- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
ویلا ساووا؛ پایانی خوش بر لوکوربوزیه متقدم 1390/04/24
نوشـــــــــــته ی :
نیلوفر فروتن -
خــلـاصــــــــــــــه : این مقاله شامل پاره ای از زندگی نامه لوکوربوزیه ، مقایسه وی با دیگر معماران هم عصر او ، نحوه و سبک کار او و در آخر پرداختن به ویلاساوا و بحث در مورد جزئیات آن است.
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 2 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات نیلوفر فروتن
لوكوربوزيه كه بيش از 50 سال احتمالاً پيش از هر معمار ديگري در عرصه معماري مدرن ميدرخشيد، در آغاز جواني پس از اتمام يك مدرسه حرفهاي به معماري روي آورد و در عمر هفتاد و چند ساله خود دمي از معماري غفلت نكرد و با اينكه هرگز آموزش رسمي از هيچ معماري نگرفت، خود معلم و راهبر صدها معمار در اقصي نقاط جهان از ژاپن و هند گرفته تا آن سوي ديگر جهان يعني برزيل شد.
عليرغم انتقاداتي كه در سالهاي اخير از لوكوربوزيه شده است، تنها لوكوربوزيه و معدود ديگري از اين هنرمندان بودند كه با خلاقيت واقعي و تلاشي مستمر ايدهها و ايدهآلهاي انساندوستانه و صحيحي را به منظور هرچه بهتر ساختن محيطهاي انساني اشاعه دادند؛ اما با اين حال، كساني هستند كه از كار لوكوربوزيه ايراد بگيرند. به طور مثال، ايرادي كه ونتوري به لوكوربوزيه ميگيرد اين است كه وي معماري را بس ساده گرفته و صرفاً به فرمهاي اصلي مانند مكعب و مخروط و استوانه توجه داشته است.
از نمونههاي آثار لوكوربوزيه، ميتوان به ويلاشواب، ويلا درواگرسون، ويلا لاروش، ويلا ايستاين، ويلا شودان و خوابگاههاي دانشجويان سوئيس اشاره كرد. تأثير وي بر معماري مدرن پايدار است و گاه حتي در آثار معماراني كه به ظاهر او را رد ميكنند يا در جستجوي مفرهايي تازه براي معماري مدرناند، باقي است. وي در زمان خودش از جديدترين و خاصترين متريالها استفاده كرد كه زياد معمول نبود و دو عنصر مهم و تأثيرگذار در معماري او، نور و زمان بودند. او همواره از سهم عمدهي اين دو عنصر مهم و تأثيرگذار در معماري و در ساختمانهاي باستاني به نيكي ياد ميكرد.
لوكوربوزيه همچنين در ارتباط با محدودهي مشخص از زمان، پيش از آنكه حضور نور معنا و جلوهي متعادلتري در تركيببندي بصري خود ارائه دهد، اينچنين مينويسد: به تصوير درآمدن محور در محيط پيرامون آثار معماري شايد مظهري از اولين انديشه انساني باشد. اين نكته اولين رفتار انسان را در طبيعت نشان خواهد داد. كودكان نيز به صورت ذاتي در امتداد محور پيشروي خود حركت خواهند كرد. تلاش در حركت انسان و رفتارهاي هيجاني نيز برپايه محور خود شكل خواهد گرفت، محور اولين قانون ثبت شده معماري است تا براي شروع هر فعاليت معماري نظم را برقرار سازد. اساساً معماري برپايه همين محورها استوار است. لوكوربوزيه معماري را تجربه مخاطب از زمان ميداند؛ همچنان تأثيرپذيري او از بازديد كه به گمان بسياري آكروپليس را نشان ميدهد.
غالب تاريخنگاران، لوكوربوزيه را در بازهي زماني به دو لوكوربوزيه كلاسيك و رمانتيك قابل تفكيك ميدانند. در بررسي لوكوربوزيه كلاسيك، ميتوان به يكي از نمونههاي شاخص آثار او، ويلا ساوا اشاره كنيم. ويلا ساوا ايدهي رهايي از خاك از نظر لوكوربوزيه را به نمايش ميگذارد و به او اجازه ميدهد تا مسكن ايدهآل دههي 1920 تا 1930 را طراحي نمايد. او ايدههاي بيان شده در مدل خانه سيتروهان را تكميل نمود و در مجموعه خانههاي اين دهه مورد استفاده قرار داد. ويلا ايدهآلهاي كلاسيك لوكوربوزيه را نمايان ميسازد، ايدهآلهايي كه برگرفته از احترام او به پارتنون ميباشد. ويلا ساوا شبيه يك ويلاي رنسانس داراي فرم مركزي است و مانند معابر در يك دورنماي وسيع و بر فراز پيلوتي؛ نمونه معاصر ستونهاي كلاسيك، قرار گرفته است. ويلا علاوه بر دارا بودن مفاهيم معاصر و تاريخي نمادي از سيستم تفكرِ متقدّم به لوكوربوزيه است.
در مرحله اول، او هر بنا را جزئي از شهر تخيلي خود ميداند؛ ثانياً ميكوشد تا نشان دهد كه چگونه معماري، فيزيك و فرهنگ زندگي را غنا ميبخشد. واسطه ظهور تفكر او يك فرم هندسي كنترل شده و داراي ارتباطات منحصر به فرد با طبيعت است. زماني كه ويلا ساوا ساخته شد، پواسي شهر كوچكي در شمال غربي پاريس بود. سايت ويلا علفزاري واقع در حومه شهر بود كه توسط انبوهي از درختان محصور شده و داراي چشماندازهاي مناسبي به سوي شمال غرب بود. ويلا ساوا آخرين و بهترين ويلاي سبك پيوريست براي جلوه دادن اختراعاتي است كه لوكوربوزيه قبلاً در موضوعات متعدد تست و تصحيح كرده بود.
آنچه كه او به عنوان پنج نكته در معماري جديد ذكر كرده بود، يعني پيلوت، باغچه بام، پلان باز، نماي آزاد و پنجرههاي كشيده، همگي در اين طرح همراه اين عنصر با مهارت طراحشان در حرفه خود با يكديگر به خوبي تركيب شدند. با كارفرمايي روشنفكر و متمول در يك سايت بدون محدوديت، تمامي شرايط براي خلق يك شاهكار آماده بود. اين اولين فرصت لوكوربوزيه براي طراحي ويلايي آزاد و بيپيرايه در مقياسي بزرگ بود كه از تمامي وجوه ديد داشت. در سال 1911 هجده سال پيش از به اجرا رسيدن ويلا ساوا، لوكوربوزيه سفرهايي را به تركيه، يونان و ايتاليا داشت. ساختمانهاي باشكوهي مانند كليساي سنت صوفيه در استانبول، پارتنون در آتن، پانتنون در رم و آثار شهر پمپي، تأثير شگرفي بر او گذاشتند و ايدههاي آثار بعدي او را رقم زدند. لوكوربوزيه به تناوب، نكاتي را كه در سفرش مشاهده كرده بود، در دفترش يادداشت كرد؛ اگرچه در طراحي ويلا ساوا كمتر به وجوه بصري آن پرداخته شده؛ اما به شكلي واضح به نظر ميرسد لوكوربوزيه در پروسه طراحي خود در تعامل و معماري معابد يونان باستان قرار داشته است. كالبد ويلا ساوا، ستونهايي را دارد كه به واسطه آنها از روي زمين برخاسته و از مكاني بر فراز محيط پيرامون خود ايستاده است.
اين ساختمان صرفاً به عنوان محيطي براي زندگي شناخته نشده؛ بلكه به عنوان مكاني از ادراك انساني جدا از فرم و محيط پيرامونش ميباشد. او قصد داشت تا يك مكعب را بر فراز علفزار قرار دهد. هندسه انساني بر فراز هندسه طبيعي. فرم مركزي در مركز يك سايت مركزي قرار گرفته است. يك فرم افقي در ميان يك مكان افقي. لوكوربوزيه قصد داشت تا يك تأكيد ممتد را نسبت به اين فرم، فراهم آورد.
قسمت ورودي با توجه به قدرت چرخش يك ماشين و با توجه به پويايي بنياني ميان احجام منفي و راستگوشه، شكل گرفته است كه اين نشانگر تلاش لوكوربوزيه براي تحقق بيان معمارانهي انگارهي ماشين در اين ويلاست.
چيدمان اصلي فرمها و سازهها بسيار ساده است. يك مكعب كمارتفاع و تقريباً مربعي شكل در پلان داراي پنجرههاي طولاني در چهارسمت خود بوده و توسط پيلوت از روي زمين بالا آمده است. اندازه اين مكعب توسط دو عامل ثابت تعيين ميشود؛ حداكثر شيب رامپ پياده و حداقل شعاع گردش اتومبيل درست مانند موضوعات يك نقاشي سبك پيوريست. اين رامپ و فضاي گردش اتومبيل بايد در قالبي كه توسط مكعب كلي طراحي تعريف ميشد، جاي ميگرفت. ديوار پردهاي منحني شكل كه بر روي اتاق آفتابگير بالاي سقف، سايه مياندازد و مشخصهي شبيه يك كشتي به ويلا ميدهد، تنها چيزي است كه از سوئيت و اتاقخواب اصلي طبقه دوم در طرح اصلي باقي مانده است. اين نكته قابل ذكر است كه در طرح نهايي، فضاي كمي كاملاً محصور شده و قابل استفاده براي كارفرما است. بدون احتساب پاركينگ و اتاقهاي خدمه واقع در طبقه همكف، فضاي قابل استفاده شخصي تنها شامل سالن، سه اتاقخواب، يك اتاق مخصوص خانم خانه، دو حمام و يك آشپزخانه است. تمامي اين فضاها در يك تراز قرار دارند و اكثر فضاهاي باقيمانده به تراس اختصاص داده شده و به عنوان يك اتاق بدون سقف و گسترشي از اتاق مخصوص خانم خانه محسوب ميشود كه مسقف بوده؛ اما بازشويي به سمت تراس دارد.
رامپ نكتهاي كليدي در اين طرح است كه از هال ورودي تماماً شيشه برخاسته و با طي كردن دو سطح به طبقه اصلي ساختمان ميرسد، جايي كه رامپ به تراس ميرسد و از آنجا دو طبقه ديگر تا رسيدن به اتاق آفتابگير طبقه بالا ادامه مييابد. عنصر همراه اين رامپ كه يك پلكان مارپيچ ميباشد؛ اگرچه عنصري زيباست؛ اما فقط براي استفاده خدمه به عنوان ميانبر به كار ميرود. موزائيككاري قطري كف هال ورودي ديوار تمامشيشهاي كه كاربري سالن و تراس را جدا كرده و از نظر فضايي به يكديگر پيوند ميدهد. صندلي كاشيكاري شدهي حمام خانم ساوا محدوده پلكان مارپيچ كه شبيه دودكش كشتي است و نيز پنجره بدون شيشهاي در اتاق آفتابگير بالا كه مسير پياده را در بالاي رامپ با قاب، ديد زيبايي از دره سين در دوردست به انتها ميرساند.
ارتباط فضايي ميان سالن، تراس، تراس سرپوشيده و خطوط مايل، معرف رامپ نوع ديگري از سازماندهي را به نمايش ميگذارند. جعبه گل و ميز داخل تراس حالت رايج در كليت بنا را تكرار ميكند. مربع تركيب شده با جعبه گل درون تراس نورگير سقفي گاراژ طبقه پايين است. حجم كمد مشابه يك ديواره فضاي داخل اتاقخواب را ترسيم ميكند. طاقچههاي زير پنجرهها و درون كمد، يك سطح افقي پيوسته را به وجود ميآورد. حمام و تراس اصول سلامتي، نياز به آفتاب، هوا و نظافت را به گونهاي نمادين به نمايش ميگذارند. فرم و فضا با پديد آوردن انواع مختلفي از حصارها، گشودگيها و فعل و انفعالهاي فضايي، واسطههاي بيان ارتباط بنا و محيط پيرامون هستند. ديوار شيشهاي فضاي ورودي ارتباط ميان فضاي داخل و خارج را برقرار ميسازد. پيوستگي فضايي درجات مختلفي از محدوديت را معرفي ميكند. سطح سقف و خلوص هندسي موجود در ويلا در مفاهيم عقلاني و خلوص منطقي معماري، نمادين لوكوربوزيه را نشان ميدهد. با توجه به آنچه پيش آمد، ميتوان نتيجه گرفت نظم و وضوح بازتابهاي تفكرات او درباره معماري اين دوره بودهاند. ايدهآل او در اين دوره، رسيدن به ساختاري قابل قياس با كارآيي و دقت ماشين بود. فرم و مصالح معرف مفاهيم نمادين هر طبقهي ويلا، بازندودي از گرايش لوكوربوزيه به سوي ماشين هستند. حجم ورودياي كه موتور ماشين را به ياد ميآورد. تراسبام، كشتيهاي اقيانوسپيما را تداعي ميكند و محدوده نشيمن، معرف از دست رفتن صورتهاي متداول فرم و فضا و ماحصل ظهور نوع جديدي از آزادي انساني است، انساني نوين كه حيات كلاسيك خود را در همگني با ماشين ميجويد.
نوشـــــــــــته ی :
نیلوفر فروتن -
خــلـاصــــــــــــــه : این مقاله شامل پاره ای از زندگی نامه لوکوربوزیه ، مقایسه وی با دیگر معماران هم عصر او ، نحوه و سبک کار او و در آخر پرداختن به ویلاساوا و بحث در مورد جزئیات آن است.
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 2 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات نیلوفر فروتن
لوكوربوزيه كه بيش از 50 سال احتمالاً پيش از هر معمار ديگري در عرصه معماري مدرن ميدرخشيد، در آغاز جواني پس از اتمام يك مدرسه حرفهاي به معماري روي آورد و در عمر هفتاد و چند ساله خود دمي از معماري غفلت نكرد و با اينكه هرگز آموزش رسمي از هيچ معماري نگرفت، خود معلم و راهبر صدها معمار در اقصي نقاط جهان از ژاپن و هند گرفته تا آن سوي ديگر جهان يعني برزيل شد.
عليرغم انتقاداتي كه در سالهاي اخير از لوكوربوزيه شده است، تنها لوكوربوزيه و معدود ديگري از اين هنرمندان بودند كه با خلاقيت واقعي و تلاشي مستمر ايدهها و ايدهآلهاي انساندوستانه و صحيحي را به منظور هرچه بهتر ساختن محيطهاي انساني اشاعه دادند؛ اما با اين حال، كساني هستند كه از كار لوكوربوزيه ايراد بگيرند. به طور مثال، ايرادي كه ونتوري به لوكوربوزيه ميگيرد اين است كه وي معماري را بس ساده گرفته و صرفاً به فرمهاي اصلي مانند مكعب و مخروط و استوانه توجه داشته است.
از نمونههاي آثار لوكوربوزيه، ميتوان به ويلاشواب، ويلا درواگرسون، ويلا لاروش، ويلا ايستاين، ويلا شودان و خوابگاههاي دانشجويان سوئيس اشاره كرد. تأثير وي بر معماري مدرن پايدار است و گاه حتي در آثار معماراني كه به ظاهر او را رد ميكنند يا در جستجوي مفرهايي تازه براي معماري مدرناند، باقي است. وي در زمان خودش از جديدترين و خاصترين متريالها استفاده كرد كه زياد معمول نبود و دو عنصر مهم و تأثيرگذار در معماري او، نور و زمان بودند. او همواره از سهم عمدهي اين دو عنصر مهم و تأثيرگذار در معماري و در ساختمانهاي باستاني به نيكي ياد ميكرد.
لوكوربوزيه همچنين در ارتباط با محدودهي مشخص از زمان، پيش از آنكه حضور نور معنا و جلوهي متعادلتري در تركيببندي بصري خود ارائه دهد، اينچنين مينويسد: به تصوير درآمدن محور در محيط پيرامون آثار معماري شايد مظهري از اولين انديشه انساني باشد. اين نكته اولين رفتار انسان را در طبيعت نشان خواهد داد. كودكان نيز به صورت ذاتي در امتداد محور پيشروي خود حركت خواهند كرد. تلاش در حركت انسان و رفتارهاي هيجاني نيز برپايه محور خود شكل خواهد گرفت، محور اولين قانون ثبت شده معماري است تا براي شروع هر فعاليت معماري نظم را برقرار سازد. اساساً معماري برپايه همين محورها استوار است. لوكوربوزيه معماري را تجربه مخاطب از زمان ميداند؛ همچنان تأثيرپذيري او از بازديد كه به گمان بسياري آكروپليس را نشان ميدهد.
غالب تاريخنگاران، لوكوربوزيه را در بازهي زماني به دو لوكوربوزيه كلاسيك و رمانتيك قابل تفكيك ميدانند. در بررسي لوكوربوزيه كلاسيك، ميتوان به يكي از نمونههاي شاخص آثار او، ويلا ساوا اشاره كنيم. ويلا ساوا ايدهي رهايي از خاك از نظر لوكوربوزيه را به نمايش ميگذارد و به او اجازه ميدهد تا مسكن ايدهآل دههي 1920 تا 1930 را طراحي نمايد. او ايدههاي بيان شده در مدل خانه سيتروهان را تكميل نمود و در مجموعه خانههاي اين دهه مورد استفاده قرار داد. ويلا ايدهآلهاي كلاسيك لوكوربوزيه را نمايان ميسازد، ايدهآلهايي كه برگرفته از احترام او به پارتنون ميباشد. ويلا ساوا شبيه يك ويلاي رنسانس داراي فرم مركزي است و مانند معابر در يك دورنماي وسيع و بر فراز پيلوتي؛ نمونه معاصر ستونهاي كلاسيك، قرار گرفته است. ويلا علاوه بر دارا بودن مفاهيم معاصر و تاريخي نمادي از سيستم تفكرِ متقدّم به لوكوربوزيه است.
در مرحله اول، او هر بنا را جزئي از شهر تخيلي خود ميداند؛ ثانياً ميكوشد تا نشان دهد كه چگونه معماري، فيزيك و فرهنگ زندگي را غنا ميبخشد. واسطه ظهور تفكر او يك فرم هندسي كنترل شده و داراي ارتباطات منحصر به فرد با طبيعت است. زماني كه ويلا ساوا ساخته شد، پواسي شهر كوچكي در شمال غربي پاريس بود. سايت ويلا علفزاري واقع در حومه شهر بود كه توسط انبوهي از درختان محصور شده و داراي چشماندازهاي مناسبي به سوي شمال غرب بود. ويلا ساوا آخرين و بهترين ويلاي سبك پيوريست براي جلوه دادن اختراعاتي است كه لوكوربوزيه قبلاً در موضوعات متعدد تست و تصحيح كرده بود.
آنچه كه او به عنوان پنج نكته در معماري جديد ذكر كرده بود، يعني پيلوت، باغچه بام، پلان باز، نماي آزاد و پنجرههاي كشيده، همگي در اين طرح همراه اين عنصر با مهارت طراحشان در حرفه خود با يكديگر به خوبي تركيب شدند. با كارفرمايي روشنفكر و متمول در يك سايت بدون محدوديت، تمامي شرايط براي خلق يك شاهكار آماده بود. اين اولين فرصت لوكوربوزيه براي طراحي ويلايي آزاد و بيپيرايه در مقياسي بزرگ بود كه از تمامي وجوه ديد داشت. در سال 1911 هجده سال پيش از به اجرا رسيدن ويلا ساوا، لوكوربوزيه سفرهايي را به تركيه، يونان و ايتاليا داشت. ساختمانهاي باشكوهي مانند كليساي سنت صوفيه در استانبول، پارتنون در آتن، پانتنون در رم و آثار شهر پمپي، تأثير شگرفي بر او گذاشتند و ايدههاي آثار بعدي او را رقم زدند. لوكوربوزيه به تناوب، نكاتي را كه در سفرش مشاهده كرده بود، در دفترش يادداشت كرد؛ اگرچه در طراحي ويلا ساوا كمتر به وجوه بصري آن پرداخته شده؛ اما به شكلي واضح به نظر ميرسد لوكوربوزيه در پروسه طراحي خود در تعامل و معماري معابد يونان باستان قرار داشته است. كالبد ويلا ساوا، ستونهايي را دارد كه به واسطه آنها از روي زمين برخاسته و از مكاني بر فراز محيط پيرامون خود ايستاده است.
اين ساختمان صرفاً به عنوان محيطي براي زندگي شناخته نشده؛ بلكه به عنوان مكاني از ادراك انساني جدا از فرم و محيط پيرامونش ميباشد. او قصد داشت تا يك مكعب را بر فراز علفزار قرار دهد. هندسه انساني بر فراز هندسه طبيعي. فرم مركزي در مركز يك سايت مركزي قرار گرفته است. يك فرم افقي در ميان يك مكان افقي. لوكوربوزيه قصد داشت تا يك تأكيد ممتد را نسبت به اين فرم، فراهم آورد.
قسمت ورودي با توجه به قدرت چرخش يك ماشين و با توجه به پويايي بنياني ميان احجام منفي و راستگوشه، شكل گرفته است كه اين نشانگر تلاش لوكوربوزيه براي تحقق بيان معمارانهي انگارهي ماشين در اين ويلاست.
چيدمان اصلي فرمها و سازهها بسيار ساده است. يك مكعب كمارتفاع و تقريباً مربعي شكل در پلان داراي پنجرههاي طولاني در چهارسمت خود بوده و توسط پيلوت از روي زمين بالا آمده است. اندازه اين مكعب توسط دو عامل ثابت تعيين ميشود؛ حداكثر شيب رامپ پياده و حداقل شعاع گردش اتومبيل درست مانند موضوعات يك نقاشي سبك پيوريست. اين رامپ و فضاي گردش اتومبيل بايد در قالبي كه توسط مكعب كلي طراحي تعريف ميشد، جاي ميگرفت. ديوار پردهاي منحني شكل كه بر روي اتاق آفتابگير بالاي سقف، سايه مياندازد و مشخصهي شبيه يك كشتي به ويلا ميدهد، تنها چيزي است كه از سوئيت و اتاقخواب اصلي طبقه دوم در طرح اصلي باقي مانده است. اين نكته قابل ذكر است كه در طرح نهايي، فضاي كمي كاملاً محصور شده و قابل استفاده براي كارفرما است. بدون احتساب پاركينگ و اتاقهاي خدمه واقع در طبقه همكف، فضاي قابل استفاده شخصي تنها شامل سالن، سه اتاقخواب، يك اتاق مخصوص خانم خانه، دو حمام و يك آشپزخانه است. تمامي اين فضاها در يك تراز قرار دارند و اكثر فضاهاي باقيمانده به تراس اختصاص داده شده و به عنوان يك اتاق بدون سقف و گسترشي از اتاق مخصوص خانم خانه محسوب ميشود كه مسقف بوده؛ اما بازشويي به سمت تراس دارد.
رامپ نكتهاي كليدي در اين طرح است كه از هال ورودي تماماً شيشه برخاسته و با طي كردن دو سطح به طبقه اصلي ساختمان ميرسد، جايي كه رامپ به تراس ميرسد و از آنجا دو طبقه ديگر تا رسيدن به اتاق آفتابگير طبقه بالا ادامه مييابد. عنصر همراه اين رامپ كه يك پلكان مارپيچ ميباشد؛ اگرچه عنصري زيباست؛ اما فقط براي استفاده خدمه به عنوان ميانبر به كار ميرود. موزائيككاري قطري كف هال ورودي ديوار تمامشيشهاي كه كاربري سالن و تراس را جدا كرده و از نظر فضايي به يكديگر پيوند ميدهد. صندلي كاشيكاري شدهي حمام خانم ساوا محدوده پلكان مارپيچ كه شبيه دودكش كشتي است و نيز پنجره بدون شيشهاي در اتاق آفتابگير بالا كه مسير پياده را در بالاي رامپ با قاب، ديد زيبايي از دره سين در دوردست به انتها ميرساند.
ارتباط فضايي ميان سالن، تراس، تراس سرپوشيده و خطوط مايل، معرف رامپ نوع ديگري از سازماندهي را به نمايش ميگذارند. جعبه گل و ميز داخل تراس حالت رايج در كليت بنا را تكرار ميكند. مربع تركيب شده با جعبه گل درون تراس نورگير سقفي گاراژ طبقه پايين است. حجم كمد مشابه يك ديواره فضاي داخل اتاقخواب را ترسيم ميكند. طاقچههاي زير پنجرهها و درون كمد، يك سطح افقي پيوسته را به وجود ميآورد. حمام و تراس اصول سلامتي، نياز به آفتاب، هوا و نظافت را به گونهاي نمادين به نمايش ميگذارند. فرم و فضا با پديد آوردن انواع مختلفي از حصارها، گشودگيها و فعل و انفعالهاي فضايي، واسطههاي بيان ارتباط بنا و محيط پيرامون هستند. ديوار شيشهاي فضاي ورودي ارتباط ميان فضاي داخل و خارج را برقرار ميسازد. پيوستگي فضايي درجات مختلفي از محدوديت را معرفي ميكند. سطح سقف و خلوص هندسي موجود در ويلا در مفاهيم عقلاني و خلوص منطقي معماري، نمادين لوكوربوزيه را نشان ميدهد. با توجه به آنچه پيش آمد، ميتوان نتيجه گرفت نظم و وضوح بازتابهاي تفكرات او درباره معماري اين دوره بودهاند. ايدهآل او در اين دوره، رسيدن به ساختاري قابل قياس با كارآيي و دقت ماشين بود. فرم و مصالح معرف مفاهيم نمادين هر طبقهي ويلا، بازندودي از گرايش لوكوربوزيه به سوي ماشين هستند. حجم ورودياي كه موتور ماشين را به ياد ميآورد. تراسبام، كشتيهاي اقيانوسپيما را تداعي ميكند و محدوده نشيمن، معرف از دست رفتن صورتهاي متداول فرم و فضا و ماحصل ظهور نوع جديدي از آزادي انساني است، انساني نوين كه حيات كلاسيك خود را در همگني با ماشين ميجويد.