- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
جایزه پریتزکر، جهانی یا منطقه ای مسئله این است 1391/02/20
نوشـــــــــــته ی :
ایمان رئیسی -
خــلـاصــــــــــــــه : در این مقاله با رویکردی تحلیلی به مرور روند 33 ساله ی جایزه پریتزکر با معیارهای منطقه ای و جهانی پرداخته شده است.
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 2 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات ایمان رئیسی
نقد معماري ساختمان جديد كتابخانه ملي ايران ( مفاهيم و نظريات معماري )
رم کولهاس؛ لیبدویِ معاصر بودن با شهر ( مفاهيم و نظريات معماري )
رویکردی به معماری ژاک هرتزوگ و پیر دمورون ( مفاهيم و نظريات معماري )
نگاهی به چهار اثر گروه MVRDV ( مفاهيم و نظريات معماري )
میدان تهی ( مفاهيم و نظريات معماري )
سيماي معماري امروز تهران ( شهر سازي )
نقد معماری ساختمان جدید مجلس شورای اسلامی ( تاريخ معماري )
پردازش معماری ـ طبیعت از مدرنیسم لوکوربوزیه تا پست مدرنیسم ونتوری ـ بخش نخست ( مفاهيم و نظريات معماري )
پردازش معماری ـ طبیعت از مدرنیسم لوکوربوزیه تا پست مدرنیسم ونتوری ـ بخش دوم ( مفاهيم و نظريات معماري )
پردازش معماری ـ طبیعت از مدرنیسم لوکوربوزیه تا پست مدرنیسم ونتوری ـ بخش سوم ( مفاهيم و نظريات معماري )
چرا هیات داوران جایزه پریتزکر تاکنون این جایزه ی معتبر معماری را به پیتر آیزنمن نداده اند؟
اما این جایزه را به ونگ شو (2012)، ادواردو سوتو دی مُرا (2011)، پائولو مِندس دِ روچا (2006)، گلن مارکوت (2002)، سِرِ فِن 1997)، کریستین پورتزامپارک (1994) و ... داده اند.
برنارد چومی، استیفن هال، دانیل لیبسکیند، سانتیاگو کالاتراوا، بن ون برکل، وینی ماس و شیگرو بان هم مشابه حضرت پیتر!
آیا مدیران بنیاد پریتزکر/ هایت و داوران این جایزه جهانی می اندیشند یا منطقه ای؟ و یا مشابه بانک کارآفرین "جهانی می اندیشند و منطقه ای عمل می کنند!"
در مروری بر برندگان این جایزه از 1979 تا امروز، با معیار منطقه گرا یا جهانی گرا، فیلیپ جانسون، برنده ی نخستین سال، با رویکرد سبک جهانی و تحت تاثیر اندیشه های میس وندر رو کارش را آعاز کرد، اما در زمانی که جایزه را دریافت نمود، به پست مدرنیست ها پیوسته بود که معیار منطقه ای بودن برایشان حائز اهمیت بود. در همین سال ها بود که کنت فرامپتون بحث منطقه گرایی انتقادی را مطرح نمود و سریعا توسط سنت گرایان و محافظه کاران به عنوان عاملی مهم در ارزیابی آثار معماری مطرح شد. بنابراین در سال 1979 می توان فیلیپ جانسون را منطقه گرا دانست، هرچند در سال 1988 با جنبش دیکانستراکتیویست ها همراه شد و سپس در دهه ی پایانی قرن بیستم با فرانک گری در سبک فولدینگ هم آثاری را خلق کرد که در آنها بحث منطقه گرایی را کنار گذاشته و جهانی می اندیشید.
لویی باراگان، معمار نه چندان مشهور مکزیکی، که در سال 1980 جایزه را دریافت نمود، را می توان یکی از چهره های منطقه گرایی دانست. او تحت تعلیمات حضرت لوکوربوزیه، معماری مدرنیست بود که از احجامی خالص استفاده می کرد اما با وارد کردن رنگ در آثارش، تحت تاثیر رنگ های مورد استقاده در مکزیک و امریکای جنوبی، توانست نظر ویلیام کرتیس و ویتوریو لامپونیانی را به خود جلب نماید و به عنوان یکی از معماران منطقه گرا در کتاب های تاریخ معماری این دو نویسنده مطرح شود. جیمز استرلینگ هم ابتدا جهانی می اندیشید و بخصوص در دوره ی اول آثارش عمیقا تحت تاثیر لوکوربوزیه بود. اما در سال 1981، که جایزه پریتزکر را به لندن برد، به عنوان معماری پست مدرن با گرایش منطقه ای مطرح بود. یکی از مباحث مهمی که توسط او و در دوره اول کاری اش مطرح شد، بحث توجه به طراحی برش در فرایند طراحی بود که حدود 13 سال بعد توسط رم کولهاس و در پروژه ی مرکز گردهمایی آگادیر به اوج رسید.
برای کوین روش، معمار انگلیسی که ابتدا به کلاس درس میس وندر رو در ایلی نوی ماساچوست شتافت، سپس شیفته ی ارو سارینن شد،که در سال 1982 جایزه را گرفت، معماری به عنوان پدیده ای جهانی مطرح بود و با دقت در آثارش، می توان رد پای سبک جهانی مدرنیست ها را دید. فرم های خالص و اکثرا مکعب شکل شیشه ای با گرایش به تکنولوژی را می توان از مهمترین ویژگی های آثار او نام برد. ایو مینگ پی، که با نام مستعار آی.اِم.پی شناخته شده است، معماری زاده شده در چین و ساکن امریکا است، که در سال 1983 به این نوبل دنیای معماری دست یافت. او را هم می توان متعلق به رویکرد جهانی گرا در معماری دانست که مکعب شیشه ای اش در وسط حیاط موزه ی لوور، به عنوان یکی از شاخص ترین بناهای دوران ریاست جمهوری میتران در پاریس شهره ی کتب توریستی فرانسه است.
اما حکایت برنده ی سال 1984 از جنس دیگری است. ریچارد میر، که با گروه پنج معمار نیویورک در عرصه ی بین المللی مطرح شد، به تعبیر منوچهر مزینی، از علاقه مندان سرسخت لوکوربوزیه بوده و هست، و از معدود معمارانی است که سالهاست در مسیر لوکوربوزیه و اندیشه ی جهانی گرا در معماری حرکت می کند و همچنان به رنگ سفید و فرم های خالص وفادار است؛ هر چند خود آن حضرت، در آخرین کنگره ی سیام فرمود: "آقایان، دوستان، به تغییر زمان توجه نمایید!" سال 1985، هانس هولاین معمار برگزیده شد. او که در مکتب میس وندر رو، فرانک لوید رایت و ریچارد نویترا تعلیم دیده بود، طبیعی است که نتواند به چیزی فراتر از جهانی گرایی بیندیشد، هرچند در تعدادی از کارهایش، از جمله طراحی داخلی موزه آبگینه ی تهران (1978)، گرایش به پست مدرنیسم و تقارن و نظم هم دیده می شود، اما نمی توان او را معماری منطقه گرا نامید. گاتفرید بوهم، معماری آلمانی است که کارهایش دارای تنوع بسیاری از ساده تا پیچیده است، و این شانس را داشت که در آمریکا از میس وندر رو و والتر گروپیوس بیاموزد، در سال 1986 جایزه ی پریتزکر را از آن خود ساخت. با توجه به خلوص و سادگی موجود در فرم هایش، و با توجه به استادان تاثیرگذار بر او، می توان او را هم پیرو اندیشه ی سبک جهانی دانست. یک سال بعد، کنزو تانگه، نخستین معمار برجسته ی آسیایی بود که جایزه را به ژاپن برد. او که شیفته ی آثار لوکوربوزیه بود، و تز دکترایش را در مورد "ساختارهای فضایی در شهری بزرگ" در سال 1959 ارائه داده بود و شاگردان بسیاری از جمله فومیهیکو ماکی، آراتا ایسوزاکی و کیشو کوروکاوا را به دنیای معماری معرفی نمود، فرزند خلف مدرنیسم در معماری بود که در دهه های آخر قرن بیستم گرایش هایی به معماری منطقه گرا داشت، اما بطور کلی باید او را در دسته ی جهانی اندیشان قرار داد. در مورد ارزش و اهمیت او همین قدر کافی است که بدانیم رم کولهاس، در سال 2012، کتابی با عنوان "پروژه ی ژاپن: گفتگوهای متابولیسم" در مورد اندیشه های تانگه منتشر نموده است.
در دهمین سال برگزاری جایزه، دو معمار، یکی از شمال و دیگری از جنوب آمریکا به این افتخار نائل شدند. اسکار نیمایر و گوردون بانشفت. نیمایر که از نسل معماران بزرگ مدرنیست و همکار لوکوربوزیه در توضیح سبک کاری اش گفته است: "همواره به مینیمالیسم و عناصر ساختاری معماری میس وندر رو و تخیل و دیوانگی آنتونیو گائودی احترام می گذارم. اما من باید چیزی را طراحی کنم که به ریشه ام و کشوری که از آنجا سرچشمه گرفته ام، وابسته است." با این جمله باید گفت که او معماری منطقه گرا است، اما به نظر می رسد که وجه جهانی گرایی در آثارش بسیار قوی تر است. بانشفت هم معماری مدرنیست به معنی واقعی کلمه است. او که تعلیم دیده ی دانشکده معماری دانشگاه فنی ایلی نوی ماساچوست است، همواره به تکنولوژی و احجام خالص مدرنیست ها علاقه مند ماند و شاید بتوان گفت یکی از اعضای فعال گروه اس.او.ام بود که سال ها قبل از مطرح شدن موزه ژرژ پمپیدو، همچون استاد بزرگ خود، میس وندر رو، گرایش به تکنولوژی در معماری داشت. مهمترین اتفاق معماری در سال 1988، برگزاری نمایشگاه معماری دیکانستراکشن در موزه هنر مدرن نیویورک به همت فیلیپ جانسون بود، که باعث شد در سال 1989، جایزه را به یکی از معماران شرکت کننده در این نمایشگاه، یعنی فرانک گری بدهند. این اتفاق نشان می دهد که داوران این جایزه در آن سال تحت تاثیر این نمایشگاه قرار گرفتند. گری معمار جسوری است که کلیه قالب های دست و پاگیر معماران مدرنیست را بر هم زد، و توانست به زبان فرم ویژه ای برای خود دست یابد که در موزه گوگنهایم بیلبائو به اوج رسید. در مجموع می توان گری را هم از پیشروان رویکرد جهانی اندیشی در معماری دانست که 24 سال است در صف اول این جریان ایستاده است، هرچند، در 12 سال گذشته مورد این انتقاد قرار گرفته است که چرا مدام موزه ی بیلبائو را تکرار می کند. آلدو روسی در سال 1990 طلای پریتزکر را گردن آویخت. او که در سال 1966 کتاب مهم "معماری شهر" را نوشته بود، در سال دریافت جایزه، شناخته شده بود، البته با حمایت "موسسه مطالعات معماری و شهر"، که حضرت پیتر آیزنمن آنرا در نیویورک تاسیس کرده بود، و او بود که کتاب روسی را برای ترجمه به انگلیسی حمایت کرد. ادا لوئیس هاکستبل، منتقد معماری مشهور و یکی از داوران چندین دوره ی جایزه پریتزکر در وصف روسی گفته است: "او شاعری بود که بطور اتفاقی معمار شد." روسی که مانند بسیاری از استادان برجسته ی معماری مدرن، گرایش زیادی به مارکسیسم داشت، به دنبال نوعی معماری منطقی و علمی بود و به این دلیل، می توان او را هم در دسته ی معماران جهانی اندیش قرار داد. یک سال پس از آلدو روسی، رابرت ونتوری جایزه را برد. روسی و ونتوری در یک سال مهمترین کتاب هایشان را متنشر نمودند. ونتوری هم در سال 1966 کتاب "پیچیدگی و تصاد در معماری" را منتشر نمود. او که در این کتاب، اندیشه های معماران مدرنیست معتبری چون رایت، لوکوربوزیه و میس وندر رو را به تمسخر گرفت، از رویکردی در معماری حمایت نمود که تحت تاثیر تحولات علمی آن دوران، پیچیدگی را اساس کار معماری مطرح می کرد. به نظر می رسد نهالی که ونتوری در حوزه ی پیچیدگی در سال 1966 کاشت، 22 سال بعد، یعنی سال 1988 به ثمر نشست و پیچیده اندیشیدن به یکی از مولفه های مهم معماران دیکانستراکتیویست تبدیل شد. لذا می توان او را هم معماری جهانی اندیش نامید، که تاثیر اندیشه هایش تا کنون قابل پیگیری است. هرچند در آثارش گرایش به گذشته و استفاده از عناصر تاریخی دیده می شود، اما نمی توان او را معماری منطقه گرا نامید.
1992 سال آلوارو سیزا است. معمار پرتقالی که در آن سال ها نسبتا ناشناخته بود و به واسطه ی نقدهایی که کنت فرامپتون بر آثار او نوشت مشهور شد. در نظر فرامپتون، سیزا معماری منطقه گرا است که همزمان به معماری لوکوربوزیه هم دلبسته است و سادگی و حداقل گرایی کارهایش، این علاقه را تایید می نماید. او نوعی رویکرد حسی نسبت به معماری دارد و می توان نوعی اکسپرسیونیسم را در آثارش مشاهده نمود.
فومیهیکو ماکی، برنده ی سال 1993، صراحتا معماری مدرنیست است. او که ژاپنی است و در مکتب کنزو تانگه آموزش دیده، سادگی و خلوص احجام و گرایش به تکنولوژی را در کارهایش توسعه داده و می توان او را در دسته ی جهانی اندیشان قرار داد. هرچند در داوری جایزه معمار سال 1382 رویکردی منطقه گرا داشت و به کار کانون وکلای دادگستری هادی میرمیران رای اول نداد، اما به علت سابقه ی همکاری اش با شرکت اس. او. ام و گرایش به تکنولوژی در آثارش می توان گفت که رویکردش جهانی است. در سال بعد، کریستین پورتزامپارک، جایزه را برد. معماری فرانسوی که تا آن زمان اکثر کارهایش در فرانسه ساخته شده بود و به عنوان معماری بین المللی شهرت نداشت. او که در 13 سالگی شیفته ی اسکیس های لوکوربوزیه شد، در دانشکده بوزار پاریس درس خواند و تحت نظر ژرژ کاندلیس تربیت شد. او همچنین گفته است که به کنزو تانگه و ریچارد میر علاقه مند بوده است و با این زمینه، در کارهایش همچنان مدرنیست باقی مانده است و می توان او را هم معماری دانست که با مولفه های جهانی در معماری مطرح شده است و دغدغه ی منطقه گرایی ندارد. 1995 مجددا معماری ژاپنی جایزه را برد. تادائو آندو، سومین معمار ژاپنی است که به این افتخار نائل آمده است. او که معماری خود آموخته است، آنقدر شیفته ی لوکوربوزیه بود، که نام سگش را کوربوزیه نهاد و در عکس رسمی اش در سایت جایزه پریتزکر، کوربوزیه را در آغـ*ـوش دارد. فرم های خالص و بتن و نور از ویژگی های شاخص آثار او هستند و کنت فراکپتون او را هم از نمونه های شاخص معماران منطقه گرا می داند. رافائل مونئو، معمار اسپانیایی است که سال 1996 جایزه را به خانه برد. او که با یورن اوتزن، معمار اپرای سیدنی، مدتی همکاری داشته است، معماری منطقه گرا است که به تعبیر لئوناردو بنه ولو در ادامه ی راه جیمز استرلینگ و رابرت ونتوری قدم برداشته، اما رنگ و بوی طنزآمیز و پرطمطراق آثار آنها را ندارد.
در سال 1997، معماری کمتر شناخته شده از نروژ جایزه را برد. سِرّرِ فِن در دوره ای متمایل به مدرنیسم بود و به همراه همکارانش، از جمله یورن اوتزن، شاخه ی نروژ جهت کنگره های سیام را تشکیل داد و در مورد رابـ ـطه اش با معماران مدرنیست گفته است که "هرگز خود را به عنوان معماری مدرنیست مطرح نکرده ام، اما همواره شیفته ی رویکرد ضد نماد گرایانه و جهان فرم گرایانه ی لوکوربوزیه بوده ام." سپس به مولفه های معماری آلوار آلتو علاقه مند شد و از مصالح و ویژگی های منطقه ای بسیار در آثارش بهره برد و می توان او را منطقه گرا نامید. 1998 سال رنزو پیانو بود، معماری که سالها قبل با ساختمان مرکز ژرژ پمپیدو در مقیاس جهانی مطرح شده بود و در 21 سالی که از افتتاح آن ساختمان تا دریافت این جایزه می گذشت، همان رویکرد تکنولوژی پیشرفته یا هایتک را به اوج رسانده بود. او و همکارش در این پروژه، ریچارد راجرز، که وامدار دیدگاه های گروه آرشیگرام بودند، در سال های پایانی دهه نود، بحث معماری منطبق با اکوسیستم و اقلیم را هم در سرلوحه ی کار خود قرار دادند، و با این ترتیب می توان دوره اول کاری آنها را جهانی و دوره دوم کارشان را، که به اکوتک شهرت یافته، منطقه گرا نام نهاد. سال بعد هم معمار دیگری از شاگردان پیتر کوک و گروه آرشیگرام، یعنی نورمن فاستر، جایزه را به لندن برد. فاستر هم مانند پیانو و راجرز سیر تحولی از هایتک به اکوتک را طی کرده است و می توان او را هم در دوره ی دوم کاری اش در دسته ی منطقه گرایان قرار داد.
اما حکایت معمار سال 2000، از جنس دیگری است. او که در کتاب تاثیر گذار "کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگ" با شعار "ریدن به زمینه" به صحنه ی معماری آمد، پاشنه را چون هابرماس برکشیده بود تا پروژه ی ناتمام مدرنیته را در معماری اصلاح و تکمیل نماید. رم کولهاس، معمار برجسته ی هلندی، از برجستگانی است، که حضرت فیلیپ جانسون، در وصف او گفته است که " او تنها معماری است که می تواند معماری قرن بیستم را به قرن بیست و یکم پیوند دهد." کولهاس که پا را بر شانه ی لوکوربوزیه و میس وندر رو گذاشته بود، با نقد مدرنیسم در معماری و با حمایت بی دریغ پیتر آزنمن توانست به این مهم دست یابد و می توان او را معماری جهانی نامید. بی جهت نیست که به او YES Man گفته اند، کسی که با ین و یورو و دلار از معماری جهان درآمد کسب می کند و چندین دفتر معماری فعال در روتردام، نیویورک، توکیو و پکن دارد. معماران سوئیسی و شاگردان آلدو روسی، هرتزوگ و دمورن، برندگان سال 2001 شدند. آنها که مدتی است در عرصه ی معماری دنیا شناخته شده اند، با تاکید بر بافت و مصالح مورد استفاده در کارهای شان، نوعی زیبایی شناسی جدید وارد عرصه ی معماری نمودند، که تا امروز در دنیا بسیار توسعه یافته است. نمی توان ایشان را منطقه گرا به معنی واقعی کلمه دانست، اما می توان تاثیراتی از منطقه گرایی در آثارشان جستجو نمود، لذا می توان آنها را معمارانی دانست که با روش برخوردشان نسبت به بافت و مصالح، رویکردی جهانی را مطرح نموده اند. سال 2002 معمار ناشناخته ای بنام گلن مارکوت، برنده شد. سنت برنده شدن معماران ناشناخته که زین پس شاهد قاعده شدن اش خواهیم بود، بجز موارد انگشت شماری چون روش، بوهم، پورتزامپارک و فِن تکرار نشده بود. مارکوت که معماری استرالیایی است، تحت تاثیر میس وندر رو قرار دارد و در آثارش گرایش به تکنولوژی قابل پیگیری است و او را هم می توان در دسته ی معماران جهان گرا قرار داد. جایزه ی سال 2003 به معمار سرشناس دانمارکی، یورن اوتزن تعلق گرفت. او که پس از اپرای سیدنی، که بین سال های 1959 تا 1973 ساخته شد، در عرصه ی جهانی مطرح بوده است. او که تحت تاثیر فرانک لوید رایت و آلوار آلتو قرار داشت، توانست به عنوان معماری مدرنیست در جهان خوش درخشد و می توان گفت، که معماری اینچنین جهانی اندیش می بایست سالها قبل این جایزه را دریافت نماید. اما سال 2004 سالی است که برای نخستین بار خانمی معمار و پیشرو، ذاها حدید جایزه را برد. او که در مدرسه ی A.A. لندن درس خوانده بود و مدتی هم در دفتر رم کولهاس کار کرده است، تحت تاثیر کانستراکتیویست های روسی و بویژه کازیمیر مالویچ قرار گرفت و توانست رویکردی فرم گرا و اکسپرسیونیستی در معماری به نام خود ثبت کند، که از سال 1988، یعنی همان سالی که او و 5 معمار پیشرو دیگر در موما نمایشگاه معماران دیکانستراکتیویست را برگزار کردند، تا امروز در این مسیر در حرکت بوده است. لذا او را هم می توان معماری جهانی اندیش نامید.
سال 2005، تام مین، معمار برجسته ای از شرکت مورفوسیس، جایزه را برد. مین در دسته ی معماران دیکانستراکتیویست قرار می گیرد و رویکردی جهانی به معماری دارد. او همواره دغدغه ی فرم دگرگون شده داشته و در آثارش در جستجوی فرم های جدید بوده است. پائولو مندس دِ روچا، معمار مدرنیست برزیلی برنده ی سال 2006 شد. او که به نظر می رسد تحت تاثیر آثار ریچارد نوترا در شهر جدید برازیلیا بوده است، به علت "پرداخت شاعرانه ی فضا" جایزه را دریافت کرده است. روچا هم در دسته ی معماران ناشناس قرار می گیرید، و به نظر می رسد سیاست گذاری بنیاد پرایتزکر در دهه ی اول قرن بیست و یک به سمت مطرح کردن معماران کمتر شناخته شده و ناشناس تغییر کرده است. روچا عمیقا تحت تاثیر مدرنیسم و آموزه های جهانی شدن و بروتالیسم قرار دارد. ریچارد راجرز، همکار سابق رنزو پیانو در موزه ژرژ پمپیدو، و از برجستگان رویکرد معماری تکنولوژی گرا و اقلیم گرا، در سال 2007 جایزه را دریافت نمود. او هم مانند سایر معمارانی که در سال های قبل این جایزه را بـرده اند، در دوره ای که گرایش به رویکرد اکوتک دارد، به مولفه های منطقه ای از جمله اقلیم توجه می نماید، اما همچنان مباحث جهانی در آثارش شاخص هستند. بدین معنی که روش برخوردش به پروژه ها قابل تکثیر در همه ی نقاط جهان است و خیلی به مولفه های یک منطقه ی خاص تاکید ندارد. سیطره ی معماران تکنولوژی گرا بر جایزه پریتزکر در سال 2008 هم ادامه یافت و ژان نوول فرانسوی برنده شد. او که با ساختمان تکنولوژیک موسسه دنیای عرب در پاریس مشهور شد، تا امروز به گرایش هایتک پایبند بوده و همچنان معماری را همچون ماشینی می بیند که می تواند در همه جای دنیا تولید انبوه شود.
سال 2009 پیتر زومتور، معمار کمتر سرشناس سوئیسی، که تحت تاثیر اندیشه های مارتین هایدگر، در جستجوی شعر فضا است و همچون دیگر معماران هم وطن اش، هرتزوگ و دمورن، دیدگاه ویژه ای نسبت به مصالح و بافت دارد، جایزه را برد. او که مدت 30 سال در روستایی واقع در کوهپایه های سوئیس، و بدور از جریان پرتنش معماری جهانی زندگی و کار کرده است، با پروژا حمام آبگرم والس در سطح دنیا شناخته شد و با توجه به علاقه ی او نسبت به مصالح طبیعی و حس مکان، می توان او را از معماران منطقه گرا برشمرد.
در سال بعد، دو معمار در گروه معماری سانا، جایزه ی پریتزکر 2010 را دریافت نمودند. کازیو سجیما و ری نیشیزاوا، چهارمین گروه معمارانی بودند که جایزه را به ژاپن بردند و از این نظر می توان گفت درخشش معماران ژاپنی در عرصه ی جهانی قابل تقدیر است. سجیما و نیشیزاوا با علاقه ی بسیار به میس وندر رو و رویکرد حداقل گرایانه در معماری با تاکید بر مفهوم سیالیت در عرصه ی معماری ده ی آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم خوش درخشیدند و توانستند در نقاط مختلف دنیا پروژه هایی را طراحی و اجرا نمایند. لذا می توان ایشان را هم جهانی گرا نامید. قاعده ی برنده شدن معماران کمتر شناخته شده در سه سال گذشته ی این جایزه در سال های 2011 و 2012 هم تکرار شد. ادواردو سوتو دی مورا، معمار پرتقالی و همکار سابق آلوارو سیزا، که علاقه ی زیادی به جزئیات اجرایی دارد و به نوعی می توان کارهای او را در ادامه ی میس وندر رو بررسی نمود، برنده ی این معتبر ترین جایزه ی معماری دنیا شد. او که ساختمان های بسیاری در پرتقال طراحی کرده بود، در سایر نقاط دنیا شناخته شده نبود و این انتخاب داوران پریتزکر باعث تقویت حس اعتماد به نفس در معماران جوان در اکثر کشورهای دنیا می شود. با توجه به دیدگاه حداقل گرایانه و توجه ویژه اش به جزئیات، که یاد آور جمله ی مشهور میس وندر رو، خداوند در جزئیات است، می باشد، می توان او را هم معماری با رویکرد جهانی نامید. امسال هم اخیرا این جایزه را برای دومین بار، یک معمار از کشور چین بـرده است. وانگ شو، معمار میانسال چینی است، که برخلاف ایو مینگ پی که ساکن و تبعه ی آمریکا بود، دفتر معماری آماتور را در هانگ ژو اداره می کند. او در سال 1988 کارشناسی ارشد معماری گرفته است، یعنی همان سالی که نخستین نمایشگاه دیکانستراکتیویست ها در موزه هنر مدرن نیویورک برپا شد، و در سال 1997 دفتر معماری آماتور را به همراه همسرش تاسیس نمود. او سال های زیادی در سایت های تاریخی چین مطالعه نمود تا تکنیک های سنتی آنجا را فرا بگیرد و رویکردش به معماری حاصل آمیزه ای از ویژگی های معماری گذشته ی چین و معماران امروز دنیا است و نمی توان آثارش را در دسته ی خاصی قرار داد و بطور کلی شاید بتوان معماری او را دیکانستراکتیویست منطقه گرا نامید! نوعی معماری که همواره نگاهی انتقادی به وضع موجود دارد و مولفه های منطقه ای هم در آثارش فرصت ظهور دارند.
لذا با توجه به مباحث مطرح شده در پاسخ به سئوال آغازین، در مجموع می توان گفت که معمارانی که جهانی می اندیشند، و به مولفه های منطقه ای هم توجه می نمایند، در 33 سال گذشته، بیشتر برنده ی جایزه ی پریتزکر شده اند. جهانی اندیشیدن بدین معنی که رویکرد معماران به فرم و فضا و تکنولوژی بگونه ای نبوده که خاص یک منطقه باشد و نتوان آن رویکرد را در نقطه ی دیگری از جهان مورد استفاده قرار داد. با این نوع نگاه، رویکرد اقلیم گرایی هم در حوزه ی رویکرد جهانی اندیشی در معماری قرار می گیرد، چون طبیعی است که پس از بحران انرژی دهه هفتاد میلادی، معماران باید در همه جای دنیا به محیط و الزامات اش توجه نمایند، مانند مقوله ی آئرودینامیک و باد در طراحی ماشین که مسئله ای جهانی است، روش بهره برداری از خورشید و باد در ساختمان هم مقولاتی هستند که در همه جای دنیا باید هنگام طراحی آنها را درنظر داشته باشیم.
در نهایت به نظر می رسد که نوعی گرایش به معماران عملگرا و نه تئوریسین، بین داوران و مدیران این جایزه وجود دارد. به عنوان مثال پیتر کوک، یکی از مهمترین تئوریسین های معماری تکنولوژیک بوده است و سال هاست که با اندیشه هایش بر معماران دنیا تاثیر گذاشته است، و تاثیر دیدگاه او را در طیف وسیعی از فارغ التحصیلان دهه شصت و هفتاد میلادی می توان دید، اما تا کنون به این افتخار نائل نشده است. از معماری هایتک مانند نرمان فاستر و رنزو پیانو و ریچارد راجرز و ژان نوول تا معماران مفهوم گرا مانند رم کولهاس و تام مین و ذاحا حدید، همه به نوعی تحت تاثیر اندیشه های پیتر کوک و آرشیگرام بوده اند. یا پیتر آیزنمن و برنارد چومی از دیگر معماران شاخصی هستند که تاثیر بسیار بر نسل معماران دو دهه آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم گذاشته اند، اما این جایزه را کسب نکرده اند. لذا به نظر می رسد که معمارانی که تئوری ها را در پروژه های عملی مورد استفاده قرار می دهند، از شانس بیشتری برخوردار بوده اند.
نوشـــــــــــته ی :
ایمان رئیسی -
خــلـاصــــــــــــــه : در این مقاله با رویکردی تحلیلی به مرور روند 33 ساله ی جایزه پریتزکر با معیارهای منطقه ای و جهانی پرداخته شده است.
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 2 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات ایمان رئیسی
چرا هیات داوران جایزه پریتزکر تاکنون این جایزه ی معتبر معماری را به پیتر آیزنمن نداده اند؟
اما این جایزه را به ونگ شو (2012)، ادواردو سوتو دی مُرا (2011)، پائولو مِندس دِ روچا (2006)، گلن مارکوت (2002)، سِرِ فِن 1997)، کریستین پورتزامپارک (1994) و ... داده اند.
برنارد چومی، استیفن هال، دانیل لیبسکیند، سانتیاگو کالاتراوا، بن ون برکل، وینی ماس و شیگرو بان هم مشابه حضرت پیتر!
آیا مدیران بنیاد پریتزکر/ هایت و داوران این جایزه جهانی می اندیشند یا منطقه ای؟ و یا مشابه بانک کارآفرین "جهانی می اندیشند و منطقه ای عمل می کنند!"
در مروری بر برندگان این جایزه از 1979 تا امروز، با معیار منطقه گرا یا جهانی گرا، فیلیپ جانسون، برنده ی نخستین سال، با رویکرد سبک جهانی و تحت تاثیر اندیشه های میس وندر رو کارش را آعاز کرد، اما در زمانی که جایزه را دریافت نمود، به پست مدرنیست ها پیوسته بود که معیار منطقه ای بودن برایشان حائز اهمیت بود. در همین سال ها بود که کنت فرامپتون بحث منطقه گرایی انتقادی را مطرح نمود و سریعا توسط سنت گرایان و محافظه کاران به عنوان عاملی مهم در ارزیابی آثار معماری مطرح شد. بنابراین در سال 1979 می توان فیلیپ جانسون را منطقه گرا دانست، هرچند در سال 1988 با جنبش دیکانستراکتیویست ها همراه شد و سپس در دهه ی پایانی قرن بیستم با فرانک گری در سبک فولدینگ هم آثاری را خلق کرد که در آنها بحث منطقه گرایی را کنار گذاشته و جهانی می اندیشید.
لویی باراگان، معمار نه چندان مشهور مکزیکی، که در سال 1980 جایزه را دریافت نمود، را می توان یکی از چهره های منطقه گرایی دانست. او تحت تعلیمات حضرت لوکوربوزیه، معماری مدرنیست بود که از احجامی خالص استفاده می کرد اما با وارد کردن رنگ در آثارش، تحت تاثیر رنگ های مورد استقاده در مکزیک و امریکای جنوبی، توانست نظر ویلیام کرتیس و ویتوریو لامپونیانی را به خود جلب نماید و به عنوان یکی از معماران منطقه گرا در کتاب های تاریخ معماری این دو نویسنده مطرح شود. جیمز استرلینگ هم ابتدا جهانی می اندیشید و بخصوص در دوره ی اول آثارش عمیقا تحت تاثیر لوکوربوزیه بود. اما در سال 1981، که جایزه پریتزکر را به لندن برد، به عنوان معماری پست مدرن با گرایش منطقه ای مطرح بود. یکی از مباحث مهمی که توسط او و در دوره اول کاری اش مطرح شد، بحث توجه به طراحی برش در فرایند طراحی بود که حدود 13 سال بعد توسط رم کولهاس و در پروژه ی مرکز گردهمایی آگادیر به اوج رسید.
برای کوین روش، معمار انگلیسی که ابتدا به کلاس درس میس وندر رو در ایلی نوی ماساچوست شتافت، سپس شیفته ی ارو سارینن شد،که در سال 1982 جایزه را گرفت، معماری به عنوان پدیده ای جهانی مطرح بود و با دقت در آثارش، می توان رد پای سبک جهانی مدرنیست ها را دید. فرم های خالص و اکثرا مکعب شکل شیشه ای با گرایش به تکنولوژی را می توان از مهمترین ویژگی های آثار او نام برد. ایو مینگ پی، که با نام مستعار آی.اِم.پی شناخته شده است، معماری زاده شده در چین و ساکن امریکا است، که در سال 1983 به این نوبل دنیای معماری دست یافت. او را هم می توان متعلق به رویکرد جهانی گرا در معماری دانست که مکعب شیشه ای اش در وسط حیاط موزه ی لوور، به عنوان یکی از شاخص ترین بناهای دوران ریاست جمهوری میتران در پاریس شهره ی کتب توریستی فرانسه است.
اما حکایت برنده ی سال 1984 از جنس دیگری است. ریچارد میر، که با گروه پنج معمار نیویورک در عرصه ی بین المللی مطرح شد، به تعبیر منوچهر مزینی، از علاقه مندان سرسخت لوکوربوزیه بوده و هست، و از معدود معمارانی است که سالهاست در مسیر لوکوربوزیه و اندیشه ی جهانی گرا در معماری حرکت می کند و همچنان به رنگ سفید و فرم های خالص وفادار است؛ هر چند خود آن حضرت، در آخرین کنگره ی سیام فرمود: "آقایان، دوستان، به تغییر زمان توجه نمایید!" سال 1985، هانس هولاین معمار برگزیده شد. او که در مکتب میس وندر رو، فرانک لوید رایت و ریچارد نویترا تعلیم دیده بود، طبیعی است که نتواند به چیزی فراتر از جهانی گرایی بیندیشد، هرچند در تعدادی از کارهایش، از جمله طراحی داخلی موزه آبگینه ی تهران (1978)، گرایش به پست مدرنیسم و تقارن و نظم هم دیده می شود، اما نمی توان او را معماری منطقه گرا نامید. گاتفرید بوهم، معماری آلمانی است که کارهایش دارای تنوع بسیاری از ساده تا پیچیده است، و این شانس را داشت که در آمریکا از میس وندر رو و والتر گروپیوس بیاموزد، در سال 1986 جایزه ی پریتزکر را از آن خود ساخت. با توجه به خلوص و سادگی موجود در فرم هایش، و با توجه به استادان تاثیرگذار بر او، می توان او را هم پیرو اندیشه ی سبک جهانی دانست. یک سال بعد، کنزو تانگه، نخستین معمار برجسته ی آسیایی بود که جایزه را به ژاپن برد. او که شیفته ی آثار لوکوربوزیه بود، و تز دکترایش را در مورد "ساختارهای فضایی در شهری بزرگ" در سال 1959 ارائه داده بود و شاگردان بسیاری از جمله فومیهیکو ماکی، آراتا ایسوزاکی و کیشو کوروکاوا را به دنیای معماری معرفی نمود، فرزند خلف مدرنیسم در معماری بود که در دهه های آخر قرن بیستم گرایش هایی به معماری منطقه گرا داشت، اما بطور کلی باید او را در دسته ی جهانی اندیشان قرار داد. در مورد ارزش و اهمیت او همین قدر کافی است که بدانیم رم کولهاس، در سال 2012، کتابی با عنوان "پروژه ی ژاپن: گفتگوهای متابولیسم" در مورد اندیشه های تانگه منتشر نموده است.
در دهمین سال برگزاری جایزه، دو معمار، یکی از شمال و دیگری از جنوب آمریکا به این افتخار نائل شدند. اسکار نیمایر و گوردون بانشفت. نیمایر که از نسل معماران بزرگ مدرنیست و همکار لوکوربوزیه در توضیح سبک کاری اش گفته است: "همواره به مینیمالیسم و عناصر ساختاری معماری میس وندر رو و تخیل و دیوانگی آنتونیو گائودی احترام می گذارم. اما من باید چیزی را طراحی کنم که به ریشه ام و کشوری که از آنجا سرچشمه گرفته ام، وابسته است." با این جمله باید گفت که او معماری منطقه گرا است، اما به نظر می رسد که وجه جهانی گرایی در آثارش بسیار قوی تر است. بانشفت هم معماری مدرنیست به معنی واقعی کلمه است. او که تعلیم دیده ی دانشکده معماری دانشگاه فنی ایلی نوی ماساچوست است، همواره به تکنولوژی و احجام خالص مدرنیست ها علاقه مند ماند و شاید بتوان گفت یکی از اعضای فعال گروه اس.او.ام بود که سال ها قبل از مطرح شدن موزه ژرژ پمپیدو، همچون استاد بزرگ خود، میس وندر رو، گرایش به تکنولوژی در معماری داشت. مهمترین اتفاق معماری در سال 1988، برگزاری نمایشگاه معماری دیکانستراکشن در موزه هنر مدرن نیویورک به همت فیلیپ جانسون بود، که باعث شد در سال 1989، جایزه را به یکی از معماران شرکت کننده در این نمایشگاه، یعنی فرانک گری بدهند. این اتفاق نشان می دهد که داوران این جایزه در آن سال تحت تاثیر این نمایشگاه قرار گرفتند. گری معمار جسوری است که کلیه قالب های دست و پاگیر معماران مدرنیست را بر هم زد، و توانست به زبان فرم ویژه ای برای خود دست یابد که در موزه گوگنهایم بیلبائو به اوج رسید. در مجموع می توان گری را هم از پیشروان رویکرد جهانی اندیشی در معماری دانست که 24 سال است در صف اول این جریان ایستاده است، هرچند، در 12 سال گذشته مورد این انتقاد قرار گرفته است که چرا مدام موزه ی بیلبائو را تکرار می کند. آلدو روسی در سال 1990 طلای پریتزکر را گردن آویخت. او که در سال 1966 کتاب مهم "معماری شهر" را نوشته بود، در سال دریافت جایزه، شناخته شده بود، البته با حمایت "موسسه مطالعات معماری و شهر"، که حضرت پیتر آیزنمن آنرا در نیویورک تاسیس کرده بود، و او بود که کتاب روسی را برای ترجمه به انگلیسی حمایت کرد. ادا لوئیس هاکستبل، منتقد معماری مشهور و یکی از داوران چندین دوره ی جایزه پریتزکر در وصف روسی گفته است: "او شاعری بود که بطور اتفاقی معمار شد." روسی که مانند بسیاری از استادان برجسته ی معماری مدرن، گرایش زیادی به مارکسیسم داشت، به دنبال نوعی معماری منطقی و علمی بود و به این دلیل، می توان او را هم در دسته ی معماران جهانی اندیش قرار داد. یک سال پس از آلدو روسی، رابرت ونتوری جایزه را برد. روسی و ونتوری در یک سال مهمترین کتاب هایشان را متنشر نمودند. ونتوری هم در سال 1966 کتاب "پیچیدگی و تصاد در معماری" را منتشر نمود. او که در این کتاب، اندیشه های معماران مدرنیست معتبری چون رایت، لوکوربوزیه و میس وندر رو را به تمسخر گرفت، از رویکردی در معماری حمایت نمود که تحت تاثیر تحولات علمی آن دوران، پیچیدگی را اساس کار معماری مطرح می کرد. به نظر می رسد نهالی که ونتوری در حوزه ی پیچیدگی در سال 1966 کاشت، 22 سال بعد، یعنی سال 1988 به ثمر نشست و پیچیده اندیشیدن به یکی از مولفه های مهم معماران دیکانستراکتیویست تبدیل شد. لذا می توان او را هم معماری جهانی اندیش نامید، که تاثیر اندیشه هایش تا کنون قابل پیگیری است. هرچند در آثارش گرایش به گذشته و استفاده از عناصر تاریخی دیده می شود، اما نمی توان او را معماری منطقه گرا نامید.
1992 سال آلوارو سیزا است. معمار پرتقالی که در آن سال ها نسبتا ناشناخته بود و به واسطه ی نقدهایی که کنت فرامپتون بر آثار او نوشت مشهور شد. در نظر فرامپتون، سیزا معماری منطقه گرا است که همزمان به معماری لوکوربوزیه هم دلبسته است و سادگی و حداقل گرایی کارهایش، این علاقه را تایید می نماید. او نوعی رویکرد حسی نسبت به معماری دارد و می توان نوعی اکسپرسیونیسم را در آثارش مشاهده نمود.
فومیهیکو ماکی، برنده ی سال 1993، صراحتا معماری مدرنیست است. او که ژاپنی است و در مکتب کنزو تانگه آموزش دیده، سادگی و خلوص احجام و گرایش به تکنولوژی را در کارهایش توسعه داده و می توان او را در دسته ی جهانی اندیشان قرار داد. هرچند در داوری جایزه معمار سال 1382 رویکردی منطقه گرا داشت و به کار کانون وکلای دادگستری هادی میرمیران رای اول نداد، اما به علت سابقه ی همکاری اش با شرکت اس. او. ام و گرایش به تکنولوژی در آثارش می توان گفت که رویکردش جهانی است. در سال بعد، کریستین پورتزامپارک، جایزه را برد. معماری فرانسوی که تا آن زمان اکثر کارهایش در فرانسه ساخته شده بود و به عنوان معماری بین المللی شهرت نداشت. او که در 13 سالگی شیفته ی اسکیس های لوکوربوزیه شد، در دانشکده بوزار پاریس درس خواند و تحت نظر ژرژ کاندلیس تربیت شد. او همچنین گفته است که به کنزو تانگه و ریچارد میر علاقه مند بوده است و با این زمینه، در کارهایش همچنان مدرنیست باقی مانده است و می توان او را هم معماری دانست که با مولفه های جهانی در معماری مطرح شده است و دغدغه ی منطقه گرایی ندارد. 1995 مجددا معماری ژاپنی جایزه را برد. تادائو آندو، سومین معمار ژاپنی است که به این افتخار نائل آمده است. او که معماری خود آموخته است، آنقدر شیفته ی لوکوربوزیه بود، که نام سگش را کوربوزیه نهاد و در عکس رسمی اش در سایت جایزه پریتزکر، کوربوزیه را در آغـ*ـوش دارد. فرم های خالص و بتن و نور از ویژگی های شاخص آثار او هستند و کنت فراکپتون او را هم از نمونه های شاخص معماران منطقه گرا می داند. رافائل مونئو، معمار اسپانیایی است که سال 1996 جایزه را به خانه برد. او که با یورن اوتزن، معمار اپرای سیدنی، مدتی همکاری داشته است، معماری منطقه گرا است که به تعبیر لئوناردو بنه ولو در ادامه ی راه جیمز استرلینگ و رابرت ونتوری قدم برداشته، اما رنگ و بوی طنزآمیز و پرطمطراق آثار آنها را ندارد.
در سال 1997، معماری کمتر شناخته شده از نروژ جایزه را برد. سِرّرِ فِن در دوره ای متمایل به مدرنیسم بود و به همراه همکارانش، از جمله یورن اوتزن، شاخه ی نروژ جهت کنگره های سیام را تشکیل داد و در مورد رابـ ـطه اش با معماران مدرنیست گفته است که "هرگز خود را به عنوان معماری مدرنیست مطرح نکرده ام، اما همواره شیفته ی رویکرد ضد نماد گرایانه و جهان فرم گرایانه ی لوکوربوزیه بوده ام." سپس به مولفه های معماری آلوار آلتو علاقه مند شد و از مصالح و ویژگی های منطقه ای بسیار در آثارش بهره برد و می توان او را منطقه گرا نامید. 1998 سال رنزو پیانو بود، معماری که سالها قبل با ساختمان مرکز ژرژ پمپیدو در مقیاس جهانی مطرح شده بود و در 21 سالی که از افتتاح آن ساختمان تا دریافت این جایزه می گذشت، همان رویکرد تکنولوژی پیشرفته یا هایتک را به اوج رسانده بود. او و همکارش در این پروژه، ریچارد راجرز، که وامدار دیدگاه های گروه آرشیگرام بودند، در سال های پایانی دهه نود، بحث معماری منطبق با اکوسیستم و اقلیم را هم در سرلوحه ی کار خود قرار دادند، و با این ترتیب می توان دوره اول کاری آنها را جهانی و دوره دوم کارشان را، که به اکوتک شهرت یافته، منطقه گرا نام نهاد. سال بعد هم معمار دیگری از شاگردان پیتر کوک و گروه آرشیگرام، یعنی نورمن فاستر، جایزه را به لندن برد. فاستر هم مانند پیانو و راجرز سیر تحولی از هایتک به اکوتک را طی کرده است و می توان او را هم در دوره ی دوم کاری اش در دسته ی منطقه گرایان قرار داد.
اما حکایت معمار سال 2000، از جنس دیگری است. او که در کتاب تاثیر گذار "کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگ" با شعار "ریدن به زمینه" به صحنه ی معماری آمد، پاشنه را چون هابرماس برکشیده بود تا پروژه ی ناتمام مدرنیته را در معماری اصلاح و تکمیل نماید. رم کولهاس، معمار برجسته ی هلندی، از برجستگانی است، که حضرت فیلیپ جانسون، در وصف او گفته است که " او تنها معماری است که می تواند معماری قرن بیستم را به قرن بیست و یکم پیوند دهد." کولهاس که پا را بر شانه ی لوکوربوزیه و میس وندر رو گذاشته بود، با نقد مدرنیسم در معماری و با حمایت بی دریغ پیتر آزنمن توانست به این مهم دست یابد و می توان او را معماری جهانی نامید. بی جهت نیست که به او YES Man گفته اند، کسی که با ین و یورو و دلار از معماری جهان درآمد کسب می کند و چندین دفتر معماری فعال در روتردام، نیویورک، توکیو و پکن دارد. معماران سوئیسی و شاگردان آلدو روسی، هرتزوگ و دمورن، برندگان سال 2001 شدند. آنها که مدتی است در عرصه ی معماری دنیا شناخته شده اند، با تاکید بر بافت و مصالح مورد استفاده در کارهای شان، نوعی زیبایی شناسی جدید وارد عرصه ی معماری نمودند، که تا امروز در دنیا بسیار توسعه یافته است. نمی توان ایشان را منطقه گرا به معنی واقعی کلمه دانست، اما می توان تاثیراتی از منطقه گرایی در آثارشان جستجو نمود، لذا می توان آنها را معمارانی دانست که با روش برخوردشان نسبت به بافت و مصالح، رویکردی جهانی را مطرح نموده اند. سال 2002 معمار ناشناخته ای بنام گلن مارکوت، برنده شد. سنت برنده شدن معماران ناشناخته که زین پس شاهد قاعده شدن اش خواهیم بود، بجز موارد انگشت شماری چون روش، بوهم، پورتزامپارک و فِن تکرار نشده بود. مارکوت که معماری استرالیایی است، تحت تاثیر میس وندر رو قرار دارد و در آثارش گرایش به تکنولوژی قابل پیگیری است و او را هم می توان در دسته ی معماران جهان گرا قرار داد. جایزه ی سال 2003 به معمار سرشناس دانمارکی، یورن اوتزن تعلق گرفت. او که پس از اپرای سیدنی، که بین سال های 1959 تا 1973 ساخته شد، در عرصه ی جهانی مطرح بوده است. او که تحت تاثیر فرانک لوید رایت و آلوار آلتو قرار داشت، توانست به عنوان معماری مدرنیست در جهان خوش درخشد و می توان گفت، که معماری اینچنین جهانی اندیش می بایست سالها قبل این جایزه را دریافت نماید. اما سال 2004 سالی است که برای نخستین بار خانمی معمار و پیشرو، ذاها حدید جایزه را برد. او که در مدرسه ی A.A. لندن درس خوانده بود و مدتی هم در دفتر رم کولهاس کار کرده است، تحت تاثیر کانستراکتیویست های روسی و بویژه کازیمیر مالویچ قرار گرفت و توانست رویکردی فرم گرا و اکسپرسیونیستی در معماری به نام خود ثبت کند، که از سال 1988، یعنی همان سالی که او و 5 معمار پیشرو دیگر در موما نمایشگاه معماران دیکانستراکتیویست را برگزار کردند، تا امروز در این مسیر در حرکت بوده است. لذا او را هم می توان معماری جهانی اندیش نامید.
سال 2005، تام مین، معمار برجسته ای از شرکت مورفوسیس، جایزه را برد. مین در دسته ی معماران دیکانستراکتیویست قرار می گیرد و رویکردی جهانی به معماری دارد. او همواره دغدغه ی فرم دگرگون شده داشته و در آثارش در جستجوی فرم های جدید بوده است. پائولو مندس دِ روچا، معمار مدرنیست برزیلی برنده ی سال 2006 شد. او که به نظر می رسد تحت تاثیر آثار ریچارد نوترا در شهر جدید برازیلیا بوده است، به علت "پرداخت شاعرانه ی فضا" جایزه را دریافت کرده است. روچا هم در دسته ی معماران ناشناس قرار می گیرید، و به نظر می رسد سیاست گذاری بنیاد پرایتزکر در دهه ی اول قرن بیست و یک به سمت مطرح کردن معماران کمتر شناخته شده و ناشناس تغییر کرده است. روچا عمیقا تحت تاثیر مدرنیسم و آموزه های جهانی شدن و بروتالیسم قرار دارد. ریچارد راجرز، همکار سابق رنزو پیانو در موزه ژرژ پمپیدو، و از برجستگان رویکرد معماری تکنولوژی گرا و اقلیم گرا، در سال 2007 جایزه را دریافت نمود. او هم مانند سایر معمارانی که در سال های قبل این جایزه را بـرده اند، در دوره ای که گرایش به رویکرد اکوتک دارد، به مولفه های منطقه ای از جمله اقلیم توجه می نماید، اما همچنان مباحث جهانی در آثارش شاخص هستند. بدین معنی که روش برخوردش به پروژه ها قابل تکثیر در همه ی نقاط جهان است و خیلی به مولفه های یک منطقه ی خاص تاکید ندارد. سیطره ی معماران تکنولوژی گرا بر جایزه پریتزکر در سال 2008 هم ادامه یافت و ژان نوول فرانسوی برنده شد. او که با ساختمان تکنولوژیک موسسه دنیای عرب در پاریس مشهور شد، تا امروز به گرایش هایتک پایبند بوده و همچنان معماری را همچون ماشینی می بیند که می تواند در همه جای دنیا تولید انبوه شود.
سال 2009 پیتر زومتور، معمار کمتر سرشناس سوئیسی، که تحت تاثیر اندیشه های مارتین هایدگر، در جستجوی شعر فضا است و همچون دیگر معماران هم وطن اش، هرتزوگ و دمورن، دیدگاه ویژه ای نسبت به مصالح و بافت دارد، جایزه را برد. او که مدت 30 سال در روستایی واقع در کوهپایه های سوئیس، و بدور از جریان پرتنش معماری جهانی زندگی و کار کرده است، با پروژا حمام آبگرم والس در سطح دنیا شناخته شد و با توجه به علاقه ی او نسبت به مصالح طبیعی و حس مکان، می توان او را از معماران منطقه گرا برشمرد.
در سال بعد، دو معمار در گروه معماری سانا، جایزه ی پریتزکر 2010 را دریافت نمودند. کازیو سجیما و ری نیشیزاوا، چهارمین گروه معمارانی بودند که جایزه را به ژاپن بردند و از این نظر می توان گفت درخشش معماران ژاپنی در عرصه ی جهانی قابل تقدیر است. سجیما و نیشیزاوا با علاقه ی بسیار به میس وندر رو و رویکرد حداقل گرایانه در معماری با تاکید بر مفهوم سیالیت در عرصه ی معماری ده ی آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم خوش درخشیدند و توانستند در نقاط مختلف دنیا پروژه هایی را طراحی و اجرا نمایند. لذا می توان ایشان را هم جهانی گرا نامید. قاعده ی برنده شدن معماران کمتر شناخته شده در سه سال گذشته ی این جایزه در سال های 2011 و 2012 هم تکرار شد. ادواردو سوتو دی مورا، معمار پرتقالی و همکار سابق آلوارو سیزا، که علاقه ی زیادی به جزئیات اجرایی دارد و به نوعی می توان کارهای او را در ادامه ی میس وندر رو بررسی نمود، برنده ی این معتبر ترین جایزه ی معماری دنیا شد. او که ساختمان های بسیاری در پرتقال طراحی کرده بود، در سایر نقاط دنیا شناخته شده نبود و این انتخاب داوران پریتزکر باعث تقویت حس اعتماد به نفس در معماران جوان در اکثر کشورهای دنیا می شود. با توجه به دیدگاه حداقل گرایانه و توجه ویژه اش به جزئیات، که یاد آور جمله ی مشهور میس وندر رو، خداوند در جزئیات است، می باشد، می توان او را هم معماری با رویکرد جهانی نامید. امسال هم اخیرا این جایزه را برای دومین بار، یک معمار از کشور چین بـرده است. وانگ شو، معمار میانسال چینی است، که برخلاف ایو مینگ پی که ساکن و تبعه ی آمریکا بود، دفتر معماری آماتور را در هانگ ژو اداره می کند. او در سال 1988 کارشناسی ارشد معماری گرفته است، یعنی همان سالی که نخستین نمایشگاه دیکانستراکتیویست ها در موزه هنر مدرن نیویورک برپا شد، و در سال 1997 دفتر معماری آماتور را به همراه همسرش تاسیس نمود. او سال های زیادی در سایت های تاریخی چین مطالعه نمود تا تکنیک های سنتی آنجا را فرا بگیرد و رویکردش به معماری حاصل آمیزه ای از ویژگی های معماری گذشته ی چین و معماران امروز دنیا است و نمی توان آثارش را در دسته ی خاصی قرار داد و بطور کلی شاید بتوان معماری او را دیکانستراکتیویست منطقه گرا نامید! نوعی معماری که همواره نگاهی انتقادی به وضع موجود دارد و مولفه های منطقه ای هم در آثارش فرصت ظهور دارند.
لذا با توجه به مباحث مطرح شده در پاسخ به سئوال آغازین، در مجموع می توان گفت که معمارانی که جهانی می اندیشند، و به مولفه های منطقه ای هم توجه می نمایند، در 33 سال گذشته، بیشتر برنده ی جایزه ی پریتزکر شده اند. جهانی اندیشیدن بدین معنی که رویکرد معماران به فرم و فضا و تکنولوژی بگونه ای نبوده که خاص یک منطقه باشد و نتوان آن رویکرد را در نقطه ی دیگری از جهان مورد استفاده قرار داد. با این نوع نگاه، رویکرد اقلیم گرایی هم در حوزه ی رویکرد جهانی اندیشی در معماری قرار می گیرد، چون طبیعی است که پس از بحران انرژی دهه هفتاد میلادی، معماران باید در همه جای دنیا به محیط و الزامات اش توجه نمایند، مانند مقوله ی آئرودینامیک و باد در طراحی ماشین که مسئله ای جهانی است، روش بهره برداری از خورشید و باد در ساختمان هم مقولاتی هستند که در همه جای دنیا باید هنگام طراحی آنها را درنظر داشته باشیم.
در نهایت به نظر می رسد که نوعی گرایش به معماران عملگرا و نه تئوریسین، بین داوران و مدیران این جایزه وجود دارد. به عنوان مثال پیتر کوک، یکی از مهمترین تئوریسین های معماری تکنولوژیک بوده است و سال هاست که با اندیشه هایش بر معماران دنیا تاثیر گذاشته است، و تاثیر دیدگاه او را در طیف وسیعی از فارغ التحصیلان دهه شصت و هفتاد میلادی می توان دید، اما تا کنون به این افتخار نائل نشده است. از معماری هایتک مانند نرمان فاستر و رنزو پیانو و ریچارد راجرز و ژان نوول تا معماران مفهوم گرا مانند رم کولهاس و تام مین و ذاحا حدید، همه به نوعی تحت تاثیر اندیشه های پیتر کوک و آرشیگرام بوده اند. یا پیتر آیزنمن و برنارد چومی از دیگر معماران شاخصی هستند که تاثیر بسیار بر نسل معماران دو دهه آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم گذاشته اند، اما این جایزه را کسب نکرده اند. لذا به نظر می رسد که معمارانی که تئوری ها را در پروژه های عملی مورد استفاده قرار می دهند، از شانس بیشتری برخوردار بوده اند.
تالار نقد نگاه دانلود
دانلود رمان و کتاب های جدید