قواعد و اصول دانستنی های زبان فارسی

~●Monster●~

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/11/09
ارسالی ها
3,467
امتیاز واکنش
25,677
امتیاز
918
محل سکونت
●آرامگاه تاریکی●
یا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان انبوهی از واژه های زبان فارسی را ، نه یک واژه ی ترکیبی، بلکه یک واژه ی یک بخشی و مستقل می دانند ؟


علم اتیمولوژی Etymology (علم کالبد شکافی، اشتقاق و شناسایی واژه ها) در آموزش زبان فارسی جایگاهی بسیار کم بها دارد و در هیچ دوره ای به آموزندگان ما توجه به ریشه و بنیاد واژه ها آموخته نمی شود . بسیاری از دانش آموزان ما با بسیاری از واژه ها و عبارات آشنا می شوند، اما حتا در دانشگاه هم نمی توانند اجزای این واژه ها را معنی کنند. باید گفت که زبان فارسی هنوز گام نخستین را نیز در کاربرد این علم در آموزش زبان برنداشته است .

مثلن بسیاری از دانش آموزان ما از سال نخست دبستان با بی هوده به شکل بیهودهآشنا هستند و آن را واژه ای مستقل می انگارند. در حالی که این واژه از ترکیب بی(= حرف نفی ) و هوده = سود و فایده ) ساخته شده است و دارای معنی بدون سود و فایده می باشد.

با کلمه ی خورشید از خور (= سوراخ، گودال) و شید ( = نور ).

و یا کلمه ی زمستان از زم ( = سرما ) و ستان ( = پساوند مکان و کیفیت ).

بسیاری معنی منجلاب را می دانند ولی با واژه ی منجل (= گیاه در هم پیچیده ) آشنایی ندارند

و واژه ی بسیار زیبای نود ( = آوا، ناله ) که در ترکیباتی مانند خوشنود و بهنود هست، گویی به خاک سپرده شده است.

واژه ی نازک نه یک واژه ی یک بخشی و مستقل، بلکه ترکیبی است از نا ( = حرف نفی ) و زُ ک (= ضخیم و کلفت )،

واژه ی ناله ترکیبی است از نا ( = حرف نفی ) و واژه ی گم شده ی له ( = آوایی از سر شادی ) که در واژه ای مانند هلهله پنهان است.

واژه ی آلبالو ترکیب بسیار زیبایی است از آل ( = قرمز ) و بالو ( = غده و ورم )،

بیابان ترکیبی است از بی (= حرف نفی ) و آب و آن ِ جمع )،

آبشار از آب و شار ( = قصر بلند ) به معنی قصر بلندی از آب،

گهواره ترکیبی است از گـه (= مخفف گاه به معنی مکان ) و واره ( = پساوند تشبیه )، به معنی : مکان گونه

و یا واژه ی بیگانه که ترکیبی است از بی ( = حرف نفی ) و گانه ( = پساوند تشبیه ) به معنی کسی که گویی وجود تدارد، کسی که به کسی شباهت ندارد.

واژه ی اندرز در اوستا به گونه ی هن درز han-dareza بوده است كه بخش نخستين آن یعنی "هن " گونه ی ديگری از واژه ی " هم " است و بخش دوم آن "درز" همين واژه ی درز امروزی ( به معنی شکاف جامه که دوخته باشند) است که در واژه ی مركب "درزيگر" به معنی خیاط نيز بر جاي مانده است. از این رو هندرز به معني دوختن و پیوند دادن تجربيات گذشته كسي به آينده ی شخص ديگر و در واقع به معنی وصیت می باشد.
 
  • پیشنهادات
  • ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    واژه انباز به معني شريك، از دو بخش "هم" و "باز" تشكيل شده و «هم» با تبديل م به ن به گونه ی هنباز و با تبديل هـ به الف به گونه انباز در آمده است و در اصل به معني دو يا چند كس است كه در كاري هم باز هستند و با هم حرکت مي‏کنند .

    واژه ی " هم " به صورت هن در واژه ی انجمن نیز به چشم مي‏خورد كه در اصل هن گامن بوده است كه بخش دوم آن از ريشه ی " گَم " اوستايي به معني آمدن است و هنگامن يا انجمن به معني كساني است كه با هم همگام هستند .

    و بسیار بسیار واژه های دیگر که ظاهری یگ بخشی و مستقل دارد ولی درحقیقت واژه هایی ترکیبی است.

    از این رو، گذشته از لزوم آموزش علم کالبد شکافی واژه ها (Etymology )، دو موضوع جدا نویسی در خط فارسی که از نظر علم کالبد شکافی واژه ها اهمیتی غیر قابل چشم پوشی دارد و نیز مسئله ی خط فارسی که اکنون دیگر به خطی ناتوان و غیرعلمی تبدیل گردیده است، بخش بسیار مهمی از مسئله ی نوسازی و بازسازی در زبان فارسی است. و تا تعیین خط دیگری در زبان فارسی باید بر حذف استثناهای دست و پا گیر دستوری و نگارشی، ترک لج بازی و عادت های غیر منطقی و یافتنقاعده ای عام برای آن ها پای فشاری نمود..
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    یا می دانستید که هنوز حتا بسیاری از دوست داران شعر معاصر فارسی، یعنیشعر نو، اشکال گوناگون این نوع شعر را نمی شناسند و نام یک نوع از آن را بر نوع دیگر می گذارند و از تفاوت این انواع و نام آن ها آگاه نیستند ؟


    برای این دسته از فارسی زبانان، میان شعر آزاد، شعر سفید و شعر موج نو که انواع سه گانه ی شعر نو است، تفاوتی نیست و به نادرستی نام این را برای آن و نام آن را برای این به کار می برند.

    شعر معاصر یا شعرنو پس از نیما تا کنون در سه شکل شعر آزاد، شعر سپید و شعرموج نو ادامه یافته است :


    ١- شعرآزاد ( شعر نیمایی ) : که آهنگ و وزن عروضی دارد، اما جا ی قافیه درآن مشخص نیست. مانند برخی از سروده های سهراب سپهری، اخوان ثالث و قیصر امین پور.

    منظومه ی " افسانه " نیما سرآغاز شعر آزاد و به طور کلی شعر نو به شمار می آید.


    ۲ـ شعرسپید (شعرمنثور) : آهنگ دارد اما وزن عروضی ندارد و جای قافیه در آن مشخص نیست . مانند برخی از اشعار موسوی گرمارودی و احمد شاملو


    ٣- موج نو : که نه آهنگ ، نه وزن عروضی و نه قافیه دارد و فرق آن با نثر در تخّیل شعری شاعر است. مانند برخی از اشعار احمد رضا احمدی
    :شعر موج نو به دشواری و پیچیدگی شناخته می شود .


    ( بررسی ویژگی های انواع شعر نو و تفاوت آن ها از نظر درون مایه و شکل و قالب، و نیز ارائه ی نمونه هایی از این اشعار، در بخش ادبیات معاصر انجام گرفته است).
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    آیا می دانستید که برخی از زبان شناسان، از دید ساختاری، برخی از زبان های زنده ی جهان را، در بخش هایی از ساختار خود، در مقایسه با زبان فارسی، هنوز در دورانی می دانند که زبان فارسی دیر زمانی است آن را پشت سر نهاده است ؟


    زبان فارسی به دلیل پیشینه ی بس دراز و کهن خود، کاربردها و ساختارهایی را که از دیدگاه زبان شناختی به کار زبان نمی آید و جزو نیازهای اصلی آن به شمار نمی آید از خود دور ساخته و به کناری نهاده است و یک سره زبان شناختی شده است. در حالی که بسیاری از زبان های زنده ی امروز ( که برخی از آن ها به دلایل معین تاریخی که در موضوع سرگذشت زبان فارسی مشخص شده است، تنها در معانی و واژه بر زبان فارسی پیشی گرفته اند) هنوز گرفتار کارکرد ها و هنجارهایی هستند که از نظر زبان شناختی برون زبانی شناخته می شود و هیچ نیازی به آن ها نیست.

    یکی از این هنجارهای برون زبانی که کارکرد ناب زبانی ندارد و بی هوده به شمار می آید، وجود نام های نرینه (مذکر)، مادینه (مونث) و اَمردی (خنثی) برای چیزها در این زبان ها است که تابع هیچ نظم و قاعده ای نیز نیست و اگر چیزی مانند " میز " در برخی از این زبان ها مادینه است ( مانند زبان های فرانسوی و اسپانیایی) در زبان دیگری نرینه شناخته می شود ( مانند زبان آلمانی)، و این حتا برای خود مردم آن سرزمین ها مایه ی دشواری است و گاه حتا دانش آموختگان آنان را نیز به اشتباه می اندازد، زیرا این جنسیت برای اشیاء در همه ی بخش های دستور زبان آنان رعایت و صرف می شود.

    این هنجار ( یعنی وجود جنسیت) در زبان فارسی نیز در دوران پارسی اوستایی و پارسی باستان وجود داشته است ولی رفته رفته از میان رفته است.

    ويژگي ديگر زبان پارسي آن است که ساختار آوايي آن بسيار نغز و آهنگين شده است وواژه‌هاي درشتناک، ناهموار و گوش‌آزار در آن اندک ‌اندک ‌چنان سوده و ساده شده‌ است که از دید آوایی به واژه‌هايي هموار و دل پذير دگرگوني يافته‌اند و این خوش آهنگی را مردم سرزمین های دیگر که آن را می شنوند گواهی می دهند. براي نمونه در زبان اوستايي واژه‌ي "خورنه" را داريم که در پارسي باستان "فرنه" و در پهلوي "خُوره" و "خُره" شده است و سپس با ريخت های "فره" و " فر" به پارسي دری درآمده است و بيش از اين دیگر نمي‌تواند کوتاه، تراشيده، خوش‌آهنگ، سوده و ساده تر گردد و بدین سان به فرجام دگرگوني خود رسيده است. یا واژه ی " اهورامزدا " یه معنی خداوند بزرگ که رفته رفته اوهرمزد، اورمزد، هرمزد و سپس هرمز شده است.
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    آیا می دانستید که در جهان یک کشور دیگر نیز وجود دارد که مردمانش آریایی هستند و ایران نام دارد ؟

    .

    واژه ی ایران واژه ای مرکب است که از دو بخش ایر به معنی آریایی و ان که هم نشانه ی جمع و هم پساوند مکان به معنی جا و سرزمین است، تشکیل شده است، و از این رو ایران هم به معنی آریایی ها و هم به معنی سرزمین آریایی ها است.

    در زبان انگلیسی سرزمین را " لند " Land می گویند و به سرزمینی که محل زندگی آریایی ها است " ایرلند " می گویند که درست معنی ایران را می دهد و این همان کشوری است که همسایه ی شمالی انگلستان است و مردمانش هم آریایی هستند.

    کوتاه آن که ایران و ایرلند دو نام درست هم معنی در دو زبان برای دو سرزمین است که مردمانشان، هم نژاد و آریایی هستند.
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    آیا می دانستید که عبارت "خوان یغما " که فارسی زبانان آن را به معنی منفی "سفره ی غارت و چپاول " می فهمند، هیچ گونه ارتباطی با غارت و چپاول ندارد و در حقیقت درست وارونه ی آن، یعنی به معنای بخشش و سخاوتمندی و دارای معنایی مثبت بوده است ؟


    امروزه هرگاه به دارایی کسی دستبرد بزنند و چیزی از آن بر جای نگذارند، در اصطلاح می گویند که گویی خوان یغما بود که این گونه آن را چپاول کردند.

    عبارت " خوان یغما " از دو واژه ی " خوان " و " یغما " و به مفهوم "سفره ی غارت و چپاول " فهمیده می شود، در حالی که چون این نیست و معنی و مفهوم واژه ی " یغما" در این عبارت کاملن چیز دیگری است و ارتباطی با غارت و چپاول ندارد.

    " یغما " نام گروهی از تورانیان است که در دوره ی اسلامی در شهری با همین نام در نزدیکی " خجند " کنونی زندگی می کرده اند. پیش از آمدن این گروه به این منطقه، اقوامی که "سگان " نام داشته اند ( و به غلط آن را " ساکاها " می نویسند) در این محل زندگی می کرده اند و جشنی را برگزار می کرده اند که " سگه " نام داشته است که همان " جشن سده " است. با آمدن یغماییان ِ تورانی به این محل، آنان دین و همه ی آیین ها و حتا عادات سگان را گرفته و "جشن سگه " ی آنان را نیز برگزار می کردند.
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    آیا می دانستید که آن چه که سبب شده است تا ما امروز کوه بیستون را که کتیبه های داریوش هخامنشی در آن جا یافت شده است، بیستون بنامیم، نادرست خوانی نام حقیقی این کوه توسط دانشمندان عرب بوده است ؟


    بیستون کوهی است در ٣۰ کیلومتری کرمانشاه که در آن جا کنده کاری ها و سنگ نوشته های داریوش اول هخامنشی یافت شده است که او شرح فتوحات خود را در آن ها به سه زبان پارسی باستان، بابلی و عیلامی بازگو کرده و باستان شناسان نیز از روی این سنگ نوشته ها رمز همه ی خطوط میخی را دریافته اند.

    بیستون در اصل و در آغاز بغستان نام داشته است.که از دو واژه ی بغ به معنی خدا وستان که پسوند مکان به معنی جایگاه و سرزمین است تشکیل شده است و روی هم به معنی " جایگاه خدایان " بوده است.

    واژه ی بغ به معنی خدا، امروز نیز در نام شهر بغداد هست که نامی فارسی و به معنیخداداد است.

    یاقوت حموی در کتاب خود "معجم البلدان " بغستان را "بِهِستان " نوشته و سپس دیگر دانشمندان جغرافیادان عرب نیز آن را " بهستون " نامیده اند و این نام رفته رفته و سرانجام به بیستون دگرگونی یافته است.

    گفتنی است که برخی که خود این محل را ندیده اند، به سبب این نام گذاری، از آن، جایی که ستون ندارد ( بی ستون ) و یا برخی دیگر، از آن، جایی که بیست ستون دارد، برداشت می کنند.

    ( برای آگاهی بیش تر از معنی واژه ی بیستون به کتاب سبک شناسی از ملک الشعرای بهار، جلد نخست، نگاه کنید).
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان به جای سپاس گزاری، از دیگرانسپاس گذاری می کنند، آن هم به شکل سپاسگذاری ؟

    یکی از اشتباهات بسـیار رایج نزذ فارسی زبانان، کار برد دو فعل گذاشتن و گزاردن به جای یکدیگر است، به ویژه در نوشـتن ترکیبات آن ها، مانند: قانون گذار، بنیادگذار، نماز گزار، خدمت گزار و مانند آن ها.

    نخست باید دانست که نوشتن این دو فعل به صورت گزاشـتن و گذاردن نادرستاسـت و درسـت آن ها همان گذاشـتن و گزاردن اسـت.

    گذاشـتن دارای یک معنی حقیقی و یک معنی مجازی است:

    ١- گذاشتن در معنی حقیقی به معنی قرار دادن چیزی به طور عینی و مشـهود در جایی اسـت.

    مانند : او کتاب را در قـفـسـه گذاشـت.
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    گذاشتن در معنی مجازی به معنی پی انداختن، وضع کردن و بنیاد نهادن چیزیاست،

    مانند قانون گذار کـه قانون را وضع می کند

    یا بنیاد گذار که چیزی را تاسیس می کند

    و یا نام گذاری که وضع کردن نام برای چیزی است.

    گزاردن نیز دارای دو معنی کلی است:

    ١- به معنای به جا آوردن ، ادا کردن ، انجام دادن

    مانند نماز گزاردن، یعنی " ادا کردن نماز"

    یا وام گزاردن یعنی " ادا کردن وام "، بنابراین وام گزار درسـت اسـت نه وام گذار.

    به همین ترتیب باید نوشـت: حج گزار، خراج گزار، سپاس گزار، شکرگزار، خدمت گزار، حق گزار، پاسخ گزار، مدح گزار، پیغام گزار، گله گزاری، خبرگزاری، کارگزار( انجام دهـنده ی کار )، پیغام گزار( کسی که پیغام را باز گو می کند یا پیغام را می آورد) و...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    - به معنای " برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر

    یعنی برابر اسـت با ترجمه کردن و گزارنده به معنی مترجم و گزارش به معنی ترجمهاست. خواب گزاری نیز یعنی " تعبیر خواب" و خواب گزار یعـنی تعبیرکننده ی خواب ( معّبر) و اصطلاحات دیگری از این دست.

    نکته ی دیگر آن که هرگاه در یک وازه ی ترکیبی معنای ترکیب به معنای اجزای تشکیل دهنده اش باز نگردد و معنایی کاملن متفاوت از اجزایش بدهد، باید آن ترکیب را یک واژه ی بسیط و مستقل دانست و اجزای آن را چسبیده به یکدیگر نوشت. مثلنجوانمرد هیچ ارتباطی به واژه های جوان و مرد ندارد و یک پیرزن هم می تواند جوانمرد باشد که نه جوان است و نه مرد، لیکن هم عقیده با من کسی است که عقیدهاش با من یکی است. یعنی معنای واژه ی هم عقیده به معنای یکی از اجزای آن ( یعنی عقیده) باز می گردد و به این دلیل باید این ترکیب را نه همعقیده، بلکه جدا از هم یعنی هم عقیده نوشت. به همین سان مثلن دانش جو ( کسی که دانش می جوید) و یا کوه نورد ( کسی که کوه را می نوردد) را نباید دانشجو و کوهنورد نوشت.

    بدین ترتیب واژه ی سپاس گزاری که معنای آن به جا آوردن و ادای سپاس است ( یعنی معنی ترکیب به معنی یک چزء آن، یعنی سپاس باز می گردد) باید به صورتسپاس گزاری نوشته شود نه سپاسگزاری
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا