- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
از نشانه های موجود پیداست که در دوران اشکانی یکی از ایزدان مهم ایزد بهرام بوده است که نقش تعیین کننده ای در فرهنگ دینی ایشان داشته است. در پیوند با اسب(که برای اشکانیان جایگاه ویژه ای داشت و می توانست به راحتی به آیین های مذهبی رخنه کند) و ایزد بهرام، گزارشی زیبا ز تاسیتوس داریم که در پردازش به دین و باورهای اشکانیان بسیار گران بها است :
« گودرز اشکانی با قربانی برای خدایان محلی، هرکولس(ایزد بهرام) را سرور خدایان می نامد. خدایی که در فاصله ای معین به خواب مغان می آید و به آنان هشدار می دهد که شماری از اسبان را در کنار معبد او برای شکار آماده نگه دارند. این اسب ها با ترکش های پرتیر و بدون سوارکار برای شکار به جنگل رها می شوند و شب هنگام، درحالی که ترکش هایشان خالی است از شکار بازمی گردند. در رویای دوم، شبانه هرکولس، دیوان و ددان کشته شده را که در مسیر اسبان بر زمین افتاده اند به روحانیان نشان می دهد . »
ظاهرا این برداشت آیینی که اسب نابود کننده ددان شناخته می شود ارتباط نزدیکی با ایزد بهرام دارد.هر جا که زندگی قومی بر اساس سوارکاری استوار بوده است، با خدایان سوار سر و کار داریم. از دل تراکیه ای ها و سرمت های روسیه جنوبی در غرب تا سکاهای مرز هند در شرق نمونه هایی از این خدایان سوارند. چنین پیداست که آبشخور داستانی که تاسیتوس در ارتباط با گودرز و اسب می آورد روایتی ایرانی بوده است و آدمی را یاد گودرز و گیو و بیژن و دیگر گودرزیان می اندازد. صفا در این مورد می گوید :
« گویا یکی از جهات نفوذ گودرز و خاندان او در روایات ملی و کتب مذهبی دوره ساسانی همین بهرام باشد. زیرا به نظر موبدان و روحانیان زرتشتی حرمت و اهمیت بسیاری برای او قائل بودند. ( ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، 555 به بعد) » .
گودرز پیر و پسران او در شاهنامه نیز در شمار پهلوانان و دلاوران نیکونهاد آمده اند. جالب است که نام یکی از پسران گودرز در شاهنامه بهرام است. همین نشانه کوچک بر اعتبار گزارش تاسیتوس می افزاید. و این هم جالب که خاندان گودرز که نسبش به کاوه آهنگر می رسد، پس از خاندان رستم دلاورترین و حماسه سازترین خاندان هستند. به این ترتیب روایت های در پیوند با گودرز ناگفته تا حدودی نگرش دینی اشکانیان اشکانیان را فاش می کند .
به نظر می رسد که در دوره آزادی اشکانی بسیاری از ایزدان ایزدکده های کهن ایران به بدنه دین اشکانی پیوند خورده اند و ماندگار شده اند. بنابراین نباید در شناخت باورهای مردم روزگار اشکانی، سرگذشت گودرز را در شاهنامه که از دین دوره اشکانی چشم اندازی کمرنگی برجای گذاشته است را حذف کرد .
در این جا اشاره به این نکته ضروری است که مورخ تاریخ باستان باید در انتساب یک آیین به دوره ای از تاریخ بسیار محتاط باشد و نباید چنین باشد که چون مورخ در تنگنای کمبود منابع و اسناد قرار دارد، در جایی که به رفتاری آیینی برخورد، آن را بی درنگ از آن دوره ای خاص بداند. زیرا ممکن است این رفتار آیینی ریشه ای کهن داشته باشد. برای نمونه در مطلبی که در مورد گودرز گذشت باید توجه داشت که قربانی کردن اسب ها از دیرباز و از دوره یشت ها وجود داشته است. بنابراین وقتی تاسیتوس گزارشی درباره قربانی اسب می دهد باید توجه داشت که با یک آیین کهن رو به رو هستیم. این نمونه نشان می دهد که بررسی اوضاع و احوال دینی دوره ای باستانی چقدر دشوار است!
« گودرز اشکانی با قربانی برای خدایان محلی، هرکولس(ایزد بهرام) را سرور خدایان می نامد. خدایی که در فاصله ای معین به خواب مغان می آید و به آنان هشدار می دهد که شماری از اسبان را در کنار معبد او برای شکار آماده نگه دارند. این اسب ها با ترکش های پرتیر و بدون سوارکار برای شکار به جنگل رها می شوند و شب هنگام، درحالی که ترکش هایشان خالی است از شکار بازمی گردند. در رویای دوم، شبانه هرکولس، دیوان و ددان کشته شده را که در مسیر اسبان بر زمین افتاده اند به روحانیان نشان می دهد . »
ظاهرا این برداشت آیینی که اسب نابود کننده ددان شناخته می شود ارتباط نزدیکی با ایزد بهرام دارد.هر جا که زندگی قومی بر اساس سوارکاری استوار بوده است، با خدایان سوار سر و کار داریم. از دل تراکیه ای ها و سرمت های روسیه جنوبی در غرب تا سکاهای مرز هند در شرق نمونه هایی از این خدایان سوارند. چنین پیداست که آبشخور داستانی که تاسیتوس در ارتباط با گودرز و اسب می آورد روایتی ایرانی بوده است و آدمی را یاد گودرز و گیو و بیژن و دیگر گودرزیان می اندازد. صفا در این مورد می گوید :
« گویا یکی از جهات نفوذ گودرز و خاندان او در روایات ملی و کتب مذهبی دوره ساسانی همین بهرام باشد. زیرا به نظر موبدان و روحانیان زرتشتی حرمت و اهمیت بسیاری برای او قائل بودند. ( ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، 555 به بعد) » .
گودرز پیر و پسران او در شاهنامه نیز در شمار پهلوانان و دلاوران نیکونهاد آمده اند. جالب است که نام یکی از پسران گودرز در شاهنامه بهرام است. همین نشانه کوچک بر اعتبار گزارش تاسیتوس می افزاید. و این هم جالب که خاندان گودرز که نسبش به کاوه آهنگر می رسد، پس از خاندان رستم دلاورترین و حماسه سازترین خاندان هستند. به این ترتیب روایت های در پیوند با گودرز ناگفته تا حدودی نگرش دینی اشکانیان اشکانیان را فاش می کند .
به نظر می رسد که در دوره آزادی اشکانی بسیاری از ایزدان ایزدکده های کهن ایران به بدنه دین اشکانی پیوند خورده اند و ماندگار شده اند. بنابراین نباید در شناخت باورهای مردم روزگار اشکانی، سرگذشت گودرز را در شاهنامه که از دین دوره اشکانی چشم اندازی کمرنگی برجای گذاشته است را حذف کرد .
در این جا اشاره به این نکته ضروری است که مورخ تاریخ باستان باید در انتساب یک آیین به دوره ای از تاریخ بسیار محتاط باشد و نباید چنین باشد که چون مورخ در تنگنای کمبود منابع و اسناد قرار دارد، در جایی که به رفتاری آیینی برخورد، آن را بی درنگ از آن دوره ای خاص بداند. زیرا ممکن است این رفتار آیینی ریشه ای کهن داشته باشد. برای نمونه در مطلبی که در مورد گودرز گذشت باید توجه داشت که قربانی کردن اسب ها از دیرباز و از دوره یشت ها وجود داشته است. بنابراین وقتی تاسیتوس گزارشی درباره قربانی اسب می دهد باید توجه داشت که با یک آیین کهن رو به رو هستیم. این نمونه نشان می دهد که بررسی اوضاع و احوال دینی دوره ای باستانی چقدر دشوار است!