بعد از حوادثی که در اواسط قرن نوزدهم بر اثر رشد ملی گرایی در کشورهای اروپایی رخ داد ، نقشه سیـاس*ـی این قاره ، شکل نوینی به خود گرفت. دو کشور جدید آلمان و ایتالیا به وجود آمدند و در سایر کشورها نیز همچون مجارستان ، استقلال نسبی پدید آمد. این دوره از تاریخ اروپا -۱۸۷۱ تا ۱۹۱۴- را دورهی صلح مسلح نیز می نامند؛ زیرا کشورهای رقیب در عین حفظ صلح ، به مسابقهی تسلیحاتی اقدام کردند.
صلح مسلح
با این حال ، تمامی مشکلات اروپا از طریق نیروهای سیـاس*ـی قابل حل نبود. ارتشهای بزرگی که دولتهای اروپایی در آغاز قرن بیستم آماده داشتند ، به نظر نمی آمد برای صلح تدارک دیده شده اند. در تمامی کشورها ، از یک تا سه سال خدمت سربازی اجباری برای جوانان وضع گردید. در ۱۹۱۴ که آتش جنگ جهانی اول زبانه کشید ، در هرکدام از این کشورها به غیر از نیروهای نظامی که همواره آمادهی جنگ بودند ، میلیونها نفر افراد تعلیم دیده نیز به عنوان نیروهای ذخیره در اختیار داشتند. پیش از سال ۱۹۱۴ نشانههایی از جنگی قریبالوقوع در اروپا نمایان شده بود ؛ لذا ، برخی از کشورها در پی تدارک امکانات جنگی برآمدند.
*******************
توسعه و پیشرفت امپراتوری آلمان
در طول تاریخ اروپا بسیاری از سیاستمداران بر این باور بودند که اتحاد ملت آلمان زیر یک پرچم واحد، موجب تحولات سیـاس*ـی شگرفی در این قاره خواهد شد. بعد از ۱۸۷۰ مشخصاً این تعبیرات درست از آب درآمد.
آلمانیها به سرعت به صنعتیسازی کشورشان اقدام کردند. صنایع ، کشتیرانی و جمعیت آلمان به سرعت رو به افزایش نهاد. در ۱۸۷۱ ، ۲۱ هزار کیلومتر راه آهن سراسری در آلمان وجود داشت و این مقدار تا ۱۹۱۳ به ۶۳ هزار کیلومتر رسید؛ در حالی که بریتانیا در ۱۹۱۴ صاحب ۳۲ هزار کیلومتر ریل آهن بود. در عرصه فرهنگی نیز پیشرفت آلمان محسوس بود: یک سوم برندگان جایزه نوبل، آلمانی بودند.
آلمانیها معتقد بودند که این حق آنهاست که همچون بریتانیا و فرانسه به جایگاهی برتر در جهان دست یابند. این تصمیم به هیچ وجه خوشایند نبود. فرانسویان در مورد الحاق ایالت فرانسوینشین آلزاس و لورن به قلمرو آلمان در ۱۸۷۱ ، ناراضی بودند. بریتانیاییها نیز از نفوذ فراوان تجار آلمانی در تجارت جهانی ناراضی بودند. همچنین ، بقیه کشورهای اروپایی نیز مجذوب قدرت امپراتوری برلین شدند و دست دوستی به سوی آلمان دراز کردند.
تولد اتحاد مثلث
بیسمارک – صدراعظم آلمان – به خوبی به شرایط وقت اروپا واقف بود. او در ۱۸۷۹ به اتریش-مجارستان عهدنامهای نظامی بست که در ۱۸۸۲ ایتالیا نیز در آن اتحادیه عضویت یافت. بدین ترتیب اتحاد سه گانه (مثلث) تشکیل شد. شرایط این عهدنامه – که تا جنگ جهانی اول پابرجا ماند – از این قرار بود که اگر میان هر یک از اعضای اتحاد با دو یا چند دولت دیگر جنگی در گیرد ، سایر متحدین باید با نیروی نظامی به مدد آن عضو بشتابند.
بیسمارک علاقه مند بود که روسیه را نیز به این اتحادیه ملحق کند اما اختلافات دیرینهی اتریش و روسیه مانع از این اتفاق شد. به همین جهت ، با روسیه پیمان همکاری دو جانبه امضاء کرد.سیاست اصلی او در این ایام منزوی ساختن فرانسه در اروپا بود اما این سیاست بعد از کنارهگیری بیسمارک در ۱۸۹۰ دنبال نشد.
تاسیس اتفاق سه گانه
فرانسویها از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را بردند و در ۱۸۹۴ با روسیه پیمان اتحاد بستند. بدین نحو تا ۱۸۹۴ در قارهی اروپا دو گروه رقیب پیدا شدند: اتحاد سهگانه شامل آلمان ، ایتالیا و اتریش و متفقین شامل فرانسه و روسیه. سیاست امپراتور جدید آلمان – ویلهلم دوم – کاملاً با سیاست بیسمارک تفاوت داشت.
بیسمارک در پی انزوای فرانسه در اروپا بود اما ویلهلم به دنبال اتحاد کشورهای اروپایی علیه امپراتوری بریتانیا. رویهی همیشگی بریتانیا نیز موجب پیشرفت برنامهی آلمان شد. انگلیسیها سالیان دراز به میل خود عمل می کردند و اتکای به دیگران را موجب تنزل مقام خود می دانستند. در جریان جنگ بوئرها در ۱۸۹۴ (بوئرها گروهی از دهقانان آفریقای جنوبی بودند که علیه حاکمیت بریتانیا قیام کردند) آلمان ، روسیه و فرانسه هم صدا شدند و با بریتانیا مخالفت کردند.
جنگ بوئر موجب بیداری بریتانیا شد. اینک دولت لندن در پی بهبود روابط خود با روسیه و فرانسه برآمد. انگلیسیها به لحاظ نژادی با آلمانیها خویشاوند بود اما در عرصهی سیـاس*ـی ، اتحاد این دو کاملاً دور از ذهن به نظر می رسید. در ۱۸۹۸ دولت آلمان درصدد ایجاد نیروی دریایی برآمد.
جنگ بوئر
مسابقهی تسلیحاتی بریتانیا و آلمان به عنوان یکی از زمینههای جنگ جهانی اول ، از همان سال آغاز شد. مدت دو قرن نیروی دریایی بریتانیا در همه جا موفق و کامروا بود. نیروی دریایی آلمان که بعد از ۱۸۹۸ به سرعت پیشرفت کرد ، تا ۱۹۱۲ به جایی رسیده بود که خطری قطعی برای امپراتوری بریتانیا تلقی می شد. آلمان طی این سالها ادعا می کرد که برای حفظ تجارت خارجی و نگهداری از مستعمرات به نیروی دریایی محتاج است.
بریتانیاییها برای اولین بار حس عدم امنیت را درک کرده بودند. قدرت امپراتوری بریتانیا به نیروی دریاییاش وابسته بود و سلطهی احتمالی آلمان بر دریاها ، باعث افول امپراتوری آنگلوساکسونها می شد. این حس ترس و ناامنی طی چند سال آینده ، راه گریزی برای بریتانیا باقی نگذارد؛ به نحوی که مجبور شدند برای حفظ خود به آغـ*ـوش روسیه و فرانسه پناه برند.
اتحاد قدرت اروپا: روسیه ، فرانسه و بریتانیا
در ۱۹۰۲ دولت انگلستان با امپراتوری نوخاستهی ژاپن متحد شد. هدف اصلی این پیمان، حمایت از ژاپن در جنگ با روسیه بود. در ۱۹۰۴ دول بریتانیا و فرانسه موافقت کردند که مشکلات سیـاس*ـی سالهای پیش را به فراموشی بسپارند. فرانسویان با سلطهی انگلیس بر مصر و بریتانیا نیز سلطهی فرانسه بر مراکش را به رسمیت شناختند. در ۱۹۰۷ به درخواست روسیه و موافقت بریتانیا ، پیمان همکاری میان دو طرف برقرار شد.اکنون اروپا رسماً به دو قطب سیـاس*ـی و نظامی مجزا تقسیم شده بود.همه چیز برای وقوع جنگی عالمگیر آماده بود.
صلح مسلح
با این حال ، تمامی مشکلات اروپا از طریق نیروهای سیـاس*ـی قابل حل نبود. ارتشهای بزرگی که دولتهای اروپایی در آغاز قرن بیستم آماده داشتند ، به نظر نمی آمد برای صلح تدارک دیده شده اند. در تمامی کشورها ، از یک تا سه سال خدمت سربازی اجباری برای جوانان وضع گردید. در ۱۹۱۴ که آتش جنگ جهانی اول زبانه کشید ، در هرکدام از این کشورها به غیر از نیروهای نظامی که همواره آمادهی جنگ بودند ، میلیونها نفر افراد تعلیم دیده نیز به عنوان نیروهای ذخیره در اختیار داشتند. پیش از سال ۱۹۱۴ نشانههایی از جنگی قریبالوقوع در اروپا نمایان شده بود ؛ لذا ، برخی از کشورها در پی تدارک امکانات جنگی برآمدند.
*******************
توسعه و پیشرفت امپراتوری آلمان
در طول تاریخ اروپا بسیاری از سیاستمداران بر این باور بودند که اتحاد ملت آلمان زیر یک پرچم واحد، موجب تحولات سیـاس*ـی شگرفی در این قاره خواهد شد. بعد از ۱۸۷۰ مشخصاً این تعبیرات درست از آب درآمد.
آلمانیها به سرعت به صنعتیسازی کشورشان اقدام کردند. صنایع ، کشتیرانی و جمعیت آلمان به سرعت رو به افزایش نهاد. در ۱۸۷۱ ، ۲۱ هزار کیلومتر راه آهن سراسری در آلمان وجود داشت و این مقدار تا ۱۹۱۳ به ۶۳ هزار کیلومتر رسید؛ در حالی که بریتانیا در ۱۹۱۴ صاحب ۳۲ هزار کیلومتر ریل آهن بود. در عرصه فرهنگی نیز پیشرفت آلمان محسوس بود: یک سوم برندگان جایزه نوبل، آلمانی بودند.
آلمانیها معتقد بودند که این حق آنهاست که همچون بریتانیا و فرانسه به جایگاهی برتر در جهان دست یابند. این تصمیم به هیچ وجه خوشایند نبود. فرانسویان در مورد الحاق ایالت فرانسوینشین آلزاس و لورن به قلمرو آلمان در ۱۸۷۱ ، ناراضی بودند. بریتانیاییها نیز از نفوذ فراوان تجار آلمانی در تجارت جهانی ناراضی بودند. همچنین ، بقیه کشورهای اروپایی نیز مجذوب قدرت امپراتوری برلین شدند و دست دوستی به سوی آلمان دراز کردند.
تولد اتحاد مثلث
بیسمارک – صدراعظم آلمان – به خوبی به شرایط وقت اروپا واقف بود. او در ۱۸۷۹ به اتریش-مجارستان عهدنامهای نظامی بست که در ۱۸۸۲ ایتالیا نیز در آن اتحادیه عضویت یافت. بدین ترتیب اتحاد سه گانه (مثلث) تشکیل شد. شرایط این عهدنامه – که تا جنگ جهانی اول پابرجا ماند – از این قرار بود که اگر میان هر یک از اعضای اتحاد با دو یا چند دولت دیگر جنگی در گیرد ، سایر متحدین باید با نیروی نظامی به مدد آن عضو بشتابند.
بیسمارک علاقه مند بود که روسیه را نیز به این اتحادیه ملحق کند اما اختلافات دیرینهی اتریش و روسیه مانع از این اتفاق شد. به همین جهت ، با روسیه پیمان همکاری دو جانبه امضاء کرد.سیاست اصلی او در این ایام منزوی ساختن فرانسه در اروپا بود اما این سیاست بعد از کنارهگیری بیسمارک در ۱۸۹۰ دنبال نشد.
تاسیس اتفاق سه گانه
فرانسویها از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را بردند و در ۱۸۹۴ با روسیه پیمان اتحاد بستند. بدین نحو تا ۱۸۹۴ در قارهی اروپا دو گروه رقیب پیدا شدند: اتحاد سهگانه شامل آلمان ، ایتالیا و اتریش و متفقین شامل فرانسه و روسیه. سیاست امپراتور جدید آلمان – ویلهلم دوم – کاملاً با سیاست بیسمارک تفاوت داشت.
بیسمارک در پی انزوای فرانسه در اروپا بود اما ویلهلم به دنبال اتحاد کشورهای اروپایی علیه امپراتوری بریتانیا. رویهی همیشگی بریتانیا نیز موجب پیشرفت برنامهی آلمان شد. انگلیسیها سالیان دراز به میل خود عمل می کردند و اتکای به دیگران را موجب تنزل مقام خود می دانستند. در جریان جنگ بوئرها در ۱۸۹۴ (بوئرها گروهی از دهقانان آفریقای جنوبی بودند که علیه حاکمیت بریتانیا قیام کردند) آلمان ، روسیه و فرانسه هم صدا شدند و با بریتانیا مخالفت کردند.
جنگ بوئر موجب بیداری بریتانیا شد. اینک دولت لندن در پی بهبود روابط خود با روسیه و فرانسه برآمد. انگلیسیها به لحاظ نژادی با آلمانیها خویشاوند بود اما در عرصهی سیـاس*ـی ، اتحاد این دو کاملاً دور از ذهن به نظر می رسید. در ۱۸۹۸ دولت آلمان درصدد ایجاد نیروی دریایی برآمد.
جنگ بوئر
مسابقهی تسلیحاتی بریتانیا و آلمان به عنوان یکی از زمینههای جنگ جهانی اول ، از همان سال آغاز شد. مدت دو قرن نیروی دریایی بریتانیا در همه جا موفق و کامروا بود. نیروی دریایی آلمان که بعد از ۱۸۹۸ به سرعت پیشرفت کرد ، تا ۱۹۱۲ به جایی رسیده بود که خطری قطعی برای امپراتوری بریتانیا تلقی می شد. آلمان طی این سالها ادعا می کرد که برای حفظ تجارت خارجی و نگهداری از مستعمرات به نیروی دریایی محتاج است.
بریتانیاییها برای اولین بار حس عدم امنیت را درک کرده بودند. قدرت امپراتوری بریتانیا به نیروی دریاییاش وابسته بود و سلطهی احتمالی آلمان بر دریاها ، باعث افول امپراتوری آنگلوساکسونها می شد. این حس ترس و ناامنی طی چند سال آینده ، راه گریزی برای بریتانیا باقی نگذارد؛ به نحوی که مجبور شدند برای حفظ خود به آغـ*ـوش روسیه و فرانسه پناه برند.
اتحاد قدرت اروپا: روسیه ، فرانسه و بریتانیا
در ۱۹۰۲ دولت انگلستان با امپراتوری نوخاستهی ژاپن متحد شد. هدف اصلی این پیمان، حمایت از ژاپن در جنگ با روسیه بود. در ۱۹۰۴ دول بریتانیا و فرانسه موافقت کردند که مشکلات سیـاس*ـی سالهای پیش را به فراموشی بسپارند. فرانسویان با سلطهی انگلیس بر مصر و بریتانیا نیز سلطهی فرانسه بر مراکش را به رسمیت شناختند. در ۱۹۰۷ به درخواست روسیه و موافقت بریتانیا ، پیمان همکاری میان دو طرف برقرار شد.اکنون اروپا رسماً به دو قطب سیـاس*ـی و نظامی مجزا تقسیم شده بود.همه چیز برای وقوع جنگی عالمگیر آماده بود.