∏دانشگاه| نگاه دانلودʭ

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
آموزش عالی در ایران


بخشی از آموزش و پرورش در ایران است و در حال حاضر زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان، و آموزش پزشکی (برای علوم مربوط به درمان و بهداشت) و وزارت آموزش و پرورش (دانشگاه فرهنگیان) اداره و سازماندهی می‌شود.


محتویات

  • ۱ تاریخچه آموزش عالی در ایران
    • ۱.۱ پیش از اسلام
    • ۱.۲ دوران اسلامی
    • ۱.۳ دوره معاصر
    • ۱.۴ اولین دانشگاه جامع ایران
    • ۱.۵ آغاز آموزش عالی علوم پزشکی نوین
    • ۱.۶ دوران محمدرضا پهلوی و توسعه
    • ۱.۷ انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی
  • ۲ آمار
  • ۳ دستاوردهای نظام آموزش عالی ایران
    • ۳.۱ جایگاه دانشگاه‌های ایران در رده‌بندی‌های بین‌المللی
    • ۳.۲ جوایز معتبر علمی و فرهنگی
    • ۳.۳ انتقادها
  • ۴ مراکز
  • ۵ جستارهای وابسته
  • ۶ منابع
  • ۷ پیوند به بیرون

تاریخچه آموزش عالی در ایران
آموزش عالی در ایران به فرم نوین و آکادمیک سابقه یکصد ساله، و به صورت جامع بدوران نظامیه و حتی ساسانی باز می‌گردد.


220px-Maqamat_hariri.jpg

تصویری از یک کتابخانه (توسط یحیی بن واسطی واقع در مقامات حریری) در دوران پیش از حمله مغول.

پیش از اسلام
امروزه منابع متفرقه‌ای از دوران کهن باقی اند که اشاره بر وجود مراکز و نظام‌های آموزش عالی در سرزمین‌های ایران باستان می‌کند.

از برجسته‌ترین این مراکز می‌توان نخست فرهنگستان نصیبین زیر نظر دولت ساسانی[۱] را نام برد که در آن استادان رانده شده از آتن در حال کنکاش و آموزش مسائل پزشکی و ریاضیات و نجوم بودند.[۲]

فرهنگستان گندیشاپور از مراکزی بود که شهرت آن در پزشکی تا به امروز باقیست و در تأسیس مستقیم بیت الحکمه در بغداد سالهای سال بعد بسیار با اهمیت نمایان گردید.

از نمونه‌های دیگر مدارس علوم پیشرفته در ایران باستان می‌توان سارویه و ریشهر (فارس)[۳] را نام برد.


دوران اسلامی
پس از تأسیس بیت الحکمه در دوران خلافت عباسی، آموزش عالی در سرزمین‌های اسلامی رفته رفته وضع فراگیرتری به خود دید تا جایی که مدارس نظامیه در دوران سلجوقی در چندین شهر همانند بغداد، بلخ، نیشابور، هرات، و اصفهان دایر گشتند.

در مراغه نیز خواجه نصیرالدین طوسی پژوهشکده و رصدخانه ای بزرگ تأسیس نمود که به روایتی کتابخانهٔ آن ۴۰٬۰۰۰ کتاب از اقصی نقاط گیتی گردآوری شده داشت، و بخوبی توسط هولاکوخان ایلخانی تأمین مخارج می‌گردید.[۴]


دوره معاصر
First_Iranian_women_university.jpg

گروه نخست زنانی که وارد دانشگاه شدند. ردیف جلو از راست به چپ: شاهزاده کاوس، شمس الملوک مصاحب، بدرالملوک بامداد، سراج النساء (از هندوستان)، مهرانگیز منوچهریان، زهرا اسکندری، بتول سمیعی‌زاده.[۵]

«وزارت علوم» ایران نخستین بار در سال ۱۲۳۴ هجری شمسی تأسیس شد، و علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه از سوی ناصرالدین شاه قاجار به سمت وزیری برگزیده شد.[۶]

تاریخ آموزش عالی در دوره نوین عموماً با تأسیس دارالفنون آغاز می‌گردد. با اینحال پیش از آن هم فعالیت‌های متعددی برای کسب علوم و تخصص از خارج از کشور وجود داشت. بطور نمونه عباس میرزا بود که اول بار تعدادی دانشجوی بورسیه را جهت تحصیلات به فرنگ اعزام داشت.[۷] در سال ۱۸۱۱ بود که ایران نخستین دانشجوی خود را به خارج از کشور اعزام داشت. این رقم در سال ۱۹۳۰ میلادی فراتر از ۱۵۰۰ دانشجو بود.[۸]

طولی نکشید که مدارس و موسسات برجسته آموزش عالی دیگر نیز همراه دارالفنون مشغول به کار گردیدند. از این جمله می‌توان مدرسه نظام (تأسیس ۱۲۶۴) را نام برد که با بودجه‌ای معادل ۱۰۰۰۰–۱۲۰۰۰ تومان تأسیس گردید؛ و نیز می‌توان از مدرسه علوم سیـاس*ـی (تأسیس ۱۲۷۸) را نام برد که زیر نظر وزارت امور خارجه وقت اداره می‌گشت.[۹]

در سال ۱۳۱۱ بود که کالج آمریکایی‌ها (که چند سال بعد بدستور رضاخان به دبیرستان البرز تغییر نام و تغییر سطح پیدا کرد) بتوسط دانشگاه ایالتی نیویورک رسماً پروانه تأیید (charter) یافت.[۱۰] از کسانی که در توسعه و پیشرفت این مؤسسه پیش دانشگاهی زحمات فراوانی کشیدند دکتر ساموئل مارتین جردن آمریکایی بود که برخی وی را «پدر آموزش نوین ایران» خوانده‌اند.[۱۱] خیابان جردن تهران نیز (بلوار آفریقای فعلی) به افتخار همین شخص نام‌گذاری گردید.

زنان ایرانی نخستین بار در سال ۱۳۱۶ در سیستم دانشگاهی ایران پذیرش شدند.[۱۰]


اولین دانشگاه جامع ایران
250px-American_College_Tehran.JPG

«امریکن کالج تهران» مؤسسه آموزش عالی بود که در ۱۳۰۹ تحت گواهینامهٔ دانشگاه ایالتی نیویورک قرار گرفت.

فکر تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۰۵ خورشیدی توسط دکتر سنک نماینده مجلس در مذاکراتی با سید محمد تدین پدیدار شد.[۱۲]

در سال ۱۳۱۰ خورشیدی وزیر دربار وقت، عبدالحسین تیمورتاش، از طرف رضا شاه، دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) را مأمور کرد تا به ایالات متحده آمریکا سفر کرده و پس از مطالعه در «تأسیسات علمی دنیای جدید»، طرحی برای تأسیس دانشگاه در کشور به دولت تقدیم نماید.[۱۳] طرح دکتر صدیق مورد قبول کفالت وزارت معارف وقت، علی‌اصغر حکمت، قرار گرفت و سر انجام با پیگیری ایشان، دکتر علی‌اصغر حکمت، دکتر محمود حسابی و دیگران، دانشگاه تهران در هشتم خرداد ماه ۱۳۱۳ به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

این مؤسسه با ادغام کردن دارالفنون، مدرسه علوم سیـاس*ـی، مدرسه طب،[۱۴] مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی،[۱۴] مدرسه فلاحت مظفر (اولین مدرسه کشاورزی در ایران)، مدرسه صنایع و هنر (تأسیس توسط کمال الملک)، مدرسه عالی معماری، مدرسه عالی حقوق، و چند مرکز آموزش عالی دیگر تهران در پردیسی در جنوب پارک لاله فعلی تهران دایر گشت.[۹] این دانشگاه بر اساس موسسات آموزش عالی فرانسه الگوبرداری شد و حتی طراحان ساختمان‌های دانشگاه تهران مهندسین فرانسوی بودند.[۱۵]


آغاز آموزش عالی علوم پزشکی نوین
220px-Joseph_Plumb_Cochran.jpg

دکتر ژوزف کاکرن آمریکایی: بنیان‌گذار اولین مؤسسه علوم پزشکی نوین در ایران.[۱۶]

در علوم پزشکی در حالی که مدرسه طب و دارالفنون تهران اغلب اولین موسسات آموزش عالی پزشکی ایران تلقی می‌شوند، آموزش علوم پزشکی نوین در واقع در سال ۱۲۵۷ و در ارومیه تأسیس گردید.[۱۷] این مؤسسه که توسط دکتر ژوزف کاکرن آمریکایی تأسیس گشت، بین سالهای ۱۲۵۷ و ۱۲۸۸ در مجموع ۲۶ فارغ‌التحصیل تحویل داد. مظفرالدین‌شاه قاجار خود سند فارغ‌التحصیلی برخی از دانش آموختگان را امضاء نمود.[۱۸] دکتر کاکرن و تقریباً تمامی کادر آمریکایی هیئت علمی این مؤسسه در همان ارومیه به خاک سپرده شدند و مؤسسه در نهایت به دانشگاه ارومیه تعلق گرفت.

در پایان دوره رضا شاه فقط یک دانشگاه علوم پزشکی در ایران وجود داشت. در سال ۱۳۲۵ خورشیدی مدرسهٔ عالی در اصفهان و شیراز تأسیس شد و هم‌زمان دانشگاهی در تبریز شروع به ساخته شدن گردید، و در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، قانون تأسیس دانشگاه در شهرستان‌ها با اولویت دانشکده‌های پزشکی و کشاورزی تأسیس گردید.[۱۹] در این امر پروفسور شارل ابرلن نقش به سزایی ایفا نمود.[۲۰]


دوران محمدرضا پهلوی و توسعه
نوشتار اصلی: روابط آکادمیک ایران و آمریکا

پس از جنگ جهانی دوم رفته رفته محمدرضا شاه پهلوی تصمیم به تغییر الگوی موسسات آموزش عالی ایران از سیستم دانشگاهی فرانسه به سیستم‌های آمریکایی گرفت. از اینرو بود که از اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی سعی در جلب همکاری دانشگاه‌های آمریکایی نمود. در این میان، به‌دنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رئیس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران، پس از مذاکراتی چند، دانشگاه شیراز مستقیماً تحت نظر و مدیریت این دانشگاه صاحب‌نام آمریکایی قرار گرفت تا جاییکه روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکم‌ترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا گردید و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت.[۲۱] تدوین بسیاری از دروس، طراحی و توسعه پردیس‌های دانشگاه، تربیت اساتید، و بنیانگذاری بسیاری از موسسات تحقیقاتی دانشگاه پهلوی همه و همه در اختیار این دانشگاه آیوی لیگ قرار گرفتند.[۲۱]

از نمونه‌های بارز دیگر «دانشگاه صنعتی آریامهر در تهران» (دانشگاه صنعتی شریف فعلی) و «دانشگاه صنعتی آریامهر اصفهان» (دانشگاه صنعتی اصفهان فعلی) بودند که مستقیماً بر اساس الگوی دانشگاه‌ام آی تی در آمریکا الگوبرداری گردیدند.[۲۲] دانشگاه فردوسی مشهد نیز از نظر علمی و آکادمیک زیر نظر دانشگاه جرجتاون قرار داشت.[۲۳] همچنین دانشگاه بوعلی سینا در همدان نیز به کمک فرانسویان، و دانشگاه گیلان زیر نظر مقامات آلمانی تأسیس شدند.[۸]

در جمع، دست کم ۵۹ دانشگاه آمریکایی در توسعه و تأسیس آموزش عالی در ایران نقش و فعالیت داشتند.[۸]


انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی
نوشتار اصلی: انقلاب فرهنگی ایران

نوشتار اصلی: شورای عالی انقلاب فرهنگی

آمار
آموزش عالی در حال حاضر در ایران، شامل آموزش‌های دانشگاهی منتهی به مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است.

با توجه به آمار ارائه شده در خرداد سال ۱۳۹۳‎:[۲۴]


  • حدود ۴۰۰ دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی[نیازمند منبع]
  • بیش از ۲٬۱۰۰ رشته تحصیلی
  • ۴٫۵میلیون دانشجو

درصد دانشجو نسبت به مراکز عالی:


  • ۳۶٫۹درصد دانشجوی دانشگاه آزاد
  • ۲۵٫۴درصد دانشجوی دانشگاه پیام نور
  • ۱۴٫۱درصد دانشجوی در دانشگاه دولتی
  • ۳٫۵درصد دانشجوی دانشگاه فنی
  • ۱۰درصد دانشجوی دانشگاه علمی کاربردی
  • ۱۰درصد دانشجوی دانشگاه خصوصی

درصد دانشجو نسبت به مقاطع تحصیلی:


  • ۶۶درصد دانشجوی مقطع کارشناسی
  • ۲۳درصد دانشجوی مقطع کاردانی
  • ۱۰درصد دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
  • حدود ۱۱درصد دانشجوی مقطع دکترای حرفه‌ای و تخصصی

در ایران به ازای هر سه کارشناس یک فوق دیپلم وجود دارد و این در حالیست که در کشورهای صنعتی و توسعه یافته به ازای هر پنج فوق دیپلم و تکنسین یک کارشناس وجود دارد.


دستاوردهای نظام آموزش عالی ایران
جایگاه دانشگاه‌های ایران در رده‌بندی‌های بین‌المللی
رده‌بندی ARWU

دانشگاه تهران در سال ۲۰۱۱ در این فهرست در رتبه ۳۰۱ تا ۴۰۰ قرار دارد.[۲۵]


رده‌بندی THE-QS

دانشگاه‌های تهران و صنعتی شریف در سال ۲۰۰۸ در این رده‌بندی به ترتیب در رتبه‌های ۴۸۵ و ۵۸۶ قرار دارند.[۲۶]


رده‌بندی webometric

در این رده‌بندی در سال ۲۰۱۲ دانشگاه تهران در رتبه ۵۲۸، دانشگاه صنعتی شریف در رتبه ۶۶۸ و دانشگاه فردوسی مشهد در رتبه ۶۷۳ قرار دارند.[۲۷]


جوایز معتبر علمی و فرهنگی
شیرین عبادی دانش‌آموختهٔ دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه صلح نوبل شد و همچنین مریم میرزاخانی دانشجوی رشتهٔ ریاضی دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۱۴ مفتخر به کسب مدال فیلدز شد.[۲۸]


انتقادها
بیش از هشتاد درصد تحقیقاتی که در دانشگاه‌های ایران انجام می‌شود عملاً هیچ کاربردی در بخش صنعت ندارند.[۲۹]


مراکز
مراکز آموزشی فعال در نظام آموزش عالی ایران عبارتند از:[۳۰]


  • بخش دولتی

در حال حاضر علاوه بر دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی وابسته به وزارتخانه‌های علوم تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مراکز دیگری نیز با کسب مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دانشجو می‌پذیرند. از جمله این مراکز، دانشگاه فنی و حرفه‌ای و مراکز تربیت معلم وابسته به وزارت آموزش و پرورش و مؤسسات آموزش عالی وابسته به سایر وزارتخانه‌ها مانند: امور خارجه، پست و تلگراف، راه و ترابری و غیره‌است.

دانشگاه فرهنگیان برای تربیت معلمان و آموزش و بهسازی نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش در ایران است. دانشگاه فنی وحرفه‌ای نیز در خرداد ۱۳۹۰ در طرح انتقال آموزشکده‌های فنی وحرفه‌ای وزارت آموزش پرورش به وزارت علوم و تحقیقات تأسیس گردید.

علاوه بر این، دانشگاهی تحت عنوان، دانشگاه جامع علمی کاربردی در سال ۱۳۷۱ به منظور تقویت آموزشهای فنی و حرفه‌ای و تربیت نیروی انسانی ماهر موردنیاز بخشهای صنعت، معادن، کشاورزی و خدمات تأسیس گردیده‌است.


  • بخش آموزش از راه دور

در حال حاضر دانشگاه پیام نور ارائه دهنده این نوع سامانه آموزشی است.


  • بخش غیردولتی

به منظور افزایش مشارکت عمومی در ارائه خدمات آموزش عالی و افزایش روزافزون تقاضای اجتماعی جهت ورود به آموزش عالی در ایران دانشگاه‌ها و مؤسساتی در بخش غیردولتی ایجاد گردیده‌است که شامل دانشگاه‌های آزاد اسلامی و دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی می‌شود.

حوزه‌های علمیه نیز از جمله نهادهای غیردولتی هستند که در ایران فعالیت کرده و مدارک معادل با مدارک عالی دانشگاهی ارائه می‌دهند.

در ایران، بر خلاف کشورهای غربی، مقام ریاست دانشگاه‌ها انتخابی نبوده بلکه انتصابی از سطوح بالاتر است.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    فرار مغزها از ایران




    فرار مغزها از ایران به مهاجرت متخصصین و نخبگان علمی از ایران گفته می‌شود که یکی معضلات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی این کشور است. بنابر آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نفر از ایرانیانی که در این سال مهاجرت کرده‌اند در زمرهٔ مهاجران نخبه دسته‌بندی می‌شوند. این افراد غالباً دارای مقام‌هایی در المپیادهای علمی بوده یا جزء نفرات برتر کنکور یا دانشگاه‌ها می‌باشند.[۱]

    با وجود آنکه تلاش شده از این روند کاسته شود،[۲] اما درصد قابل توجهی از دانش‌آموختگان علمی هنوز تمایل دارند به کشورهای پیشرفته مهاجرت کنند. صندوق بین‌المللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کرده‌است ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را داراست.[۳][۴][۵][۶] و برخی مسئولان حتی وجود فرار مغزها از ایران را منتفی می‌دانند.[۵][۷]

    صندوق بین‌المللی پول، بیکاری، سطح پائین درآمد استادان و نخبگان، نارسایی‌های مالی و اداری، کمبود امکانات تخصصی-علمی و بی‌ثباتی سیـاس*ـی و اجتماعی را از جمله دلایل مهاجرت ایرانیان ذکر کرده‌است.[۸]

    ایران در زمینه فرار مغزها با خروج سالانه بین ۱۵۰ هزار تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیل کرده، پیشتاز جهان است و رتبه اول را در سطح جهانی دارد.[۳][۹][۱۰]


    محتویات

    • ۱ پیشینه
    • ۲ نگاه آماری
    • ۳ آمارهای جدید از مهاجرت و فرار نخبگان
    • ۴ معکوس شدن روند مهاجرت نخبگان در ایران
    • ۵ بهبود جایگاه ایران در میان کشورهای فرستنده مهاجر
    • ۶ عوامل
      • ۶.۱ بی‌توجهی به ماهیت علم
      • ۶.۲ بی‌توجهی به پژوهش
      • ۶.۳ عوامل اقتصادی
      • ۶.۴ عدم شایسته سالاری
      • ۶.۵ انحصارات دولتی
      • ۶.۶ میزان امید به آینده
    • ۷ اقدامات پیشگیرانه
    • ۸ جستارهای وابسته
    • ۹ منابع
    • ۱۰ پیوند به بیرون

    پیشینه
    نوشتار(های) وابسته: انقلاب فرهنگی ایران

    سید روح‌الله خمینی حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب مدعی می‌شود که تعداد پزشکان ایرانی ساکن آمریکا همراه خانواده‌هایشان به حدود ۲۰ هزار نفر می‌رسد.[۱۱] فرار مغزها پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در جریان انقلاب فرهنگی همراستا با اسلامگرایی خمینی در راستای پاکسازی دانشگاه‌ها و ادارات و کلیه نهادها از آزادی‌خواهان، دگراندیشان و چپ‌گرایان که متفاوت از اسلام یا نظام و دولت اسلامی فکر می‌کردند آغاز شد. خمینی گفته بود که:[۱۲][۱۳][۱۴]


    می‌گویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الّا کسی از مملکت خودش فرار می‌کند به آمریکا؟! از مملکت خودش فرار می‌کند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان می‌خواهد زندگی بکند؟ پیوند می‌کند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ … غصه نخورید برای اینها، «برای اینها که کشته شده‌اند غصه نخورید این قدرها».
    این مغزهایی است که نگذاشتند جوانهای ما تحصیل کامل بکنند (در ادامه به تهعد به اسلام اشاره می‌کند). … دیگر جای زندگی برای آنها نیست. … ما هم یک مغزهایی داریم که با اینکه «مغز علمی هستند دارند به مردم کمک می‌کنند؛ دارند می‌روند دِرو می‌کنند». این مغزها را ما می‌خواهیم؛
    مغزهایی را می‌خواهیم که در عین حالی که دکتر است، … مهندس است، می‌رود در جهاد سازندگی و جهاد سازندگی را راه می‌اندازد. … که از آمریکا پا می‌شود می‌آید اینجا می‌گوید من آمده‌ام برای کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا!
    من وقتی شما را، این چهره‌های انسانی، نورانی، خدمتگزار را می‌بینم مباهات می‌کنم به اینکه مملکت ما این‌طور است. … خداوند این کوخ‌نشینها را برای ما حفظ کند؛ و «خداوند این مسلمینی که تعهد دارند برای اسلام، … خدمت دارند می‌کنند به اسلام»، خداوند برای ما حفظ کند.[۱۵][۱۶]


    پس از جنگ ایران و عراق، فرار مغزها افزایش یافت.[۱۷] در سال ۲۰۰۶، محمود احمدی‌نژاد با سیاستهای جدید[۱۸] با شعار «زدودن دانشگاه‌ها از عوامل نفوذ لیبرال و سکولار غرب»[۱۹] اقدام به بازنشسته سازی اجباری بسیاری از استادان و هیئت علمی دانشگاه‌ها و جایگزینی آنها نمود.[۲۰] برخی کارشناسان، سیاستهای او را از عوامل مستقیم افزایش فرار مغزها دانسته‌اند.[۲۱]


    نگاه آماری
    200px-Milani_Abbas_cropped.jpg

    به گفته عباس میلانی، فرار مغزها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده‌است.

    ایران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهای جهان قرار دارد، حدود ۲۵٪ از کل ایرانیان تحصیل کرده هم‌اکنون در کشورهای توسعه یافته زندگی می‌کنند.[۲۲][۲۳] طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام می‌کنند و ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان مقام اول را از آن خود کرده‌است.[۲۴][۳] خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی از این کشور معادل خروج ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه سالیانه از این کشور است.[۲۵][۲۶] در سال ۱۳۸۸ وزارت علوم ایران اعلام کرد از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، از میان ۱۲ هزار دانشجویی که با هزینه دولت به کشورهای مختلف رفتند ۴۰۰ نفر بازنگشته‌اند و همچنین ۶۰ هزار دانشجوی ایرانی خارج از ایران تحصیل می‌کنند. طبق آمارهای رسمی نسبت خروج فارغ التحصیلان از ایران به تعداد کل این افراد، ۱۵ درصد است.[۲۷]

    طبق تحلیل مجله اکونومیست و بر اساس داده‌های صندوق بین‌المللی پول، ۹۶ درصد از اختراع‌های ثبت شده توسط متولدین ایران بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور ثبت شده‌است، که نشان دهنده خروج استعدادها از کشور است، همین آمار برای کشور چین ۱۷ درصد و برای هند ۴۸ درصد است.[۲۸]

    در سال ۲۰۰۶ میلادی، ۵٫۱٪ از تولید ناخالص داخلی صرف نیازهای آموزشی کشور شد که در مقایسه با دیگر کشورهای جهان در جایگاه رتبه ۶۷ قرار داشت.[۲۹][۳۰] بنیاد ملی نخبگان ایران اعلام کرد که ۳۰۸ نفر از دارندگان مدال المپیاد و ۳۵۰ نفر از برترین‌های آزمون سراسری از سال ۸۲ تا ۸۶ به خارج مهاجرت کرده‌اند.[۳۱]

    طبق آمار منتشره از سازمانها و نهادهای دولتی مثل هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند، هم‌اکنون در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل می‌کنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران جهت زندگی دائم بازنمی‌گردند.[۵][۳۲][۳۳]

    طبق آمار صندوق بین‌المللی پول هم‌اکنون بیش از ۲۵۰ هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از ۱۷۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می‌کنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال ۸۷ روزانه ۱۵ کارشناس ارشد، ۳/۲ دکترا و سالانه ۵۴۷۵ نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند.[۳۴]گزارش صندوق بین‌المللی پول در ادامه افزوده‌است که بیش از ۱۵٪ سرمایه‌های انسانی ایران به آمریکا و ۲۵٪ به کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اروپا مهاجرت می‌کنند.[۳۵]

    دست‌کم حدود چهار میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی می‌کنند.[۳۰] در این میان، ایرانیان خارج از کشور در آمریکا از نظر درآمدی در بین مهاجرین از برترین گروه‌ها هستند،[۳۶] که ۳۰ درصد از این افراد در زمینه مدیریت و ۲۰ درصد در زمینه تکنیک‌ها و امور دانشگاهی مشغول به کار هستند. همین‌طور از مجموع صدهزار ایرانی در آلمان در سالهای گذشته ۲۰۰۰ جلد کتاب منتشر شده، در حالیکه از بین ۲ میلیون ترک مهاجر آلمان تنها ۱۰۰ جلد کتاب منتشر شده‌است.[۳۷][۳۸]

    بنا بر آمار رسمی در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۵۰ هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کرده‌اند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند. خروج این شمار از دانشجویان معادل ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد می‌کند. همچنین ۶۴ درصد دانش‌آموزان ایرانی مدال‌آور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند.[۳۹] هفته‌نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ایران نوشت، سال ۱۳۹۱: «از ۱۲۵ دانش‌آموز ایرانی که ظرف ۳ سال گذشته در المپیادهای جهانی کسب رتبه کردند، ۹۰ نفر آن‌ها هم‌اکنون در آمریکا مشغول تحصیل هستند. حمید گورائی رئیس پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی نیز هشدار داد که دانشمندان رشته سلول‌های بنیادین ایران هر روز بیشتر از گذشته جذب کشورهای عربی و دیگر نقاط جهان می‌شوند.»[۴۰] رئیس دانشگاه آزاد اسلامی هشدار داده که نتیجه این خروج خالی شدن «ایران از ژن‌های باهوش» است.[۲۵]

    عباس میلانی، می‌گوید که سالی ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار نفر از ایران خارج می‌شوند. در سال‌های جنگ تعداد از این کمتر نبود. این چند میلیونی که الان در خارج زندگی می‌کنند خیلی‌هاشان در آن سال‌ها از ایران رفتند هر مهندس، هر دکتر، هر وکیلی که از ایران خارج می‌شود، معادل نزدیک به یک میلیون و نیم تا دو میلیون دلار است که از ایران خارج می‌شود.[۴۱] وی می‌افزاید فرار مغزها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده‌است.[۴۲]


    آمارهای جدید از مهاجرت و فرار نخبگان
    نگاهی به آخرین آمارها و گزارش‌های سال ۲۰۱۷ از وضعیت مهاجرت دانشجویان و فرار مغزها ار ایران نشان می‌دهد، ادعاها و آمارهای قبلی از فرار مغزها و نخبگان ایرانی که عمده آنان از دانشجوها هستند صحت ندارد و ایران اولین کشور مهاجرفرست دنیا به دیگر کشورها نیست.[۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷] گزارش جدیدپایگاه WES از وضعیت دانشجویان دیگر کشورها در آمریکا، کاهش مهاجرت و حضور دانشجویان ایران در دانشگاه‌ها ایالات متحده آمریکا را نشان می‌دهد.[۴۸]


    معکوس شدن روند مهاجرت نخبگان در ایران
    بنا بر آمارها، انجام برخی اقدام‌های رو به جلو که به توسعه و شکل گرفتن زیست‌بوم کارآفرینی کمک می‌کنند از جمله توسعه استارتاپ‌ها در ایران موجب‌شده تا روند مهاجرت معکوس نخبگان در ایران محقق شود و بسیاری از دانش‌آموختگان که به خارج رفته بودند، بازگردند.[۴۹][۵۰][۵۱] تأثیر استارتاپ‌ها بر جامعه نخبه ایرانی باعث شده علاقه‌مندی و انتخاب کنکوری‌ها برای رشته تحصیلی تغییر کند. به عنوان مثال سال‌ها بود که رشته‌هایی مانند برق و الکترونیک انتخاب اول برترین‌های رشته ریاضی فیزیک بود اما در یکی دو سال اخیر رشته مهندسی کامپیوتر هم به اولویت‌های برتر بسیاری از آنها تبدیل شده‌است.[۵۲][۵۳]مسئولان دولت ایران می‌گویند ادعاهای مبتنی بر نخست بودن رتبه ایران در مهاجرت نخبگان تغییر کرده‌است و ایران در میان کشورهای مهاجرت دانشجویان و فرار مغزها قرار ندارد.[۵۴] به گفته سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری که در دولت یازدهم و دوازدهم و همچنین رئیس بنیاد ملی نخبگان ایران نهاد مسئول شناسایی و حمایت از نخبگان و استعدادهای ایرانی را بر عهده دارد، ابتدای انقلاب از مجموع ۲۷۰ هزار دانشجوی ایرانی حدود ۱۰۰ هزار دانشجو در خارج از کشور و از این میان ۵۰ هزار نفر در آمریکا حضور داشتند این در حالی است که در حال حاضر از جمع ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجوی ایرانی، ۴۸ هزار دانشجو در خارج از کشور وجود دارد که تنها ۱۲ هزار نفر در آمریکا تحصیل می‌کنند و این موضوع نشان می‌دهد ایران دیگر جزو کشورهای مهاجرفرست دنیا نیست.[۵۵][۵۶][۴۴][۴۷]

    ستاری در مصاحبه با همشهری درباره آخرین آمار مهاجرت نخبگان ایران می گوید:

    «در ابتدای انقلاب ۱۷۰ هزار دانشجو در داخل ایران و ۱۰۰ هزار دانشجو خارج کشور داشتیم؛ یعنی بیشتر از ۳۰ درصد دانشجویان ایرانی در خارج کشور تحصیل می کردند. از این ۱۰۰ هزار دانشجوی خارج از کشور ۵۷هزار نفرشان در آمریکا بودند. یعنی دانشجویان ایرانی بزرگترین کلونی دانشجوی خارجی در آمریکا بودند. هم اکنون ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجو داریم که ۴۸هزار دانشجو خارج از ایران هستند؛ یعنی یک درصد ۵۷هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا هم به ۱۰ هزار و ۵۰۰نفر کاهش پیدا کرده است. رتبه ما در آمریکا از نظر تعداد دانشجویان اکنون سیزدهم است. چین ۳۳۰ هزار دانشجو و عربستان ۵ برابر ایران در آمریکا دانشجو دارند. درباره مهاجرت به صورت کلی مقصد دانشجویان ما آمریکا، کانادا و استرالیاست. اعداد و ارقام این ماجرا هم پوشیده و پنهان نیست و همه آمارها مثلا در سایت های مهاجرت آنها به تفکیک وجود دارد. ما در این سال ها مثلا بین ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ کل مهاجرتی که داشته ایم ۱۳۵ هزار نفر بوده است؛ یعنی متوسط زیر ۳۰ هزار نفر در سال این کل مهاجرت است؛ یعنی خانواده شامل جوان، بچه و پدر و مادر که بخشی از اینها دانشجو هستند.»[۵۷][۵۸]


    220px-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7_%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF_1396.jpg

    به گفته سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان ایران، شایعه‌ای که بسیار گفته می‌شود این است که در سال ۲۰۰۹ صندوق بین‌المللی پول اعلام کرده که ایران در بین ۹۲ کشور اولین کشور از نظر خروج مغزها است. این گزارش کذب محض است چون اصلاً چنین گزارشی از سوی صندوق بین‌المللی پول تا به حال داده نشده‌است.[۵۹][۶۰]

    بهبود جایگاه ایران در میان کشورهای فرستنده مهاجر
    بر اساس آخرین آمارهای جهانی ایران در سال ۲۰۱۵ از نظر تعداد مهاجر ارسالی در رتبه پنجاه و چهارم دنیا قرار گرفته‌است و با دارا بودن ۳۲ هزار و ۷۵۸ دانشجو در کشورهای «سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه» (OECD) در میان ۱۰ کشور برتر فرستنده دانشجو قرار ندارد.[۴۵]

    پرویز کرمی دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان در گفت وگویی با روزنامه شرق، در پاسخ به این پرسش که «به‌تازگی از قول مسئولی اعلام شد ۱۸۰ هزار نفر از دانش‌آموختگان کشور در سال ۱۳۹۴ به خارج رفته‌اند یا آماری به نقل از صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۰۹ منتشر شده که حکایت از مهاجرت گسترده نخبگان از ایران دارد. نظرتان دربارهٔ این آمار چیست؟» می‌گوید: «این آمار و ارقام از اساس اشتباه و کذب محض است یا آن آمار دروغ منتسب به صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۰۹؛ چراکه اساساً چنین گزارشی از سوی این نهاد در آن سال منتشر نشده‌است.»

    کرمی همچنین گفته‌است:

    «آمار منتسب به بانک جهانی دربارهٔ خروج ۳۰۰ هزار نخبه ایرانی در سال ۲۰۰۹ جعلی‌است. به کسی که سند معتبری از بانک جهانی مبنی بر مهاجرت ۳۰۰ هزار نخبه ایرانی در سال ۲۰۰۹ ارائه دهد، ۱۰۰ میلیون تومان پاداش می‌دهیم.»[۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵][۶۶][۶۷]


    عوامل
    علل اصلی جذب شدن نخبگان ایرانی را به مراکز علمی سایر کشورها را می‌توان در موارد زیر خلاصه نمود:[۶۸]


    بی‌توجهی به ماهیت علم
    به طوری که آن قدر که در رسانه‌ها مثلاً از خوانندگان، هنرپیشه‌ها و ورزشکاران تجلیل می‌کنند، به چهره‌های ماندگار علمی، استادان برجسته و مبتکران و مخترعان و… احترام گذاشته نمی‌شود.


    بی‌توجهی به پژوهش
    یکی دیگر از این عوامل است. یکی از عواملی که دانشجویان بسیاری را به کشور آمریکا می‌کشاند، عامل امکانات تحصیلی ـ تحقیقی و اعطای کمک‌های تحصیلی و رفاهی است. در سال‌های پس از انقلاب ایران، تعداد دانشگاه‌های داخل کشور بدون هیچ گونه برنامه مدوّنی یا تناسب رشته‌ها با مشاغل، گسترش یافته‌اند و توجّه بیشتر به سمت معیارهای کمّی تا کیفی بود. به روز نبودن اطلاعات، استفاده از روش‌های سنتی و قدیمی و ابزارهای غیراستاندارد، پایین بودن سطح تحقیقات و پژوهش در مراکز علمی، عدم هماهنگی بین تحقیقات و کاربرد آنها، تخصیص بودجه ناکافی به امر تحقیق و پژوهش و گسترش و ترویج مدرک گرایی، از عوامل دیگری هستند که بیشترین نارضایتی و دل‌آزردگی را در بین دانشجویان، به دنبال داشته‌است.


    عوامل اقتصادی
    مسلّما یکی از عوامل اساسی که اکثر فرزانگان را جذب کشورهای دیگر می‌کند، عوامل اقتصادی و فقر است. وقتی که میزان حقوق یک متخصص در خارج، ده‌ها برابر حقوق همان شخص در ایران است، مسلماً بعضی از متخصصان به فکر مهاجرت به آن کشور خواهند بود.


    عدم شایسته سالاری
    واگذاری بسیاری از مشاغل به افراد فاقد صلاحیت یا کم صلاحیت، واگذاری مشاغل بر اساس رابـ ـطه، عدم تطابق شغل با تخصص در رشته افراد، بوروکراسی (کاغذ بازی) دولتی و انحصاری شدن مشاغل، از دیگر عواملی هستند که به مهاجرت نخبگان از کشور، کمک کرده‌است.


    انحصارات دولتی
    یکی دیگر از عوامل مهاجرت نخبگان انحصارات دولتی است. به طوری که در سال‌های پس از انقلاب، از طرفی دولت به دلیل کوچک سازی، از جذب نخبگان سر باز زده‌است و از طرف دیگر روند واگذاری فعالیت‌های کشور به بخش خصوصی به کندی پیش رفته‌است.

    در یکی از طرح‌ها، پس‌از دو برابر شدن ساعت کار پرستاران در ایران از ۱۵۰ساعت به ۳۰۰ساعت در ماه، عابدی فتاحی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ایران اعلام کرد:[۶۹]

    «عدم تناسب تعداد بیماران و پرستاران باعث شده کار برای پرستاران سخت‌تر شود و گاهی وقت‌ها تسلیم پیشنهادات و امکانات خارجی‌ها شوند و کشور را ترک کنند که این امر آسیب‌های جدی به جامعه وارد کرده و جامعه پزشکی را با خلاء روبه رو می‌کند.»


    مقام‌های خانه پرستار در ایران ادعا می‌کنند سالانه بیش از ۷۰۰ پرستار ایرانی کشور را ترک می‌کنند.[۷۰] در حال حاضر بیشتر پرستاران ایرانی به آمریکا، کانادا و استرالیا رفته و در آنجا حقوقی به مراتب بالاتر از ایران دریافت می‌کنند. کمترین حقوق پرستاران با کمترین میزان تحصیلات در آمریکا، ۳۰ تا ۷۰ هزار دلار در سال است و بالاترین آن ۱۰۰ هزار دلار در سال.[۷۱] بالاترین حقوق پزشک، ۱۵۰ هزار دلار در سال بوده[۷۲] و کمترین حقوق پزشک ۷۰ هزار دلار در سال.[۷۲]


    میزان امید به آینده
    هرچه امید به آینده، بیشتر باشد، میزان مهاجرت کمتر می‌شود. امید به آینده جوانان در رابـ ـطه با شغل آینده‌شان، میزان درآمد آنها، توانایی تشکیل زندگی، ازدواج، خرید مسکن، و… تأثیر گذارند و سرانجام امنیت کشور نیز در فرار مغزها بی تأثیر نیست. افراد، معمولاً جذب کشورهایی می‌شوند که از لحاظ جذابیت و امید به آینده روشن، اطمینان بیشتری داشته باشند.


    اقدامات پیشگیرانه
    در سال ۱۳۸۸، دانشگاه صنعتی شریف طی اطلاعیه‌ای از تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد که جهت ادامه تحصیل، از ۲۰ دانشگاه برتر دنیا پذیرش همراه با بورس گرفته‌اند، دعوت بعمل آورد که بدون آزمون ورودی و در چارچوب آئین‌نامه استعداد درخشان ادامه تحصیل دهند. این پذیرش از ترم پاییز سال تحصیلی ۸۹–۱۳۸۸ آغاز شد.[۷۳]

    محمدحسن دوگانی، رئیس کمیته جلوگیری از خروج نخبگان، در تیرماه ۱۳۸۹ اظهار کرد این کمیته در حال تدوین طرحی برای ارائه به مجلس شورای اسلامی است که در صورت تأیید می‌توان انگیزه‌های لازم مادی و معنوی را برای جلوگیری تدریجی از خروج نخبگان فراهم کرد.[۱]

    افزایش سه برابری و پلکانی عوارض خروج از کشور در سال ۱۳۹۶ در لایحه بودجه‌ای که از دولت به مجلس آمد از دیگر اقدامات دولت ایران بود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سهمیه‌بندی دانشگاه‌های ایران





    (تغییرمسیر از سهمیه‌بندی جنسیتی در دانشگاه‌های ایران)

    پذیرش دانشجو در دانشگاه‌های ایران با برگزاری کنکور انجام می‌گیرد. پس از برگزاری کنکور و تعیین سطح علمی داوطلبان، سهمیه‌بندی‌هایی برای ورود گروه‌های مختلف به دانشگاه اعمال می‌شود.


    محتویات

    • ۱ انواع سهمیه‌بندی‌ها
      • ۱.۱ بومی‌سازی و سهمیه مناطق
      • ۱.۲ سهمیه‌بندی جنسیتی
      • ۱.۳ سهمیه شاهد و ایثارگر
      • ۱.۴ سهمیه بسیج
      • ۱.۵ سهمیه متاهل‌ها در کارشناسی ارشد و دکتری
    • ۲ پیوند به بیرون
    • ۳ منابع

    انواع سهمیه‌بندی‌ها
    بومی‌سازی و سهمیه مناطق
    در حال حاضر؛ داوطلبان بر پایه زادگاه، محل زندگی، محل اخذ دیپلم و مدرک پیش‌دانشگاهی به یکی از سه منطقه ۱، ۲ و ۳ تعلق دارند. در پذیرش رشته‌ها نیز کشور به ۵ قطب، ۹ ناحیه و ۳۰ استان تقسیم شده‌است.[۱]


    سهمیه‌بندی جنسیتی
    50px-Merge-arrows.svg.png

    پیشنهاد شده است که این مقاله با ادغام شود. (بحث)
    طرح سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه‌ها طرحیست که در مجلس هفتم شورای اسلامی ارائه گردیده که بر اساس آن سازمان سنجش با سهمیه بندی جنسیتی در کنکور سراسری محدودیت‌هایی را برای ورود دختران به دانشگاه بایستی اعمال کند.[۲]

    این طرح که به منظور «حفظ قداست خانواده» و «ایجاد تناسب بین راهیابی دختران و پسران به دانشگاه» ارائه شده‌است، توسط کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت محکوم گردیده‌است.[۳]

    بر اساس برخی آمار اخیر، دختران اکنون نزدیک به ۷۰٪ دانشجویان دانشگاه‌های ایران را تشکیل می‌دهند[۴]، که این ارقام باعث نگرانی برخی محافل در کشور ایران گردیده‌است.[۵] این طرح رشته‌های پزشکی را نیز در بر می‌گیرد.[۶]

    پیشتر از این نیز، طرح سهمیه بندی جنسیتی در سیستم آموزش عالی ایران ارائه گردیده بود.[۷]

    سهمیه شاهد و ایثارگر
    در حال حاضر جامعه ایثارگری ( خانواده شهداء ـ جانبازان وخانواده آن‌ها ـ آزادگان و خانواده آن‌ها ) در آزمونهای ورودی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور در مقاطع مختلف از سه سهمیه قانونی شاهد، رزمندگان و خانواده شهدا استفاده می‌کنند.

    ۱ـ سهمیه ۵% شاهد:

    این سهمیه به صورت ۵% اضافه بر ظرفیت کل دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی جهت تسهیل ورود فرزندان شهداء ، جانبازان بالای ۷۰% ، فرزندان جانبازان ۵۰% و بالاتر و فرزندان آزادگان در مراکز آموزش عالی در نظرگرفته شده‌است. این سهمیه پیرو فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر رسیدگی هرچه بیشتر به امور تحصیلی فرزندان شاهد در تاریخ ۲/۱۱/۶۵ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده‌است. سهمیه شاهد فقط در آزمون سراسری سازمان سنجش اعمال می‌گردد، استفاده کنندگان از این سهمیه جهت قبولی در رشته مورد تقاضا باید حداقل ۷۵% نمره "آخرین" فرد پذیرفته شده سهمیه آزاد را کسب کرده باشند (مثلاً اگر آخرین فرد پذیرفته شده با نمره 160 از 200 پذیرفته شده باشد، سهمیه شاهد با نمره 120 از 200 در همان رشته پذیرفته می‌شود) ، کلیه مشمولین سهمیه شاهد در سهمیه رزمندگان نیز گزینش می‌شوند.

    توجه : فرزندان و همسران جانبازان ۲۵% تا ۴۹% در آزمونهای سازمان سنجش سهمیه ندارند. صرفاً در صورتی‌که در آزمون سراسری سازمان سنجش مجاز به انتخاب رشته شوند بادرخواست خود در باقی‌مانده اضافه ظرفیت سهمیه ۵% شاهد گزینش خواهند شد.

    ۲ـ سهمیه رزمندگان:

    این سهمیه تحت عنوان عمومی قانون ایجاد تسهیلات برای ورود رزمندگان و جهادگران داوطلب درتاریخ ۳۰/۱۱/۶۷ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و مجدداً در تاریخهای ۱۱/۹/۷۱ و ۹/۵/۷۳ مورد اصلاح قرار گرفته‌است. براساس این قانون ۴۰% از ظرفیت دانشگاه‌ها در آزمون سراسری ، کاردانی پیوسته ، جامع علمی کاربردی ، کاردانی به کارشناسی( با کسب حداقل ۷۵% نمره آخرین فرد پذیرفته شده عادی ) و همچنین۲۰% ظرفیت دانشگاه‌ها در مقاطع کارشناسی ارشد ناپیوسته و بالاتر(با کسب ۸۰% نمره فرد پذیرفته شده عادی) به واجدین شرایط اختصاص می‌یابد. . مشمو لین این سهمیه عبارتند از : دارندگان سهمیه شاهد – آزادگان و همسران آن‌ها - جانبازان ۲۵ % تا ۶۹ %– همسران جانبازان ۵۰ % و با لا تر – همسران شهدا

    در آزمونهای دانشگاه آزاد اسلامی سهمیه رزمندگان با ظرفیت ۴۰% در آزمون سراسری و ۲۰% در آزمون تحصیلات تکمیلی این دانشگاه اعمال می‌گردد.

    توجه: فرزندان وهمسران جانبازان ۲۵% تا ۴۹% در آزمونهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی فقط یک بار در یکی از مقاطع تحصیلی می‌توانند از سهمیه استفاده نمایند.

    ۳ـ سهمیه خانواده شهداء:

    براساس این سهمیه که مصوب مورخ ۲۲/۱۱/۶۳ و ۳۰/۱۱/۶۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌باشد منسوبین درجه اول شهداء شامل برادران و خواهران و والدین شهداء می‌توانند از این سهمیه بهره‌مند شوند. میزان ظرفیت این سهمیه ثابت نبوده و هرساله به نسبت تعداد داوطلبان خانواده شهداء به کل داوطلبان در هر کد رشته، ظرفیت خاصی را به خود اختصاص می‌دهد حدنصاب لازم در این سهمیه ۸۵% نمره فرد قبولی بدون سهمیه در هر رشته محل می‌باشد. این سهمیه صرفاً در آزمون سراسری و آزمونهای کاردانی پیوسته آموزشکده‌های فنی حرفه ای و نیز مقاطع کاردانی و کارشناسی پیوسته دانشگاه‌های جامع علمی کاربردی و پیام نور اعمال می‌شود.

    سهمیه بسیج
    در دانشگاه آزاد اسلامی؛ دارندگان سهمیه «بسیجی فعّال» با کسب 90٪ تراز در رشته‌های کاردانی و کارشناسی وبا کسب 95٪ تراز در رشته‌های کارشناسی ارشد و دکتری حرفه‌ای و تخصصی آخرین نفر قبول‌شدهٔ بدون سهمیه، پذیرفته می‌شوند.[۸]

    سهمیه متاهل‌ها در کارشناسی ارشد و دکتری
    مهرداد بذرپاش، رئیس سازمان ملی جوانان از اختصاص ۲۰٪ از ظرفیت دانشگاه‌ها در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری به افراد متاهل طبق مصوبه دولت خبر داده‌است.[۹] رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اجرای این طرح را بدون تصویب مجلس ناممکن اعلام کرده‌است.[۱۰] این طرح هیچ وقت عملی نشد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اکنون در همه جای دنیا، نظام تعلیم و تربیت، تقلیدی از مغرب زمین است و هیچ کس حتّی کوچکترین تردیدی به خود راه نمی‌دهد که مبادا این سیستم آموزش، بر محور تکامل و تعالی روحی و اخلاقی انسان پایه گذاری نشده باشد. اصلاً فرصت یک چنین سوالی پیش نمی‌آید. چرا که هیچ کس در لزوم توسعه با شیوه‌های معمول تردید ندارد و نظام آموزش غربی نیز بر همین مبنا برنامه‌ریزی شده است؛ توسعه‌ی اقتصادی با شیوه‌های نوینی که بعد از انقلاب صنعتی معمول گشته است.


    آیا شما در این جمله‌ای که به عنوان نتیجه ارائه شد جایی برای تردید می بینید؟ ادراک این مطلب که این نظام آموزشی در جهت توسعه‌ی اقتصادی پایه گذاری شده هر چند بسیار ساده است اما معمولاً به ذهن کسی خطور نمی‌کند و آموزش و پرورش مدرسه‌ای و دانشگاهی را به معنای مطلق تعلیم و تربیت فرض می‌کنند. برای تحقیق بیشتر در این مطلب می توانیم غایت و هدف دیگری برای آموزش و پرورش فرض کنیم، آنگاه ببینیم نظام آموزشی با آنچه که امروز معمول است تفاوتی پیدا خواهد کرد یا نه.


    فی المثل می‌توانیم غایت و هدف نظام تعلیم و تربیت را بر اساس معتقدات اسلامی خود بر این فرمایش علوی بنا کنیم که ولیَکُن ... هَمِّکَ فی ما بَعد المَوت. اگر بخواهیم نظامی آموزش بر مبنای اعتقاد به معاد بنا کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟


    آیا باز هم مواد اصلی دروس ما همین‌هاست که اکنون در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود؟


    با تغییر در غایت و هدف اموزش دو تحول اساسی در نظام آموزش و پرورش رخ می دهد که یکی در مواد درسی است و دیگری در روش تعلیم.


    مسأله‌ی مدرک‌گرایی فرع بر این دو مطلبی است که عنوان شد. مدرک‌گرایی لازمه‌ی این نظام آموزشی است که در غرب پایه گذاری شده است. وقتی شرط تحصیل امتیازات اجتماعی رفتن به مدرسه و تحصیل در دانشگاه باشد، فی نفسه مدرک گرایی اشاعه پیدا خواهد کرد. چرا که کسب امتیازات و مناسب اجتماعی مشروط به داشتن مدرک دانشگاهی است. در چنین موقعیّتی چگونه می‌توان از مدرک گرایی پرهیز کرد؟ آنچه که نظام آموزش کنونی را مقبولیت بخشیده همین است و اگر این شرط اساسی را از میان برداریم و مدرک آموزشی را لازمه‌ی کسب امتیازات اجتماعی ندانیم بسیاری از کسانی که امروز در صف طویل کنکورهای گوناگون انتظار می کشند از تحصیلات صرف نظر خواهند کرد.


    آیا تکامل حقیقی بشر در بهشت توسعه یافتگی است؟ اگر این‌چنین باشد دیگر نمی‌توان علوم رسمی را از این نظر که مسیر این توسعه را هموار می کنند به باد انتقاد گرفت. علوم امروزی دانش تصرف در عالم و غلبه بر طبیعت هستند و در این زمینه میان علوم تجربی و علوم انسانی تفاوتی نیست. با این ترتیب پر روشن است که دانش آموزان باید از همان آغاز ورود اجباری به مدرسه، با ریاضیات که صورت علوم امروزی است آشنا شود و بعد رفته رفته، حساب استدلالی و هندسه‌ی تحلیلی و فیزیک و شیمی و آمار و حساب و احتمالات بیاموزد. و با متدولوژی علوم -که این روزها به آن فلسفه می گویند- این موارد درسی پراکنده را به یکدیگر پیوند دهد.


    غایت این دوران طولانی آموزش چیست؟ آیا انسان بعد از طی مراحل و اخذ مدرک مهندسی یا دکتری صاحب اخلاق حسنه می شود؟ و به بهشت می رود؟ اصلاً این سوال بسیار مسخره است همه ما می‌دانیم که در بهشت دری به نام هندسه یا ریاضیات وجود ندارد. این نظام آموزشی بر محور تعلیم و تربیت اخلاقی انسان طراحی نشده است بلکه هدف اصلی آن آموزش مهارت‌های فنی لازم و تأمین کادرهای تخصصی برای دست یافتن به توسعه یافتگی است.


    باز هم به همان نقطه‌ای رسیدیم که از آن آغاز کردیم و پرسش ما در صدر کلام همچنان پاسخ ناگفته، باقی ماند. قصد ما نیز همین بود که هر چه بیشتر رابـ ـطه‌ی علّی فی مابین آرمان توسعه اقتصادی و نظام آموزشی مدرسه‌ای و دانشگاهی مشخص شود.


    این نظام آموزشی، معلول گرایش عام بشریت به سوی توسعه اقتصادی با روش‌های معمول است و در آن علومی را تعلیم می دهند که راه این توسعه را با تصرف در عالم و غلبه بر طبیعت هموار می‌کنند اگر ما بخواهیم که این روند توسعه‌ی اقتصادی را حفظ کنیم به ناچار باید نیازهای آن را برآورده سازیم و نیاز به متخصص مهم‌ترین علتی است که نظام آموزشی کنونی را بوجود آورده است.


    به یاد بیاورید که همیشه در برنامه‌ریزی‌ها سخن از کمبود متخصص به میان می آید - ما امسال هشتصد مهندس آب کم داریم و پانصد مهندس خاک و ... - تو گویی مهندس ماشینی است، فاقد تمام تمایزات شخصی و کیفیّات روحی. تو گویی متخصص، مرده‌شویی است که میان کافر و مسلمان تمایزی قائل نمی‌شود؛ تعهد او فقط و فقط در قبال تخصص خویش است و اصلاً اهمیّتی نمی‌دهد که در خدمت نظام جمهوری اسلامی باشد یا برای رژیم شاهنشاهی پهلوی کار کند. نظام آموزش غرب، از مدرسه گرفته تا دانشگاه، سعی دارد که آدم‌هایی اینچنین بار بیاورد و الحق باید اذعان کرد که در این جهت موفقیت بسیاری هم داشته است.


    ایوان ایلیچ می گوید: «در دورنمای آرمان«رشد و توسعه» نهادها آنچنان قدرت می‌یابند و از خود بیگانگی آنچنان اوج می‌گیرد که نهادها خود «نیاز» می‌آفرینند و خود در جهت ارضای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. در دورنمای سعادت لایزال جامعه مصرفی، تشنگی یعنی نیاز داشتن به پپسی کولا، حمل و نقل یعنی اتومبیل تندرو و شخصی داشتن، گذراندن اوقات فراغت یعنی به تماشای برنامه های معیّن و مقرّر شده پرداختن، سیر و سیاحت یعنی توریسم متظاهرانه هتل پرکن، تفریح و هوا خوری، یعنی هجوم گله‌وار به جاهایی که تبلیغات تجارتی معیّن کرده‌اند. همان طوری که کشورها بر حسب تولید ناخالص ملّی طبقه بندی می‌شوند، سلسله مراتبی هم بر اساس تولید ناخالص فارغ‌التحصیلان وجود دارد. به این ترتیب، کشوری که می خواهد در سلسه مراتب «رشد یافتگی» ترقی کند، باید به تولید هر چه بیشتر فارغ‌التحصیلان بپردازد اما فارغ التحصیلی که بدین گونه تولید می‌شود به چه کار می آید جز آنکه در خدمت ثروتمندان جهان قرار گیرد؟ و چه تولید پر خرجی! ... خرج تولید یک فارغ التحصیل دانشگاه، در آمریکا برابر با 5 برابر درآمد متوسط نه یک سال، بلکه یک عمر نیمی از مردم جهان؛ در امریکای لاتین «قیمت» یک فارغ التحصیل دانشگاه 350 برابر «قیمت» هر هم‌وطن دیگر با درآمد متوسط است. قیمت تحصیل کرده‌ها بر پیشانی‌شان حک شده است و همین امر به خودی خود نشان می دهد که ارزش علم در جهان امروز، چیزی جز ارزش تجارتی نیست. دانشگاه امروز به خلاف گذشته، دیگر محل اخلاقی و برخورد عقاید و افکار نیست. تحقیق وتدریس آن هم مطابق برنامه و در چشم انداز آرمان رشد و توسعه شیوه‌ی تولیدی دانشگاه کنونی است. فدا کردن اعتبار، شخصیت، حرمت وحیثیت انسان به پای بت علم و فن شناسی [تکنولوژی] سوغات بزرگ تمدن مصرفی است و مدرسه و دانشگاه مأمور اجرای این مراسم قربانی است.»



    تشکل دانشجویی آرمان
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    TA یا کمک استاد دانشگاه چیست؟



    TAها معمولا کلاس‌های حل تمرین یا آزمایشگاه‌ها را اداره می‌کنند. وقتی شما TA هستید در دانشگاه‌های آمریکا معمولا شهریه را پرداخت نمی‌کنید و حتی حقوق هم بعنوان کمک استاد می‌گیرید که برای زندگی دانشجویی شما تقریبا کافی می باشد.


    برای گرفتن TA شما باید فرم‌های خاص آن را پُر کنید و هر ترم درخواست خود را به دانشگاه ارائه فرمایید. تخصیص کمک مالی TA معمولا بر اساس اولویت انجام می‌شود و دانشجویان باسابقه‌ی دکترا اولویت بالاتری دارند.


    همچنین اغلب دانشگاه‌ها از شما مدارکی دال بر تسلط بر زبان انگلیسی خواهند خواست که دلیل بر تسلط شما بر صحبت کردن انگلیسی باشد مثل TSE یا بخش صحبت کردن TOEFL iBT را بگذرانید و نمره لازم را کسب نمایید.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376


    3510922019810714623322521514116210115241111189.jpg


    دانشگاه نسبت به مدرسه از ماهیت متفاوتی برخوردار است و کسی که می خواهد در دانشگاه وارد شود، باید با اشراف به این تفاوت ماهوی بین این دو زیر مجموعه نهاد آموزشی، اقدام به انتخاب رشته تحصیلی نماید تا با انتخاب غلط که بعضاً می تواند ناشی از عدم شناخت صحیح دانشگاه و آموزش عالی باشد، دچار عواقب سرخوردگی حاصل از انتخاب نادرست در آینده نزدیک نشود.


    در این گام، داوطلب باید به تعیین هدف خود از ورود به دانشگاه بپردازد، به همین منظور، لازم است که داوطلب، علاوه بر شناخت تفاوت های موجود بین دو زیر مجموعه نهاد آموزشی، یعنی دانشگاه و مدرسه، به بررسی این تفاوت ها بپردازد تا از این منظر، آشنایی قابل توجهی با این دو نظام آموزشی پیدا کند.


    در یک نگرش کلی، می توان به تفاوت های ساختاری موجود در دو نظام آموزشی دانشگاه و مدرسه که در ذیل می آید، اشاره کرد: در دانشگاه فرد در جست و جوی دانش است و آموزش با جست و جو آغاز می شود، ولی در مدرسه، آموزش حرف اول را می زند و محور اصلی تمام فعالیت هاست.


    در دانشگاه، حوزه عمل استاد و دانشجو برای آموزش، به مراتب گسترده تر از مدرسه است و آموزش تنها در چارچوب سرفصل های مصوب درسی، خلاصه نمی شود.

    دانشگاه، مکانی برای تضارب آرا و اندیشه های گوناگون و گاه متضاد است و از برخورد این آرا و اندیشه هاست که دانش حاصل می شود، اما مدرسه، تنها محلی برای آموزش معارف و دانش های بنیادینی است که هر کس به منظور کسب مهارت های لازم برای ورود به اجتماع یا آموزش عالی، به فراگیری آن آموزش ها نیازمند است.


    5911189825519114919422015815514653174199.jpg


    با عنایت به این گزاره های کلی که در بالا راجع به تفاوت های بنیادی میان مدرسه و دانشگاه از آن ها یاد کردیم. هم اکنون بهترین کار ممکن آن است که داوطلبانی که مجاز به انتخاب رشته می شوند، علاوه بر مراجعه به بستگان، دوستان، آشنایان یا سایر افراد دانش آموخته از یکی از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور و کسب اطلاعات و تجربیات آنان راجع به آموزش عالی و دانشگاه، در صورت امکان، از نزدیک به یکی از دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی که به آن دسترسی دارند مراجعه کرده و با کمک مسوولان مربوط در آن دانشگاه به شناخت اجمالی از کارکردهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه ها همت خود را معطوف نمایند تا با کسب این آشنایی بتوانند هنگام ورود به مرحله مهمی از زندگی علمی شان، که با ورود به دانشگاه آغاز می شود، ارتباط مطلوب تری با آن برقرار کرده و با اشراف و آمادگی بیشتری به استقبال دروس معین در هر رشته بروند و ترم تحصیلی خود را آغاز نمایند.



    در این زمینه، استفاده از تجارب و مشورت های مشاوران آموزشی، که خوشبختانه در مدارس متوسط سراسر کشور مشغول به خدمت و راهنمایی دانش آموزان هستند، و همچنین مطالعه عمیق کتاب هایی که در این باره تألیف یافته اند، از فوری ترین اقدام هایی است که داوطلبان می توانند در این فرصت محدود به آن پرداخته و آگاهی های لازم در باب این موضوع را کسب نمایند.


    51596213012418011420511340571345717234241.jpg


    نکته مهم دیگر در این گام، بررسی هدف داوطلبان از ورود به دانشگاه است. در مجموع، افراد هنگام ورود به مراکز آموزش عالی به چند دسته تقسیم می شوند:

    عده ای از داوطلبان، هدف خود از ورود به دانشگاه را پیدا کردن شغل مطلوبی در آینده نزدیک و پس از فراغت از تحصیل می دانند و در جست و جوی رشته ای برای انتخاب به منظور تحصیل می دانند و در جست و جوی رشته ای برای انتخاب به منظور تحصیل در آن برای رسیدن به یک شغل مناسب و دارای جایگاه اجتماعی هستند. این افراد باید ضمن شناخت رشته های دانشگاهی و دانشگاه به بازار کار هر رشته ای که جزو انتخاب های آن هاست نیز توجه کافی نمایند.


    زیرا بازار کار برخی از رشته های پر اسم و رسم مدت هاست که اشباع شده است، از سوی دیگر، باید توجه کرد که بعضی از رشته های تحصیلی نیز زمینه شغلی مناسبی ندارند، چون یا آن چنان که باید، شناخته شده نیستند یا ضرورت وجودی آن ها در حال حاضر احساس نشده است، با این حال چه باید کرد؟


    مهم ترین توصیه ما به این گونه داوطلبان، آن است که همراه با شناخت علایق و استعدادها و توانایی های خود، به دانش آموختگان یا دانشجویان این رشته ها مراجعه کرده و از آن ها بخواهند که ویژگی های رشته یا رشته های مورد نظر را به طور مشروح و صادقانه برای آن ها بیان نمایند.

    هم چنین در این زمینه می توان به افراد شاغلی که دارای تحصیلات مرتبط با رشته های مورد نظر این گونه داوطلبان هستند رجوع کرده و به کسب آگاهی های لازم در این موارد پرداخت، ضمناً مطالعه کتاب هایی که در زمینه رشته های مورد علاقه نیز در این زمینه کارساز است.


    دسته دیگری از داوطلبان می خواهند که در رشته مورد نظر خود تا آخرین مقاطع تحصیلی موجود ادامه تحصیل دهند که در این صورت، لازم است با شناخت بیشتری نسبت به انتخاب رشته یا رشته های تحصیلی اقدام نمایند.


    2450134197595880172161553110611510813010.jpg


    چون بسیاری از رشته های دانشگاهی در مقاطع عالی تر (کارشناسی ارشد و دکتری) دارای زیر مجموعه ها، شاخه ها و گرایش های متعدد و متنوعی هستند، بنابراین چنین داوطلبی باید به رصد علایق خود در این زیر مجموعه ها نیز بپردازد.


    عده دیگری از داوطلبان، هدفشان از ورود به دانشگاه، مقاصد دیگری است که می خواهند صرفاً به آن مقاصد برسند، از جمله اهداف این گونه افراد، گرفتن یک مدرک دانشگاهی است بدون آن که به رشته خاصی علاقه داشته باشند یا رشته ای مد نظر آن ها باشد.


    این افراد هنگام انتخاب رشته اکثراً رشته ها یا مقاطع یا دانشگاه هایی را بر می گزینند که احتمال قبولی خود را در آن ها با توجه به رتبه اکتسابی شان بالا می بینند.

    توصیه ما به این افراد آن است که هرگز برای عبور از یک مشکل یا دشواری گذرا خود را در آغـ*ـوش یک مشکل دیگر که می تواند عدم علاقه به تحصیل در رشته قبولی یا اصولاً تحصیل در مقاطع آموزش عالی و ... باشد، نیاندازند. زیرا پس از گذشت از این مرحله و هنگام مواجه با مشکلات تحصیلی، دچار مسائل دیگری چون افسردگی، اضطراب، انزوا طلبی و ... می شوند که ثمره آن می تواند اخراج آموزشی، انصراف از تحصیل، نداشتن انگیزه شغلی و ... باشد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مهم ترین وظیفه دانشگاه چیست؟


    امام جمعه موقت تهران گفت: مرحوم مهدوی کنی بر این عقیده بود که انسان‌هایی را بسازد و در دانشگاه امام صادق (ع) به طور واقع، انسان‌هایی را ساخت که اکنون در مراکز مختلف مشغول خدمت هستند.



    به گزارش فرهنگ نیوز ، آیت‌الله موحدی کرمانی امام جمعه موقت تهران در چهارمین نشست از سلسله‌ نشست‌های «ستارگان محراب» ویژه بزرگداشت آیت‌الله مهدوی کنی در مسجد جلیلی به وظایف و خدمات انبیا اشاره کرد و گفت:‌ امروز این خدمات و وظایف برعهده کیست البته خدمات انبیا قابل حساب نیست و کرامت انسانی را انبیا بزرگوار به مردم آموختند لذا بشریت منهای انبیا و منهای دعوت و روشنگری انبیا اسیر جهل، خرافات و نادانی بود.

    وی افزود: چه کسی بود که به مردم یاد داد در مقابل طاغوت‌های زمان بایستند؛ شهامت و شجاعتی که انسان‌ها برای رهایی از طاغوت به آن نیاز دارند چه کسی این را به مردم یاد داد و انسان‌ها را از دست طاغوتیان نجات داد بی‌شک این انبیا بودند.

    امروز چه کسانی مأمور به خارج کردن انسان‌ها از ظلمت‌ها هستند

    امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه آنچه از ارزش‌ها می‌بینیم مرهون تلاش انبیا و ائمه معصومین (ع) است، اظهار داشت: سؤال این است آیا امروز آن گرفتاری‌هایی که در زمان انبیا و ائمه وجود داشت و بشریت از آنها نجات پیدا کرد آیا این گرفتاری‌ها در جهان امروز بشریت نیست و آیا اکنون جهل و ظلمتی وجود ندارد در حالی که قرآن کریم می‌فرماید: ما به موسی مأموریت دادیم که این مردم بدبخت را از تاریکی رهانیده و به نور وارد کند، آیا این فرو رفتگی در ظلمت، امروز نیست؛ ظلمت هوای نفس، ظلمت شهوات، حب دنیا، حب مقام و... همگی هست.

    وی ابراز داشت: آیا افرادی مأمور به خارج کردن انسان‌ها از ظلمت‌ها و هوای نفس نیستند آنها چه کسانی هستند؟! مردم که امروز دست‌شان به انبیا و ائمه نمی‌رسد و این بزرگواران، به ظاهر در میان مردم حضور ندارند پس برای نجات از این ظلمت‌ها باید به کجا پناه ببریم؛ آنها که به تعبیر قرآن کریم «االَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ» کسانی که رسالت الهی را به دوش گرفتند و مردم به آنها دسترسی دارند و آنها هستند که سخنان الله را به گوش مردم می‌رسانند و اینجا جایگاه یک عالم ربانی مشخص می‌شود.

    آیت‌الله موحدی کرمانی اظهار داشت: رمز عزت، سعادت و خوشبختی انسان‌ها در تمسک به دامان علما است، علما چیزی از خود ندارند؛ «إِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ» علما هرچه دارند از پیامبران و ائمه اطهار است. علم و دانشی که انبیا و ائمه برای بشریت آوردند دست کیست و چه کسی باید این علم را نشر دهد. آیا غیر از علمای ربانی فرد دیگری در این زمینه می‌تواند این مسئولیت خطیر را به عهده بگیرد.

    وی ادامه داد: آیا فرد دیگری غیر از حضرت امام راحل می‌توانست مردم را از چنگال ظلم و ستم و طاغوت نجات داده و انسان‌ها را به عزت و عظمت رساند و امروز کیست که بعد از امام خمینی (ره) این راه را ادامه می‌دهد و همان عزت را تثبیت کرده، دست جانیان را از سر این کشور قطع می‌کند و با شجاعت در مقابل مستکبران جهان می‌ایستد و اینجاست که باید مردم قدردان باشند و برپایی جلساتی مانند مراسم بزرگداشت برای آیت‌الله مهدوی کنی (ره) بهترین نشانه قدردانی است.

    جامعه روحانیت مبارز، تشکّل ارزنده‌‌ای است که بازوی امام به شمار می‌رفت

    امام جمعه موقت تهران تصریح کرد: این علمای ربانی که بار سنگین رسالت‌های الهی را به دوش می‌کشند؛ «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» این عزیزان، مخاطب به خطابات عجیب هستند همچنین در قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) خطاب می‌شود «وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا» ای پیامبر عزیز از خدا بخواه ورود و خروجت صادقانه باشد و در این راه باید خداوند متعال تو را یاری رساند و این کار آسانی است.

    وی با بیان اینکه افراد بسیاری در طول تاریخ بوده‌اند که ورودشان صادقانه بوده اما خروج‌شان صادقانه نبوده که در این میان هوای نفس منجر به انحراف آنها شده است، گفت: حضرت ابراهیم (ع) امتحانات متعدد و سختی را پشت‌سر گذاشت و مشخص شد که به تمام معنا صالح و شایسته است لذا لیاقت آن را داشت که تاج امامت را بعد از تاج نبوت بر سر بگذارد.

    آیت‌الله موحدی کرمانی یادآور شد: شخصیت‌ها و چهره‌هایی بودند که در این مسیر موفق شدند چرا که ورودی صادقانه و خروجی نیز صادقانه داشتند و خداوند متعال هم به آنها کمک کرد، انسان‌هایی بودند که به مردم یاد دادند در مقابل طاغوت بایستند و یکی از این چهره‌ها آیت‌الله مهدوی کنی بود آنچه را که بنده عرض می‌کنم به چشم خود دیده‌ام و بر آن شهادت می‌دهم.

    وی با اشاره به سابقه تشکیل «جامعه روحانیت مبارز» خاطرنشان کرد: جامعه روحانیت مبارز تهران از لحظه‌ای که شکل گرفت در کنار امام راحل بود و فرامین و منویات ایشان را مو به مو اجرا می‌کرد، روحانیت مبارز، تشکّل ارزنده‌‌ای است که بازوی امام به شمار می‌رفت و ما نباید از این تشکّل‌های الهی غافل شویم. بنابراین بسیاری از کارها است که فرد به تنهایی نمی‌تواند آنها را انجام دهد اما در قالب تشکیل گروه می‌توان در آن زمینه موفق شد.

    مرحوم مهدوی کنی بر این عقیده بود که انسان‌هایی را بسازد و در دانشگاه امام صادق (ع) افرادی را پروش داد

    امام جمعه موقت تهران گفت: مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان در تفسیر سوره مبارکه آل عمران وقتی به آیه آخر این سوره می‌رسد مبنی بر «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» می‌گوید، این آیه عصاره ۱۹۹ آیه دیگر است. در این آیه خداوند متعال می‌فرماید گروه‌هایی تشکیل دهید که این گروه‌ها می‌تواند در شهرها، روستاها و حتی خارج کشور باشد گروه‌های صابری که با هم مرتبط باشند؛ «صَابِرُواْ وَرَابِطُواْ» و این رمز سعادت جامعه است؛ و زیربنای این حرکت باید تقوا باشد. چرا که با اهداف مادی نمی‌توان به این موفقیت دست یافت.

    وی گفت: گروه جامعه روحانیت مبارز تهران جمع شدند تا در کنار امام باشند در این جامعه مبارز پربرکت، چند نفر به عنوان محور مطرح می‌شدند از جمله مرحوم شهید مطهری، شهید بهشتی و آیت‌الله مهدوی کنی. لذا عنایت به این تشکّل، چیز کمی نیست که یکدفعه طاغوت متوجه شود! و آنچنان این تشکّل دینی و الهی موفق شد که در یک روز و در یک ساعت تمام ملت ایران فریاد مرگ بر طاغوت سر دهند که در انتها منجر به خروج طاغوت از ایران شد.

    آیت‌الله موحدی کرمانی تصریح کرد: مرحوم مهدوی کنی بر این عقیده بود که انسان‌هایی را بسازد و در دانشگاه امام صادق (ع) به طور واقع، انسان‌هایی را ساخت که اکنون در مراکز مختلف مشغول خدمت هستند. همچنین نقطه اصلی فعالیت‌های آیت‌الله مهدوی کنی ولایت فقیه بود.

    وی ادامه داد: آیت‌الله مهدوی کنی در زمان حیات امام راحل و بعد از حیات ایشان ولایت و برائت را داشت و کوچکترین حرکتی که علیه امام بود را برنمی‌تافت. همچنین ایشان اخلاص داشتند و براساس آیات قرآن کریم کسی که وجودش مملو از اخلاص باشد زور شیطان به او نمی‌رسد.

    تدبیر امام حسین(ع) در حرکت به سوی کربلا، منطبق بر تدبیر الهی بود

    امام جمعه موقت تهران ابراز داشت: در روایات اسلامی آمده است که عمل کم اما با اخلاص بسی بالاتر از عمل بسیار اما بدون اخلاص است و شما باید اخلاص را در سید الشهدا (ع) مشاهده کنید که تدبیر امام حسین (ع) همان تدبیر الهی است لذا در مقطع حساسی که به حضرت می‌گفتند هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید و شما با یاران اندک نمی‌توانید بر سپاه یزید غلبه کنید اما امام به ندای الهی لبیک گفت و به کربلا آمد.

    وی عنوان کرد:‌ زمانی که امام راحل فرمود آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند کند و شاه رفتنی است! چه کسی می‌توانست با چنین جرأت و جسارتی صحبت کند چرا که آن زمان مردم بر این باور بودند تنها کاری که می‌توانند انجام دهند شعار دادن است و معنای واقعی عبودیت را متوجه نمی‌شدند و این فرهنگ را یک عالم ربانی به مردم یاد می‌دهد. از این رو شهادت و اسارت، دو تدبیر الهی است که امام حسین (ع) در حرکت از مدینه به سوی کربلا آن‌ها را به کار بست.

    آیت‌الله موحدی کرمانی گفت: این جمله که می‌گوید «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود» جمله بسیار زیبایی است؛ اسرا، وظایف اطلاع‌رسانی خودشان را در کربلا، کوفه و قصر یزید انجام دادند و بالاخره امام زین‌العابدین(ع) تیر خلاص را زد بنابراین ما باید در زندگی، تدبیر را از خدا بگیریم.

    وی افزود: به همین ترتیب جوانی که می‌خواهد ازدواج کند باید توجه داشته باشد که تدبیر الهی و مقررات اسلام درباره ازدواج چیست و چه می‌گوید، حکومت نیز برای بقا و عزت خود باید به سخنان اسلام گوش دهد و آن‌ها را در جامعه عملی کند.

     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    تفاوت بین دانشگاه و کالج چیست؟
    difference-between-university-and-college.jpg



    دانشگاه و کالج موسسات تحصیلات عالی هستند که بسته به محلی که در آن واقع شده اند در معنا تفاوت هایی را بیان میکنند.


    دانشگاه:

    لغت نامه مک میلان کلمه “دانشگاه” را این گونه تعریف میکند: دانشگاه موسسه آموزشی است که دانشجویان برای کسب مدارک علمی در آن جا تحصیل کرده و همچنین پژوهشات علمی در آن جا صورت میگیرد.


    دانشگاه یک موسسه ی سطح بالای آموزشی ست که مدارک علمی (در هر دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد) در رشته های متنوع به دانشجویان اعطا میکند.


    لغت “یونیورسیتی” از عبارت لاتین که ترجمه تقریبی آن”جامعه استادان دانشگاه و پژوهشگران” است، مشتق شده.


    لغت اصلی در زبان لاتین به موسسات اهدا کننده مدرک تحصیلی در اروپای غربی اشاره دارد. جایی که شروع شکل گیری و تداول این تشکیلات قانونی بود است و موسسات علمی بعد از آن در سراسر دنیا رایج شدند.





    کالج:

    کتاب فرهنگ لغت مک میلان “کالج” را اینگونه توصیف میکند: کالج در ایالات متحده آمریکا جایی است که به دانشجویان مدرک تحصیلی میدهد.


    این نوع مکان آموزشی همچنین میتواند دانشگاه خطاب شود اگر به اندازه ای بزرگ باشد که بتواند بیشتر از یک رشته تحصیلی را پوشش دهد.


    درحالی که در انگلستان کالج مکانی است که به دانشجویان گواهینامه علمی با ارزش کمتر از دانشگاه اعطا میکند و معمولا مهارت خاصی است که افراد در زمینه شغلی شان به آن نیاز دارند.


    لغت “کالج” در نقاط مختلف جهان در معانی متفاوتی استفاده میشود.


    کالج میتواند یک موسسه تحصیلی اعطا کننده مدرک درجه سه، یک موسسه در داخل یک دانشگاه، یک موسسه تعلیمات حرفه ای و یا یک مدرسه در مقطع متوسطه باشد.


    در ایالات متحده آمریکا کلمه “دانشگاه” از قدیم برای اشاره به موسسات تحقیقات علمی استفاده میشده است و یکبار هم خطاب به موسساتی بوده که درجه تحصیلی دکتری به دانشجویان اعطا میکنند.


    در ایالات متحده آمریکا و ایرلند دو کلمه “دانشگاه” و “کالج” تقریبا یک معنا دارند ، درحالی که در انگلستان، استرالیا، کانادا و سایر کشورهای مشترک المنافع، کالج عموما به یک قسمت از دانشگاه اشاره میشود که به تنهایی جایز به اعطای مدارج علمی نیست.


    درجات و مدارک علمی همیشه توسط دانشگاه به افراد اهدا میشوند، درحالی که کالج ها موسسات یا سازمان هایی وابسته به دانشگاه هستند که دانشجویان را برای کسب درجه خاصی در دانشگاه آماده میکنند.


    کالج هایی که به دانشگاه ها وابسته هستند گاهی “کالج دانشگاهی” نامیده میشوند.


    کالج ها همیشه هم به دانشگاه ها وابسته نیستند. یک کالج میتواند موسسه مستقلی باشد که دانشجویان را آماده میکند تا به عنوان داوطلبان خارجی وارد سایر دانشگاه ها شوند، یا این قدرت و اعتبار را داشته باشند که دوره های خاصی را برگذار کنند که منجر به دریافت درجه علمی در دانشگاه دیگری میشود.


    امروزه در انگلستان برخی از “کالج های دانشگاهی” موسسات مستقل علمی معتبری هستند که این قدرت را دارند که مدرک علمی اعطا کنند. اما فاقد تندیس دانشگاه هستند.


    در کانادا “دانشگاه” یک موسسه تحصیلی است که اجازه اعطای درجه علمی به افراد دارد. کالج ها این اجازه را ندارند اما میتوانند گواهینامه یا دیپلم صادر کنند.


    در استرالیا هم به همین نحو است. “دانشگاه” ها مدارک علمی اهدا میکنند درحالی که در داخل این دانشگاه ها کالج های مختلفی مانند دانشکده ها قرار گرفته اند.


    در این کشور موسسه ای که گواهینامه های حرفه ای یا مدرک تحصیلی درجه سه اعطا میکنند عموما کالج های فنی یا ” تی آ اف ای” نامیده میشوند.


    از قدیم عبارت “کالج” برای یک قسمت از دانشگاه به کار بـرده میشده. دانشگاه های بزرگ میتوانند به بخش ها یا کالج های کوچک تری تقسیم شوند که مدارک مختلفی را اهدا میکنند.


    در مفهوم کلی دانشگاه، کالج های متفاوتی را متحد میکند.


    به طور خلاصه :


    تفاوت بین دو لغت “دانشگاه” و “کالج” بیشتر به این بستگی دارد که شما کجای دنیا زندگی میکنید. دانشگاه یک واحد اعطا کننده مستقل درجات علمی است اما کالج ها همیشه اینطور نیستند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    کدام دانشگاه بروم؟ دولتی؟ آزاد؟ علمی-کاربردی؟ غیرانتفاعی؟



    یکی از سؤالاتی که دانش آموزان پشت کنکوری می‌پرسند و اتفاقاً برادر یکی از دوستان ما در پیغام خصوصی از بنده پرسید و بانی نوشتن این مطلب شد این است که:


    کدام دانشگاه بروم؟ دولتی؟ آزاد؟ سما؟ علمی-کاربردی؟ غیرانتفاعی؟


    انصافاً تصمیم سختی است و من احساس می‌کنم اگر کسی دو یا سه سال برای دست‌یابی به تصمیم درست وقت بگذارد، باز هم ارزش دارد. آنقدر مهم است که بنده که در دانشگاه آزاد درس خوانده‌ام، بارها وسوسه شده‌ام که تصور کنم که الان پیش‌دانشگاهی هستم و بروم دوباره از اول، برای کنکور سراسری بخوانم و در دانشگاه دولتی قبول شوم.


    این تصمیم زمانی مهم‌تر می‌شود که شما بخواهید ادامه تحصیل دهید! گاهی اوقات یکی به مدرک یک رشته نیاز دارد (که البته مدرک بدون تخصص بالاخره یک روز بی‌فایده می‌شود!) برای این شخص شاید فرقی نداشته باشد که در کدام دانشگاه درس بخواند. چه بسا در دانشگاه‌های رده پایین راحت‌تر باشد.
    اما اگر شما بخواهید برای ارشد و بعد از آن، دکترا درس بخوانید، بلاشک به این نتیجه خواهید رسید که کار باید از پایه درست باشد. یعنی از پیش‌دانشگاهی می‌خواندید که در دولتی قبول شوید و بعد از آن برای قبولی در ارشد و دکترا کارتان راحت‌تر می‌شد...


    به هر حال، بد نیست بنده نظر شخصی‌ام را به عنوان کسی که در دانشگاه آزاد درس خوانده و فعلاً در چند دانشگاه غیرانتفاعی و دانشگاه علمی-کاربردی تدریس می‌کند، بیان کنم.


    حرف آخرم را همین اول می‌زنم: همه چیز به اساتید دانشگاه بستگی دارد!


    این مهم نیست که شما در چه دانشگاهی درس می‌خوانید، مهم این است که آن دانشگاه چه اساتیدی دارد.


    دانشگاه دولتی:


    dovlati.jpg



    طبیعی است که در دانشگاه‌های دولتی نظارت بر روی اساتید و دانشجویان بیشتر است و اساتیدی که انتخاب می‌شوند از لحاظ علمی و تجربی برتراند. بنابراین بخواهید یا نخواهید کیفیت دانشگاه دولتی را هیچ کجا ندارد.


    دقت کنید که به این خاطر نیست که مثلاً آن‌ها سیستم آموزشی یا سرفصل بهتری دارند، خیر، همه چیز دست به دست هم داده است تا آنجا بهتر باشد. مثلاً شما در آن محیط، افرادی را می‌بینید که همه مشتاق درس‌اند و این شما را ترغیب می‌کند که پویاتر باشید. اما در دانشگاه‌های رده پایین، اکثر افراد دنبال یک جمله‌اند: «استاد! خسته نباشید!» هر چه زودتر بتوانند خسته نباشید را به استاد بفهمانند و کلاس را تمام کنند، شادتراند! (اما غافل از اینکه دیر یا زود از تمام آن خسته نباشیدها پشیمان می‌شوند)


    در دانشگاه‌های دولتی، معمولاً شما در شهر غریب و پیشرفته‌تر هستید و این نعمتی است برای شما. چون مجبورید در خوابگاه باشید و درس بخوانید...


    و خلاصه عوامل بسیاری دست به دست می‌دهند تا شما در دانشگاه دولتی پیشرفت کنید.


    دانشگاه آزاد:

    azaad.jpg



    آپدیت در تاریخ ۹ دی ۹۳: می‌توان گفت بعد از دانشگاه دولتی، از لحاظ سطح علمی، دانشگاه آزاد قرار دارد.


    دانشجویان این دانشگاه معمولاً استعداد بیشتری نسبت به علمی-کاربردی و غیرانتفاعی دارند و این یک نعمت بزرگ است.


    به خاطر عدم وجود واحد عملی به مقدار کافی، معمولاً خروجی‌های این دانشگاه تئوری قوی‌تری نسبت به عملی خواهند داشت و این یعنی بیشتر برای تدریس خوب هستند تا کارهای عملی. اگر در دبیرستان درس خوانده‌اید به نظر می‌رسد در آزاد موفق خواهید بود اما اگر در هنرستان و کارودانش درس خوانده‌اید این یعنی بهتر است به دانشگاه‌های علمی-کاربردی بروید.


    در این دانشگاه چندان به حضور و غیاب شما توجه نمی‌شود و به خاطر بزرگی دانشگاه برای هیچ کس مهم نیست که شما چیزی یاد گرفتید یا نه؟ در کلاس‌ها بودید یا خیر؟ هر چند قوانین سخت‌گیرانه‌تری نسبت به دانشگاه غیرانتفاعی و علمی-کاربردی دارد اما مجموعاً چندان جدی گرفته نمی‌شود.


    اگر این دانشگاه را انتخاب کردید، باید در کنار آن کارهای عملی یا دوره‌های عملی را بگذرانید تا علم و عمل با هم پیشرفت کند.


    دانشگاه علمی-کاربردی:

    elmi-karbordi.jpg



    من از این دانشگاه، سرفصل‌های آن را مفید می‌دانم. خوبی این دانشگاه این است که اکثر دروس یک واحد عملی دارد که حداقل 2 ساعت است. مثلاً اگر ما شبکه و مهندسی نرم افزار و برنامه‌نویسی مقدماتی و پیشرفته را کاملاً تئوری و بدون حتی یک دقیقه عملی در دانشگاه آزاد خواندیم، اینجا تمام این دروس واحد عملی دارد و در کارگاه بالاخره با محیط نرم افزارهای لازم آشنا می‌شوید و کار می‌کنید... باور کنید من برنامه نویسی پیشرفته را در دانشگاه آزاد با نمره بسیار خوب پاس کردم (جاوا) اما آخرش هم نتوانستم یک برنامه را عملاً اجرا کنم!
    به هر حال، افرادی که از دانشگاه‌های دولتی و آزاد بیرون می‌آیند معمولاً‌ تئوری‌هایشان عالی‌ست، اما در عمل می‌لنگند. مثلاً می‌توانند شبکه را از لحاظ تئوری بسیار عالی توضیح دهند، اما اگر بگویی این ده تا کامپیوتر را شبکه کن مطمئناً نمی‌توانند مگر اینکه در بیرون از دانشگاه یاد گرفته باشد. اما علمی-کاربردی‌ها اینطور نیستند.


    نکته بسیار مهم:


    دقت کنید که علمی-کاربردی دو نوع دوره دارد. یکی پودمانی و یکی ترمی.
    پودمانی برای شاغلین است. بدون کنکور وارد می‌شوید. درس‌ها را پاس می‌کنید، اما در صورتی مدرک می‌گیرید که در آزمون جامع که به صورت سراسری است حدنصاب 50 درصد را کسب کنید. (اطلاعات بیشتر در مورد آزمون جامع) اما ترمی با کنکور است و طبیعتاً افرادی که وارد می‌شوند کمی به درس نزدیک‌تر بوده‌اند.


    اگر شما نوجوان هستید و یا شاغلِ علاقه‌مند و بااستعداد، هرگز این اشتباه را نکنید که بخواهید در پودمانی شرکت کنید. نه اینکه فرقی از لحاظ دروس و اساتید کند، خیر، همه یکی هستند، اما متأسفانه دانشجویانی که وارد پودمانی می‌شوند به خاطر وضعیت سنی و شغلی سطح کلاس را در حد بسیار پایینی نگه می‌دارند. البته این عمومیت ندارد. یک خوبی‌اش هم این است که این افراد اکثراً از درس نخواندن ضرر کرده‌اند و حالا قدر درس را می‌دانند و نسبت به نوجوان‌های ترمی بیشتر علاقه دارند و فعالیت می‌کنند. من کلاس‌های پودمانی داشته‌ام که بسیار بسیار فعال‌تر و علاقه‌مندتر از ترمی‌ها بوده‌اند. (باز هم تأکید می‌کنم که همه چیز به استاد بستگی دارد. مثلاً در پودمانی ممکن است یک دانشجو بگوید من شاغلم و نمی‌توانم بیایم و بعداً تنبل شود و کلاس را عقب نگه دارد. اما اگر استاد کوتاه نیاید و اجازه غیبت یا تنبلی ندهد همین پودمانی‌ها فعال‌تر از ترمی‌ها می‌شوند. مثلاً دانشجوهای بنده می‌دانند که هیچ بهانه‌ای برای کم‌کاری قبول نمی‌کنم. هیچ بهانه‌ای... تنبل‌ترین فرد کلاس را هم آنقدر تحت فشار روحی قرار می‌دهم که مجبور شود مثل زرنگ‌ترین فرد تلاش کند)


    به هر حال، علمی-کاربردی فقط یک عیب بزرگ دارد و آن اینکه دانشجویانی که وارد می‌شوند، معمولاً سطح کلاس را پایین نگه می‌دارند. (یکی از دانشجوهای من می‌گفت: استاد! در درس مباحث ویژه، روز اول استاد پرسید که می‌خواهید در این دوره به شما C#‎ درس بدهم؟ در حالی که ما ترم قبل با شما C#‎ را گذرانده بودیم. من گفتم: استاد! ما C#‎ را ترم قبل گذرانده‌ایم، یک مبحث جدید بگویید. همه دانشجوها ریختند سر من و اعتراض و کتک و ضرب و شتم! به استاد می‌گفتند: استاد! این آقا می‌خواهد الکی سطح کلاس را بالا ببرد!!! فقط برای اینکه درس ساده‌تر شود و نمره بگیرند، به کل قید یک مبحث جدید را زده‌اند!)


    سؤال این است که بین دانشگاه آزاد و علمی-کاربردی کدام را انتخاب کنیم؟


    این انتخاب بستگی به خیلی موارد دارد. مثلاً شرایط مالی. یک ترم دانشگاه علمی-کاربردی نهایتاً می‌شود 300 یا 400 هزار تومان و حتی کمتر. اما فکر می‌کنم در دانشگاه آزاد شهریه ثابت این روزها اینقدر باشد.


    گذشته از بحث مالی، به روحیات خودتان نگاه کنید. اگر می‌دانید که در خارج از کلاس و دانشگاه کاری نمی‌کنید و بر دانسته‌های کامپیوتری خود نمی‌افزایید، دانشگاه آزاد سم است برای شما. ما داشته‌ایم افرادی که همراه با ما از دانشگاه آزاد لیسانس گرفتند، اما از لحاظ دانسته‌هایی که کاربرد داشته باشد به اندازه یکی که دوره ICDL را گذرانده باشد، چیزی نمی‌دانند. چون واقعاً همه چیز تئوری است! جز تربیت بدنی! :)
    اما اگر می‌دانید که می‌توانید بیرون از دانشگاه خودتان را به جای مطلوب برسانید، شاید دانشگاه آزاد از لحاظ سرفصلِ مطالب، استعداد شما را شکوفاتر کند. شاید نیمی از دروس کارشناسی در دانشگاه آزاد ریاضی یا مرتبط با ریاضی است و علم کامپیوتر یعنی علم ریاضی! یعنی ذهن حل مسأله داشتن. ذهن منطقی داشتن.
    اما من خودم اگر می‌خواستم بین این دو یکی را انتخاب کنم، به احتمال زیاد علمی-کاربردی را انتخاب می‌کردم. (دقت کنید که من شما را نگفتم. شما خودتان صلاح خودتان را می‌دانید)
    یعنی دارم وضعیت دانشجوهای خودم نسبت به خودم و رفقا را مقایسه می‌کنم که چنین حرفی می‌زنم. الان از لحاظ مباحث کامپیوتری که کاربرد داشته باشد (مثل شبکه، پایگاه داده، برنامه نویسی، طراحی وب و ...)، دانشجوهای فارغ التحصیل ما در علمی-کاربردی (اگر البته درس‌ها را سرسری پاس نکرده باشند) خیلی خیلی بیشتر از یک لیسانسه دانشگاه آزاد می‌دانند. من می‌توانم دانشجویی که درس شبکه با بنده داشته را با یک دانشجوی هم‌دوره‌ای خودم در دانشگاه آزاد رو در رو کنم. مطمئنم آن دانشجوی دانشگاه آزاد نمی‌تواند حتی سوکت سر یک کابل را بزند. اما دانشجوی دانشگاه علمی-کاربردی همان جلسات اول سوکت زدن را یاد می‌گیرد و تا جلسه آخر یک شبکه را با تمام جزئیات می‌بندد.
     
    بالا