چگونه ذهنم خود را آرام کنیم؟

  • شروع کننده موضوع sahar7097
  • بازدیدها 398
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

sahar7097

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/02/13
ارسالی ها
40
امتیاز واکنش
137
امتیاز
0
سن
33
چگونه ذهنمان را آرام کنیم؟
آیا شما همیشه احساس راحتی و آرامش می کنید؟ آیا شما پر از شادی و سعادت هستید؟ اگر چنین نیست پس در میان اکثریت قریب به اتفاق ما که در تلاش برای زندگی بهتر و در حسرت وجود آرامش و نشاط بیشترند، قرار دارید. هدف این مقاله ارائه تکنیک های ساده ایست که آرامش و لـ*ـذت بیشتر و روشنی را به زندگی شما می آورد.
ببینید، این ما نیستیم، این موجودیست که به راحتی در میان شتاب و خواسته های زندگی مدرن ویران شده است زمانیست که ما موقتا تماسمان را با حالت طبیعی زیستن از دست می دهیم! اما راهی وجود دارد اگر ما در جستجوی آن باشیم.
هدف این مقاله ارائه تکنیک های ساده ایست که آرامش و لـ*ـذت بیشتر و روشنی را به زندگی شما می آورد. آیا این را می پسندید؟
آیا به راستی یافتن آرامش و شادی در زندگی کار سختی است؟
اگر به مشکلات با دقت نگاه کنید متوجه می شوید که اغلب مشکلات ریشه در ذهن دارند. فرضیه اصلی یکسان است: برخی اتفاقات خارجی روی می دهند و ما تنها یک روی ماجرا را می بینیم و سپس تفسیر وضعیت در ذهن ما به گونه ای است که موجب برخی درگیریهای ذهنی می شود و در نتیجه درد و رنج عاطفی به همراه دارد.
این خیلی آسان است که بگوییم " مشکلاتت را رها کن"، من و شما هر دو می دانیم که این کار به این آسانی نیست. ما برای سال ها در معرض جذب مشکلات و درگیری ها بوده ایم. تا آن حد که مفهوم ساده ای مثل "به مشکلات فکر نکن " زیاد روی ما تاثیرگذار نیست. ما به ابزارهایی نیاز داریم که مشکلات را ریشه ای نابود کند.
بیایید تا چیزی را آزمایش کنیم. چشمانتان را برای یک دقیقه (یا 5 دقیقه) ببندید، دراین مدت توجه خود را روی سکوت و سکون متمرکز کنید، و دقت کنید که شما نباید به سمت افکارتان کشیده شوید ( خواندن را متوقف کنید و این کار را انجام دهید ).
خوب، چه اتفاقی افتاد؟ احتمالا متوجه شدید که در زمانی که ساکت بودید، افکاری به طور پراکنده و اتفاقی ظاهر شدند. این افکار موجب نوعی حواس پرتی می شوند که ما را از سکوت درونیمان دور می کنند! این فقط یک آزمایش بود که ما درآن به طور آگاهانه ذهنمان را مشاهده کردیم و سعی کردیم تا آن را ساکت نگه داریم، اما نتوانستیم! حالا موقعیت محیط درون خود را در هر روز تصور کنید که با افکار بیهوده آلوده شده است!
در نتیجه، درون ما با اطلاعات بی فایده به هم ریخته شده است، با افکاری که موجب بیماری ما هستند، با آشغال های فکری! به دلیل آشفتگی درون، روشنایی و خرد ذاتی مان از ما فاصله گرفته و غبار آلود می شود. و اساسا ارتباطمان با آن بخش از وجودمان که مقدس و خردمند، آرامش بخش و ابدی است را از دست می دهیم.
از خود می پرسیم که: زندگی من به کجا می رود؟ چرا من احساس بی قراری می کنم و زود از کوره در می روم؟ چرا من احساس ناکامی و نقص می کنم؟
برخی از چیزهایی که تولید آشفتگی می کنند عبارتند از: تماشای تلویزیون، چک کردن فیس بوک و توییتر، چک کردن ایمیل، تلفنی غیبت کردن، بارگیری موسیقی و... همه اینها ما را به سمت خود می کشد. آنها با جلب توجه ما، ما را از آنچه که واقعا برای ما مهم است منحرف می کند، چیزهایی که برای ما شادی پایدار به همراه می آورد و همینطور تعهد نسبت به زندگی خود و دیگران.
به هرحال چه ما تشخیص بدهیم یا نه، اطلاعاتی که ما خود را در معرض آنها قرار می دهیم، برخی لایه های فضای درونی ما را پرکرده و روی احساسات و خواسته های ما تاثیر می گذارد.
و اگر دقت نکنیم، به راحتی در زندگی مورد هجوم این اطلاعات قرار می گیریم، و درحالی که وقت با ارزش مان روی این سیاره را روی چیزهای بی اهمیت از دست می دهیم با شگفتی از خود می پرسیم که: زندگی من به کجا می رود؟ چرا من احساس بی قراری می کنم و زود از کوره در می روم؟ چرا من احساس ناکامی و نقص می کنم؟ و سپس در میان شگفتی می میریم!
اگر شما اینجایید، درحال نفس کشیدن و خواندن این نوشته، بیدار شوید! بیدار شوید و کنترل سرنوشت خود را به دست بگیرید.
راهنمای ساده برای پاک سازی عمیق درون
یک راه برای پاکسازی درهم ریختگی درونمان، حفاظت از باغ ذهن است. از چیزهای ورودی آگاه باشید، با کلمات، افکار و توجه خود شروع کنید. ممکن است متوجه نباشیم اما ما وقت زیادی را صرف غیبت کردن می کنیم همچنین بدگویی، قضاوت درباره مردم، یافتن اشتباهات دیگران و افکار منفی نظیر حسادت، گـ ـناه یا ترس و سرپوش گذاشتن روی احساس واقعیمان. من میدانم که همه اینها از دور بد و ناهنجار به نظر می رسند اما اگر ما صادقانه به خودمان، افکارمان و کلماتمان نگاه کنیم، می بینیم که در برخی موارد به طور ماهرانه و یا ناخودآگاه، ما نیز روزانه چندین مورد از آنها را انجام می دهیم. این موارد کم نیست، گاهی اوقات این اشتباهات بسیار ظریف است، مثل قضاوت منفی در یک رستوران درباره خدمتکار، و یا عصبانی شدن از یک مرکز تلفنی خدمات به مشتریان، و یا گفتن یک دروغ کوچک به جای نه گفتن.
اینطور نیست که ما با داشتن این افکار یا گفتن این کلمات آدم های بدی باشیم بلکه این زباله ها با درهم ریختن فضای درون ما باعث آسیب سلامت درون ما می شود.
من فهمیدم که دنبال کردن تکنیک های ساده ولی به طور باور نکردنی موثر که توسط سوامی ناتیا بهاکتاناندا ارائه شده است، نتیجه بخش است. چهار قانون زیر را برای پاکسازی درون دنبال کنید:
1. منظور واقعیتان را بگویید. چیزی را که می گویید معنی کنید
بخش اول: منظور واقعیتان را بگویید

آیا تا به حال شده که برای جلوگیری از رویارویی با یک وضعیت نامطلوب، بهانه بسازید؟ برای مثال دوستتان از شما دعوت می کند تا با هم به جایی بروید. شما مایل نیستید که بروید اما بهانه می آورید "من نمی توانم " یا "من گرفتارم "، مثال دیگر اینکه کسی از شما می خواهد از کسی طرفداری کنید که مایل به پیروی از او نیستید اما از رد کردن احساس او گـ ـناه می کنید، بنابراین شما از راه دیگری این کار را می کنید: به تلفن و ایمیل او جواب نمی دهید. خود عمل ساختن بهانه و یا اجتناب فضای درونی شما را برهم میزند و حفظ آن از شما انرژی می گیرد. به جای آرامش و سکون، شما اکنون در حال فکر کردن درباره این دروغ کمی طولانی هستید.
هنگام گفتن چیزی، به صورت آگاهانه، مطلقا حقیقت را بگویید و یا آنچه که حقیقتا مد نظر شماست. حقیقت مطلق، الزاما خشن و یا مضر نیست، شما می توانید آن را دلسوزانه اما محکم بیان کنید. وقتی چیزی که می گویید حقیقتا خواسته شماست کسی نمی تواند آن را رد کند حتی اگر از شنیدن آن خوشحال نشود، زیرا شما در حال گفتن حقیقت هستید و این منظور واقعی شماست.
بخش دوم: چیزی را که می گویید معنی کنید
گاهی اوقات ما چیزهایی را برای رفع تکلیف و یا از روی عادت می گوییم که منظور واقعی ما نیست. برای مثال در پایان تماس تلفنی ما به پدر و مادرمان و نزدیکان، می گوییم " دوستت دارم "، از روی عادت. کلمات به طور اتوماتیک بیان می شوند و اینجاست که کم کم معنی واقعی خود را از دست می دهند. و یا مثلا جملاتی نظیر:" زود زنگ می زنم"،"فردا تماس می گیرم " "بیا همدیگر را ببینیم "، جملاتیست که به یک دوست می گوییم اما واقعا قصد انجام آن را نداریم اما آنها را میگوییم چون حس خوبی در دیگران ایجاد می کند.
شاید ما فکر کنیم که این جملات بی ضرر هستند اما در درونمان می دانیم که اینها حقیقت ندارند. این دروغ های کوچک نهادینه شده و به مرور زمان یک وجدان گناهکار را می سازند که شما را از لحظه حال دور می کند. آگاهانه به خودتان تعهد دهید که قصد واقعیتان را بیان کنید و قول های توخالی ندهید که نمی توانید، نمی خواهید و یا قصد انجامش را ندارید.
2. چیزی را به کسی نگویید مگر آنکه بتوانید آن را به همه بگویید
اعتراف کنید یا نه اکثر ما از جمله خودم عاشق غیبت کردن هستیم. ما همچنین در یافتن اشکالات دیگران و صحبت درباره آن با متحدان مورد اعتمادمان تخصص داریم. وقتی درباره بدبختی کسی چیزی می فهمیم می خواهیم فورا به کسی بگوییم. اگر آگاهانه به چنین مکالماتی توجه کنیم می بینیم که ما کاری انجام نداده ایم که روحمان را تغذیه کند. همه کاری که ما کرده ایم ایجاد انرژی منفی و همچنین درگیری درونی است که فضای درون را آلوده می کند.
به خودتان تعهد دهید که چیزی را به کسی نمی گویید مگر اینکه بتوانید آن رابه جهان اعلام کنید. با این تعهد مانع گسترش انرژی بد می شوید.
3. چیزی را در درون بیان نکنید وقتی نمی توانید آن را در بیرون بیان کنید
اکثر ما دائما در حال نکوهش خود هستیم. ما هیچوقت چیزی را که در خلوت ذهنمان به خود می گوییم به دیگران نمی گوییم، و به همین خاطر تصور می کنیم که ما تنها کسانی هستیم که تحت تاثیر صحبت های منفی که با خودمان می کنیم و اعتماد به نفس پایین و اضطرابمان هستیم. وقتی چیزی به خوبی پیش نمی رود اول از همه خودمان را سرزنش می کنیم مثلا انتقاد به خاطر یک کار اشتباه، کاری که خوب انجام نداده ایم و یا آنچه از دست داده ایم.
همه ما یک پچ پچ درونی داریم، یک ندای آرام که مدام حرف می زند، اما مشکل زمانی آغاز می شود که ما این پج پچ ها را باور کنیم به طوری که یک سری باورهای غلط در مورد خودمان شکل پیدا کند. این باور های غلط برای روح و سلامتی آینده ما مضر هستند، مگر اینکه کاری کنیم که این باورها را از یاد ببریم.
دفعه بعد که این صدا را شنیدید که می گوید "من احمقم "یا "من به اندازه کافی خوب نیستم " یا "من آدم شکست خورده ای هستم " و یا افکار خود زنانه دیگر را، باید تشخیص دهید که این شما نیستید. شما می توانید این کلمات را تکرار کنید که " این من نیستم! این درست نیست!" و یا به این افکار بگویید "از امروز به بعد من انتخاب می کنم و اجازه می دهم که شما بروید، چون شما به من خدمت نمی کنید، شما واقعی نیستید! از امروز به بعد من از شما آزادم "
نکته اصلی قانون سوم برای پاکسازی درون اینست که هر نوع فکری که نمی توانید آن را با صدای بلند به دیگران (همه ) بگویید، حتی برای سرگرمی هم درسر خود نگه ندارید. فضای درون خود را پاکیزه نگه دارید.
4. چیزی را نگویید مگر اینکه حقیقت داشته باشد و یا مفید و خوب باشد
برخی مدام درحال صحبت کردن هستند، چه در اتوبوس, چه در محل کار و یا هر جای دیگری، ولی اگر به چیزهایی که می گویند دقت کنیم می بینیم که فقط تعداد کمی از آنها مفید و واقعا جالب هستند!
این افراد نه تنها اطرافیان را آشفته می کنند بلکه مقدار زیادی انرژی برای صحبت کردن هدر می دهند. هر چه چیزهای بی فایده بیشتری بگوییم، چیزهای بی فایده بیشتری به ذهنمان وارد می شود.
اگر احساس می کنید من در حال توصیف شما هستم، دلسرد نشوید من اینجا هستم تا به شما بگویم که می توانید این کار را رها کنید. بعضی ها روزهایی را به تمرین اختصاص می دهند و در آن اصلا صحبت نمی کنند، مطالعه می کنند و یا از کامپیوتر استفاده می کنند. و در پایان روز یک حس عالی از آرامش و فضا و انرژی متلاطم دردرونشان ایجاد می شود.
از آنچه می گویید آگاه باشید و فقط در صورتی آن را بر زبان بیاورید که یکی از موارد زیر درباره آن صادق باشد:
آیا چیزی که می گویم...​
  • برای من حقیقت دارد؟ آیا قلبا به آن اعتقاد دارم؟​
  • برای کسی و یا موقعیتی مفید یا کمک کننده است؟​
  • آیا از سر مهربانی یا دلسوزیست؟ یا برای تعارف و یا پیشنهاد کمک؟​
نتیجه
پس از امتحان این قوانین متوجه شدم که اگر برای 21 روز به این نصایح عمل کنید، متوجه یک تغییر زیبای درونی خواهید شد، از سر و صدا به سکون و از آشفتگی به وضوح!
ممکن است درابتدا سخت به نظر بیاید، اما آن را به طور مداوم و آگاهانه برای سه روز انجام دهید و پس از آن راحت تر خواهد بود. تا 7 روز ادامه دهید و سپس 21 روز. لطفا به خودتان اجازه لغزش از قوانین را ندهید و ببینید که این اتفاق می افتد! بعد از مدتی شاهد تغییرات جهان بیرونتان خواهید بود، همانند جهان درونتان که تغییر کرده است!
یک نکته دیگر: اجازه دهید قلبتان شما را راهنمایی کند، به آن اعتماد کنید و به حرفش گوش بسپارید.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا