- عضویت
- 2018/02/17
- ارسالی ها
- 1,092
- امتیاز واکنش
- 118,349
- امتیاز
- 1,176
فارسی دری:
ابن ندیم در الفهرست به نقل از ابن مقفع زبانهای ایرانیان را در پایان دورهی ساسانی چنین برشمرده است:
١- فهلوی (پهلوی)، كه منظور از آن احتمالن پهلوی اشكانی یا پهلوانی یا پارتی بوده است؛
۲- فارسی (پارسی)، كه همان فارسی میانه، زبان رسمی دولت ساسانی و زبان مورد استفاده در كتابهای زردشتی بوده است؛
٣- سریانی، كه از زبانهای سامی رایج در بینالنهرین بوده است؛
۴- خوزی، كه احتمالن بازمانده زبان ایلامی در خوزستان بوده است؛
۵- دری منسوب به دربار كه زبان محاورهای درباریان و ساكنان پایتخت تیسفون= مدائن بوده است.
اگرچه با ورود اسلام به ایران، زبان عربی زبان دین و دولت شد، فارسی دری – كه در واقع صورت تحولیافتهی فارسی میانه بود – همچنان در میان عامه مردم در اكثر نقاط ایران رواج داشت. نهضتهای استقلالطلبانهای كه در سدههای نخستین اسلامی در ایران به وقوع پیوست، منجر به پیدایی سلسلههای ایرانی طاهریان (٢٠۵-٢۵٩ق/٨٢٠-٨۷٣م) در خراسان و صفاریان (٢۵٣-٢٩٨ق/٨٦۷-٩١١م) در سیستان شد. یعقوب لیث، مؤسس سلسله صفاری نخستین كسی بود كه شعرا را به سرودن شعر فارسی تشویق میكرد، اما دولت سامانی (٢٦٣-٣٩۵ق/٨۷۷-١٠٠۵م) – كه در اوج قدرت بر خراسان و ماوراءالنهر و بخشهایی از ایران و افغانستان كنونی فرمان میراند و مركز آن بخارا بود ـ مقتدرترین دولت پشتیبان زبان و ادب فارسی محسوب میشد. از جمله خدمات سامانیان به ادب فارسی تشویق دانشمندان ایرانی به ترجمهی كتابهای مهم عربی به زبان فارسی بود كه از آن میان میتوان به ترجمهی تاریخ طبری (معروف به تاریخ بلعمی) و ترجمهی تفسیر طبری به فرمان امیرمنصور بن نوح سامانی اشاره كرد.( حك ٣۵٠-٣٦۵ق/٩٦١-٩۷٦م)
فارسی دری در زمان حكومت غزنویان (٣٦٦ـ۵٨٢ ق/٩۷۷ـ١١٨٦م) و سلجوقیان (۴٢٩ـ۵۵٢ ق/١٠٣٨ـ١١۵۷م) همچنان مورد توجه برخی از درباریان بود، تا آنجا كه در عهد وزارت فضل بن احمد اسفراینی، وزیر سلطان محمود غزنوی (وزارت:٣٨٨ـ٣٩٨ ق/٩٩٨ـ١٠٠٨م)، و ابونصر كندری، وزیر طغرل و آلب ارسلان سلجوقی، فارسی زبان دیوانها و دفترهای دولتی و مكاتبات رسمی بود. پس از آن نیز در عهد خوارزمشاهیان (ح ۴۷٠ـ٦٢٨ ق/١٠۷۷ـ١٢٣١م) دیوان رسائل غالبن به فارسی بود.
گسترش زبان فارسی در شرق شمال شرقی ایران، در شهرهایی چون بخارا، بلخ، سمرقند، طوس، مرو و هرات از یك سو، و كاربرد آن در دربار امیران ترك زبان غزنوی و سلجوقی از سوی دیگر، سبب ورود واژههایی از زبانهای پارتی، سغدی و تركی به زبان فارسی شد. با وجود این، از آنجا كه زبان عربی همچنان زبان علم و دین بود، شمار واژههای دخیل عربی در فارسی رو به افزایش گذاشت، بهگونهای كه نسبت واژههای عربی در فارسی كه در سده ۴ق در حدود ٣٠% بود، در سده ٦ق به حدود ۵٠% رسید.
پس از مرگ جلالالدین خوارزمشاه (٦٢٨ق) و استیلای مغول بر ایران، در زمان حكومت ایلخانان (٦۵۴-۷۵۴ق/١٢۵٦-١٣۵٣م) و تیموریان (۷۷١ـ٩١٢ ق/١٣٦٩ـ ١۵٠٦م) فارسینویسی همچنان رواج بسیار داشت، اما ویرانی خراسان و ماوراءالنهر موجب شد كه مركزیت زبان فارسی به شهرهای مركزی و جنوبی ایران، بهویژه شیراز، انتقال یابد. در این دوره نیز واژههایی از زبان مغولی، بهویژه در زمینهی امور لشكری و كشوری، وارد زبان فارسی شد.
از سوی دیگر نفوذ زبان تركی در آذربایجان ـ مركز حكومت تركمانان آققویونلو (ح ٨٠٠ـ٩٠٨ ق/١٣٩٨ـ١۵٠٢م) ـ تا اندازهای بود كه صفویان ایرانیتبار تركزبان شدند و حتا در زمان پادشاهان صفوی (٩٠۷ـ ١١٣۵ ق/١۵٠١ـ١۷٢٣م) زبان تركی در آذربایجان چنان گسترش یافت كه گویش آذری را ـ كه از گویشهای كهن ایرانی بود ـ به كناری نهاد.
پس از دوره افشاریان (١١۴٨ـ١٢١٠ ق/١۷٣۵ـ١۷٩۵م) و زندیان (١١٦٣ـ١٢٠٩ ق/١۷۵٠ـ١۷٩۴م) و روی كار آمدن سلسله قاجار (١١٩٣ـ١٣۴٢ ق/١۷۷٩ـ١٩٢۴م) تهران مركز تجمع ادبا، نویسندگان و صاحبان مناصب اداری و دولتی شد و رفتهرفته گونه تهرانی زبان فارسی بر دیگر گونهها غالب آمد و زبان معیار گردید.
كسی بهدرستی نمیداند كه خط عربی از چه تاریخی برای نوشتن زبان فارسی مورد استفاده قرار گرفت، چه، كهنترین متن تاریخدار فارسی به خط عربی كتاب الابنیه عن حقائق الأدویه ابومنصور موفق هروی، به خط اسدی توسی است.
كهنترین آثار مكتوب فارسی نو، ٣ كتیبه به خط عبری است كه در تنگه ازائوا در غرب افغانستان بر دل كوه كندهاند. گونهی زبانی بهكاررفته در این كتیبهها را فارسی ـ یهودی می خوانند. دو كتیبه از این مجموعه دارای تاریخ ١٠٦۴ سلوكی (= ١٣۵ ق/۷۵٢م) است. آثار مشابهی نیز به خط عبری به دست آمده كه برخی از آنها ترجمه و تفسیر بخشهایی از تورات است.
فارسی دری در سدهی ۴ق به خط مانوی نیز نوشته میشد. برای نمونه میتوان به بخشهایی از یك قصیدهی فارسی و منظومهی معروف بلوهر و بوداسف اشاره كرد كه در تركستان چین یافتهاند و زمان نگارش آنها را نیمهی نخست سدهی ۴ق/١٠م میدانند.
در میان دستنوشتههایی كه از واحهی ترفان (در تركستان چین) به دست آمده است، بخشی از ترجمهی فارسی زبور داوود به خط سریانی نیز وجود دارد. فارسی ایران و افغانستان قرنهاست كه به خطی مأخوذ از عربی نوشته میشود. تاجیكان نیز قرنها از خط عربی استفاده میكردند، تا اینكه در ١٩٢٨ م خط لاتینی را به كار گرفتند، اما از ١٩٣٩م/١٣١٨ش تاكنون خط سیریلی را به كار می برند.
خطوط عبری، عربی و سریانی، مانند بسیاری از خطوط ایرانی میانه (پارتی، فارسی میانه كتیبهای، فارسی میانه كتابی، فارسی میانه زبوری، مانوی، آرامی ـ خوارزمی و سغدی) از خط آرامی گرفته شدهاند. خط عربی بازماندهی گونهی نبطی خط آرامی است كه تا زمان انقراض سلسله نبطیان به دست رومیان (١٠٦م) در شهر پترا (در اردن كنونی) رواج داشت.
ابن ندیم در الفهرست به نقل از ابن مقفع زبانهای ایرانیان را در پایان دورهی ساسانی چنین برشمرده است:
١- فهلوی (پهلوی)، كه منظور از آن احتمالن پهلوی اشكانی یا پهلوانی یا پارتی بوده است؛
۲- فارسی (پارسی)، كه همان فارسی میانه، زبان رسمی دولت ساسانی و زبان مورد استفاده در كتابهای زردشتی بوده است؛
٣- سریانی، كه از زبانهای سامی رایج در بینالنهرین بوده است؛
۴- خوزی، كه احتمالن بازمانده زبان ایلامی در خوزستان بوده است؛
۵- دری منسوب به دربار كه زبان محاورهای درباریان و ساكنان پایتخت تیسفون= مدائن بوده است.
اگرچه با ورود اسلام به ایران، زبان عربی زبان دین و دولت شد، فارسی دری – كه در واقع صورت تحولیافتهی فارسی میانه بود – همچنان در میان عامه مردم در اكثر نقاط ایران رواج داشت. نهضتهای استقلالطلبانهای كه در سدههای نخستین اسلامی در ایران به وقوع پیوست، منجر به پیدایی سلسلههای ایرانی طاهریان (٢٠۵-٢۵٩ق/٨٢٠-٨۷٣م) در خراسان و صفاریان (٢۵٣-٢٩٨ق/٨٦۷-٩١١م) در سیستان شد. یعقوب لیث، مؤسس سلسله صفاری نخستین كسی بود كه شعرا را به سرودن شعر فارسی تشویق میكرد، اما دولت سامانی (٢٦٣-٣٩۵ق/٨۷۷-١٠٠۵م) – كه در اوج قدرت بر خراسان و ماوراءالنهر و بخشهایی از ایران و افغانستان كنونی فرمان میراند و مركز آن بخارا بود ـ مقتدرترین دولت پشتیبان زبان و ادب فارسی محسوب میشد. از جمله خدمات سامانیان به ادب فارسی تشویق دانشمندان ایرانی به ترجمهی كتابهای مهم عربی به زبان فارسی بود كه از آن میان میتوان به ترجمهی تاریخ طبری (معروف به تاریخ بلعمی) و ترجمهی تفسیر طبری به فرمان امیرمنصور بن نوح سامانی اشاره كرد.( حك ٣۵٠-٣٦۵ق/٩٦١-٩۷٦م)
فارسی دری در زمان حكومت غزنویان (٣٦٦ـ۵٨٢ ق/٩۷۷ـ١١٨٦م) و سلجوقیان (۴٢٩ـ۵۵٢ ق/١٠٣٨ـ١١۵۷م) همچنان مورد توجه برخی از درباریان بود، تا آنجا كه در عهد وزارت فضل بن احمد اسفراینی، وزیر سلطان محمود غزنوی (وزارت:٣٨٨ـ٣٩٨ ق/٩٩٨ـ١٠٠٨م)، و ابونصر كندری، وزیر طغرل و آلب ارسلان سلجوقی، فارسی زبان دیوانها و دفترهای دولتی و مكاتبات رسمی بود. پس از آن نیز در عهد خوارزمشاهیان (ح ۴۷٠ـ٦٢٨ ق/١٠۷۷ـ١٢٣١م) دیوان رسائل غالبن به فارسی بود.
گسترش زبان فارسی در شرق شمال شرقی ایران، در شهرهایی چون بخارا، بلخ، سمرقند، طوس، مرو و هرات از یك سو، و كاربرد آن در دربار امیران ترك زبان غزنوی و سلجوقی از سوی دیگر، سبب ورود واژههایی از زبانهای پارتی، سغدی و تركی به زبان فارسی شد. با وجود این، از آنجا كه زبان عربی همچنان زبان علم و دین بود، شمار واژههای دخیل عربی در فارسی رو به افزایش گذاشت، بهگونهای كه نسبت واژههای عربی در فارسی كه در سده ۴ق در حدود ٣٠% بود، در سده ٦ق به حدود ۵٠% رسید.
پس از مرگ جلالالدین خوارزمشاه (٦٢٨ق) و استیلای مغول بر ایران، در زمان حكومت ایلخانان (٦۵۴-۷۵۴ق/١٢۵٦-١٣۵٣م) و تیموریان (۷۷١ـ٩١٢ ق/١٣٦٩ـ ١۵٠٦م) فارسینویسی همچنان رواج بسیار داشت، اما ویرانی خراسان و ماوراءالنهر موجب شد كه مركزیت زبان فارسی به شهرهای مركزی و جنوبی ایران، بهویژه شیراز، انتقال یابد. در این دوره نیز واژههایی از زبان مغولی، بهویژه در زمینهی امور لشكری و كشوری، وارد زبان فارسی شد.
از سوی دیگر نفوذ زبان تركی در آذربایجان ـ مركز حكومت تركمانان آققویونلو (ح ٨٠٠ـ٩٠٨ ق/١٣٩٨ـ١۵٠٢م) ـ تا اندازهای بود كه صفویان ایرانیتبار تركزبان شدند و حتا در زمان پادشاهان صفوی (٩٠۷ـ ١١٣۵ ق/١۵٠١ـ١۷٢٣م) زبان تركی در آذربایجان چنان گسترش یافت كه گویش آذری را ـ كه از گویشهای كهن ایرانی بود ـ به كناری نهاد.
پس از دوره افشاریان (١١۴٨ـ١٢١٠ ق/١۷٣۵ـ١۷٩۵م) و زندیان (١١٦٣ـ١٢٠٩ ق/١۷۵٠ـ١۷٩۴م) و روی كار آمدن سلسله قاجار (١١٩٣ـ١٣۴٢ ق/١۷۷٩ـ١٩٢۴م) تهران مركز تجمع ادبا، نویسندگان و صاحبان مناصب اداری و دولتی شد و رفتهرفته گونه تهرانی زبان فارسی بر دیگر گونهها غالب آمد و زبان معیار گردید.
كسی بهدرستی نمیداند كه خط عربی از چه تاریخی برای نوشتن زبان فارسی مورد استفاده قرار گرفت، چه، كهنترین متن تاریخدار فارسی به خط عربی كتاب الابنیه عن حقائق الأدویه ابومنصور موفق هروی، به خط اسدی توسی است.
كهنترین آثار مكتوب فارسی نو، ٣ كتیبه به خط عبری است كه در تنگه ازائوا در غرب افغانستان بر دل كوه كندهاند. گونهی زبانی بهكاررفته در این كتیبهها را فارسی ـ یهودی می خوانند. دو كتیبه از این مجموعه دارای تاریخ ١٠٦۴ سلوكی (= ١٣۵ ق/۷۵٢م) است. آثار مشابهی نیز به خط عبری به دست آمده كه برخی از آنها ترجمه و تفسیر بخشهایی از تورات است.
فارسی دری در سدهی ۴ق به خط مانوی نیز نوشته میشد. برای نمونه میتوان به بخشهایی از یك قصیدهی فارسی و منظومهی معروف بلوهر و بوداسف اشاره كرد كه در تركستان چین یافتهاند و زمان نگارش آنها را نیمهی نخست سدهی ۴ق/١٠م میدانند.
در میان دستنوشتههایی كه از واحهی ترفان (در تركستان چین) به دست آمده است، بخشی از ترجمهی فارسی زبور داوود به خط سریانی نیز وجود دارد. فارسی ایران و افغانستان قرنهاست كه به خطی مأخوذ از عربی نوشته میشود. تاجیكان نیز قرنها از خط عربی استفاده میكردند، تا اینكه در ١٩٢٨ م خط لاتینی را به كار گرفتند، اما از ١٩٣٩م/١٣١٨ش تاكنون خط سیریلی را به كار می برند.
خطوط عبری، عربی و سریانی، مانند بسیاری از خطوط ایرانی میانه (پارتی، فارسی میانه كتیبهای، فارسی میانه كتابی، فارسی میانه زبوری، مانوی، آرامی ـ خوارزمی و سغدی) از خط آرامی گرفته شدهاند. خط عربی بازماندهی گونهی نبطی خط آرامی است كه تا زمان انقراض سلسله نبطیان به دست رومیان (١٠٦م) در شهر پترا (در اردن كنونی) رواج داشت.