برف میبارد و غزل های تازه
بر تن برگ های کهنه میریزند
آری دوباره جاده ها انگار
از عطر و هوای تو لبریزند
اینجا در انتظارِ دیدنت با چتر
هربار چشمهای پنجرها خیسند
بر تن برگ های کهنه میریزند
آری دوباره جاده ها انگار
از عطر و هوای تو لبریزند
اینجا در انتظارِ دیدنت با چتر
هربار چشمهای پنجرها خیسند