معنی درس کاوه‎دادخواه ادبیادت یازدهم تجربی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Zahra_rad

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/02/21
ارسالی ها
3,789
امتیاز واکنش
8,283
امتیاز
827
سن
21
محل سکونت
Shiraz
1- وقتی ضحّاک پادشاه ایران شد حکومتِ او هزار سال طول کشید.


2- روش زندگی و رفتار خردمندان از میان رفت و انسانهایِ دیوسیرت مشهور شدند.


3- هنر و فضیلتهای اخلاقی بیارزش شد، جادوگری ارزش یافت، صداقت از بین رفت و آسیبهای اجتماعی همهجا را گرفت.


4- روزگار زیادی به این منوال گذشت و (آرام آرام) ضحّاکِ چون اژدها، خوار و بیارزش شد.


5- اوضاع به شکلی بود که ضحّاک، روز و شب نام فریدون را بر لب داشت.


6- از تمام مناطق، بزرگان را دعوت کرد که جایگاه خود را در پادشاهی تثبیت کند.


7- سپس به روحانیان زرتشتی گفت : «ای هنرمندانِ با اصل و نسب و خردمند ...


8- من به صورت مخفیانه دشمنی دارم و این نکته، بر خردمندان آشکار است...


9- سنّ و سال کمی دارد امّا دانش زیادی دارد؛ پهلوانی است بیاصالت و شجاع و بزرگ ...


10- استشهادنامه ای باید نوشت که ضحّاک(من)، جز کار نیک، کاری نکرده است.»


11- از ترس ضحّاک، همه بزرگان کشور، برای انجامِ این کار، همرأی و همراه شدند.


12- به ناچار پیر و جوان، آن استشهادنامۀ ضحّاک را گواهی و تأیید کردند.


13- همان لحظه، ناگهان از دربار ضحّاك، فرياد كاوه بلند شد.


14- كاوۀ ستمدیده را نزد ضحّاك فراخواندند و او را پيش بزرگانِ دربار نشاندند.


15- ضحّاك با عصبانيّت از كاوه پرسيد: «بازگو كه از چه كسي ظلم و ستم ديده اي؟»


16- (کاوه) فرياد زد و از ظلم و ستم شاه بر سر خود كوبيد و گفت: «اي پادشاه، من كاوۀ دادخواه هستم.»


17- آهنگري بيآزارم امّا شاه ظلم و ستم بسياري به من كرده است.
 
  • پیشنهادات
  • Zahra_rad

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    3,789
    امتیاز واکنش
    8,283
    امتیاز
    827
    سن
    21
    محل سکونت
    Shiraz
    18- اگر تو پادشاه هستي يا پیکری مثل اژدها داری، بايد دربارۀ سرگذشت من قضاوت کني...


    19- که اگر تو پادشاه جهان هستي، چرا از پادشاهی تو، نصیبِ ما فقط رنج و سختي است؟


    20- ضحّاک به حرفهای او دقّت و خیلی تعجّب کرد که این سخنان (جسورانه) را از او می شنود.


    21- فرزند او را به او بازگرداند و دلش را به دست آوردند. (از کاوه دلجویی کردند.)


    22- سپس ضحّاک از کاوه خواست که آن استشهادنامه را گواهی کند.


    23- هنگامي كه كاوه استشهادنامه را خواند با سرعت رو به بزرگان كشور كرد و ...


    24- فرياد برآورد كه: اي حاميان ضحاكِ دیوسیرت که از خداي جهان نمي ترسيد...


    25- همۀ شما جهنّمی هستید چون مطيع فرمانهاي ضحّاك شده اید...


    26- اين استشهاد را گواهي و تأييد نميكنم و هرگز از پادشاه ترسي ندارم.


    27- فرياد برآورد و در حالي كه از خشم مي لرزيد، استشهادنامه را پاره كرد و زير پا انداخت.


    28- هنگامي كه كاوه از دربار شاه بيرون آمد، مردم بازار دور او جمع شدند.


    29- ميخروشيد و فرياد ميزد و مردم را به عدل دعوت مي كرد.


    30- آن (پیش بندِ)چرمي كه آهنگرها، هنگام ضربه زدن با پتك بر تن مي كنند...


    31- كاوه همان را بر سرِ نيزه آویخت، همان لحظه بازار را ازدحام و شلوغي فرا گرفت و مردم تجمّع كردند.


    32- كاوه در حالی که نيزه به دست داشت، فرياد ميكرد: كه اي بزرگان خداپرست...


    33- هر كسي ميخواهد از فريدون طرفداري كند باید خود را از يوغ بندگي و ظلم و ستم ضحّاك آزاد کند...


    34- حركت كنيد زيرا اين پادشاه، شيطان است و قلباً دشمن خداست.


    35- مرد پهلوان (كاوه)، پيشاپيش مي رفت و سپاهي انبوه، گرد او جمع شدند.


    36- كاوه ميدانست كه مخفيگاه فريدون كجاست به همين علّت راه را در پیش گرفت و يكسره به آن جا رفت.


    37- کاوه به پیشگاهِ پادشاه جدید(فریدون) آمد، مردم، او را در آنجا (مخفیگاهش) دیدند و با دیدنِ او فریادِ(خوشحالی) بلند شد.


    38- فریدون وقتی جهان را به آن شکل (نابهسامان و پر از تباهی) دید جهان را برای ضحّاک تمام و سرنگونشده دید.


    39- فریدون به سرعتِ باد، مسیر را مرحله به مرحله طی کرد در حالی که سرش پر از کینه و انتقام و دلش پر از دادخواهی بود.


    40- جوانان شهر و پيرانِ جنگ آزموده...


    41- به لشكر فريدون پيوستند و از دام و مكرِ حكومت ضحّاك رستند.


    42- سپس ضحّاک به دنبال چاره ای بود از لشکرگاه به سوی کاخ رفت.


    43- همین که (ضحّاک) از بام پایین آمد فریدون به سرعت باد، به سوی او آمد.


    44- فریدون گرز مخصوص خود را (که به شکل گاو بود) در دست گرفت ، بر سر ضحّاک زد و کلاهخود او را شکست.


    45- ضحّاک را همچون اسبی به کوه دماوند آورد و آنجا او را به بند کشید.


    46- توسّط او نام ضحّاک از بین رفت و جهان از بدیهای او (ضحّاک) پاک شد.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا