VIP همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
هرمسیه

220px-Hermesmage.jpg

هرمس تریسمجیستوس
220px-Caduceus.svg.png

کادوسس سمبل هرمسیه.
هرمسیه (به انگلیسی:Hermeticism, Hermetism) فلسفه و مذهبی است که بر اساس نوشته‌های هرمس تریسمجیستوس ایجاد شد. این مکتب بر جنبش‌های عرفانی غرب بسیار تأثیر داشته و در دوره رنسانس و روشن زائی مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است. طبق برخی روایات هرمسیه در واقع ریشه اصلی تمامی دینهاست که از زمان‌های بسیار قدیم توسط خداوند به مردم داده شده‌است. بسیاری از مسیحیان نظیر امرسون، لاکتانتیوس، توماس آکیناس، آگوستین، گیوردانو برونو، مارسیلو فیسینو، کامپانلا و جیووانی پیکو دلا میراندولا معتقد بودند که هرمس تریسمجیستوس پیامبر غیرابراهیمی حکیمی بود که ظهور مسیحیت را پیش‌بینی کرده بود. اینکه هرمس را تریسمجیستوس گویند به لوح زمرد و این ادعایش که سه قسمت حکمت را داراست بر می‌گردد. بیشتر اهمیت هرمسیه در ارتباط آن با گسترش علم نوین در بین سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی است. ایده‌های هرمس باعث شد توجه به تأثیر گذاشتن و کنترل طبیعت در بین محققان ایجاد شود و بسیاری به سحر علاقه پیدا کردند تا بتوانند به وسیله آن طبیعت را آزمایش کنند. از این رو جنبه‌های عملی هرمسیه باعث جلب توجه دانشمندان شد. اسحاق نیوتن دانشمند معروف انگلیسی، اعتقاد شدیدی به هرمسیه و یک مکتب واحد قدیمی داشت و وقت زیادی را به مطالعه آن اختصاص داد. بسیاری آثار نیوتن که درصد زیادی از آن‌ها هنوز هم چاپ نشده‌اند بر اساس مکتب هرمسیه است که در آن روش‌های کنترل طبیعت و تأثیرگذاری بر ستارگان و نیروهای طبیعی شرح داده شده‌است.

محتویات
  • ۱ ریشه
  • ۲ تاریخچه
  • ۳ رنسانس
  • ۴ فلسفه
    • ۴.۱ مکتب اصلی
    • ۴.۲ از بالا، به پایین
    • ۴.۳ سه قسمت حکمت
  • ۵ انجمنهای مخفی
    • ۵.۱ چلیپای گلگون
    • ۵.۲ سازمان هرمسی پگاه زرین
  • ۶ منابع
ریشه
هرمسیه ریشه در نام هرمس، از خدای یونانیان دارد. هرمس که در واقع نسخه یونانی خدای مصریان قدیم، توث است مرتبط با حکمت بوده‌است.

تاریخچه
مکتب هرمسیه به زمان‌های بسیار قدیم بازمی‌گردد و به‌طور موازی با مسیحیت، گنوسیسزم، فلسفه نوافلاطونی وفلسفه‌های یونانی گسترش یافت. بیشتر کتاب‌های اصلی هرمسیه که در دوره رنسانس مورد توجه قرار گرفتند در بین قرن‌های ۳ تا ۷ میلادی نوشته شده‌اند. این نوشته‌ها در مورد وحدانیت خدا صحبت کرده و به پاکسازی روح توجه می‌کنند و از سنتهای بت پرستان نظیر مقدس دانستن شمایل‌ها طرفداری می‌کنند. بیشتر این نوشته‌ها از حکمت باطنی می‌گویند. بعضی از این کتاب‌ها از نابودی حکومت رومیان بر مصر و قدرت گرفتن مجدد دین مصر قدیم می‌گویند.

رنسانس
نوشته‌های هرمسی مجدداً در سال ۱۴۶۰ میلادی به وسیله کشیش ی لئوناردو دا پاستویانام باری دگر به دنیای غربوارد شد. او متنهای هرمسی را به اروپا آورد و به لاتین ترجمه کرد. به دنبال متون هرمسی در تمامی منطقه قستنطنیه گشت. در سال ۱۶۱۴ ایزاک کاسوبون زبانشناس سوییسی نوشت که بسیاری از نوشتارهای هرمسی احتمالاً در قرن ۲ و ۳ میلادی نوشته شده‌اند. در سال ۱۹۴۵ نوشتارهای هرمسی در کتابخانه نگ حمدی یافت شدند.

فلسفه
در هرمسیه خداوند واحد است. خدا در هرمسیه منزه است و بر تمامی دنیا برتری دارد؛ ولیکن برخلاف ادیان ابراهیمی با پیامبران خاصی مرتبط نیست.

مکتب اصلی
هرمسیه اعتقاد دارد که ریشه تمامی ادیان یک اعتقاد واحد است. از این رو مسیحیانی که به هرمسیه روی می‌آوردند اعتقاد داشتند که هرمس الهرامسه انوش یا نوح یا یک کاهن مصری بوده‌است.

از بالا، به پایین
این لغات که در بین محفلهای سحرآمیز رایج بودند در نوشتارهای هرمسی یافت می‌شوند. این اعتقاد باور دارد که حوادث در این مرحله واقعیت با مراحل بالاتر در ارتباط است. از این رو ارتباطی بین هر آنچه در زمین اتفاق میفتد و هر آنچه در آسمان اتفاق میفتد وجود دارد. پس اگر آسمانها فهمیده شوند زمین نیز فهمیده می‌شود و اگر زمین فهمیده شود آسمان فهمیده می‌شود. تمامی اتفاقها در ابعاد مختلف با همدیگر در ارتباط هستند.

سه قسمت حکمت
  • کیمیا (اعمال خورشید): کیمیا تبدیل فلزات به طلا نیست بلکه عملی روحانی است. این علم دانش زنده شدن، مردن و دوباره زنده شدن را بیان می‌کند. مراحل مختلف خالص کردن فلزات مانند مراحل مختلف خالص کردن روح است. تکامل با کار بزرگ کیمیا صورت می‌گیرد.
  • اخترشناسی (اعمال ستارگان): هرمس ادعا می‌کند که زرتشت این قسمت حکمت را کشف کرد و به مردم یاد داد. بر اساس این ایده حرکت سیاره‌ها در آسمان معنی بیشتری از قوانین فیزیکی دارند و ذهن کامل (خداوند) را نشان می‌دهند. حرکت سیاره‌ها بر روی زمین تأثیر دارد ولیکن اعمال را تعیین نمی‌کند. حکمت با کشف کردن این تأثیرها و استفاده از آن‌ها صورت می‌گیرد.
  • تئورجی (اعمال خدایان): این قسمت استفاده از سحر را بیان می‌کند. دو نوع سحر وجود دارد. سحر سیاه که بر اساس کمک گرفتن از ارواح شیطانی است و سحر سفید که از ارواح پاک کمک می‌گیرد.
انجمنهای مخفی
از زمانی که فلسفه هرمسیه توسط کلیسا طرد شد به زیرزمین رفت. جیوانی پیکو دلا میراندولا که تلاش می‌کرد کابالای یهودی را با عرفان مسیحی پیوند دهد هرمسیه را به اروپاییان در دوره رنسانس تدریس می‌کرد.

چلیپای گلگون
چلیپای گلگون یک سازمان مخفی بود که در قرن ۱۷ فعال بود. این سازمان در آلمان شکل گرفت و بر اساس فلسفه هرمسیه بود. روش این سازمان بر سه اساس فلسفه، کابالا و سحر الهی بود. علامت آن یک گل رز (سمبل روح) و یک صلیب (سمبل بدن) بود.

سازمان هرمسی پگاه زرین
پگاه زرین یک سازمان مخفی بود که در انگلستان شکل گرفت. فلسفه آن ترکیبی از کیمیا، کابالا، سحر هرمس و علوم خفیه بود. پگاه زرین بسیار مخفی بود و اسرار خود را به شدت محافظت می‌کرد؛ ولیکن بسیاری از اسرار آن توسط آلیستر کراولی و ایزرائیل ریگاردی به صورت کتاب نوشته شدند.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    کاتاریسم

    200px-Cathar_cross.svg.png

    نماد کاتارها
    کاتاریسم(به انگلیسی: Catharism) برگرفته از واژه یونانی katharoi به معنای پاک و خالص اطلاقی است به فرقه ای مسیحی که در اواخر قرن دوازدهم در ناحیه ای از جنوب فرانسه به نام لانگدوک شکل گرفت.کاتارها مدعی بودند که به مسیحیت راستین نخستین،درست به روشی که عیسی آموخته عمل می کنند[۱] در اواخر سده دوازدهم و اوایل سده سیزده با ظهور گروه های گوناگون مسیحی کاتار که در واقع برخاسته از برداشت های گوناگون از مانویت بودند،بحرانی اروپای جنوبی را فراگرفت.آنان به طور خلاصه بدین اصل معتقد بودند که چون یک منشا و علت برای هرآنچه که در جهان خیر و روحانی است وجود دارد باید مبدا و اصل مجزایی نیز برای همه آنچه که شر است وجود داشته باشد.خدایی که خیر مطلق است نمی تواند مبین فساد اعیان مادی یا فساد اخلاقی افراد بشر باشد.از آنجا که فساد اخلاقی اغلب با میل شخص به اجسام مادی سروکار دارد، شر و سپهر مادی باید سرچشمه و اصلی متفاوت از سپهر روحانی داشته باشد. در نتیجه باید خدا یا فرشته شری باشد که همچون اصل و مبدا و علت سپهر مادی و هرآنچه که شر است عمل کند.[۲]در این مذهب اعتقاد به دو خدا و همچنین رگه‌هایی از عرفان دیده می‌شود. این مذهب در قرنهای دوازده و سیزده به سرعت در حال گسترش بود که البته سرکوب این مذهب از سوی کلیسای کاتولیک با جهاد آلبیگایی صورت گرفت که این وقایع به تشکیل دستگاه تفتیش عقاید کمک شایانی کرد. گفته می‌شود که این مذهب در اعتقادات فرقه‌هایی مانند پولیسیان‌ها در ارمنستان و بوغومیلیه در بلغارستان ریشه دارد؛ اگرچه مسئله علل و ریشه‌های این مذهب هنوز به درستی روشن نیست.[۳]

    معرفی کاتاریسم
    مانند بسیاری دیگر از مذاهب و فرقه های سده های میانه، این مذهب نیز مکتبهای متفاوت فراوانی داشته، چه برخی به دوگانه انگاری اعتقاد داشتند؛ بدین معنا که یک خدای نیک و یک خدای پلید بر جهان حکم می‌رانند. برخی دیگر شکلی عرفانی از این مذهب را اجرا میکردند و حتی گروهی سختگیر و مذهبی در این بین بودند که البته همواره مرز خود را با کاتولیکها حفظ می‌کردند. در این بین اعتقاد به دوگانه گرایی رایجترین نوع کاتاریسم در بین پیروان این فرقه بوده. کاتارها به یک خدای مهربان و مقتدر واحد معتقد نبودند، بلکه به دو خدای متفاوت و همسنگ معتقد بودند و عقیده داشتند تمامی مادیات و آشفتگی ها و همچنین قدرت تحت احاطه خدایی پلید به اسم رکس‌موندی به معنای شاه دنیا می‌باشد و عالم روحانی و غیرمادی و عشق و محبت تحت احاطه خدای نیک قرار دارد. ناگفته پیداست که آنان معتقد به ناسازگاری و تعارض عشق و قدرت بودند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    بوغومیلیه

    300px-Spread_of_Paulicanism.png

    نقشهٔ پراکندگی بوغومیلیه، در نقشه ورود پولیسیان‌ها به بلغارستان و سپس مسیر پراکندگی اندیشهٔ بوغومیلیه نمایش داده‌شده‌است.(سده‌های ۱۰ تا ۱۵ میلادی)
    بوغومیلیه(به بلغاری: Богомилство) نام فرقه‌ای مانوی با جنبه های عرفانی و باورمند به ثنویت. اندیشهٔ بوغومیلیان از آمیـ*ـزش باورهای پولیسیان‌های ارمنی و کلیسای ارتدکس بلغار پدید آمده‌بود. این اندیشهٔ اصلاحی میان سال‌های ۹۲۷ تا ۹۷۰ میلادی در بلغارستان پدید آمد و در میان روس‌های کیفی، امپراتوری بیزانس، کرواسی، بوسنی، صربستان، ایتالیا و فرانسه پخش‌شد.

    بوغومیلیه هم به اینکه عیسی پسر خداوند است باور داشتند و هم دیدگاه‌های مانوی را. این گروه نام خود را از یک کشیش به نام بوگومیل که دانا به اندیشه‌های مانی بود و در زمان پتر یکم امپراتور بلغارستان در سدهٔ دهم میلادی می‌زیست وام گرفته‌اند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جنبش پاولیکیان

    جنبش پاولیکیان یا پولیسیان‌ها (به ارمنی Պավլիկյան շարժում - به انگلیسی Paulicianism)، جنبش گسترده دهقانی بود که از سده هفتم تا سده نهم میلادی به علت نابرابری‌های اجتماعی و حقوقی، بی عدالتی‌ها و ستم‌های گسترده پا گرفت و ادامه یافت.

    محتویات
    • ۱ جنبش‌های دهقانی در ارمنستان
    • ۲ پیش زمینه
    • ۳ عقاید پاولیکیان‌ها
    • ۴ پایان جنبش
    • ۵ جستارهای وابسته
    • ۶ منابع
    جنبش‌های دهقانی در ارمنستان
    از سده‌های چهارم و پنجم میلادی فئودال‌ها و اسقف‌ها و سران کلیساها بخش گسترده‌ای از خاک ارمنستان را به تیول (واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می‌آورد)، خود بدل کرده بودند. مرغوب‌ترین و حاصلخیزترین اراضی و مزارع کشور در اختیار بیش از پنجاه طایفه ناخاراری و کلیساها قرار داشت. وضع دهقانان آزاد و وابسته به زمین بی شباهت به وضع بردگان اعصار گذشته نبود. انواع مالیات‌ها که به بیش از ۳۰ نوع مالیات می‌رسید، روزگار را بر دهقانان و زخمتکشان ارمنی تلخ کرده بود. همین بی عدالتی‌ها و ستم‌ها بود که از سده هفتم تا یازدهم میلادی مایه چندین جنبش پرقدرت دهقانی شد که در میان آن‌ها جنبش‌های دهقانی موسوم به جنبش پاولیکیان و جنبش تندراکیان از اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ارمنستان برخوردار است.

    پیش زمینه
    این جنبش به مانند اکثر جنبش‌های صده‌های میانه دارای ظاهر ارتداد مذهبی بود. پاولیکیان‌ها معتقد بودند که همه افراد جامعه باید دارای حقوق برابر باشند؛ لذا قاطعانه حاکمیت فئودالی را نفی می‌کردند و بر ضد کلیسا و حقوق و مراسم آن اعتراض می‌کردند. ایدئولوژی این جنبش مستقیماً علیه فئودالیسم تبلیغ می‌کرد. بدنه جنبش را قشرهای گوناگون روستائیان و زحمتکشان چپاول شده شهری تشکیل می‌دادند. روحانیون ناراضی و اشراف ورشکسته نیز در جنبش سهم بسزایی داشتند. در جنبش پاولیکیان علاوه بر ارمنیان، یونانی‌ها، آشوری‌ها و عرب‌ها و افراد دارای ملیت‌های دیگر نیز مشارکت داشتند.

    پاولیکیان برای اشاعه عقاید و افکار خود مبلغینی داشتند که از روستایی به روستای دیگر و از یک آبادی به آبادی دیگر می‌رفتند و اصول و مبانی جنبش را به زبانی ساده برای مردم تشریح می‌کردند. این جنبش بویژه در اواخر سده هفتم و اوائل سده هشتم میلادی در ارمنستان شرقی اوج بیشتری گرفت.

    عقاید پاولیکیان‌ها
    از میان برداشتن نابرابری اقتصادی، اجتماعی و تأمین برابر حقوقی اقتصادی، بطور یکسان برای همه افراد جامعه اعم از زن و مرد، تقسیم منابع مادی جامعه بطور عادلانه و یکسان میان مردم و لزوم برخورداری برابر از مواهب اقتصادی، اجتماعی از جمله نظرات پاولیکیان‌ها بود. آن‌ها همچنین برای اعضای خود جوامع برابر حقوق موعظه می‌کردند و معتقد بودند که همه مردم مخلوق خدا هستند و در خلقت برابر آفریده شده‌اند و نباید میان آن‌ها نابرابری وجود داشته باشد. پاولیکیان‌ها خواهان برابر حقوقی زن و مرد بودند و ازدواج براساس قید و بندهای مادی و اقتصادی را نفی می‌کردند و طلب ازدواج آزادانه مبتنی بر عشق و علاقه طرفین بودند.

    پایان جنبش
    اسقف اعظم کلیسای ارمنی هوهانس اودزنه تسی با جلب حمایت خلیفه عرب و امیر ارمنیه دست به مبارزه دهشتناکی علیه پاولیکیان‌ها زد. کلیسا در مجمع خود در سال ۷۱۹ میلادی[۱] در دوین (شهر باستانی) قطعنامه مبارزه با پاولیکیان‌ها را تصویب کرد که در آن از جمله آمده بود:

    «بر مؤمنان قدغن می‌شود که به پاولیکیان این فرزندان شیطان پناه دهند و با آن‌ها تماس حاصل کنند.»

    برای کسانی که از این امر سرپیچی می‌کردند اشد مجازات اعمال می‌شد. در نتیجه پاولیکیان پس از تحمل رنج‌ها و صدمات بسیار و با توجه به محدودیت‌های شدید، از بخش شرقی ارمنستان به بخش غربی ارمنستان تغییر مکان دادند.

    جنبش پاولیکیان در ارمنستان غربی طولانی‌تر و نیرومندتر بود و بارها بدل به جنگ رهایی بخش اجتماعی بر ضد فئودال‌ها و سپاهیان بیزانس گردید. جنبش در سده نهم میلادی اعتلای بیش از بیش یافت و جوامع پاولیکیانی در نواحی کرانه‌های میانی رود فرات، سرزمین‌های وسیعی را در مرزهای بیزانس و خلفای عرب بخود اختصاص دادند. در دهه‌های ۵۰ و ۷۰ سده نهم سپاهیان مسلح پاولیکیان دست به جنگ‌های آزادیخواهانه برضد قوای نظامی بیزانس زدند. گرچه سرانجام باسیلیوس یکم جنبش پاولیکیان را در ارمنستان غربی و دیگر نواحی امپراتوری، در خون خفه کرد، اما در سده دهم میلادی پاولیکیان‌های مهاجرت کرده به تراکیه، فعالیت خود را ادامه دادند و ایدئولوژی آن‌ها پس از آن در سرزمین بالکان و برخی کشورهای اروپایی اشاعه پیدا کرد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جنبش تندراکیان

    جنبش تُندراکیان (به ارمنی Թոնդրակեաններ - به انگلیسی Tondrakians)، جنبش گسترده دهقانی بود که از سده دهم تا سده یازدهم میلادی به علت نابرابری‌های اجتماعی و حقوقی، بی عدالتی‌ها و ستم‌های گسترده پا گرفت و ادامه یافت؛ این جنبش ادامه جنبش پاولیکیان بود که از سده هفتم تا سده نهم صورت گرفته بود.

    محتویات
    • ۱ جنبش‌های دهقانی در ارمنستان
    • ۲ پیش زمینه
    • ۳ عقاید تندراکیان‌ها
    • ۴ رهبر جنبش
    • ۵ پایان جنبش
    • ۶ جستارهای وابسته
    • ۷ منابع
    جنبش‌های دهقانی در ارمنستان
    از سده‌های چهارم و پنجم میلادی فئودال‌ها و اسقف‌ها و سران کلیساها بخش گسترده‌ای از خاک ارمنستان را به تیول (واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می‌آورد)، خود بدل کرده بودند. مرغوب‌ترین و حاصلخیزترین اراضی و مزارع کشور در اختیار بیش از پنجاه طایفه ناخاراری و کلیساها قرار داشت. وضع دهقانان آزاد و وابسته به زمین بی شباهت به وضع بردگان اعصار گذشته نبود. انواع مالیات‌ها که به بیش از ۳۰ نوع مالیات می‌رسید، روزگار را بر دهقانان و زحمت‌کشان ارمنی تلخ کرده بود. همین بی عدالتی‌ها و ستم‌ها بود که از سده هفتم تا یازدهم میلادی مایه چندین جنبش پرقدرت دهقانی شد که در میان آن‌ها جنبش‌های دهقانی موسوم به جنبش پاولیکیان و جنبش تندراکیان از اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ارمنستان برخوردار است.

    پیش زمینه
    در سده‌های نهم و یازدهم میلادی بواسطه پیشرفت هرچه بیشتر مناسبات فئودالی، نابرابری‌های اجتماعی و حقوقی ژرفش روزافزون تری پیدا کرد. روند اسارت روستائیان توسعه یافت و بر شمار تهیدستان و بی چیزان افزوده تر شد؛ لذا اعتراضات جمعی روستائیان قوت و شدت بسیاری بخود گرفت. در اکثر نقاط ارمنستان جنبش‌های دهقانی پدیدار شد. برخی از این جنبش‌ها رنگ ارتداد مذهبی بخود گرفت و برخی دیگر به طور آشکارا به صورت طغیان‌های روستایی ضد فئودالی جلوه گر شد. در اوائل سده دهم، در سال‌های ۹۱۰ تا ۹۱۸ میلادی در روستاها و آبادی‌های مرکزی ارمنستان طغیان‌های دهقانی شدت هرچه بیشتری گرفت و روستائیان مسلحانه بر ضد فئودال‌های بزرگ به مبارزه برخاستند و کاخ‌ها و اراضی آن‌ها را نابود کردند.

    این طغیان‌ها که گاه گاه به طرز فجیعی سرکوب می‌شدند، تا اواخر سده دهم ادامه یافتند. در سال ۹۹۰ میلادی نیروهای نظامی سلطنتی بسیاری از شورشیان را قتل‌عام کردند و زمین‌های مصادره شده از سوی آنان را باز پس گرفتند. در صده‌های دهم و یازدهم میلادی جنبش موسوم به تُندراکیان دامنه خیلی وسیعی پیدا کرد. از آنجایی که مرکز اولیه این جنبش روستای تُندراک بود، به جنبش تُندراکیان معروف شد.

    عقاید تندراکیان‌ها
    تندراکیان‌ها که دارای عقاید فلسفی خاصی بودند با تشریفات زائد کلیسایی و مراسم اختراعی اسقف‌ها و کشیش‌ها و فئودالیسم کلیسایی مخالفت می‌ورزیدند و خواهان آن بودند که جامعه مسیحیت مانند سال‌های آغازینش، جامعه‌ای ساده و برابر حقوق باشد. تندراکیان‌ها هم مانند پاولیکیان‌ها با قید و بندهای ازدواج که بر موازین مادی استوار بود مخالف بودند و طلب می‌کردند که ازدواج زن و مرد نه براساس قید و بند مالی، بلکه از روی عشق و علاقه انسانی صورت پذیرد. تندراکیان‌ها علیه نابرابری و ستم اجتماعی و فئودالیسم طغیان می‌کردند و خواهان برابر حقوقی اجتماعی، اقتصادی و قضایی بودند. آن‌ها در اواخر سده نهم و اوائل سده دهم میلادی جوامعی برای خود تشکیل داده بودند که در آن جوامع برابری کامل حقوقی و اقتصادی رعایت می‌شد. آنان همچنین خواهان برابری حقوقی زن و مرد بودند، زنان بسیاری در این جنبش شرکت کردند.

    رهبر جنبش
    رهبر جنبش را مردی به نام سمبات زاره آوانتسی از آغاز به عهده داشت. وی که از خانواده اشرافی اما ورشکسته بود، در ایام جوانی مدتی در ایران زیسته و نزد موبدی به نام «مرجوسیک» علم نجوم آموخته و پیرامون فرقه‌های مرتد مذهبی تحقیقاتی به عمل آورده و اطلاعاتی از عقاید و افکار اجتماعی - فلسفی و مذهبی آن‌ها کسب کرده بود. سمبات پس از بازگشت به ارمنستان فعالیت خود را آغاز کرد و در روستاها و شهرها به تبلیغ عقاید خود پرداخت و طرفدارانی برای خود گرد آورد.

    اقامت سمبات در ایران باعث آشنایی او با عقاید مزدکیان شده و این آشنایی در افکار وی و از آن طریق در عقاید اقتصادی و اجتماعی تندراکیان تأثیر بسزایی نهاده است. چراکه برخی از اصول اعتقادی پاولیکیان و تندراکیان شباهت و همخوانی فراوانی با نظرات مزدکیان دارد.

    پایان جنبش
    جنبش تندراکیان بیش از صد و پنجاه سال ادامه یافت و حکومت مرکزی و فئودال‌ها و کلیسا با شرکت کنندگان در این جنبش هم همان تصفیه حساب‌های خونینی را کردند که با پاولیکیان کرده بودند. جنبش تندراکیان از لحاظ تاریخی در واقع ادامه جنبش پاولیکیان به حساب می‌آید. لیکن اگر جنبش پاولیکیان دارای ماهیت اجتماعی و آزادیخواهانه ملی بود و بر ضد سلطه امپراتوری بیزانس و اعراب مبارزه می‌کرد، جنبش تندراکیان دارای محتوای اجتماعی، اقتصادی و ضد فئودالی و عدالت خواهانه بود. چراکه در این دوره از تاریخ ارمنستان از استقلال سیـاس*ـی و حکومتی برخوردار بود.

    در ربع اول سده دهم، پس از سرکوب یک سری اعتراضات روستایی، جنبش تندراکیان به مدت کوتاهی دچار افول شد، اما از نیمه دوم همین سده دوباره اوج گرفت و تا اواسط سده یازدهم میلادی ادامه پیدا کرد و در بسیاری از روستاها و آبادی‌های ارمنستان گسترش یافت. در این دوره بیش از پانزده منطقه ارمنستان جوامع تندراکیان با ویژگی‌های خود تشکیل شده بودند. در ربع دوم سده یازدهم بر تعداد اینگونه جامعه‌ها افزوده شد و جنبش اوج بیشتری به خود گرفت. تندراکیان رفته رفته فئودال‌ها و کلیسای زمیندار ارمنستان و حاکم نشین‌های بیزانس را به وحشت انداختند و آن‌ها به فکر اتحاد با هدف سرکوب جنبش افتادند. سپاهیان بیزانس در آغاز سال‌های ۱۰۵۰ میلادی مرکز جنبش یعنی روستای تندراک و بقیه پایگاه‌های تندراکیان را ویران کردند و شورشیان را تار و مار کردند. پس از آن رفته رفته از دامنه جنبش کاسته شد و سرانجام نابود گردید. شرکت کنندگان در جنبش تندراکیان هم مانند اعضای جنبش پاولیکیان دارای وابستگی‌های اجتماعی متفاوتی بودند؛ در میان آن‌ها طیف وسیعی از روحانیون پایین رتبه و اشراف خرده پا و دهقانان و پیشه وران بی‌چیز به چشم می‌خورد که هریک اهداف خاص و منافع خود را دنبال می‌کردند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مندائیان

    «صبی» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای روستایی با این نام، صبی (زاوه) را مشاهده کنید.
    مندایی
    کل جمعیت

    ۷۵۰۰۰ (تخمین)

    نواحی با بیشترین جمعیت
    22px-Flag_of_Iraq.svg.png
    عراق ۷۰٬۰۰۰ (تا ۲۰۰۳)
    ۷٬۰۰۰ (از تاریخ ۲۰۱۰)
    22px-Flag_of_Iran.svg.png
    ایران ۱۰٬۰۰۰ تا ۲۰٬۰۰۰
    22px-Flag_of_Jordan.svg.png
    اردن ?
    22px-Flag_of_Syria.svg.png
    سوریه ?
    22px-Flag_of_Sweden.svg.png
    سوئد ۵٬۰۰۰
    22px-Flag_of_Australia.svg.png
    استرالیا ۳٬۵۰۰
    22px-Flag_of_the_United_States.svg.png
    ایالات متحده آمریکا ۱٬۵۰۰ تا ۲٬۰۰۰
    22px-Flag_of_the_United_Kingdom.svg.png
    بریتانیا ۱٬۰۰۰
    22px-Flag_of_Canada.svg.png
    کانادا ۲۵۰۰
    22px-Flag_of_Germany.svg.png
    آلمان ۱٬۲۰۰[۱]
    22px-Flag_of_Denmark.svg.png
    دانمارک ۲۰۰
    زبان‌های رایج
    زبان مندائی نو
    زبان‌های عربی و فارسی نیز رایج است.
    ادیان و مذاهب
    مندایی
    منداییان پیروان یحیای تعمیددهنده و یکی از اقلیت‌های مذهبی ایران، عراق و سوریه هستند. منداییان با نام صابئین نیز شناخته می‌شوند، و آنان را با فرقهٔ مغتسله پیوند داده‌اند؛ در حالی که این مکاتب نحله‌هایی مستقل اما مربوط به هم به‌شمار می‌روند. مغتسله فرقه‌ای مستقل بودند که اساسی‌ترین آیین‌شان غسل تعمید بود. اما منداییان همان‌گونه که گفته شد، پیروِ یحیی بودند که تعمیددهندهٔ مسیح بود.[۲] کیش مندایی در شمار مکتب‌های گنوسی می‌باشد.[۳]

    در بعضی سنت‌های اسلامی آنان را به اشتباه ستاره‌پرست دانسته‌اند.[۴] اما ایشان خود را پیروان یحیای پیامبر می‌دانند؛ و این حقیقت اصلی است؛ چراکه عده‌ای از ستاره پرستان اهل حران از ترس خلیفه مسلمین که با آنان اتمام حجت کرده بود خود را به دلیل اغماضی که قرآن نسبت به صابئین روا داشته بود صابئی خواندند.[۴][۵]

    منداییان در کناره‌های رودخانه‌های دجله، فرات و کارون زندگی می‌کنند.[۶] جمعیت آن‌ها را ۷۰ هزار نفر در عراق و ۲۵ هزار نفر در ایران برآورد می‌کنند.[۷] قریب ۷۵۰۰۰ نفر تا سال ۲۰۰۲ در عراق زندگی می‌کردند که پس از جنگ میان آمریکا و عراق بیشتر آن‌ها به اردن و سوریه و نیز کشورهای غربی کوچ کردند.[نیازمند منبع] اصلی‌ترین رکن دینی آن‌ها غسل تعمید در روزهای یک‌شنبه در آب روان است.[۷] بالاترین ردهٔ روحانیان در میان آن‌ها «گنجور» و پس از آن «تَرمیده» است.[۷]

    محتویات
    • ۱ واژه‌شناسی
    • ۲ دین
      • ۲.۱ اساطیر مندایی[۱۰]
    • ۳ کتاب مقدس منداییان
    • ۴ آداب و سنن
      • ۴.۱ عالمان دینی
    • ۵ پیروان امروزی
      • ۵.۱ صابئین در ایران
    • ۶ تقویم مندائی
    • ۷ جستارهای وابسته
    • ۸ پانویس
    • ۹ پیوند به بیرون
    واژه‌شناسی
    قسمتی از مجموعه مقاله‌های دین گنوستیک
    50px-Simple_crossed_circle.svg.png

    گنوستیک
    تاریخچه آیین گنوسی
    آیین‌های گنوسی اولیه
    آیین گنوسی در عصر جدید
    آبای گنوسی
    فیلون
    شمعون مغ
    مرقیون
    والنتین
    بازیلیدس
    مقالات مرتبط
    گنوستیک
    مندایی
    آیین مانوی
    • ن
    • ب
    • و
    مَندا واژه‌ای از زبانِ آرامیِ شرقی به معنی «دانش، آگاهی، و معرفت» است؛ و به یک معنا، برابرنهادِ گنوس است.[۲] واژه مغتسله نیز به معنی مذهب تعمیدیان گاهی بدیشان اطلاق شده‌است و این سوای از تعمیددهنده بودن یحیی آخرین پیامبر مذهب مندایی به دلیل مراسم همیشگی غسل تعمید است که از آداب و آیین‌های منداییان به‌شمار رفته و همچنان نیز می‌رود. گاهی نیز نام منداییان را از ریشه ماد یا مادای که نام سرزمین باستانی شمال غربی ایران بوده دانسته‌اند، اما این نظر میان پژوهشگران بسیار منفرد بوده و از اقبال چندانی برخوردار نیست.[۸] بیشتر همان واژه مندا را که در زبان آرامی برابر عرفان قرار دارد، برای آن فرض نموده‌اند. نام‌های دینی و مقدس منداییان آرامی است و با اندکی تغییر در زبان‌های عبری و عربی نیز همانند است. به عنوان نمونه برای آوردن نام شیث از شیتل و برای نام سام بن نوح از شوم و نیز برای خود نوح از نو استفاده می‌کنند. منداییان را گاهی با صابئین که ذکر آن در قرآن سه بار آمده، یکی فرض کرده‌اند از این رو در خوزستان ایشان به صابئین معروف‌اند که در لفظ محلی صُبّی تلفظ می‌شود.[۹]

    دین
    آنها به خدا و قیامت اعتقاد دارند. برای خود زبان و خط دارند. اهل نماز و روزه هستند. آن‌ها روزانه پنج بار نماز می‌خوانند و دارای کتاب هستند و در قرآن نیز نه تنها به اهل کتاب بودن یحیی اشاره شده بلکه در سه آیه نام صابئین هم‌تراز پیروان ادیان آسمانی قرار گرفته‌است، مانند سوره حج آیهٔ هفده. نام کتاب منداییان «گنزا رباً» یا «گنج آسمانی» ست که به زبان مندایی از تیره سامی و شاخه آرامی شرقی نگاشته شده‌است. در دین منداییان یا همان صابئین مغتسله که در خوزستان به صبی معروف هستند پنداره‌هایی همانند آنچه در جهان‌بینی زرتشت به چشم می‌خورد وجود دارد، مانند اصالت نور و پاکی آن در برابر تاریکی گمراه‌کننده.[نیازمند منبع] آیین مندایی نزدیک‌ترین دین زنده جهان به آیین مانوی است.

    اساطیر مندایی[۱۰]
    بنیاد اندیشهٔ مندایی همان ثنویت، یا دو بن‌نگری است. دو گوهرِ روح و مادّه از آغاز آفرینش با هم در ستیزند. اساطیر مندایی بیشتر دربارهٔ اقلیم ازلیِ نور، آفرینش زمین و انسان، و سفر بازگشتِ روح به سرچشمهٔ سرزمینِ نور است.

    کتاب مقدس منداییان
    کتاب مقدس منداییان گنزا ربّا (گنج عظیم) است و به بخش گنزای راست و گنزای چپ تقسیم می‌شود. کتاب‌های شش‌گانه‌ای نیز دارند که عبارتند از: ۱)ادراشا اد یحیی (تعالیم یحیی)؛ ۲)قُلِستا (مجموعهٔ قوانین)؛ ۳)اِنیانی (نمازها و نیایش‌ها)؛ ۴)سیدرا اد نماشتا (کتابِ روانِ آدمی)؛ ۵)اِسفَر مَلوشی (دینی یا نجومی)؛ ۶)سیدرا اد مَصوَتَا (کتاب تعمید).[۳]

    آداب و سنن
    234px-Mandaeans_01.jpg

    صابئین مندایی، هر سال به مناسبت تولد حضرت آدم در رودخانه کارون به غسل تعمید و دعا و نیایش می‌پردازند.[۱۱]
    صابئین مندایی روزانه پنج بار نماز به جای می‌آورند. در دین آن‌ها آب روان و جاری قداست و پاکی ویژه‌ای دارد و برای بسیاری از فرایض از آب روان استفاده می‌گردد. ازین رو غالباً صابئین در کنار رودخانه‌های پرآب زندگی می‌کنند. شغل اصلی آن‌ها زرگری و طلافروشی و نقره کاری ست. در زمان ازدواج برای محرم شدن عروس و داماد باید در آب رفته و غسل کنند. غسل سنت پیغمبرشان یحیی‌ست که او خود به یحیای معمدان یا باپتیست معروف بوده‌است.

    کتاب صابئین بنام گنزاربا یا صحف آدم است که توسط ملکا هیبل زیوا (جبرائیل رسول) بر اولین پیامبر صابئین یعنی آدم نازل شد و ادیان الهی دیگر بعد از دین صابئین به وجود آمدند. در کتاب مقدس صابئین آمده‌است:

    هازن هو رازا و سیدرا اد من هو لاقدمی

    ترجمه: این است راز و کتاب اول که پیش از آن کتابی نبود.

    [نیازمند منبع]

    پیامبران صابئین آدم، شیتل، نوح، سام و یحیی است. دین صابئین بر پایه توحید و معاد و نبوت است. قبله صابئین رو به شمال است و اعتقاد آنان این است ترازوی عدل الهی در شمال قرار دارد و عرش اعلا در شمال قرار دارد، چون صابئین تمام مراسم دینی خود را رو به شمال انجام می‌دهند و ستاره جدی در شمال قرار دارد این شبه را برای بعضی از محققین ایجاد نموده بود که صابئین ستاره جدی را می‌پرستند.[نیازمند منبع]

    عالمان دینی
    236px-Mandaeans_02.jpg

    یک مندایی در حال انجام نیایش در کنار رودخانه ای در اهواز
    هرکس در دین مندایی بتواند به درجه بالای تعلیمات دینی برسد و بر متون دینی تسلط کامل پیدا کند به مقام گنزورا (شیخ) می‌رسد. یک گنزورا، با معنی لغوی گنج‌دار بر امور دینی منداییان نظارت دارد و هرگز وارد مسایل عمومی منداییان نمی‌شود. گنزورا مقام رهبری بر جامعه مندایی ندارد و هرگز هیچ‌کس در آیین مندایی نمی‌تواند رهبری دینی جامعه را بر عهده بگیرد. دادن عنوان رهبری به یکی از شیوخ مندایی نیز بعد از انقلاب اسلامی صورت گرفت. یک گنزورا باید حلالی باشد تا بتواند به مقام گنزورایی برسد. یعنی هم مادر و هم پدرش باید از خانواده دینی باشند. یک گنزورا امور اصلی آیین مندایی که از آدم بر فرزندانش امر شده برپا و نظارت می‌کند؛ تعمید، ازدواج و مرگ سه رکن اصلی آیین مندایی است که برای اجرای آن به وجود یک گنزورا نیاز است. یک گنزورا باید نمازهای سه‌گانه و دعاهای روزانه را برپا کند، موی سر و صورت خود را از زمان بلوغ نتراشد، اگر هر مندایی به کمکش احتیاج داشت یاری اش کند. مراسم ازدواج و مرگ و تعمید را برای مؤمنان برپا کند و از متون دینی محافظت کند.[۱۲]

    پیروان امروزی
    آنها در جنوب عراق و استان خوزستان ایران بسیار بودند ولی اکنون به تمام دنیا مهاجرت کرده‌اند.

    از آنجاییکه مندائیان همواره در ایران و عراق مورد تبعیض قرار گرفته[۱۳] و[۱۴]، سال‌های اخیر مهاجرت تعداد کثیری از این اقلیت به کشورهای دیگر را به خود دیده‌است. امروزه مندائیان را در اقصی نقاط جهان همچون سیدنی و سن آنتونیو، تگزاس در شمارش نسبتاً انبوه می‌توان دید.[۱۵]

    صابئین در ایران
    322px-Mandaeans_03.jpg

    مراسم دینی مندایی‌ها در کنار رودخانه کارون اهواز
    مندایی‌های ایران شماری از اقلیت‌های مذهبی ایران هستند که با جمعیتی بین هفت الی بیست هزار نفر در استان خوزستان به ویژه شهر اهواز سکونت دارند.[۱۶]

    این اقلیت مذهبی که معتقد به دین مندایی هستند بیشتر به مشاغل طلافروشی و میناکاری مبادرت می‌ورزند.[۱۷] دین مندایی از دین‌های ایرانی با گرایش گنوسی است که پیامبران بنی‌اسرائیلی دارد. پیغمبر اصلی مندائیان ایران یحیای تعمیددهنده می‌باشد. پیشتر جمعیت مندایی‌ها که به صابئین نیز معروف بودند در خوزستان بیشتر بود و حمدالله مستوفی در نزهت القلوب اشاره می‌کند که: خوزستان سرزمینی‌ست که درو قوم صابیان بسیارند.[۱۸] از آنجا که آداب و رسوم دینی مندایی‌ها با غسل در آب روان پیوند دارد این افراد در نزدیکی رودخانه‌های پرآب زندگی می‌کنند. در سال‌های اخیر روند مهاجرت مندایی‌های ایران به خارج از کشور گسترش چشمگیری داشته‌است. اگرچه صابئین در ایران اهل کتاب شناخته شده‌اند[۱۹] اما به دلیل کمی جمعیت و ناشناخته بودن ذکری از آن‌ها در ادیان رسمی ایران نیست. مندائی‌ها را در خوزستان صبی می‌نامند که تحریفی از واژه صابئی است.[۲۰]

    مرکزیت این گروه مذهبی در شهر اهواز است. سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، آن‌ها را از اهل کتاب دانسته‌است.[۲۱]

    310px-Mandaeans_04.jpg

    انجام غسل تعمید مندایی‌ها به مناسبت تولد حضرت آدم
    یکی از رهبران این دین[چه کسی؟] در ملاقات با سید علی خامنه‌ای خواستار حضور یک نماینده از صابئین در مجلس شورای اسلامی شد که رهبر ایران این مسئله را منوط به حد نصاب رسیدن افراد این دین به عدد ۱۵۰۰۰۰ نفر دانست چرا که قانوناً به ازای هر ۱۵۰۰۰۰ نفر یک نماینده در مجلس می‌تواند حضور داشته باشد.[نیازمند منبع]صابئین در حمایت اردوان اشکانی به خاطر آزار رومیان یا یهودیان از مسکن اولیه‌شان که حدود پالستین (فلسطین امروزی) بوده به مرزهای ایران آورده شدند و برخی در اطراف تیسفون (در عراق کنونی) و برخی در نواحی کرخه و کارون و در شهرهای پارسیان مسکن داده شدند. اینان در شوشتر و دزفول ساکن بودند. در زمان قاجار برخی (از چه گروهی بودند نا مشخص است) مبادرت به آزار اینان داشتند که امیرکبیر به نجات اینان همت گماشت. امروزه اینان در سوسنگرد، دزفول، اهواز و آبادان زندگی می‌کنند و به صورت سنتی بیشتر مذهب خود را پنهان می‌دارند. آیین ایشان پیوستگی خاصی با آب دارد. برای نمونه مراسم ازدواج ایشان در کنارآب کارون برگزار می‌شود. نزد خوزستانیان قدیم ایشان به امانتداری و صداقت ضرب‌المثل بوده‌اند. زبان ایشان ترکیبی از پارسی پهلوی (خوزستانی) و زبان عهد عتیق خودشان است که به هیچ‌یک از زبان‌های امروزه دنیا شبیه نیست. ایشان الفبایی مخصوص به خود دارند که برخی از نوشتارهای خود را به ان می‌نویسند. کار اینان بیشتر حکاکی ظروف طلا و نقره بوده‌است و امروزه نیز بسیاری به زرگری مشغولند. معمولاً ایشان (بویژه مسن ترها) با ریشی بلند و مرتب، سبیلی بلند که روی ریش می‌آید و نیز عمامه کوچک سفید قابل شناختن هستند.

    تقویم مندائی
    تقویم مندایی براساس هبوط (تولد) حضرت آدم نوشته شده‌است ومنداییان سال کبیسه ندارند چراکه براین اعتقادند که خداوند همه چیز را براساس گردش وتکرارخلق نموده و به همین اساس سال‌های مندایی باید گردش کنند تا این دوران حفظ شود ویک روزهم به عقب یاجلوتغییرنکند. یک سال مندائی ۳۶۵ روزاست. هر ماه مندائیان ۳۰ روز است که در مجموع می‌شود ۳۶۰ و ۵ روز، پنجه که جزء ایام ۱۲ ماه به‌شمار نمی‌آیند (به علت مقدس بودن این ۵ روز). روزتعطیل رسمی منداییان در طول هفته یکشنبه است. عناوین ماه‌های مندایی: دولا، نونا، امرا، تورا، صلعی، سرطانا، آریا، شمبلتا، قینا، ارقوا، هیطا و گدیا است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    آیین مانوی

    250px-Mani.jpg

    مانی پیام‌آور آیین مانوی که از نجبای اشکانی بود و در اوایل سدهٔ سوم میلادی آیین جدیدی را بنیان نهاد.
    دین مانوی آیینی عرفانی و آمیزه ای از دینهای مسیحی، زرتشتی، بودایی و گنوسی بود که مانی[۱] پسر فاتک همدانی آن را در سدهٔ سوم میلادی در ایران‌شهر بنیان گذاشت.[۲] این دین ایده مسیح منجی را از مسیحیت، باور به دوگانگی نیکی و بدی را از دین زرتشتی یا زروانی.[۳] و تناسخ را از آیینبودایی وام گرفته بود. در باور مانوی جنگ میان دو جهان تاریکی و روشنایی به نابودی ماده و رهایی روح منجر می‌شود. جهان مادی در دین مانوی نماد تاریکی و پلیدی است و انسان که موجودی دوگانه‌است (روح از دنیای روشنایی و جسم از دنیای تاریکی) می‌تواند به نیروهای روشنایی برای پیروزی نهایی کمک کند.[۴] این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا، شمال آفریقا، هند، چین و آسیای میانه سایه گستراند؛ و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود. پس از آن اندک اندک از همه‌گیری‌اش کاسته شد. عناد موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزه‌هایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی‌گری را در جهان فراهم ساخت. کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد اعلام کرده بود. با این‌حال مانویان همبستگی خود را تا مدت‌ها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند.[۵]

    در خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران اسطوره‌های آفرینش می‌باشد. انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد. توجه به آنچه به روح بازمی‌گردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوق‌ها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی می‌شد. اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز می‌شود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی بازمی‌گردند. اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفته‌اند و سده‌هاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تأثیرات غیرقابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی می‌توان بازیافت.[۶]

    علاقه مانویان به نوشتن آثار خود همراه با خلاقیت هنری موجب گسترش فنون کتاب‌آرایی، نقاشی، موسیقی و خوشنویسی گردید. پیروان دین مانی که دیناور نامیده می‌شدند و به دو طبقه عمده تقسیم می‌شدند؛ گزیدگان و نیوشاییان، گزیدگان افراد معدودی بودند که رسالتشان سفر و تبلیغ دین بود و نیوشاییان طبقه عام جامعه بودند. فرامین مانی برای دو طبقه متفاوت بود، مثلاً گزیدگان حق ازدواج و تولید مثل نداشتند و همچنین گوشت برایشان منع شده بود اما نیوشاییان می‌توانستند یکبار ازدواج کنند و همچنین می‌توانستند گوشت استفاده کنند به شرطی که خودشان حیوان را ذبح نکنند. در نشر عقاید و خلاقیت‌های ادبی و شاعرانه خود بسیار کوشا بودند و همین باعث بوجود آمدن ادبیات و خط مانوی شد که عمدتاً به زبان‌های سریانی، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، سغدی، ترکی اویغوری، چینی، زبان قبطی و یونانی بود. آثار مانویان معمولاً بر روی چرم یا پاپیروس نوشته می‌شد و نوشته‌ها با رنگ و شکل و طرح تزئین می‌شدند. مانی را به دلیل نگاشتن کتاب ارژنگ که سرتاسر نقاشی بود پیامبر نقاش نیز خوانده‌اند.[۷]

    دین مانوی احتمالاً در فاصله قرون سیزدهم تا هفدهم میلادی در جنوب چین برای همیشه از میان رفت. نزدیک‌ترین دین زنده جهان به مانویت آیین مندایی است که صابئین استان خوزستان بدان معتقد می‌باشند.

    محتویات
    • ۱ پیشینه
    • ۲ گسترش پیروان
      • ۲.۱ زوال کیش مانوی
    • ۳ دین مانی پس از مرگ وی
      • ۳.۱ آیین مانوی و مسیحیت
      • ۳.۲ آیین مانوی در شرق
      • ۳.۳ آیین مانی پس از یورش تازیان
      • ۳.۴ تحقیقات معاصر و کشفیات سدهٔ اخیر
    • ۴ اساطیر و ایزدان مانوی
      • ۴.۱ دوران جدایی کامل نور و ظلمت
      • ۴.۲ آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی
      • ۴.۳ آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ
      • ۴.۴ آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پاره‌های نور
      • ۴.۵ اسطوره پایان جهان
    • ۵ تعلیمات و آموزه‌های دینی
      • ۵.۱ جهان‌بینی مانوی
      • ۵.۲ احکام و آداب
        • ۵.۲.۱ فرمانهای مانی برای گروه برگزیدگان
        • ۵.۲.۲ فرمانهای مانی برای گروه نیوشاگان
      • ۵.۳ مراتب و رده‌های دینی
      • ۵.۴ زندگی پس از مرگ
    • ۶ فرقه‌های مانوی
    • ۷ منبع‌شناسی
      • ۷.۱ آثار مانی
        • ۷.۱.۱ انجیل
        • ۷.۱.۲ گنج زندگان
        • ۷.۱.۳ اسرار
        • ۷.۱.۴ غولان
        • ۷.۱.۵ رساله‌ها و نامه‌ها
        • ۷.۱.۶ فراقماطیا
        • ۷.۱.۷ اوراد و مزامیر
        • ۷.۱.۸ ارژنگ
      • ۷.۲ آثار غیر مانوی
      • ۷.۳ آثار عربی
      • ۷.۴ آثار یونانی و لاتین
      • ۷.۵ آثار پهلوی
      • ۷.۶ آثار چینی
      • ۷.۷ آثار سریانی
      • ۷.۸ آثار پارتی
      • ۷.۹ آثار قبطی
        • ۷.۹.۱ مواعظ
        • ۷.۹.۲ کِفالایا
        • ۷.۹.۳ مزامیر
      • ۷.۱۰ نمونه‌ای از اشعار مانویان
    • ۸ مانویان
      • ۸.۱ فهرست نام‌های مانویان سرشناس
        • ۸.۱.۱ یاران و شاگردان (حواریون) مانی
        • ۸.۱.۲ بزرگان و بلندپایگان مانوی
        • ۸.۱.۳ سایر پیروان مانی و برخی شهدای مانوی
        • ۸.۱.۴ دوست‌داران و پشتیبانان مانویت (زنادقه)
        • ۸.۱.۵ نومانویان و گنوسیان شِبه-مانوی معاصر
      • ۸.۲ گفتاوردهایی از نوشته‌های بلندپایگان مانوی
    • ۹ عرفان مانوی و تأثیر آن بر تصوف اسلامی
    • ۱۰ تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
    • ۱۱ جستارهای وابسته
    • ۱۲ پانویس
    • ۱۳ منابع
    • ۱۴ پیوند به بیرون
    پیشینه
    240px-Sassanid-empire.gif

    حدود سیـاس*ـی کشور ایران در زمان ظهور مانی در دوره فرمانروایی شاپور یکم.
    این آیین در ایران دوران ساسانیان مخصوصاً در دوره شاپور یکم و پس از آن پادشاهی یکساله هرمز گسترش فراوانی داشته‌است. مانی پیش از پادشاهی شاپور یکم در زمان اردشیر بابکان ایران را ترک و به چین و هندوستان سفر کرده بود.[۸] از آنجا به ایران بازگشته و در راه بازگشت ضمن تبلیغ آیین خود به جندی شاپور نزد شاپور یکم رفته و دین خود را بر او عرضه نمود. با وجود مخالفت روحانیان زرتشتی مانی موفق می‌شود از شاپور برای گسترش ایدئولوژی جدید خود اجازه تبلیغ بگیرد. او کتابی بنام شاپورگان را نیز تألیف کرده و به شاپور تقدیم نمود.[۹] در دوره هرمز یکم شاه ساسانی که ظاهراً بر کیش مانوی بود گسترش دین با مشکلی مواجه نشد اما تحریکات کرتیر موجب شد که بهرام یکم ساسانی فرمان کشتن و دارآویختن مانی را در جندی شاپور صادر کند.[۱۰] بدنبال این حادثه و مهاجرت مانویان از ایران به سوی چین و روم و ممالک دوردست شاهنشاهی ساسانی دین مانوی وارد مرحلهٔ جدیدی شد. مانویت که از جمله فرقه‌های عرفانی گنوستیک است و به فروتنی و سیر عرفانی گرایش دارد به مدت هشتاد سال دین رسمی دولت اویغورستان در چین بود. دین مانی تا پایان سال ۲۷۳ میلادی در سرتاسر ایران منتشر شد و پس از آن با سرعت بیشتری سایر سرزمین‌های متمدن آن زمان را نیز دربرگرفت. از آنجا که مانی خود را فارقلیط بشارت داده شده می‌نامید، آیینش هرجا که می‌رسید بسرعت بر اساس زبان و فرهنگ و اساطیر آن منطقه درمی‌آمد و به گونه‌ای بومی می‌شد. همین ویژگی از عوامل اساسی پیشرفت و گسترش آن بود.[۱۱] خود مانی این مهم را به زبان پارسی میانه به اینصورت بیان کرده‌است:

    den ig man wizid az abarigan den i peshinigan pad dah xir fray ud wihtar ast...den i ahenagan pad yak shahr ud yak izwan bud.den i man ad ku pad harw shahr ud wisp izwan paydag bawad ud pad shahran duran keshihed

    ترجمهٔ فارسی امروزی:

    دینی که من گزیدم از دیگر دین پیشینیان به ده چیز برتر و بهتر باشد… دین پیشینیان به یک شهر و یک زبان بود. پس دین من چنان است که به هر شهر و همه زبان‌ها پیدا خواهد بود و به کشورهای دور آموخته خواهد شد.

    آغاز این آیین به میانرودان بازمی‌گردد و در نزدیکی مداین پدر مانی فاتک که پیرو مذهب مندایی یا فرق گنوسی الخسائیه بود راه جدیدی در پیش گرفت و قناعت‌گری ویژه‌ای پیشه کرد.[۱۲] خود مانی بواسطهٔ الهامی که بیان داشته بود از فرشته‌ای بنام توم یا همان همزاد دریافت کرده از خوردن گوشت و نوشید*نی و معـا*شقه با زنان پرهیز کرده و راه سفر هندوستان پیشه ساخت. مانی که در محیطی -از نظر عقاید بومی در تضاد، پرورش یافته بود باورهای مختلف ادیان رایج در آن منطقه را جذب نمود و در پی سفر به هندوستان تناسخ را نیز بدان افزود.[۱۳] نزدیکی دین مانوی با دین مندایی و مسیحی و زرتشتی و بودایی و نیز فرقه‌های گنوسی موید این نکته می‌باشد.[۱۴]

    گسترش پیروان
    300px-ManichaeismSpread.jpg

    نقشه نمایانگر نفود آیین مانی در سده‌های سوم تا پنجم بعد از مسیح
    170px-HormizdI.jpg

    نگارهٔ هرمز یکم ساسانی که در دوران فرمان‌روایی یک‌سالهٔ وی مانویان در آرامش بودند.
    مانویان برای گسترش آیین خود شیوهٔ خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقهٔ جغرافیایی که نفوذ می‌کردند، نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگی‌ها به نام اساطیر و شخصیت‌ها و قهرمانان آن منطقه درمی‌آوردند. این‌گونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.[۱۵] نیز از آنجا که اسطوره‌های مانوی از ترکیب اساطیر و خدایان ایرانی، بابلی، هندی، زبان‌های سامی و مسیحی به‌ویژه گنوسی الهام گرفته بود، در سطحی وسیع که زرتشتیان و مسیحیان و بوداییان حضور داشتند، این دین به‌راحتی جای خود را در میان آن اهالی باز می‌نمود.[۱۶]

    در ایران پس‌از کشته شدن مانی، بیشتر پیروان این دین که مرکز اصلی‌شان خوزستان و بابل بود، به سوی شرق ایران رهسپار گشتند. در مصر با وجود پیشینهٔ اختلافات مذهبی میان مسیحیان و مهرپرستان و سایر ادیان و فرقه‌ها، مانویت به گونه‌ای فزاینده راه رشد و ترقی را پیمود.[۱۷]

    در غرب نفوذ مانوی‌گری رنگ و بوی مسیحی به خود گرفت و با وجود این‌که مانی خود را فارقلیط مسیح معرفی کرده بود، حجم زیادی از آثار مانوی غرب به ستایش عیسامسیح پرداخته شد. نام عیسی وارد ایزدان مانوی غرب شد.[۱۸] و در بسیاری کتب، آموزه‌های عیسی وارد گردید. بعدها فرقه‌های متعددی از مانویان غرب راه خود را ادامه دادند و همین علاقه به عیسی باعث شد که تا مدت‌ها آنان را در زمرهٔ فرقه‌های مسیحی به‌شمار آورند.[۱۹] بخشی از میراث مانویان غرب نیز تحت تأثیر فرقه‌های گنوسی و تعمیدی اردن قرار داشت. در ایتالیا این مذهب از طریق مهاجران اهل شمال آفریقا به شهرهایی مانند ناپل، جنوا و رم نفوذ کرد. در خلال سال‌های ۳۷۲ تا ۵۲۴ از حضور این آیین در رم گزارش‌هایی دردست است و در همین دوران، مانویت به اسپانیا نیز کشیده شد.[۲۰]

    در منطقهٔ غرب چین و خُتَن که عمدتاً اقوام ایرانی‌تبار مانند سکاها و سغدی‌ها می‌زیستند، مانوی‌گری به اندازه‌ای رشد کرد که حتی میان مهاجمان بعدی آن منطقه که ترک‌های اویغوری بودند نیز بسیار گسترش یافت و نزدیک به یک قرن دین رسمی حکومت اویغوری چین شد. این اتفاق زمانی افتاد که خاقان تنگ‌لی – مئویو (۷۵۹–۷۸۰) با فتح سرزمین‌های مجاور، با این اندیشهٔ نو آشنا شده بود. در کتیبه‌ای به نام «قرابلقاسون» دربارهٔ پذیرش دین مانی از سوی ترکان اویغور آمده:

    «کشوری با عادات وحشیانه که بوی خون از آن برمی‌خاست، به سرزمینی مبدل شد که مردمان آن به طبخ با سبزیجات روی آوردند. کشوری که کشت و کشتار در آن امری عادی بود، مردمانش به نیکوکاری برانگیخته می‌شدند».[۲۱]
    با وجود این‌که مانی زمانی را در هندوستان گذرانده بود، اطلاعی از نفوذ مانوی‌گری در هندوستان دردست نیست.

    زوال کیش مانوی
    190px-VarahranIProfile.jpg

    چهرهٔ بهرام یکم، که فرمان قتل مانی و کشتار مانویان را صادر کرد.
    مانی که در دوران فرمانروایی شاپور یکم ظهور کرده بود در پیشگاه وی حاضر شد و با ارائهٔ کتاب دینی خود به زبان پارسی بنام شاپورگان از وی اجازهٔ تبلیغ گرفت.[۲۲] خود مانی در کفالایا بیان می‌کند زمانی که در هندوستان بود خبر درگذشت اردشیر بابکان را شنیده و به سرعت بسوی ایران آمده تا دین خود را بر شاپوریکم عرضه دارد. در دورهٔ یکساله پادشاهی هرمز یکم که جانشین شاپور ساسانی بود نیز مخالفتی با وی نشد ولی در دورهٔ بهرام یکم به دلیل مخالفت شدید روحانیون زردشتی، تحت تعقیب قرار گرفته کشته شد و پیروانش نیز اسیر پیگرد و ایذاء گشتند.[۲۳]

    شرایط دین مانوی در روم مسیحی نیز مانند ایران پس از شاپور بود. در سال ۲۹۷ میلادی یعنی دو دهه پس از اعدام مانی دیوکلسین امپراتور روم دربارهٔ گسترش این آیین در مناطق مدیترانه‌ای امپراتوری هشدار داده بود.[۲۴] کلیسای روم حکم الحاد و تکفیر مانویان را صادر کرد و پیروان آن بشدت تحت فشار قرار گرفتند. سنت آگوستین قدیس که از بزرگترین متکلمان مسیحی به‌شمار می‌رود دوره‌ای را به عنوان پیرو مانی گذرانده بود و پس از بازگشت به مسیحیت در کتاب اعترافات خود حملات تندی به مانویان بروز داد.[۲۵]

    در دورهٔ اسلامی نیز این مخالفت‌ها وجود داشت و با روی کار آمدن عباسیان شدیدتر شد.[نیازمند منبع] مهدی خلیفه عباسی به فرزندش هادی سفارش می‌کند نسل زنادقه و مانویان را از جهان براندازد، یا مثلاً خلفای عباسی برای پیدا کردن مانویان روش خاصی داشتند. بدینگونه که آن‌ها را وادار می‌کردند که مرغی را سر ببرند و از آنجا که آزار جانداران در آئین مانی روا نیست آنان با سرباز زدن از این فرمان ماهیت مانوی خود را آشکار نموده و کشته می‌شدند.[۲۶] بهرحال بنظر می‌رسد آیین مانی تا سده‌های هفدهم یا هجدهم نیز دوام آورده باشد. به ویژه اینکه در چین معبدی نسبتاً جدید کشف شده که بر روی آن نوشته شده‌است: «بنام پدر روشنایی» و این نامی نیست که در آیینی دیگر بجز مانوی بکار رفته باشد.[۲۷]

    در مناطق غربی چین با وجود اینکه دین مانوی میان اویغورها پذیرفته شده بود و خاقان‌های اویغور آن را به عنوان دین رسمی دربار شناخته بودند اما پس از شکست ایغورها از قرقیزها دین مانوی مطرود و پس از مدتی جای خود را به اسلام سپرد. هرچند شواهدی از حیات دراز مدت این آیین در آن منطقه و البته در اختفا باقی‌مانده‌است.[۲۸]

    دین مانی پس از مرگ وی
    این دین که تا سده ۱۴ میلادی زنده بود، پیروان خود را زیر فشارهای گوناگون سیـاس*ـی و دینی از دست داد.

    آیین مانوی و مسیحیت
    نظر بر این است که پیروان مانی تلاش بسیاری برای مشمول کردن همه آیین‌های دینی شناخته شده کردند؛ در نتیجه بسیاری از رسائل مسیحی را از جمله: اعمال توماس را حفظ کردند که در غیر این صورت امکان داشت از میان برود. مانی مایل بود که خود را به عنوان «حواری عیسی مسیح» تشریح کند، اما کلیسای ارتدکس او را مرتد خواند. برخی پژوهشگران یافته‌اند که اندیشهٔ مانی‌گرایان زیرکانه بر باورهای مسیحی تأثیر داشته‌است، در بحث تضاد نیکی و بدی (خیر و شر) و شکل واضح شیطان. سبب این اثر تا حدودی آگوستین هیپو است که پس از مدت کمی که به آیین مانی گرویده بود، به مسیحیت روی آورد و نوشته‌های او هنوز هم در میان الهیات‌دانان کاتولیک، پرنفوذ و تأثیرگذارند. جالب است که میان مانی و محمد، پیامبر اسلام توازی بر قرار است. مانی ادعا می‌کرد که جانشین پیغمبرانی چون عیسی و دیگرانی که آموزه‌هایشان موضعاً یا به دست پیروانشان تحریف شده‌است، می‌باشد. مانی اظهار پیامبری کرد و هم‌چنین خود را منسوب به فارقلیط می‌دانست، عنوانی از انجیل به معنای کسی که تسلی می‌بخشد یا کسی که بر طرف ما میانجی‌گری می‌کند که بنابر رسم ارتودکسی خود شخص روح‌القدس بدین نام درک می‌شود و در دیدگاهی دیگر فارقلیط پیامبری است که از پس عیسی می‌آید و او را تصدیق می‌کند.

    اما تفاوت‌هایی در افکار مانی با مسیحیت وجود دارد:

    1. مانی در عین قبول داشتن نبوت عیسی مسیح، نبوت موسی را رد می‌کند در حالی که عیسی خود را ادامه دهندهٔ راه موسی می‌دانست.
    2. مانی در عین قبول داشتن عیسی مسیح، به جای توحید که از باورهای عیسی مسیح بود، به ثنویت (وجود دو خدای خیر و شر) معتقد بود که آن را از آیینی زروانی قرض گرفته بود.
    3. مانی در عین قبول داشتن عیسی مسیح، به تناسخ یا سمسارا معتقد بود در حالی که عیسی مسیح به معاد باور داشت.
    آیین مانی تا رم پیش رفته بود. اما در ۳۷۲ م حق اجتماع از ایشان را والنتی نیان اول سلب می‌کند. تئودوسیوس دوم در ۳۸۱ م حق شهادت در محاکم را از ایشان می‌گرفته و از ارث محروم و برگزیدنشان را معدوم و بقیه را تبعید می‌کند[۲۹]

    از شعب دین مسیحیت در اروپای شرقی، دو مسلک بوغومیلیه، کاتاریسم شباهاتی با ثنویت مانوی دارند که برخی پژوهشگران را بر این داشته‌است که این مذاهب منشعب یا متأثر از آیین مانوی بوده‌اند.[۳۰]

    آیین مانوی در شرق
    برخی خرده‌نوشته‌های یک کتاب مانی‌گرایی می‌آورد که در سال ۸۰۳ پس از میلاد خان سلطنت ایغوریان به تورفان می‌رود و سه دادرس مانی‌گرا را برای ادای احترام به یک روحانی ارشد مانی در بمبئی می‌فرستند. یک سرود مانی‌گرا از سده ۸ میلادی در تورفان نوشته شده در پارسی میانه می‌آورد که بیشتر خویشاوندان خان دوست‌دار آیین مانی بودند. بیشتر نوشته‌های مانوی که در تورفان پیدا شده‌اند، به خط پارسی میانه، زبان پارتی و به ویژه سغدی می‌باشند. این نوشتارها اثبات می‌کند که سغد (شمال خاور ایران) مرکز بسیار مهم مانی‌گرایی در آغاز دوران میانی بوده‌است و شاید هم که بازرگانان سغدی بوده‌اند که این آیین را به آسیای مرکزی و چین گسترش دادند.

    در آغاز سده دهم میلادی، اویغور امپراتوری نیرومندی را تحت اثر بوداییگری پدیدمی‌آورد و برخی از پرستش‌گاه‌های مانی‌گرایان را به صومعه‌های بودایی تبدیل می‌کند. با این حال، این حقیقت تاریخی را که اویغوریان مانی‌گرا بوده‌اند، نمی‌توان انکار کرد. مورّخ تازی (عرب) ابن ندیم می‌گوید: که اویغورخان همهٔ تلاش خود را برای برجسته کردن آیین مانی در قلمرو پادشاهی آسیای میانه (سامان) کرد. نوشتارهای زبان‌های چینی نیز ثبت کرده‌اند که روحانیان مانی‌گرا به چین آمدند و به بارگاه امپراتوری در سال ۸۳۴ میلادی باج پرداختند. فرستادهٔ خاندان سونگ به نام ونگ از پرستش‌گاه‌های مانی‌گرایان در گائوچنگ بازدید کرده‌است.

    شواهد حاکی از آن‌اند که از محبوبیت مانی‌گرایان پس از سده ده میلادی در آسیای مرکزی به آهستگی کاسته شد.

    آیین مانی پس از یورش تازیان
    در دوران اسلامی مانویان «زندیق» نامیده می‌شدند. این واژه بعدها به دهریان، ملحدان، فیلسوفان و منطقیان نیز اطلاق شد.[۳۱] ازمیان رفتن ساسانیان برای مانویان با آسایش و آزادی همراه بود. ابن ندیم می‌گوید که بسیاری از آن‌ها به بابل بازگشتند و بابل مرکز ریاست این آیین شد. آیین مانوی به دو شاخهٔ دیناوریه و مهریه انشعاب یافت. دیناوریه در فرارود نشیمن گزیدند. گویا حکمران عراق خالد بن عبدالله قسری آزادی‌هایی برای انجام فرایض دینی آن‌ها فراهم کرده بود. ریاست مانویان بابل با شخصی به نام مهر بود سپس به زادهرمز و پس از وی به مقلاص واگذار شد که از آن پس شاخه مقلاصیه نیز پدید آمد و دو روز روزه داشتن را به مقلاص منسوب می‌دارند.[۳۲] گرچه بعدها بسیاری به جرم زنادقه بودن بدست خلفا و دست نشاندگانشان کشته شدند. در زمان خلافت عباسیان بخصوص مهدی بسیاری از مانویان قلع و قمع شدند[۳۳]

    تحقیقات معاصر و کشفیات سدهٔ اخیر
    در آغاز سده بیستم نوشته‌های بسیاری از پیروان مانی در پرستش‌گاه‌های مانستانهای) مدفون در شن‌زارهای تورفان در چین پیدا شد که بخش بزرگی از آن‌ها در انستیتوی خاورشناسی برلین نگهداری می‌شوند. بخش‌هایی از این دست‌نوشته‌ها خوانده شده‌است و تلاش برای خواندن بقیه آن‌ها همچنان ادامه دارد. آن‌ها به زبان‌های گوناگون و به خط مانوی که از نوآوری‌های خود مانی بوده‌است، نوشته شده‌اند. بیشتر این نوشته‌ها به زبان فارسی میانه (پهلوی) و پهلوانیگ (پهلوی اشکانی) هستند. برگردان‌هایی زبان قبطی از مصر و ترجمه‌هایی یونانی نیز از کتاب‌های مانی بر جای مانده‌است. ماجرای کشف آثار تورفان چنین است که در صحرای گوبی در آسیای مرکزی چندین شهر تمام در نتیجه توفان مخصوصی زیر شن رفته و مردم آن شهرها سرزمین خود را رها کرده و از آنجا رفتند و خانه‌های ایشان هم چنان در زیر شن ماند. از اواخر سده نوزدهم میلادی برخی از مسافران متوجه شدند که کاغذ پاره‌هایی گاهی از زیر شنها بیرون می‌آید و بومیان برخی از آن‌ها را به جای شیشه در و پنجره بکار می‌برند و خطوطی بر آن هست. انجمن جغرافیایی سن پطرزبورگ از سال ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۵ در آنجا حفریات علمی‌کرد و سه سال کلمنتز فرستاده فرهنگستان علوم روسیه دنباله کار را گرفت و سپس چند تن دیگر از دانشمندان روسی در آنجا کار کردند. جایی که در آن حفریات کردند در شمال تورفان یعنی در جایگاه شهریست که سابقاً به آن کوشان می‌گفتند و مردم محلی به آن «خوچو» و مردم چین به آن «کائو چانگ» می‌گفتند. پس از چندی دولت آلمان دسته‌ای از دانشمندان خود را سه بار پی در پی به آنجا فرستاد. در ۱۹۰۲ هیئتی به ریاست «گرونودل» با اعانه فرهنگستان علوم مونیخ در سال ۱۹۰۴ هیئت دیگری به ریاست «فن لو کوک» به سرپرستی فرهنگستان برلن و در ۱۹۰۵ هیئت سومی به ریاست گرونودل و عضویت فن لو کوک به آنجا رفتند. سرانجام هیئت دیگری از فرانسه به ریاست پول پلیو مأمور این کار شد و نتایج مهمتری بدست آمد. از آن جمله در غاری در "تون-هوانگ" یک جایگاه پنهانی کشف کردند و طومارهای خطی بسیار گرانبها در آن جا یافتند که اکنون در کتابخانه پاریس است. در میان اسنادی که بدست آمده تعدادی متون مانوی است که کارل زالمان دانشمند مشهور روسی و "ف.و.ک. مولر دانشمند آلمانی متون زبان دری آن و رادلف عالم روسی و فن لو کوک عالم آلمانی متون ترکی آنها را با رنج فراوان خوانده‌اند. در میان متنهای ترکی کتابی است دربارهٔ اعتراف به گـ ـناه در دین مانی که باستان‌شناس معروف مجار " سر اورل استاین" که بیشتر در هندوستان می‌زیسته به دست آورده و رادلف و فن لو کوک تدریجاً آن را خوانده‌اند این کتاب به" خواس توانیفت" معروف است. در میان طومارهایی که در توئن هوانگ بدست آورده‌اند و مسافران اروپایی نتوانسته‌اند با خود ببرند و دولت چین آن‌ها را به پکن بـرده و در کتابخانه مخصوصی که در آنجا ترتیب داده گذارده‌است طومار بزرگی است که تقریباً کامل است و چیزی از آن از میان نرفته‌است. شاوان و پلیو دانشمندان فرانسوی پی بـرده‌اند که این طومار یکی از کتاب‌های ترکی اویغوری و پارسی باستان و سغدی و زبان‌های چینی است.[۳۴]

    در سال ۱۹۶۹ در مصر شمالی یک دست‌نوشته خطّی کهن یونانی متعلق به ۴۰۰ پس از میلاد پیدا شد و امروزه «نسخه مانی کلن» نامیده می‌شود چرا که در دانشگاه کلن نگهداری می‌شود. این نوشته، بازگویی زندگانی مانی و نمو روحانی به همراه آگاهی‌هایی دربارهٔ آموزه‌های دینی مانی و دربرگیرنده بخش‌هایی از انجیل زندهٔ او و نامهٔ او به ادسا می‌باشد. مانی خود را ناجی و حواری عیسی مسیح معرفی می‌کرد. در پاپیروس قبطی مانی‌گری سده چهارم، مانی به عنوان فارقلیط - روح القدس و عیسای نوین شناخته می‌شود.

    اساطیر و ایزدان مانوی
    260px-ManichaeanElectaeKocho10thCentury.jpg

    زنان مانوی؛ نگارگری بدست‌آمده از «خوچو» ی چین
    دین مانوی آنگونه که خواست مانی بوده در هر منطقه با باورها و اساطیر بومی تلفیق می‌شد.[۳۵] به نحوی که نام ایزدان و اساطیر این دین در متون سریانی با متون فارسی میانه متفاوت است که بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد. متون قبطی و رومی نیز تا حد زیادی تحت نفوذ عقاید مسیحی است و پاپیروس‌های مصر نیز این نکته را به خوبی اثبات می‌کند.[۳۶] اما اسطوره آفرینش با وجود تفاوت‌های نام‌ها و جای‌ها یکی است و بیشتر برپایه ثنویت ایرانی و تفکیک کاملاً قلمرو روشنی و تاریکی که ریشه در عقاید زروانی دارد بنا شده‌است.[۳۷] در طرح اساطیر دینی آفریننده از سنت‌های هندی نیز مشخصا بهره بـرده‌است. دوران اسطوره‌های آفرینش و سرنوشت جهان به چهار دورهٔ جدایی نور و ظلمت، آفرینش نخستین، آفرینش دوم، آفرینش سوم و پایان جهان و شکست تاریکی تقسیم می‌شود.[۳۸]

    دوران جدایی کامل نور و ظلمت
    در آیین مانی آمده که در آغاز جهان بر دو بخش بود که خوبی و نور در بالا بود و از سه جهت شمال و شرق و غرب نامحدود و تاریکی و بدی در زیر بود و از سمت جنوب و شرق و غرب نامحدودی داشت.[۳۹] جهان نور جهان شادی و پاکی و جای خدای آسمانی یا «زروان» بود و در زیر که محلی کثیف و پلیدش خوانده بود خدای تاریکی بسر می‌برد.[۳۷] زروان یا پدر روشنایی در اوج خرد و شادی بود و سرزمین تاریکی قلمرو فرمانروایی جاهل و کودن بود و هیچ چیز از آفرینش خدایی نیز نمی‌دانست. میان نور و ظلمت جنگی درگرفت که در نهایت اهریمن پیروز شد و نور و روح به اسارت تاریکی و ظلمت و جسم رفتند. مانی بر این باور بود که این اسارت همچنان باقی‌مانده‌است.[۴۰]

    آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی
    در اسطوره‌های مانوی، روشنایی و تاریکی هر دو ازلی و قدیم بوده و پیش از آفرینش وجود داشته‌اند و از هم جدا بوده‌اند.[۴۱] اما نور از جایگاه اصلی خود به سرای جسمانی و تاریکی جهان مادی سقوط می‌کند. زمانی شهریار تاریکی به مرز دیار روشنی آمده و با دیدن فروزه‌های نور به وجد آمده دچار حسد و رشک شد و بنا را بر فتح دیار روشنایی گذارد.[۴۰] زمانی که شهریار تاریکی که به صورت بیکرانه در جنوب سرزمین روشنایی قرار داشت به جهان نورانی چشم طمع دوخت، شهریار روشنایی یا همان زروان، مادر زندگی را پدید آورد و از او انسان نخستین یعنی هرمزدبغ را آفرید تا رهبر سپاه روشنی برابر تاریکی باشد.[۴۲] هرمزدبغ نیز از وجود خود پنج فرزند ساطع کرد که همان امهرسپندان باشند. در نبردی که میان هرمزدبغ و خدای تاریکی صورت گرفت او شکست خورد و به اسارت تاریکی رفت و مدهوش بر روی خاک افتاد. این‌گونه بود که ظلمت رگه‌های نور را یافت و جهان تاریک جسمانی دارای فروزه‌های نور که ناشی از وجود هرمزدبغ و امهرسپندان است، شد.[۴۳] امهرسپندان به کمک نریسه ایزد و ایزد بانو دوست روشنان او را از جهان تاریکی رها کردند و او به دیار پدر خود، زروان بازگشت. او نیای تمام انسان‌ها محسوب می‌شود.[۴۴] هرمزدبغ در دین مانی نماد ازلی روح در اسارت ماده می‌باشد و در ادبیات مانوی نماد انسان دربند جهان خاکی است.

    آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ
    با به اسارت رفتن هرمزدبغ و پاره‌های نور بگفتهٔ مانی لازم بود که ایزد یا ایزدانی این دو را از هم جدا نمایند. ایزدانی به رهبری مهرایزد برای نجات هرمزدبغ روانه سرزمین تاریکی شدند.[۴۵] مهرایزد پس از نبردی سنگین هرمزدبغ را از اسارت رهانده و جهانی با پیکرهٔ دیوان شکست خورده در سرزمین ظلمت فراهم آورد و به امید رهایی از جهان مادی نشست. هرمزدبغ همان کیومرث اساطیری ایران است. انسان دور افتاده از سرزمین نور همیشه در غصه و مویهٔ جهان نورانی و زادگاه و خاستگاه اصلی خویش است که درد هجران داشته و همیشه را در آرزوی وصال می‌گذراند. هرمزدبغ در نهایت رهایی یافت اما ذرات نورانی امهرسپندان به وسیلهٔ نیروهای اهریمنی بلعیده شدند.[۴۶] آرزوی مانویان جدایی کامل نور از سرزمین ظلمت است که انسان گرفتار آن است. برای رهایی دادن هرمزدبغ و امهراسپندان مهرایزد به سوی سرزمین تاریکی می‌تازد و دیوان را از پیش رو برمی‌دارد و هرمزدبغ را نجات داده و از تن دیوان تارومار شده چهارستون جهان امروزی را خلق می‌کند. با اینکه او موفق بود اما پاره‌های نور امهرسپندان در تن دیوانی که آن‌ها را بلعیده بودند باقی‌ماند و در این دوره بود که نور و ظلمت در جهان مادی امروزی با هم ترکیب شدند.[۴۷]

    آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پاره‌های نور
    در متون مانوی آمده که برای رهایی بخشیدن به این انوار اسیر شده دو ایزد دیگر بنام‌های نریسه ایزد و دوشیزه روشنی مأمور اینکار شدند که نر و ماده بوده و ظاهری اغواگر داشتند.[۴۸] آن‌ها موفق شدند که از طریق تهییج دیوان نر و ماده ذرات نور را از تنشان خارج کنند اما برخی از این ذرات نور بر زمین ریخته و جهان جسمانی امروزی شکل گرفت که علاوه بر اهریمنی بودن جنبه‌های نورانی نیز دارد. اهریمن که آرزوی داشتن فرزندانی مانند نریسه ایزد را داشت از این پاره‌های فروزنده نور دو انسان بنام‌های گهمرد و مردیانه آفرید.[۴۵] گهمرد دارای گرایش‌های نورانی بود و مردیانه اسیر شهوات. گهمرد از آمیـ*ـزش با مردیانه پرهیز کرد تا اینکه در نهایت اغوا شد و از آمیـ*ـزش آن دو شیث بوجود آمد. سپس عیسای درخشان از جهان نورانی به نزد گهمرد آمد و او را مصمم کرد که از درخت زندگی بخورد. گهمرد از آن درخت خورد و بهوش آمده و حقیقت خود را بازیافت و بدنبال عیسای درخشان راهی دیار روشنایی گردید؛ و شیث که پاره‌های نور را در روح خود و آفرینش اهریمنی تاریک را در جسم خود دارد در جهان باقی می‌ماند و به تولید نسل می‌پردازد.[۴۹]

    اسطوره پایان جهان
    دوران اسارت پاره‌های نور در جهان جسمانی تا پایان جهان بطول می‌انجامد. در پایان جهان اهریمن تلاش می‌کند این نورها را برای همیشه در اسارت نگاه دارد. در آن دوره نبردی بین نیروهای خدایی و تاریکی درمی‌گیرد و سرانجام پاره‌های نور بدست نریسه ایزد، عیسای درخشان و بهمن بزرگ آزاد می‌شوند و از طریق ستون روشنی به بهشت نو منتقل می‌گردند.[۵۰] بدنبال آن پدیده آتش بزرگ رخ می‌دهد که چهارصد و شصت و هشت سال بطول می‌انجامد و تمام موجودات اهریمنی و گناهکاران در آن فنا می‌شوند. در پایان نیز گودالی به بزرگی دنیا ایجاد می‌شود و اهریمن به درون آن سقوط می‌کند و سنگی به بزرگی تمام دنیا بر در آن می‌گذارند و بدین گونه دوران وجود تاریکی به پایان می‌رسد.[۵۱] به دنبال آن پاره‌های نور محبوس رها شده همگی پیکره ایزدی که نامش واپسین ایزد است را به خود می‌گیرند و به سوی بهشت نو رفته و از آنجا راهی بهشت روشنی که قلمرو شهریاری زروان|پدر روشنایی است رهسپار می‌گردند و بدین ترتیب روند جدایی همیشگی نور و ظلمت کامل می‌شود.[۵۲]

    تعلیمات و آموزه‌های دینی
    275px-Manichaean_wall_painting_from_Chotcho.jpg

    دیوارنگاره‌های هنری مانویان در «خوچو» ی چین
    از آنجایی که دین مانی از ترکیب چند مذهب و عقیده مختلف زرتشتی، زروانی، میترایی، مسیحی، گنوسی، مندایی، بودایی و جاینی پدید آمده بود، ریشه و ماهیت تعلیماتش نیز به این عقاید بازمی‌گشت.[۵۳] در دین مانوی که دینی عرفانی و مبتنی بر ریاضت نفس بود تمام جنبه‌های لازم یک دین که اساطیر و سنت‌ها و آداب و تبیین‌های کلامی را شامل می‌شود درنظر گرفته شده‌بود و از این‌رو این دین که سودای جهانی شدن در سر داشت بسرعت در جوامع مختلف دنیای متمدن آن زمان رشد یافت. بسیاری از این تعلیمات ریشه گنوسی دارند که مانی دیناور خود زمانی در میان آن‌ها به عبادت مشغول بود.[۵۴]

    جهان‌بینی مانوی
    از نیک بدی ناید و از بد ثمر نیک
    این گفتهٔ مانی‌ست، که آموخت به تفکیک
    دادار، اگر نیک و بدی هر دو از او بود
    پتیارگی و هـ*ـر*زه‌دری نیز نکو بود


    مانی باور داشت که هستی بر مبنای روشنایی و تاریکی است و از همین رو است که دو بُن خوبی و بدی وجود دارد. همچنین پیروان این آیین باور داشتند که در نهایت روشنایی (خوبی) است که چیره خواهد شد و همه جا را فرا خواهد گرفت.[۵۵] بنابر گزارش مردان فرخ اوهرمزدادان در کتاب شکند گمانیک ویچار، مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان می‌دانست. از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد. مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی می‌دانست و بر این باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و می‌تواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است- بشتابد. او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا می‌نامید.[۵۶] در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگه‌ها و آثار نورالهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت می‌توان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت. خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از:عقل، فهم، هوش، تفکر، تأمل. انسان می‌بایست به پاره‌های نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط می‌شود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید. بنظر می‌رسد که این‌گونه تفکر حاصل معاشرت مانی با هندیان در زمان پیش از آغاز رسالتش است که به هندوستان سفر کرده بود. این طرز تفکر میان برهمنان نیز وجود دارد.[۵۷]

    احکام و آداب
    سرود بِمای مقدس



    خوشا مانستان‌های مقدست
    که در اکناف جهان پراکنده‌اند
    خوشا تاک‌هایت که در همه‌جا گسترده‌اند
    خوشا فرزندانت که در همهٔ اقلیم جهان آوازه یافته‌اند
    خوشا بِمای تو که اکنون همه‌جا پایدار گشته
    چنان رودی که در تمامی زمین جاری‌ست.[۵۸]

    کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند می‌شمرد. بر طبق عقاید مانویان، داشتن بـرده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانه‌ای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از ایمان به خدا و بزرگی‌های چهارگانه‌اش (روشنایی و قدرت خداوندی‌اش و دانش و پاکی‌اش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوش‌اخلاقی، پاکدامنی و عفت.[۵۹] نیوشاگان با اینکه رده پایین بودند و سخت‌گیری‌های رده‌های بالاتر بر آن‌ها نبود اما می‌بایست از عواملی مانند بت‌پرستی، دروغ، زنـ*ـا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز نموده و اعمال مهم مذهبی مانند نماز و روزه و صدقه را به جای آورند.[۶۰] مانوی‌ها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دو بار در شب رو به ماه گزارده می‌شد. آن‌ها می‌بایست با آب مسح می‌کردند. دو نوع روزه داشتند که یکی از آن‌ها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین می‌گشت. مانستان‌های مانوی پنج تالار داشت که یک تالار مربوط به روزه‌داران و دعاهای ایشان بود.[۶۱] آن‌ها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه برگزار می‌شد. در روز عید، مردم تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف می‌کردند و یک تخت یا کرسی برای مانی خالی می‌گذاشتند. این عید را «بما» می‌نامیدند.[۶۲] زنان مانوی پارچه سیاه بر سر می‌گذاشتند و با مردان دست می‌دادند. مشت گره‌کرده را نشانه اتحاد دانسته و بوسیدن یکدیگر را رمز همدلی تلقی می‌کردند. روش دفن مرده‌هایشان هم با جامعه زرتشتی ایران متفاوت بود و مردگان خود را برهنه در خاک می‌گذاردند.[۶۳]

    فرمانهای مانی برای گروه برگزیدگان
    1. راستی و پرهیز از دروغ
    2. بی‌آزاری و پرهیز از کشتن
    3. پاکیزگی دهان و پرهیز از خوردن گوشت
    4. تکلیف به تزکیه تفس و پاکدامنی
    5. فقر فرخنده[۶۴]
    فرمانهای مانی برای گروه نیوشاگان
    1. پرهیز از پرستش بتها
    2. پرهیز از دروغ
    3. پرهیز از آزار
    4. پرهیز از کشتن
    5. پرهیز از ارتکاب به زنـ*ـا
    6. پرهیز از دزدی
    7. پرهیز از ریا
    8. پرهیز از جادوگری
    9. پرهیز از شک به دین
    10. پرهیز از سهل انگاری و بی دقتی در عمل[۶۵]
    مراتب و رده‌های دینی
    220px-Museum_f%C3%BCr_Indische_Kunst_Dahlem_Berlin_Mai_2006_066.jpg

    تصویر یک برگزیده مانوی مربوط به قرن دهم میلادی که در موزه برلین نگهداری می‌شود
    پیروان مانی همگی در یک سطح نبودند و رده‌ها و مراتب خود را داشتند. رهبری جامعهٔ مانوی جهان دست شخصی بود که مقام اول را داشت و جانشین مانی محسوب می‌شد. مقر اصلی رهبر که «دین‌سارار/دین‌سالار» (آرخِگوس) نامیده می‌شد، در بابل بود. در دورهٔ عباسیان این مرکزیت به آسیای میانه منتقل شده بود. ابن ندیم در «الفهرست» آورده که: «در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شده‌است».[۶۶] از آن‌جا که یاری‌رساندن به جهان مادی که ماهیتی اهریمنی داشت مذموم و ناپسند بود، ازدواج چندان سفارش نمی‌شد؛ به این نحو که مانویان رده‌بالا اجازهٔ زناشویی نداشتند، ولی برای مانویان عادی مانعی نداشت. مانویان بر اساس علم و زهد و پرهیزگاری به پنج پایگان (درجه) تقسیم می‌شدند:[۶۷]

    ۱-هَموزَگان/هَموژَگان (آموزگاران) یا فْریستَگان/فْریشتَگان (فرستادگان؛ رسولان): بالاترین ردهٔ دینی بودند و در هر زمان بیش از دوازده نفر نمی‌شدند.
    ۲-ایسپَسَگان/اِسپَسَگان (اسقفان؛ شَمّاسان/مُشَمَّسان): در هر زمان ۷۲ نفر بودند.
    ۳-مَهیستَگان/مَهِستَگان (شیوخ) یا مان‌ساراران/مان‌سالاران (کشیشان): در هر دوره ۳۶۰ نفر از آنان وجود داشت و اداره‌مانِستان‌ها (نیایش‌گاه‌های مانوی) برعهدهٔ ایشان بود.
    ۴-ویزیدگان (گزیدگان): که به خواص مانوی نیز مشهورند و گاهی نام صدیقان به آن‌ها اطلاق شده‌است.
    ۵-نَغوشاگان/نیوشاگان/نیوشایان (شنوندگان): مستمعینی بودند که آموزه‌ها را نیوش می‌کردند. احتمالاً نام عرفانی سَماع نیز از همین ریشه است.[۶۸] در متون اسلامی آن‌ها را سَمّاعون نامیده‌اند.
    البته درمیان رتبه‌های ۱ تا ۴ و گاهی در میان شنوندگان، گروه‌هایی دیگر نیز بودند که برای نمونه می‌توان به «خروش‌خوانان/خروه‌خوانان» یا «یَزدامَذان» (واعظان)، «دبیران» (نویسندگان؛ کاتبان)، «نگارگَران»، «نَبیگان‌گَران» (تذهیب‌کاران)، «مَهرسَرایان» (سرایندگان سرودهای ستایشی؛ شاعران و ترانه‌سرایان)، «آفْرین‌سَران» (رهبران گروه هم‌نوازان یا هم‌سَرایان)، «گَواگان/گَواهان» (شاهدان؛ شهود)، «نَغوشاگانِ برگزیده» (شنوندگانِ کامل) اشاره کرد.
    کسی‌که مانوی می‌شد می‌بایست آزمون جدال با هواهای نفسانی را موفق بگذراند و در آن صورت از ابتدا به صورت گزیده شناخته می‌شد. اگر در این آزمونِ ترکِ علایقِ نفسانی شکست می‌خورد اما باز هم دوستدار آیین مانوی می‌بود، در ردهٔ نیوشایان قرار می‌گرفت.[۶۹]

    زندگی پس از مرگ
    در کیش آیین مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمی‌شود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدی‌ها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسان‌های معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان یا بالاتر بوده و سختی‌ها و مشقت‌های زندگی پرهیزکارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشته‌ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشأ ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار می‌شود.[۷۰] افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگی‌های دنیوی نگسسته‌اند در رده دینی نیوشایان قرار می‌گیرند.[۷۱] نیوشایان به دلیل اینکه هنوز دارای ناپاکی‌های دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه می‌شوند. او جانب فرشته را می‌گیرد و فرشته در یک کشمکش او را از دست دیوان نجات می‌دهد. با این‌حال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده می‌شود و در جسمی دیگر حلول می‌کند و این پدیده را تناسخ می‌گویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنج‌آور دانسته و در اصطلاح سمسارا می‌نامیدند.[۷۲] روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم می‌شوند.[۷۳]

    فرقه‌های مانوی
    320px-Persecution_of_Paulicians.png

    کشتار پولیسیان‌ها در اروپای قرن نهم میلادی.
    دین مانوی به‌دلیل پراکندگی و وسعت حوزهٔ تحت پوشش خود و نیز به این دلیل که تقریباً هیچ‌گاه دین رسمی نبوده و به‌جز یک دورهٔ کوتاه در زمان شاپور یکم و هرمز یکم ساسانی از حمایتی برخوردار نبوده[۷۴] و از جهتی همیشه تحت شدیدترین حملات قرار داشته، به‌تدریج دارای فرقه‌های متعدد و جداگانه‌ای شد که فقدان مرکزیت دینی مانوی در سده‌های میانه (قرون وسطی) و ناتوانی در رساندن پیام خود به تمام مانویان را نشان می‌داد.[۷۵]

    در ایران فرقه‌های متعددی از این دین بیرون آمد که مهم‌ترین آن‌ها مذهب مزدکی و مذهب دیناوری بود. هر دوی این مذاهب را شاخه‌هایی مانوی می‌دانند؛ ضمن اینکه تأثیر مانوی‌گری بر فرقهٔ خرم‌دینان کاملاً آشکار است، به‌طوری‌که برخی آن را شاخه‌ای از مزدک‌گرایی و برخی شاخه‌ای از آیین مانوی می‌دانند.[۷۶] اصطلاح زندیق (زندیک؛ اهل تاویل) تا مدت‌ها در ایران باقی ماند؛ چنان‌که امروز نیز به‌کار می‌رود و بهترین دستاویز برای مقابله با اندیشه‌های نوین بود. همچنین دسته‌ای به نام «دیناوری‌ها»، پیش از «دیناوران به‌آفریدی»، در ایران زندگی می‌کردند. این فرقه که مانویان شرق ایران بودند، با رهبری شخصی به نام شاد اوهرمزد جدایی خود را از مانوی‌گری بابلی بیان و اعلام استقلال نمودند.[۷۷]

    در اروپا نیز با تغییر شرایط، مانوی‌ها تغییر نام دادند و مدت‌ها در مناطق مختلف اروپا باقی‌ماندند.[۷۸] از جماعت‌های مانوی باقی‌مانده در اروپا می‌توان به فرقهٔ بوگومیل‌ها (دوست‌داران خدا) که باورمندان بلغاری سدهٔ دوازدهم میلادی بودند اشاره نمود.[۷۹] همچنین کاتارها (پاکان) و آلبیژواها دو فرقهٔ مهم مانوی بودند که تا سدهٔ دوازدهم میلادی در جنوب فرانسه پیروان بی‌شماری داشتند، اما به‌دلیل حملات پاپ و کلیسای روم و نیز جنگ‌های داخلی فرانسه رفته‌رفته منزوی شده و احتمالاً در سده‌های بعدی ناپدید گشتند. به‌نظر می‌رسد که کاتارها خود نیز مذهب‌شان را از بوگومیل‌ها عاریت گرفته بودند.[۸۰] از دیگر فرقه‌های مانوی می‌توان به پاتارین‌ها (در بالکان و بوسنی)، پوبلیکانی‌ها (در ایتالیا) و مذهب پولیسیان‌ها اشاره نمود. پولیسیان‌ها گرایشی مانوی اما در ظاهر مسیحی داشتند. این فرقه از سدهٔ هفتم میلادی در ارمنستان بنیان‌گذاری شد؛ و تصور بر این است تا زمان امپراتوری عثمانی و اوایل سدهٔ هجدهم در این سرزمین هنوز دارای پیروان بوده‌است. در آن زمان پولیسیان‌ها به اتریش متواری شده و در آن منطقه نام و نشان‌شان ازمیان رفت.[۸۱]

    همچنین به‌نظر می‌رسد مسیحیان نسطوری چین و ترکستان در مقاطعی تحت نفوذ برخی رهبران جوامع مانوی بوده‌اند. برای نمونه، می‌توان به اسقف سلیمان، پیشوای مشترک مانویان و نسطوریان ناحیهٔ چیانگ-نان چین اشاره کرد.

    منبع‌شناسی
    آموزه‌ها و آثار مانی، فعالیت‌ها و کتاب‌های پیروان و شاگردان او، نیز نوشته‌های انتقادی مخالفان مانی و پیروان ادیان دیگر، هر یک سهم بسزایی در ارائهٔ تصویری روشن و کامل از مانی برعهده دارند.[۸۲]

    آثار مانی
    مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» می‌نامید، به او وحی شده‌است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده‌است، اما ترجمه بسیاری از آن‌ها در دستنویس‌های ایرانی به گونه‌ای باقی‌مانده‌است که در بیشتر موارد نمی‌توان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رساله‌ها و نامه‌ها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است.[۸۳]

    انجیل
    نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به ۲۲ بخش تقسیم شده‌است. در کتاب الفهرست ابن ندیم از آن ذکری نشده‌است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع می‌شده‌است. یعقوبی تعداد انجیل‌ها را ۱۲ ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای ۲۲ است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده‌است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده‌است. شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده‌است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده‌است. متن در بردارنده نقل قول‌های کوتاهی از نامه‌های مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده‌است.[۸۴]

    گنج زندگان
    تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبان‌های ایرانی شناخته نشده‌است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده‌است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده‌است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیده‌اند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، دربارهٔ جنسیت فرشتگان، نقل کرده‌است و یعقوبی آورده‌است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، می‌پردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت می‌دهد.[۸۵]

    اسرار
    این نام تاکنون در هیچ متنی دیده نشده‌است، اما ترجمه‌های چینی اثر نشان می‌دهد که این کتاب در فارسی میانه غربی «رازان» (جمع راز) نام داشته‌است. ابن ندیم در الفهرست نام کتاب را سِفرالاسرار آورده و عنوان ۱۸ فصل آن را ذکر کرده‌است، اما این مطلب هیچ کمکی به شناسایی قطعات ایرانی نمی‌کند. یعقوبی در تاریخ خود، گفته‌است که مانی در سفرالاسرار به آیات انبیاء طعنه زده‌است. بیرونی در فهرست کتب محمد بن ذکریا رازی می‌گوید که به مطالعه سفرالاسرار علاقه‌مند شده و مدت چهل و اندی سال در آرزوی بدست آوردن آن بوده و وقتی آن را به دست آورده، دربردارنده «هذیانِ بَحت و هجرِ محض»[پانوشت ۲] یافته‌است.[۸۶]

    غولان
    ابن‌ندیم در «الفهرست» آن را «سِفرالجَبابره» ذکر کرده‌است. این اثر در پارتی «کَوان» (Kawān) نامیده شده، و گمان بر این است که نام دیگر آن نزد مانویان «نوشته‌ای به پارتیان» باشد. کَو (Kaw) بازماندهٔ کَوی (Kawi) اوستایی و کَی (Kay) پارسی میانه است که یکی از معانی اصلی آن «جنگ‌جوی ایرانیِ غیرزرتشتی» بوده که سپس با معنی «جبار» به‌کار رفته‌است. قطعاتی از این اثر به زبان‌های پارسی میانه و سُغدی به‌دست آمده‌است. «کَوان» شباهت‌های زیادی با «کتاب اول اخنوخ» دارد؛ و ازاین‌رو به کتاب مانی، «کتاب اول اخنوخ» نیز می‌گفته‌اند. «کتاب اول اخنوخ» (منسوب به «اخنوخ/هنوخ» جدّ نوح پیامبر) در سدهٔ دوم پیش از میلاد نوشته شده و روایت کامل از آن تنها به زبان حبشی باقی مانده‌است. ترجمه‌ای سریانی از کتاب اخنوخ نیز بوده که اکنون وجود ندارد. «کتاب اول اخنوخ» یا کتاب «کَوان» مانی بعدها به شش یا هفت زبان ترجمه شده و قطعات یا اقتباس‌هایی از روایات یونانی، لاتینی، پهلوانیگ (پهلوی اشکانی؛ پارتی)، پارسیگ (پهلوی ساسانی؛ پارسی میانه)، سُغدی و قبطی آن‌ها به‌دست آمده‌است.
    این کتاب دربارهٔ دیوان یا فرشتگانی تاریک و بدکاره موسوم به «اِگریگُرویی» (نگاهبانان) است که در هنگام ایجاد جهان در آسمان‌ها زندانی شده بودند؛ اما بعدها شورش کردند و هرچند چهار فرشتهٔ بزرگ آنان را دوباره به‌بند کشیدند، دویست تن از آنان در زمان اخنوخ نبی گریختند و به‌خاطر خواهــش نـفس و عشق مفرط به زنان زمینی هبوط کردند (به زمین آمدند). پیروان ایرانی مانی که «کَوان» را به پارسی میانه برگرداندند، بسیاری از نام‌های ایرانی مانند «سام» (اُحیاه)، «نریمان» یا «پَت سام» (اَحیاه)، «ویشتاسپ/گشتاسب»، «خدوس/هوتوس» (همسر ویشتاسپ/گشتاسب)، «ویروگداد»، «زریل/زریر» و در یک روایت سُغدی، «آریَن ویژَن» (ایران‌ویج) را جایگزین نام‌های سامی‌کردند. درواقع، روش کار آن بوده که اصطلاحات و حتی نام‌های ایزدان، ماه‌ها و شخصیت‌های اساطیری را به زبان‌های دیگر ترجمه می‌کردند تا برای گویندگان آن زبان‌ها ناآشنا نباشد.[۸۷]

    رساله‌ها و نامه‌ها
    نامه‌هایی است که مانی در زمان‌ها و مکان‌های مختلف به رهبران جوامع مانوی نوشته‌است. این مجموعه در فارسی میانه «دیوان» (dĩwān جمع dĩb به معنی نوشته و نامه) نامیده شده و همین عنوان در یک سند مانوی به زبان چینی، از فارسی میانه وام گرفته شده‌است. اصل این نامه‌ها به زبان اصلی یا به صورت ترجمه به یکی از زبان‌های ایرانی، باقی نمانده‌است ولی بعضی از آن نقل قول‌های کوتاهی، که صورت اندرز و سخنان حکیمانه دارد، در برخی از متون فارسی میانه و سغدی مانوی، آمده‌است.[۸۸] ابن ندیم در الفهرست، فهرستی از عناوین ۷۷ نامه را آورده که عنوان تعدادی از آن‌ها به این قرار است:

    1. رسالة الاصلین یا رساله دوبن: ظاهراً رساله‌ای دربارهٔ دو اصل نیکی و بدی بوده که در فارسی میانه «دو بن» (dō bun) نامیده شده‌است.[۸۹]
    2. رسالة هند العظیمه یا رساله بزرگ هند: از این رساله در نوشته‌های تورفان جمله‌هایی باقی‌مانده‌است.[۸۹]
    3. رسالة ارمینیه یا رساله ارمنستان:
    در متنی سغدی از تورفان از rmyb frwrtyy (رساله ارمنستان) نقل قول‌هایی شده‌است.[۸۹]

    1. رسالة وحمن فی خاتم الفم یا رساله وحمن در مُهر دهان: در میان نوشته‌های تورفان به فارسی میانه frwrdg y mwhr و به پارتی mwhrdybyy و به سغدی mwhr dyβyy به معنی «نامه مُهر» آمده‌است.[۸۹]
    2. رسالة کلمات العشر یا رساله سخنان دهگانه (فرایض دهگانه).[۸۹]
    3. رسالة حطا یا رساله حطا: در قطعه‌ای از تورفان به زبان فارسی میانه، نقل قول‌هایی از این رساله آمده‌است.[۸۹]
    فراقماطیا
    ابن ندیم نام این کتاب را همین گونه نقل کرده‌است. اصل این واژه یونانی است که به سریانی وارد شده‌است. پراگماتیا در یونانی به معنی کار و پیشه است که سپس در معنی «رساله» به کار رفته‌است. ظاهراً این کتاب دستورهای دینی مانی، نیز رسائل عملی و تاریخی مانوی را دربرداشته‌است. نام این اثر در متون قبطی و چینی آمده ولی نشانه‌ای از آن در متون مانوی ایرانی دیده نشده‌است.[۹۰]

    اوراد و مزامیر
    مجموعه‌ای از آثار دعایی مانی است که شامل دو زبور منظوم نیز هست. هیچ‌یکی از دعاها به فارسی میانه شناسایی نشده‌است، اما یک متن سغدی نشان می‌دهد که متن منظوم مفصلی به نام «آفرین بزرگان»[پانوشت ۳] توسط مانی تصنیف شده‌است. بسیاری از قطعات این متن به پارتی، فارسی میانه و سغدی در دست است. این زبور دربردارنده دعاهایی خطاب به پدر بزرگی و ایزدان آفرینش سوم است که امور جهان کنونی را بر عهده دارند. عبارت معینی در این زبور تکرار شده‌است. زبر دیگر «آفرین تقدیس»[پانوشت ۴] نام دارد، چه هر یک از دعاها با واژه قادوش[پانوشت ۵] آغاز می‌شود. ساختمان این زبور نیز مانند زبور نخستین است.[۹۰]

    ارژنگ
    از کتاب‌هایی که به مانی نسبت داده شده، ارژنگ، مجموعه‌ای از نقاشی‌ها است که مانی به وسیله آن آفرینش را آنگونه که تصور می‌کرده، به ویژه جهان روشنی و تاریکی را، به تصویر کشیده و بر آن شرح نوشته‌است. این مجموعه به زبان پارتی آردهنگ[پانوشت ۶] و به فارسی «ارتنگ»، «ارثنگ» و «ارژنگ» نامیده شده‌است. این اثر به یونانی «ایقون»، در قبطی «ایقونس» و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ» نامیده شده‌است. از این کتاب در قرن پنجم (یعنی دوران غزنویان و سلجوقیان) نسخه‌ای در غزنه وجود داشته و ابوالمعالی در کتاب فارسی خود «بیان الادیان» از آن نام بـرده‌است. از آردهنگ اثری به جا نمانده ولی قطعاتی از یک تفسیر پارتی به نام «توضیح آردهنگ»[پانوشت ۷] از تورفان به دست آمده‌است که داستان‌های تمثیلی بسیاری دارد.[۹۱]

    آثار غیر مانوی
    آثار عربی
    آثار یونانی و لاتین
    آثار پهلوی

    در ادبیات پهلوی، اثر جدلی معروفی به نام شکند گمانیک وزار از مردان فرخ پسر هرمزدداد، احتمالاً از سده نهم میلادی در دست است. مؤلف خود این نام را به معنی «گزارش گمان‌شکن» یا شرح از میان‌برنده شک و تردید است، بر کتاب نهاده‌است. او سبب تألیف کتاب را چنین ذکر کرده‌است که دز زمان وی ادیان و فرقه‌های گوناگونی پیدا شدند و او از همان کودکی مشتاقانه در جستجوی حقیقت بود، برای یافتن آن به سرزمین‌های گوناگون سفر کرد و سرانجام مطالب کتاب خود را گردآورد و مدون ساخت تا در دفع شبهه نوآموزان در برابر معارضان به کار آید.[۹۲]

    مردان فرخ از آثار دانشمندان زرتشتی هم‌عصر خود مانند آذرباد یاوندان و روشن پسر آذرفرنبغ فرخزادان و به ویژه از کتاب دینکر استفاده کرده‌است، تا آنجا که فصل ۲۳۹ (الف) کتاب سوم دینکرد عیناً فصل نهم شکند گمانیک وزار را تشکیل می‌دهد. نویسنده اشاره می‌کند که نمی‌خواسته‌است دین زرتشتی را به گونه‌ای موروثی بپذیرد، بلکه بر آن بوده‌است که با استدلال و منطق بدان بگرود و در این راه به آثار نویسندگان دست یافته و از فریب فرقه‌های دیگر، به ویژه مانویان رها گشته‌است. متن پهلوی کتاب از میان رفته و امروز تحریر پازند و ترجمه سنسکریت آن در دست است. مطالب کتاب را می‌توان به دو بخش عمده تقسیم کرد. فصل‌های ۲ تا ۱۰ دربارهٔ اصول اعتقادات زرتشتی است و فصل‌های پایاینی (۱۱ تا ۱۶) که جنبه جدلی دارد، در رد دین‌های مختلف است: اسلام (فصل‌های ۱۱ و ۱۲)، یهودی (فصل‌های ۱۳ و ۱۴)، مسیحی (فصل ۱۵) و مانوی (فصل ۱۶) است و این فصل آخر، به سبب افتادگی دستنویس ناقص مانده‌است. وجود واژه‌ها و اصطلاحات مانوی در این فصل کتاب نشان از آن دارد که متن پهلوی گم شده می‌باید از اسناد مانوی، به‌طور مستقیم، استفاده کرده باشد.[۹۳]

    در کتاب سوم دینکرد، آذرباد مارسپندان، موبدان‌موبد شاپور دوم (۳۰۹–۳۷۹ میلادی) به رد نظرات مانی (که دو یا سه تای آن جعلی است) پرداخته و اختلاف‌نظرهای مانوی و زرتشتی را برشمرده است.[۸۲]

    آثار چینی
    آثار سریانی
    آثار پارتی
    آثار قبطی

    دستنویس‌های قبطی بسیاری در سال ۱۹۳۰ میلادی در مصر کشف شد. از طریق این متون، آگاهی دربارهٔ مانی و مانویت افزایش یافت. متون قبطی روشنایی بیشتری بر بسیاری از سنن مربوط به زندگی و مرگ مانی افکند. از میان این دست‌نویس‌ها، سه کتاب مواعظ، کفالایا و مزامیر منتشر شده‌است.[۹۴]

    مواعظ
    بخش‌های اول و دوم این اثر مربوط به اواخر سده سوم، بخش سوم حدود سال ۳۰۰ میلادی و بخش چهارم بدون تاریخ است. کتاب شامل مرثیه‌ای در مرگ مانی، آثار بازمانده از او، پایان زندگی مانی، مرگ شاپور، آخرین سفر او، آمادگی مانی برای مرگ و ورود به سرزمین روشنی، سوگواری پیروان مانی در مرگ او، اخبار مرگ مانی، مراسم تدفین و نیز مطالبی دربارهٔ سیسینوس، جانشین مانی و آفرینش و پایان جهان است.[۹۵]

    کِفالایا
    کِفالایا (فَرگردهایی از خِرَد مانی پیامبر/آموزگار) شامل اسناد باارزش مانوی مربوط به سده چهارم میلادی است. کتاب ظاهراً از زندگی‌نامه خود او اقتباس شده‌است.[۹۶]

    مزامیر
    مزامیر مانوی متعلق به سده چهارم میلادی هستند و همه بجز مزامیر توماس ویژگی مشترکی دارند و آن این است که با یک دعا پایان می‌یابند. هر زبور در ستایش عیسی، مانی، گزیدگان و مانویانی است که احتمالاً از شهدا بوده‌اند. بدین ترتیب نام مانی تقریباً در تمام مزامیر آمده‌است. بعضی از آن‌ها جزئیات شاعرانه‌ای دربارهٔ خصوصیات مانی به دست می‌دهند. زبور شمار CCXXVI دربارهٔ بردباری مانی و شرح حضور مانی در برابر شاه، مرگ مانی و مثله شدنش می‌پردازد. در همین زبور فهرست کتاب‌های مانی به شکل نمادین خاصی معرفی شده‌است. نوشته‌ها با اجزای سازنده دارویی قوی مقایسه شده‌اند. خود مانی پزشک بزرگ نامیده شده و کتاب‌هایش اجزای نوشدارو است که درمان‌بخش همه دردها و رنج‌ها است.[۹۷]== هنر و ادبیات مانوی ==

    240px-Manicheans.jpg

    برگی از نوشته‌های مانوی به خط سغدی به‌همراه تصویر نویسندگان، ویراستاران و نَبیگان‌گران (تذهیب‌کاران)
    مانویان در ثبت و نوشتن آثار دینی خود بسیار فعال بودند. آغاز کتابت میان مانویان با خود شخص مانی آغاز شد. او خط مانوی را بر اساس الفبای تدمری اقتباس کرد که خود آن نیز از خط آرامی گرفته شده‌بود.[۹۸] مانی آثار خودرا به دو زبان فارسی میانه و سریانی به رشته تحریر درآورد. مار امو که از شاگردان باسواد و دبیر او بود نوشتن آثار مانوی به زبان پارتی را آغاز کرد.[۹۹] زبان سغدی نیز با خط سغدی و مانوی و اویغوری با خط خاص خود برای نوشتن آثار مانوی بکار رفتند. در مصر آثار مانوی به زبان قبطی پدید آمد و در تمام مدت سیر دین مانوی زبان فارسی میانه نیز که زبان کتاب دینی خود مانی هم بود به عنوان یکی از زبان‌های مورد استفاده مانویان در کتابت جایگاه ویژه‌ای داشت. عمدهٔ آثار آن‌ها به زبان‌های سریانی، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، ترکی اویغوری، سغدی، زبان‌های چینی و زبان قبطی نوشته شده‌است.[۱۰۰] در این میان سروده‌ها و اشعار و داستان کوتاه نمادین نیز در آسیای میانه به نگارش درآمده‌است.[۱۰۱] اکثر این آثار در آسیای میانه بدست آمده‌است و در کل مجموعه آثاری که از مانویان تا به امروز به جای مانده بیش از هفت هزار نوشته مختلف می‌باشد.[۱۰۲] نخستین نمونه‌های شعر سپید را به مانویان نسبت داده‌اند.[۱۰۳] از میان آثار مهم مانوی که در ویرانه‌های تورفان یا مصر کشف شدند می‌توان به شاپورگان فارسی، زبور مانی قبطی، کفالایا و رازان سریانی اشاره نمود. همچنین آثار پراکنده بیشماری هم به زبان‌های پارتی، سغدی و اویغوری بدست آمده که بیشتر ترجمه متون سریانی و فارسی میانه هستند یا اینکه سرود می‌باشند.[۱۰۴]

    موسیقی، نقاشی و خط خوش میان مانویان بسیار رایج و پسندیده بود. وجود اشعار هجایی در آثار مانوی ترفان نشان می‌دهد که متون مذهبی و عبادی مانوی به سرود و به صورت ترانه خوانده می‌شده‌است.[۱۰۵] حاشیه نگاری کتاب‌هایی که بر روی چرم نوشته می‌شد در میان مانویان امری رایج بوده و به همین جهت آنان به نگارگری نیز در ایران شهره بودند. از آثار مانوی بجز نوشته‌های مانی می‌توان به اسناد بدست آمده از تورفان چین و کتاب خوستووانیفت و ترجمهٔ اویغوری آن و نیز برخی آثار قبطی بدست آمده در مصر اشاره کرد.[۱۰۶] هنر مانویان در نقاشی و نگارگری بر روی صفحات کتاب موجب شکل‌گیری هنر تذهیب در دوران اسلامی گردید. به نحوی که تذهیب قرآن را متأثر از علاقه مانویان به حاشیه‌نگاری کتاب‌های دینی خود دانسته‌اند که گاهی با طلا و نقره همراه بوده‌است.[۱۰۷] از آنجایی که مانی پیامبر خود اهل صنعت و هنر بوده و در ادبیات ایران نیز به همین شهره گشته مانویان نیز به تبعیت پیامبر خود در این راستا بسیار فعال بودند.[۱۰۸] اینان هنرهای زیادی همچون موسیقی، نقاشی، تذهیب، خوش‌نویسی را گونه‌ای عبادت برشمرده و ضمن آن می‌کوشیدند تا نور محبوس در ماده را آزاد و عروج روشنایی به سرزمین اصلی خود را در خلال آفرینش گوناگون آثار هنری عرضه نمایند.[۱۰۹]

    نمونه‌ای از اشعار مانویان

    خسته مشو ای خِرَد؛
    تن درمده‌ای عشق.
    بیا گِرد آییم؛
    و او را دریابیم؛
    که پنهان از دیده‌هاست؛
    که خموش است و سخن می‌گوید.
    دو گوهر کز آغاز بوده‌اند؛
    آنِ مَغاک؛
    و او کز بلندا،
    درخشنده است.
    تاریکی فراز رفته؛
    روشنی اما هبوط کرده‌است.
    خسته مشو ای خِرَد؛
    تن درمده‌ای عشق.
    مرگ چشندهٔ زندگی‌ست؛
    زندگی چشندهٔ مرگ.
    آوردگاهِ وحشت گسترده‌است.
    خسته مشو ای خِرَد؛
    تن درمده‌ای عشق.
    چه بِشکوه این عشق؛
    چه بِشکوه این خِرَد.
    عشق آواره شد؛
    خِرَد در جستجویش.

    مانویان
    فهرست نام‌های مانویان سرشناس
    یاران و شاگردان (حواریون) مانی
    ۱- فاتِق/پاتیک/پاتیکیوس (پدر مانی) ۲- آمو/آموس (حواری مانی در خاورزمین) ۳- اَدّا/اَدای/آدیمانتوس/بوداس (حواری مانی در باخترزمین؛ نویسندهٔ مباحثات و بوشِل/مودیون) ۴- سیس/سیسین/سیسینیوس (نخستین جانشین مانی) ۵- اینای/اینایوس (دومین جانشین مانی) ۶- توم/توماس (از سرایندگان زبور مانوی) ۷- هِرماس ۸- ابی‌زکیه/زاکو/زاکوا/زاکواس/آکواس ۹- ابرای/ابَربی/بهرایا/بارایئِس/بارایاس ۱۰- خابارات/گاوریاوی/گَبریاب/گَبریابوس ۱۱- فافی/پاپی/پاپوس ۱۲- آگاپیوس ۱۳- اوزی/اوزای/اوزِئوس ۱۴- سَلام/سَلمای/سَلمایوس ۱۵- کوشتای/کوستایوس دبیر ۱۶- آبیه‌سوس ۱۷- هِراکلیدِس (از سرایندگان زبور مانوی) ۱۸- اورادیس/آرادِس ۱۹- شمعون ۲۰- توربو ۲۱- خداوندگار کوروش/سیروس (از سرایندگان زبور مانوی) ۲۲- ابزاخیای پارسی ۲۳- نوح زادَگ/بار نوح مترجم ۲۴- هاردار (حواری زرتشتی مانی).

    بزرگان و بلندپایگان مانوی
    شاد اورمَزد (پیشوای دیناورانِ خراسان و کردستان)، مِهر اورمَزد، خورشید وَهمن/وَهمن خورشید، نازک ایزد، یزدانبَخت، مِقلاص، مِهر، برزمِهر، ابوهلال دیجوری/دیحوری، ابوسعید رحا، ابوعلی رحا، ابویحیا الرییس، ابوالحسن دمشقی، نصر بن هرمزد سمرقندی، جعد بن درهم، فاستوس (اسپَسَگ/اسقف مانوی در شمال آفریقا؛ نویسندهٔ کاپیتولا)، فورتوناتوس، سکوندینوس (شنوندهٔ رومی که در پاسخ به آگوستین نوشته‌هایی دارد)، فِلیکس، اسقف سلیمان، تیموثی/تیموتی، مِنوش/مَینَق (از زنان گزیده)، ژولیای انطاکیه‌ای (از زنان گزیده).

    سایر پیروان مانی و برخی شهدای مانوی
    مریم (مادر مانی، که به نام‌ها و لقب‌های دیگری همچون «نوشیت/یوسیت، تَقْشیت/تَقَشیت، میس/رامیس، اوتاخیم/اوتاشیم، کاروتسا/کاروسا» نیز شناخته می‌شود)، زِنوبیا/تَدهی (ملکهٔ تدمر یا پالمیرا)، نَفشا (خواهر زِنوبیا)، بوگو خان/مویو خان/آلپ قتلغ/خاقان تنگ-لی (شاه ترکان اویغور یا تغزغز)، هرمزد اردشیر/هرمزد یکم (بزرگترین پسر شاپور نخست و سومین پادشاه ساسانی)، توران‌شاه، مِهرشاه (برادر شاپور نخست)، شاه پیروز (برادر شاپور نخست)، شاه بات/بادیا، شاه تیرمِهر، اَردَوان ویسپوهر (شاهزادهٔ اشکانی)، راشتین/راشین، رامین/رمین/رمی، اردشیر، اهواز، اردد/خرداد، سهراب، مهرنیوشا، یحیای مانوی، یوحنای مانوی، سعیوس، افعند، زابد، سلنی/سلنا، بحرانا، حدانا، حطا، اخا/اجا، افقوریا/انقوریا، عبدبال/عبدیاییل، عبد یِسوع، ابی یسام مهندس، ابای تلمیذ، شاثل/شیث شَمّاس، تِئونا، مریم (همسر تِئونا)، کلئوپاترا، جِمنوت، ویجیل، پلوسیان، پاشال، پشایی، آبه‌پشایی، آبه‌پنایی، آبه‌پولیدوکسوس، آبه‌سیرا، یوستاثیوس/یوستافیوس، کُنستانتیوس، اوستفیوس، ائوکاریستوس، فوتینوس، ویکتورینوس، سیمپلیکیانوس پدرِ آنتونیوس، آفثونیوس اسکندرانی، میخاییل سرولاریوس (اسقف اعظم قسطنطنیه)، مَرقُس مِمفیسی، آگاپِه (از زنان گزیده شاگرد مَرقُس مِمفیسی)، بارسیمِس نِسطوری، ویکتورینای اسپانیایی، پائولوس پسر کالینیسی، فیلون، آپکت، پائول/پُل اهل هیپو، خواهرِ پائول/پُل، آدو اهل آدیابِنه، کاندیدا اهل تیپاسا، باسا اهل لیدیا (از زنان گزیده)، ماریا، لامپادیا (از زنان شنونده)، کایساریا، لوسیلا (دختر کایساریا)، مو-سزو-هسین (احتمالاً «سیسینیوس» حواری مانی)، نا-لوئو-ین، تسو-هی-توئو، تین-تا، تائو-مینگ، مو-یه، مانگ-نی، وی-مائو (احتمالاً «آمو» حواری مانی)، آ-تو (احتمالاً «اَدّا» حواری مانی).

    دوست‌داران و پشتیبانان مانویت (زنادقه)
    شاپور نخست ساسانی، بهرام دوم ساسانی، نرسی/نرسه (هفتمین پادشاه ساسانی و برادر شاپور یکم)، زردشت خورَّگان فسایی/بوندوس، مزدک بامدادان/شروین اندرزگر، ولید بن یزید (یازدهمین خلیفهٔ اموی)، مروان بن محمد (آخرین خلیفهٔ اموی)، خالد بن عبدالله قسری (حاکم اموی بصره و کوفه)، آمارو/عمرو بن عدی (فرمانروای حیره)، تِس (شاه تخارستان/بلخ/باختر)، وو (امپراتریس سلسلهٔ تانگ در چین)، زکریای رازی، سلم خاسر، حَماد عجرد، زینب مغیره، ابوالعلاء معری، ابو عیسی وراق، ابونواس، ابوتمار مطبب، ابوالعباس ناشی، ابوشاکر دیصانی، ابن اخی ابی‌شاکر، فضل برمکی، حسن برمکی، یزدان پورِ باذان، ابن مقفع/روزبه پورِ دادویه، ابن راوندی، ابن طالوت، ابن سیابه، ابن ابی‌العوجا، ابن ابی‌الغیث، ابن زیاد هلالی، ابن الاعمی الحریزی، بشار بن برد، صالح بن عبدالقدوس، محمد بن احمد جیهانی، محمد بن عبیدالله (کاتب مهدی خلیفهٔ عباسی)، محمد زَیّات (وزیر متوکل و واثق خلفای عباسی)، اسحاق بن خلف، علی بن خلیل، علی بن ثابت، پریسیلیانوس/پریسیلیان (بنیان‌گذار جنبش پریسیلیانی)، هِلپیدیوس (از پیشوایان پریسیلیان‌ها)، اسقف اینستانتیوس (از پیشوایان پریسیلیان‌ها)، اسقف سالویانوس (از پیشوایان پریسیلیان‌ها)، پائولوس ارمنی/پدر گِنِسیوس (بنیان‌گذار جنبش پائولیسیانی)، یوهان/ژان کریسوشِر (از پیشوایان پائولیسیان‌ها)، کشیش بوگومیل (بنیان‌گذار جنبش بوگومیلی/محبان خدا)، واسیلی (از پیشوایان بوگومیل‌ها)، جووانی/ژان دِ لوجیو (از پیشوایان کاتارها/پاکان)، پاپا نیکینتا (از پیشوایان کاتارها)، بِرتران دان مارتی (از پیشوایان کاتارها)، پی‌یه‌ر والدِس/پیتر والدو (بنیان‌گذار جنبش والدِنی)، قدیس مارتین (اهل تور)، یوکروشیا، پروکیولا (دختر یوکروشیا)، لو-شینانگ (ژنرال چینی)، فانگ-لا (مبارز چینی).

    نومانویان و گنوسیان شِبه-مانوی معاصر
    رودولف ژوزف لارِنتس اِشتاینر (مؤسس مکتب آنتروپوزوفی)، دِئودا روشه (از احیاگران کاتاریسم در فرانسه)، استفان اِی هِولِر (اسقف «اِکلیزیا ناستیکا» یا کلیسای گنوسی در آمریکا)، اَبا یِسای نَصرای/دیوید کلارک (مؤسس جماعت «اِسِنی‌های ناصوری» در آمریکا).

    گفتاوردهایی از نوشته‌های بلندپایگان مانوی
    ۱- «خورشید برای نابینایان طلوع نمی‌کند؛ ناشنوایان ندا را نمی‌شنوند؛ و ضیافت‌های قدسی برای مردگان برپا نمی‌شود».[۱۱۰]
    ۲- «این نَسک‌های سِپَند (کتاب‌های مقدس) که نام‌های وَرجاوَندشان، ستایش مهربانی مانی برانگیزند؛ این نشانه‌های خداوند که سال‌به‌سال و ماه‌به‌ماه بر شکوه‌مانِستان‌هایش (نیایش‌گاه‌هایش) بیفزایند… [به روز رستاخیز، آن‌گاه که نبرد بزرگ نیکی و بدی برخیزد] به دستان دین‌داران و دادگران خواهند رسید: اِوَنگِلیون زیندَگ (انجیلِ زنده/جاوید/بزرگ)، نیانِ زندگان (گنجِ زندگانی؛ کَنزالاحیاء/کَنزالحیات؛ سمیتیها)، کارنامه (بُنگاهیگ؛ فرَقماطیا/پراگماتیا؛ رسالهٔ عملیه)، رازان (سِفرالاسرار/سِفرالاسفار؛ رسالات)، کَوان (غولان؛ سِفرالجبابره)، دیبَهان/دیبان (نامه‌ها؛ مکاتیب)، آفْریوَنان (گاهان؛ سرودها؛ مزامیر) و یَشت‌ها (نیایش‌ها؛ مناجات‌ها)، نگارنامه (اَرژَنگ/اَرتَنگ/آردَهَنگ؛ سرودِ راستی/ندایِ عدالت) و آردَهَنگ ویفراس (تفسیر ارژنگ)، دوبُن‌نامَگ (رسالةالاصلین؛ مکاشفاتِ نور و ظلمت)، شاهپورَگان/شاپورَگان (رازهای مبدأ و معاد)، و داستان‌های پندآموز (حکایات تمثیلی)... هیچ‌کدام در آن زمان ناپیدا نخواهند ماند… تا به کی نادیده‌شان گیرند؟ تا به کی [بر کومه‌های آتش] بسوزانند؟... هزاران بار [گـ ـناه‌کاران] از دیده‌ها پنهان‌شان کنند؛ هزاران بار [پرهیزگاران] آن‌ها را ازنو نویسند؛ تا سرانجام به دست نیکویان رسند؛ و در فرَشگَرد (پایان جهان)، دادگران گیتی آن‌ها را [از دلِ ویرانه‌ها] بازجویند. اینان [نَسک‌ها را بر چشمان و سـ*ـینه‌های خود نهند و] بر نوشته‌هایش بـ..وسـ..ـه زنند و گویند: «ای خِرَدِ بزرگی، ای زِره سترگ فرشتهٔ روشنی (رسولِ نور)، کجا از دیده‌ها پنهان شدید؟ از کجا می‌آیید؟ از کجا پیدا شدید؟» و من، شادمانم که پس از روزگاران دراز، این گنجینهٔ آسمانی (صحفِ مانی) به دست نژاد بی‌مرگان سپرده خواهد شد. براستی که گمراهان، خداوندگارِ این نَسک‌ها را نشناسند. ای شما نیکویان و ای دادگران که نوشته‌ها را می‌یابید، بگویید که چگونه این واژه‌های پرهیزگاری را برخواهید خواند؟ نام‌های ایزدان… نام خداوندگار گنجینه را… و نام همهٔ بلندپایگان را که جان خود [برای دین خدا دادند]... و نام رونویسان (کاتبان و خوشنویسان) و همچنین ویراستاران (نگارگران و نَبیگان‌گران)... و نام همهٔ برگزیدگان که روز و شب [درختِ زندگی] را ستایش می‌کردند… [با چه زبانی یارای گفتنید؟]... من در برابر بزرگی‌شان سر خَم کنم… بر آن‌ها اشک ریزم… زیرا می‌دانم که [پیکرهای درخشان‌شان] کجای زمین آرمیده‌اند. آری، مانِستان‌های «کیشِ روشنی» کوبیده شدند و بی‌گناهان ستم دیدند… جایی‌که اهرمن می‌ایستد، یاری‌گری نیست از دستِ [راهبران] آیین‌های گمراه (فرقه‌های خاطی) و آزارِ خانواده‌هایشان… تا که نشان دادگری فرارسد، به سرزمینی که در آن دُروَندان (مُغانِ دروغین) هستند؛ جایی‌که بر جهان [تاریکی] فرمان می‌رانند… [آن‌گاه مَر ایشان را گریزگاهی نیست]».[۱۱۱]

    عرفان مانوی و تأثیر آن بر تصوف اسلامی
    240px-The_Manichaean_Hall_03_Longxing_temple.JPG

    تصویری از یک معبد مانوی بجای‌مانده در غرب چین. مانویان معابد خود را مانستان می‌نامیدند
    مذهب مانوی مذهبی مبتنی بر عرفان و تهذیب نفس است.[۱۱۲] خود مانی که در میانرودان در میان فرقه‌های مندایی و گنوسی پرورش یافته بود به مذهب مغتسله باور داشت و غسل کردن و پاکی تن را برای عبادت اصل اول می‌دانست اما ناگهان این مذهب را ترک گفت و با بیان اینکه به پاکیزگی روان بیش از پاکیزگی تن نیاز است اصطلاح آب زنده را مطرح کرد که آبی مینوی و الهی بود و روح و روان را پاک می‌نمود.[۱۱۳] در نظر مانویان تطهیر تنها از راه معرفت و پاکدامنی و محبت امکانپذیر می‌شد. از دیگر نشان‌های عرفانی اصطلاح «زنده» می‌باشد که بیش از ادیان دیگر در مانوی‌گری کاربرد دارد. عارف و شناسا شدن مبین زنده بودن روح و نور دربند آدمی است و از این رو برای رهایی از ظلمت به دانش و معرفت نیاز مبرم وجود دارد. انسان ترکیب از جسم و روح است و روح انسان، در بند و اسارت جسم قرار دارد و با تقویت نور و بیدار نگهداشتن آن در زمان مرگ گوهر پاکیزه را می‌توان به عالم علوی و سرمین روشنایی رساند.[۱۱۴] عرفان مانوی دنیا را دیر مکافات و سرای بدی می‌پندارد و هرچه زودتر رخت بستن از جهان را آرزومند است. عرفان مانوی تأثیرات عمیقی بر عرفان اسلامی گذاشت.[۱۱۵] پرهیز از گوشت و لذات گمراه‌کننده جسمانی، بی علاقه بودن به کار و آبادسازی جهان، بی‌ارزشی جهان مادی، اسارت روح در جسم و جهان، پیوستن روح به عالم علوی از راه تهذیب نفس از تأثیرات ویژه آیین مانی بر عرفان اسلامی و تصوف دانسته شده‌اند. بسیاری از اعمال صوفیانه ریشه در آئین مانوی دارد.[۱۱۶] دلیل این ارتباط از دوران باستان به قرون اخیر از این است که در زمان گسترش عرفان اسلامی شمار زیادی از دانشمندان و کاتبان ایرانی یا حتی مانوی‌تبار بودند مانند روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) و بسیاری از عرفای خراسان و فرارودان در محیطی رشد یافته بودند که بشدت تحت تأثیر مذهب مانوی بود.[۱۱۷] وجود گنوسیان در بابل و مانویان خوزستان و نیز قبطی‌ها و مصریان مسلمان شده که به نوعی همگی درگیر آرای مانویان در سرزمین‌های خود بودند عامل اصلی نفوذ صریح باورها و آداب مانوی به درون عرفان اسلامی شد.[۱۱۸] برخی از عرفای مسلمان به اتهام زندقه و مانویت تکفیر و کشته شدند مانند شهاب‌الدین یحیی سهروردی و حسین منصور حلاج. آثار روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) نیز در این‌گذار بی سهم نبوده‌است.[۱۱۹] از مهم‌ترین تأثیرات مانویت بر عرفان اسلامی می‌توان به مفاهیمی اشاره کرد که خاص مانوی‌گری بوده و در دین عربی اسلام در صحرای حجاز، ارزش شمرده نمی‌شدند اما عارفان و صوفیان اسلامی به ویژه عجم آن‌ها را به دامنه اعمال خود وارد نمودند مانند گرسنگی دادن به خود و روزه‌ها و نمازهای طولانی، پرهیز از کار و شغل و پیشه و مذموم دانستن کار دنیا که در سنت اسلامی پسندیده نیست.[۱۲۰] و نیز تجرد و دوری از ازدواج میان عرفای اسلامی درصورتی است که در دین مانوی ازدواج مذموم بوده و دین اسلام برعکس به کلی انسان‌ها را به ازدواج ترغیب می‌کند.[۱۲۱]

    تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
    210px-Saint_Augustine_by_Philippe_de_Champaigne.jpg

    نگاره‌ای از آگوستین قدیس مسیحی که مدت نه سال مانوی بود و در آثار بعدی خود حملات تندی به مانویان انجام می‌داد.
    210px-Turpan-gaochang-d05.jpg

    خرابه‌های اطراف شهر تورفان چین که بسیاری از آثار مانوی از میان آن بدست آمدند. کشف این آثار کمک شایانی به درک ماهیت اصلی دین مانوی نمود.
    تا پیش از سده بیستم بیشتر اطلاعات و آگاهی ما از مانویت مبتنی بر گزارش‌های مورخین و نویسندگان متقدم اسلامی، مسیحی و زرتشتی بود که از آنجا که دین مانوی گونه‌ای از بدعت و الحاد تلقی می‌شد مطالب عمدتاً جانبدارانه و در مذمت مانوی‌گری ترتیب داده‌شده‌بودند.[۱۲۲] در اوایل قرن پیشین شماری از آثار مانویان از میان شن‌های انبوه واحه تورفان چین بیرون کشیده‌شد و به همراه آثار دیگری که در آسیای میانه بدست آمد تصویر جدیدی از دین مانوی که البته با گزارش‌های قبلی چندان هم بیگانه نبود بدست پژوهشگران افتاد. این آثار که به خطوط سغدی، پهلوی، اویغوری، مانوی و سریانی نوشته شده‌بودند، بسیاری از حقایق دینی مانویان را روشن کرد و به همین اندازه از اهمیت چند اثر سرود وار قبطی در ستایش مانی و زروان|پدربزرگی در مصر به خط و زبان قبطی نیز بدست آمد که نشان می‌دهد دین مانوی از چه نظام یکپارچه و گسترده‌ای میان هواداران خود برخوردار بوده‌است. عمده آثار قبطی بدست آمده به کتاب زبور مانی مربوط می‌شود.[۱۲۳]

    مهمترین آثار سنتی مطالعه مانوی‌گری را می‌توان کتاب اعترافات سنت آگوستین دانست.[۱۲۴] این قدیس رومی اگرچه خود بمدت نه سال مانوی بوده اما بدنبال توبه باز به مسیحیت می‌گرود و در کتابش اگرچه مملو از حمله به مانویان می‌باشد اما اطلاعات جالبی از دین مانوی بدست می‌دهد.[۱۲۵] دیگر نویسندگان مسیحی نیز همین رویه سنت آگوستین را در قبال مانویان در پی گرفتند که با اعلام الحاد و تکفیر مانویان از سوی کلیسای کاتولیک و مبارزه با آنان این رسالات و کتاب‌ها در مذمت ایشان نوشته شد.[۱۲۶] همچنین پولس ایرانی در رسالات خود بشدت به مانویان می‌تاخت. دیگر دانشمند مسیحی اسکندر اسیوطی در مصر مقالات تندی ضد مانویان منتشر می‌نمود که بسیاری از آثار این‌ها دست‌مایه شناخت و بررسی ماهیت آئین مانوی تا پیش از قرن بیستم محسوب می‌شدند.[۱۲۷]

    در دوره ساسانیان نیز بدنبال اعدام مانی در خوزستان به تحـریـ*ک کرتیر مانویان به شرق بلاد ساسانی گریختند.[۱۲۸] اگرچه عده‌ای در خوزستان و آذربایجان همچنان سنت‌های خود را حفظ می‌کردند آثار خود را نیز به شرق بردند. در دوره ساسانی و حتی پس از آن زرتشتیان در مذمت و نکوهش مانویان آثاری خلق کردند و در بسیاری از آثار خود از مانی و عقاید مانویان نیز سخن راندند. یکی از بهترین این مراجع زرتشتی مردان فرخ اوهرمزداتان موبد قرن هشتم میلادی است که در کتاب شکند گمانیک وزار در یک فصل به توضیح عقاید مانویان پرداخته و یک یک آنان را بدنبال آن رد کرده‌است.[۱۲۹] همچنین در کتاب پهلوی دینکرد است که نویسنده زرتشتی آن بنام آذرفرنبغ فرخزادان در آن گزارش‌هایی از عقاید مانویان آنگونه که خود می‌دیده ارائه کرده‌است.[۱۳۰]

    در دوران اسلامی مانویان با عنوان زندیق شناخته می‌شدند[۱۳۱] و کشتن آن‌ها نیز در دوره خلافت عباسیان سفارش شده‌بود.[۱۳۲] چند مورد از بزرگ‌ترین کشته شدگان مانوی آغاز اسلام را می‌توان نام برد که شامل ابن مقفع، ابن ابی العوجا، صالح بن عبدالقدوس، محمد بن سعید بن حسان، حسین منصور حلاج و افشین می‌باشد که همگی به اتهام زندقه و مانوی‌گری کشته شدند.[۱۳۳] در این دوره با وجود نابود شدن جوامع مانوی در بسیاری مناطق نویسندگان مسلمان بیش از پیشینیان به بررسی و بیان آراء مانویان پرداختند و کتاب‌های بسیاری دربارهٔ آن‌ها نوشته شد که تقریباً همگی در مذمت مانویه بود.[۱۳۴] از بزرگترین نویسندگانی که به دین مانوی پرداختند می‌توان به مسعودی، ابن ندیم، ابوریحان بیرونی، شهرستانی را می‌توان نام برد که بیرونی و ابن ندیم نویسنده کتاب الفهرست مطالب مفیدتری در اختیار پژوهشگران قرار دادند و از تعصب کمتری نیز برخوردار بوده‌اند.[۱۳۵]

    تا سال ۱۹۰۴ میلادی تنها منابع شناخت دین مانوی همین آثار متعددی بودند که از سوی مخالفان مانویت تألیف شده بودند. در این سال گروهی از باستان شناسان برای یافتن حقیقت ویرانه‌های باستانی تورفان راهی چین شدند. بدنبال کاوش‌های علمی این افراد از دورن مغاره‌ای که ورودی آن برای مدت ده قرن بسته شده بود آثار قدیمی مانوی بر روی برگ‌ها و کاغذها و صفحات چرمی بیرون کشیده شد.[۱۳۶] این یافته‌ها که در ابتدا مشخص نبود به چه زبان و خطی نوشته شده و به چه دوره‌ای تعلق دارد به موزه‌ها و موسسات تحقیقاتی در لندن و برلین آلمان و سنت پترزبورگ روسیه منتقل شد.[۱۳۷] دانشمندان بزرگ زبان‌شناس مانند مولر در آلمان و زالمان در روسیه کار بر روی آن‌ها را آغاز کردند. مولر بدون اینکه بداند اوراق پیش رویش به زبان پارتی نوشته شده‌اند موفق شد آن‌ها را ترجمه و تکمیل نماید. در همین تحقیقات زبان از یاد رفته سغدی مجدد زنده شد و زمینه و امکان شناخت این زبان از دست رفته پدید آمد. حدود سی سال بعد والتر هنینگ ایران‌شناس نامی آثار ترجمه شده را در آلمان منتشر کرد. مری بویس نیز آثار نوشته شده به زبان‌های ایرانی را به همراه کلید آن به چاپ رساند. در همان دوره کارل اشمیت به کشف بزرگ دیگری نائل شد و دست‌نوشته‌های قبطی مانوی را در مصر کشف و ترجمه نمود.[۱۳۸] مجموعه فراوان آثار ترجمه شده واقعیت و ماهیت اصلی آئین و باورهای مانوی را تاحد زیادی روشن ساخت.[۱۳۹]

    از بزرگترین مانوی‌شناسان جهان می‌توان به مری بویس، والتر هنینگ، ورنر زوندرمان و دِزمُند دورکین‌مَیسْتِراِرنْست اشاره نمود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ابن دیصان

    ابن دیصان یا بَردَیصان (به سریانی: ܒܪܕܝܨܢ)(زادهٔ ۱۵۴- مرگ ۲۲۲ میلادی) عارف مسیحی و بنیادگذار دیصانیه از شاخه‌های مسیحیت بود. مانی پیامبر از او تاثیر پذیرفته‌بود.

    خانواده و زندگی
    پدر او نهامه نام داشت و گفته‌شده که تبار هپتالی داشت. مادرش نیز نهشیران نام داشت و از دودمان اشکانی بود. اینان در دربار شاهان بومی رها در شانلی‌اورفه ترکیه کنونی به سر می‌بردند. تبار او را همچنین برخی بابلی، آرامی و ارمنی گفته‌اند.

    ابن دیصان را از این رو بدین نام خوانده‌اند که کنار رودی به همین نام در رُها در شام آن روزگار زاده‌شد. وی در ۱۷۹ میلادی به کیشی مسیحی گروید و از مخالفان سرسخت مرقیونیه گردید. وی زبان‌های ارمنی و سریانی می‌دانست. وی همچنین در کودکی اخترشناسی آموخته‌بود.

    ابن دیصان دارای سه پسر بوده‌است به نام‌های هارمونیوس، ابگارون و هاسدو. با فروپاشی پادشاهی رها به دست روم ابن دیصان ناچار شد به ارمنستان پناه برد و گویا در همان سرزمین هم مرده‌است.

    اندیشه و پیروان
    ابن دیصان طریقتی نو در مسیحیت بنیاد نهاد که بر دوگانه‌انگاری و دو اصل نور و تاریکی گرایش داشت. وی نور را دارای اختیار در رساندن خیر می‌دانست و تاریکی را مجبور به شر. او همچنین به وجود چند عنصر در جهت‌های جغرافیایی گوناگون باور داشت؛ نور در شرق، باد در غرب، آب در شمال و آتش در جنوب. همچنین او مریم را تنها زایندهٔ عیسی می‌دانست و نه پروندهٔ او در زهدانش. کتاب‌های چندی را بدو منسوب دانسته‌اند از آن جمله النور و الظلمة، روحانیةالحق، المتحرک والجماد و... همچنین نگارش کتابی دربارهٔ هندوستان را نیز از او دانسته‌اند.

    پیروان دیصان گویا تا سده‌های نخست اسلامی در حدود چین، خراسان و مانداب‌های عراق (بطائح) پراکنده بوده‌اند. گزارش شده که دیصانیان دارای نیایشگاهی نبوده‌اند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    علم کلام

    [نهفتن]
    200px-Basmala.svg.png

    عقاید مذاهب اسلام
    عقیده

    110px-Mosque02.svg.png

    ارکان اسلام[نمایش]
    اسلام سنی۱[نمایش]
    شیعه۲[نمایش]
    سایر مذاهب اعتقادی اسلام[نمایش]
    شامل: 1 احمدیه, Qutbism & وهابیت
    2 علویان (سوریه), حشاشین, دروز & قزلباش
    3 ازارقه, Ajardi, Haruriyyah, نجدات & Sufriyyah
    4 علویان (ترکیه), بکتاشیه & قلندر
    15px-Allah-green.svg.png
    درگاه اسلام
    • ن
    • ب
    • و
    بخشی از مجموعه مقاله‌های:
    170px-Allah1.png

    اسلام
    اصول

    • توحید
    • نبوت
    • معاد
    • خاص تشیع:
    • امامت
    • عدل
    فروع
    • نماز
    • روزه
    • زکات
    • حج
    • جهاد
    • خاص تشیع:
    • خمس
    • امر به معروف
    • نهی از منکر
    • تولی
    • تبری
    منابع اسلامی
    • قرآن
    • عقل
    • سنت (حدیث)
    شخصیت‌ها
    • محمد
    • اهل بیت
    • خلفای راشدین
    • امامان شیعه
    • صحابهٔ محمد
    مذاهب
    • تسنن
    • تشیع
    • تصوف
    علوم
    • حدیث
    • تفسیر
    • فقه
    • کلام
    • فلسفه
    • عرفان
    تاریخ
    • امویان
    • عباسیان
    • فاطمیان
    • مملوکان
    • عثمانیان
    • صفویان
    • آخرالزمان
    جغرافیا
    • مکه
    • مدینه
    • بیت‌المقدس
    • کوفه
    • نجف
    • کربلا
    • سامرا
    • کاظمین
    • مشهد
    • قم
    • شیراز
    • دمشق
    • جهان اسلام (کشورهای اسلامی)
    لباس‌های اسلامی
    • حجاب اسلامی
    • چادر عربی
    • برقع
    • روبنده
    • دشداش
    • روسری
    • چادر
    مسائل مرتبط
    • فرهنگ
    • جامعه
    • اسلام‌گرایی
    • اسلام‌هراسی
    • نقد اسلام
    درگاه اسلام

    • ن
    • ب
    • و
    برای کلام در معنای سیـاس*ـی و زبانی، گفتمان را ببینید.
    علم کَلام یا عقائد دانشی در محدوده دین اسلام است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر مبنای استدلال عقلی و نقلی می‌پردازد و به شبهه‌هایی که در این زمینه مطرح می‌شود، پاسخ می‌دهد. علم (فن) کلام از علوم اسلامی است که رویکردهای متفاوتی در آن وجود دارد. در برخی رویکردها بر کاربرد عقل و علم در مسائل اعتقادی تأکید می‌شود و در برخی رویکردهای دیگر جنبه نقلی و سمعی آن مورد تأکید قرار می‌گیرد. علم کلام معتقد به تحقیقی بودن باورهای اعتقادی است، نه تقلیدی بودن آن‌ها.

    این علم به پایه‌های اعتقادی در یک دین و مقابله و بحث با نظرات دیگر اندیشه‌ها می‌پردازد. جُستارهایی مانند برهان‌های اثبات وجود خدا، حدوث یا قدم جهان هستی، نبوت خاصه و نبوت عامه، عدل الهی، امامت، معاد و… در این رشته نظری بحث می‌شود. دانشمند علم کلام را «متکلم» می‌نامند. در آثار اسلامی، گاه از متألهین دیگر ادیان نیز به عنوان متکلم نام‌بـرده شده‌است.

    محتویات
    • ۱ پیرامون واژه
    • ۲ دلیل نام گذاری
    • ۳ تفاوت علم کلام با فلسفه
    • ۴ متکلم
    • ۵ موضوعات علم کلام
    • ۶ مذاهب کلامی
    • ۷ تاریخچه علم کلام در اسلام
    • ۸ کلام امامیه
    • ۹ متکلمان مشهور
      • ۹.۱ معتزله
      • ۹.۲ اشعری
      • ۹.۳ ماتریدی
      • ۹.۴ امامی
      • ۹.۵ اسماعیلی
    • ۱۰ پانویس
    • ۱۱ جستارهای وابسته
    • ۱۲ پیوند به بیرون
    • ۱۳ منابع
    پیرامون واژه
    لغت‌نامهٔ دهخدا دربارهٔ علت نامیده شدن این علم بدین نام، چنین آورده‌است:[۱]

    این علم را برای آن علم کلام خوانند که اولین اختلاف در کلام الله را مطرح و مورد مباحثه قرار داده و از مخلوق و غیر مخلوق بودن آن صحبت بمیان آورده‌اند. (از الانساب سمعانی).

    در دائرةالمعارف فارسی مصاحب در وجه تسمیه کلام آمده‌است: «در اینجا تأثیر دو زبان یونانی و سریانی را نباید فراموش کرد، زیرا در زبان یونانی لوگوس هم به معنای کلمه و هم به معنای کلام می‌آید و نیز به معنای استدلال و در زبان سریانی واژه ملل(mallal) با مشتقات آن به معنای کلام و استدلال وارد شده. در زبان لاتین نیز واژه ثئولوژی(theology) به معنای بحث دربارهٔ خداوند است که احتمال می‌رود در دوران نهضت ترجمه وارد حوزه علوم اسلامی شده باشد.»[۲]

    دلیل نام گذاری
    دلیل نام گذاری این علم به کلام را می‌توان وجوهی از این دست دانست:

    • در نخستین آثاری که در این موضوع نگارش یافته‌اند، بخشهای مختلف نوشتار با عنوان «الکلام فی …» از یکدیگر جرا شده‌اند.[۳]
    • یکی از مسائل بحث‌برانگیز و آغازین این علم، قدیم یا حادث بودن «کلام خداوند» بوده‌است.[۴][۵]
    • با فراگیری این علم، آدمی بر سخن گفتن (تکلم) در امور اعتقادی توانا می‌شود.[۴][۶]
    • قوت استدلال‌های به کار رفته در این علم به گونه ای است که گویا بر آموزه‌های علوم دیگر، در مقایسه با این علم، نمی‌توان نام سخن (کلام) نهاد.[۷]
    • چنان‌که فیلسوفان از دانشی به نام «منطق» بهره می‌برند، عالمان دینی نیز نامی مشابه برای دانش خود برگزیده اند[۸] به بیان دیگر، چنان‌که منطق آدمی را بر سخن گفتن در عقلیات توانا می‌سازد، کلام توان گفت و گو در باب شرعیات را فزونی می‌بخشد.[۹]
    تفاوت علم کلام با فلسفه
    گرچه ظاهر علم کلام و فلسفه الهی، هر دو بر مبنای استدلال عقلی (مسامحتا-مشترک لفظی است) استوار گردیده‌اند، ولی تفاوتهایی میان آن‌ها وجود دارد که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

    • تفاوت از جهت موضوع بحث، به این معنا که موضوع بحث در علم کلام، عقاید دینی است، ولی موضوع بحث در فلسفه، مطلق وجود از آن جهت که موجود است می‌باشد.
    • تفاوت از جهت روش، به این معنا که فیلسوف، بدون پیش فرض، به بحث و بررسی یافته‌های عقلی پیرامون نظام هستی می‌پردازد، ولی متکلم، چهارچوب معینی را در زمینه عقاید و باورهای دینی در نظر می‌گیرد و تلاش می‌کند در پرتو عقل و نقل، اصول مورد نظر را به اثبات برساند.
    • تفاوت از جهت نوع دلایل، به این معنا که فیلسوف، تنها از دلایل عقلی بهره می‌جوید، ولی متکلم برای اثبات اصولی مانند اثبات وجود خدا و توحید و اثبات نبوت، از دلایل عقلی استفاده می‌کند، و در زمینه اثبات اصولی دیگر مانند امامت، معاد و غیره، هم از دلایل عقلی و هم از دلایل نقلی بهره‌مند می‌گردد.
    متکلم
    مُتَکَلِّمْ یا کلام‌شناس کسی است که با علم کلام و اصول آن، آشنا باشد.[۱۰]

    لغتنامهٔ دهخدا در سرواژهٔ متکلم چنین آورده‌است:[۱۰]

    عارف به علم کلام. (از اقرب الموارد). کسی را گویند که بعلم کلام و اصول آشنا باشد. این علم را برای آن علم کلام خوانند که اولین اختلاف در کلام الله را مطرح و مورد مباحثه قرارداده و از مخلوق و غیر مخلوق بودن آن صحبت بمیان آورده‌اند. (از الانساب سمعانی). صاحبان علم کلام؛ و علم کلام علمی است که در آن مقدمات علم منقول را به دلایل عقلی ثابت کنند و دلایل رابه ادله عقلیه موجه سازند. اهل کلام. کلامی. آن که علم کلام داند. آن که توفیق میان فلسفه و دین خواهد. عالم بعلم کلام. دانای بعلم کلام. آن که فهم حقایق اشیاء خواهد به برهان با شرط مطابقت با دین. عالم به علم کلام. (از یادداشت به خط دهخدا). که حقایق اشیاء را با برهان و انطباق با احکام شرع درک کند و بدیگران تعلیم دهد از طریق خطابه و جز آن.

    موضوعات علم کلام
    علاوه بربررسی اصول دین و اعتقادات اسلامی موارد زیر نیز مطرح اند

    رابـ ـطه میان عقل (علم) ودین(وحی)

    وحدت یا کثرت دین (پلورالیسم)

    رابـ ـطه دین با سیاست (سکولاریسم)

    رابـ ـطه آزادی و دین (آیین الهی یا بشری)

    رابـ ـطه میان قضا و قدر الهی واختیار انسان

    عصمت انبیا-علل گرایش بدین[۱۱] و[۱۲]

    مذاهب کلامی
    مذاهب کلامی بسیاری در جهان اسلام مطرح شده‌است، ولی معروفترین آن‌ها عبارتند از:

    • مکتب کلامی اصولیون (شیعه)
    • مکتب کلامی اخباریان (شیعه)
    • مکتب کلامی اهل حدیث (شیعه)
    • مذهب کلامی اشاعره
    • مذهب کلامی معتزله
    تاریخچه علم کلام در اسلام
    مذهب کلامی امامیه، به زمان اهل بیت بازمی‌گردد. این مکتب در عصر امام محمد باقر متولد سال ۵۷ هجری، و امام جعفر صادق، متولد سال ۸۳ هجری، به اوج خود رسید.

    در قرن دوم هجری، برخی از مکاتب عقلی کلامی دیگر، مانند مکتب «معتزله» پدید آمدند. مکتب معتزلة، توسط «واصل بن عطاء»، متوفای سال ۱۳۱ هجری بنیانگذاری شد. او با حسن بصری معاصر بود و در مجالس درس او شرکت می‌نمود، ولی از شیوه فکری وی کناره‌گیری کرد و حوزه کلامی دیگری را تأسیس نمود و بدین جهت، مکتب او «معتزله» نامیده شد؛ در حالی که پیروان این نحله، خود را «اهل التوحید و العدل» می‌نامیدند.

    در قرن سوم هجری، مکاتب فکری و کلامی دیگری نیز، مانند مکتب «طحاویة» توسط «احمد ابن محمد ابن سلامة الطحاوی»، متولد سال ۲۲۹ هجری در مصر، و مکتب «اشعریة» توسط «ابو الحسن علیّ ابن اسماعیل ابوالحسن اشعری»، متولد سال ۲۶۰ یا ۲۷۰ هجری در منطقه بین‌النهرین، و مکتب «ماتریدیة» توسط «ابومنصور ماتریدی»، متوفای سال ۳۳۳ هجری در سمرقند بوجود آمدند.

    کلام امامیه
    امامان شیعه، پیروان خود را از بحثهای بیهوده کلامی که راه به جایی نمی برد بر حذر می داشتند؛ و با این همه خود به پرورش برخی متکلمان همت می گماشتند. بر این اساس، می توان گفت از دیدگاه پیشوایان مکتب امامیه، قدم نهادن در وادی کلام با دو شرط روا و بلکه بایسته است: نخست آنکه متکلم از شایستگیهای لازم برای این کار برخوردار باشد؛ و دوم آنکه از ورود به بحثهایی چون قدیم یا حادث بودن کلام الهی که فایده چندانی دربرندارد بپرهیزد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ابو منصور ماتریدی

    ابو منصور ماتُریدی (نام کامل: محمد بن محمد بن محمود أبو منصور الماتریدی السمرقندی الحنفی) (تاریخ مرگ: سال ۳۳۳ هجری قمری) مؤسس فرقهٔ ماتریدیه، متکلم، فقیه و مفسر قرآن ایرانی مسلمان بود. او که در ماترید از نواحی سمرقند در ماوراءالنهر به دنیا آمد، علم خداشناسی اسلامی و علم کلام را نزد استادانی چون ابوبکر احمد جوزجانی، ابونصر احمد بن عباس عیاضی (مهم‌ترین استادش)، عیاضی، نصیر بن یحیی بلخی و محمد بن مقاتل رازی آموخت.

    به دلیل بدفهمی اشاره سمعانی (الانساب، برگ ۴۶۸ ب) به دامادش، برخی منابع جدید او را فردی مدنی نسب دانسته و او را انصاری خوانده‌اند، حال آنکه نسب او اشاره به خاستگاه وی از ماترید یا ماتریت، منطقه‌ای در سمرقند دارد که نشان از نژاد ایرانی اوست.

    محتویات
    • ۱ بنیان نهادن فرقهٔ ماتریدیه
    • ۲ پانویس
    • ۳ منابع
    • ۴ پیوند به بیرون
    بنیان نهادن فرقهٔ ماتریدیه
    ابو منصور ماتریدی در زمینه‌های تفسیر، فقه و به خصوص کلام از صاحب نظران محسوب می‌شود. تأسیس فرقهٔ کلامی ماتریدیه، پرورش شاگردان صاحب نظر و به جای گذاشتن آثار فراوان، از نکات قابل ذکر دربارهٔ ماتریدی است.[۱]

    پس از سال‌ها کشمکش میان دو فرقهٔ اهل حدیث و معتزله، در نهایت دو نفر به اندیشهٔ ساخت مکتبی میانهٔ این دو افتادند که اولی ابوالحسن اشعری (۲۶۰–۳۲۴ یا ۳۳۰ هجری) بود که مکتب اشاعره را در عراق و شام بنیان نهاد و دومی ابومنصور ماتریدی (۲۵۰–۲۴۸ یا ۳۳۳ هجری قمری) که در ماترید از نواحی سمرقند در ماوراءالنهر با انجام اصلاحاتی در مذهب تسنن، فرقهٔ ماتریدی را بنیان نهاد.[۲][۳]

    او آن چنان کلام اهل تسنن را تدوین کرد که قسطلانی می‌نویسد:

    معروفترین فرد در کلام اهل سنت در سرزمین عراق، شام و… ابوالحسن اشعری و در ماوراءالنهر، ابو منصور ماتریدی است.

    زبیدی نیز می‌گوید:[۴]

    هر گاه گفته شود اهل سنت، مقصود اشاعره و ماتریدیه‌است.

    پیروان فرقهٔ ماتریدیه در بیش‌تر اصول با اشاعره همداستانند؛ اگرچه در فقه بیش‌ترشان از مذهب حنفی پیروی می‌کنند، در حالی که اشاعره بیش‌تر از مذهب شافعی پیروی می‌کنند.
     
    بالا