VIP خبرنامه «معماری»

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۲۰؛

حریم خانه‌ها در زندگی امروزی شهری‌، رعایت نمی‌شود


2581708.jpg


آیت الله اراکی گفت: خانه‌هایی که ساخته می‌شوند باید حریم داشته باشند و نباید به همدیگر بچسبند. اینکه خانه‌ها به همدیگر چسبیده باشند مطلوب شرع نیست.



به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیستم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

رعایت حریم ها در عمران شهری

بحث ما به مطلب نهم از قواعد فقه عمران شهری رسید. مطلب نهم دربارۀ لزوم رعایت حریم ابنیه و مساکن و سایر ساخت‌وسازها و حتی اشیاء و اشخاص و در کل مسئلۀ لزوم رعایت حریم در فقه اسلامی است. از مجموعۀ روایات وارده از معصومین علیهم‌السلام استفاده می‌شود که باید برای هر ساخت‌وسازی حریم مناسبی در نظر گرفته شود حتی اشخاص باید حریم مناسب داشته باشند. در بحث راه‌ها بیان خواهیم کرد که اگر نظام اسلامی در راه‌ها رعایت می‌شد این مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد دیگر نخواهد بود. حریم اشخاص هم باید رعایت شود.

حال برای اینکه به یک جمع‌بندی در رابـ ـطه با فقه حریم دست پیدا کنیم ابتدا به مواضعی که در شرع در خصوص حریم‌ها وارد شده است متعرض می‌شویم؛ یعنی حریم‌هایی که در فقه اسلامی به آن‌ها توجه شده و دارای حکم خاص هستند. ما یک قاعدۀ کلی در باب حریم داریم که بعداً متعرض آن خواهیم شد که حریم هر شیء آن فاصله‌ای است که به‌طورمعمول و متعارف منع ورود ضرر کند؛ هم منع ایراد ضرر و هم منع ورود ضرر از طرف دیگر بر حریم او. این قاعدۀ کلی بر مسئلۀ حریم‌هاست که حتی اگر ادلۀ خاص باب حریم را هم نداشتیم بر اساس قاعدۀ لا ضرر به این قاعده قائل می‌شدیم. اما به دلیل اینکه موارد متعددی از حریم در فقه اسلامی مطرح شده است برای آشنایی با این حریم‌ها ابتدا به آن‌ها می‌پرداریم تا بعد به جمع‌بندی مربوط به حریم در فقه اسلامی متعرض می‌شویم. لذا در چند مطلب به بحث حریم می‌پردازیم.

حریم مساجد

مطلب اول اشارۀ اجمالی به مواردی از حریم است که در فقه اسلامی و روایات معصومین علیهم السلام به آن اشاره شده است. مورد اول حریم مساجد است که در جلسات قبل هم به مناسبت‌هایی به آن اشاره شده است. شیخ صدوق رحمة‌الله علیه در خصال به سند صحیح روایت می‌کند: «حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم‌السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام‏ حَرِیمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا.»

ما در آن بحثی که می‌خواستیم حدود یا کالبد شهر را در فقه اسلامی ترسیم کنیم به این روایات پرداختیم و بیان کردیم که مرکزیت هر شهری را مسجد اقامۀ جمعه تعیین می‌کند. البته عبارت مصلا غلط است به دلیل اینکه در فقه چیزی به نام مصلای جمعه نداریم بلکه «المسجد الجَامِع‏" الذی یجتمع فیه الناس و یقام‏ فیه‏ الجمعة» آمده است و باید برای آن مسجد تعیین شود و محل برقراری نماز جمعه یک مسجد مرکزی است. برای نماز جمعه باید مسجد تعیین شود و محل اقامۀ نماز جمعه مسجد مرکزی مسجد جامع است که در روایات آمده است.

حال شاهد بحث «أَنَّ حَرِیمَ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً مِنْ کُلِّ نَاحِیَة» است. اندازۀ ذراع در زبان عربی از سرانگشت وسط تا آغاز مرفق است که تقریباً نیم‌متر می‌شود.

حریم مومن

حریم دومی که در روایات آمده است "حریم المؤمن" است؛ «وَ حَرِیمَ الْمُؤْمِنِ فِی الصَّیْفِ بَاع‏». مراد از حریم مؤمن یعنی حریم او در مجلس یا در محل صلاة در مسجد. اینکه وقتی مؤمنین جمع می‌شوند و می‌خواهند در کنار هم بنشینند به هم بچسبند درست نیست؛ مثلاً در نماز باید بین یک مؤمن و مؤمن دیگر حدی باشد مخصوصاً در صیف (تابستان) باید حریم داشته باشند. حتی حریم الصیف با غیر آن باهم فرق می‌کند. در روایاتی که مرحوم صدوق رحمة‌الله علیه در من لا یحضر الفقیه آورده است حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید: «وَ حَرِیمَ الْمُؤْمِنِ فِی الصَّیْفِ بَاع‏ وَ رُوِیَ عَظْمُ الذِّرَاع‏» حریم مؤمن یک باع است؛ یعنی وقتی مؤمن در کنار دیگری می‌نشیند و یا در نماز کنار هم می‌ایستند باید یک فاصله‌ای را رعایت کنند. اندازۀ باع دو وجب است؛ فاصله بین دو کف -وقتی دو کف را باز کنید- از اول تا انتها را یک باع می‌گویند. این هم حریم مؤمن که نوع دوم حریم بود.

حریم خانه

نوع سوم، حریم خانه است؛ یعنی خانه‌های که ساخته می‌شوند باید حریم داشته باشند و نباید به همدیگر بچسبند. از روایت استفاده می‌کنیم که اجمالاً اینکه خانه‌ها به همدیگر چسبیده باشند مطلوب شرع نیست. مرحوم کلینی رحمةالله علیه به سند صحیحی از امام صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کند: «شَکَا رَجُلٌ‏ مِنَ‏ الْأَنْصَارِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ الدُّورَ قَدِ اکْتَنَفَتْهُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْکَ.» مردی از انصار به پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت کرد که خانه‌ها او را احاطه کرده‌اند. حضرت به او فرمود: با صدای بلند دعا کن تا خدا به تو توسعه دهد.

این نشان‌دهندۀ این است که این وضعیت "کناف الدور" قطعاً مطلوب شارع نیست. به دلیل اینکه وقتی آن مرد شکایت کرد رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر شکایت او ردی نزد و نفرمود بی‌خود شکایت می‌کنی و شکایت او را پذیرفتند. اما به دلیل اینکه در آن شرایط راه‌حل متعارفی وجود نداشت حضرت فرمود: دعا کن که خداوند گشایشی برای تو ایجاد کند. برخی این عبارت «ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْکَ» را به شکل دیگری تفسیر کرده‌اند اما به نظر ما این «ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْکَ» به همان سر الله می‌خورد؛ یعنی با صدای بلند دعا کن. این روایت را مرحوم حر عاملی در وسایل الشیعه، ابواب احکام المساکن، باب ۱، حدیث ۶ نقل می‌کند.

اگر نتوانیم از ادله استفاده حد حریم معینی برای خانه‌ها را انجام دهیم به‌وسیلۀ همان قاعدۀ کلی حریم مبتنی بر نفع ضرر، لزوم تعیین حریم به اندازه‌ای که مانع ضرر متعارف باشد تمسک می‌کنیم. به‌هرحال وقتی دو خانه به یکدیگر بچسبند غالباً موجبات سلب آسایش یک خانواده که در این خانه هستند نسبت خانوادۀ دیگر ایجاد می‌شود؛ سروصدا و رفت‌وآمد موجب سلب آسایش است و هر فعالیتی که بخواهند انجام دهند به یک شکلی موجب سلب آسایش آن‌ها خواهد شد. برای اینکه جلوی سلب آسایش متعارف در رفتارها و تلاش‌های متعارف در زندگی گرفته شود باید یک حریم متعارفی در نظر گرفته شود. حال ممکن است که اگر ما بخواهیم یک حریمی را بر مبنای مقیاس‌های عرفی تعیین کنیم و نسبت به خانه‌ها تنوع عرفی قائل می‌شویم؛ بیان ‌کنیم که خانه‌های با فلان مساحت و فلان جمعیت فلان حریم را باید داشته باشند که این کار بستگی به کار کارشناسی دارد که اگر ما یک معیار معین داشته باشیم باید به‌وسیلۀ کارشناسان معیار ضرر عرفی معین شود و مقدار حریم بر اساس نفی ضرر عرفی تعیین شود.

حداقل حریم خانه‌ها

شاید بتوان از برخی روایات یک حداقل حریمی را برای خانه‌ها استفاده کرد. روایاتی وجود دارد که به طرق صحیح وارد شده است؛ مانند این روایت: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَا بَیْنَ بِئْرِ الْمَعْطِنِ إِلَی بِئْرِ الْمَعْطِنِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ بِئْرِ النَّاضِحِ إِلَی بِئْرِ النَّاضِحِ سِتُّونَ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ الْعَیْنِ إِلَی الْعَیْنِ یَعْنِی الْقَنَاةَ خَمْسُمِائَةِ ذِرَاعٍ وَ الطَّرِیقُ یَتَشَاحُّ عَلَیْهِ‏ أَهْلُهُ‏ فَحَدُّهُ سَبْعَةُ أَذْرُعٍ‏». حدیث دیگری هم دراین‌باره وارد شده است که آن هم صحیح است: «عَنْهُ عَنْ جَعْفَرٍ وَ الْمِیثَمِیِّ وَ الْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا تَشَاحَ‏ قَوْمٌ‏ فِی طَرِیقٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ سَبْعُ أَذْرُعٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ أَرْبَعُ أَذْرُعٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَا بَلْ خَمْسُ أَذْرُعٍ.»

پس روایت اول فرمود سبع و روایت دوم فرمود خمس أذرع. اولاً باید دانست وجه جمع بین این دو روایت چیست و ثانیاً آیا این دو روایت مدلول بحث ما می‌شود یا خیر؟ اصل اینکه این دو روایت مربوط به بحث حریم خانه‌ها می‌شود قرینه‌ای دارد؛ یعنی مطب راجع به طریق است نه حریم. اما قرینۀ اینکه مربوط به طریق به‌طور مطلق نیست بلکه مربوط به طریقی است که حریمی باشد این است که فرض روایت "تشاح اهل" است. مشاح اهل بر طریق عام قابل فرض نیست؛ طریق عام را نمی‌توان مشاح کرد زیرا متعلق به کسی نسیت و ربطی به آن‌ها ندارد.

تجـ*ـاوز به طریق عام مجاز نیست؛ یعنی کسی حق ندارد به آن طریق تجـ*ـاوز کند و کسی هم حق ندارد آن طریق را بفروشد و یا جز خانه خود کند. بنابراین با توجه به اینکه در فقه اسلامی تجـ*ـاوز به طریق ممنوع است پس تشاح بر طریق نشانۀ بحث ما است زیرا بر روی این مسئله بحث است که هفت متر باشد یا پنج متر که باید آن را خارج از طریق بسازند. پس مشاح به طریق به‌این‌ترتیب است؛ یک زمینی است که نصف آن را یک شخص و نصف آن را دیگری می‌خرد، حال تصمیم می‌گیرند که در این زمین خانه بسازند و در بین آن طریقی قرار دهند که در اینجا بحث مشاح است که هرکدام چقدر از ملک خود برای طریق خالی بگذارد؟ مثلاً چهار متر که از هرکدام دو متر بشود یا بیشتر باشد؟ این مسئله جای مشاح است والا تجـ*ـاوز به طریق یا اخذ طریق یا اضافه کردن طریق به ملک در اصل طریق عام و یا طریقی که راه بودن آن مفروض است شرعاً ممنوع است. پس فرض مشاح از طریق، مشاح از طریقی است که می‌خواهد از ملک شخصی مردم احداث شود؛ یک زمینی است که می‌خواهد در آن دو خانه بسازند حال راه بین این دو خانه مورد بحث است که موجب تشاح می‌شود.

این یک مطلب که اصل این دو روایت ارتباط به مسئلۀ حریم دارد و ظاهراً جای بحث ندارد زیرا ارتباط به این نوع از طریق که طریق دو خانه است دارد و نه طریق عام. پس این طریق طریقی است که حریم است و نه هر طریقی.

مطلب دوم هم اینکه ما این دو روایت را باید به چه شکلی بفهمیم؟ زیرا در نگاه اول با هم تعارض دارند؛ در روایت اول فرمود: «فَحَدُّهُ سَبْعَةُ أَذْرُعٍ‏» -که به همین مضمون در روایت اهل سنت هم آمده است- در روایت دوم هم فرمود: «فَحَدُّهُ سَبْعَةُ أَذْرُع‏». تقریباً می‌توان گفت روایت سبعة أذرع مستفیض است اگر متواتر نباشد. از طرف دیگر هم روایت «خَمْسُ أَذْرُع‏» روایت صحیحه‌ای است.

البته منظور ما از صحیحه علی مبنای ماست؛ زیرا ما موثقه را همان صحیحه می‌دانیم و قائل به فرق بین موثقه و صحیحه –به اصطلاح علامه- نیستیم. به ‌هرحال هر دو روایت در اینجا موثقه هستند پس چگونه باید جمع بین دو روایت را فهمید؟ ظاهراً اگر در بین این دو روایت تأمل کنیم یک عموم و خصوصی در بین آن‌ها می‌توان یافت؛ روایت سکونی ظاهراً در فرض قاعدۀ اولیۀ طریق بین الدارین یا مسافت و حریم بین الدارین است که در آن قاعدۀ اولیه سبعة أذرع است. لذا فرمود: «یَتَشَاحُّ عَلَیْهِ‏ أَهْلُهُ‏ فَحَدُّهُ سَبْعَةُ أَذْرُعٍ‏» یعنی وقتی اختلاف کردند قاعده این است که هفت ذرع را به‌عنوان فاصلۀ بین دو دار مقرر کنند.

حال اگر یکی از دو طرف به این مقدار راضی نشد و اصرار بر کمتر از سبعة أذرع کرد –زیرا ظاهر روایت این است که در روایات دوم فرض اسرار یک طرف بر عدم رعایت از مقدار سبعة أذرع باشد؛ «إِذَا تَشَاحَ‏ قَوْمٌ‏ فِی طَرِیقٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ سَبْعُ أَذْرُعٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ أَرْبَعُ أَذْرُعٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَا بَلْ خَمْسُ أَذْرُعٍ». اگر چنین فرض کنیم که روایت دوم در مورد عدم رضایت یکی از دو طرف به عقب‌نشینی به مقدار لازم بر مبنای هفت ذرع باشد در این صورت یک عموم و خصوصی در مسئله پیدا می‌شود؛ یعنی گویا روایت اول را باید این‌چنین مطرح کرد که قاعدۀ اولیه در فاصله و حریم بین الدارین هفت ذرع است اما اگر طرفین با این مقدار موافقت نکردند و اصرار یکی از آن‌ها بر کمتر از این مقدار باشد در این صورت دیگر از خمس أذرع کمتر نخواهد بود.

حتی اگر این وجه جمع را نیابیم بازهم تعارض تعارض در زیادتر از خمس أذرع خواهد شد؛ یعنی نتیجه خمس أذرع است. یعنی این دو روایت ازنظر مضمون در سبعة أذرع متعارض‌اند اما در اصل اینکه نباید از خمس أذرع کمتر باشد تعارضی بین آن‌ها نیست و لذا بر فرض تساقط هم تساقط در مازاد از خمس أذرع خواهد بود. ما در موارد تعارض به تبعیض دلالت قائل هستیم؛ یعنی قائل می‌شویم که اگر مقدار تعارض در بین دو روایت در برخی از مدلول بود فقط در آن بعض مدلول تساقط می‌کنند نه در همۀ آن. پس بحث ما این است که از این روایت می‌توان حداقل حریم بین دو خانه را برداشت کرد. وقتی حریم بین دو خانه این مقدار است پس این معنا را می‌دهد که حداقل فاصله بین آن‌ها باید پنج ذراع باشد.

پس اصل طریق در ساخت‌وساز واجب است و حق الطریق از مسلمات فقه ما است؛ هرکسی که یک ملکی دارد حتی اگر یک نخل ملک او باشد حق دارد که به آن نخل راه داشته باشد. لذا هر چیزی باید طریقی داشته باشد.

منظور از «أَنَّ الدُّورَ قَدِ اکْتَنَفَتْه‏» طریق واجب نیست بلکه خانه‌ها به هم چسبیده‌اند و مانند آن است که احساس می‌کند خانه او نفس‌کش ندارد. گویا خانه هم یک موجود زنده‌ای است که باید حریم تنفس داشته باشد. خلاصه هر ساخت‌وسازی لوازمی دارد و یک محیطی می‌خواهد که در آن محیط این لوازم و توابع رعایت شود و نباید این ساخت‌وساز منشأ ضرر به آن شخص یا مالک دیگر همسایه شود. اگر این حریم حفظ نشود آسایش‌های متعارف افراد از بین خواهد رفت. پس ضرری که در این بحث مطرح است ضرر ناشی از جوار است که باید برای آن فکری کرد.

والسلام


کد خبر 4198417
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    رئیس کمیسیون عمران شورای شهر اصفهان:

    تخلفات ساختمانی سبب غرق شدن اصفهان در آینده نزدیک می‌شود


    2563639.jpg


    اصفهان- رئیس کمیسیون عمران شورای شهر اصفهان گفت: تخلفات ساختمانی که امروز هم در سطح شهر کم نیست با عدم برخورد جدی با آنها سبب غرق شدن اصفهان در مشکلات متعدد می شود.



    به گزارش خبرنگار مهر، شیرین طغیانی پیش از ظهر پنجشنبه در کارگروه تخصصی کمیسیون عمران، معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر اصفهان اظهار داشت: تخلفات ساختمانی بسیاری که امروز شاهد آن هستیم را می توان با فرهنگسازی کاهش داد.

    وی با اشاره به اینکه رسیدگی به تخلفات ساختمانی و کاهش جدی و جلوگیری از رشد آن در دستور کارگروه مرتبط با کمیسیون عمران شورای شهر اصفهان قرار گرفت، افزود: کمیسیون عمران، معماری و شهرسازی لازم است بسته هایی را برای نحوه برخورد با تخلفات ساختمانی به شهرداری ارائه کند.

    رئیس کمیسیون عمران شورای شهر اصفهان تصریح کرد: شهرداری به جای برخورد قهری با مردم در حوزه تخلفات ساختمانی با یک برخورد فرهنگی و ارتباط دو سویه با آنها از این کار مردم را منصرف کند تا بتوانیم نتایج آن را در یک دوره شاید ۱۰ تا ۱۵ ساله در سیمای شهر ببینیم.

    وی اضافه کرد: به منظور کاهش تخلفات ساختمانی نیاز به مشارکت مردم داریم و در بسیاری از موارد شاهدیم که مردم از سر بی آگاهی و عدم اطلاع تخلف ساختمانی را مرتکب می شوند و در واقع آگاهی ندارند که اگر این عملکرد آنها این تخلف مرتکب می شوند، چه تاثیر نامطلوبی بر شهر دارد.

    طغیانی تاکید کرد: تخلفات ساختمانی در زمینه های مختلف در شهر صورت می گیرد و در پایان هر سال شاهد طیف وسیعی از این تخلفات در شهر هستیم و این موضوع در یک دوره زمانی می تواند به میزان بسیاری روی کیفیت شهر اصفهان به عنوان شهری تاریخی و فرهنگی تاثیرگذار باشد و اتفاقاتی که صورت می گیرد با توجه به ماهیت و ذات کارهای ساختمانی، معماری و کالبدی اتفاقاتی نیست که بتوانید زودتر از یک دوره ۳۰ تا ۵۰ ساله بازگشتی داشته باشید.


    کد خبر 4196937
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۹؛

    اساس عمران شهری بر قاعده‌ «لاضرر» است/ لزوم رعایت حریم راه‌ها


    2335966.jpg


    آیت الله اراکی گفت: هر شیئی که قابل‌استفاده باشد اگر استفاده او دایرۀ حریمی دارد باید آن حریم رعایت شود.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه نوزدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    لزوم رعایت حریم

    مطلب هشتم لزوم رعایت حریم در راه‌ها و ساختمان‌ها است. ما بحث حریم را در چند بخش مطرح می‌کنیم؛ در بخش اول بحث ما دربارۀ اصل لزوم رعایت حریم است. روایات زیادی دربارۀ حریم وارد شده است که حریم خانه، حریم مسجد، حریم چاه‌ها و چشمه‌ها، حریم نمازگزار، حریم مؤمن، حریم درخت، حریم نهر، حریم راه، حریم محل نگه‌داری چارپایان از جملۀ آن‌هاست.

    در این مسائل روایات زیادی وارد شده است و در وسائل الشیعه تحت این عنوان بابی وجود دارد و در فقه برای مسئله حریم اشیاء متعدد احکام خاصی وجود دارد. باب ۱۱ از ابواب احیای موات وسائل الشیعه تحت این عنوان است: باب حد التحریم البئر و العین و الطریق و المعدن و النازحه و النهر و المسجد و المؤمن. یعنی از معصوم علیه‌السلام یک باب دربارۀ حریم این چیزها روایت آمده است. بنابراین به طور کلی مسئلۀ حریم و رعایت آن در فقه ما مطرح شده و روایات زیادی دربارۀ حریم وارد شده است.

    قبلاً روایات حریم مسجد را مطرح کردیم که حریم مسجد به چه معناست، بحث شد که جوار و حریم مسجد «حَرِیمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً مِنْ کُلِّ نَاحِیَة» است یعنی چهل ذَرع حریم مسجد است. البته مقصود این است که این مقدار حداقل حریم مسجد است. پس نباید در دور مسجدی که ساخته می‌شود چیزی باشد و مسجد باید حریم داشته باشد، نباید ساختمان‌ها و راه‌ها به مسجد چسبیده باشد و هیچ فاصله‌ای بین مسجد و خانه‌های دیگر وجود نداشته باشد. مسجد باید حداقل چهل ذراع که حدود بیست متر می‌شود حریم داشته باشد.

    اقسام حریم‌ها

    آنچه امروز بحث می‌کنیم این ملاک‌های حریم است. بحث این را انجام می‌دهیم تا ادامه بحث را در جای دیگر مطرح کنیم. حریم‌ها دو نوع است؛ یک حریم‌هایی که در شرع مقدار آن‌ها معین شده است مانند حریم مسجد که اربعون ذراعا دربارۀ آن آمده است، یا «وَ حَرِیمَ الْمُؤْمِنِ فِی الصَّیْف‏ بَاع‏» که وقتی کنار مؤمن در تابستان می‌نشینند نباید کسی خود را به او بچسباند و حداقل باید یک باع یعنی تقریباً بیش از نیم‌ذرع -تقریباً دو وجب- فاصله داشته باشد.

    پس وقتی در تابستان کنار هم می‌نشینند یا مخصوصاً در مساجد باید به این شکل باشد. اینکه گفته‌اند جای خالی را پر کنید در صورتی است که جای خالی وجود داشته باشد [نه اینکه همه به هم بچسبند.] یک وجب جای مؤمن است که باید حفظ شود. به‌هرحال وقتی کسی به نماز می‌ایستد باید یک ‌فاصله‌ای بین او و دیگری برقرار باشد. منظور این است که حتی بر روی حریم شخصی که در مجلس می‌نشیند هم باید دقت شود.

    پس طبق این حرف وقتی مثلاً می‌خواهید مسجد بسازید باید حریم آن و راه‌ها حساب شود و اگر مثلاً مسجد برای هزار نفر است باید مسجد طوری ساخته شود که برای هزار نفر با حریم آن جا باشد و علاوه بر جای شخصی که می‌خواهد در مسجد بنشیند حریم شخص دیگر هم ملاحظه شود.

    در بحث حریم دو نوع روایت وجود دارد یک سری روایاتی که حد حریم را از نظر شرعی معین کرده است مانند حریم مؤمن و حریم مسجد و یک سری روایات دیگر وجود دارد که در آن‌ها حریم معین نشده است یا باید گفت که مقیاس‌های متعددی برای حریم آن‌ها آمده است؛ یعنی در یک روایتی آمده است که حریمش به این مقدار است و در روایت دیگری آمده است که حریم کمتر یا بیشتری دارد. مثلاً نسبت به حریم تربت سیدالشهدا (علیه‌السلام) که این تربت قبر ایشان که آثار شرعیه متعددی دارد -هم اثر شفاء و هم اثر استحباب سجده دارد- روایات متعدد است و از سبعین ذراعا وارده شده است که مثلاً حریم قبر ایشان هفتاد ذراع است تا سه میل در سه میل یا سه مایل در سه مایل که آن هم روایت شده است. پس نسبت به شرایط، حریم آن چیز باید رعایت شود.

    در برخی از روایات حد معین یا حداقل و حداکثری آمده است و در برخی دیگر اصلاً حد خاصی وارد نشده است. طبق استقرای غیر تامی که بنده انجام دادم حداقل برای دوازده چیز در روایات حریم وارد شده است که باید رعایت شود؛ از خانه و مسجد و چاه و چشمه و نمازگزار و نخل و نهر و حریم الحسین علیه السلام و حریم الطریق و حریم المعطن. اولاً ما از این تعدد حریم برای اشیاء استفاده می‌کنیم که این‌چنین نیست که خصوص این موارد حریم داشته باشد بلکه حریم برای هر شیئی است که یک منفعتی از او بـرده می‌شود یا وضع برای یک نحو انتفاع خاصی شده است.

    به‌هرحال هر شیئی یک منفعتی دارد و از خانه، مسجد و راه هر کدام به یک شکل بهره‌برداری می‌شود. از روایات دیگری که به آن‌ها اشاره خواهیم کرد استفاده می‌شود که اولاً باید این حریم طوری تنظیم شود -آنجایی که حد معینی برای حریم نیامده است- که امکان استفادۀ شایسته از آن شیء فراهم شود. مثلاً در روایت آمده است: «حَرِیمُ‏ النَّخْلَةِ طُولُ سَعَفِه» حریم هر نخلی سعف آن نخل است یعنی برگ درخت خرما اندازۀ حریم اوست که از این استفاده می‌کنیم که مطلق درخت به این شکل است و ما از آن اطلاق خصوصیت می‌کنیم. پس معلوم می‌شود که هر درختی به این شکل است و حریم آن شاخ و برگ آن است.

    مثلاً در روایت آمده است که اگر درختی در خانۀ کسی است و شاخ و برگ آن در خانۀ همسایه است هرکجا این شاخ و برگ رفته است حریم درخت شخص صاحل درخت است و معلوم می‌شود که اگر خانه‌ و باغی در نظر گرفته شود باید بُرد درخت‌ها و شاخه‌های آن حریم باغ حساب شود؛ یعنی شخص دارای این نخل و درخت می‌تواند از این حریم درخت بهره‌برداری کند. وقتی بیان می‌کنند که اگر این زمین را احیا کردی این زمین متعلق به تو می‌شود پس اگر باغی در آن کاشتی حال که ملک تو شده است تا جایی که برگ درخت می‌رسد مشمول احیای حق من است.

    این معنای حریم است که وقتی من درختی را کاشتم اثر احیای من بر زمین بار می‌شود و تملک آن زمین است و این‌چنین نیست که تنها محل رویش این درخت تملک شود بلکه محل رویش ملک می‌شود و آن شعایی که شاخۀ این درخت به آن خواهد رسید هم جزء تملیک است. آن وقت این موضوع در مسئلۀ ساختمان‌سازی اثر دارد. پس در مسئلۀ عمران شهری ما باید حریم‌ها را رعایت کنیم.

    گستره‌ حریم و مساله‌ ملکیت

    ما از این روایت استفاده می‌کنیم که حریم اختصاص به این اشیاء خاص ندارد و هر چیزی که وضع برای استفاده خاصی شده است و استفاده از آن شیء متوقف بر استفادۀ از آن حریم است حریم آن باید رعایت شود. حال اگر کسی بخواهد از درخت استفاده کند باید از سایۀ درخت هم استفاده کند. پس تصرف در زمین لازمۀ انتفاع از این درخت است. این مقدار حریم این درخت می‌شود به دلیل اینکه انتفاع و بهره‌برداری از این درخت متوقف بر انتفاع و بهره‌برداری از این محدوده است.

    اگر بیان کرده‌اند که کاشت درخت و احیای زمین موجب تملک زمین می‌شود یعنی نه‌تنها موجب تملک آن زمینی می‌شود که آن درخت بر روی آن روییده است بلکه آن ملزومات و تبابع استفاده و بهره‌برداری از درخت را نیز شامل می‌شود. این یک ضابطه است یعنی یک ضابطه برای حریم این است که حریم هر شیئی آن محدوده‌ای که است که انتفاعی از آن شیء متوقف بر انتفاع آن حریم باشد.

    نکتۀ دیگر این است که انتفاع کسی ازآنچه ملک خود اوست نباید به انتفاع دیگری آسیب بزند؛ یا اگر دو بهره‌بردار می‌خواهند از ملک خود بهره‌برداری کنند در اینجا برای هر یک از دو ملک یک حریمی وجود دارد که آن‌هم حریم عدم إضرار است؛ یعنی وقتی کسی می‌خواهد از حریم یا چاه خود استفاده کند باید حریم آن مشخص باشد. به دلیل اینکه حریم چاه هم در روایات آمده است؛ مثلاً اربعون یا خمسون و تا هزار ذراع هم آمده است.

    از این روایات استفاده میکنیم که حریم چاه در زمین نرم و سفت فرق با یکدیگر فرق می‌کند. همۀ این‌ها آمده است و در برخی از روایات حد، حد عدم اضرار بیان شده است. یعنی اگر کسی چاهی زده است و از آن استفاده می‌کند کسی دیگری که می‌خواهد چاه دیگری بزند نباید در محدودۀ حریم چاه اول باشد. پس اگر دیگری می‌خواهد چاه بزند نباید در محدوده‌ای چاه بزند که حریم چاه اول باشد زیرا به آن ضرر می‌رساند و امکان استفاده را از آن‌کسی که قبل از او چاه زده است را می‌گیرد. حتی در آسیاب‌ها که در سابق بوده است و از آن‌ها برای آسباب کردن گندم استفاده می‌کردند که در آن می‌آمدند در مجرای آب آسیاب می‌ساختند هم به همین شکل است. حال اگر دیگری می‌خواست آسبابی ایجاد کند نباید به آسیاب اول ضربه وارد شود.

    برخی روایات حریم

    به یک روایت می‌پردازیم: در وسائل الشیعه باب ۱۴ از ابواب احیای موات روایت ۱ آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْن‏ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام (امام حسن عسکری علیه السلام) رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ قَنَاةٌ فِی قَرْیَةٍ فَأَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَحْفِرَ قَنَاةً أُخْرَی إِلَی قَرْیَةٍ لَهُ کَمْ یَکُونُ بَیْنَهُمَا فِی الْبُعْدِ حَتَّی لَا تُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی فِی الْأَرْضِ إِذَا کَانَتْ صُلْبَةً أَوْ رِخْوَةً فَوَقَّعَ علیه السلام عَلَی حَسَبِ أَنْ لَا تُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» کسی در ده‌ای قناتی دارد، کسی دیگر در ده دیگری و با فاصله‌ای از او می‌خواهد قناتی بکند. پس دو ده است که یکی قنات به ده خود کشیده است و دیگری هم می‌خواهد در ده خود قنات بکشد.

    -حال در ارتکاز سوال کننده این معنا است که باید فاصلۀ بین این قنات‌ها رعایت شود.- سؤال می‌کند که چقدر فاصله را باید رعایت کند؟ حضرت می‌فرماید: در زمین سفت یا نرم فرق می‌کند. پس پرسید: در زمین سفت چقدر و در زمین نرم چقدر باید رعایت شود؟ حضرت فرمود: به مقداری که ضرر به دیگری نزند. در اینجا تطبیقی برای قاعدۀ "لا ضرر" است. در حقیقت این نوعی تطبیق است و استفاده می‌شود که قاعدۀ لا ضرر در مطلق اشیایی که نیاز به حریم دارند باید رعایت شود. پس در حریم نه‌تنها مکان انتفاع از خود آن شیء باید رعایت شود بلکه باید یک حریمی گذاشته شود که امکان استفاده از شیء را میسر کند. علاوه بر این باید به شکلی باشد که ضرر به انتفاع دیگری ازآنچه به اختیار او است هم نزند.

    حریم راه

    یکی از چیزهایی که باید رعایت شود و در روایات هم به‌صورت متعدد آمده است حریم الطریق است یعنی راه حریم دارد؛ یعنی کسی نمی‌تواند بگوید که جایی که مسیر راه مردم است فلان مقدار برای آن کافی است و کنار آن مسیر ساختمان بسازد.

    درست است که این مسیر مثلاً هفت متر است اما این مسیری که مردم در آن راه می‌روند یک لوازمی دارد. زیرا ممکن است گاهی شلوغ شود یا کسی می‌خواهد حرکت کند اما بار بر دوش دارد حال اگر در مرز این راه ساختمان سازی شود این ساختمان مزاحم این شخصی است که می‌خواهد از این راه استفاده کند. پس حریم باید رعایت شود. لذا کار این فروشنده‌هایی که در راه می‌آیند و جنس‌هایی خود را در راه می‌گذارند مشروع نیست.

    بنده در خاطر دارم که در قدیم متدینین در داخل مغازه یک مقدار داخل رفته و جنس خود را آنجا می‌گذراند یعنی نه تنها در بیرون از مغازه نمی‌گذاشتند بلکه داخل می‌بردند که اگر مشتری آمد ناچار نباشد برای خریدوفروش مزاحم کسانی شوند که می‌خواهد از این مغازه چیزی بخرند.

    پس وقتی می‌خواهند راه طراحی کنند و در کنار آن ساختمان بزنند باید برای ساختمان حریم در نظر بگیرند. یعنی راه باید حریم داشته و ساختمان با یک فاصله معتبری از این ساخته شود. پیاده‌رو برای یک خیابان حریم حساب نمی‌شود به دلیل اینکه پیاده‌رو هم راه است و برای پیاده‌رو هم باید حریم رعایت شود. اولاً خیابان باید به میزان نیاز مردم برآورده شود؛ این شهر چقدر آدم دارد و از این راه چقدر انسان عبور می‌کند پس به‌تناسب باید حریم آن رعایت شود.

    همان‌طور که این بحث قبلاً مطرح شد باید سعه طریق رعایت شود. حال اگر این راه راه سواره‌رو است و ما هم پیاده‌روی آن را مشخص کردیم آن‌هم راه است و حریم سواره‌رو حساب نمی‌شود بلکه باید یک‌فاصلۀ بین پیاده‌رو و سواره‌رو رعایت شود علاوه بر این باید یک حریمی هم نسبت به ساختمان‌ها رعایت شود. ما از مجموع روایات این استفاده را می‌کنیم مخصوصاً این روایاتی که به‌وسیله "لا تضر" حصر شده است.

    روایت دیگری در این باب آمده است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَا بَیْنَ بِئْرِ الْمَعْطِنِ إِلَی بِئْرِ الْمَعْطِنِ أَرْبَعُونَ‏ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ بِئْرِ النَّاضِحِ إِلَی بِئْرِ النَّاضِحِ سِتُّونَ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ الْعَیْنِ إِلَی الْعَیْنِ یَعْنِی الْقَنَاةَ خَمْسُمِائَةِ ذِرَاعٍ وَ الطَّرِیقُ یَتَشَاحُّ عَلَیْهِ أَهْلُهُ فَحَدُّهُ سَبْعَةُ أَذْرُعٍ.» شاهد بحث این قسمت است: «وَ الطَّرِیقُ یَتَشَاحُّ عَلَیْهِ أَهْلُهُ فَحَدُّهُ سَبْعَةُ أَذْرُعٍ» راهی که اهل این راه بر سر آن نزاع دارند حداقل باید هفت ذراع باشد که این حداقل راه است. منظور از طریق هم راه کوچه‌ای است یعنی نمی‌توان کوچه را کمتر هفت ذرع در نظر گرفت.

    در این روایات که حد معین شده است ما به حد آن عمل می‌کنیم و در روایاتی که حد نیامده است به این دو ضابطه عمل می‌شود؛ یکی امکان انتفاع و بهره‌برداری از آن شیئی که باید حریم داشته باشد و دیگری عدم اضرار شخص دیگر که او هم باید از محلِ استفاده خود بهره‌برداری کند. این همۀ آن چیزی است که باید در این زمینه بحث شود. البته تفاسیری در این زمینه وارد شده است را در جلسه بعدی بیان خواهیم کرد. پس از این تعدد عناوینی که در حد آمده است عدم خصوصیت برای این عنوان‌ها، متوجه می‌شویم که هر شیئی که قابل‌استفاده باشد اگر استفاده او دایرۀ حریمی دارد باید آن حریم رعایت شود.

    و السلام


    کد خبر 4195167
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۸؛

    بلندمرتبه سازی در شرع مذموم است/ شهر اسلامی در روایات آخرالزمان


    2617466.jpg


    آیت الله اراکی گفت: تشید بنیان در روایات به‌عنوان یک مطلب مذموم آمده است نه‌تنها در منابع اهل سنت بلکه در منابع شیعه هم به‌صورت متعدد وجود دارد.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه هجدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    نکته‌ای در باب بلندمرتبه‌سازی

    بحث ما در مطلب هفتم بود که در آن سعه راه‌های اصلی را مطرح کردیم. قبل از اینکه به این بحث بپردازیم یک تکمله‌ای را باید برای مطلب ششم مطرح کنیم.

    برخی بیان کرده‌اند که نظر ما این است که به دلیل اینکه ساختمان‌های بلند از علائم آخرالزمان است لذا استفاده از آن‌ها اشکال شرعی یا کراهت دارد. اما حرف ما این نبود؛ بلکه بیان کردیم به دلیل اینکه این مطلب در سیاق علائم منفی مطرح شده است استفاده می‌شود که این کار در شرع مبغوض است. ممکن است که علائم زیادی برای آخرالزمان مطرح شود که همۀ آن‌ها منفی نبوده و برخی مثبت باشد منتها ساختمان‌های بلند از جملۀ این مطلب منفی است. ثانیاً دلیل ما تنها آن روایت نبود بلکه این کار مکمل ادلۀ دیگر بود. ما روایات زیادی را خواندیم که در آن‌ها به‌طور صریح از ساخت ساختمان‌های بلند نهی شده است. برای مثال تعبیر یا فاسق برای کسی که این‌چنین ساختمان می‌سازد بـرده شده است.

    پس اولاً ما روایت صحیح بخاری را اصلاً به عنوان دلیل بیان نکردیم بلکه تنها به‌عنوان مؤید بیان شد، ثانیاً ادلۀ متعددی بیان کردیم که برخی از آن‌ها روایات صریحه‌ای است و ثالثاً -هم که تکمیلی بر بحث است- روایاتی که قبلاً بحث شد از صحیح بخاری است اما در منابع خود ما هم روایات متعددی در همین رابـ ـطه وجود دارد که ما این روایت را هم اضافه می‌کنیم که در آن‌ها ساخت ساختمان‌های بلند در سیاق علائم منفی روایات آمده است یعنی علائمی که در نظر شرعی مورد نکوهش قرار گرفته است. در بحارالانوار جلد ۵۲ صفحه ۱۹۳ روایتی است که مرحوم صدوق رحمة‌الله علیه در اکمال الدین و تمام النعمة نقل کرده‌اند.

    این روایت از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ حَفْصٍ قَالَ حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ عَنْ أَبِی سَیَّارٍ الشَّیْبَانِیِّ عَنِ الضَّحَاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِی أَیُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی ثَلَاثاً فَقَامَ إِلَیْهِ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَان‏» حضرت سه بار در خطبه فرمودند: ای مردم از من بپرسید پیش از اینکه از بین شما بروم و فرصت پرسش را از دست دهید. صعصعه (از یاران بسیار فرهیخته امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)) برخاست و به این شکل سؤال کرد: «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَتَی یَخْرُجُ الدَّجَّال‏» دجال چه زمانی خروج می‌کند؟ حضرت پاسخ می‌دهند «فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام اقْعُدْ فَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ کَلَامَکَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ وَ اللَّهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ وَ لَکِنْ لِذَلِکَ عَلَامَاتٌ وَ هَیَئَاتٌ یَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً کَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُکَ بِهَا قَالَ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَةَ ذَلِکَ إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَةَ وَ اسْتَحَلُّوا الْکَذِبَ وَ أَکَلُوا الرِّبَا وَ أَخَذُوا الرِّشَا وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏».

    وقت خروج دجال در دست ما نیست و علم آن در پیش خداست اما خروج او علاماتی دارد. اگر می‌خواهی من علامات خروج او را برای شما بیان کنم. –این علامات منفی هستند یعنی علاماتی هستند که همه حوادث بد را بیان می‌کنند.- صعصعه عرض کرد: بله بفرمایید که حضرت پاسخ داد: وقتی مردم نماز را می‌میرانند و نماز آن حقیقت را در بین مردم نداشته باشد، وقتی امانت را تضییع می‌کنند. -البته در روایاتی آمده است که مراد از این امانت امامت است و تضییع امانت به معنای این است که حکومت و قدرت در اختیار افراد نااهل باشند- وقتی دروغ حلال می‌شود -این هم به معنای این است که در بین مؤمنان این قضیه اتفاق می‌افتد وگرنه در بین کفار و فاسقان که مطرح نیست- وقتی ربا و رشوه زیاد می‌شود و وقتی که ساختمان‌های بلند ساخته می‌شود. «شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏» شاهد بحث ما این مطلب است که تشیید بنیان اتفاق می‌افتد و این تشیید بنیان یکی از علائم خروج دجال است. این مطالب همه در سیاق رفتارهای مذموم شرع است.

    مرحوم طُریحی در مجمع البحرین شید را این‌گونه توضیح می‌دهد: « المُشَیَّدُ بضم المیم و تشدید الیاء و فتحها: المطول، و منه قوله تعالی: فِی بُرُوجٍ‏ مُشَیَّدَة. أی قصور مطولة مرتفعة مُشَیَّدَة مجصصة» ساختمان مشید یعنی ساختمان بلند و معنی برج مشیده همین بروجی است که امروزه ما زیاد می‌بینیم. بروج مشیده یعنی ساختمان‌های بلند. پس از اینجا که می‌فرماید: «شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏» یعنی ساختمان‌های بلند ساختند. این ساختمان‌های بلند ساختن در کنار رشوه‌خواری و دروغ‌گویی و نماز را خراب کردن آمده است و این سیاق بیان حوادث منفی و مذموم در شرع است. روایت به این شکل ادامه دارد: «ظَلَمَةً وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَةً وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَةً وَ ظَهَرَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ اسْتُعْلِنَ الْفُجُورُ وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْیَانُ وَ حُلِّیَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ طُوِّلَتِ الْمَنَارَاتُ وَ أُکْرِمَتِ الْأَشْرَارُ وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ وَ شَارَکَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِی التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَی الدُّنْیَا وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ وَ کَانَ زَعِیمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ وَ اتُّقِیَ الْفَاجِرُ مَخَافَةَ شَرِّهِ وَ صُدِّقَ الْکَاذِبُ وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ وَ اتُّخِذَتِ الْقِیَانُ وَ الْمَعَازِف‏...»

    روایتی دیگر...

    روایت دیگری هم از بحارالانوار در جلد ۵۲ صفحۀ ۲۶۳ آمده است. این روایت دیگری است و غیر از روایت قبلی است که مرحوم مجلسی آن را از جامع الاخبار روایت می‌کند و سند به جابر بن عبدالله انصاری می‌رسد. آغاز روایت این است که جابر می‌گوید: « رَوَی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ‏ حَجَجْتُ‏ مَعَ‏ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حِجَّةَ الْوَدَاعِ فَلَمَّا قَضَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا افْتُرِضَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَجِّ أَتَی مُوَدِّعَ الْکَعْبَةِ فَلَزِمَ حَلْقَةَ الْبَابِ وَ نَادَی بِرَفِیعِ صَوْتِهِ أَیُّهَا النَّاسُ فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَسْجِدِ وَ أَهْلُ السُّوقِ فَقَالَ ص اسْمَعُوا...».

    وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در حجۀ الوداع از اعمال حج خارج شدند با کعبه وداع کردند. حلقۀ در کعبه را گرفتن و با یک صدای بلند فرمود: مردم جمع شویم، بعد مردم جمع شدند. حضرت ادامه داد: می‌خواهم حوادث آینده را برای شما بگویم پس شاهدین و حاضرین به غائبین خبر دهند. سپس حضرت چنان گریه کرد که مردم را به گریه انداخت. وقتی حضرت از گریه آرام شدند فرمودند: بدانید که در حال حاضر مثال شما مانند شاخصه‌ای است که برگ دارد اما خار ندارد، بعد از مدتی این شاخه می‌شود شاخۀ برگ همراه با خار و بعد از مدتی می‌شود شاخۀ پر از خار بدون برگ. جناب سلمان بلند شد و عرضه داشت: در چه زمانی این اتفاق می‌افتد که وضع ما وضع شاخه‌ای است که خار دارد و برگ است؟ که حضرت این موارد را شمرد.-همۀ این مسائل علامات منفی است-.

    در ادامۀ روایت آمده است: «فَقَامَ إِلَیْهِ جَمَاعَةٌ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا مَتَی یَکُونُ ذَلِک‏» برخی از صحابه گفتند که این حوادث چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ حضرت پاسخ دادند: «فَقَالَ صلی الله علیه و آله عِنْدَ تَأْخِیرِ الصَّلَوَاتِ وَ اتِّبَاعِ الشَّهَوَاتِ وَ شُرْبِ الْقَهَوَاتِ وَ شَتْمِ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ حَتَّی تَرَوْنَ الْحَرَامَ مَغْنَماً وَ الزَّکَاةَ مَغْرَماً وَ أَطَاعَ الرَّجُلُ زَوْجَتَهُ وَ جَفَا جَارَهُ وَ قَطَعَ رَحِمَهُ وَ ذَهَبَتْ رَحْمَةُ الْأَکَابِرِ وَ قَلَّ حَیَاءُ الْأَصَاغِرِ وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَانَ وَ ظَلَمُوا الْعَبِیدَ وَ الْإِمَاءَ وَ شَهِدُوا بِالْهَوَی وَ حَکَمُوا بِالْجَوْرِ وَ یَسُبُّ الرَّجُلُ أَبَاهُ وَ یَحْسُدُ الرَّجُلُ أَخَاهُ وَ یُعَامِلُ الشُّرَکَاءُ بِالْخِیَانَةِ وَ قَلَّ الْوَفَاءُ وَ شَاعَ الزِّنَاءُ وَ تَزَیَّنَ الرِّجَالُ بِثِیَابِ النِّسَاءِ وَ ذَهَبَ عَنْهُمْ قِنَاعُ الْحَیَاءِ وَ دَبَّ الْکِبْرُ فِی الْقُلُوبِ کَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَانِ وَ قَلَّ الْمَعْرُوفُ وَ ظَهَرَتِ الْجَرَائِمُ وَ هُوِّنَتِ الْعَظَائِمُ وَ طَلَبُوا الْمَدْحَ بِالْمَالِ وَ أَنْفَقُوا الْمَالَ لِلْغِنَاءِ وَ شُغِلُوا فِی الدُّنْیَا عَنِ الْآخِرَةِ وَ قَلَّ الْوَرَعُ وَ کَثُرَ الطَّمَعُ وَ الْهَرْجُ وَ الْمَرْجُ وَ أَصْبَحَ الْمُؤْمِنُ ذَلِیلًا وَ الْمُنَافِقُ عَزِیزاً مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ بِالْأَذَانِ وَ قُلُوبُهُمْ خَالِیَةٌ عَنِ الْإِیمَانِ بِمَا اسْتَخَفُّوا بِالْقُرْآنِ وَ بَلَغَ الْمُؤْمِنُ عَنْهُمْ کُلَّ هَوَانٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَرَی وُجُوهَهُمْ وُجُوهَ الْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبَهُمْ قُلُوبَ الشَّیَاطِینِ کَلَامَهُمْ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ قُلُوبَهُمْ أَمَرَّ مِنَ الْحَنْظَلِ فَهُمْ ذِئَابٌ فَعَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أنی [أَ بِی‏] تَفْتَرُونَ أَمْ عَلَیَّ تَجْرُءُونَ [تَجْتَرِءُونَ‏]...».

    بازهم در اینجا شیدوا البنیان به‌عنوان یکی از علائم منفی آمده است و در سیاق مواردی است که از شرع مذموم است. بنابراین اینکه گفتیم تشید بنیان در روایات به‌عنوان یک مطلب مذموم آمده است نه‌تنها در منابع اهل سنت بلکه در منابع شیعه هم به‌صورت متعدد وجود دارد. این هم غیر از ادله‌ای است که در جلسات قبلاً مطرح شد و به‌طور مستقیم نهی از ساخت ساختمان‌های بلند می‌کند.

    ادامه مساله‌ی توسعه‌ی راه‌های اصلی

    مطلب هفتم این بود که بیان شد از روایات استفاده می‌شود که سعۀ راه‌های اصلی مطلوب شرع است. البته از روایات می‌توان این استفاده را کرد که مطلق سعۀ راه مطلوب است اما در روایات تأکید خاصی بر سعۀ راه‌های اصلی شده است.

    بیان شد که از این روایت استفاده می‌شود که دیوارهای مساجد باید یکسره بوده و نباید بالکن داشته و از آن بیرون آمده باشند و یا در خیابان و معابر باشد. البته ما این بحث را بعداً خواهیم کرد که کلاً در عمران و عمارت های اسلامی اینکه بخواهیم بالکن داشته باشیم که در راه باشد مورد نهی قرار گرفته است. شاید علت آن این باشد که ما بیان کردیم که وضع ساختمان‌ها و عمران شهری باید به شکلی باشد که افق باید برای مردم باز باشد و کسی که در شهر حضور دارد و یا در خیابان راه می‌رود بتوان به‌راحتی به افق نگاه کند. این شُرُف یا بالکن‌ها یا کم بودن عرض راه‌ها که در برخی از روایت آمده است مذموم است زیرا در روایت می‌فرماید: «وَ وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَم‏» که شاهد بحث ما هم این است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف راه‌های اصلی را توسعه می‌دهند.

    در ادامۀ روایت می‌فرماید: جناح‌هایی که در راه مردم است و راه مردم را این جناح‌ها می‌بند را حضرت می‌شکند یعنی اجازه نمی‌دهد که بالکن‌ها در راه‌ها به وجود بیایند. این «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» شاهد بر این است که این نوع ساختمان در نظر شرع مصداق بدعت بوده یا حداقل مذموم است.

    علاوه بر این از روایت استفاده می‌شود که به‌طور کل وسعت راه‌ها مطلوب است. در جلسۀ پیش وسعت راه‌های اصلی شهر مطرح شد. اما یک روایتی وجود دارد که از آن استحباب وسعت به طور کلی استفاده می‌شود یعنی هم خانه‌ها و هم راه‌ها باید وسیع باشند و باید فاصلۀ بین خانه‌ها هم زیاد باشد و این چسبیدگی منازل هم بد است. پس حتی تراکم عرضی هم منفی است یعنی محبوب شارع نیست و مذموم شده است.

    روایتی را در این باب است که از نظر سندی هم صحیح است. روایت در جلد ۳ وسائل الشیعه صفحه ۵۵۸ آمده است که شخصی خدمت حصرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمد و شکایتی کرد. قبل از توضیح روایت باید دانست که این سند علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی در روایات مرحوم کلینی خیلی تکرار می‌شود از سندهای پرتکرار و پرکاربرد است. ما هم در جای خود بیان کردیم که هم نوفلی و هم سکونی مورد توثیق هستند؛ هم به دلیل روایت علی بن ابراهیم و [هم به دلایل دیگری که بیان شد]. بیان کردیم که روات علی بن ابراهیم ثقات هستند به دلیل اینکه او در مقدمۀ تفسیرش همۀ رجال روایی خود را توثیق کرده‌اند و این‌ها هم قدر متیقن از علی بن ابراهیم است.

    این را هم بیان کرده‌ایم اینکه برخی می‌گویند که سکونی سنی بوده است بر فرض که این‌طور هم باشد این سنی بودن ضرری به روایت نمی‌رساند. هرچند اصل مسئلۀ هم درست نیست و سکونی شیعه است. زیرا دلیلی را که بر تسنن سکونی می‌آورد این است که او همۀ روایاتی که از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند را به این صورت آورده است: قال الصادق عن ابی عن آبائه عن رسول‌الله و روایتی ندارد که در آن بیان کند: قال الصادق و در ایشان متوقف شود.

    برخی گفته‌اند که انگار امام صادق (علیه السلام) را به‌عنوان امام قبول نداشته است و او را تنها به عنوان راوی قبول داشته است اما این‌چنین نیست؛ بلکه این کار را کرده است تا روایات اهل‌بیت علیهم السلام در بین عامۀ مسلمین مقبولیت بیشتری پیدا کرده و رواج داشته باشد. اگر روایت را تنها از امام صادق (علیه السلام) بیان می‌کرد این روایت در نزد محدثین اهل سنت به‌عنوان سند موقوفه یا مقطوعه مورد اعتنا قرار نمی‌گرفت و تضعیف می‌شد. پس برای اینکه روایت را از وقف خارج کرده و اتصال آن‌ها را تا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درست کنند این‌گونه روایت می‌آورد که کار درستی هم بوده است. بنابراین این کار دلیل بر تسنن او نیست.

    توسعه‌ مسیر در منابع روایی

    «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم شَکَا رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم- أَنَّ الدُّورَ قَدِ اکْتَنَفَتْهُ فَقَالَ النَّبِیُّ ص- ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْک‏». یکی از انصار خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد که این خانه‌هایی که دور خانۀ او ساخته شده‌اند به خانۀ او چسبیده‌اند و او را احاطه کرده‌اند و به‌اصطلاح خانۀ او را خفه کرده‌اندغ به‌طوری‌که هیچ فضایی بیرونی برای این خانه باقی نگذاشته‌اند و خانه بدون فضای خارجی است. این نکته‌ای است که باید بیشتر در بحث‌ها مطرح شود که در شهرسازی باید برای خانه‌ها فضای بیرونی در نظر گرفت و اینکه فقط خانه را بسازیم و به صورتی باشد که شخص از خانه بیرون بیاید در خانه دیگر بی‌افتد یا خانه دیگری به او چسبیده باشد و یا به یک‌راه عمومی چسبیده باشد بدون اینکه فضایی بین آن باشد، در شرعی مذموم است و قرینۀ آن هم همین روایت است.

    بنده در یاد دارم که سابقاً به یک روایتی برخورد کردم که همین روایت را به این شکل نقل کرده است رفع صوت بالاذان، یعنی صدا را برای اذان بلند کن و نه برای هر صوتی. به حضرت عرض کرد خانه‌ها من را احاطه کرده‌اند که حضرت می‌فرماید با صدای بلند اذان بگو. حال این به چه معناست که آیا فضای معنوی ایجاد می‌کند تا آن فضا را جبران کند یا شاید چیز دیگر ما آن را نمی‌دانیم. شاید هم اینکه صدا برای آن‌ها مزاحمت ایجاد کند و یواش یواش دور او را خالی کنند اما بعید است که چنین باشد. به‌هرحال یک نکته‌ای دارد که ما به این نکته توجه نمی‌کنیم و اجمالاً خیلی برای ما معلوم نیست که این راز رفع صوت برای چیست حال چه رفع صوت به وسیلۀ اذان یا رفع صوت تنها.

    اما از این «وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْک‏» که خدا به تو وسعتی دهد که جای خود را عوض کنی می‌فهمیم که در نظر شرع این کار مذموم است. پس اینکه از این قضیه شکایت کرد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هم به شکایت او جواب داد و این پذیرش گله او که نوعی تقریر به‌شمار می‌آید برای ما حجت است که این کار مذموم شرع است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شکایت او را شنید و بر آن ردی نکرد و نگفت که این شکایت تو بی‌خود و بی‌جا است؛ لذا معلوم می‌شود که حضرت مذموم بودن این پدیده را پذیرفته است که کسی خانه‌ای داشته باشد که هیچ فضای بیرونی نداشته باشد و همه فضای بیرونی او به‌وسیله دیگران احاطه شده باشد.

    و صلی الله علی‌محمد و آل محمد.


    کد خبر 4194324
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۷؛

    بزرگراه‌ها در ساختار شهر اسلامی/ ترافیک نقطه مقابل دسترسی عادلانه


    2581708.jpg


    آیت الله اراکی گفت: نباید در ساختمان عمران شهری افق برای مردم وقتی در کوچه یا خیابان راه می‌روند بسته باشد.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه هفدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی‏ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    ادامه ادله نهی ساخت ساختمان بلند

    دلیل دیگری که آن را می‌توان به‌عنوان مؤید -و نه دلیل مستقل- بنا بر مبغوضیت ساخت ساختمان‌های بلند در فقه اسلامی آورد روایتی است که بخاری محدث معروف اهل سنت از رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کند. در روایت که علامات آخرالزمان یا علامات قیام قیامت آمده است مبغوضیت این کار از سیاق روایت استفاده می‌شود زیرا از کارهایی است که در شرع ما نامطلوب‌ بوده و قبل از روز قیامت اتفاق می‌افتد.

    روایت چنین است «عَن أبی هُرَیرَةَ: إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله قالَ: لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی‏ تَقتَتِلَ فِئَتانِ عَظیمَتانِ تَکونُ بَینَهُما مَقتَلَةٌ عَظیمَةٌ، دَعوَتُهُما واحِدَةٌ، و حَتّی‏ یُبعَثَ دَجّالونَ کَذّابونَ قَریبٌ مِن ثَلاثینَ، کُلُّهُم یَزعُمُ أنَّهُ رَسولُ اللَّهِ، و حَتّی‏ یُقبَضَ العِلمُ، وتَکثُرَ الزَّلازِلُ، ویَتَقارَبَ الزَّمانُ، و تَظهَرَ الفِتَنُ، ویَکثُرَ الهَرجُ و هُوَ القَتلُ، و حَتّی‏ یَکثُرَ فیکُمُ المالُ فَیَفیضَ، حَتّی‏ یُهِمَّ رَبَّ المالِ مَن یَقبَلُ صَدَقَتَهُ، و حَتّی‏ یَعرِضَهُ فَیَقولَ الَّذی یَعرِضُهُ عَلَیهِ: لا أرَبَ‏ لی بِهِ، و حَتّی‏ یَتَطاوَلَ النّاسُ فِی البُنیانِ، و حَتّی‏ یَمُرَّ الرَّجُلُ بِقَبرِ الرَّجُلِ فَیَقولُ: یا لَیتَنی مَکانَهُ، و حَتّی‏ تَطلُعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها، فَإِذا طَلَعَت ورَآهَا النّاسُ -یَعنی- آمَنوا أجمَعونَ، فَذلِکَ حینَ «لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَنُهَا لَمْ تَکُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَنِهَا خَیْرًا» وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ نَشَرَ الرَّجُلَانِ ثَوْبَهُمَا بَیْنَهُمَا فَلَا یَتَبَایَعَانِهِ وَلَا یَطْوِیَانِهِ...»

    یکی از علامات آخرالزمان این است که دو گروه با یکدیگر می‌جنگند که هر دو یک ادعا هم دارد، دروغ‌گویان دجالی پیدا می‌شوند که همۀ آن‌ها می‌گویند که ما پیامبر هستیم، علم جمع شده و انقباض پیدا می‌کند، زلزله زیاد می‌شود، زمان به سرعت طی می‌شود، تقارب زمان ایجاد می‌شود یعنی لحظه‌ها به هم نزدیک می‌شود. -اشاره به تندی حرکت زمانی دارد؛ در روایات شیعه هم شبیه به این روایت وجود دارد که قبل از قیامت زمان به سرعت تند می‌شود.

    البته عکس این مطلب هم نسبت به دولت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد شده است که وقتی ایشان ظهور می‌کنند گردش زمان کند می‌شود و البته تفسیر آن را باید در جای خود بیان کرد.- زمان پر از فتنه می‌شود و فتن‌ها ظاهر می‌‍‌شود، کشتن زیاد می‌شود، پول زیاد می‌شود و مردم زیاد می‌شوند به‌طوری‌که دنبال کسی می‌گردند که به او صدقه دهند، قیامت برپا نمی‌شود تا وقتی‌که مردم در ساختمان‌سازی شروع به برج‌سازی کنند و به ساختمان‌های بلند روی بیاورند. -شاهد ما این مقطع روایت است.- طوری می‌شود که مردم به گورستان می‌روند می‌گویند که‌ ای کاش ما جای این مرده بودیم و نبودیم که این جریان‌ها را ببینیم، خورشید هم از مغرب بیرون می‌آید –البته ما به قرائن مختلف بیان کرده‌ایم که این «وحَتّی‏ تَطلُعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها» یعنی حتی یخرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف- قیامت برپا نمی‌شود مگر اینکه خورشید از مغرب خود ظاهر شود. مردم همه در آن روز ایمان می‌آورند و آن مردمی که قبلاً ایمان نیاورده بودند ایمان آن‌ها به سود آن‌ها نخواهد بود." ساعت قیامت آن‌قدر سریع برپا می‌شود که دو نفر که می‌خواهند به هم پارچه بفروشند قبل از اینکه پارچه را جمع کنند قیامت برپا می‌شود...»

    مقصود از روایت و شاهد بحث «وحَتّی‏ یَتَطاوَلَ النّاسُ فِی البُنیانِ» است. سیاق روایت سیاق مذمت است نه سیاق مدح زیرا با توجه به این تعابیر «وَ تَکْثُرَ الزَّلَازِلُ، وَ یَتَقَارَبَ الزَّمَانُ، وَ تَظْهَرَ الْفِتَنُ، وَ یَکْثُرَ الْهَرْجُ، وَ هُوَ الْقَتْلُ» می‌توان استفاده مذمت کرد.

    تأکید می‌شود که از این روایت برای استدلال استفاده نمی‌کنیم بلکه به‌عنوان مؤید ادلۀ سابق برای منفی بودن مسئلۀ ساختمان‌سازی بلند در شهر مطرح می‌کنیم. سند روایت هم برای ما صحیح نیست. البته حدس می‌زنیم که این روایت ادغام چند روایت در هم باشد زیرا یکی از کارهایی که روات می‌کردند این بود که گاهی چند روایت از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در یک روایت بیان می‌کردند.

    پس به قرینه روایات دیگر این روایت یک روایت نیست بلکه چند روایت بوده است و ابوهریره آن‌ها را در یک روایت جمع کرده است. لذا مثلاً «یَکْثُرَ فِیکُمُ الْمَالُ فَیَفِیضُ، حَتَّی یُهِمَّ رَبَّ الْمَالِ مَنْ یَقْبَلُ صَدَقَتَهُ» متعلق به دوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است به دلیل اینکه در روایات دیگر آمده است که در حکومت ایشان است که چنین اتفاقی می‌افتد. اتفاقات قبلی که هرج‌ومرج و این موارد است متعلق به دوران قبل از زمان ظهور است اما برخی از اتفاقاتی که در اینجا ذکر شده است متعلق به دوران بعد از ظهور است.

    البته اینکه تعبیر «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ» آمده است ممکن است که همه یک روایت باشند و حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) هم حوادث قبل از ظهور و هم حوادث بعد از دوران ظهور را بیان کرده باشد و لذا این به قرائن دیگری که ما ذکر می‌کنیم مربوط به حوادث قبل از ظهور است به دلیل اینکه در دوران ظهور نداریم که ساختمان‌های بلند ساخته می‌شود یا قاعدتاً این موارد مربوط به دوران قبل از ظهور است.

    پس به این روایت استدلال نمی‌کنیم اما از آن استشهار می‌شود که «حَتّی‏ یَتَطاوَلَ النّاسُ فِی البُنیانِ» طولانی شدن بنیان‌ها به عنوان یکی از علائم منفی ذکر شده است. روایت در صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۲۳۱ آمده است.

    مطلب هفتم

    وجود راه های اصلی و فرعی

    بحث ما در حال حاضر در کلیات نظام عمران شهری است که تاکنون به شش مطلب از مطالب مربوط به‌نظام عمران شهری اشاره شد. بحث امروز هم در مطلب هفتم است. مطلب هفتم این است که در نظام عمران شهری بنا بر آنچه از روایات استفاده می‌شود، هم باید راه فرعی داشته باشیم و هم راه اصلی؛ هم درکل شهر و هم در محله‌ها باید راه اصلی وجود داشته باشد. همچنین در راه‌های اصلی باید سعه راه رعایت شود. یک نکته اینکه مناسبات حکم و موضوع میزان این سعه را معین می‌کند؛ یعنی اگر این راه واسع راه یک شهر بیست هزارنفری باشد باید به یک شکل سعه در آن رعایت شود اما در یک شهر ده میلیونی باید به شکل دیگری لحاظ شود که باید به تناسب جمعیت لحاظ شود.

    مناسبات حکم و موضوع اینجا میزان این سعه را معین می‌کند؛ همان‌طور که این سعۀ راه اصلی شهر به یک‌شکل است سعۀ راه مربوط به محله هم به شکل دیگر است. مناسبات حکم و موضوع اینجا این مطلب را می‌رساند که باید مشخص شود که یک شهر را باید برای چه مقدار جمعیت باید بسازیم و ساخت‌وسازها و طراحی‌ها باید به تناسب سعه جمعیت شهر ساخته شود. حال وقتی می‌خواهیم راه اصلی شهر را معین کنیم باید معلوم کنیم که این راه اصلی راه اصلی یک شهر بیست هزار نفره یا بیشتر است. راه اصلی هم یعنی راه مشرق به مغرب و شمال به جنوب.

    دسترسی به راه اصلی برای همه مردم شهر

    همچنین هر شهری را که می‌خواهیم طراحی کنیم باید راه اعظم و راه اصلی داشته باشد که این راه اصلی اطراف شهر را به همدیگر وصل می‌کند؛ شمال را به جنوب و شرق را به غرب وصل می‌کند. این هم باید به تناسب جمعیت باشد؛ اگر پرجمعیت است سعه باید به شکلی باشد که اگر بیشتر مردم خواستند از این راه حرکت کنند بتوانند به‌راحتی از آن عبور کنند. پس این سعه است که مناسبات حکم و موضوع به ما می‌فهماند. مثلاً اگر شهر برای بیست هزار نفر طراحی شده است حال اگر این بیست هزار نفر برای مراسمی مانند عید یا عاشورا بخواهند از آن عبور کنند این راه باید گنجایش این تعداد را داشته باشد.

    مشکل ترافیک در حال حاضر به این دلیل است که این مسائل در شهر ساخته نشده است و مشخص نیست که شهر را برای چه تعدادی ساخته‌ایم. مثلاً شهر قم راه اعظم ندارد.

    قاعدتاً طریق اعظم طریقی است که راه بیشتر مردم است یعنی راهی است که مردم آن شهر بیشترین رفت‌وآمد را از آن راه انجام می‌دهند.

    طریق اعظم بر اساس مناسبات حکم و موضوع تعریف دارد و یکی از تعاریف آن این است که بیشترین رفت‌وآمد مردم شهر از آن باشد. بیشترین رفت‌وآمد مردم شهر هم از مسیر مشرق به مغرب و شمال به جنوب است و این مسیر مسیری است که بیشترین رفت‌وآمد را خواهد داشت. راه‌ها هم باید به شکلی باشند که همۀ مردم به‌طور مساوی از آن استفاده کنند و مثلاً کسی که در مشرق است مانند کسی که در مغرب است از آن استفاده کند و خلاف این کار خلاف عدالت است.

    روایت بعدی که بحث می‌شود در جلد ۱۷ وسائل الشیعه در باب ۲۰ از ابواب احیای اموات در صفحه ۳۲۷ آمده است. مرحوم مفید رحمة الله علیه در الاختصاص این روایت را بیان می‌کند: «رَوی‏ أبو بَصیرٍ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام: إذا قامَ القائِمُ علیه السلام سارَ إلَی الکوفَةِ فَهَدَمَ بِها أربَعَةَ مَساجِدَ، فَلَم یَبقَ مَسجِدٌ عَلی وَجهِ الأَرضِ لَهُ شُرَفٌ إلّا هَدَمَها و جَعَلَها جَمّاءَ و وَسَّعَ الطَّریقَ الأَعظَمَ، و کَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّریقِ، و أَبطَلَ الکُنُفَ وَ المَآزیبَ إلَی الطُّرُقاتِ، و لا یَترُکُ بِدعَةً إلّا أزالَها و لا سُنَّةً إلّا أقامَها...» در روایات دیگر آمده است که در کوفه مساجد ملعونه و نفرین شده وجود دارد که حضرت آن مساجد را خراب می‌کند.

    طبق روایت دیوارهای مساجد باید یک راست بالا رود و اینکه برای مسجد بالکن درست کنند و در خیابان و راه‌های عمومی باشد ممنوع است زیرا از آن نهی شده است. در روایات وارده شده است که دیوارهای مسجد باید به‌طور جمء یعنی یک‌راست باشد. شکستگی یا بیرون آمدن در دیوار نباشد. «وَسَّعَ الطَّریقَ الأَعظَمَ» یعنی حضرت راه‌های اصلی را و هر طریق اعظمی را توسعه می‌دهد که از این استفاده می‌کنیم که اولاً باید طریق اعظم در شهر وجود داشته باشد و در هرکجا مردم زندگی می‌کنند باید یک ‌راه اصلی در نزدیکی محل زندگی آن‌ها وجود داشته باشد. راه اصلی هم بیان شد که آن راهی که بیشترین رفت‌وآمد مردم در آن راه است.

    «و کَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّریقِ» حضرت این بالکن‌هایی که بیرون می‌آیند را برمی‌دارد. این هم نکته‌ای است که قبلاً بیان کردیم که در ساختمان عمران شهری نباید افق برای مردم وقتی در کوچه یا خیابان راه می‌روند بسته باشد. «و أَبطَلَ الکُنُفَ وَ المَآزیبَ إلَی الطُّرُقاتِ» فاضلاب‌هایی که در راه‌ها ایجاد می‌شود را از بین می‌برد. «و لا یَترُکُ بِدعَةً إلّا أزالَها و لا سُنَّةً إلّا أقامَها» بعد هم به قرینۀ این قسمت روایت معلوم می‌شود که آن کارهایی که حضرت بعد از ظهور انجام می‌دهد یا بدعتی است که ازاله می‌کند و یا سنتی است که آن را اقامه می‌کند.

    پس لذا از این روایت استفاده مطلوبیت توسعه طریق اعظم می‌شود.

    و صلی‌الله علی محمد و آل محمد.


    کد خبر 4193338
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۵؛

    بلندمرتبه‌سازی موجب تعطیلی سنت‌ها می‌شود/ طلوع و معماری ساختمانی


    2340022.jpg


    آیت الله اراکی گفت: سنت‌های شرعی در شهری که ساختمان‌های بسیار بلند داشته باشد و روند ساختار شهری به سمت خطوط عمودی باشد اساساً امکان عمل و اجرا پیدا نمی‌کند و منجر به ترک سنت خواهد شد.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه پانزدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی‏ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    تبعات منفی بلندمرتبه سازی سازه‌های شهری

    بحث در تبیین افقی سازی در اصول کلی شهرسازی اسلامی بود. در مجموعۀ چهارم بحث دو دسته از آیات و روایت را تشکیل می‌دهد؛ دستۀ اول آیات و روایاتی که به تعدادی از سنت‌ها و مستحبات شرعی اشاره دارند که این سنت‌ها و مستحبات شرعی با شهری که ساختمان‌های آن بلند باشد سازگار نیست، یعنی مثلاً در نیویورک و بعضی از شهرهایی که همۀ ساختمان‌های آن سر به فلک کشیده عمل به این مستحبات میسور نیست و ساختمان‌های بلند موجب ترک مطلق این مستحبات و تعطیل این سنن می‌شود.

    هر روش، کار، رفتار و عملی که منجر به تعطیلی سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌شود ممنوع است. خود عمل به مستحب، مستحب است اما کاری که موجب ترک مطلق مستحب شود و موجب تعطیل سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شود حرام و ممنوع است.

    اگر خود افراد فعل مستحبی را انجام نمی‌دهد و یا گاهی انجام می‌دهد مشکلی ندارد اما اینکه تصمیم بگیرد که من هیچ وقت نماز شب نمی‌خوانم، این ممنوعٌ عنه است و چنین چیزی جایز نیست. اینکه کسی تصمیم بر ترک سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بگیرد جایز نیست. مثلاً یک رفتار اجتماعی یا قانونی را بگذارند که این قانون منجر به این شود که یک سنت و یک عمل مستحبی هیچ وقت انجام نگیرد و امکانش منتفی شود این جایز نیست.

    در مطلب اول به آن سنت‌ها و آداب و مستحباتی اشاره می‌کنیم که اگر ساختمانی بلند ساخته شود و اگر هندسه شهر بر مبنای ساختمان‌های بلند تنظیم شود منجر به تعطیلی این مستحبات می‌شود. مستحب دوم – اگر دلالت بر وجوب نداشته باشد حداقل دلالت بر استحباب دارد- ‌آیاتی است که می‌فرماید: «قُلِ انْظُرُوا مَا ذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»، بگو که نگاه کنید که خدای متعال در آسمان‌ها و زمین چه آفریده است.

    اما اگر بنا باشد که ساختمان‌های بلند ساخته شود این «قل انظروا» عملی نخواهد شد. سیاق آیه دلالت دارد که این‌طور نیست که در طول عمر یکبار نگاه کنید که آسمان و زمین چه چیزی دارد بلکه معنی آیه این است که این نظر در آسمان و زمین کار معمولتان باشد؛ در آسمان‌ها و زمین نگاه و تدبر کنید. تدبر در آسمان‌ها و زمین یک تعلیم الهی است و مردم باید در آسمان‌ها و زمین تدبر و تأمل کنند. این یکی از عوامل مؤثر در بیداری دل و هوشیاری است و در تنبه انسان‌ها مؤثر است. پس کافی نیست که انسان یکبار یا دوبار و یا مثلاً سالی یکبار برود گردش و در آسمان نظر کند.

    همچنین آیۀ دیگر: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ».

    البته از آنجا که در این آیه کلمۀ «سیر» آمده است ممکن است کسی بگوید این ربطی به بحث ندارد اما ما از این «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ» می‌خواهیم این معنا را استفاده کنیم که نظر به آیات الهی برای آشنایی با مبدأ و معاد مورد توصیه و تأکید قرآن کریم است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از نمازهای شب دئبشان بر تلاوت این آیات بود. غیر از دئب ایشان در خود فعل «یتفکرون» که در آیات آمده است جملۀ حالیۀ استمراریه است و دلالت ندارد بر اینکه گاهی تفکر کند بلکه دئب و شیوه‌شان این بوده است. این کار با ساختمان‌های بلند سازگار نیست؛ زیرا اگر ساختمان‌ها بلند باشد اصلاً این حالت به مردم دست می‌دهد که «یتفکرون فی خلق السماوات و الارض» داشته باشند و رابطۀ بین مردم و آیات آسمانی و زمینی خداوند کاملاً قطع می‌شود به شکلی که ممکن است نسل‌هایی بعدی حتی یک بار هم آسمان یا ستارگان را ندیده باشند. پس نباید زندگی شهری به شکلی باشد که از این آیات الهی بریده باشد و رابطۀ انسان را با آیات الهی آسمان و زمین قطع کند.

    منافات بلندسازی و مساله استهلال

    مطلب سوم از مستحبات و سننی که معتقدیم با این نحو از ساختمان‌ها سازگار نیست و این نحو از ساختمان‌ها منجر به تعطیل این سنت‌ها می‌شود، روایات دال به استحباب استهلال و نگاه به هلال و دعای عند نظر الی الهلال است. هلال به شکل ماه در شب اولِ ماه قمری گفته می‌شود. روایات و دعاهای زیادی برای این قضیه وارد شده است. برای نمونه به چند روایت که حاکی از سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باب است اشاره می‌کنیم. مرحوم صدوق رحمة الله علیه به سندش از حضرت رضا علیه السلام روایت می‌کند: «عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا رَأَی الْهِلَالَ، قَالَ أَیُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِیعُ الدَّائِبُ السَّرِیعُ ...».

    روایت دیگری نیز که سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در این باب بیان می‌کند روایتی است که فرزند شیخ به سندش روایت کرده است: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا نَظَرَ إِلَی الْهِلَالِ رَفَعَ یَدَیْهِ- ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ- وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ رَبِّی وَ رَبُّکَ اللَّهُ».

    روایت سوم نیز به همین شکل است؛ از امام باقر علیه السلام: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سام إِذَا رَأَی الْهِلَالَ، اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ کَبَّرَ ثُمَّ قَالَ هِلَالُ رُشْدٍ، اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِیُمْنٍ ...».

    در صحیفۀ سجادیه نیز دعایی از حضرت سجاد علیه السلام در همین باب روایت شده است.

    حال آیا به این سنت در این شهرها عمل می‌شود؟ آیا حتی یک بار هم مردمی که در این شهرها زندگی می‌کنند این اتفاق برایشان می‌افتد؟ پس معلوم است که تعطیل کامل یک سنت پیش می‌آید. شهر باید شهری باشد که مردم به‌طور معمول هلال را ببینند.

    سنت چهارم از سنن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سنن الهی ادعیۀ فراوانی است که مربوط به طلوع و غروب خورشید است. چقدر این دعاها بیدار کننده و سازنده است. روایات زیادی در این رابـ ـطه وارد شده است که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی‌قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. قَالَ: هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ هِیَ سَاعَةُ إِجَابَةٍ».

    روایت دیگری نیز در همان باب وجود دارد: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِذَا تَغَیَّرَتِ الشَّمْسُ فَاذْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ کُنْتَ مَعَ قَوْمٍ یَشْغَلُونَکَ فَقُمْ وَ ادْعُ». همین که مغرب رنگ می‌بازد و نزدیک غروب می‌شود برخیز و دعا کن، زیرا وقت دعاست. حتی اگر با قومی در جلسه‌ای و نشسته‌ای این لحظه که فرا رسید بلند شو و دعا کن.

    روایت سوم: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ إِبْلِیسَ عَلَیْهِ لَعَائِنُ اللَّهِ یَبُثُّ جُنُودَ اللَّیْلِ مِنْ حِینِ تَغِیبُ الشَّمْسُ وَ تَطْلُعُ فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ عَوِّذُوا صِغَارَکُمْ فِی تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ». سپاه ابلیس در ساعات آغاز و پایان روز بسیج می‌شوند؛ پس در این دو ساعت فراوان دعا کنید و فرزندان خود را نیز از ابلیس و شر او به خدا پناه دهید.

    روایت چهارم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الدُّعَاءَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا- سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ الْمَغْرِبِ». در این روایت کلمۀ واجبه اشاره به تأکید این مطلب دارد.

    بنابراین روایات اگر بخواهیم شهری داشته باشیم که تمامی ساختمان‌های آن بلند باشد در این صورت طلوع و غروب خورشید را نمی‌توان متوجه شد. پس شهر اسلامی باید شهری باشد که امکان دیدن مطلع و مغرب شمس برای عامۀ مردم میسر باشد.

    طلوع و معماری ساختمانی

    مطلب پنجم از سنت‌هایی که به نظر می‌رسد با این‌گونه ساخت‌ و سازها سازگار نباشد روایات فراوانی است که در رابطۀ با استحباب دعا فی السحر و ما بین الطلوعین وارد شده است.

    در حال حاضر این ذخایر عجیب و سازنده از آیات و روایات معنوی و تربیتی کلاً در زندگی‌ها به گوشه‌ای رانده شده و تعطیل شده‌اند. اگر می‌گوییم متدیّن هستیم و نماز می‌خوانیم، پس چرا وضع اخلاقی جامعۀ ما به این شکل است؟ علت آن است که بخش عظیمی از این آداب تربیتی را کنار گذاشته‌ایم؛ اسلام یک کل واحد است و باید همۀ اسلام را باید با هم عمل کرد تا بتوان به آن نتایجش دست یافت.

    این روایت از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است. -حدیث اربعة مئة به این جهت به این نام معروف شده است که در آن چهارصد دستور از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است.- در ضمن آن آمده است: «مَنْ کَانَ لَهُ إِلَی رَبِّهِ حَاجَةٌ فَلْیَطْلُبْهَا فِی ثَلَاثِ سَاعَاتٍ سَاعَةٍ فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ سَاعَةٍ تَزُولُ الشَّمْسُ وَ حِینَ تَهُبُّ الرِّیَاحُ وَ تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ یَصُوتُ الطَّیْرُ».

    در لحظه‌ای که پرندگان در بین الطلوعین به صدا در می‌آیند لحظۀ عجیبی است؛ یک ولوله‌ای از صدای پرندگان در جهان راه می‌افتد، منظرۀ عجیبی است، باید دید و نگاه کرد که چه اتفاقی می‌افتد. نظمی که در این صداها برقرار است حیرت‌آور است؛ دسته‌ای از پرندگان اول صدا می‌دهند و دسته‌ای دیگر جواب آنها را می‌دهند و عده‌ای در آخر آواز سر می‌دهند و فضای عجیبی به وجود می‌آورند.

    «وَ سَاعَةٍ فِی آخِرِ اللَّیْلِ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَإِنَّ مَلَکَیْنِ یُنَادِیَانِ هَلْ مِنْ تَائِبٍ یُتَابُ عَلَیْهِ هَلْ مِنْ سَائِلٍ یُعْطَی». هنگام طلوع فجر دو ملک را خدای متعال مأمور می‌شوند که ندا سر دهند: آیا توبه‌کننده‌ای هست که توبۀ او را خدا بپذیرد؟ آیا سائلی هست که خدا به او اعطا نماید؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَیُغْفَرَ لَهُ هَلْ مِنْ طَالِبِ حَاجَةٍ فَتُقْضَی لَهُ فَأَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ».

    طلوع فجر، فراخوان الهی است. همۀ عالم وجود تحت تاثیر این فراخوان الهی است، «وَ اطْلُبُوا الرِّزْقَ فِیمَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهُ أَسْرَعُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْضِ وَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی یُقَسِّمُ اللَّهُ فِیهَا الرِّزْقَ بَیْنَ عِبَادِهِ تَوَکَّلُوا عَلَی اللَّهِ عِنْدَ رَکْعَتَیِ الْفَجْرِ إِذَا صَلَّیْتُمُوهَا فَفِیهَا تُعْطَوُا الرَّغَائِبَ». در این ساعت طلب رزق و روزی کنید که اثرش از سفر برای تجارت بیشتر است و سریع‌تر نتیجه بخش خواهد بود و نافلۀ صبح را غنیمت شمارید زیرا حاجت‌ها در این دو رکعت برآورده می‌شود و رغائب، آرزوها و امیدها بر آورده می‌شود.

    روایت دیگر روایتی از امام باقر علیه السلام است که می‌فرمایند: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ کُلَّ دَعَّاءٍ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ یُفَتَّحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقَسَّمُ فِیهَا الْأَرْزَاقُ وَ تُقْضَی فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ».

    خدای متعال مؤمن دَعّاء را دوست دارد؛ یعنی مومنی که همیشه دعا می‌کند، قبل از نماز و بعد از نماز و در همه جا دعا می‌کند. دَعّاء صیغۀ مبالغه داعی یعنی پر دعاء است.

    دعای سحر و طلوع خورشید را غنیمت بشمارید و دعا کنید. چرا که این ساعت و لحظه‌ای است که ابواب آسمان باز است.

    آخرین روایت نیز نظیر روایت قبل است و می‌فرمایند: «أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی عُدَّةِ الدَّاعِی عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ: إِذَا کَانَ آخِرُ اللَّیْلِ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ هَلْ مِنْ دَاعٍ فَأُجِیبَهُ، هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیَهُ سُؤْلَهُ، هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ، هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیْهِ». سنت دعا کردن بین الطلوعین این لازمه را دارد که افراد بداند بین الطلوعین چه زمانی است؟

    پس باید توجه کرد که این سنت‌های مستحبی شرعی در شهری که ساختمان‌های بسیار بلند داشته باشد و روند ساختار شهری به سمت خطوط عمودی باشد اساساً امکان عمل و اجرا پیدا نمی‌کند و منجر به ترک سنت خواهد شد.

    والسلام


    کد خبر 4184566
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مهر از اصول فراموش شده اصفهان گزارش می‌دهد؛

    جای خالی فتوت‌نامه‌ در شهرسازی/خشونت بصری گریبان شهر را گرفت


    2674402.jpg


    اصفهان – بناهای تاریخی بیش از ۴۰۰ سال است، هر روز حرف تازه‌ای با شهروندان و بازدیدکنندگان دارند اما با خالی شدن جای فتوت نامه ها در ساخت وساز، مُهر سکوت بر لب بناهای تازه ساخت شهر خورده است.



    خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها – مریم یاوری: تا قبل از ورود بلدیه به ایران ساخت و سازها به گونه‌ ای بود که شهروندان در هنگام عبور و مرور از شهر با دیدن بناهایی همچون سی و سه پل، پل خواجو، چهلستون و ... در کنار کاربردهای اصلی که داشتند لـ*ـذت بصری بـرده و با استفاده از فضاهای مکثی که در بناها ایجاد شده بود ساعتی را به استراحت پرداخته و از زیبایی‌های شهر اصفهان لـ*ـذت می بردند و این در حالی است که امروزه هر چه از دوره پهلوی اول فاصله می‌گیریم روز به روز به قدرت خشونت بصری ساخت و ساز در شهر اصفهان افزوده شده و روح و نشاط اجتماعی از بناهای شهر رخت بسته و جای خود را به قول های بتنی و فلزی داده اند که با حالت قهر به شهروندان در حال عبور و مرور نگاه می کنند.

    معماری و شهرسازی در اصفهان از هویت تهی می‌شود

    محمد مسعود، عضو هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان در اینباره در گفت‌وگویی با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه واقعیتی است که هرچه رو به جلو می‌رویم معماری و شهرسازی در اصفهان از هویت تهی می‌شود و رنگی از ارزش‌های ایران فرهنگی با اقلیم خاص و ساخت‌مایه های اصیل موجود در این کشور کمتر دیده می‌شود، اظهار می کند: این امر بر خلاف این است که با توجه به تجربه، تکنولوژی و میراث فرهنگی که داریم باید ساختمان‌هایی بهتر از دیروز تولید کرده و تحویل شهروندان دهیم.

    او که معتقد است امروزه در حوزه معماری اصیل ایرانی و اصفهانی برای آموزش دانشجویان در دانشگاه‌ها دچار مشکلات جدی هستیم، ادامه می‌دهد: باید باور داشته باشیم که تا اندازه ای، گذشته معماری اصیل ایرانی و اصفهانی فراموش شده و این در حالی است که کارشناسان کشورهای خارجی که این روزها به اصفهان سفر می‌کنند ساعت ها در بناهای تاریخی اصفهان به تحقیق و مطالعه می پردازند و یک لحظه هم احساس خستگی نمی‌کنند.

    2674388.jpg


    عضو هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان با اشاره به اینکه هر قطعه از معماری اصیل ایرانی ساعت‌ها حرف برای گفتن و رنگ آمیزی متنوعی برای دیدن دارد، ابراز می کند: این در حالی است که هیچ یک از این خصوصیات در معماری مدرن ما دیده نمی‌شود و در حوزه معماری امروز دچار یک نوع نگاه جهان شمول شده ایم.

    یکسان‌سازی ساخت و ساز الگوی معماری شهرهای ایران شده است

    وی با تاکید بر اینکه امروزه یکسان‌سازی در حوزه ساخت و ساز به الگوی این حوزه در بسیاری از شهرهای ایران و دیگر کشورهای جهان تبدیل شده است، می‌افزاید: این امر موجب ایجاد بی هویتی در معماری و شهرسازی ما شده است و باید برای مهار این قطار سریع السیر راهکاری اندیشیده شود.

    امروزه سودجویان بازار مسکن تا جایی که برایشان امکان دارد در راستای اضافه سازی و لوکس سازی ساختمان ها گام بر میدارند اما معماری اصیل ما نیازی به این همه آرایه‌ که جز تزئینات بیهوده است، ندارد

    مسعود با اشاره به اینکه برای بازگشت به هویت اصلی ساخت و ساز در ایران در گام نخست، دانشگاه‌ها، سازمان نظام مهندسی ساختمان در کل کشور و به تبع آن در استان‌ها، شهرداری‌ها، شورای اسلامی شهر و وزارت راه و شهرسازی باید ورود جدی داشته باشند، ادامه می‌دهد: باید برنامه‌ها و بودجه‌های این نهادها در راستای تحکیم هویت ساخت و ساز اصیل ایرانی بکار گرفته شود چراکه امروز تولیدات حوزه ساخت و ساز هیچ نشانی از ویژگی‌های فرهنگی و اقلیمی ما ندارد.

    وی که معتقد است متریال مورد استفاده در حوزه ساخت و ساز فعلی در کشور، به ویژه اصفهان، در حال حاضر تولید بومی سرزمین‌مان نیست، می‌گوید: حاصل این خمیرمایه ساخت، هزینه گزافی دارد و با روحیه ما سازگار نیست.

    عضو هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان با اشاره به اینکه امروز شهروندان اصفهانی برای خرید مسکنی که آنها را از هویت خود دور ساخته است اعداد و ارقام نجومی پرداخت می کنند، ابراز می کند: باید توجه داشت که امروزه سودجویان بازار مسکن تا جایی که برایشان امکان دارد در راستای اضافه سازی و لوکس سازی ساختمان ها گام بر میدارند اما معماری اصیل ما نیازی به این همه آرایه‌ که جز تزئینات بیهوده است، ندارد.

    غیر متخصص‌ها بر بازار ساخت و ساز اصفهان چنبره زده‌اند

    وی با تاکید بر اینکه امروزه به دنبال تقویت چشم و هم‌چشمی در جامعه بنیاد اشتباهی در حوزه ساخت و ساز بنا نهاده شده است، اضافه می‌ کند: این روند ساخت و ساز در جامعه خارج از نُرم اجتماعی ماست و هزینه های سنگینی را به مردم وارد می کند.

    مسعود با اشاره به تاثیرگذاری مراکز علمی و فرهنگی، شهرداری‌ها، نظام مهندسی، راه و شهرسازی و سازمان‌های پرنفوذ در ساخت و ساز شهرها اضافه می‌کند: در این زمینه شورای اسلامی شهر اصفهان در تنظیم و نگرش ضوابط ساخت و ساز نقش بسیار تعیین کننده‌ای دارد که باید در این زمینه توجه ویژه‌ای داشته باشد.

    2674387.jpg


    وی که بر این باور است چنبره زدن غیر متخصص‌ها در بازار ساخت و ساز اصفهان امروزه ما را دچار مشکلات اساسی کرده است، ادامه می‌دهد: باید توجه داشت که در گذشته همه اصناف فتوت‌نامه‌هایی را داشتند که در قالب این فتوت نامه ها چار چوبی را تعریف کرده و بر اساس آن عمل می کردند و هرکس مغایر این فتوت نامه ها رفتار میکرد جز ء آن حرفه محسوب نمی شد و مواخده می شد و این در حالی است که جای خالی فتوت نامه ها در شهرسازی اصفهان به صورت ملموس احساس می شود.

    عضو هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان تاکید می‌کند: امروز شرایط به گونه ای است که نمی‌توان نام برد که کدام اصول اخلاقی در ساخت و سازها رعایت می‌ شود.

    منشور اخلاقی در معماری و شهرسازی نوین که در گذشته از آن به فتوت نامه یاد می شد، خالی است و اگر موازین اخلاقی و اصولی در نوع ساخت و ساز ها که در گذشته در قالب فتوت نامه ها رعایت می شد، در روح و کالبد معماری نوین هم تجلی یابد، بخش بزرگی از خشونت بصری در شهرسازی اصفهان مرتفع خواهد شد.

    قصد بازگشت به خویشتن را داریم

    سید جمال‌الدین صمصام شریعت، معاون معماری و شهرسازی شهرداری اصفهان با بیان اینکه امروز ساختمان‌ها، بناها و المان‌های سازه‌ای تنها کاربرد سازه‌ای دارند، اظهار می‌کند: تقاطع‌های غیرهمسطح، پل‌های جدید روی رودخانه و بناهایی که ساخته می‌شود تک بعدی است و اگر پلی ساخته شده صرفا برای عبور و مرور و آن هم نه به صورت کامل بوده است و فقط عبور و مرور خودرو بیشتر محور قرار گرفته است.

    در طراحی خیابان‌ها سعی داریم عبور دوچرخه و پیاده، معلولان و نابینایان را مورد توجه قرار دهیم و تنها خودرو را محور قرار ندهیم، قلیم ما گرم و خشک است و برای عبور و مرور نیازمند سایه هستیم و باید این موارد در معماری و شهرسازی مورد توجه باشد

    وی با اشاره به اینکه حدود پنج سال است که ما قصد بازگشت به معماری سبک اصفهان بومی را داریم، اضافه می‌کند: باید توجه داشت که از زمان پهلوی اول معماری اصفهان به سمت معماری غربی پیشرفته و ما معماری اصلی خود را از دست داده‌ایم.

    معاون معماری و شهرسازی شهرداری اصفهان با اشاره به اینکه چند سالی است که ما قصد بازگشت به خویشتن داریم، ادامه می‌دهد: حدود شش سال است که این کار در حال انجام است و برای نمونه تعریض پل فلزی را در این زمینه در دستور کار قرار دادیم که به صورت ویژه پیاده روسازی، چشم انداز، نورپردازی و ایجاد فضاهای مکث را مورد توجه قرار دادیم.

    وی با بیان اینکه در طراحی خیابان‌ها سعی داریم عبور دوچرخه و پیاده، معلولان و نابینایان را مورد توجه قرار دهیم و تنها خودرو را محور قرار ندهیم، ادامه می‌دهد: اقلیم ما گرم و خشک است و برای عبور و مرور نیازمند سایه هستیم و باید این موارد در معماری و شهرسازی مورد توجه باشد.

    صمصام شریعت با اشاره به اینکه استفاده از طرح های معماری اصفهان و همچنین استفاده از مصالح مناسب با معماری اصفهان نیز در دستور کار است، تصریح می‌کند: به لحاظ جنس و رنگ مصالح و همچنین ایمنی و امنیت ساختمان نیز این موضوعات مورد توجه است.

    در طرح تفصیلی اصفهان به جزئیات ساخت و ساز توجهی نشده است

    وی با تاکید بر اینکه در روابط طرح تفصیلی در خصوص شبکه معابر و فضاهای شهری و کاربری‌ها مصوباتی وجود دارد و به جزئیات طرح پرداخت خوبی انجام نشده است، اضافه می‌ کند: از این رو جزئیات طراحی شهری را در کمیته برنامه‌ریزی طراحی شهری در دستور کار قرار دادیم و در کمیسیون برنامه‌ها و طرح‌های عمرانی بررسی و در نهایت اجرایی خواهد شد.

    معاون معماری و شهرسازی شهرداری اصفهان در پاسخ به این سوال که پیش‌بینی صورت گرفته برای بازگشت دوباره معماری اصیل اصفهان به بدنه شهرداری چند سال طول خواهد کشید، ابراز می‌کند: این امر یک شبه و یکساله تحقق نخواهد یافت و در این زمینه باید آرام آرام بازگشت به خویشتن داشته باشیم.

    وی ادامه می‌دهد: احیای دوباره معماری اصیل اصفهانی بسته به عواملی همچون میزان سرمایه‌گذاری، اعتبارات و بودجه، پیگیری مسئولان، میزان تخصص مسئولان در سمت‌هایی که منصوب می شوند، دارد.

    2674386.jpg


    صمصام شریعت در ادامه با اشاره به اینکه دستگاه‌هایی مانند راه‌ و شهرسازی، شهرداری، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، فرمانداری، میراث فرهنگی، جهاد کشاورزی و اعضای کمیسیون ماده ۵ امروز نسبت به لزوم احیای معماری اصیل ایرانی و اصفهانی در ساخت و سازهای شهر اصفهان توجیه شده‌اند، ابراز می‌کند: دوره بازگشت به خویشتن در اصفهان آغاز شده است و امیدواریم با همکاری مردم و مسئولان این امر هرچه زودتر محقق شود.

    بازار ساخت و ساز امروزی بازار مکاره‌ای است

    شیرین طغیانی، رئیس کمیسیون عمران، معماری و شهرسازی شورای شهر اصفهان نیز در این خصوص با اشاره به اینکه ساخت و ساز امروز شهر اصفهان بازار مکاره‌ای است که برای تغییر آن باید بسیاری از جنبه‌های مختلف را مورد ارزیابی قرار دهیم، می‌ گوید: باید باور داشت که برای بازگشت به خویشتن در حوزه ساخت و ساز نیازمند فعالیت‌های فرهنگی ریشه‌ ای هستیم که متصدیان امور ساخت و ساز، طراحان ساختمان و مردم را به عنوان مصرف کنندگان درگیر کنند.

    امروز نمای ساختمان‌های شهری مبنایی برای قدرت‌نمایی اصفهانی‌ ها شده است، بازار نمای ساختمان در دست افرادی است که دستی در کمیته سیما و منظر شهری دارند و یا چنانچه در آن کمیته راه بجایی نبرند با چراغ سبز نشان دادن در مناطق به اهداف خود دست می‌یابند

    وی تصریح می‌کند: باید توجه داشته باشیم که آیا مردم در تغییر روند ساخت و ساز و بازگشت به خویشتن تمایلی دارند و آیا طراحان و معماران شهری کنونی اصفهان توانایی عرضه طرح‌هایی مطابق با ذائقه تنوع پذیر شهروندان را دارند یا خیر؟.

    رئیس کمیسیون عمران، معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر اصفهان همچنین با اعتقاد به اینکه کار سخت کردن، کار شهرداری نیست و این تفکر که مدیریت شهری بخواهد به صورت دستوری در این زمینه ورود کند سرنوشتی همچون معماری اسلامی را پیدا می‌کند، ادامه می‌دهد: در واقع زیربنای نظری و ساختار اجرایی احیای مجدد معماری اصفهانی شکل نگرفته است و هرچه من به عنوان عضو شورای اسلامی شهر در این زمینه فریاد بزنم راه به جایی نخواهم برد.

    احیای معماری اصفهانی نیازمند فرآیند است

    وی با اشاره به اینکه احیای معماری اصفهانی نیازمند فرآیند است، ابراز می‌کند: در این زمینه سعی بر آن داریم که توجه به این مساله را در دستور کار خود قرار دهیم.

    طغیانی که باور دارد امروز نمای ساختمان‌های شهری مبنایی برای قدرت‌نمایی اصفهانی‌ ها شده است، اضافه می‌کند: بازار نمای ساختمان در دست افرادی است که یا دستی در کمیته سیما و منظر شهری دارند و یا چنانچه در آن کمیته راه بجایی نبرند با چراغ سبز نشان دادن در مناطق به اهداف خود دست می‌یابند.

    2674389.jpg


    وی که معتقد است از زمان ورود بلدیه به ایران در حوزه ساخت و ساز اصیل ایرانی و اصفهانی هر روز پسرفت کرده‌ایم، اضافه می‌کند: ما امروز چالش‌ هایی را یدک می‌کشیم که در دوره صد ساله ایجاد شده است و قطعا در مدت زمان چهار سال نمی توان این چالش‌ها را برطرف کرد اما تغییر نگرش در افکار آدم ها و جامعه هدف می‌تواند پتانسیل‌ های تشویقی را داشته باشند.

    «هویت» تزریق شدنی نیست

    طغیانی با تاکید بر اینکه هویت تزریق شدنی نیست و تجربه نشان داده که هر گاه مسئولان سعی در تزریق ارزشی به مردم داشته اند نتیجه عکس دریافت کرده‌اند، ادامه می‌دهد: ارزش‌ها و مباحث هویتی و فرهنگی باید جزء ذات فضا و بنا قرار گیرد و با یک باران از بین نرود.

    وی اضافه می‌کند: هویت و زیبایی در شهر وصل و تزریق کردنی نیست و باید جز ذات باشد و این امر در جامعه نهادینه شود.

    رئیس کمیسیون عمران، معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر اصفهان که معتقد است اخیرا دانشگاهیان نسبت به بازگشت به خویشتن در حوزه معماری حساس شده‌اند و برنامه هایی را ارائه داده‌اند، می‌ افزاید: در این زمینه یادآور می‌شوم که لیوان بازگشت به خویشتن در اصفهان کاملا خالی نیست و اقدامات ریشه‌ای و زیرپوستی در حال شکل گرفتن است.

    وی با تاکید بر اینکه امروز ما نباید نوستالژی برای آیندگان باشد، تصریح می‌کند: ما باید به گونه‌ای رفتار کنیم که عبرتی برای آیندگان باشیم و از موقعیت‌های موجود به خوبی استفاده کنیم.

    از این رو با توجه به اینکه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و موسپیدان حوزه ساخت و ساز تک‌بعدی شدن ساختمان‌ها در اصفهان این شهر را به مرور زمان از هویت تهی ساخته و در آینده‌ای نه چندان دور هیچ نام و نشانی از شهر تاریخی و جهانی اصفهان به جای نخواهد ماند، ضروری است که مسئولان و متخصصان امر هر چه زودتر آستین همت را بالا زده و اصفهان را از خشونتی که سال هاست با آن دست و پنجه نرم می کند، نجات دهند.


    کد خبر 4183380
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۴؛

    معماری غربی با مبانی اسلام در تضاد است/ تاثیر معماری مادی و معنوی


    2581708.jpg


    آیت الله اراکی گفت: یکی از اشتباهاتی که در شهرسازی رخ می‌دهد این است که از شهر غربی و شهر اروپایی تقلید شود. روحی که در آنجا در شهرسازی است کاملاً با روح شهر ما متفاوت است.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه چهاردهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی‏ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    خانه و خانواده، نقطه آغاز تشکیل جامعه

    مقدمتاً باید بیان کنم که در اسلام جامعه از بیت آغاز می‌شود و جامعه مجموعۀ بیوت است و لذا در روایت است که «کل مؤمن بیت» و نیز در روایت است که «مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِیجِ» خدای متعال ازدواج را پروژۀ بیت‌سازی می‌داند و هر تک شخصیت انسانی را در جامعه به عنوان یک بیت می‌شناسد؛ «کل مومن بیت». پس مجموعۀ این بیوت یک جامعه را می‌سازد. در آیۀ کریمۀ مربوط به حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی‌اسرائیل نیز آمده است: «اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً». در تفسیر این آیه روایت شده است که وقتی جباران بر بنی‌اسرائیل بسیار سخت گرفتند به حضرت موسی و هارون علیهما السلام دستور رسید که «أَنْ تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» برای قوم خویش بیوت را شکل بده. از قرائن فهمیده می‌شود که مراد از این بیوت الزاماً بیت فیزیکی نیست، اگرچه بیت فیزیکی زمینۀ شکل‌گیری آن بیت فرافیزیکی را فراهم می‌کند اما می‌تواند بیت بدون یک بیت فیزیکی نیز شکل بگیرد.

    خانواده پیامبر(ص) نقطه اتصال مومنین

    بنابراین این بیت‌ها هستند که یک جامعه را می‌سازند لذاست که آیه آمد: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ... * فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ». پس اگر ما جامعه را شکل‌یافتۀ از مجموعۀ بیوت بدانیم و بعد به این می‌رسیم که این مجموعۀ بیوت با یک بیت مرکزی در ارتباط‌اند و این مجموعۀ بیوت مجموعه‌ای پراکنده از بیوت نیست زیرا این بیوت، بیوتی هستند که به شکلی منشعب از یک بیت واحدند و آن بیت واحد همان است که فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». صاحب این بیت -که از آن به اهل بیت تعبیر شده است- کیست؟

    در تفسیر آیۀ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ ...» تا آیه بعد که فرمود: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» روایتی آمده که در منابع اهل سنت نیز موجود است؛ روایت این است که: «قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم "فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ". فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: أَیُّ بُیُوتٍ هَذِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: بُیُوتُ الْأَنْبِیَاءِ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا الْبَیْتُ مِنْهَا وَ أَشَارَ إِلَی بَیْتِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ ع. قَالَ: نَعَمْ مِنْ أَفْضَلِهَا». ابوبکر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: «أَیُّ بُیُوتٍ هَذِهِ» این بیوت کدام بیوت است ‌که خداوند آن بیوت را آنچنان بالا بـرده است که می‌فرماید نور خدا در این بیوت است؟! آن نوری که خداوند خود را به آن نور معرفی می‌کند در کدام بیت است؟ نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ می‌فرمایند: «هی بیوت الانبیاء و الاوصیاء».

    البته در مباحث فقه المسجد توضیح دادیم که بیوت الاوصیاء و بیوت الانبیاء همان مساجداند. یعنی "کلٌ المسجد بیت للنبی و الوصی و کل بیت للنبی و الوصی المسجد". این یک قاعده است تأسیس کردیم و گفتیم به همین دلیل بیوت ائمه اطهار علیهم السلام با مسجد در حکم شریکند و به همین دلیل خدای متعال دربارۀ بیت الله الحرام فرمود: «بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ» این بیت گرچه بیت الله است اما به نظر ما بیت ابراهیم هم است. به هرحال فرمود: «هی بیوت الانبیاء و الاوصیاء». ابوبکر مجدداً می‌پرسد: «بیت علی و فاطمه منها؟» حضرت فرمود:‏ «نَعَمْ مِنْ أَفْضَلِهَا» بیت علی و فاطمه از بهترین‌ این بیوت است. همان بیوتی که اذن الله أن ترفع.

    شیوه‌ تقسیم کار امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س)

    بنابراین یک بیت مرکزی وجود دارد که بیت علی و فاطمه علیهما السلام است. این بیت مرکزی دو بخش دارد، یا دو گونه مأموریت در این بیت مرکزی مقرر شده است؛ یکی مأموریت‌های برون ملکی و یکی مأموریت‌های درون ملکی. در روایت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا علیها السلام ازدواج کردند عبارتی به این مضمون فرمود: در خانه مسئول فاطمه است و از در خانه به بیرون مسئولیت با علی است.

    یعنی این یک بیت است دو گونه مسئولیت دارد؛ مسئولیت‌های برون ملکی و مسئولیت‌های درون ملکی. مسئولیت‌های برون ملکی را بر عهده امیرالمومنین علیه السلام گذاشتند و مسئولیت‌های درون ملکی را به عهده فاطمه علیهما السلام قرار دادند. آن وقت درون این بیت است که مانند امام حسن و امام حسین علیهما السلام و مانند زینب و ام‌کلثوم علیهما السلام تربیت می‌شوند. -البته اگر قائل به این مطلب باشیم که ام‌کلثوم دختری دیگر از دختران امیرالمومنین و فاطمه علیهما السلام است و نگوییم که ایشان همان حضرت زینب علیها السلام هستند که گاهی با نام ام‌کلثوم از او یاد می‌شده‌است.- به هرحال در مدیریت این بیت مرکزی حضرت زهرا علیها السلام نقش اول را دارند و از این بیت مرکزی است که همۀ خیر به همۀ جامعۀ اسلامی رسید.

    این بیت مرکزی نهاد نخستین جامعۀ اسلامی است و هر بیتی که بتواند فردی از این بیت باشد آن هم بیت اسلامی است و هر بیت که این ارتباط را نداشته باشد یعنی شاخه‌ای از این بیت نباشد، بیت اسلامی نخواهد بود. بیت اسلامی، بیتی است که باید از این بیت مرکزی شاخه ‌و ریشه بگیرد. آن وقت جامعه‌ای خواهیم داشت که از بیوتی شکل گرفته است که از این بیوت؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» و در این بیوت؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ ‏وَ الْأَبْصَارُ». لذا اگر ما جامعه‌ای اسلامی می‌خواهیم، جامعه ما باید از بیوتی باشد که هر بیت آن شاخه‌ای از بیت علی و فاطمه علیهما السلام باشد. اینکه می‌گوییم شاخه‌ای باشد یک اعتبار نیست بلکه یک رابطۀ حقیقی است و نه یک رابطۀ فرضی و اعتباری و این بیت یک شخصیت اعتباری ندارد بلکه شخصیت حقیقی دارد. این بیت خواستگاه یک هویت است که این هویت تعریف دارد و این هویت در این بیت ساخته می‌شود و این بیت است که توانایی ساختن چنین هویتی را دارد.

    شهر زنده و شهر مرده!

    بحث پیرامون فقه نظام شهری است و مطلب چهارم از مطالبی که باید به آن بپردازیم مطلبی است که در گذشته نیز به آن اشاره شده است اما به لحاظ اهمیتی که دارد و اینکه بنیاد بسیاری از مطالب را تشکیل می‌دهد باید با تفصیل بیشتری به آن پرداخته شود.

    در گذشته بیان شد که در فقه اسلامی به دو گونه شهر اشاره شده است؛ یک شهری که از آن به شهر شرعی تعبیر می‌شود و شهر دیگر شهر فیزیکی است که از آن به شهر عرفی تعبیر می‌شود. همچنین بیان شد که در اسلام، شهر فیزیکی و عرفی بر مبنای شهر شرعی بنا می‌شود.

    در حقیقت از این نوع تقسیمی که در مباحث شهر وجود دارد این نتیجه را می‌گیریم که شهر در فقه اسلامی جانی و کالبدی دارد و اصولاً شهر در تعریف اسلامی‌ یک موجود زنده است؛ شهر عبارت از چوب و سنگ و آسفالت و ساختمان و... نیست بلکه یک موجود زنده است. این موجود زنده حیات دارد و می‌تواند حیاتش رشد کند و یا همچون سایر موجودات زنده موت بر آن عارض شود و تبدیل به شهری مرده شود. شهر است و مردم در آن زندگی می‌کنند لکن این شهر شهر مردگان است یا شهر، شهر مرده‌ای است. پس شهر خود شخصیت و حیات و موتی دارد، همچنین روح و جانی و کالبدی دارد. ما از جان شهر به شهر شرعی یا شهر فرافیزیکی و از کالبد شهر به شهر عرفی یا شهر فیزیکی تعبیر می‌کنیم. بنابراین هر شهر این روح و جان و یک کالبد را دارا است هرچند متفاوت از همدیگر باشند. حتی اگر شهری باشد که براساس فرهنگ غیر دینی شکل گرفته است بازهم روح و کالبدی دارد.

    شهر یک موجود زنده است و مانند انسان که جان و کالبدی دارد که شئونی دارد و روحش نیز شئونی دارد؛ شهر نیز چنین است. بنابراین بر اساس این جان و روح است که باید کالبد شهر تعریف شده و ساخته شود و این شهر فرافیزیکی است که شکل شهر فیزیکی را تعیین می‌کند. به طوری که اشکال هندسی ساختمان‌ها، اشکال هندسی ارتباط محله‌ها با یکدیگر، جایگاه خدمات شهری؛ اعم از اماکن خدماتی، اماکن مسکونی، اماکن تعلیمی و عبادی و غیره، همۀ آنچه که بحث شد باید متناسب با آن روح تنظیم شود. یعنی باید دید که روح شهر،‌ چه روحی است به تناسب آن فیزیک شهر را تعریف کرده و بنا نهاد.

    رابـ ـطه‌ معماری ساختمان و معنویت

    یک مطلبی در ساختمان‌های قدیمی وجود داشته است که قالباً هم رعایت می‌شده است این بود که مداخل ساختمان و مظهر بیرونی ساختمان بر اساس شکل و طرح محرابی طراحی می‌شد. همچنین طرح گنبدها یک شکل بسیار مهم است. یک فرق و تفاوت اساسی میان این گنبدها و ساختمان‌های کلیسایی مشاهده می‌شود؛ وقتی کلیسا می‌سازند و وقتی می‌خواهند مناره‌های کلیسا را بسازند با مناره‌ها و محراب‌های ما چند تفاوت دارد.

    از جملۀ این تفاوت‌ها این است که ارتباط آن نقطۀ مرکزی که بالاترین نقطۀ منارۀ کلیسایی است با قاعده و با آن خطوطی که قاعدۀ این ساختمان را تشکیل می‌دهد بر مبنای یک خط مستقیم است که هیچ تدَرُّجی در آن لحاظ نشده است. به هر حال ساختمان منتهی به یک نقطۀ بالا و نقطۀ برتر می‌شود که با نگاه فرافیزیکی دینی ما متناسب است. ما هم جهان را عبارت می‌دانیم از یک مجموعه‌ای که در آن نقطۀ اوج که وجود حق تعالی است با هم تلاقی می‌کنند.

    جهان مرکزی دارد که آن مرکز بالاترین نقطۀ جهان را تشکیل می‌دهد. در این معنا این طرح آنها با ما شریک است اما در این معنا که ارتباط آن نقطۀ مرکزی با تمام این جهان، ارتباط مدیریتی و تدریجی است و سلسله مراتبی وجود دارد و این سلسله مراتب به نحوی تنظیم شده که آن نقطۀ مرکزی احاطۀ بر همۀ اجزاء جهان دارد [تفاوت نگاه اسلامی است]. این امر در کلیسا دیده نمی‌شود اما در طرح گنبدی ما کاملاً رعایت شده است.

    آن نقطۀ مرکزی بر عالم احاطه دارد و ارتباطش هم با جهان و موجودات اولاً ارتباطی احاطه‌ای و ثانیاً ارتباطی تدریجی است یعنی جهان تشکیل شده از یک سازمان منظم و دارای یک سلسله مراتب است. خدای متعال از زبان ملائکه می‌فرماید: «وَ مَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ‌ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ‌ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» فرشتگان الهی که مدبران این عالم هستند می‌فرمایند که هریک از ما مرتبه‌ای ویژه برای خود داریم؛ یکی بالاتر است و دیگری پایین‌تر و ما در صفوف منظمی قرار داریم. پس نظم بر این جهان حاکم است، «صافون» ظاهراً نظام عرضی و «مقام معلوم» نظام طولی را بیان می‌کند.

    از نظر طولی هر یک مقام معلومی دارند و از نظر عرضی نیز در صف هستند. معنی‌اش این است: ما با این نظام طولی و عرضی یک نظام بسیار هماهنگ در عالم آفرینش داریم. حال اگر بخواهیم این موضوع را در یک ساختمان نشان دهیم به شکلی که نمادی از این روح عالم در ساختمان ما نمود داشته باشد، آن روح عالمی که روح شهر ما نیز همین است و جان شهر ما هم جانی اینچنینی است -جان توحید است، جان ارتباط با خداست- این اقتضاء‌ را دارد که ما از طرح‌های این شکلی در ساختار فیزیکی شهر بیشتر بهره‌مند باشیم.

    وقتی وارد مدرسۀ فیضیه می‌شوید، وارد صحن‌های مطهر ائمه اطهار علیهم السلام می‌شوید حتی در ساختمان‌های مسیحیان نیز مشاهده شده است که یک معنویت خاصی به انسان دست می‌دهد هر چند اصل وجود امام و امام‌زادگان تأثیر زیادی در معنویت دارند اما اصل این طرح و این شکل نیز تأثیر دارد. یعنی فرق می‌کند که وارد چنین ساختمانی شوید یا آنکه وارد ساختمانی ‌شوید که بر اساس خطوط مستقیم و متقاطع مثل قوطی‌های کبریت کنار هم ساخته شده است. در آنها اصلاً چنین حالی به انسان دست نمی‌دهد.

    ساختمان‌هایی که به این شکل هستند با ساختمان‌هایی که براساس طرح‌های محرابی ساخته شده‌اند کاملاً از لحاظ حسی که به انسان منتقل می‌کنند با هم متفاوت هستند. وقتی انسان به آن ساختمان‌های قدیمی می‌رود احساس می‌کند که گویا همۀ این ساختمان‌ها به یک نقطه که مرکز آن است ارتباط دارد. حالت ارتباط جهان با مرکزیت جهان آن هم به نحو احاطی را وقتی از دور نگاه می‌کنید کاملاً در این ساختمان‌ها جلوه‌گر است. خلاصه آنکه روح شهر و جان شهر که همان نظام طولی و عرضی برقرار در عالم هستی است باید به شکلی در ساختار هندسی شهر نیز جلوه‌گر باشد.

    تفاوت معماری غربی و معماری معنوی

    یکی از اشتباهاتی که در شهرسازی رخ می‌دهد این است که از شهر غربی و شهر اروپایی تقلید شود. روحی که در آنجا در شهرسازی است کاملاً با روح شهر ما متفاوت است؛ یعنی انسانی را که آنها تعریف می‌کنند با انسانی که ما تعریف می‌کنیم کاملاً متفاوت است. در اسلام انسان با آسمان در ارتباط است و همیشه نگاهش به آسمان است اما انسان آنها نگاهش به زمین است و نگاه به آسمان ندارد. لذا انسان باید در شهر با آیات الهی در ارتباط باشد. یعنی نمی‌شود انسان شهر را از آسمان و از آیات الهی جدا کرد. اگر کاری شد که انسان شهری نه افق، نه آسمان، نه آیات الهی آسمانی و نه آیات الهی زمینی را ببیند و حتی اگر کنار شهر کوهی باشد اما کوه را هم نبیند و حتی نداند که کوهی وجود دارد و یا رودخانه‌ای در شهر و یا کنار شهر وجود دارد، این انسان متناسب با جان شهر اسلامی نخواهد بود. انسان شهر اسلامی باید این‌گونه باشد که «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا».

    این نگاه به آیات الهی حیات ذکر برای انسان درست می‌کند. یعنی انسان را، انسانی ذاکر پرورش می‌دهد. لذا این بی‌جهت نیست که مشاهده می‌شود معمولاً انسان‌های روستایی زلال‌تر و پاک‌ترند. گاهی آثار سلامت نفس آنقدر در آنها مشخص است که آدم کاملاً تفاوت یک انسان روستایی را با یک انسان شهری احساس می‌کند. این نه به این دلیل است که انسان روستایی در بافت جامعه نبوده و تنها زیسته است بلکه به این دلیل است که انسان روستایی با آیات الهی در ارتباط است. همین که می‌رود سر زمین کشاورزی همه جا خدا را می‌بیند، آسمان خدا را می‌بیند به یاد خدا می‌افتد، به ستاره‌ها نگاه می‌کند به یاد خدا می‌افتد، افق را نگاه می‌کند، طلوع خورشید و غروب آن را، مهتاب و غیره را می‌بیند به یاد خدا می‌افتد.

    اینکه در آیۀ کریمه می‌فرماید: «وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هٰذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» اشاره دارد به همین حالت انسان و اساساً عکس‌العمل طبیعی انسان در برابر آیات الهی همین است. حال اگر شهری ساختیم که این شهر اصلاً آرامش شبانه نداشته باشد این غلط است. ما این را در آینده خواهیم گفت؛ شهر باید آرامش شبانه داشته باشد. به شهر تهران نمی‌توان شهر گفت؛ تا ساعت یک بعد از نیمه شب در این شهر هیاهو به پاست، آرامش در این شهر نیست، شهر باید آرامش داشته باشد.

    «جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً»، «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاساً» و «وَ جَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتاً». شب باید آرامش داشته باشد. خداوند روز را برای فعالیت و شب را برای آرامش قرار داده است. شب‌زنده‌داری مکروه است مگر برای عبادت و طلب علم. فقط برای این دو گزینه گفته شده است که می‌شود شب بیدار ماند اما اگر این دو را کنار بگذاریم شب زنده‌داری مکروه است و به شدت هم مکروه است زیرا شب برای این است تا انسان استراحت کند و آرامش داشته باشد. شهر باید در شب آرامش داشته باشد. یکی از عناصر آرامش همین است که فضای نور شب نباید طوری باشد که همه جا نورانی باشد که سلب آرامش کند. نور شب با نور روز متفاوت است؛ خدا برای شب مهتاب و برای روز خورشید قرار داده است. این معنی دارد. یعنی نوری که متناسب نور شب است و زندگی شبانه باید متفاوت باشد با نوری که برای زندگی روزانه در نظر گرفته شده است.

    سیستم نظام کاری از دیدگاه روایات

    در آینده خواهیم گفت که در شهر اسلامی بهتر آن است که وقت شروع کار را بعد از نماز صبح قرار دهند تا ساعت دو بعد از ظهر و شیف دوم هم از ساعت سه تا هشت شب و دو شیفت تعریف کنیم. خلاصه باید نظم کاری بر اساس نماز تنظیم شود تا مردم فرصت کنند نمازشان را بخوانند. مسجد سوق هم به این معنی است که فردی که سرکار می‌رود نباید بگونه‌ای باشد که اصلاً وقت نماز خواندن هم نداشته باشد بلکه باید وقت نماز، نماز و وقت کار، کار باشد.

    مرحوم صدوق از پدرش روایت می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ: «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: حَرِیمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ الْجِوَارُ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا».

    از روایت مذکور استفاده می‌شود که اولاً مسجد حریم دارد و نباید مسجد طوری ساخته شود که به ساختمان‌های کنار و همسایگان مسجد چسبیده باشد، بلکه باید حریم آن حفظ شود که می‌فرماید حریم آن چهل ذرع است یعنی کمی بیشتر از بیست متر. ثانیاً استفاده می‌شود که باید برای مسجد چهار ضلع در تصور شود و از هر ضلعی چهل خانه تقسیم کنیم. در این‌صورت نظم بسیار جالبی در یک شهر حاکم می شود که اگر ما مسجد را این‌گونه تقسیم کنیم که مسجد هر محلی در وسط آن محل قرار بگیرد و اطرافش از هر جهت چهل خانه باشد مسجدِ محل باید در مرکز محل قرار قرار داشته باشد تا از هر طرف چهل خانه داشته باشیم.


    کد خبر 4182307
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۲؛

    مساجد جامع مقرِ رهبری هستند/ عدالت توزیع امکانات مبنای شهر اسلامی


    2541393.jpg


    آیت الله اراکی گفت: عدالت در جایی که نیازهای برابری وجود دارد باید بالسویه تقسیم شود اما اگر نیازها متفاوت است و برابر نبود آنجا عدالت یک معنای دیگری پیدا می‌کند.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه دوازدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی‏ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    عدالت در دسترسی به مرکزیت شهر

    مطلب امروز بحث از لزوم وجود مرکزیت شهری و مرکزیت مسجد جامع یا مسجد اعظم یا مسجدی محل اقامۀ نماز جمعه است. لزوم مرکزیت این مسجد در ساختار نظام شهری باید به گونه‌ای باشد که دسترسی همۀ سکنۀ شهر، به محل اقامۀ نماز جمعه دسترسی تقریباً برابری باشد. یعنی به گونه‌ای نباشد که برای عده‌ای از مردم دسترسی به مرکز شهر و به محل اقامۀ نماز جمعه آسان باشد و مثلاً در عرض چند دقیقه بتوانند به آن برسند اما برای عدۀ دیگر این‌گونه نباشد و مثلاً باید یک ساعت وقت بگذارند تا بتوانند به مرکز شهر برسند.

    قاعدۀ عدل و انصاف

    این قاعده نیز خود یک قاعدۀ اصطیادی است. به این معنا که این قاعده، قاعده‌ای است که از مجموعۀ احکام به دست آمده است. ما یک قاعدۀ فقهی داریم که از آن به قاعدۀ عدل و انصاف تعبیر می‌کنیم.

    مضمون‌ این است که اگر اختیار چیزی در دست انسان است و می‌خواهد آن را بین دیگران پخش کند باید عدل را رعایت کند، عدل هم به معنای برابری است. این قاعدۀ عدل و انصاف مهم است و اثرات فقهی زیادی دارد و بر هین اساس است که می‌گویند: بودجه را که مثلاً مجلس می‌خواهد بین مناطق مختلف کشور تقسیم کند باید رعایت عدالت کند. عدالت در جایی که نیازهای برابری وجود دارد باید بالسویه تقسیم شود اما اگر نیازها متفاوت است و برابر نبود آنجا عدالت یک معنای دیگری پیدا می‌کند.

    بحث ما در مطلب سوم از مطالب نظام عمران شهری است که مطلب سوم این است که مسجدی که محل اقامۀ جمعه است -که از آن به عنوان مسجد اعظم تعبیر می‌شود- باید در مرکز شهر باشد به طوری که دسترسی همۀ مردم از نقاط مختلف شهر به آن برابر باشد.

    قاعده عدل و انصاف اقتضاء می‌کند که نه تنها نسبت به مسجد بلکه نسبت به سایر خدمات عمومی هم همین حرف را بزنیم. خدمات مرکزی، خدماتی که مربوط به همۀ مردم شهر است باید به صورت یکسان و برابر در دسترس همۀ باشد، به دلیل اینکه این خدمت، خدمت مربوط به همۀ مردم شهر است.

    دلیل دوم: مجموعۀ چند آیه و روایت است، خدواند می‌فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًی لِلْعَالَمِینَ‌» این آیه در شأن مسجدالحرام نازل شده است و نه کعبۀ شریف چراکه می‌فرماید: «فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ» که مقام ابراهیم داخل کعبه نیست بلکه داخل مسجدالحرام قرار دارد و همچنین می‌فرماید: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً» که این حکم مربوط به مسجدالحرام است و نه خصوص کعبه. در ضمن، این آیه می‌فهماند که مسجدالحرام برای همۀ مردم است «وُضِعَ لِلنَّاسِ»، پس مسجدالحرام برای همه مردم است و برای همۀ مردم وضع شده است. آیه می‌فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» معلوم می‌شود که تنها مسجدالحرام نیست که وُضع لِناس بلکه "کل المساجد وضع لناس" است.

    انواع مساجد شهری

    مسجد سوق یعنی مسجد بازار و معلوم است که مسجد مردمی است که در بازار کار می‌کنند؛ چون تجمعی در بازار شکل می‌گیرد و محل کسب و کار مردم است. پس هرکجا بازاری وجود باشد باید متناسب با آن مسجدی هم داشته باشیم. این مسجد مخصوص بازاری‌ها و اهل کسب و کار است که آنها در حین کسب و کار باید دسترسی به مسجد متناسب با خود داشته باشند.

    مسجد دوم، مسجد قبیله است. در سابق این‌گونه بوده است که مردم قبیله قبیله بودند و محله‌هایی که در شهرها وجود داشته است بر مبنای قبیله‌ها تقسیم می‌شد. در روایات بیان شده است که در کوفه مساجد زیادی وجود داشته است. بنابراین منظور از قبیله، محله است یعنی مساجد بخش‌های مختلف شهر و چون بخش‌بندی بر اساس قبایل بوده ‌است به مسجد قبیله تعبیر شده است. لذا که در تعابیر فقها نیز گاهاً به جای مسجد قبیله، مسجد محله آمده است چراکه فقها نیز از مسجد قبیله خصوص قبیله‌گی را استفاده نکرده‌اند بلکه خصوصیت بخشی از شهر را استفاده کرده‌اند؛ یعنی گفته‌اند که شهر بخش بخش می‌شود و هر بخش مسجد خاص خود را باید داشته باشد.

    اما براساس روایات در هر شهر بیشتر از یک مسجد اعظم نبوده‌است. لذا می‌گویند «المسجد الاعظم» که ظهور در وحدت این مسجد دارد و این مسجد اعظم برای هر شهر یکی بیشتر نبوده است.

    اگر مسجد اعظم یکی است و این مسجد "وُضِعَ للنّاس" است این مسجد برای همۀ مردم شهر است. بنابراین مسجد اعظمی که "تُقام فیه الجمعه" است، "وُضِع" برای عامۀ مردم شهر است. حال به دلیل اینکه برای همۀ مردم شهر است باید نسبت مردم با این مسجد بر اساس قاعدۀ عدل و انصاف برابر باشد. اگر این مسجدی که برای همۀ مردم شهر است را در محلی و در گوشه‌ای از شهر بسازید این یک امتیازی است که برای آنهایی که این مسجد در کنارشان است قائل شده‌اید و مردم سایر محله‌ها از این امتیاز محروم شده‌اند و این کار با قاعدۀ عدل و انصاف سازگار نیست. بنابراین بر اساس قاعدۀ عدل و انصاف از یک‌سو و بر اساس آنچه در آیۀ کریمۀ «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ‏» و از سوی دیگر بر اساس روایاتی که مساجد شهر را به مسجد اعظم، مسجد قبیله و مسجد سوق تقسیم می‌کنند، استفاده می‌شود که مسجد اعظمی که تقام فیه الجمعه است باید مسجدی باشد که اولین خصوصیتش این است که در دسترسی همۀ مردم باشد و این دسترسی هم برابر باشد.

    البته خواهیم گفت که یکی از خصوصیات دیگر این مسجد اعظم این است که گنجایش همۀ مردم را داشته باشد. مسجد اعظم باید مسجدی باشد که گنجایش مردم آن شهر را داشته باشد و اگر مردم این شهر صدهزار نفرند یعنی صدهزار نفر نمازگزار در این شهر وجود دارد پس قاعدةً باید مسجد اعظم آن مسجدی که تقام فیه الجمعه گنجایش صدهزار نمازگزار را داشته باشد. همچنین مساجد محله نیز باید گنجایش جوار اربعون داراً از هر طرف را داشته باشند.

    برخی روایات دیگر نیز این مطلب را تأیید می‌کنند از جمله روایتی است که ابن ماجه از محدثین اهل سنت در سنن روایت می‌کند: بسنده عن عثمان بن ابی العاص: «أَنَّ النَّبِیَّ ص أَمَرَهُ أَنْ یَجْعَلَ مَسْجِدَ الطَّائِفِ حَیْثُ کَانَ طَوَاغِیتُهُمْ» پیامبر (ص) زمانی که آن فرد طائفی مسلمان شده و قصد بازگشت به طائف را داشت به او دستور ساخت مسجد شهر را می‌دهد؛ چرا که می‌فرماید مسجد الطائف یعنی مسجد شهر طائف را بسازید. پس منظور مسجد محله نیست. محلی که حضرت برای بنای مسجد شهر تعیین می‌کنند محل خانه طاغیة آنهاست یعنی شیخ و رئیس آنها. معمولاً این گونه بوده است که خانۀ رئیس در مرکز شهر و منطقه قرار داشته است. حضرت هم فرمود آنجا را محل مسجد طائف قرار ده.

    بیت امام(ع) مسجد جامع شهر است

    در مباحث دیگر اشاره کرده‌ایم که در حقیقت خانۀ امام مسجد است و مسجد شهر بیت الامام است. لذا هرجا مسجد مرکزی است بیت الامام هم است. مسجد سهله -و یا بنابر برخی روایات مسجد سهیل- بیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، مسجد کوفه بیت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است، مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خود بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و منزل ایشان جزء مسجد است و حکم مسجد را دارد به دلیل اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خانه‌اش مسجد است و این را در محل خود عرض کردیم که احکام مسجدیت فرع احکام بیت المعصوم است و نه عکس.

    در مباحث فقهی داریم که مشاهد مشرفه معصومین حکم مسجد را دارند یعنی جنب نباید وارد شود و تنجیس آن حرام است و اگر نجـ*ـس شد وجوب ازالۀ فوری است. بعضی این‌گونه تعبیر می‌کنند که حرم ائمه اطهار علیهم السلام و یا مشاهد مشرفه حکم مسجد را دارند و گاهی از این تعبیر این استفاده می‌شود که گویا این حکم مسجد است که به این اماکن تعمیم داده شده است اما این‌طور نیست و مسئله برعکس است؛ حکم وجوب تطهیر و ازالۀ نجاست و حکم حرمت دخول حائض و جنب در اصل متعلق به بیوت المطهرین، متعلق به بیوت انبیاء و الاوصیاء است و حال به دلیل اینکه مساجد بیوت آنهاست این حکم به مساجد هم سرایت می‌کند. لذا خداوند نسبت به خود بیت الله الحرام فرمود: «بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ» ابراهیم علیه السلام کیست؟ ابراهیم امام است. «إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاماً» و بیت الله الحرام بیت ابراهیم است و بیت محمد و آل محمد علیهم السلام است، این یک حقیقت است.

    پس مساجد بیوت الائمه هستند. لذا فرمود: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ‌ * رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» خداوند بیوت را به رجالی که «رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ» تعریف می‌کند. یا نسبت به اولین مسجد می‌فرماید: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» مسجد به نام آن رجال مسجد است که آن رجال چه کسانی هستند؟ رجال مطهرین‌اند. «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» بنابراین به دلیل اینکه خانه، خانۀ مطهرین است لذا این خانه باید مطهر بماند. بنابراین امام اگر جایی بود آنجا که محل اقامت اوست بیت الله، بیت الامام، بیت الطهارة و بیت التقوی است. پس مساجد اعظم مقرّ حاکمیت خداست و مقر امامت و رهبری است. لذاست به این دلیل هم باید مرکزیت داشته باشد.

    والسلام علیکم و رحمه الله


    کد خبر 4180203
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی»-۱۱؛

    اختلال امنیتی ناشی از عدم شهرسازی اسلامی است


    2340022.jpg


    آیت الله اراکی گفت: ما باید اقرار کنیم که قرن‌ها از اسلام دور بودیم، اسلام در زندگی ما نیامده است، سبک زندگی ما، سبک شهرهای ما، سبک روابط ما مبتنی بر معیارهای شرعی نبوده است.



    به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه یازدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

    مقدمه

    نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی‏ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

    شعاع استاندارد شهر اسلامی

    بحث امروز در بیان مطلب دوم از مباحث فقه عمران شهری است. مطلب دوم این است که از مجموع ادلۀ ابواب مختلف فقهی استفاده می‌شود که شهر باید دایره‌ای باشد؛ به این معنا که معمولاً فاصلۀ خانه‌های درون شهر با مرکز شهر برابر باشد که نتیجه این می‌شود که اگر بیرون شهر یک خطی کشیده شود که دور شهر را احاطه کند این خط دایره‌ای یا شبیه دایره می‌شود. از مجموع ادله این‌گونه استفاده می‌شود که نباید شهر از یک طرف دائماً بزرگ شود و توسعه پیدا کند اما از طرف دیگر این‌گونه نباشد. این مناسب آن شهری که اسلام می‌خواهد طراحی کند نیست.

    بیان شد که مرکز شهر همان محل نماز جمعه است پس اگر مسافت یک طرف شهر تا مرکز شهر ده کیلومتر باشد اما طرف دیگر دو کیلومتر بیشتر فاصله نداشته باشد نشان می‌دهد که شهر از همان طرف هم که رشد کرده نامتوازن توسعه پیدا کرده است و به این معنی است که با یک شهر بهم‌ریخته روبرو هستیم.

    البته نحوۀ استفاده از ادله را در اصول فقه نظام شهری بحث کردیم. این از آن مواردی است که بیان شد تلازم اثباتی بین دلیل یا مجموعه ادله با حکم دیگر شرعی وجود دارد. ما بر مبنای تلازم اثباتی این حکم را از مجموعۀ احکام استفاده و استنباط می‌کنیم.

    اولاً مسافت قصر صلاة در شرع «بَریدَیْن» است. یعنی از هر جای شهر که بیرون روند به دو بَرید که رسیدند دیگر نماز قصر است. دو برید هم به معنای چهار فرسخ است.

    در روایات آمده است که حضرت علیه السلام فرمود: «إِنَّمَا وَجَبَ التَّقْصِیرُ فِی ثَمَانِیَةِ فَرَاسِخَ لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ». هشت فرسخ یعنی چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن. یا در روایتی دیگر عبدالله بن یحیی بن کاهلی فرمود: «سَمِعَ الصَّادِقَ علیه السلام یَقُولُ: فِی التَّقْصِیرِ فِی الصَّلَاةِ بَرِیدٌ فِی بَرِیدٍ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِیلًا» و قال: «وَ قَدْ سَافَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی ذِی خُشُبٍ وَ هُوَ مَسِیرَةُ یَوْمٍ مِنَ الْمَدِینَةِ یَکُونُ إِلَیْهَا بَرِیدَانِ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِیلًا». اصل مطلب در روایات مسلم است که اگر فردی از شهر بیرون رود و قصد مسافت چهار فرسخی دارد که برود و برگردد یا هشت فرسخی که نمی‌خواهد برگردد باید نمازش را شکسته بخواند.

    مجموعه دیگر روایات، روایاتی است که می‌فرماید اگر کسی بخواهد به چنین مسافتی برود از کجا باید نمازش را قصر بخواند. نباید بلافاصله بعد از شروع سفر نمازش را قصر بخواند بلکه باید از حدی که خفای اذان و جدران است ترخص را شروع کند. اگر به جایی رسید که دیوارهای شهر پنهان شد و صدای اذان شهر هم شنیده نمی‌شد دیگر از آنجا به بعد باید نماز را دورکعتی خواند یعنی اگر قصد مسافت هشت فرسخی یا چهار فرسخی رفت و برگشت داشت به این صورت است.

    از مجموع این روایات استفاده می‌شود که آن شهری که مد نظر شارع است و احکام شرعی با آن تناسب دارد شهری است که مسافت محلی که نماز در آنجا قصر می‌شود تا شهر از هر نقطه شهر یکسان باشد. این خلاف فهم عرفی است که اگر که از این نقطه از شهر خارج شوند یجب القصر و اما اگر از نقطۀ دیگری با فاصله‌ای کمتر خارج شوند لایجب القصر. این یک مجموعه از روایات بود که از آنها استفاده می‌شود که به هر حال نقاط مرزی شهر باید نزدیک به هم باشند و مرز شهر باید بگونه‌ای باشد که مسافت مرز از هر نقطه تا نقطۀ مرکزی شهر یکسان باشد.

    مجموعۀ دیگری از ادله وجود دارد که مسافت نماز جمعه را برای افرادی که نماز جمعه بر آنها واجب می‌شود مشخص می‌کنند. البته در نظر این ادله مسافت تا محل نماز جمعه است نه مرز شهر اما ما استفادۀ دیگری از آنها می‌کنیم.

    پس وقتی شارع مسافت بریدین را شرط قصر صلاة می‌داند از آن مطلب فهمیده می‌شود که نباید شهر به شکلی باشد که این همه بیرون‌زدگی داشته باشد و مثلاً یک نقطه اینجا تمام شود اما در نقطۀ دیگر پانزده کیلومتر آن طرف‌تر تمام شود. این با ساختمان شهری که شارع در نظر دارد سازگار نیست.

    ملاک حریم مساجد و خانه ها

    یک نکته هم اینکه ما به این موضوع که آیا روایت ناظر به شهرهای قدیم است یا شهرهای فعلی، توجهی نداریم بلکه بیان می‌داریم که زبان شارع این را می‌رساند که آن شهری که مورد نظر شارع است شهر با این تعریف است. این موضوع از مجموعه ادله مانند مجموعۀ ادلۀ وجوب قصر و همچنین ادلۀ «جوار المسجد اربعون داراً» که می‌فرماید جوار مسجد چهل خانه است، استفاده می‌شود.

    البته خانه نیز حریمی دارد که در آینده بحث خواهد شد؛ اینگونه نیست که خانه‌ها به هم چسبیده و دیوار به دیوار هم باشند. خانه ‌باید حریم داشته باشد و باید بین هر خانه‌ای با خانۀ دیگر فاصله‌ای وجود داشته باشد. به هر حال علاوه بر حریم خانه حریمی هم برای مسجد وجود دارد؛ یعنی باید مشخص شود که هر مسجدی برای چند نفر ساخته می‌شود. برای مثال از روایت استفاده می‌شود که مسجد جامع شهر غیر از مساجد محله و مساجد خصوصی است. اگر فردی می‌خواهد برای خودش مسجدی بسازد و در آن عبادت کند، این هر مقداری که شد اشکالی ندارد اما آن استانداردهای مسجدی که قرار است مردم در آن بیایند و محل اجتماع مردم باشد فرق دارد. پس مسجد استاندارد دارد.

    مسجد محله، مسجد قبیله و مسجد جامع از جمله مساجد است. استانداردهای مسجد جامع مشخص است. مسجد محل هم باید بگونه‌ای باشد که اگر از هر سمت چهل خانه حساب کنیم افراد آن خانه‌ها بتوانند با هم در آن مسجد حاضر شده و نماز بخوانند، یعنی گنجایش آنها را داشته باشد. حریم مسجد چهل در چهل خانه است.

    روایت می‌فرماید: «لاصلاة لجار المسجد الًا فی المسجد» پس همسایۀ مسجد باید در مسجد نماز بخواند. این جار و همسایه تا چهل خانه از تمامی جهات و نه فقط از یک جهت است. همچنین اگر یک مسجد مرکزی فرض شود -که همان مسجد صلاة جمعه است- باید مسجدی باشد که گنجایش همۀ شهر را داشته باشد.

    منظور از شهر هم همۀ شهر با قطر سه مایل است. بنابراین می‌توانیم که مساحت مسجد مرکزی را محاسبه کرده و مشخص کرد که چه مقدار باید باشد. حریم مسجد مرکزی نیز اربعون داراً است. در مورد سایر مساجد وقتی حریم مسجد اربعون داراً باشد تا مسجد دیگری که حریم آن هم اربعون داراً است همین‌طور ادامه می‌دهیم تا به مرز شهر برسیم که نتیجۀ آن این است که مرز شهر از هر سمت فاصله‌اش تا مسجد مرکزی یکسان خواهد بود و لذا اگر خطی را که مرز شهر را در برمی‌گیرد در نظر بگیریم قاعدةً دایره‌ای شکل خواهد شد. آن چیزی که در طرح استاندارد یک شهر اسلامی باید در نظر گرفته شود.

    البته به این معنا نیست که شهرهای فعلی را خراب کنیم اما برای شهرهای موجود باید فکر دیگری کرد. پس اگر بخواهیم شهر دیگری بسازیم باید بر طبق استانداردهای اسلامی و شرعی باشد.

    وقتی می‌خواهید شهری با اصول اسلامی بسازید باید پیش‌بینی کنید که در این شهر چه مقدار خانه ساخته خواهد شد و زمانی که مسجدی طراحی می‌کنید باید بدانید که در اطراف این مسجد چه تعداد خانه پیش‌بینی می‌شود.

    اگر حجم این شهر پر شد باید در فکر یک شهر دیگر با مستلزمات شهری دیگر و با مرکزیت حکومتیِ دیگر باشیم. این اختلال‌هایی که در حال حاضر در امنیت شهرها مشاهده می‌شود برای این است که این محاسبات رخ نداده است. شهر نباید بی حساب باشد و هرچه خواست بزرگ شود. شهر باید مقیاس‌ها و استانداردهای شهری را دارا باشد. یکی از این مقیاس‌ها این است که باید مرکزیت داشته باشد؛ مرکزیت حکومتی، مرکزیت قضایی، مرکزیت امنیتی، مرکزیت فرهنگی، ‌مرکزین خدماتی و غیره اینها را باید پیش‌بینی شود.

    ما باید اقرار کنیم که قرن‌ها از اسلام دور بودیم. اسلام در زندگی ما نیامده است. سبک زندگی ما، سبک شهرهای ما، سبک روابط ما مبتنی بر معیارهای شرعی نبوده است. امیرالمومنین علیه السلام را خانه‌نشین کردند و ائمه هدی علیهم السلام را از دست ما دور کردند و آنها را منزوی کردند. آنها نتوانستند برای مردم آن شهری که اسلام می‌خواهد را بنا کنند. اما ما معتقد هستیم که از این روایات استفاده‌ می‌کنیم و آن شهری که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مد نظرشان است را در می‌یابیم.

    از روایات دیگر مانند: «من کان علی فرسخین» یا «من کان دون فرسخین» که وجوب نماز جمعه را می‌رساند این‌گونه استفاده می‌شود که اگر شهری داشته باشیم و مرکزیت این شهر که همان مسجدی است که در آن «تقام فیه الجمعه» است، بعد از این مسجد تا دو فرسخ تمامی افرادی که در این فاصله هستند باید در این مسجد اقامۀ نماز جمعه کنند. آنهایی که باید در این مسجد نماز بخوانند در یک فرسخی آن هستند اما آنهایی که تا دو فرسخی هستند اگر در اطرافشان نماز جمعۀ دیگری نباشد باید به این نماز جمعه بیایند. اما اگر نماز جمعه‌ای در فاصلۀ کمتری از این نماز جمعه نسبت به آنها برقرار است باید به آنجا بروند و اگر مسافت نماز جمعه دوم برابر با مسافت نماز جمعه اول است مختار هستند که در کدام یک شرکت کنند و اگر در جایی هستند که با هر دو نماز جمعه بیش از دو فرسخ فاصله دارند باید خودشان اقامۀ جمعه کنند.

    پس فاصلۀ نماز جمعه با آن کسانی که باید در نماز جمعه حاضر شوند یکسان است. پس اینکه در روایت می‌فرماید هر کسی که مادون فرسخین است باید در نماز جمعه شرکت کند به این معناست که آن شهری که مد نظر شارع است با همین شهر دایره‌ای شکل سازگار است.

    بنابراین وقتی مجموعۀ روایات و ادله را روی هم می‌گذاریم متوجه می‌شویم که شهر باید این ویژگی‌ها را دارا باشد؛ یعنی مرز شهر از مرکزیت آن از هر سمت باید فاصله‌ای برابر داشته باشد. روایات با چنین شهری سازگار است."والسلام علیکم"


    کد خبر 4177794
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا