مطالب طنز طنز؛ داستان مرد دانا و دزد رِندِ شهر

  • شروع کننده موضوع BARANA.R
  • بازدیدها 80
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

BARANA.R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/29
ارسالی ها
2,921
امتیاز واکنش
20,204
امتیاز
746
سن
23
روزی مرد دانا که پیشتر وصف حالش رفت، با خود گفت: «ای مرد دانا» بعد خودش جواب خودش را داد: «جانم عزیزم؟» مرد دانا گفت: «سال‌هاست تمام عمر خود را به دانایی اختصاص داده‌ای و مردم را نگذاشتی لخـ*ـتی درجهل بمانند. هرگز به خویشتنِ خویش نرسیده‌ای. برای تأمین مخارج زندگی به صورت پارت‌تایم در مؤسسه‌های خصوصی و غیرانتفاعی «دانایی در ٣٠روز» تدریس کرده‌ای. در این راه موی سپید کرده و پوستی چروکانده‌ای. به آینه نگاه کردی؟ داغون شدی. آیا بهتر نیست کمی به خود آیی و به سر وضع خود برسی؟ با این افکار لخـ*ـتی در خود فرو رفت و تصمیم گرفت برای شروع، کفشی نیکو و زیبا تهیه کند. به بازار کفاش‌ها رفت و حق‌الدانایی ٢ماهش را برای کفشی بسیار گران‌قیمت هزینه کرد. در راه برگشت، دید مجلس بزم و خوشـی‌ و نوشی درخانه‌ای برپاست و میزبان، عابران را برای صرف شربت و شیرینی و ساندیس دعوت می‌کند.

مرد دانا نیز همچون تمامی مردم، این شرایط ویژه را غنیمت شمرده، کفش‌هایش را از پا درآورد و با هل دادن جمیع مردم داخل خانه شد. موقع بازگشت دریافت که دزدی رِند، یک لنگه کفش را به سرقت بـرده است. سخت برآشفت، با مشت بر زمین کوبید و هر آنچه در اطرف بود را، حواله دزد شیاد کرد که در این لحظه ناگهان تصویر دچار نقص فنی شده و تصاویر آهسته پخش شد. مرد دانا که لنگه کفش را بر باد رفته دید، باز لخـ*ـتی در خود فرو رفت و اندیشید که نقصان را چگونه جبران توان کرد؟ با خود گفت: «ای مرد دانا!» جواب خودش را داد: «زهر مار و مرد دانا! ببند دهنتو! فقط بلدی فک بزنی. عُرضه نداشتی یه کفشو نگه داری. بی‌خرد! خاموش شو و هیچ مگو.»

حقیقتا اعصاب نداشت. مرد دانا خاموش شد اما قبل از خاموشی فیوزش اتصالی کرد و سوخت. به‌ هرحال تصمیم گرفت برای رفع نقصان از کفاش شهر بخواهد لنگه کفشی برایش بدوزد. حالا کفاش را می‌گویید نشسته از چپ، داشت از قیمت بالای دوخت لنگه کفش به دلیل افزایش قیمت هر بشکه نفت برنت شمال می‌گفت، مرد دانا را می‌گویید، ایستاده از چپ، آتش خشمش داشت زبانه می‌کشید. علی‌‌ای‌حال مرد دانا کفش را تحویل کفاش داد و او نیز وعده داد با دریافت مبلغی زیاد، ظرف دو روز لنگه کفشی بدوزد.

روز موعود فرا رسید. مرد دانا به کفاش مراجعه کرد. کفاش که در پشت مغازه مشغول دود و دم بسیار بود (البته جسارتا اگه به جامعه کفاش‌ها برنمی‌خوره) از این مراجعت نابهنگام مرد دانا سخت برآشفت. کلا اینارو دودقیقه ولشون می‌کردی «سخت برمی‌آشفتند.» کفاش رو به مرد دانا کرد و گفت: «ای مرد دانا! ما را چیز گیر آورده‌ای؟» مرد دانا گفت: «نه، چطور؟ چیزی شده عزیزم؟» کفاش گفت: «گیر آوردی دیگه برادر. مگه همون روز علامت رو با یه لنگه‌کفش نفرستادی که به من بگه، لنگه کفشت پیدا شده، دیگه نیازی نیست بدوزی؟ منم پولی رو که داده بودی، پس دادم بهش» مرد دانا این را که شنید، هنوز لخـ*ـتی در خود فرو نرفته، سکته خفیفی زد و حتی فرصت نکرد سخت برآشوبد.

فلش‌بک:... مرد دانا خاموش شد اما قبل از خاموشی فیوزش اتصالی کرد و سوخت. به‌ هرحال تصمیم گرفت برای رفع نقصان از کفاش شهر بخواهد لنگه کفشی برایش بدوزد. حالا کفاش را می‌گویید نشسته از چپ، داشت از قیمت بالای دوخت لنگه کفش به دلیل افزایش قیمت هر بشکه نفت برنت شمال می‌گفت، مرد دانا را می‌گویید، ایستاده از چپ، آتش خشمش داشت زبانه می‌کشید. درهمین حال دزد رِند و شیاد که مرد دانا را تعقیب کرده بود، گفت‌وگوی میان مرد دانا و کفاش را شنید اما هرگز لخـ*ـتی در خود فرو نرفت، چراکه اگر می‌خواست در خود فرو رود که دزد نمی‌شد، می‌رفت معلمی، نویسنده‌ای، مهندسی، چیزی می‌شد. دقت کنید تو جامعه، دزدها معمولا خیلی تو این فازها نیستند. می‌دزدند و سریع یا فرار می‌کنند یا استعفا می‌دهند. علی‌ای‌حال دزد شیاد کمی پس از خروج مرد دانا از کفاشی به سراغ کفاش رفت و خود را غلامِ مرد دانا معرفی کرد. لنگه‌ کفش را پس گرفت، پولی را که مرد دانا به کفاش داده، پرداخته بود، بازستاند. هم صاحب کفش شد، هم پول زیاد و همین‌طور که از کفاشی بیرون می‌آمد، به همه مردمی که همچنان ساکت ایستاده بودند، لبخندی زد و از کادر خارج شد.

پ.ن) آیا این داستان واقعیت دارد؟ آیا مرد دانا واقعا رکب خورد؟ آیا بانک‌ها محل مناسبی برای سرمایه‌گذاری هستند؟ آیا اقتصاد شهری که مرد دانا زندگی می‌کرد، دچار چالش‌های اساسی بود؟ آیا لنگه کفش نماد سرمایه ملی است؟ آیا ما داریم سعی می‌کنیم ذهن شما را از منظور اصلی این داستان منحرف کنیم یا ادای «ذهن منحرف‌کن‌ها» را درمی‌آوریم؟ تابلو شد؟ قضاوت را به شما می‌سپاریم.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
232
پاسخ ها
0
بازدیدها
191
پاسخ ها
15
بازدیدها
489
پاسخ ها
0
بازدیدها
148
پاسخ ها
12
بازدیدها
268
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,644
پاسخ ها
0
بازدیدها
475
پاسخ ها
2
بازدیدها
205
پاسخ ها
0
بازدیدها
228
بالا