمُنْتَقِمَةَ فَإِذَا أَعْطَی اللَّهُ عَبْداً مَالًا لَمْ یُخْرِجْ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ بُقْعَةً مِنْ تِلْکَ الْبِقَاعِ فَأَتْلَفَ ذَلِکَ الْمَالَ فِیهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَهَا.» خدا را در روی زمین بقعه‌هایی با نام منتقم و انتقام گیرنده است؛ اگر به کسی مالی داد اما او حق خداوند را در آن مال نداد، خداوند متعال از این بقعه‌های منتقمة بر او مسلط می‌کند؛ به شکلی که مال خود را در آن بقعه خرج می‌کند و بعد می‌میرد و از آن استفاده هم نمی‌کند. معلوم می‌شود که این یک سنت الهی مهم است که خداوند متعال کاری می‌کند که این اموال نامشروع این‌گونه خرج شوند.

    در حال حاضر درصد زیادی از خانه‌ها خالی است. باید دید که چه مقدار هزینه در این کار خرج شده است که اگر این هزینه در تولید و صنعت و یا تجارت می‌رفت چه تأثیر مثبتی می‌توانست داشته باشد.

    روایت بعدی از همین باب را مرحوم شیخ صدوق در حدیث مناهیِ معروف نقل می‌کند. باید دانست که ما این حدیث را معتبر می‌دانیم اگرچه روات آن همه جزء ثقات نیستند؛ یعنی ازلحاظ فنی، سند صحیحی ندارد اما با توجه به اینکه مضامین روایت مورد تأیید سایر ادله شرعی است لذا اطمینان به صحت مضمون روایت حاصل می‌شود: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ بَنَی بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَةً حَمَّلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ نَارٌ یَشْتَعِلُ مِنْهُ ثُمَّ یُطَوَّقُ فِی عُنُقِهِ وَ یُلْقَی فِی النَّارِ فَلَا یَحْبِسُهُ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا أَنْ یَتُوبَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَةً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَی مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَةً بِهِ عَلَی جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاةً لِإِخْوَانِهِ.»

    روایت می‌فرماید ساخت این بناهای زاید غالباً برای ریا و شهرت‌طلبی است. خداوند متعال در روز قیامت نه‌تنها خود ساختمان بلکه ساختمان را تا عمق هفت لایه بر زمین بر سازننده آن بار می‌کند. ساختمان را با آن هفت لایه تبدیل به آتش شده و بر روی او سوار می‌شود. بعد این آتش را مانند طوق بر گردن او انداخته که آن طوق او را تا قعر جهنم می‌برد به شکلی که هیچ‌چیز او را از افتادن و رسیدن به قعر جهنم بازنمی‌دارد؛ مگر اینکه توبه کند. شخص عرضه داشت: یا رسول‌الله این ساختمان ریایی و سومعه‌ای چطور ساختمانی است؟ حضرت فرمود: ساختمانی که بیش از نیاز باشد. بیش‌ازحد نیاز است تا به‌وسیله آن بر همسایگان و دیگران مباهات و فخرفروشی کند.

    والسلام علیکم و رحمة


    کد خبر 4212298
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۷؛

    رابـ ـطه قانون دیّات و قواعد طریق/ استحباب خدمات‌رسانی بین راه‌ها


    2581708.jpg


    آیت الله اراکی گفت: یکی از مهم‌ترین کارهایی که دولت‌ها باید نسبت به راه‌ها انجام دهند فراهم‌سازی شرایط خدمات‌رسانی است.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و ششم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    رابـ ـطه قانون دیات و قواعد راه‌ها

    بحث امروز در دسته دیگری از روایات مربوط به راه‌ها است؛ این دسته مربوط به جداسازی راه سواره از پیاده است. یعنی ما از برخی از روایات استفاده می‌کنیم که در شرع مطلوب است که راه سواره از راه پیاده‌ جدا باشد. مرحوم شیخ طوسی به سندش نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا علیه السلام قَالَ یَا مَعْشَرَ الْفُرْسَانِ سِیرُوا فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ یَا مَعْشَرَ الرِّجَالِ سِیرُوا عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَیُّمَا فَارِسٍ أَخَذَ عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَ رَجُلًا عَیْبٌ أَلْزَمْنَاهُ الدِّیَةَ وَ أَیُّمَا رَجُلٍ أَخَذَ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَهُ عَیْبٌ فَلَا دِیَةَ لَهُ.» حضرت فرمود وقتی‌ قائم ما حضرت ولی‌عصر (عج) قیام می‌کند، اعلام می‌کند که ‌ای سواره‌روها (فرسان جمع فارس به معنای سواره است.) از وسط راه حرکت کنید. ای رجال (رجاله هم به معنای پیاده‌رو است) از کناره راه طی مقصد کنید. اینکه می‌گوید چنین و چنان کنید به دلیل این است که ایشان حاکم است وقتی حاکم است و وقتی می‌گوید چنین کنید یعنی این کار قانون است و دستور می‌شود. یعنی چنین می‌شود که یک راه مخصوص راه سواره خواهد بود که همان میانه راه است، میانه راه را اختصاص به سواره‌ها می‌دهند و دو طرف راه اصلی مخصوص پیاده‌روهاست. به دلیل اینکه قانون می‌شود که سواره باید از آن راه میانه برود پس اگر سواره از راه پیاده‌رو رفت و در نتیجه این خلاف به شخصی ضرر رساند مثلاً به شخصی اصابت کرد و عیبی به او وارد کند باید دیه او را بدهد. اما اگر پیاده‌ای بیاید در راه سواره حرکت کند و عیبی به او وارد شود و یا تصادف کند در اینجا دیه ندارد.

    البته ما می‌توانیم از این روایت حتی نسبت به قوانین مربوط به دیات در شرایط کنونی هم استفاده کنیم؛ اگر یک راهی به سواره‌روها اختصاص پیدا کند و پیاده‌ای در آن راه حرکت کرد و او را زیر گرفتند و ضرری به او وارد شد در اینجا حق مطالبه دیه ندارد زیرا خلاف قانون حرکت کرده‌ است. از این روایت مطالب زیادی استفاده می‌شود حتی این هم استفاده می‌شود که اگر کسی تخلف رانندگی انجام دهد که در نتیجه آن آسیبی ببیند حق مطالبۀ دیه ندارد. به دلیل اینکه او تخلف کرده است.

    روایت از لحاظ شواهد فنی سند واجد شرایط صحت نیست اما با توجه به اینکه اولاً مضمون روایات موافق با اعتبار عقلی است یعنی اعتبار عقلی هم همین را می‌گوید و قاعده او هم همین است. ثانیاً با قوانین شرعی هم سازگار است، یعنی وقتی کسی خود را به دست خود در معرض آسیب قرار دهد قاعدةً این کار موجب رفع ضمان می‌شود. مثلاً یک ماشینی راه می‌رود و فردی خود را جلوی ماشین بی اندازد که در این صورت دیگر نمی‌تواند تقاضای دیه کند. علاوه بر این، مضمون روایت چیزی نیست که داعی کذب بر جعل آن وجود داشته باشد. یک‌وقت مضمون روایت موضوعی است و مثلاً یک گروهی را بر علیه یک گروه دیگر تأیید یا مطلبی را نقل می‌کند که به نفع عده یا علیه عده‌ای دیگر است که در این صورت احتمال کذب در این‌گونه مضامین وجود دارد اما یک مضمونی که از آن مضامینی نیست که کسی بگوید دروغ است و برای اثبات همچنین مطلبی جعل حدیث کند. این مضمون حدیث مضمونی نیست که داعی بر کذب داشته باشد لذا با توجه به این قرائن و قرائن دیگر ما می‌توانیم به صحت مضمون اطمینان پیدا کنیم و به روایت عمل کنیم علی رغم اینکه سند این روایت از لحاظ فنی واجد شرایط صحت نیست.

    مراکز خدمات‌رسانی بین راهی و آثار آن بر اقتصاد

    دسته دیگر از روایات دسته‌ای است که تأکید بر ایجاد مراکز خدمات‌رسانی در میان راه‌ها دارند. به دلیل اینکه یک روایت در این باب خوانده شد می‌خواهیم بر روایات این باب چند روایت دیگر را اضافه کنیم. طبق این روایات هر نوع مرکز خدمت‌رسانی به عابران در بین راه‌ها شدیداً مورد تأکید شارع قرار گرفته است.

    «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی عِقَابِ الْأَعْمَالِ بِسَنَدٍ تَقَدَّمَ فِی عِیَادَةِ الْمَرِیضِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: وَ مَنْ‏ بَنَی عَلَی ظَهْرِ طَرِیقٍ‏ مَأْوَی عَابِرِ سَبِیلٍ بَعَثَهُ‏ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی نَجِیبٍ مِنْ دُرٍّ وَ جَوْهَرٍ وَ وَجْهُهُ یُضِی‏ءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ نُوراً حَتَّی یُزَاحِمَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ فِی قُبَّتِهِ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ هَذَا مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لَمْ نَرَ مِثْلَهُ قَطُّ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ الْجَنَّةَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ رَجُلٍ وَ مَنْ شَفَعَ لِأَخِیه‏ شَفَاعَةً طَلَبَهَا نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَکَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَهُ أَبَداً فَإِنْ هُوَ شَفَعَ لِأَخِیهِ شَفَاعَةً مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْلُبَهَا کَانَ لَهُ أَجْرُ سَبْعِینَ شَهِیداً وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِلْمَاءِ حَتَّی اسْتَنْبَطَ مَاءَهَا فَبَذَلَهَا لِلْمُسْلِمِینَ کَانَ لَهُ کَأَجْرِ مَنْ تَوَضَّأَ مِنْهَا وَ صَلَّی وَ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ کُلِّ شَعْرَةٍ لِمَنْ شَرِبَ مِنْهَا مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ سَبُعٍ أَوْ طَیْرٍ عِتْقُ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ وَرَدَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ عَدَدُ النُّجُومِ حَوْضَ الْقُدْسِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا حَوْضُ الْقُدْسِ قَالَ حَوْضِی حَوْضِی حَوْضِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» اگر کسی در بین راه مأوا و پناهگاهی ایجاد کند ثواب زیادی برای دارد و خداوند متعال در روز قیامت جایگاهی ویژه‌ای به او می‌دهد.

    روایت دیگر را مرحوم قطب راوندی در لُبُّ اللّباب نقل می‌کند: «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ‏ حَفَرَ بِئْراً أَوْ حَوْضاً فِی صَحْرَاءَ صَلَّتْ عَلَیْهِ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ وَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَلْفُ حَسَنَةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفُ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ أَلْفُ بَدَنَةٍ وَ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُسْکِنَهُ حَظِیرَةَ الْقُدْس‏‏» کسی که یک چاه یا یک حوضچه آبی برای استفاده عابران در راه ایجاد کند، به‌وسیله فراهم کردن آن حوضچه فرشتگان آسمان به او رحمت می‌فرستند. هرکسی که از آب او بنوشد حتی اگر بهایم و پرندگان از آن استفاده کنند در ازای آن خداوند متعال هزار حسنه مقبوله برای او ثبت می‌کند، مانند کسی است که هزار بـرده از اولاد اسماعیل (علیه السلام) را آزاد کرده باشد و مانند کسی است که هزار شتر را در راه خدا قربانی کرده باشد. خداوند او را در جایگاه حظیرة القدس که از عالی‌ترین منازل بهشتی است جای دهد.

    روایت سوم روایتی است که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل می‌کند. از مصادف که پیشکار حضرت صادق (علیه‌السلام) بوده است، مصادف می‌گوید: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ مُصَادِفٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ فَمَرَرْنَا عَلَی رَجُلٍ فِی أَصْلِ شَجَرَةٍ وَ قَدْ أَلْقَی بِنَفْسِهِ فَقَالَ مِلْ بِنَا إِلَی هَذَا الرَّجُلِ فَإِنِّی أَخَافُ أَنْ یَکُونَ قَدْ أَصَابَهُ عَطَشٌ فَمِلْنَا فَإِذَا رَجُلٌ مِنَ الْفَرَاسِینَ طَوِیلُ الشَّعْرِ فَسَأَلَهُ أَ عَطْشَانُ أَنْتَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ لِی انْزِلْ یَا مُصَادِفُ فَاسْقِهِ فَنَزَلْتُ وَ سَقَیْتُهُ ثُمَّ رَکِبْتُ وَ سِرْنَا فَقُلْتُ هَذَا نَصْرَانِیٌّ فَتَتَصَدَّقُ عَلَی نَصْرَانِیٍّ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا کَانُوا فِی مِثْلِ هَذَا الْحَالِ.» در سفر مکه خدمت امام صادق (علیه السلام) بودیم که در بین راه مکه و مدینه، گذر ما به یک مردی خورد که در پای یک درخت خود را انداخته بود. امام صادق (علیه السلام) فرمود: راه خود را به سمت این مرد کج کن شاید او دچار تشنگی شده که در کنار درخت افتاده است. وقتی‌که راه را به سمت او کج کردیم مشاهده کردیم که مردی است از فراسین یا فریسین-فریسین یک تیره از بنی‌اسرائیل است.- با موهای بلند نشسته بود. حضرت از او پرسید آیا تشنه هستی؟ گفت بله؛ حضرت به من فرمود پیاده شو و به این مرد آب بده و او را سیراب کن. پیاده شدم و به او آب دادم. بعد به راه افتادیم. به حضرت عرض کردم که او مسلمان نبود، شما این صدقه را در حق یک نصرانی انجام دادید، آیا این کار درست است؟ حضرت فرمود: بله؛ اگر کسی چنین حالی داشته باشد اگر نصرانی هم باشد باید به او کمک کرد.

    البته ما از این روایت استفاده دیگری هم برای فروع مختلف فقهی می‌کنیم.

    شاهد مثال این است که امام صادق (علیه السلام) در بین راه یک تشنه غیر مسلمی را می‌بیند و راه را به سمت او کج می‌کند و دستور می‌دهد که به او آب دهند؛ این کار دلالت بر استحباب مؤکد آب‌رسانی به عابران طریق است. باید برای کسانی که در بین راه تشنه و گرسنه می‌شوند افرادی باشند که آب‌رسانی و غذارسانی کرده و برای آن‌ها مأوا تأمین کنند. این روایت هم دلالت بر استحباب مؤکد خدمات‌رسانی بین راه‌ها دارد. ما از این روایت استفاده می‌کنیم که یکی از مهم‌ترین کارهایی که دولت‌ها باید نسبت به راه‌ها انجام دهند فراهم‌سازی شرایط خدمات‌رسانی است. یکی از دلایل تصادف‌هایی که در بین راه‌ها روی می‌دهد کمبود محل استراحت در بین راه‌هاست؛ اگر این رانندگان در بین راه محل استراحت کافی داشته باشند به‌محض احساس خستگی در آنجا استراحت و رفع خستگی می‌کند.

    حتی این کار یک منبعی برای اشتغال است؛ اگر همین یک کار را در کشور انجام دهیم شغل‌هایی زیادی ایجاد خواهند شد. سرمایه زیادی هم نمی‌خواهد بلکه یک مقدار حمایت نیاز دارد. به‌هرحال این کار در موازین شرعی ما تأکید شده است که بین راه‌ها باید خدماتی ایجاد کرد و ایستگاه‌های خدماتی به وجود آورد.

    ثمرات فقهی روایات

    تقریباً دسته‌های روایاتی مربوط به راه‌ها را بررسی کردیم و از این به بعد نوبت به آن می‌رسد که ببینیم از این دسته‌ها چه قوانین و احکامی می‌توان از این روایات به دست آورد.

    اولین قاعده‌ای که استفاده می‌شود همین قاعدۀ حق الاستطراق و حق الطریق است که هرکسی در جایی ملکی دارد راه به آن ملک هم حق اوست و کسی نمی‌تواند بیان کند که این زمین [که سر راه خانه تو قرار دارد] متعلق به من است و نمی‌گذارم به زمین خود بروی. حق استطراق حقی است که هرکسی باید برای زمین خود داشته باشد. این حق متناسب با نوع استطراق است؛ یعنی در عرف فعلی ما راه به زمین و خانه باید راه سواره هم داشته باشد و بتواند با ماشین به خانه بروند. این راه متناسب با آن نوع طریقی است که به‌طور عرفی نیاز است. لذا هرکسی زمینی دارد باید راه به آن زمین را هم به راحتی داشته باشد. آن‌هم راهی که به‌اندازه‌ای باشد که سواره هم بتواند از آن عبور کند و این مقدار از راه حق هر انسانی است. نتایج زیادی بر این کار بار می‌شود.

    یکی از نتایجی که بار می‌شود این است که حال اگر در یک محله‌ای بیست خانه وجود دارد، راهی که برای این محله ایجاد می‌شود باید متناسب به همه این بیست خانه باشد. این بیست خانه به‌طور متعارف روزانه چقدر تردد دارند و چقدر ماشین از این محله عبور می‌کند؟ طریقی آن نباید به شکلی باشد که فقط یک راه باریکه‌ای باشد که افراد تنها بتوانند خود را به خانه برسانند بلکه معنای طریق این است که به‌تناسب کسانی که در یک محله‌ای سکنا دارند باید یک راه مناسبی وجود داشته باشد که مزاحمت برای همدیگر ایجاد نکنند. باید به‌تناسب آن خانه‌ها و محل‌های مسکونی و یا غیر آن این راه تعریض شده و عرض داشته باشد باید این راه برای پذیرایی این تعداد آمادگی کامل را داشته باشد.

    "والسلام علیکم و رحمه الله"


    کد خبر 4211436
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۶؛

    ضرورت خدمات بین راهی در شهرسازی اسلامی/ رعایت حریم حاشیه راه‌ها


    2676769.jpg


    آیت الله اراکی گفت: ما روایات زیادی داریم که دلالت بر استحباب مؤکد در ارائه خدمات میان راهی دارد که متأسفانه این موضوع در کشور ما خیلی کم است.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و ششم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    بخش آخر قواعد راه‌ها

    بحث ما در مورد روایات مربوط به احکام طریق و راه‌ها بود. روایات دیگری هم وجود دارد که از آن روایات مطلوبیت وسعت همه راه‌ها را استفاده می‌کنیم؛ ازجمله روایت شیخ «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ‏ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ الطَّرِیقُ‏ الْوَاسِعُ‏ هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا.» ما از اطلاق عبارت «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا» استفاده می‌کنیم که حتی اگر دولت هم بخواهد طریق واسعی را تنگ کند این نهی شامل او هم می‌شود. پس این روایت دلالت بر مطلوبیت سعه مطلق راه‌ها دارد، بنابراین اینکه فرمود «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ» تنها منحصر نمی‌شود در آنجایی که کسی به راه عمومی تعدی کند آن راه عمومی را ضمیمه ملک خودش بکند و شامل آنجایی که خود دولت راه واسعی را اختیار کند، هم می‌شود. بنابراین توسعه راه به‌طور مطلق مطلوبیت دارد؛ چون این روایت اختصاص به طریق خاصی ندارد و طریق اعظم در این روایت نیامده است بلکه فرموده است: «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ» معلوم می‌شود سعه طریق مطلقاً برای شرع مطلوبیت دارد و لذا از اخذ شیئ من الطریق الواسع نهی شده است. این روایت در وسایل الشیعه، ابواب عقد البیع و الشروطه، باب ۲۷ حدیث ۱ آمده است. این هم از دسته هشتم روایات مربوط به توسعه راه‌ها بود.

    خدمات بین راهی در آیینه روایات

    روایات دسته نهم روایات مربوط به خدمات بین‌راهی است؛ ما روایات زیادی داریم که دلالت بر استحباب مؤکد در ارائه خدمات میان راهی دارد که متأسفانه این موضوع در کشور ما خیلی کم است. باید در بین راه‌ها خدمات ایجاد شود باید در بین راه‌های بین‌شهری محلی برای استراحت, آب خوردن, رفع نیازها و غیره فراهم شود. ما در این باب روایات زیادی داریم که به‌عنوان نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم؛ مرحوم شیخ صدوق که با سندش از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت می‌کند «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی عِقَابِ الْأَعْمَالِ بِسَنَدٍ تَقَدَّمَ فِی عِیَادَةِ الْمَرِیضِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: وَ مَنْ‏ بَنَی عَلَی ظَهْرِ طَرِیقٍ‏ مَأْوَی عَابِرِ سَبِیلٍ بَعَثَهُ‏ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی نَجِیبٍ مِنْ دُرٍّ وَ جَوْهَرٍ وَ وَجْهُهُ یُضِی‏ءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ نُوراً حَتَّی یُزَاحِمَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ فِی قُبَّتِهِ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ هَذَا مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لَمْ نَرَ مِثْلَهُ قَطُّ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ الْجَنَّةَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ رَجُلٍ وَ مَنْ شَفَعَ لِأَخِیه‏ شَفَاعَةً طَلَبَهَا نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَکَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَهُ أَبَداً فَإِنْ هُوَ شَفَعَ لِأَخِیهِ شَفَاعَةً مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْلُبَهَا کَانَ لَهُ أَجْرُ سَبْعِینَ شَهِیداً وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِلْمَاءِ حَتَّی اسْتَنْبَطَ مَاءَهَا فَبَذَلَهَا لِلْمُسْلِمِینَ کَانَ لَهُ کَأَجْرِ مَنْ تَوَضَّأَ مِنْهَا وَ صَلَّی وَ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ کُلِّ شَعْرَةٍ لِمَنْ شَرِبَ مِنْهَا مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ سَبُعٍ أَوْ طَیْرٍ عِتْقُ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ وَرَدَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ عَدَدُ النُّجُومِ حَوْضَ الْقُدْسِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا حَوْضُ الْقُدْسِ قَالَ حَوْضِی حَوْضِی حَوْضِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» کسی که در وسط راه یک محلی برای استراحت و پناه گرفتن عابرین محیا کند، خداوند در روز قیامت او را بر سر شتری از گوهر و دُرّ سوار می‌کند که برای همه می‌درخشد و آن‌قدر به او جایگاه می‌دهد که او را هم‌نشین ابراهیم خلیل‌الله می‌کند. مردم محشر می‌گویند که آیا این فرشته است؟! ما تاکنون چنین چیزی ندیده‌ایم! چهل میلیون انسان به شفاعت چنین شخصی وارد بهشت می‌شوند. روایت ادامه دارد. در وسایل الشیعه، ابواب فعل المعروف باب ۲۰، حدیث ۱ آمده است.

    شاهد ما از روایت همین بود که مسئله ایجاد پناهگاه و محل استراحت برای عابران مورد تأکید قرارگرفته است. بنابراین هم وظیفه مردم است که چنین کاری کنند هم وظیفه دولت است که یا خود اقدام به چنین کاری کند یا به مردم تسهیلات دهد تا این قبیل کارها را انجام دهند. البته ما از روایات عامه مربوط به خدمت کردن به مسلمین و ارائه خدمت به مردم هم‌چنین چیزی را استفاده می‌کنیم؛ روایات عامه مانند «خَیْرُ النَّاسِ‏ مَنْ‏ نَفَعَ‏ النَّاسَ» یا «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَهُ وَ أَدْخَلَ السُّرُورَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَشَی مَعَ أَخٍ مُسْلِمٍ فِی حَاجَتِهِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرَیْنِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» و امثال این روایات که زیاد هستند.

    روایت دیگری که همین معنا از آن استنباط می‌شود روایتی است که مرحوم شیخ صدوق در خصال نقل می‌کند؛ به سندش از رسول خدا صلی الله علیه و آله «عَنِ الْخَلِیلِ بْنِ أَحْمَدَ السِّحْرِیِّ عَنِ ابْنِ مُعَاذٍ عَنِ الْحُسَیْنِ الْمَرْوَزِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ دَخَلَ‏ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ.» این روایت را قبلاً به مناسبت بحث استحباب رفع مانع از طریق مسلمین متعرض شدیم اما در این مسئله هم این روایت مفید است؛ ما از این روایت به‌طریق‌اولی استفاده می‌کنیم که هر نوع خدمتی به عابر سبیل ارائه شود مطلوب شرع خواهد بود. روایات در این باب متعدد است و ما به همین اندازه اکتفا می‌کنیم. بنابراین دسته نهم از روایاتی که ما متعرض شدیم روایات مربوط به ارائه خدمات بین‌راهی است.

    دسته دهم از روایات روایتی است که از آن‌ها استفاده می‌شود که باید راه پیاده‌ها از سواره‌ها جدا باشد یعنی وقتی راه درست می‌کنند راهی برای پیاده‌ها و راهی هم برای سواره‌ها درست کنند که نه پیاده‌ها مزاحم سواره‌ها شوند و نه سواره‌ها مزاحم پیاده‌ها شوند. روایت مربوط به این دسته، در وسایل الشیعه، جلد ۲۹، صفحه ۲۴۳ آمده است؛ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا قَالَ یَا مَعْشَرَ الْفُرْسَانِ سِیرُوا فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ یَا مَعْشَرَ الرَّجَّالَةِ سِیرُوا عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَیُّمَا فَارِسٍ أَخَذَ عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَصَاب‏ رَجُلًا عَیْبٌ أَلْزَمْنَاهُ الدِّیَةَ وَ أَیُّمَا رَجُلٍ أَخَذَ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَهُ عَیْبٌ فَلَا دِیَةَ لَهُ.]

    حریم پیاده‌روها

    دسته یازدهم از روایات، روایاتی مربوط به «قارعة الطریق» یعنی حاشیه راه است. در این بحث هم روایات متعددی وارد شده است که نباید در حاشیه راه‌ها هم ایجاد مزاحمت کرد. روایاتی که تاکنون خوانده‌ایم مربوط به مزاحمت بین راه‌ها بود اما روایات متعددی هم وارد شده است که مربوط به «قارعة الطریق» است. حال همان چیزی که از آن گاهی به پیاده‌رو تعبیر می‌کنیم و ظاهرش این است که کلاً راه‌ها باید حاشیه داشته باشند یعنی علاوه بر اینکه ما راهی داریم راه‌ها باید یک حاشیه و حریمی داشته باشند که در آن حریم هم نباید مزاحمت ایجاد شود. پس «قارعة الطریق» اشاره به حاشیه راه است نه خود راه.

    در این باب روایات متعددی آمده است؛ [که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:] جلد ۵ وسائل الشیعه، صفحه ۱۴۹؛ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْن‏ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّی عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ یَسْتَوْثِقْ مِنْهَا]. جلد ۱ وسائل الشیعه، صفحه ۳۲۸؛ [بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَن‏ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یَبُولَ أَحَدٌ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ أَوْ عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ الْحَدِیثَ.] جلد ۵ وسائل الشیعه، صفحه ۱۵۶؛ [بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَصِیرُ فِی الْبَیْدَاءِ- فَتُدْرِکُهُ صَلَاةٌ فَرِیضَةٌ فَلَا یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْدَاءِ- حَتَّی یَخْرُجَ وَقْتُهَا کَیْفَ یَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ وَ قَدْ نُهِیَ أَنْ یُصَلِّیَ بِالْبَیْدَاءِ- فَقَالَ یُصَلِّی فِیهَا وَ یَتَجَنَّبُ قَارِعَةَ الطَّرِیقِ.]. این روایات مربوط به نهی از ایجاد مزاحمت در حاشیه راه‌هاست.

    والسلام


    کد خبر 4209820
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۵؛

    ممنوعیت تصرف معابر در منابع روایی/ مزاحمت برای عبور مردم حرام است


    2340022.jpg


    آیت الله اراکی گفت: سد طریق حرام است ولی اگر سد طریق هم نشود و مثلاً بخشی از راه را گرفته است اما موجب مزاحمت باشد باز هم کار او حرام است.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و پنجم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    تکمیل مبحث قبل

    بحث در روایاتی است که در مورد منع از ایجاد مزاحمت برای عابرین وارد شده که غیر از مسئله سد طریق است. سد طریق نیست اما اگر عابر بخواهد ازآنجا عبور کند برای او مزاحمت ایجاد می‌شود. دراین‌باره روایاتی را بیان کرده و ادامه آن‌ها را خواهیم خواند.

    روایت سوم را مرحوم شیخ کلینی نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه اسلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ مَنْ أَخْرَجَ مِیزَاباً أَوْ کَنِیفاً أَوْ أَوْتَدَ وَتِداً أَوْ أَوْثَقَ دَابَّةً أَوْ حَفَرَ شَیْئاً فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَصَابَ شَیْئاً فَعَطِبَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ‏.» روایت در کتاب وسائل الشیعه، ابواب موجبات الضمان، باب ۱۱، حدیث ۱ آمده است.

    شاهد ما در این روایت این است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مواردی را بیان کرده‌اند و بعد بر تعدد ضمان بر ضرر ناشی از این موارد را تأکید فرمودند؛ روایت به‌طور مستقیم و با دلالت مطابقی خود بر ضمان دلالت دارد یعنی بر حکم وضعی، اما مدلول التزامی آن حرمت است؛ به دلیل اینکه اگر حرام و ممنوع نباشد موجب ضمان نمی‌شود. اگر چنین کاری حق آن‌کسی که آن را انجام می‌دهد بود نباید ضمان‌آور باشد. اگر کسی این کارها را در خانه خود انجام دهد و مثلاً گودالی در خانه خود ساخت و پای دزدی در آن رفت و شکست در این صورت صاحب‌خانه ضامن نیست، اما اینکه بیان می‌کند کسی که این کارها را انجام دهد ضمان دارد [به دلیل اینکه] ترتب ضمان دلالت بر حکم تکلیفی هم می‌کند. گرچه دلالت مطابقی آن بر حکم وضعی و بر ضمان است اما کاشف از حرمت تکلیفی هم است.

    بنابراین؛ از روایت حرمت چنین کارهایی را استفاده می‌کنیم که البته با توجه به تعدد مواردی که در روایات آمده است استفاده عدم خصوصیت می‌شود؛ یعنی برای مثال ناودان باز کردن در راه مردم یا ایجاد محل شستشو یا میخ زدن در راه مردم یا دابه بستن در راه مردم و امثال این‌ها خصوصیتی ندارند بلکه مدنظر روایت این است که اگر کسی کاری انجام دهد که منشأ مزاحمت مردم شود و اگر این مزاحمت موجب ضرر شود، ضمان دارد پس معنایش این می‌شود که این کار اگر موجب ضرر هم نشود حرام است. به دلیل اینکه اگر فی‌نفسه حرام نبود موجب ضرر شدنش نباید موجب ضمان باشد؛ کاری کرده است اما عمد نبوده است اما به دلیل اینکه فعل منهی‌عنه است و او حق چنین کاری را ندارد لذا اگر ضرری بر این کار مترتب شود او ضامن خواهد بود. بنابراین؛ مفاد دسته ششم از روایات باب مربوط به راه، ممنوعیت ایجاد مزاحمت برای مردم در راه است که ازجمله این نوع مزاحمت‌ها این است که افراد در راه مردم و عابران کاری کنند که موجب مزاحمت برای آن‌ها باشد. این کار فی‌نفسه حرام است.

    در گذشته مسئله سد طریق را بیان کرده‌ایم اما این مسئله [که در حال حاضر مطرح شد] غیر از آن و اضافه بر سد طریق است. حال اگر سد طریق هم نشود و مثلاً بخشی از راه را گرفته است اما موجب مزاحمت باشد باز هم کار او حرام است. برای مثال اگر کسی ناودان خانه خود را در خیابان گذاشته است و آب آن بر روی سر مردم می‌ریزد درست است که سد معبر نکرده اما ایجاد مزاحمت کرده است و هر کاری از این قبیل باشد حرام است.

    اعتبار حق عبور

    دسته هفتم از روایات مربوط به راه‌ها روایاتی است که تأکید بر حق عبور و تَطَرُّق یا استطراق دارد؛ حق عبور از مسیر و راه برای همگان ثابت است و هرکسی هم ملکی در جایی دارد، حق راه به آن ملک متعلق به اوست. یعنی نمی‌توانند اطراف ملک او را بخرند و بعد راه او را ببندد زیرا به مقدار راهی که به ملک او باز می‌شود او حق تطرق دارد.

    البته در آینده بیان خواهیم کرد که این حق استطراق به چه مقدار است؟ آیا به مقداری است که بتواند فقط به شکل پیاده در آن حرکت کند و بگویند که برای تو نیم‌متر راه باز می‌کنیم که بتوانی پای پیاده در آن حرکت کنی؟ اما ظاهر این است که این حق به تناسب است؛ در گذشته حق تطرق به این شکل بوده است که اگر کسی با دابه خود هم می‌خواست حرکت کند، باید می‌توانست راه برود زیرا مردم همیشه پیاده راه نمی‌روند بلکه گاهی پیاده و گاهی سواره راه می‌روند. بنابراین؛ امروزه هم اگر می‌خواهند برای یک ملکی راهی باز کنند باید به شکلی باشد که راه ماشین‌رو بوده و وسیلۀ نقلیۀ متعارف بتواند به راحتی به آن ملک دسترسی داشته باشد. این به معنای حق تطرق است، لذا از این روایت استفاده می‌شود اگر کسی در جایی ملکی دارد باید راه به آن ملک هم برای او باز باشد و این راه به تناسب نیاز است که معمولاً نیازی که به راه دارند به این مقدار است که بتواند با وسیلۀ نقلیه به ملک و خانه خود برسند.

    روایت اول حق عبور

    روایت اول در این باب روایتی که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل کرده است: «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:‏ الْکِبْرُ قَدْ یَکُونُ‏ فِی شِرَارِ النَّاسِ مِنْ کُلِّ جِنْسٍ وَ الْکِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَهُ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا سَفَالًا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَةِ وَ سَوْدَاءُ تَلْقُطُ السِّرْقِینَ فَقِیلَ لَهَا تَنَحَّیْ عَنْ طَرِیقِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ إِنَّ الطَّرِیقَ لَمَعْرَضٌ فَهَمَّ بِهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ یَتَنَاوَلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ.»

    حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از یکی از راه‌های مدینه عبور می‌کرد در حالی که یک کنیز سیاه‌پوستی مشغول برداشتن پشکل حیوانات بین راه بود. راه مردم بود اما او در این راه نشسته بود و پشکل جمع می‌کرد. به او گفتن که کنار برو زیرا می‌خواهیم رد شده و عبور کنیم، تو راه ما را گرفته‌ای. اما او حاضر نشد از راه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبور کند و گفت راه پهن است؛ من مزاحمتی ایجاد نکرده‌ام. خلاصه مشغول کار خود شد و همچنان مزاحمت ایجاد کرده بود. -البته معلوم است که مزاحمت بود نه اینکه راه را بسته باشد.- برخی از افرادی که همراه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند، ‌خواستند متعرض این زن شوند اما حضرت فرمود او را رها کنید همانا او زن متکبری است. تعبیر نشان از آن خصلتی است که آن زن داشته است.

    از این روایت استفاده نهی از این کار برداشت می‌شود؛ یعنی این کار از نظر شارع تکبر غیر ممدوح بشمار می‌آید، بنابراین ما از این روایت، مذمت ایجاد مزاحمت در طریق را استفاده می‌کنیم. حتی اگر یک عده‌ای در راه مردم بایستند و حرف بزنند، باید متوجه این نکته باشند. نباید مزاحم راه مردم شد. از این روایت به این شکل استفاده می‌شود که ایجاد مزاحمت در معابر و در بین راه‌ها جایز نیست. نباید در راه چیزی بگذارند که منشأ ایجاد مزاحمت شود. حال مگر اینکه اضطراری ایجاد کند و مثلاً می‌خواهند راه را اصلاح کرده یا مشکلی را حل کنند که در این صورت حرف دیگری است اما به‌طورکلی قاعدۀ اصلی این است که ایجاد مزاحمت در راه‌ها مذموم است و هرکسی حق دارد از راه بگذرد و این حق راه برای همه عابران موجود است.

    حق راه در کلام امام صادق علیه السلام

    روایت دیگر روایتی است که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل می‌کند: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ دَارٌ بَیْنَ‏ قَوْمٍ اقْتَسَمُوهَا وَ تَرَکُوا بَیْنَهُمْ سَاحَةً فِیهَا مَمَرُّهُمْ فَجَاءَ رَجُلٌ فَاشْتَرَی نَصِیبَ بَعْضِهِمْ أَ لَهُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ یَسُدُّ بَابَهُ وَ یَفْتَحُ بَاباً إِلَی الطَّرِیقِ أَوْ یَنْزِلُ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ فَإِنْ أَرَادَ شَرِیکُهُمْ أَنْ یَبِیعَ مَنْقَلَ قَدَمَیْهِ فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِهِ وَ إِنْ أَرَادَ یَجِی‏ءُ حَتَّی یَقْعُدَ عَلَی الْبَابِ الْمَسْدُودِ الَّذِی بَاعَهُ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ أَنْ یَمْنَعُوهُ.»

    ما بیان کرده‌ایم که در زبان عرب در بین دار و بیت فرق است؛ دار زمینی است که دور آن فقط دیوار بوده و سقف نداشته باشد، اما بیت جایی است که علاوه بر دیوار، سقف هم دارد؛ بیت داری است که دارای سقف است.

    موضوع روایت این است که می‌فرماید یک زمینی بین چند نفر مشاع بود؛ مثلاً ارث بـرده بودند و زمین ملک پدر آن‌ها بوده و پدر آن‌ها از دنیا رفته است. بعد ملک در بین آن‌ها مشاع شده است، آن‌ها این زمین را بخش بخش کردند و در وسط هم یک بخشی از این زمین را آزاد گذاشتند که محل عبور و مرور آن‌ها شود. هریک از این زمینی که مشاع آن‌ها بودند یک قطعه گرفتند و آن‌ها هم قطعه مربوط به خود را ساختند.

    بخشی از این زمین را در وسط این خانه‌هایی آزاد گذاشته و آن را جزء ساختمانی نکردند تا به عنوان محل عبور و مرور خود استفاده کنند. بعد شخص غریبه‌ای یکی از این خانه‌ها را خرید، اما او این زمینی که آن‌ها برای راه آزاد گذاشتن را که نخریده است. این ساحة ملک آن‌ها بود، آن صاحب اصلی که ملک را به او فروخته هم در این ساحة شریک بوده است اما این صاحب‌خانۀ جدید که در این راه شریک نیست، بلکه فقط خانه را خریده است.

    حال سؤال می‌پرسد: آیا می‌تواند همچنین کاری کند؟ یک خانه‌ای از این خانه‌ها را بخرد درحالی‌که این خانه در کنار این خانه ساحةای وجود دارد ملک بقیه است و ملک کسی که تازه خانه خریده، نیست، آیا می‌تواند همچنین کاری کند؟ حضرت فرمود: بله، می‌توانند اما او می‌تواند یک راهی برای خود باز کند. باید دری که بر روی این میدان باز شده است را ببینید به دلیل اینکه این میدان متعلق به سایرین مالکین و مالک قبلی است.

    اما او در این میدان سهمی ندارد و باید در آن را ببینید و یک راهی از جای دیگر برای خود باز کند. فقط برای خود از این میدان یک راه باز می‌کند. روایت می‌فرماید میدان ملک او نیست اما او حق راه در این میدان دارد و به‌اندازه راهی که به خانه‌اش باز می‌شود او در آنجا حق دارد. اگر مالک قبلی خانه هم بخواهد راه خود را بفروشد، آن شرکا احق هستند که آن راه را به آن‌ها بفروشد و حق ندارد این راه را به یک انسان بیگانه بفروشد. اما اگر نخواست که بفروشد این راه متعلق به اوست و حق دارد که از این میدان بگذرد و در کنار خانه قبلی خود بنشیند.

    روشن است که این روایت در فرض حق تطرق بحث می‌کند؛ این آقایی که این قطعه از زمین و خانه را خرید و مالک این میدان نبود اما حق طریق در این میدان را دارد تا بتواند به در خانه خود برسد و راه برای او هم است. این روایت روشن در اثبات حق طریق است.

    وصلی الله علی محمد و آله


    کد خبر 4208956
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۴؛

    نسبت احکام در فقه کلان و خرد/ حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور


    2068775.jpg


    آیت الله اراکی گفت: برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و چهارم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    دسته پنجم روایات قواعد راه‌ها

    بحث در مطلب نهم در مورد قواعد و روابط مربوط به راه‌ها است. بیان شد که ابتدا روایات واردۀ دربارۀ احکام راه‌ها را دسته‌بندی و بررسی می‌کنیم و بعدازاین کار قواعد مربوط به راه‌ها را بیان خواهیم کرد. بحث امروز در مورد دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام راه‌هاست؛ روایاتی که دال بر محبوبیت شرع از رد مانع از طریق و اصلاح آن دارد. روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

    مرحوم شیخ صدوق در خصال به سند خود از ابوهریره روایت می‌کند: «أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ أَخْبَرَنَا یَحْیَی بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا هُرَیْرَةَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم‏ دَخَلَ‏ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ.» شخصی وارد بهشت شد به دلیل اینکه یک شاخۀ خاری که در راه مسلمین بود را برداشت. غصن یعنی شاخه، اماطه هم به معنای ازاله است. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ آمده است. در خصال هم در جلد ۱، حدیث شماره ۳۲. آمده است.

    روایت دوم در این دسته روایاتی که مرحوم شیخ صدوق در أمالی نقل می‌کند به سندش از امام صادق علیه‌السلام بر این قرار است؛ حضرت عیسی علیهما السلام از قبری گذر کرد که صاحب آن قبر مورد عذاب الهی بود. سال بعد هم دوباره از همین قبر گذر کرد، -قابل یعنی سال بعد- اما دید که این صاحب قبر دیگر عذاب نمی‌شود. به خداوند عرض کرد: پروردگارا من سال قبل از این قبر گذشتم درحالی‌که صاحب این قبر عذاب می‌شد اما امسال که به این قبر گذر کردم دیدم که دیگر عذاب نمی‌شود، نکته و راز آن چیست؟ خداوند به او وحی کرد؛ ای روح‌الله این مرد عذاب می‌شد اما در خلال این سال فرزندی داشت که بزرگ شد و اعمال صالحی انجام می‌داد؛ اولاً اصلاح طریق مردم کرد، به یک یتیمی هم پناه داد، من از این شخص گذشت کردم به سبب کاری که فرزند او انجام داد.

    البته این بحث مهمی است و ما در مباحث تفسیری بیان کرده‌ایم و این مسئله در آیات هم آمده است؛ گاهی خداوند متعال پدران را به خاطر فرزندان و گاهی هم فرزندان را به خاطر پدران مورد مغفرت و بخشش قرار می‌دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۹ و در کتاب ترتیب الأمالی، جلد ۱، صفحه ۳۴۶، مجلس ۷۷، حدیث ۸ آمده است. یک کاری خوبی که شده است این است که أمالی شیخ طوسی و شیخ صدوق و شیخ مفید را باهم جمع کرده‌اند و در یک مجموعه به نام ترتیب الأمالی تدوین کرده‌اند.

    روایت سوم را مرحوم شیخ طوسی روایت می‌کند؛ این روایت هم در أمالی آمده است؛ «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْخَلَّالُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأَنْصَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ أَشْرَسَ الْخُرَاسَانِیِّ، عَنْ أَیُّوبَ السَّخْتِیَانِیِّ، عَنْ أَبِی قِلَابَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):... وَ مَنْ أحاط [أَمَاطَ] عَنْ طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ مَا یُؤْذِیهِمْ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ قِرَاءَةِ أَرْبَعِ مِائَةِ آیَةٍ، کُلُّ حَرْفٍ مِنْهَا بِعَشْرِ حَسَنَاتٍ...» کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آن‌هاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را می‌دهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ و در ترتیب الأمالی جلد ۷ صفحه ۱۳۲ حدیث ۳۸۴۰.

    روایت چهارم را هم شیخ در أمالی به سندش از حضرت صادق علیه‌السلام نقل می‌کند: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِیِّ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ :لَقَدْ کَانَ‏ عَلِیُ‏ بْنُ‏ الْحُسَیْنِ‏ علیه السلام یَمُرُّ عَلَی الْمَدَرَةِ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دَابَّتِهِ حَتَّی یُنَحِّیَهَا بِیَدِهِ عَنِ الطَّرِیق‏.» این لقد کان که گفته می‌شود یعنی کار مدام حضرت بوده است، مدرة هم به معنای یک تکه گِل بزرگ است. حضرت امام سجاد علیه السلام این شیوه را داشت که وقتی سواره بود و از یک گذرگاهی می‌گذشت هر کجا یک پاره گِلی را می‌دید از مرکب پیاده می‌شد و این چیزی که در راه مسلمین بود را از راه کنار می‌زد تا راه مسلمین به‌وسیلۀ این مدرة گرفتار نشود. مدرة را مصباح المنیر چنین معنا می‌کند: «الْمَدَرُ: جَمْعُ (مَدَرَةٍ) مِثْلُ قَصَبٍ و قَصَبَةٍ وَ هُوَ التُّرَابُ الْمُتَلَبِّدُ قَالَ الْأَزْهَرِیُّ (الْمَدَرُ) قِطَعُ الطِّین‏» منظور پاره گلی است که خشک‌شده باشد. این روایت، هم در مستدرک آمده است و هم در ترتیب الأمالی (مستدرک از ترتیب الأمالی نقل می‌کند)، آدرس آن در ترتیب الأمالی جلد ۷، صفحه ۱۳۲، حدیث ۳۸۴۱ است و در مستدرک در ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۴ آمده است.

    روایت پنجم از این مجموعه را هم صاحب مستدرک از کتاب جعفریات به استناد عن علی بن جفعر نقل می‌کند: «حَدَّثَنِی مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:‏ الصَّدَقَةُ شَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ‏ قَالَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیُّ الصَّدَقَاتِ أَفْضَلُ قَالَ أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ الْمَالُ قَالَ عَفْوُ طَعَامِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَفْوُ طَعَامٍ قَالَ فَضْلُ رَأْیٍ تُرْشِدُ بِهِ صَاحِبَکَ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ رَأْیٌ قَالَ فَضْلُ قُوتٍ [قُوَّةٍ تُعِینُ‏] یُعْتَدُّ بِهَا عَلَی ضَعِیفٍ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ قَالَ الصَّنِیعُ لِأَجْرٍ وَ أَنْ تُعِینَ مَغْلُوباً قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ فَیُنَحِّی عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ تَکُفُّ أَذَاکَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تُطَهِّرُ بِهَا عَنْ نَفْسِکَ.»

    حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود صدقه چیز عجیبی است –تأکید بر اهمیت آن کرد-. جناب ابوذر عرض کرد که چه صدقه‌ای بهترین صدقه است؟ حضرت فرمود: بهترین صدقه آن است که چیزی که نزد تو گران‌تر و با ارزش‌تر باشد را صدقه دهی. ابوذر پرسید: اگر کسی بود که دوست داشت صدقه دهد اما پولی ندارد که بخواهد صدقه بدهد چه‌کار کند؟ حضرت فرمود: زیادی غذایی خود را صدقه دهد. دوباره پرسید: اگر این چیزها را هم نداشت یا اگر دارد اما فقط به‌اندازۀ قوت زندگی خود اوست چه‌کار کند؟ حضرت فرمود: از راه مسلمانان و از معبر مردم چیزی که برای آن‌ها مزاحمت ایجاد می‌کند را بردارد زیرا این هم صدقه است. این یک نوع صدقه‌ای است که خداوند متعال آن را دوست دارد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، همان باب، حدیث ۲ آمده است.

    در همین مقوله از منابع اهل سنت هم روایت می‌کنیم؛ احمد بن حنبل از مسند خود به سند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می‌کند: «عرضت علیّ أعمال أمتی حسنها وسیّئها فوجدت فی محاسن أعمالها الأذی یماط عن الطریق» اعمال امتم بر من عرضه شد، وقتی اعمال خوب و نیک آن‌ها بر من عرضه شد دیدم که یکی از این اعمال خیلی خوب برطرف کردن چیزی است موجب آزار مردم در راه آن‌ها می‌شود و این یکی از بهترین اعمال امت من است. این نشان‌دهندۀ اهتمامی بوده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به این مطلب داشته است. این حدیث ۲۱۶۲۲ از مسند اوست.

    روایت هفتم را مستدرک الوسائل به نقل از الدعوات راوندی روایت می‌کند؛ «عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ صَدَقَةً قِیلَ مَنْ یُطِیقُ ذَلِکَ قَالَ إِمَاطَتُکَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ الْخَبَر» هر مسلمانی باید در هرروز صدقه‌ای بدهد. عرضه کرد چه کسی توانایی این را دارد که هرروز صدقه دهد؟ -زیرا در آن روزگار وضع مسلمین خوب نبود- حضرت فرمود: اینکه از راه مسلمین و مردم چیزی که موجب اذیت آن‌ها باشد را برکنار و دور کنید هم صدقه است. این حدیث در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹ حدیث ۶ آمده است.

    این هم دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام الطریق بود در که آن‌ها تأکید بر رجحان "إماته الأذی" یعنی رفع سد معبر وارد شده است.

    نسبت احکام در فقه خرد و فقه کلان

    ما در مباحث قبل بیان کرده‌ایم که برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود. یعنی اگر همین "إماته الأذی" را در فقه کلان بررسی کنیم، در این حال دولت در این رابـ ـطه موظف است که "إماته الأذی" کند و در اینجا دیگر بحث استحباب نیست. به دلیل اینکه مستحب در فقه خرد گاهی در فقه کلان تبدیل به واجب می‌شود. بسیاری از این مستحبات مصالح مرغوبه از سوی شارع را بیان می‌کند؛ یک مصلحتی است که شارع آن را دوست دارد و مصلحت مرقب فیها است. آن‌وقت دولت به دلیل اینکه مأمور است مصالح مردم را تأمین کند و تأمین مصالح و دفع مضار بر دولت به‌عنوان ولایتی که دارد واجب است؛ [باید این کار را انجام دهد.]

    یکی از وظایف ولی این است که "ما یصلح مولی علیه" را که بر او واجب است انجام دهد و "ما یفسد مولی علیه" نیز که بر او محرم است انجام ندهد. به‌عبارت‌دیگر اگر بر ترک چیزی که به صلاح مولی علیه است قدرت داشته باشد انجام دادن آن بر مولی حرام است؛ اگر ولی چیزی را که موجب مصلحت مولی علیه است؛ برای مثال مدرسه فرستادن کودک که مصلحت اوست را انجام ندهد کند کار حرامی را مرتکب شده است.

    یا مثلاً پوشاندن لباس تمیز به کودک واجب است، -برای خود کودک مستحب است و واجب نیست، اما پدری که ولی اوست واجب است و موظف است که برای او لباس تمیز محیا کند- اگر می‌تواند لباس تمیز را برای او فراهم کند و برای او انجام ندهد این کار بر او حرام است. این نکتۀ بسیار مهمی است که در مسائل ولایت مطرح است و همین نکته باعث می‌شود که گاهی فعلی که بر فرد مستحب است انجام آن بر ولی واجب ‌شود. بنابراین تأمین آن مصلحتی که اگر نکند این مصلحت بر مولی علیه فوت می‌شود، بر ولی جایز است. لذا این روایاتی که نقل می‌کنیم که لسان آن لسان استحباب وارده شده است وقتی در فقه کلان به آن‌ها توجه می‌شود تبدیل به وظیفه و مأموریت دولت می‌شود؛ به یک وظیفه‌ای که بر گردن دولت است که باید این وظیفه را انجام دهد و اگر انجام نداد مسئول است.

    حرمت منع طریق در روایات مربوط به عصر ظهور

    دستۀ ششم از روایات، مربوط به روایات حرمت هر نوع ایجاد مزاحمت برای عابرین است. ایجاد مزاحمت برای عابرین در راه جایز نیست. شیخ مفید رحمةالله علیه روایت می‌کند: «أَبُو بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهماالسلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ‏ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام سَارَ إِلَی‏ الْکُوفَةِ فَهَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ فَلَمْ یَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ‏ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ وَ کَسَرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ وَ أَبْطَلَ الْکُنُفَ وَ الْمَآزِیبَ إِلَی الطُّرُقَاتِ وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا…» -این بحث را خواهیم کرد که راه‌های اصلی چه فرقی با راه‌های فرعی دارد.- حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشربف وقتی می‌آیند بالکن‌هایی که در راه آمده‌اند را می‌ببند. -این نکته را قبلاً مطرح کردیم که در عمران شرعی نباید مسیر دید و هوا بسته باشد.- جناح یعنی همین بالکن‌هایی که راه را آشغال می‌کند. کنف هم جمع کنیف و به معنای دستشویی است- دستشویی‌هایی که در راه مردم است را برمی‌دارد. [یک کار دیگر این است که ناودان‌هایی که در راه مردم است را بر می‌دارد.] نباید در راه مردم بوی بد باشد و نباید ناودان در راه مردم باشد. حضرت همۀ این موارد را تعطیل می‌کند زیرا این موارد از مصادیق اموری است که برای راه مرد اینجاد مزاحمت می‌کند. «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» از این قسمت هم استفاده می‌کنیم که این‌ها جز مصادیق بدعت هستند که حضرت همۀ آن‌ها را برطرف می‌کند و همۀ سنت‌های حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را احیا می‌کند. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب احیای موات، باب ۲۰، حدیث ۱ آمده است.

    روایت بعدی را مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ‏ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» "یَتَوَضَّأُ" کنایه از دستشویی کردن است. از حضرت پرسید شخص در کجا این کارها را انجام دهد که حضرت فرمود: نباید در کنار رودخانه‌ها در راه‌های که معبر هستند و در مواضع اللعن یعنی آنجایی که مردم آزار می‌بینند این کار را انجام دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب الاحکام الخوة، باب ۱۵، حدیث ۱ آمده است.

    والسلام علیکم


    کد خبر 4207002
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۳؛

    حکام سعودی در قضیه‌ منا سد طریق کردند/ حرمت تعدی به راه مسلمین


    2676769.jpg


    آیت الله اراکی گفت: سد طریق علاوه بر اینکه ممنوع و حرام است، موجب به عهده گرفتن ضرر مالی ناشی از این اشغال هم خواهد شد.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و سوم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    مطلب نهم، بحث ضوابط و قواعد راه‌ها بود؛ در اینجا بحث کردیم که در فقه شیعه دربارۀ راه‌ها قواعد و ضوابطی معین شده است که باید این قواعد و ضوابط را بررسی کنیم. پیش از اینکه ضوابط آن را دسته‌بندی کنیم، ابتدا باید روایات باب راه‌ها را مطالعه کنیم و ببینیم که در زمینۀ راه‌ها چند نوع و دسته روایت در این باب وارد شده است. دستۀ اول از روایات را ظاهراً جلسه پیش بحث کردیم، دستۀ اول روایاتی است که در ممنوعیت سد معبر و بستن راه‌ها وارد شده است که روایات زیادی هم است.

    دسته دوم روایات منع از سدّ طریق

    بحث امروز در دستۀ دوم از روایات است؛ دستۀ دوم درباره نهی از اعمال و رفتارها و کارهایی است که موجب سد راه شود ولو سد جزئی. یعنی این دسته از روایات دربارۀ سد راه به‌طور کامل نیست اما دربارۀ معبر مردم است؛ مثلاً کسی در راهی که معبر است نماز بخواند، ولو اینکه همۀ راه را نگیرد و اما همین که بخشی از راه را هم بگیرد ممنوع است، حالا نماز بخواند یا کار دیگری کند. در این زمینه روایات زیادی وارد شده است، من‌جمله این روایت است که هم مرحوم کلینی، هم مرحوم صدوق و هم مرحوم برقی آن را نقل کرده‌اند: «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: عَشَرَةُ مَوَاضِعَ‏ لَایُصَلّی‏ فِیهَا: الطِّینُ، وَ الْمَاءُ، وَ الْحَمَّامُ، وَ الْقُبُورُ، وَ مَسَانُّ الطَّرِیقِ، وَ قُرَی النَّمْلِ، وَ مَعَاطِنُ الْإِبِلِ، وَ مَجْرَی الْمَاءِ، وَ السَّبَخُ، وَ الثَّلْج‏». ده محل است که نباید در آن‌ها نماز خواند زیرا محل نماز نیستند؛ گِل، آب، حمام، بین قبور، «وَ مَسَانُّ الطَّرِیقِ» این موضع شاهد ماست، یعنی وسط راه‌ها، خانۀ مورچه‌ها، جای نگهداری شتران، نمکزار و روی برف. این‌ها محل‌هایی است که جای نمازخواندن نیست. از جمله مواردی که در این روایت ذکر شده است «وَ مَسَانُّ الطَّرِیقِ» است. این روایت در وسایل الشیعه است، ابواب مکان المصلین، باب ۱۵، حدیث ۶ آمده است.

    روایت دیگر هم مرحوم کلینی روایت می‌کند، امتیاز این روایت این است که یک قاعدۀ کلی به دست ما می‌دهد، «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ (الْفُضَیْلِ) قَالَ: قَالَ الرِّضَا علیه السلام کُلُّ طَرِیقٍ یُوطَأُ وَ یُتَطَرَّقُ‏ کَانَتْ فِیهِ جَادَّةٌ أَمْ لَمْ تَکُنْ لَا یَنْبَغِی الصَّلَاةُ فِیهِ قُلْتُ فَأَیْنَ أُصَلِّی قَالَ یَمْنَةً وَ یَسْرَةً.» هر راهی که محل عبور مردم است و مردم گامشان را در آن راه می‌گذارند، -یوطئ، یعنی در آن گام می‌گذارد، یتطرق یعنی مردم از آن طریق عبور می‌کنند- چه اینکه در آن جاده زده باشد چه نزده باشد، راه مردم است و نمازخواندن در آن قبول نیست. پس اگر بخواهی در راه نماز بخوانی باید در حاشیه راه این کار را انجام دهی. وسایل الشیعه ابواب مکان المصلی، باب ۱۹، حدیث ۳.

    روایت بعدی را مرحوم برقی در محاسن به سند صحیح روایت می‌کند: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (یعنی یا امام باقر یا امام صادق) علیه السلام قَالَ‏: سَأَلْتُهُ‏ عَنِ‏ الصَّلَاةِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی‏ الْجَادَّةِ وَ صَلِّ عَلَی جَانِبَیْهَا.» از حضرت پرسیدم نمازخواندن بر پشت راه -ظهر یعنی پشت، منظور روی جایی که معبر مردم است- می‌توانم نماز بخوانم یا نه؟ حضرت فرمود در راه نماز نخوانید بلکه در طرفین راه نماز بخوانید. سند روایت چنین است: وسائل الشیعه، باب مکان المصلی، باب ۱۹، حدیث ۸.

    روایت دیگر را مرحوم صدوق در ذیل حدیث المناهی روایت می‌کند. حدیث المناهی یک حدیثی است که مرحوم صدوق از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می‌کند که متضمن موارد زیادی از ممنوعات است و چیزهایی که در شرع ممنوع است، از جمله این موارد: «الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ تُجَصَّصَ الْمَقَابِرُ وَ یُصَلَّی فِیهَا وَ نَهَی أَنْ یُصَلِّیَ الرَّجُلُ فِی الْمَقَابِرِ وَ الطُّرُقِ‏ وَ الْأَرْحِیَةِ وَ الْأَوْدِیَةِ وَ مَرَابِطِ الْإِبِلِ وَ عَلَی ظَهْرِ الْکَعْبَةِ.» از نماز خواندن در راه‌ها، (آسیاب‌ها، بر روی سنگ آسیاب) دشت‌ها، (منظور از دشت، دشت بین دو رشته‌کوه است به دلیل اینکه در معرض سیل و حادثه است)، جای نگهداری شتران، در پشت بام کعبه باید خود داری کرد. سند روایت این است؛ در وسایل الشیعه، ابواب مکان المصلی باب ۲۵، حدیث ۲.

    روایت دیگر که باز به سند صحیح روایت شده است و هم مرحوم صدوق، هم برقی در محاسن به سند صحیح از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده‌اند این است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّکُونِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَعْنِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ إِیَّاکُمْ‏ وَ التَّعْرِیسَ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ‏ وَ بُطُونِ الْأَوْدِیَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَی الْحَیَّاتِ.» بپرهیزید از تعریس. تعریس یه معنای شب اُتراق کردن است، در زبان عرب اگر بخواهند شب اُتراق کنند می‌گویند عرس، تعریس. حضرت می‌فرماید اگر شب با کاروان مسافرت می‌کنید و می‌خواهید شبی را یک جایی اُتراق کنید، مواظب باشید که محل اُتراقتان در این محل‌ها نباشد؛ «التَّعْرِیسَ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ» وسط راه‌ها، «بُطُونِ الْأَوْدِیَةِ» در وسط دره شب‌ها و در «فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَی الْحَیَّاتِ» محل رفت‌وآمد درندگان اتراق کنید. حالا نسبت به این روایت بالخصوص ممکن است کسی بگوید که روایت در مقام ارشاد به اجتناب از این خطر است و نمی‌توان از آن حکم مولوی فهمید. یعنی به دلیل اینکه تعلیل شده است یا نتیجه کار بیان شده است زیرا ممکن است آسیب ببینید، آسیب از طرف درندگان یا خزندگان. پس این روایت مثل این است که بگوید فلان غذا را نخور، زیرا اگر بخوری مریض می‌شوید؛ پس صرفاً یک حکم ارشادی است. اگر چنین باشد باید دانست که درست است که حکم ارشادی است اما حکم ارشادی به نتیجه است. اما در کل با توجه به روایات دیگر مبغوضیت این کار در نظر شارع فهمیده می‌شود.

    سدّ طریق سبب ضمان می‌شود

    دستۀ سوم از روایات مربوط به راه‌ها، روایاتی است که دربارۀ تَرتُب ضمان‌ بر سد طریق دلالت دارد. ضمان یعنی چه؟ روایاتی را که تاکنون خوانده‌ایم دربارۀ حکم تکلیفی سد طریق بود؛ چه جزئی و چه کلی که بیان شد حکم تکلیفی آن ممنوع و حرام است. اما دستۀ سوم مطلب دیگری را بیان می‌کنند؛ سد طریق علاوه بر اینکه ممنوع و حرام است، موجب به عهده گرفتن ضرر مالی ناشی از این اشغال هم خواهد شد، یعنی اگر کسی راهی را اشغال کرد یا در راه کاری انجام داد که منشأ ضرر به کسی شود، باید این خسارت ناشی از سد طریق پرداخته شود و ضامن آن خسارت خواهید شد. این دستۀ سوم از روایات دسته‌ای است که دربارۀ حکم وضعی سد طریق وارد شده است. مرحوم شیخ طوسی روایت می‌کند و روایت از نظر سندی صحیح است؛ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ مَنْ‏ أَضَرَّ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ‏ طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ.» کسی که آسیبی به راه مسلمین وارد کند، -هر نوع آسیبی، چه آسیب به خود راه و چه آسیب به رونده راه وارد کند- ضامن خواهد بود «فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ». این روایت در وسایل الشیعه، کتاب الدیات، ابواب موجبات الضمان، باب ۸ حدیث ۲ آمده است.

    روایت دیگری که در همین باب وارد شده است روایتی است که مرحوم کلینی روایت می‌کند و سند این روایت هم صحیح است بلکه از آن روایاتی است که سند بسیار قوی دارد: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّیْ‏ءِ یُوضَعُ عَلَی الطَّرِیقِ فَتَمُرُّ الدَّابَّةُ فَتَنْفِرُ بِصَاحِبِهَا فَتَعْقِرُهُ فَقَالَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ یُضِرُّ بِطَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَصَاحِبُهُ ضَامِنٌ لِمَا یُصِیبُهُ.» سؤال کردم از امام صادق صلوات‌الله‌علیه که کسی بارش یا چیز دیگری را در وسط راه می‌گذارد، بعد چهارپایی از این وسط رد می‌شود، کسی هم سوار این چهارپاست، چهارپا به این شیء برخورد کرده و رم می‌کند و سوار خود را به زمین می‌اندازد و او آسیب می‌بیند، -تنفر یعنی رم می‌کند، فتعقره یعنی صاحبش را به زمین می‌اندازد-. حضرت فرمود: هر چیزی که به نحوی به راه مسلمین آسیب برساند صاحب آن ضامن است؛ صاحب این وسیله‌ای که این آسیب را به راه مسلمین وارد کرده نسبت به هر حادثه‌ای که در این رابـ ـطه اتفاق بیفتد ضامن است. "ولو بعضاً" یعنی لازم نیست که همۀ راه را اشغال کرده باشد بلکه حتی اگر قسمتی از این راه را هم اشغال کرده است، ولی در نتیجه اشغال این راه مشکلی پیش بیاید او ضامن است.

    لذا ما باید براساس این روایت و امثال آن بگوییم که حکام سعودی ضامن همۀ کشته شده‌های منا هستند؛ زیرا آن‌ها سد راه کرده‌اند. سد راه کردنشان مسلم است، راه هم راه مسلمین بوده است و او سد راه کرده است و هرکسی که در نتیجۀ سد راه کردن دچار حادثه‌ای شود، ضامن هر حادثه‌ای است که در آنجا اتفاق افتاده است. در این بحث منابع اهل سنت هم همین مضمون را دارند، یعنی مخصوص منابع ما نیست و این مضمون در روایات اهل سنت هم هست که اگر سد طریق منشأ حادثه و آسیبی شد، آن کسی که سد طریق کرده است، ضامن خواهد بود. این روایت در وسایل الشیعه، ابواب الدیات، ابواب موجبات الضمان، باب ۹ حدیث ۱ آمده است.

    روایات دیگر هم از همین دسته روایات، روایتی است که مرحوم کلینی روایت می‌کند، سند این روایت هم صحیح است، می‌فرماید: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَخْرَجَ‏ مِیزَاباً أَوْ کَنِیفاً أَوْ أَوْتَدَ وَتِداً أَوْ أَوْثَقَ دَابَّةً أَوْ حَفَرَ شَیْئاً فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَصَابَ شَیْئاً فَعَطِبَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ». این روایت خیلی جامع است؛ می‌فرماید کسی که ناودانی به راه مسلمین خارج کند، مثلاً خانه را ساخته است، اما این ناودان را بیرون از خانه‌اش بیاورد به‌طوری‌که وارد راه مردم شود، یا کنیفی (منظور از کنیف دستشویی یا توالت است) را در راه مردم بگذارد، یا میخی به ساختمان خودش بزند که این میخ در راه مردم باشد، یا دابة‌ای را در راه مردم ببندد، یا در راه مردم جایی را کنده و حفر کند، یا موانعی بگذارد، اگر این مانع‌ها منشأ ضرر شود، موجب ضمان او خواهد بود. پس مانع باید طوری باشد که موجب اضرار نباشد. البته این موضوع هم حکم تکلیفی دارد که کار حرامی کرده است و علاوه بر اینکه کار حرامی کرده است ضمان هم دارد؛ یعنی ضامن می‌شود و هر خسارتی که در نتیجه کار او ایجاد می‌شود، این شخص ضامن آن خسارت خواهد بود. این روایت هم در وسائل الشیعه، ابواب دیات، کتاب الدیات، ابواب موجبات الضمان، باب ۱۱ حدیث ۱ آمده است.

    حرمت تعدی به راه مسلمین

    دستۀ چهارم از روایات مربوط به راه‌ها روایاتی است که دلالت بر حرمت تعدی و تجـ*ـاوز به راه مسلمین و مردم دارد. اگر کسی از راهی که راه مردم است، قسمتی را بگیرد و آن را در خانه یا مغازه خود قرار دهد، این کار تجـ*ـاوز به طریق محسوب می‌شود.

    روایت اول روایتی است که مرحوم شیخ روایت می‌کند و روایت از نظر سند صحیح است و هیچ اشکالی بر آن وارد نیست: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ الطَّرِیقُ‏ الْوَاسِعُ‏ هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا.» از حضرت می‌پرسد: طریقی واسع است، -یک وقت راه کم و تنگ است، اما نه یک راه، راه واسعی است و مزاحمتی هم برای رفت‌وآمد مردم در آن درست نمی‌شود- آیا می‌توانم بخشی از این راه را بگیرم؛ ضرری هم به طریق نمی‌زند. حضرت می‌فرماید: «قال لا» یعنی نه. هرجا راه باشد حال چه راه واسع باشد یا ضیق، کسی حق ندارد از آن راه چیزی بگیرد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب عقد البیع بشروطه، باب ۲۷ حدیث ۱ آمده است.

    روایت بعدی را مرحوم شیخ روایت می‌کند که آن هم صحیح است: «وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبَّاسٍ جَمِیعاً عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ‏ رَجُلٍ‏ اشْتَرَی‏ دَاراً فِیهَا زِیَادَةٌ مِنَ الطَّرِیقِ قَالَ إِنْ کَانَ ذَلِکَ فِیمَا اشْتَرَی فَلَا بَأْسَ.» می‌گوید کسی خانه‌ای را خریده است، در این خانه بخشی از راه قرار داده است. حضرت می‌فرمایند اگر این بخش در ضمن آن ملکی است که خریده و جزئی از این ملک است، اشکال ندارد. یعنی اگر قبل از اینکه اینجا راه شود این قسمت جزء ملک این آقا بوده و بعد راه شده است، این اشکال ندارد و ملک او است. از ذیل روایت که جملۀ شرطیه است و مفهوم دارد، می‌فهمیم که «إِنْ کَانَ ذَلِکَ فِیمَا اشْتَرَی فَلَا بَأْسَ» یعنی اگر آن راهی که ضمیمۀ این خانه شده است جزء ملک او نبوده است، حق ندارد آن را به عنوان قسمتی از ملکش بفروشد. اما اگر این‌طوری از قبل ملک او بود؛ لابأس، پس اگر این‌طوری نبود، فیه بأس.

    و السلام


    کد خبر 4202422
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۲؛

    سدّ طریق حرام است/ قواعد عمران راه‌ها در فقه اسلامی


    2068775.jpg


    آیت الله اراکی گفت: نمازخواندن درجایی که معبر مردم باشد ممنوع است و این از مصادیق سد طریق است.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و دوم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    جمع بندی مطالب مربوط به حریم‌ها

    بحث ما در حریم‌ها به پایان رسید؛ جمع‌بندی ما از بحث قواعد مربوط به حریم‌ها این است که اگر بخواهیم مقدار حریم‌هایی که در متون روایت آمده است را حمل بر تعبد کنیم، باید حداقل‌ها را تعبداً قبول کرد؛ بنابراین این حریم‌هایی که در روایات به‌طور آمده است را باید رعایت کرد اما علاوه بر آنچه در روایات نسبت به حد حریم آمده باید حد عدم اضرار را هم رعایت کرد، حال چه اضرار به صاحب‌مال یا اضرار صاحب‌مال و محل به دیگران باشد.

    اما حد آن مواردی که برای آن‌ها حد خاصی ذکر نشده است عدم اضرار است. بنابراین ما در حقیقت باید دو حد در حریم ساختمان‌ها و ابنیه ملاحظه کنیم؛ اولاً حدی که در روایات به صورت خاص آمده و تعیین شده است و ثانیاً باید حد عدم اضرار هم رعایت شود. لذا در مواردی که حد خاص ذکر شده است، باید آن حد خاص را رعایت کرد و اگر آن حد خاص کفایت نکرد و بااینکه ما این حد را رعایت می‌کنیم اما بازهم ضرر مترتب می‌شود در این صورت باید بر آن حد افزود تا دفع ضرر صورت گیرد.

    بنابراین از آن روایت قاعدۀ کلی به دست می‌آید که برای هر چیزی حریمی است، حال آنجا که حد این حریم مشخص شود باید همان مقدار را رعایت کرد اما آنجایی که این حد برای دفع ضرر کفایت نکرد باید علاوه بر آن حدی که در روایات آمده است را رعایت کرد. برای آن اشیایی هم که در روایات حریمی وارد نشده است باید به مقدار دفع ضرر حریم آن‌ها رعایت شود. دلیل آن‌هم یکی حفظ حریم و دیگری قاعدۀ لاضرر است که به طور کلی است. پس حتی اگر این مطلب هم نبود ‌قاعدۀ لاضرر در وجوب حریم داشتن اشیا کفایت می‌کرد.

    روایات مربوط به ممنوعیت سدّ طریق

    مطلب نهم از مباحث مربوط به قواعد مربوط به عمران شهری قواعد مربوط به راه‌ها است؛ قواعد مربوط به راه‌ها مفصل است. ما برای اینکه زمینۀ بحث دربارۀ قواعد راه‌ها را بیان کنیم ابتدا بحثی دربارۀ روایات این باب نقل می‌کنیم؛ در گام اول روایات باب را دسته‌بندی کرده و بحث می‌کنیم و بعد از مجموعۀ این روایات آن قواعد کلی راه‌ها را استنباط می‌کنیم.

    دستۀ اول از روایات مربوط به راه‌ها روایات مربوط به منع از سد طریق است؛ در شرع اسلام سد طریق و راه‌بندان ممنوع است، یعنی هر نوع عملی که مانع از استطراق و سلوک مردم در راه معمولی شود ممنوع و شرعاً حرام است. در این باب روایات زیادی واردشده است که برخی از آن‌ها را می‌خوانیم.

    روایت اولی که مورد بحث قرار می‌گیرد در کتاب الطهارة، ابواب الاحکام الخلوة، باب ۱۵، حدیث ۱ در جلد ۱ وسائل الشیعه، صفحه ۳۲۴ است که سند آن تام، قوی و بدون اشکال است و همۀ روایان آن جزء ثقات هستند. «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی‏ شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» مردی پرسید: غریب در چه جایی می‌تواند وضو بگیرد؟، -معلوم است که صرف وضو مورد بحث نیست و مقدمات آن هم ملاک است- شُطُوطَ الْأَنْهَارِ یعنی در حاشیۀ شهرها (شط یعنی حاشیه) نافذه یعنی راه‌هایی که بن‌بست نیست، زیر درخت میوه و مَوَاضِعَ اللَّعْنِ (منظور جاهایی است که اگر آن‌ها این کار را انجام دهد مشمول لعن مردم می‌شود.) در ادامه پرسید: مواضع لعن کجاست؟ حضرت فرمود: درب خانۀ مردم. شاهد بحث ما «وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ» یعنی در راهی که مسیر مردم است نباید کاری کرد که مزاحم رفت‌وآمد افراد شود، زیرا این کار منع شده است. البته این روایات در اسناد دیگر هم بیان شده است.

    روایت دیگر روایت چهارم همین باب است که صدوق رحمة الله روایت می‌کند: «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الْأَوْدِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْکَرْخِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ ثَلَاثٌ مَلْعُونٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ الْمُتَغَوِّطُ فِی ظِلِّ النُّزَّالِ وَ الْمَانِعُ الْمَاءَ الْمُنْتَابَ‏ وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ.» سه کار است که اگر کسی آن‌ها را انجام دهد مشمول لعن خدا خواهد شد؛ کسی که درجایی که سایبان است و مردم از این سایبان برای نشستن استفاده می‌کنند توقف کند (مثلاً درختی سایبان دارد یا یک سایبان طبیعی است که محل استراحت مردم است.) آبی است که برای استفاده مردم روان است حال اگر کسی بیاید در کنار این آب توقف کرده و آب را آلوده کند هم مورد لعن است. «وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ» -شاهد ما این مقطع است- و سد کنندۀ راهی که راه مسکوک است.

    در این روایت مسکوک و در روایت قبل نافذه آمده است؛ نافذه راهی است که فقط متعلق به یک خانه بوده و عام نیست. پس کسی که طریق مسکوک را سد کند این کار او شرعاً ممنوع است زیرا یکی از کارهایی است که مرتکب آن لعنت می‌شود. این روایت مربوط به مقدمات وضویی بود که منشأ سد راه مردم است.

    روایات زیادی هم وجود دارد که در رابـ ـطه با نمازخواندن در محلی است که موجب سد راه مردم شود زیرا گاهی برخی هستند که در راه مردم نماز می‌خوانند که این کار درست نیست و روایات زیادی داریم که درجایی که معبر مردم است نمی‌توان نماز خواند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: عَشَرَةُ مَوَاضِعَ لَا یُصَلَّی‏ فِیهَا الطِّینُ وَ الْمَاءُ وَ الْحَمَّامُ‏ وَ الْقُبُورُ وَ مَسَانُّ الطُّرُقِ‏ وَ قُرَی النَّمْلِ وَ مَعَاطِنُ الْإِبِلِ وَ مَجْرَی الْمَاءِ وَ السَّبَخُ وَ الثَّلْجُ.»

    ده محل است که جای نمازخواندن نیست؛ جایی که گل است، جایی که آب است، در حمام، در بین مقبره، وسط راه (این شاهد ما است؛ مسنه یعنی میانه راه)، محل اجتماع مورچگان، جایی که محل نگهداری شتران است، مجرای عبور آب، دشت‌هایی که نمکزار است و بر روی برف. شاهد بحث «مَسَانُّ الطُّرُقِ» است یعنی نمازخواندن درجایی که معبر مردم باشد ممنوع است و این از مصادیق سد طریق است.

    محل این روایت باب ۱۵، از ابواب مکان المصلی، حدیث ۶ و ۷ است. از لحاظ سندی، سند صحیح این روایت موجود است؛ چند سند وجود دارد که یکی از اسناد این است: «عن الصدوق فی الخصال عن أَبِیه سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی‏» در جای دیگر هم می‌فرماید: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ رَوَاه‏» که به اعتبار ابن ابی عمیر می‌توان این روایت را هم معتبر دانست. عبدالله بن فضل نوفلی که در آنجا گفته است «عمن حدثه». در یک سند دیگری هم می‌فرماید: عن ابی؛ یعنی این روایت مرسله نسیت، گرچه در سند اول ارسال فهمیده می‌شود اما در روایت دوم تبدیل به مسند شده است و دارای عبارت معتبر است.

    روایت دیگر روایتی است که مرحوم شیخ نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ فِی‏ السَّفَرِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَادَّةِ وَ اعْتَزِلْ عَلَی جَانِبَیْهَا.» سؤال کردم در سفر در کجا نماز بخوانم؛ حضرت فرمود: وسط راه نماز نخوان و در کنارۀ راه نماز بخوان و راه مردم و عابران را نبند. این روایت هم روایت شماره ۵ از باب ۱۹ از ابواب احکام المصلی، صفحه ۱۴۸، جلد ۵ وسائل الشیعه است.

    روایت دیگری هم وارد شده که مرفوعه است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْن‏ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّی عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ یَسْتَوْثِقْ مِنْهَا.» خداوند متعال این افراد را حفظ نمی‌کند؛ کسی که در یک خانۀ خرابه منزل کند، کسی که در وسط راه نماز بخواند، کسی مرکب خود را رها کند زیرا خداوند متعال حفظ را در این‌گونه موارد تضمین نمی‌کند. این روایت ظهور زیادی در منع ندارد اما حداقل کراهت را می‌رساند.

    روایت دیگر روایت هشتم از همین باب است که صحیحه است و از لحاظ سند هم بسیار قوی است؛ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَادَّةِ وَ صَلِّ عَلَی جَانِبَیْهَا.» از حضرت دربارۀ نماز خواند در راه و جاده سؤال شد که حضرت چنین جواب فرمودند.

    روایت نهم هم به همین شکل است: «عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا اجْتَنِبُوا الطَّرِیق‏» روشن است که برنهی نماز خواندن در راه‌ها دلالت دارد.

    روایت دهم از همین باب: «عنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَوَادِّ.» در این روایت، دال در کلمۀ جواد مشدد است که به معنای جاده‌ها است، اگر بدون تشدید باشد به معنای این است که بر روی اسب نماز نخوان –جواد به معنای اسب است- اما اینجا به معنای جاده‌هاست؛ پس یعنی بر روی جاده‌ها نماز نخوان.

    این مقدار روایات کافی است تا برای منع از سد طریق را روشن کند. البته روایت دیگری هم در جلد ۱۱ وسایل الشیعه آمده است [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّکُونِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَعْنِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهما السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ إِیَّاکُمْ وَ التَّعْرِیسَ‏ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِیَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَی الْحَیَّاتِ.] که در آن نهی از تعریس در راه آمده است. تعریس در زبان عرب یعنی اتراق کردن. در جلد ۲۰ صفحۀ ۱۳۸ هم همین مضمون را دارد، روایات دیگری هم به همین مضمون وارد شده است که از آن‌ها می‌گذریم.

    والسلام علیکم


    کد خبر 4200465
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اردیبهشت ماه سال آینده؛

    همایش ملی شهرسازی، معماری ومدیریت شهری اسلامی ایرانی برگزارمی شود


    2688416.jpg


    نخستین همایش ملی شهرسازی، معماری و مدیریت شهری اسلامی ایرانی (آموزش و نظام آموزش شهرسازی و معماری در ایران) اردیبهشت ۱۳۹۷ برگزار می شود.



    به گزارش خبرگزاری مهر، نخستین همایش ملی شهرسازی، معماری و مدیریت شهری اسلامی ایرانی (آموزش و نظام آموزش شهرسازی و معماری در ایران) سوم و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۷ برگزار می شود.

    اهداف اختصاصی همایش عبارتند از:

    شناخت وضعیت موجود (نقاط قوت و ضعف) آموزش و نظام آموزشی کشور در حوزه های معماری اسلامی، شهرسازی اسلامی، روستا و مدیریت شهری با رویکرد اسلامی

    ارتقا و تقویت محتوای آموزشی و نظام آموزشی حوزه های مذکور

    تعامل و هم فکری در حوزه روشها و محتوای آموزشی با رویکرد اسلامی ایرانی

    شناسایی و معرفی آثار برتر حوزه های مذکور

    شناسایی و تقدیر از تلاشگران حوزه های مذکور

    اهداف عمومی همایش عبارتند از:

    ایجاد بستر مناسب برای تحقیق و پژوهش و ارتقاء سطح علمی کشور در حوزه معماری، شهرسازی و مدیریت شهری اسلامی ایرانی

    توسعه و ترویج فرهنگ و هویت متمدن اسلامی ایرانی و تلاش در جهت اسلامی سازی و بومی کردن علوم مهندسی معماری، شهرسازی و مدیریت شهری

    تلاش در جهت فرهنگ سازی با ترغیب و تشویق بخش خصوصی، نهادها و انجمن های علمی

    تلاش در جهت تحرک پذیری و سرعت بخشی دستگاه های مسوؤل درخصوص موارد مربوطه

    تاریخ پایان دریافت چکیده و اصل مقاله در همایش ۲۹ اسفندماه سال جاری و تاریخ پایان ثبت نام ۲۵ فروردین سال ۱۳۹۷ است.

    این همایش در روزهای سوم و چهارم اردیبهشت ماه سال آینده به همت سازمان بسیج مهندسین عمران و معماری، مدیریت مرکز معماری و شهرسازی اسلامی ژرفا و موسسه آرمان پژوهش کمال دانش برگزار می شود.


    کد خبر 4199574
    2756714.jpg
    سارا فرجی
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۱؛

    هیچ چیز نباید مانع از انتفاع قانونی و شرعی افراد شود/ ملاک حریم


    2340022.jpg


    آیت الله اراکی گفت: قاعدۀ کلی حریم عدم اضرار یا عدم حق دفاع از شی‌ء است که حق انتفاع افراد نباید صدمه ببیند، کسی که ملکی دارد باید بتواند از آن استفاده کند.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و یکم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

    نمایه‌ مباحث

    در جلسه گذشته راجع به روایات اختصاص حریم در فقه اسلامی مسائلی را مطرح کردیم. مطلب دوم این است که ما از این روایاتی که در موارد متعدد وارد شده است استفاده کلی می‌کنیم که حریم مختص به این اشیاء نیست یعنی از این روایات القای خصوصیت می‌شود. مثلاً در مورد حریم مسجد، چشمه، نخل و مصلی روایاتی وارد شده است که از آن‌ها استفاده می‌کنیم که حریم، اختصاصی به این موارد خاص ندارد و می‌توان از آن‌ها یک قاعدۀ کلی و اختصاصی به به دست آورد که این بحثی است که ما در فقه نظام از آن استفاده زیادی می‌کنیم. مطلب سوم هم اینکه حالا که حریم داشتن یک قاعدۀ کلی است باید بدانیم که میزان در این قاعدۀ کلی چیست؟ برای پاسخ به این سوال به این نتیجه رسیدیم که میزان در حریم "دفع ضرر از صاحب حریم" است؛ یعنی کسی که یک ملک یا شأن و حرمتی دارد که باید حریم آن رعایت شود. حریم هم آن فاصله‌ای است که اگر رعایت نشود به آن صاحب حق و حریم ضرر وارد می‌شود.

    پس در بحث حریم ملاک عدم اضرار است؛ یعنی یا ضرر زدن و یا جلوگیری از انتفاع ملاک است پس اگر کسی ملکی دارد که حریم آن ملک رعایت نمی‌شود او نمی‌تواند از ملک خود استفاده و انتفاع کند. به‌هرحال حق انتفاع دارد و اگر حریم رعایت نشود حق او پایمال خواهد شد. این ملاک حریم و ملاکی کلی است که در همه‌جا باید آن را رعایت کرد. برای مثال در راه‌ها حریم باید رعایت شود و اگر یک راهی مخصوص عبور افراد باید حریم داشته باشد زیرا اگر حرریم رعایت نشود برای افراد در عبور و مرور مشکل ایجاد خواهد شد. خیابان هم باید حریمی داشته باشد که اگر در راه برای کسی مشکلی ایجاد شد بتواند از آن استفاده کند. در فقه اسلامی در مبحث حق راه و خیابان وارد شده است که نباید مغازه‌دارها جنس‌های خود را وارد پیاده‌رو کنند زیرا این کار نظر شرع اسلام ممنوع است حتی باید از این مقدار هم کمی عقب‌تر بروند [در داخل مغازه] تا حریم مشتری و راه‌رو و گذرکننده رعایت شود. پس در بیان کلی حریم هر چیزی را باید رعایت کرد.

    پس ما باید سه مطلب را توضیح دهیم؛ مطلب اول اینکه این روایات را بخوانیم، در گام بعد از این روایات استفاده می‌کنیم که بحث حریم اختصاصی به این موارد ندارد و ذکر این موارد از باب نمونه و مورد ابتلا است. قاعدۀ سوم هم اینکه قاعدۀ کلی حریم عدم اضرار یا عدم حق دفاع از شی‌ء است که حق انتفاع افراد نباید صدمه ببیند، کسی که ملکی دارد باید بتواند از آن استفاده کند.

    قبلا به روایات حریم مسجد، مومن و خانه پرداختیم. همچنین در رابـ ـطه با نخل هم روایاتی وارد است که به‌طورکلی مشخص است که حریم نخل به چه مقدار است. -ما از بحث حریم در نخل هم استفادۀ خصوصیت نمی‌کنیم زیرا به دلیل اینکه در آن زمان مورد ابتلای مردم بیشتر نخل بوده است دربارۀ آن در روایات بحث شده است و الا نخل خصوصیتی ندارد.- در روایت آمده است که حریم نخل برد برگ‌های آن است یعنی به‌اندازۀ شاخصه‌هایش حریم دارد. لذا اگر کسی مالک نخلی بود می‌تواند زیر این نخل بنشیند و یا اگر خرمای نخل در آنجا ریخته بود در آن محل برداشت کند زیرا آنجا ملک اوست. پس اگر کسی باغی را فروخت اما یک نخل را در آن استثناء کرد حریم آن نخل هم که برد شاخه‌های آن است ملک او محسوب می‌شود. به همین شکل در سایر درختان هم این موضوع ملاک است؛ پس اگر کسی درختی را مالک است برد شاخه‌های آن را هم مالک است یعنی زمینی که شاخصه‌های آن درخت آن را احاطه می‌کند هم ملک اوست. روایت آن‌هم به این شکل است: کلینی و شیخ رحمةالله علیهما از امام صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کنند: «قَالَ‏ قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی رَجُلٍ بَاعَ نَخْلَهُ‏ وَ اسْتَثْنَی نَخْلَةً قَضَی لَهُ بِالْمَدْخَلِ‏ إِلَیْهَا وَ الْمَخْرَجِ مِنْهَا وَ مَدَی جَرَائِدِهَا.» فردی نخلساتی را فروخت اما از آن چند نخل را استثناء کرد. رسول‌الله صلی الله علیه و آله این‌چنین دستور فرمود که مدخل و مخرج این نخل مربوط به شخصی است که فروشنده است؛ پس هم راه به این نخل‌ها و هم محدودۀ شاخه‌های آن‌ها هم ملک او باقی می‌ماند -به دلیل اینکه استثنای این تعداد نخل انجام می‌شود.- روایت در وسایل الشیعه، ابواب الاحکام العقود، باب ۳۰، حدیث۲ آمده است. در روایت دیگر را صدوق رحمةالله علیه و حمیری در قرب الاسناد روایت می‌کنند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: حَرِیمُ‏ النَّخْلَةِ طُولُ سَعَفِه». حریم هر نخل طول شاخه آن است (در زبان عرب شاخه نخل را سعف گویند). روایت در وسائل الشیعه، باب احیاء موات، باب ۱۰، حدیث ۲ آمده است.

    روایت دیگر را کلینی و شیخ رحمةالله علیهما روایت می‌کنند: «أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَضَی فِی هَوَائِرِ النَّخْلِ‏ أَنْ‏ تَکُونَ‏ النَّخْلَةُ وَ النَّخْلَتَانِ لِلرَّجُلِ‏ فِی حَائِطِ الْآخَرِ فَیَخْتَلِفُونَ فِی حُقُوقِ ذَلِکَ فَقَضَی فِیهَا أَنَّ لِکُلِّ نَخْلَةٍ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَرْضِ مَبْلَغَ جَرِیدَةٍ مِنْ جَرَائِدِهَا حِینَ بُعْدِهَا.» کسی یک یا دو نخل در زمین دیگری دارد، -یعنی باغ متعلق به دیگری است منتها این شخص در آن باغ مالک یک یا چند نخل است.- دربارۀ حقوق این نخل از حضرت سؤال شد و ایشان پاسخ داد: «أَنَّ لِکُلِّ نَخْلَةٍ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَرْضِ مَبْلَغَ جَرِیدَةٍ مِنْ جَرَائِدِهَا حِینَ بُعْدِهَا» این جریده که همان شاخۀ نخل است به کجا می‌رسد؟ به هرجا رسید شعاع شاخۀ این نخل‌ها ملک آن شخصی است که مالک آن نخل است.

    یک نکته هم این است که اگر در جای نخل قبلی یک نخلی بکارد که آن نخل شاخه‌اش در محدوده همان درخت اول باشد ایرادی ندارد اما اگر شاخه‌اش مازاد بر حریم نخل اول باشد این دیگر تصرف در ملک دیگری است و باید مقداری از شاخه که تجـ*ـاوز کرده است را برید. پس اگر ملک او از بین برود آن حریم همچنان ملک اوست؛ هر نخلی به‌اندازۀ سعۀ آن شاخه‌هایی که دارد تابع نخل است -یعنی تابع در ملکیت است.- این ملکیت تبعی است و مانند تبعیت یک خانه است که همان مقدار را دارد. اما اگر کسی خانه‌ای خرید دیگری نمی‌تواند زیر زمین او را بکند و در آن انبار درست کند زیرا زیر زمین هم برای مالکیت زمین ثابت است؛ یعنی خرید یک ملک همراه با تَبَع آن است.

    حریم پنجم حریم چاه است که روایات زیادی دربارۀ آن آمده است اما مختلف هستند؛ یعنی در برخی روایات حریم چاه اربعون ذراعا وارد شده، در برخی خمسون ذراعا و در برخی روایات آمده است که حریم بستگی به ‌سختی و نرمی زمین دارد، پس اگر در زمین نرم باید بیشتر و اگر در زمین نرم کمتر است. اجمالاً از این روایات استفاده می‌شود ملاک در حریم چاه ضرر است، مخصوصاً از این روایت که از آن استفاده می‌شود که ملاک در حریم چاه عدم اضرار است. در روایت آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ قَنَاةٌ فِی قَرْیَةٍ فَأَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَحْفِرَ قَنَاةً أُخْرَی إِلَی قَرْیَةٍ لَهُ کَمْ‏ یَکُونُ‏ بَیْنَهُمَا فِی الْبُعْدِ حَتَّی لَا یُضِرَّ بِالْأُخْرَی فِی الْأَرْضِ إِذَا کَانَتْ صُلْبَةً أَوْ رِخْوَةً فَوَقَّعَ علیه السلام عَلَی حَسَبِ أَنْ لَا یُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» شخصی از امام حسن عسکری (علیه السلام) سؤال کرد که فردی قناتی در یک دهی دارد، شخص دیگری می‌خواهد در کنار آن قنات، قنات دیگری درست کند، فاصله آن‌ها باید چقدر باشد؟ حضرت در پاسخ فرمود: فاصله باید به حدی باشد که ضرری به قنات اول نرسد. پس مطلب دوم این است ما از این تعدد حریم‌ها استفاده عدم خصوصیت می‌کنیم. این روایت در وسایل الشیعه، ابواب احیاء الموات، باب ۱۴ حدیث ۱. همین روایت را کلینی رحمةالله علیه به سندش ابن محمود نقل می‌کند که این سند، سند صحیحی است؛ در من لایحضر الفقیه، جلد ۳، صفحه ۲۳۸ آمده است.

    ملاک اختصاص حریم برای اشیاء

    مطلب سوم هم این است که از این روایت و روایات مشابه استفاده می‌کنیم که ملاک حریم عدم اضرار است؛ حدی که برای حریم هر چیزی معین می‌شود به مقداری است که به آن چیز ضرری نرساند. حتی در مسئلۀ نمازگزار که نباید در مسجد به او چسبید و فضا را بر او تنگ کرد زیرا باید حریم او رعایت شود. حریم او در زمستان شبر و در تابستان دو شبر (باع) است. البته در شرایط ضرورت فرق می‌کند اما در شرایط عادی باید حریم داشته باشند.

    بنابراین از این تعدد روایت در مورد حریم استفادۀ قاعدۀ کلی می‌شود که برای هر چیزی که استفاده از آن متوقف بر حفظ حریم است باید حریم در نظر گرفت. مثلاً مکان مصلی حق اوست؛ «سُوقُ الْمُسْلِمِینَ کَمَسْجِدِهِمْ‏ فَمَنْ سَبَقَ‏ إِلَی مَکَانٍ فَهُوَ أَحَقُ‏ بِه‏» و همۀ مشترکات و املاک عمومی نیز از همین قاعده پیروی می‌کند؛ اگر کسی جایی را در مسجد گرفت فعلاً آن حق متعلق به اوست و دیگری نباید مزاحم او شود. اگر دومی هم می‌خواهد از حق خود استفاده کند نباید به به شکلی استفاده کند که مزاحم اولی باشد زیرا در این صورت حریم او را شکسته است.

    روایت دیگری هم وارد شده است که مؤید این مطلب است که ملاک در حریم عدم اضرار است. روایتی است که مرحوم کلینی رحمةالله علیه روایت می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ رَحًی عَلَی نَهَرِ قَرْیَةٍ وَ الْقَرْیَةُ لِرَجُلٍ فَأَرَادَ صَاحِبُ الْقَرْیَةِ أَنْ یَسُوقَ إِلَی قَرْیَتِهِ الْمَاءَ فِی غَیْرِ هَذَا النَّهَرِ وَ یُعَطِّلَ هَذِهِ الرَّحَی أَ لَهُ ذَلِکَ أَمْ لَا فَوَقَّعَ علیه السلام یَتَّقِی اللَّهَ وَ یَعْمَلُ فِی ذَلِکَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَضُرُّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ». کسی یک آسیابی دارد که این آسباب را بر روی نهر به‌کار بـرده است -باید نهری باشد که آسیابی کار کند زیرا آسیاب نیاز به جریان آب دارد.- آن نهر در دهی قرار دارد که آن ده متعلق به شخصی است. حال صاحب ده می‌خواهد نهر دیگری بکشد که آب را به آن نهر دوم بی اندازد که درنتیجۀ آن آسباب این مرد (صاحب آسیاب) تعطیل می‌شد. -سائل می‌پرسد که آیا می‌تواند این کار را کند؟ ده متعلق به اوست و وقتی ده متعلق به او است نهر هم که تابع ده است متعلق به او می‌شود. حال آیا می‌تواند آب را از جای دیگر ببرد در حالی‌که اینکه به کسی که آسیاب خود را بر روی آن نهر سوار کرده است ضرر بزند؟- حضرت در جواب او فرمود: «یَتَّقِی اللَّهَ وَ یَعْمَلُ فِی ذَلِکَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَضُرُّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ» حق ندارد به برادر مؤمن خود ضرر بزند. این روایت هم در وسایل الشیعه، اباب احیاء موات، باب ۱۵، حدیث ۱ آمده است.

    ما از این روایت قاعدۀ کلی استخراج می‌کنیم که استفادۀ از حق در آنجایی که موجب اضرار به دیگری شود ممنوع است ولو حق او هم باشد. زیرا استفاده از حق در مواردی که موجب اضرار باشد ملاک نیست. پس در ملک خود یا ملک عام باید به شکلی استفاده کند که موجب ضرر زدن به دیگری نشود.

    ادله‌ نقلی ملاکیت ضرر و عدم ضرر در اختصاص حریم

    روایت دیگر را مرحوم کلینی رحمةالله علیه نقل می‌کند: جمعی از مردم در یک زمینی که مالک چشمه‌هایی هستند که فاصلۀ آن‌ها یکدیگر کم است. حال یکی از این مالکین می‌خواهد چشمه خود را طوری هدایت کند که از محل پایین‌تر از چشمۀ دیگری سر دربیاورد. این چشمه‌ها متفاوت هستند؛ اگر محل جوشش برخی از آن‌ها را تغییر دهیم به لحاظ سختی زمین به چشمه‌های دیگر ضرر نمی‌زند اما برخی از چشمه‌های دیگر چنین است که اگر جای آن‌ها را تغییر دهیم به چشمه‌های دیگر ضرر می‌زند. امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ به او فرمود: اگر در زمین سخت باشد ضرری نمی‌کنند اما اگر در زمین نرم است ضرر می‌کنند و در این صورت حق چنین کاری را ندارد. این روایت در همان کتاب، ابواب احیاء موات، باب ۱۳، حدیث ۱ آمده است.

    روایت دیگر را نیز کلینی رحمةالله علیه روایت می‌کند: مردی در یک کوهی قناتی را کند که تا یک سال آب این قنات جاری بود. فرد دیگری آمد و در همان‌جا یک قنات دیگری درست کرد اما قنات دومی آب قنات اول را خشک کرد. -اینجا ممکن است کسی بگوید که معلوم نیست که قنات اول به دومی ضرر زده یا قنات دوم به اولی ضرر زده است.- حضرت فرمود که در یک همچنین جایی بیایند یک شب از آن چشمه اول آب برداشت کنند؛ بعد وقتی این کار را کردند ببینند که آب قنات دوم کم می‌شود یا خیر، اگر چنین شد معلوم می‌شود که اولی به دومی ضرر می‌زند. یعنی کسی ضرر می‌زند که وقتی از آب قنات او برداشتند به مقدار آب قنات دیگر آسیب رسید. شب بعد از آب چشمۀ دیگر برداشت شود؛ حال اگر وقتی آب از آن برداشت می‌کنید ضرری به قنات دیگر نمی‌رسد -با این امتحان- باید آن قناتی که بر دیگری ضرر می‌زند را کور کنید. امتحان هم به دلیل این است که احتمال دارد خشک شدن قنات اول به سبب قنات دوم نباشد لذا باید این امتحان را انجام دهند تا ببینند کدام قنات به دیگری آسیب می‌زند و بعد آن قناتی که ضرر می‌زند را کور کنند.

    پس علاوه بر آنکه از روایت «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَی مُؤْمِن‏» یک قاعدۀ کلی به دست می‌آید از این روایت هم می‌توان یک قاعده استخراج کرد؛ لذا در هر ملک و حقی باید حریم رعایت شود. این اجمال قاعدۀ حریم است که از آن استفاده می‌کنیم که در ساخت‌وسازها باید حریم‌ها را رعایت کرد و بر همین اساس است که حریم خیابان‌ها در ساختمان‌هایی که از فضای خیابان را می‌گیرند باید لحاظ شود. البته باید دید؛ شاید اگر برای حریم استفاده‌کنندگان ضرری نداشته باشد بتوان در این صورت مجوز داد اما اگر به کسی که می‌خواهد از راه استفاده کند ضرر بزند حتماً باید رعایت شود.

    در مسئلۀ راه‌ها هم در آینده بحث خواهیم کرد که قاعده راه‌ها چیست و چه قوانینی را باید بر آن‌ها رعایت کرد.


    کد خبر 4199531
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا