اشعار ◀گنجینه بهترین شعرهای کودکانه▶

  • شروع کننده موضوع ԼƠƔЄԼƳ
  • بازدیدها 15,696
  • پاسخ ها 912
  • تاریخ شروع

فاطمه تاجیکی

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/06
ارسالی ها
2,423
امتیاز واکنش
47,929
امتیاز
956
محل سکونت
بندرعباس
نی نی توی حیاطه
چشمش به آسمونه
منتظره برف بیاد
از ابر، دونه دونه
به ابر میگه: «چرا کم
برف می‌آری واسه مون
زمستونه! لم نده
بیکار توی آسمون
برف‌های دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد
اون آدم برفی‌ای که
ساخته بودم خراب شد
برف‌های سردتر بریز
توی حیاط خونه
برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه!»
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    مورچه
    تو مثل نقطه هستی
    سیاه و ریز ریزی
    ولی باید بدانی
    برای من عزیزی
    برای دیدن تو
    کنارت می‌نشینم
    کمی خم می‌شوم تا
    تو را بهتر ببینم
    همیشه صبح تا شب
    فقط مشغول کاری
    تو خیلی دانه حتماً
    میان لانه داری
    دلت می‌خواهد الآن
    بیایی روی پایم
    چرا پس ساکتی تو؟
    بگو الآن می‌آیم
    تو را من دوست دارم
    خودت شاید ندانی
    تو کوچولوترین دوست
    برایم در جهانی

    ناصر کشاورز
     

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    تا تلفن صدا کرد
    خنده‌کنان دویدم

    صدای بابایم را
    از توی آن شنیدم

    شنیدم او لپم را
    مثل همیشه بوسید

    من این جا خنده کردم
    بابا از آن جا خندید

    وقتی که خنده می‌کرد
    انگاری پشت در بود

    صدای بابا اینجا
    اما خودش سفر بود
     

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    شب، شب، شب
    شب اومد ـ کدوم شب؟

    اون که موهاش سیاهه
    رو دامنش یه ماهه

    ـ کدوم ماه؟
    ـ اون که تو آسمونه

    قشنگه، مهربونه
    چادر نقره داره

    دور و برش پر شده از ستاره
    ـ کدوم، کدوم ستاره؟

    ـ ستاره ای که مثل یک چراغه
    مثل گلای یاس توی باغه

    می‌خوام بیاد پایین منو ببینه
    مثل گلی رو دامنم بشینه

    افسانه شعبان نژاد
     

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    تشنه شدی؟ آبت بدم
    خوابت می‌آد؟ لالا بکن
    تا من کمی تابت بدم
    تق و تق و تق، در می‌زنن
    این باباته، صداش می‌آد
    گریه نکن تا بشنوی
    صدای کفش پاش می‌آد
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,353
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    "دروغگو دشمنه خداست"

    اتل متل توتوله
    بچه خوب چه جوره؟

    بچه خوب می‌دونه
    دروغ یه کار زشته

    آدمی که راست میگه
    جاش میون بهشته

    مامان گفته: عزیزم
    کودک خوب و دلبند

    راست بگو چون دروغگو
    دشمنه با خداوند
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,353
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    "راست بگید میرید بالا"

    آی بچه‌ها راست بگید
    هرچی خدا خواست بگید

    راست بگید میرید بالا
    اون بالاها پیش خدا
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,353
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    "باید با هم صادق باشید"

    گفته خدای مهربون

    خالق هفت تا آسمون
    باید با هم صادق باشید
    رو کجی‌ها خط بکشید


    همه با هم مهربونید
    اینو باید خوب بدونید


    هرجا که باشه حرف راست
    دروغگو دشمن خداست
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,353
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    "صداقت"

    اتل متل توتوله بگم حسن کوچوله؟
    تو کتابا نوشته: دروغگویی چه زشته!

    اتل متل توتوله بگم حسن کوچوله؟
    چوپانی بود دروغگو، دروغگو بود و هالو
    از گُلِ راستگویی، نبرده بود بویی

    هر روز این چوپونه، دروغگوی نمونه
    نزدیکیای روستا کنار گوسفندها

    داد می‌کشید چه دادی، چه دادی و فریادی:
    «آهای آهای گرگه اومد! گرگه به گله‌ها زد!

    مردم بیاین که دیر شد، چوپون ز غصه پیر شد
    بّره رو نوش جون کرد، گوسفند رو نیمه‌جون کرد!»

    مردم با داد و فریاد با سرعتی چنان باد
    با همهمه با غوغا، وقتی می‌رفتن اونجا
    نه از گرگه خبر بود، نه از جا پاش اثر بود!

    اما یه روز اون گرگه، همون گرگه بزرگه
    اومد به گله زد رفت! خوب اومد و چه بد رفت...

    چوپونه هر چی داد زد، از ته دل فریاد زد،
    اهالی اون روستا، بچه‌ها، مردها، زن‌ها

    فقط به اون خندیدند، انگار صدا نشنیدند!
    مردم یاری نکردند، با گرگ کاری نکردند

    اتل متل توتوله دیدی حسن کوچوله؟
    دروغگویی چه زشته، تو کتابا نوشته:
    کسی که راستگو باشه جاش تو باغ بهشته
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,353
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    میاد دوباره روز
    جشن گل و ستاره
    چه روز خوب و شادی
    وای چه صفایی داره
    روز پدر می رسه
    شاد می شه بابای من
    برای او می خرم
    یه شاخه گل، یه پیرهن!
    می گم مبارک باشه
    روز پدر باباجون
    الهی زنده باشی
    ای پدر مهربون
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا