20 ضرب المثل های معروف المانی

  • شروع کننده موضوع dr.javaheri
  • بازدیدها 1,874
  • پاسخ ها 36
  • تاریخ شروع

dr.javaheri

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/27
ارسالی ها
2,378
امتیاز واکنش
6,458
امتیاز
636
محل سکونت
TEHRAN
  • Katzengebet dringt nicht in den Himmel (himmelt nicht).
  • ترجمه: «دعای گربه در آسمان رخنه نکند.»
مترادف فارسی: « به‌دعای گربه سیاه باران نمی‌آید (نمی‌بارد).»
  • Katzenwäsche machen.
  • ترجمه: «گربه‌شویی کردن»
مترادف فارسی: «گربه‌شویی کردن.»
  • Kaufmannschaft leidet keine Freundschaft.
  • ترجمه: «تجارت، دوستی را تحمل نکند»
مترادف فارسی: «حساب حساب است، کاکا برادر.»
  • Kindermund tut Wahrheit kund.
  • ترجمه: «دهان کودکان، حقیقت‌گو است»
مترادف فارسی: «حرف راست را از بچه بپرس.»
  • Kinder und Narren sagen die Wahrheit.
  • ترجمه: «کودکان و دیوانگان حقیقت‌گو هستند»
مترادف فارسی: « حرف راست را از دیوانه باید شنید.»
  • Krokodilstränen weinen.
  • ترجمه: «اشک تمساح گریه کردن»
مترادف فارسی: «اشک تمساح ریختن.»
  • Kleider machen Leute, Lumpen machen Läuse.
  • ترجمه: «لباس، آدم می‌سازد، لباس‌کهنه شپش»
مترادف فارسی: «آستین نو پلو بخور.»
  • Kümmel spalten.
  • ترجمه: «سیاه‌دانه شکافتن»
مترادف فارسی: «مته به‌خشخاش گذاشتن.»
  • Kunst geht über Geld.
  • ترجمه: «هنر برتر از پول است»
مترادف فارسی: «هنر بهتر از گوهر نامدار» فردوسی
مترادف فارسی: «هنر بهتر از ملک و مال پدر»
مترادف فارسی: «هنر برتر از گوهر آمد پدید»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • dr.javaheri

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/27
    ارسالی ها
    2,378
    امتیاز واکنش
    6,458
    امتیاز
    636
    محل سکونت
    TEHRAN
    • Lachen ist die beste Medizin.
    • ترجمه: «خنده بهترین داروها است»
    مترادف فارسی: «خنده بر هر درد بی‌درمان دواست.»
    • Lebe, als solltest du morgen sterben, und arbeite, als solltest du ewig leben.
    • ترجمه: «به گونه‌ای زندگی کن که گویی فردا باید بمیری؛ و طوری کار کن که گویی جاودانه‌ای.»
    مترادف فارسی: «طوری زندگی کن، انگاری فردا خواهی مرد، طوری کار کن، انگاری هیچگاه نخواهی مرد.» هراس، ۶۵-۸ پیش از میلاد
    • Leute und Leute sind zweierlei.
    • ترجمه: «آدم و آدم دو گونه می‌باشند»
    مترادف فارسی: «آدم به‌آدم بسیار ماند.»
    • Liebe kann Berge versetzen.
    • ترجمه: «عشق، کوه را جا به جا می‌کند»
    مترادف فارسی: «عشق در کوه‌کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت» فرخی یزدی
    • Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.
    • ترجمه: «عشق، سخت‌ترین سنگ‌ها و صخره‌ها را نرم می‌کند.»
    مترادف فارسی: «گر کوه‌کن زپای در آمد چه‌جای طعن// بالله که کوه پست شود زیر بار عشق» عبدالرحمن جامی
    • Liebe braucht keinen Lehrer.
    • ترجمه: «عشق، نیازی به آموزگار ندارد»
    مترادف فارسی: «ای بی‌خبراز سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نه آموختنی» سنائی
    • Liebe, die nur von einer Seite kommt, dauert nicht lange.
    • ترجمه: «عشقی که فقط از یک سوی آید، طولانی نخواهد بود»
    مترادف فارسی: «چو زین سر هست زان سر نیز باید // که مهر از یک طرف دیری نپاید» اوحدی
    • Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.
    • ترجمه: «عشق بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ»
    مترادف فارسی: «چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// که یک‌سر مهربونی، دردسر بی» باباطاهر
    • Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.
    • Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.
    • ترجمه: «عشق و سرفه را نمی‌توان پنهان داشت.»
    • ترجمه: «عشق و سرمستی از دریچه بیرون را می‌نگرند.»
    مترادف: «عشق و مشک پنهان نمی‌ماند.»
    • Liebe kann man nicht erzwingen.
    • Liebe duldet keinen Zwang.
    • ترجمه: «عشق را نمی‌توان تحمیل کرد»
    • ترجمه: «عشق، زورپذیر نیست»
    مترادف فارسی: «عشق به‌زور، و مِهر به‌چُنبِه نمی‌شود.»
    • Liebe macht närrisch.
    • Liebe und Verstand, gehen selten Hand in Hand.
    • ترجمه: «عشق، جنون‌آور است»
    • ترجمه: «عشق و عقل به ندرت دست در دست دارند.»
    مترادف فارسی: «عشق و جنون همسایه دیوار به دیوارند.»
    مترادف فارسی: «عشق در آمد به‌دل، رفت زسر عقل و هوش.»
    • Liebe fürchtet keine Gefahr.
    • ترجمه: «عشق از خطر نمی‌هراسد»
    مترادف فارسی: «عشق را از تیغ و خنجر باک نیست.»
    • Liebe ist ein verzehrendes Fieber.
    • Liebe ist Leides Anfang.
    • ترجمه: «عشق تب کشنده‌ای است»
    • ترجمه: «عشق، آغاز رنج است»
    مترادف فارسی: «به‌گیتی عاشقی بی‌غم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد» فخرالدین اسعد گرگانی
    مترادف فارسی: «عشق برمن در عنا بگشود// عشق سر تا به‌ سر عذاب و عناست» فرخی سیستانی
    • Löwen fangen keine Mäuse.
    • ترجمه: «شیران، موش شکار نکنند»
    مترادف فارسی: «نخورد شیر نیم‌خورده سگ// ور به سـختی بمیرد اندر غار» سعدی
    • Lügen, dass sich die Balken biegen.
    • ترجمه: «دروغی، که تیر سقف را خم می‌کند»
    مترادف فارسی: «دروغی که تیر سقف را می‌شکند.»
    • Lügen haben kurze Beine.
    • ترجمه: «پای دروغ کوتاه است»
    مترادف فارسی: «دروغ از همان دور که می‌آید یک پایش می‌لنگد.»
    مترادف فارسی: «دروغگو تا در خانه‌اش.»
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    dr.javaheri

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/27
    ارسالی ها
    2,378
    امتیاز واکنش
    6,458
    امتیاز
    636
    محل سکونت
    TEHRAN
    • Man kann sich selbst keine Bäume pflanzen.
    • ترجمه: «کس نتواند نهالی از بهر خویش غرس کند.»
    مترادف فارسی: «دیگران نشاندند ما خوردیم ما به‌نشانیم دیگران خورند. » مرزبان نامه
    • Man muss es nehmen wie es kommt.
    • ترجمه: «به هر طریق که آید، باید پذیرفت.»
    مترادف فارسی: «هرچه پیش آید خوش آید.»
    • Man muss sich mit Mondschein begnügen, wenn man keinen Sonnenschein hat.
    • ترجمه: «باید به نور مهتاب کفایت کرد، هرگاه که از آفتاب محروم هستی.»
    مترادف فارسی: «چون عشق بود به دل، صواب است // مه در شب تیـره آفتاب است» امیرخسرو دهلوی
    • Man soll die Bärenhaut nicht verkaufen‚ ehe der Bär gestochen ist.
    • Man muss den Pelz nicht verteilen‚ ehe der Bär geschossen (erlegen) ist.
    • ترجمه: «پوست خرسی را که هنوز شکار نکرده‌ای، نفروش.»
    • ترجمه: «خرسی که هنوز کشته نشده، نباید پوستش را تقسیم کرد.»
    مترادف فارسی: «خرس را شکار نکرده پوستش را نفروش.»
    • Man muss den Vogel erst im Käfig (Käficht) haben‚ ehe man ihn singen lehrt.
    • ترجمه: «پرنده را اول در قفس اسیرکن، سپس چهچه زدن را بدو بیاموز.»
    مترادف فارسی: «مرغی را که در هواست نباید به‌سیخ کشید.»
    • Man muss den Wolf erst fangen‚ ehe man ihm das Fell abziehen kann.
    • ترجمه: «گرگ را اول بگیر، بعد پوستش را بکن.»
    مترادف فارسی: «فرستاده گفت ای خداوند رخش // به‌دشت آهوی ناگرفته مبخش» فردوسی
    • Man wird eher von einem Mistkarren überfahren als von einem Wagen.
    • ترجمه: «تصادف با یک گاری کودکِش امکان بیشتری دارد تا با یک درشکه.»
    مترادف فارسی: «همه را برق می‌گیرد، ما را چراغ نفتی.»
    • Mein Mutter Kuh Bruder, war ein Ochs.
    • ترجمه: «برادر مادرم، گاو، یک گاومیش است.»
    مترادف فارسی: «به قاطر گفتند پدرت کیست؟ گفت: اسب آقادائیم است.»
    • Menschen und Zugvögel bleiben nicht an einem Ort.
    • ترجمه: «انسان‌ها و پرندگان در یک محل ماندگار نیستند.»
    مترادف فارسی: «انسان پرنده بی پر و بال است.»
    • Mit gespaltener Zunge reden (oder mit zwei Zungen reden).
    • ترجمه: «دو زبانه حرف می‌زند.»
    مترادف فارسی: «دودستماله می‌رقصد
    مترادف فارسی: «به‌یک روی در دو محراب است.»
    مترادف فارسی: «دودوزه می‌بازد.»
    • Morgenstunde hat Gold im Mund.
    • ترجمه: «صیبح‌گاهان، زر در کام دارد.»
    مترادف فارسی: «سحرخیز باش تا کامروا باشی.»
    مترادف فارسی: «صبح‌خیزی دلیل فیروزی است.» عبدالرحمن جامی
    • Müßiggang hat Armut im Gefolge.
    • Müßiggang ist aller Laster Anfang.
    • ترجمه: «کاهلی، فقر به دنبال دارد.»
    • ترجمه: «کاهلی، آغاز اعتیاد است.»
    مترادف فارسی: «تن‌آسانی و کاهلی منجر به فقر و پریشانی گردد.»
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    dr.javaheri

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/27
    ارسالی ها
    2,378
    امتیاز واکنش
    6,458
    امتیاز
    636
    محل سکونت
    TEHRAN
    • Neid, tut sich leid.
    • Neid schlägt sich selbst.
    • Neid ist dem Menschen, was Rost dem Eisen.
    • ترجمه: «حسد خودآزار است.»
    • ترجمه: «حسد به خود ضربه می‌زند.»
    • ترجمه: «حسد برای انسان مانند زنگ برای آهن است.»
    مترادف فارسی: «توانم آنکه نی‌آزارم اندرون کسی// حسود را چه‌کنم کو زخود به‌رنج در است» سعدی
    مترادف فارسی: «حسود هرگز نیاسود.»
    • Neue Kirchen und neue Wirtshäuser stehen selten leer.
    • ترجمه: «می‌خانه‌ها و کلیساهای نوبنیاد به ندرت خالی می‌مانند.»
    مترادف فارسی: «متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست // گروهی این، گروهی آن پسندند» سنجر
    • Neues preist man, Altes zerreißt man.
    • ترجمه: «نو را ارج می‌نهند، کهنه را جر می‌دهند.»
    مترادف فارسی: «نو که آمد به‌بازار، کهنه شود دل‌آزار.»
    • Nichts sieht einem gescheiten Mann ähnlicher als ein Narr, der das Maul hält.
    • ترجمه: «هیچ‌کس به خردمندی دیوانه‌ای که سکوت اختیار کرده‌است، نیست.»
    مترادف فارسی: «نادان را به‌از خاموشی نیست.» سعدی
    • Nicht um ein Jota.
    • ترجمه: «حتی یک «یوتا» هم نه.»
    مترادف فارسی: « یک واو نباید کم و زیاد شود.»
    • Niemand ist ganz golden.
    • Niemand ist ohne Fehl. (Tadel)
    • ترجمه: «هیچ‌کس از طلا ساخته نشده‌است.»
    • ترجمه: «هیچ‌کس بی‌عیب نیست.»
    مترادف فارسی: «گل بی‌عیب خداست.»
    مترادف فارسی: «در عیب نظر مکن که بی‌عیب خداست.»
    تمثیل: «هر گلی علت و عیبی دارد// گل بی‌علت و بی‌عیب خداست» پروین اعتصامی
    • Niemand kann zweien Herren dienen.
    • ترجمه: «هیچ‌کس نمی‌تواند به دو اربـاب خدمت کند.»
    مترادف فارسی: « یک اربـاب و ده نوکر شنیده بودیم، اما یک نوکر و ده اربـاب ندیده بودیم.»
    • Noch in den Kinderschuhen stecken.
    • ترجمه: «هنوز با کفش‌های بچه‌گانه راه می‌رود.»
    مترادف فارسی: «هنوز دهنش بوی شیر می‌دهد.»
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    dr.javaheri

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/27
    ارسالی ها
    2,378
    امتیاز واکنش
    6,458
    امتیاز
    636
    محل سکونت
    TEHRAN
    • Was einen Anfang hat, muss auch ein Ende haben
    • Was einen Anfang nimmt, dem ist auch ein Ende bestimmt
    • ترجمه: «آن‌چه که آغازی دارد باید انجامی هم داشته باشد.»
    • ترجمه: «هرچیزی که شروع شود، پایانی هم بر او معین شده‌است.»
    مترادف فارسی: «هرچه به‌آغازی بوده شود// طمع مدار ای پسر اندر بقاش» ناصرخسرو
    تمثیل: «ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست// هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام» حافظ
    • Wasser in den Rhein tragen
    • Wasser ins Meer (See) tragen
    • ترجمه: «آب به رودخانه راین بردن.»
    • ترجمه: «آب به دریا بردن.»
    مترادف فارسی: «زیره به کرمان بردن.»
    مترادف فارسی: «فلفل به‌ هندوستان بردن.»
    • Wenn das Pferd zu alt ist, spannt man’s in den Karren
    • ترجمه: «اسب که پیر شد او را به گاری می‌بندند.»
    مترادف فارسی: «مار که پیر شد قورباغه سوارش می‌شود.»
    • Wer den Baum gepflanzt hat, genießt selten seine Frucht
    • ترجمه: «آن‌که نهالی غرس کند، به ندرت از ثمره او بهرمند گردد.»
    مترادف فارسی: «دیگران کاشتند ما خوردیم، ما می‌کاریم دیگران بخورند.»
    • Wenn der Wolf altert, so reiten ihn die Krähen
    • ترجمه: «گرگ که پیر شد، کلاغ سوارش می‌شود.»
    مترادف فارسی: «شیر که پیر شد، بازیچه شغال می‌شود.»
    • Wenn der Wolf alt wird, bellen ihn die Hunde
    • ترجمه: «گرگ که پیر شد، سگ براش واق واق می‌کند.»
    مترادف فارسی: «تازی که پیر شد، از آهو حساب می‌برد.»
    • Wer die bei Abend stiehlt, bringt sie bei Tag wieder
    • ترجمه: «اگر او را شبان‌گاه بدزدند، در روشنایی روز پس می‌دهند.»
    مترادف فارسی: «مال بد بیخ ریش صاحبش.»
    • Wer will der Katze die Schelle umhängen
    • ترجمه: «چه‌کسی می‌خواهد زنگوله را به گردن گربه بیندازد؟»
    مترادف فارسی: «زنگوله را که به گردن گربه می‌اندازد؟»
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    MASUME_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/18
    ارسالی ها
    4,852
    امتیاز واکنش
    29,849
    امتیاز
    1,120
    über Gott und die Welt reden

    معنی مستقیم جمله: در مورد خدا و دنیا صحبت کردن

    معادل فارسی:

    از سیر تا پیاز تعریف کردن، در مورد همه چیز صحبت کردن

    * * *

    Es ist nicht alles Gold, was glänzt.

    معنی مستقیم جمله: هر چیزی که می درخشد ، طلا نیست.

    معادل فارسی: هر گردی گردو نیست

    * * *

    Hüte deine Zunge

    معنی مستقیم جمله: مواظب زبانت باش.

    معادل فارسی: معادلش چیزهای مختلفی می تونه باشه، مثلا هیچ شمشیری برنده تر از زبان نیست


    * * *


    Das ist keine Kunst

    معنی مستقیم جمله: این هنر نیست

    معادل فارسی: وقتی که کسی کاری را انجام میده و اظهار میکنه که خیلی کار مهمی انجام داده و ما قصد داریم کارش رو بی ارزش جلوه بدیم میگیم: هنر کردی! این هم معادل اینه


    * * *


    کلمات:

    komisch مسخره

    bloeder witz شوخی مسخره

    typ مرد، یارو

    ?ach ja راست میگی؟ ، نه بابا؟

    wunderbar معرکه ، عالی

    katastrophal فاجعه خیلی بد

     

    . sonia .

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/24
    ارسالی ها
    330
    امتیاز واکنش
    10,256
    امتیاز
    531
    امیدوارم خوشتون بیاد .
     

    . sonia .

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/24
    ارسالی ها
    330
    امتیاز واکنش
    10,256
    امتیاز
    531
    1. Das Eisen schmieden, solange es heiß ist.
      1. ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
      2. معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.
    2. Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen.
      1. ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
      2. معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.
    3. Durch Dick und Dünn gehen.
      1. ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
      2. معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش .
    4. Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer.
      1. ترجمه: با آمدن یک چلچله تابستان نمی آید.
      2. معادل: با یک گل بهار نمی شود.
    5. Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen.
      1. ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.
    6. Kleider machen Leute.
      1. ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
      2. معادل: آستین نو بخور چلو
    7. Leichter gesagt als getan.
      1. ترجمه: گفتنش از انجام دادنش ساده تر است.
      2. معادل: از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
    8. Rom ist auch nicht an einem Tag erbaut worden.
      1. ترجمه: شهر رم یک روزه ساخته نشده است.
      2. معادل: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
    9. Viele Köche verderben den Brei.
      1. معنی: آشپزهای زیادی فرنی را خراب می کند.
      2. معادل: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک.
    10. Aus einer Mücke einen Elefanten machen.
      1. معنی: از توده ای موش کور ساخته کوه ساختن.
      2. معادل: از کاه کوه ساختن.
    11. Die Katze im Sack kaufen.
      1. معنی: گربه را داخل کیسه خریدن
      2. معادل: هندوانه دربسته خریدن.
    12. Einem geschenkten Gaul schaut man nicht ins
      1. معنی: شخص نباید داخل دهان اسب هدیه شده را نگاه کند.
      2. دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.
    13. Hunde, die bellen, beißen nicht.
      1. معنی: سگی که پارس می کند گاز نمی گیرد.
    14. Morgenstund’ hat Gold im Mund.
      1. معنی: کرم از آن مرغ سحر خیز است.
      2. معادل: سحرخیز باش تا کام روا باشی.
    15. Zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen.
      1. معنی: با یک سنگ دو پرنده زدن.
      2. معادل: با یک تیر دو نشان زدن.
    16. Alles auf eine Karte setzen.
      1. معنی: تمام پول را روی یک کارت شرط بستن.
      2. معادل: تمام تخم مرغ ها را داخل یک سبد گذاشتن.
    17. Lügen haben kurze Beine.
      1. معنی: دروغ گو پاهای کوتاهی دارد.
      2. معادل: دروغ گو کم حافظه است.
    18. Probieren geht über studieren.
      1. معنی: تجربه کردن بهتر از آموختن است.
      2. معادل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
    19. Wie man in den Wald hineinruft, so schallt es heraus.
      1. معنی: کسی که در بیابان فریاد زند، بازتاب آن را خواهد شنید.
      2. معادل: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
    20. Reden ist Silber, Schweigen ist Gold.
      1. معنی: صحبت کردن نقره ای است و سکوت طلایی.
      2. معادل: (از امثال و حکم) اگر گفتن سیم است خاموشی زر است .
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    Eisen schmieden, solange es heiß ist.
    ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
    معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen.
    ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
    معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.
     
    بالا