موضوع:
جهانی سازی و برنامههای توسعه
ايجاد ظرفيت های توليدی و رقابت پذيری بين المللی
تضمين فوايد توسعه از تجارت
تجارت و فقر
تجارت و جنسيت
1- جهاني سازي و برنامه هاي توسعه
جهاني سازي وعده هاي رشد، افزايش اشتغال، افزايش دستمزدها، و رفاه بيشتر را كه طرفداران جريانهاي مالي و تجاري آزاد از آن دم ميزدند، برآورده نكرده است. به علت رشد اندك و نامنظم اقتصاد جهان، مزاياي جهاني سازي به صورت نابرابر بين و در داخل كشورها توزيع شده است. تفاوت درآمد بين غني و فقير بيشتر شده و فقر در بسياري از كشورهاي در حال توسعه افزايش يافته است. ميانگين سرانه توليد ناخالص داخلي در كشورهاي توسعه يافته كه در اوائل دهه 1990 هفده برابر كشورهاي در حال توسعه بود در سال 2000 به 20 برابر رسيد.
مكزيك كه از سال1994 اجراي اصلاحات سياست بازرگاني فراگير خود را آغاز كرد يك نمونه بارز از عدم تطابق وعده آزادي سازي با واقعيات است در ده سال نخست اجراي « قرارداد تجارت آزاد آمريكاي شمالي» (نفتا NAFTA)) وضع اشتغال در مكزيك تعريفي نداشت و نزديك به 30 درصد مشاغل كارخانه هاي مونتاژ كه در دهه 1990 ايجاد شده بود از دست رفت. دستمزد واقعي بيشتر كارگران كمتر از زمان قبل از نفتا است، نابرابري شدت يافته، و زيان بخش كشاورزي مكزيك به اين معني بوده كه براساس برآورد « نهاد كارنگي براي صلح بين الملل»، « مردم فقير روستايي سنگيني و فشار تطبيق با نفتا را تحمل كرده اند». روبنس ريكوپرو دبير كل كنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد، انكتاد (UNCTAD) ميگويد " فقط تجارت براي تامين توسعه كافي نيست". لازم است در استراتژي هاي براي توسعه در سطوح بين المللي و ملي بازبيني و تجديد نظر شود. در سطح بين المللي، دلايل آشكاري وجود دارد كه شوكهاي خارجي ناشي از نظامهاي تجاري و مالي بين المللي، مانند جريان ناپايدار سرمايه خصوصي و نوسانات در قيمتهاي كالاها، موجب بحرانها و مشكلات در كشورهاي در حال توسعه ميشود. اين بحرانها به نوبه خود باعث بي ثباتي اقتصادي شده، مانع رشد و افزايش فقر ميشوند. بدهي زياد، و در مواقعي غير قابل تحمل، كشورهاي در حال توسعه خطري براي نظام مالي بين المللي به شمار ميرود كه بايد به آن رسيدگي شود. در سطح ملي، نتايج اصلاحات اقتصادي ليبرالي دهه 1990 متنوع و متفاوت بوده است، رشد اقتصادي عموماً كند بوده، و خصوصي سازي، آزاد سازي و سرمايه گذاري مستقيم خارجي به تمركز بيشتر صنعت منجر شده است.
تجويز دستورالعملها و سياستهاي يكسان براي توسعه در حد گسترده اي رد و ضرورت تنوع در طراحي برنامه ها و تدابير توسعه ملي پذيرفته شده است. اين امر نشان ميدهد كه دولتها در ايجاد محيطي مناسب براي سرمايه گذاري بخش خصوصي و رشد اقتصادي نقشي حياتي دارند.
تجارت بيشتر، اما رشد كندتر
سهم كشورهاي در حال توسعه در تجارت جهاني از 24 درصد در سال 1990 به 30 درصد در سال 2000 افزايش يافته است. اما اين رشد در صادرات كشورهاي در حال توسعه، به چند منطقه و كشور محدود است در حالي كه آسياي شرقي بيش از 75 درصد مصنوعات ساخته شده و درصد بيشتري از اقلام داراي فن آوري پيشرفته دنياي در حال توسعه را توليد ميكند مطابق برآورد اكسفام (Oxfam) كشورهاي آسياي جنوبي و منطقه جنوب صحراي آفريقا شاهد رشد فقط 2 درصد از سهم تجارت خود بودند. در بيشتر كشورهاي در حال توسعه، صادرات بيشتر، به مفهوم رشد سريعتر توليد ناخالص داخلي نبوده است. به ويژه در كشورهاي فقيرتر، - بيشتر در آفريقا - كه هنوز به شدت به صادرات كالاها و مواد خام غيرنفتي و كمك رسمي توسعه وابسته اند در زمينه رشد اقتصادي پيشرفت اندكي حاصل شده است. كشورهاي جنوب سريعتر از كشورهاي صنعتي شمال تجارت را آزاد كرده اند، كاري كه باعث افزايش صورتحساب صادرات در زماني شده كه كمكهاي رسمي توسعه در حال كاهش بوده است.
اين امر فقط رنج كشورهاي گرفتار فشار بدهي سنگين خارجي را شديدتر، ووضع آنها را غير قابل تحمل تر كرده است. در بسياري از كشورها، تعهدهاي بدهي نسبت بزرگي از درآمدهاي صادرات را جذب ميكند. ابتكار برقراري ارتباط بين كاهش بدهي كشورهاي فقير بشدت بدهكار با ايجاد مديريت سالم و درست اقتصادي در اين كشورها گاهي مهم است اما براي تضمين قابل تحمل بودن بدهي در آينده كافي نخواهد بود.
بسياري از كشورهاي در حال توسعه، به ويژه در آمريكاي لاتين، اينك براي تامين كسري حسابهاي جاري خود به جريانهاي سرمايه خصوصي وابسته اند. اما بي ثباتي بازارهاي مالي بين المللي و جريانهاي سرمايه كوتاه مدت به كشورهاي در حال توسعه، غالباً در كنترل نرخهاي ارز و بهره به روشي مناسب رشد اقتصادي پايدار، مشكلاتي به وجود آورده است. جامعه بين المللي به منظور جلوگيري از بروز بحرانهاي مالي در كشورهاي در حال توسعه، بايد بررسي كند چگونه جريانهاي سرمايه خصوصي را با ثبات تر و حتي قابل دوام تر سازد. انكتاد اصرار دارد كه يك نظام جهاني سالم ايجاد شود تا بر جريان سرمايه كوتاه مدت و سوداگرانه نظارت كند و در مورد بي ثباتي احتمالي هشدار دهد.
انديشه دوباره در مورد برنامه هاي توسعه ملي
اينك در مورد ضرورت انديشه دوباره در مورد تدابير توسعه در سطوح بين المللي و ملي توافق گسترده وجوددارد. حمايت از توسعه، ايجاد محيط تجاري دوستانه و در دسترس قرار دادن منابع براي نيازهاي اجتماعي و اقتصادي را ايجاب ميكند. اين امر نيازمند انسجام بيشتر بين ديدگاه هاي ملي و بين المللي مربوط به تجارت و توسعه و به معناي آن است كه هماهنگي سياست مالي، پولي و فنآوري در سطح بين المللي بايد محيطي به وجود آورد كه امكان موفقيت برنامههاي توسعه ملي را فراهم كند. به اين دليل است كه «انسجام» به عنوان موضوع اصلي يازدهمين اجلاس انكتاد انتخاب شده است.
"روبنس ريكوپرو" دبير كل انكتاد ميگويد: "هدف اين اجلاس در سائوپائولو ايجاد انسجام بين فرآيندهاي جهاني و برنامه هاي توسعه ملي، با تاكيد بر پيوند بين مذاكرات تجاري و بخش توليدي است".
تجربه كشورهاي موفق در حال توسعه درسهايي مؤثر در زمينه برنامههاي توسعه ملي در بر دارد. يك درس مهم اين است كه سرمايه گذاري مداوم و به سرعت در حال گسترش ميتواند باعث تغيير ساختار اقتصادي از بخش ابتدايي به بخش توليدو خدمات، همراه با رشد تدريجي در بهره وري و بازدهي شود. درس ديگر اين است كه فقط با اتكا به نيروهاي بازار و سرمايه گذاري مستقيم خارجي نميتوان به افزايش مداوم سرمايه گذاري دست يافت بلكه دولت بايد اجراي نقشي فعالانه را به عهده بگيرد. دولتهاي ملي بايد در دسترس بودن وام را نيز تشويق و حمايت كنند؛ چارچوب حقوقي درست و سالمي براي تجارت به وجود آورند؛ زير بنا و شالوده ايجاد كنند؛ و نيروي كار آموزش ديده پرورش دهند. در عين حال، ترتيبات منطقه اي در تجارت و امور مالي، و بهبود زيربناهاي منطقه اي، ميتواند از رشد حمايت كرده و بازارهاي بزرگتر به وجود آورد و به اين ترتيب از وابستگي به بازارهاي سنتي كم كند.
دشواري هاي موجود
جهاني سازي و آزاد سازي نمي توانند به جاي نيروهاي رشد داخلي قرار گيرند. يكپارچگي و ادغام دقيق و به خوبي كنترل شده در اقتصاد جهاني، كه به گونهاي مناسب با سطح توسعه اقتصادي و نهادي هر كشوري تنظيم و طراحي شده باشد، مي تواند از سرمايهگذاران و توليد كنندگان داخلي حمايت كند. سياستهاي اقتصادي داخلي در كشورهاي در حال توسعه - به ويژه سياستهاي اقتصادي سرمايه گذاري و فن آوري در حال حاضر بر اثر تعهدات ناشي از گرفتن وام و تجارت بين المللي محدود شده است. اين امر ايجاد فضاي سياست ملي مناسب و انعطاف پذيري سياسي در كشورهاي در حال توسعه و پي بردن به اين كه چگونه ميتوان از اين فضاي سياسي به مؤثرترين شكل ممكن استفاده كرد را ايجاب ميكند.
2- ايجاد ظرفيت های توليدی و رقابت پذيری بين المللی
از قراردادهاي ترجيحي به منظور لغو موانع تعرفه اي براي 50 كشور كمتر توسعه يافته به حدي گسترده ستايش شده است. اما اين كار و ايجاد ساير امكانات براي دسترسي به بازار نتوانسته است نتايج مطلوب را به بار آورد. اين عوامل اگر كشورها توانايي توليد كالا و خدمات و همچنين شالوده و دانش فن آوري براي صدور آنها را نداشته باشند، به تنهايي كافي نيستند. به علاوه، «مقررات مبداء» كه كشورهاي ذينفع را متعهد ميسازد مواد خام براي محصولات صادراتي خود را از همان كشورهايي كه بازار خود را به روي آنها ميگشايند وارد كنند، توانايي سود بردن آنها را محدودتر كرده است. مثلاً در سال 2001 فقط 42 درصد واردات كشورهاي كمتر توسعه يافته به وسيله كانادا، ژاپن، اتحاديه اروپا و ايالات متحده با استفاده از مزاياي خاص وارد اين كشورها شد.
توسعه ظرفيت عرضه
ايجاد يا گسترش ظرفيت توليدي به سرمايهگذاري و فضايي تجاري بستگي دارد كه سرمايه گذاري بيشتر را ترغيب كند. دولت ها با سرمايه گذاري در زيربناهاي فيزيكي يعني جاده ها، بنادر، خطوط آهن و تداركات حمل و نقل و در سرمايه انساني يعني حمايت از تعليمات پايه، آموزش تخصصي، و خدمات مربوط به تغذيه و مراقبت بهداشتي كه نيروي كار مولد را به وجود ميآورد ميتوانند مساعدت هاي فراواني بكنند. اما بسياري از كشورهاي در حال توسعه، و مخصوصاً كشورهاي كمتر توسعه يافته، فاقد منابع لازم به منظور سرمايهگذاري براي ايجاد منابع انساني و فيزيكي كه آنها را به محلهاي جذاب براي توليد تبديل ميكند، هستند.
اينجا است كه سرمايهگذاري مستقيم خارجي نقشي براي ايفا دارد و امكان انتقال دانش، فن آوري و علم مديريت، بهبود مهارتها، تقويت كارآفريني و تشويق يادگيري به وسيله شركتهاي محلي از طريق پيوندهايي با شركتهاي خارجي را ارائه ميدهد و همچنين ميتواند به افزايش ظرفيت توليد و بهبود رقابت محلي كمك كند.
اما براي اين كه كشوري به روشي هدفمند از سرمايهگذاري مستقيم خارجي استفاده كند، فرهنگ تجاري محلي لازم است كه بتواند آنچه را كه سرمايه گذاري خارجي ارائه ميدهد، جذب و از آن براي اقتصاد خود استفاده كند. اين دقيقاً چيزي است كه در كشورهاي سنگاپور، مالزي، تايوان و تايلند رخ داد. آنها برنامه هاي درست توسعه ملي را براي ايجاد شرايطي كه سرمايه گذاري خارجي را جذب و توسعه بخش خصوصي را تقويت ميكند، داشتند. صلح و ثبات سياسي نيز ضروري است زيرا شركتهاي فرا مليتي بيشتر خواهان محيط تجاري امن هستند كه از حقوق مالكيت معنوي و مالكيت واقعي حمايت كند، و قوانين مالياتي شفاف، نظام قضايي در حال كار، انگيزههاي مالي سخاوتمندانه و چارچوبهاي نظارتي سالم داشته باشد. هزينه هاي مربوط به كار (دستمزدها به اضافه مجموعه هاي مزايا) بايد رقابتي باشد. يك بازار بزرگ رقابتي (مانند برزيل، چين يا هند) يا يك گروه تجاري منطقه اي كه يك بازار محلي بزرگ به وجود ميآورد، مورد علاقه شركتهاي فرامليتي است كه با بازارهاي كشورهاي در حال توسعه معامله دارد. اما اكثر كشورهاي كمتر توسعه يافته، كشورهاي كوچك با بازارهاي حتي كوچكتر هستند. آنها به عنوان يك گروه در سال 2002 فقط 8/0 درصد مجموع جريان سرمايهگذاري مستقيم خارجي را به خود اختصاص دادند.
اما سرمايه گذاري مستقيم خارجي يك عصاي سحرآميز و جادويي نيست، ضمن اين كه نبايد به آن به عنوان جانشيني براي سرمايهگذاري داخلي نگريست كه منبع اصلي سرمايه گذاري در كشورهاي در حال توسعه است به طوري كه در سالهاي اخير به گزارش بانك جهاني به بيش از سه برابر مجموعه سرمايه گذاري مستقيم خارجي و دو برابر سرمايه گذاري عمومي (دولتي) رسيد. به علاوه، بدون سياستهاي مناسب، زيانهاي سرمايه گذاري مستقيم خارجي ممكن است بيشتر از فوايد آن باشد.
از جمله زيان هاي احتمالي: اولاً شركتهاي دولتي خصوصي شده كه به تملك شركتهاي خارجي در مي آيند مي توانند به انحصارهاي عملي تبديل شده، رقابت شركتهاي محلي را با خود دشوار كنند و براي خدمات حياتي مانند مخاربرات نرخ هاي سرسام آور تعيين ووصول كنند. ثانياً اين شركتهاي خارجي ميتوانند با ايجاد شاخه هاي متعدد شركتهاي محلي را از ميدان به در كنند. ثالثاً انگيزه هاي بيش از حد جذاب سرمايهگذاري گاهي منابع محلي را چنان كاهش داده كه ديگر استفاده خالصي در كار نيست.
كشورهايي كه از سرمايه گذاري مستقيم خارجي سود بيشتري ميبرند كشورهايي هستند كه شركتهاي محلي آنها تجربيات شركتهاي خارجي را ياد ميگيرند و در اين فرآيند رقابتي ميشوند. وقتي شركت هاي فرامليتي از شركتهاي كوچك و متوسط محلي به منظور تامين كالاهاي واسطه براي سازندگان و توليدكنندگان نهايي استفاده ميكنند، اين امر به آنها كمك ميكند معيارها و جريان مديريت خود را بهبود بخشند. با گذشت زمان، افزايش تخصص در برخورد با شركتهاي فرامليتي اين شركتهاي كوچك و متوسط محلي را قادر ميسازد كالاهاي خود را به طور مستقيم به كشورهاي توسعه يافته صادر كنند، قيمتهاي بهتري مطالبه كنند و در حوزه فعاليت خود در سطح بين المللي موفق تر شوند.
مسيرهاي جديد به سوي رقابت پذيري
فرصت هاي جديد براي افزايش اشتغال، رشد اقتصادي و كارآيي بيشتر در حال گسترش سريع به كشورهاي در حال توسعه است و فن آوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي بارزترين نمونه هاي اين ادعا هستند. فن آوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي با كاهش هزينه معاملات رقابت پذيري را بهتر ميكنند، بازارهاي بزرگتر را به روي كشورها ميگشايند و كارآيي مديريت را بيشتر ميكنند. البته اين كار به ايجاد زيربناي ارتباطي پايه اي يعني تامين برق، خطوط تلفن، سخت افزار و پرسنل ماهر نياز دارد.
فرصتي ديگر براي ايجاد اشتغال در كشورهاي در حال توسعه شركتهاي فرامليتي هستند. زيرا در اين كشورها دستمزدها يك هشتم كشورهاي ثروتمند است. اين شركتها نه فقط مشاغل توليدي نسبتاً غير ماهر بلكه مشاغل خدماتي داراي دستمزد بيشتر در بخشهاي فن آوري اطلاعاتي و مالي نيز توليد ميكنند. براساس اطلاعات Goldman Sachs ارزش مشاغل ايجاد شده در كشورهاي در حال توسعه از اين طريق سال گذشته 320 ميليارد دلار بود و انتظار ميرود به 585 ميليارد دلار تا سال آينده برسد. درآمدي كه اين امر براي كشورهاي در حال توسعه توليد ميكند، اقتصادي هاي محلي را به كار مياندازد و انتقال فن آوري، مهارتهاي حرفه اي و قدرت توليد را بالا ميبرد. اما فقط چند كشور در حال توسعه، به علت كافي نبودن زير بناها، از امكانات شركت ها براي ايجاد اشتغال سود بردهاند. انتقال مشاغل به جهان سوم از امكان رشد شديد برخوردار است. انتظار مي رود حجم انتقال مشاغل در 5 سال آينده 30 تا 40 درصد افزايش يابد. كه ميتواند از جمله براي كشورهاي در حال توسعه يك ثروت غير مترقبه به حساب آيد. مجله فارن افرز در شماره مه - ژوئن 2004 خود به نقل از چند مقام نوشت: «حدود 3/3 ميليون شغل دفتري و اداري تا سال 2015 از ايالات متحده آمريكا به كشورهاي ديگر منتقل خواهد شد. اين نشريه مينويسد تا سال 2005 يك شغل از هر 10 شغل مربوط به فن آوري اطلاعات و تا سال 2009دو ميليون شغل مربوط به بخش مالي به خارج منتقل خواهد شد. براساس يك بررسي كه به وسيله انكتاد براي انكتاد يازدهم تهيه شده 25 درصد خدمات سنتي مربوط به فن آوري اطلاعات تا سال 2010 به كشورهاي در حال توسعه انتقال خواهد يافت.
اما برخي معتقدند در مورد خطر انتقال مشاغل از كشورهاي توسعه يافته مبالغه شده است. ايالات متحده از سال 1994 هر سال شايد تا 200 هزار شغل را به هند منتقل كرده است، اما در همين دوره اقتصاد آمريكا هر سال از 2 ميليون شغل جديد بهره مند شده است.
3- تضمين فوايد توسعه از تجارت
كشورهاي در حال توسعه انتظارهاي زيادي از مذاكرات تجاري دور اروگوئه و دور دو حه كه پس از آن انجام شد، داشتند. بسياري از آنها به تصور دستيابي به آن فوايد و مزايا نظام هاي بازرگاني خود را آزاد كردهاند و سرعت اين آزاد سازي غالباً از كشورهاي توسعه يافته بيشتر بوده است. اما كشورهاي در حال توسعه پس از دو دهه آزاد سازي هنوز منتظر نتايج هستند.
ارقام گوياي واقعيات است. تجارت جهاني در طول دو دهه گذشته به سرعت افزايش يافته است و براساس آمار انكتاد در سال 2003 چهار و هفت دهم درصد بود و برآورد ميشود امسال به 7 درصد برسد. اين رشد به بسياري از كشورهاي در حال توسعه گسترش يافته است. اما بيشتر كشورهاي در حال توسعه از بخش كوچكي از اين دستاوردها برخوردار شده اند به ويژه سهم كشورهاي كمتر توسعه يافته در تجارت بين المللي پيوسته كاهش يافته و از 7/1 درصد در سال 1970 به 6/0 درصد در سال 2002 رسيده است.
بيشتر تغييرها در عملكرد را ميتوان به نوع تجارتي كه كشورها در آن شركت دارند، نسبت داد. كالاها و خدمات داراي ارزش افزوده فراوان - به ويژه هنگامي كه توليد اين كالاها و خدمات به مهارت و فن آوري نياز دارند- ميتوانند فوايد ناشي از تجارت را افزايش دهند همچنان كه برخي اقتصادهاي آسياي شرقي به گونهاي چشمگير نشان دادهاند. مطابق شاخصهاي هزاره ملل متحد فقر آنها در دهه 1990 چهل درصد كاهش يافت ضمن اين كه سرانه توليد ناخالص داخلي آنها در طول دو دهه گذشته سه برابر شد. در آن روي سكه، توليد كالا قرار دارد كه در برابر نوسانات قيمت و ضربههاي خارجي به شدت آسيب پذير است. جايي در ميان اين دو، توليدات نيازمند به نيروي كار قرار دارند كه در عين حال كه عموماً رقابتي هستند ارزش افزوده اندكي دارند.
بعضي از بزرگترين سودها از تجارت نصيب كشورهايي شده كه به صدور خدمات رو آوردهاند اقدامي كه در كاهش فقر نيز به آنها كمك كرده است. مطابق بررسي انكتاد براي كنفرانس سائوپائولو، خدمات در حال حاضر حدود 50 درصد توليد ناخالص داخلي را در كشورهاي در حال توسعه در مجموع (در مقابل 68 درصد در كشورهاي توسعه يافته)، و تجارت در خدمات 16 درصد كل تجارت آنها و 23 درصد سهم آنها از صدور خدمات جهاني را تشكيل ميدهد. خدمات، حالا حدود نيمي از همه مشاغل را در بخش رسمي توليد ميكند.
اما بايد تاكيد كرد كه كشورهاي كمتر توسعه يافته درصد بسيار ناچيزي (4/0 درصد) از صادرات خدمات را به خود اختصاص ميدهند كه بسيار كمتر از واردات آنها (يك درصد مجموع تجارت در خدمات) است. آنها، و بيشتر كشورهاي در حال توسعه به طور كلي، وارد كنندگان صرف خدمات هستند.
يك راه كم كردن اين فاصله صدور خدمات بيشتر است و در اين زمينه مزيت نسبي آنها آشكارا در خدماتي نهفته است كه به نيروي كار، عمدتاً از طريق نقل و انتقال موقتي افراد (به اصطلاح «حالت 4» قرار داد كلي درباره تجارت در خدمات) نياز دارند.
دوحه و پس از آن
نقل وانتقال افراد – در كنار رفتار ويژه و متمايز « كشورهاي در حال توسعه در معاملات تجاري، از جمله دسترسي به بازار و كالاها - از زمينههايي است كه موفقيت دور دوحه مذاكرات تجاري به آن بستگي دارد. اگر دوحه موفق به گنجاندن توسعه در دستور كار تجارت جهاني شود به هدف توسعه هزاره در زمينه دستيابي به « نظام مالي و تجاري چند جانبه، باز، برابر، مبتني بر قانون، قابل پيش بيني و غير تبعيضي مساعدت خواهد كرد.»
فراتر از دوحه، دستاوردها از تجارت مي تواند از افزايش اخير در تجارت جنوب – جنوب نيز حاصل شود. اين دستاوردها اگر چه در حال حاضر اندكي بيش از 10 درصد مجموع تجارت جهاني است هر سال با نرخ پديده وار 11 درصد در حال افزايش است و در حال حاضر حدود 43 درصد كل تجارت كشورهاي در حال توسعه را تشكيل ميدهد. اين چيزي است كه «لوييز ايناچيو لولادا سيلوا» رئيس جمهوري برزيل» جغرافياي جديد تجارت و علم اقتصاد» ناميده است.
«روبنس ريكوپرو» دبير كل انكتاد ميگويد « با گسترش توسعه در جهان،نظام تجاري چند جانبه ميتواند همه كشورها را توانمند كند تا از مزاياي بيشتري برخوردار شوند و فقط با گسترش توسعه در كشورهاي در حال توسعه در حال حاضر است كه مردم آنها قادر خواهند بود فردا از بازارهاي خود بهره مند شوند. »
جهانی سازی و برنامههای توسعه
ايجاد ظرفيت های توليدی و رقابت پذيری بين المللی
تضمين فوايد توسعه از تجارت
تجارت و فقر
تجارت و جنسيت
1- جهاني سازي و برنامه هاي توسعه
جهاني سازي وعده هاي رشد، افزايش اشتغال، افزايش دستمزدها، و رفاه بيشتر را كه طرفداران جريانهاي مالي و تجاري آزاد از آن دم ميزدند، برآورده نكرده است. به علت رشد اندك و نامنظم اقتصاد جهان، مزاياي جهاني سازي به صورت نابرابر بين و در داخل كشورها توزيع شده است. تفاوت درآمد بين غني و فقير بيشتر شده و فقر در بسياري از كشورهاي در حال توسعه افزايش يافته است. ميانگين سرانه توليد ناخالص داخلي در كشورهاي توسعه يافته كه در اوائل دهه 1990 هفده برابر كشورهاي در حال توسعه بود در سال 2000 به 20 برابر رسيد.
مكزيك كه از سال1994 اجراي اصلاحات سياست بازرگاني فراگير خود را آغاز كرد يك نمونه بارز از عدم تطابق وعده آزادي سازي با واقعيات است در ده سال نخست اجراي « قرارداد تجارت آزاد آمريكاي شمالي» (نفتا NAFTA)) وضع اشتغال در مكزيك تعريفي نداشت و نزديك به 30 درصد مشاغل كارخانه هاي مونتاژ كه در دهه 1990 ايجاد شده بود از دست رفت. دستمزد واقعي بيشتر كارگران كمتر از زمان قبل از نفتا است، نابرابري شدت يافته، و زيان بخش كشاورزي مكزيك به اين معني بوده كه براساس برآورد « نهاد كارنگي براي صلح بين الملل»، « مردم فقير روستايي سنگيني و فشار تطبيق با نفتا را تحمل كرده اند». روبنس ريكوپرو دبير كل كنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد، انكتاد (UNCTAD) ميگويد " فقط تجارت براي تامين توسعه كافي نيست". لازم است در استراتژي هاي براي توسعه در سطوح بين المللي و ملي بازبيني و تجديد نظر شود. در سطح بين المللي، دلايل آشكاري وجود دارد كه شوكهاي خارجي ناشي از نظامهاي تجاري و مالي بين المللي، مانند جريان ناپايدار سرمايه خصوصي و نوسانات در قيمتهاي كالاها، موجب بحرانها و مشكلات در كشورهاي در حال توسعه ميشود. اين بحرانها به نوبه خود باعث بي ثباتي اقتصادي شده، مانع رشد و افزايش فقر ميشوند. بدهي زياد، و در مواقعي غير قابل تحمل، كشورهاي در حال توسعه خطري براي نظام مالي بين المللي به شمار ميرود كه بايد به آن رسيدگي شود. در سطح ملي، نتايج اصلاحات اقتصادي ليبرالي دهه 1990 متنوع و متفاوت بوده است، رشد اقتصادي عموماً كند بوده، و خصوصي سازي، آزاد سازي و سرمايه گذاري مستقيم خارجي به تمركز بيشتر صنعت منجر شده است.
تجويز دستورالعملها و سياستهاي يكسان براي توسعه در حد گسترده اي رد و ضرورت تنوع در طراحي برنامه ها و تدابير توسعه ملي پذيرفته شده است. اين امر نشان ميدهد كه دولتها در ايجاد محيطي مناسب براي سرمايه گذاري بخش خصوصي و رشد اقتصادي نقشي حياتي دارند.
تجارت بيشتر، اما رشد كندتر
سهم كشورهاي در حال توسعه در تجارت جهاني از 24 درصد در سال 1990 به 30 درصد در سال 2000 افزايش يافته است. اما اين رشد در صادرات كشورهاي در حال توسعه، به چند منطقه و كشور محدود است در حالي كه آسياي شرقي بيش از 75 درصد مصنوعات ساخته شده و درصد بيشتري از اقلام داراي فن آوري پيشرفته دنياي در حال توسعه را توليد ميكند مطابق برآورد اكسفام (Oxfam) كشورهاي آسياي جنوبي و منطقه جنوب صحراي آفريقا شاهد رشد فقط 2 درصد از سهم تجارت خود بودند. در بيشتر كشورهاي در حال توسعه، صادرات بيشتر، به مفهوم رشد سريعتر توليد ناخالص داخلي نبوده است. به ويژه در كشورهاي فقيرتر، - بيشتر در آفريقا - كه هنوز به شدت به صادرات كالاها و مواد خام غيرنفتي و كمك رسمي توسعه وابسته اند در زمينه رشد اقتصادي پيشرفت اندكي حاصل شده است. كشورهاي جنوب سريعتر از كشورهاي صنعتي شمال تجارت را آزاد كرده اند، كاري كه باعث افزايش صورتحساب صادرات در زماني شده كه كمكهاي رسمي توسعه در حال كاهش بوده است.
اين امر فقط رنج كشورهاي گرفتار فشار بدهي سنگين خارجي را شديدتر، ووضع آنها را غير قابل تحمل تر كرده است. در بسياري از كشورها، تعهدهاي بدهي نسبت بزرگي از درآمدهاي صادرات را جذب ميكند. ابتكار برقراري ارتباط بين كاهش بدهي كشورهاي فقير بشدت بدهكار با ايجاد مديريت سالم و درست اقتصادي در اين كشورها گاهي مهم است اما براي تضمين قابل تحمل بودن بدهي در آينده كافي نخواهد بود.
بسياري از كشورهاي در حال توسعه، به ويژه در آمريكاي لاتين، اينك براي تامين كسري حسابهاي جاري خود به جريانهاي سرمايه خصوصي وابسته اند. اما بي ثباتي بازارهاي مالي بين المللي و جريانهاي سرمايه كوتاه مدت به كشورهاي در حال توسعه، غالباً در كنترل نرخهاي ارز و بهره به روشي مناسب رشد اقتصادي پايدار، مشكلاتي به وجود آورده است. جامعه بين المللي به منظور جلوگيري از بروز بحرانهاي مالي در كشورهاي در حال توسعه، بايد بررسي كند چگونه جريانهاي سرمايه خصوصي را با ثبات تر و حتي قابل دوام تر سازد. انكتاد اصرار دارد كه يك نظام جهاني سالم ايجاد شود تا بر جريان سرمايه كوتاه مدت و سوداگرانه نظارت كند و در مورد بي ثباتي احتمالي هشدار دهد.
انديشه دوباره در مورد برنامه هاي توسعه ملي
اينك در مورد ضرورت انديشه دوباره در مورد تدابير توسعه در سطوح بين المللي و ملي توافق گسترده وجوددارد. حمايت از توسعه، ايجاد محيط تجاري دوستانه و در دسترس قرار دادن منابع براي نيازهاي اجتماعي و اقتصادي را ايجاب ميكند. اين امر نيازمند انسجام بيشتر بين ديدگاه هاي ملي و بين المللي مربوط به تجارت و توسعه و به معناي آن است كه هماهنگي سياست مالي، پولي و فنآوري در سطح بين المللي بايد محيطي به وجود آورد كه امكان موفقيت برنامههاي توسعه ملي را فراهم كند. به اين دليل است كه «انسجام» به عنوان موضوع اصلي يازدهمين اجلاس انكتاد انتخاب شده است.
"روبنس ريكوپرو" دبير كل انكتاد ميگويد: "هدف اين اجلاس در سائوپائولو ايجاد انسجام بين فرآيندهاي جهاني و برنامه هاي توسعه ملي، با تاكيد بر پيوند بين مذاكرات تجاري و بخش توليدي است".
تجربه كشورهاي موفق در حال توسعه درسهايي مؤثر در زمينه برنامههاي توسعه ملي در بر دارد. يك درس مهم اين است كه سرمايه گذاري مداوم و به سرعت در حال گسترش ميتواند باعث تغيير ساختار اقتصادي از بخش ابتدايي به بخش توليدو خدمات، همراه با رشد تدريجي در بهره وري و بازدهي شود. درس ديگر اين است كه فقط با اتكا به نيروهاي بازار و سرمايه گذاري مستقيم خارجي نميتوان به افزايش مداوم سرمايه گذاري دست يافت بلكه دولت بايد اجراي نقشي فعالانه را به عهده بگيرد. دولتهاي ملي بايد در دسترس بودن وام را نيز تشويق و حمايت كنند؛ چارچوب حقوقي درست و سالمي براي تجارت به وجود آورند؛ زير بنا و شالوده ايجاد كنند؛ و نيروي كار آموزش ديده پرورش دهند. در عين حال، ترتيبات منطقه اي در تجارت و امور مالي، و بهبود زيربناهاي منطقه اي، ميتواند از رشد حمايت كرده و بازارهاي بزرگتر به وجود آورد و به اين ترتيب از وابستگي به بازارهاي سنتي كم كند.
دشواري هاي موجود
جهاني سازي و آزاد سازي نمي توانند به جاي نيروهاي رشد داخلي قرار گيرند. يكپارچگي و ادغام دقيق و به خوبي كنترل شده در اقتصاد جهاني، كه به گونهاي مناسب با سطح توسعه اقتصادي و نهادي هر كشوري تنظيم و طراحي شده باشد، مي تواند از سرمايهگذاران و توليد كنندگان داخلي حمايت كند. سياستهاي اقتصادي داخلي در كشورهاي در حال توسعه - به ويژه سياستهاي اقتصادي سرمايه گذاري و فن آوري در حال حاضر بر اثر تعهدات ناشي از گرفتن وام و تجارت بين المللي محدود شده است. اين امر ايجاد فضاي سياست ملي مناسب و انعطاف پذيري سياسي در كشورهاي در حال توسعه و پي بردن به اين كه چگونه ميتوان از اين فضاي سياسي به مؤثرترين شكل ممكن استفاده كرد را ايجاب ميكند.
2- ايجاد ظرفيت های توليدی و رقابت پذيری بين المللی
از قراردادهاي ترجيحي به منظور لغو موانع تعرفه اي براي 50 كشور كمتر توسعه يافته به حدي گسترده ستايش شده است. اما اين كار و ايجاد ساير امكانات براي دسترسي به بازار نتوانسته است نتايج مطلوب را به بار آورد. اين عوامل اگر كشورها توانايي توليد كالا و خدمات و همچنين شالوده و دانش فن آوري براي صدور آنها را نداشته باشند، به تنهايي كافي نيستند. به علاوه، «مقررات مبداء» كه كشورهاي ذينفع را متعهد ميسازد مواد خام براي محصولات صادراتي خود را از همان كشورهايي كه بازار خود را به روي آنها ميگشايند وارد كنند، توانايي سود بردن آنها را محدودتر كرده است. مثلاً در سال 2001 فقط 42 درصد واردات كشورهاي كمتر توسعه يافته به وسيله كانادا، ژاپن، اتحاديه اروپا و ايالات متحده با استفاده از مزاياي خاص وارد اين كشورها شد.
توسعه ظرفيت عرضه
ايجاد يا گسترش ظرفيت توليدي به سرمايهگذاري و فضايي تجاري بستگي دارد كه سرمايه گذاري بيشتر را ترغيب كند. دولت ها با سرمايه گذاري در زيربناهاي فيزيكي يعني جاده ها، بنادر، خطوط آهن و تداركات حمل و نقل و در سرمايه انساني يعني حمايت از تعليمات پايه، آموزش تخصصي، و خدمات مربوط به تغذيه و مراقبت بهداشتي كه نيروي كار مولد را به وجود ميآورد ميتوانند مساعدت هاي فراواني بكنند. اما بسياري از كشورهاي در حال توسعه، و مخصوصاً كشورهاي كمتر توسعه يافته، فاقد منابع لازم به منظور سرمايهگذاري براي ايجاد منابع انساني و فيزيكي كه آنها را به محلهاي جذاب براي توليد تبديل ميكند، هستند.
اينجا است كه سرمايهگذاري مستقيم خارجي نقشي براي ايفا دارد و امكان انتقال دانش، فن آوري و علم مديريت، بهبود مهارتها، تقويت كارآفريني و تشويق يادگيري به وسيله شركتهاي محلي از طريق پيوندهايي با شركتهاي خارجي را ارائه ميدهد و همچنين ميتواند به افزايش ظرفيت توليد و بهبود رقابت محلي كمك كند.
اما براي اين كه كشوري به روشي هدفمند از سرمايهگذاري مستقيم خارجي استفاده كند، فرهنگ تجاري محلي لازم است كه بتواند آنچه را كه سرمايه گذاري خارجي ارائه ميدهد، جذب و از آن براي اقتصاد خود استفاده كند. اين دقيقاً چيزي است كه در كشورهاي سنگاپور، مالزي، تايوان و تايلند رخ داد. آنها برنامه هاي درست توسعه ملي را براي ايجاد شرايطي كه سرمايه گذاري خارجي را جذب و توسعه بخش خصوصي را تقويت ميكند، داشتند. صلح و ثبات سياسي نيز ضروري است زيرا شركتهاي فرا مليتي بيشتر خواهان محيط تجاري امن هستند كه از حقوق مالكيت معنوي و مالكيت واقعي حمايت كند، و قوانين مالياتي شفاف، نظام قضايي در حال كار، انگيزههاي مالي سخاوتمندانه و چارچوبهاي نظارتي سالم داشته باشد. هزينه هاي مربوط به كار (دستمزدها به اضافه مجموعه هاي مزايا) بايد رقابتي باشد. يك بازار بزرگ رقابتي (مانند برزيل، چين يا هند) يا يك گروه تجاري منطقه اي كه يك بازار محلي بزرگ به وجود ميآورد، مورد علاقه شركتهاي فرامليتي است كه با بازارهاي كشورهاي در حال توسعه معامله دارد. اما اكثر كشورهاي كمتر توسعه يافته، كشورهاي كوچك با بازارهاي حتي كوچكتر هستند. آنها به عنوان يك گروه در سال 2002 فقط 8/0 درصد مجموع جريان سرمايهگذاري مستقيم خارجي را به خود اختصاص دادند.
اما سرمايه گذاري مستقيم خارجي يك عصاي سحرآميز و جادويي نيست، ضمن اين كه نبايد به آن به عنوان جانشيني براي سرمايهگذاري داخلي نگريست كه منبع اصلي سرمايه گذاري در كشورهاي در حال توسعه است به طوري كه در سالهاي اخير به گزارش بانك جهاني به بيش از سه برابر مجموعه سرمايه گذاري مستقيم خارجي و دو برابر سرمايه گذاري عمومي (دولتي) رسيد. به علاوه، بدون سياستهاي مناسب، زيانهاي سرمايه گذاري مستقيم خارجي ممكن است بيشتر از فوايد آن باشد.
از جمله زيان هاي احتمالي: اولاً شركتهاي دولتي خصوصي شده كه به تملك شركتهاي خارجي در مي آيند مي توانند به انحصارهاي عملي تبديل شده، رقابت شركتهاي محلي را با خود دشوار كنند و براي خدمات حياتي مانند مخاربرات نرخ هاي سرسام آور تعيين ووصول كنند. ثانياً اين شركتهاي خارجي ميتوانند با ايجاد شاخه هاي متعدد شركتهاي محلي را از ميدان به در كنند. ثالثاً انگيزه هاي بيش از حد جذاب سرمايهگذاري گاهي منابع محلي را چنان كاهش داده كه ديگر استفاده خالصي در كار نيست.
كشورهايي كه از سرمايه گذاري مستقيم خارجي سود بيشتري ميبرند كشورهايي هستند كه شركتهاي محلي آنها تجربيات شركتهاي خارجي را ياد ميگيرند و در اين فرآيند رقابتي ميشوند. وقتي شركت هاي فرامليتي از شركتهاي كوچك و متوسط محلي به منظور تامين كالاهاي واسطه براي سازندگان و توليدكنندگان نهايي استفاده ميكنند، اين امر به آنها كمك ميكند معيارها و جريان مديريت خود را بهبود بخشند. با گذشت زمان، افزايش تخصص در برخورد با شركتهاي فرامليتي اين شركتهاي كوچك و متوسط محلي را قادر ميسازد كالاهاي خود را به طور مستقيم به كشورهاي توسعه يافته صادر كنند، قيمتهاي بهتري مطالبه كنند و در حوزه فعاليت خود در سطح بين المللي موفق تر شوند.
مسيرهاي جديد به سوي رقابت پذيري
فرصت هاي جديد براي افزايش اشتغال، رشد اقتصادي و كارآيي بيشتر در حال گسترش سريع به كشورهاي در حال توسعه است و فن آوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي بارزترين نمونه هاي اين ادعا هستند. فن آوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي با كاهش هزينه معاملات رقابت پذيري را بهتر ميكنند، بازارهاي بزرگتر را به روي كشورها ميگشايند و كارآيي مديريت را بيشتر ميكنند. البته اين كار به ايجاد زيربناي ارتباطي پايه اي يعني تامين برق، خطوط تلفن، سخت افزار و پرسنل ماهر نياز دارد.
فرصتي ديگر براي ايجاد اشتغال در كشورهاي در حال توسعه شركتهاي فرامليتي هستند. زيرا در اين كشورها دستمزدها يك هشتم كشورهاي ثروتمند است. اين شركتها نه فقط مشاغل توليدي نسبتاً غير ماهر بلكه مشاغل خدماتي داراي دستمزد بيشتر در بخشهاي فن آوري اطلاعاتي و مالي نيز توليد ميكنند. براساس اطلاعات Goldman Sachs ارزش مشاغل ايجاد شده در كشورهاي در حال توسعه از اين طريق سال گذشته 320 ميليارد دلار بود و انتظار ميرود به 585 ميليارد دلار تا سال آينده برسد. درآمدي كه اين امر براي كشورهاي در حال توسعه توليد ميكند، اقتصادي هاي محلي را به كار مياندازد و انتقال فن آوري، مهارتهاي حرفه اي و قدرت توليد را بالا ميبرد. اما فقط چند كشور در حال توسعه، به علت كافي نبودن زير بناها، از امكانات شركت ها براي ايجاد اشتغال سود بردهاند. انتقال مشاغل به جهان سوم از امكان رشد شديد برخوردار است. انتظار مي رود حجم انتقال مشاغل در 5 سال آينده 30 تا 40 درصد افزايش يابد. كه ميتواند از جمله براي كشورهاي در حال توسعه يك ثروت غير مترقبه به حساب آيد. مجله فارن افرز در شماره مه - ژوئن 2004 خود به نقل از چند مقام نوشت: «حدود 3/3 ميليون شغل دفتري و اداري تا سال 2015 از ايالات متحده آمريكا به كشورهاي ديگر منتقل خواهد شد. اين نشريه مينويسد تا سال 2005 يك شغل از هر 10 شغل مربوط به فن آوري اطلاعات و تا سال 2009دو ميليون شغل مربوط به بخش مالي به خارج منتقل خواهد شد. براساس يك بررسي كه به وسيله انكتاد براي انكتاد يازدهم تهيه شده 25 درصد خدمات سنتي مربوط به فن آوري اطلاعات تا سال 2010 به كشورهاي در حال توسعه انتقال خواهد يافت.
اما برخي معتقدند در مورد خطر انتقال مشاغل از كشورهاي توسعه يافته مبالغه شده است. ايالات متحده از سال 1994 هر سال شايد تا 200 هزار شغل را به هند منتقل كرده است، اما در همين دوره اقتصاد آمريكا هر سال از 2 ميليون شغل جديد بهره مند شده است.
3- تضمين فوايد توسعه از تجارت
كشورهاي در حال توسعه انتظارهاي زيادي از مذاكرات تجاري دور اروگوئه و دور دو حه كه پس از آن انجام شد، داشتند. بسياري از آنها به تصور دستيابي به آن فوايد و مزايا نظام هاي بازرگاني خود را آزاد كردهاند و سرعت اين آزاد سازي غالباً از كشورهاي توسعه يافته بيشتر بوده است. اما كشورهاي در حال توسعه پس از دو دهه آزاد سازي هنوز منتظر نتايج هستند.
ارقام گوياي واقعيات است. تجارت جهاني در طول دو دهه گذشته به سرعت افزايش يافته است و براساس آمار انكتاد در سال 2003 چهار و هفت دهم درصد بود و برآورد ميشود امسال به 7 درصد برسد. اين رشد به بسياري از كشورهاي در حال توسعه گسترش يافته است. اما بيشتر كشورهاي در حال توسعه از بخش كوچكي از اين دستاوردها برخوردار شده اند به ويژه سهم كشورهاي كمتر توسعه يافته در تجارت بين المللي پيوسته كاهش يافته و از 7/1 درصد در سال 1970 به 6/0 درصد در سال 2002 رسيده است.
بيشتر تغييرها در عملكرد را ميتوان به نوع تجارتي كه كشورها در آن شركت دارند، نسبت داد. كالاها و خدمات داراي ارزش افزوده فراوان - به ويژه هنگامي كه توليد اين كالاها و خدمات به مهارت و فن آوري نياز دارند- ميتوانند فوايد ناشي از تجارت را افزايش دهند همچنان كه برخي اقتصادهاي آسياي شرقي به گونهاي چشمگير نشان دادهاند. مطابق شاخصهاي هزاره ملل متحد فقر آنها در دهه 1990 چهل درصد كاهش يافت ضمن اين كه سرانه توليد ناخالص داخلي آنها در طول دو دهه گذشته سه برابر شد. در آن روي سكه، توليد كالا قرار دارد كه در برابر نوسانات قيمت و ضربههاي خارجي به شدت آسيب پذير است. جايي در ميان اين دو، توليدات نيازمند به نيروي كار قرار دارند كه در عين حال كه عموماً رقابتي هستند ارزش افزوده اندكي دارند.
بعضي از بزرگترين سودها از تجارت نصيب كشورهايي شده كه به صدور خدمات رو آوردهاند اقدامي كه در كاهش فقر نيز به آنها كمك كرده است. مطابق بررسي انكتاد براي كنفرانس سائوپائولو، خدمات در حال حاضر حدود 50 درصد توليد ناخالص داخلي را در كشورهاي در حال توسعه در مجموع (در مقابل 68 درصد در كشورهاي توسعه يافته)، و تجارت در خدمات 16 درصد كل تجارت آنها و 23 درصد سهم آنها از صدور خدمات جهاني را تشكيل ميدهد. خدمات، حالا حدود نيمي از همه مشاغل را در بخش رسمي توليد ميكند.
اما بايد تاكيد كرد كه كشورهاي كمتر توسعه يافته درصد بسيار ناچيزي (4/0 درصد) از صادرات خدمات را به خود اختصاص ميدهند كه بسيار كمتر از واردات آنها (يك درصد مجموع تجارت در خدمات) است. آنها، و بيشتر كشورهاي در حال توسعه به طور كلي، وارد كنندگان صرف خدمات هستند.
يك راه كم كردن اين فاصله صدور خدمات بيشتر است و در اين زمينه مزيت نسبي آنها آشكارا در خدماتي نهفته است كه به نيروي كار، عمدتاً از طريق نقل و انتقال موقتي افراد (به اصطلاح «حالت 4» قرار داد كلي درباره تجارت در خدمات) نياز دارند.
دوحه و پس از آن
نقل وانتقال افراد – در كنار رفتار ويژه و متمايز « كشورهاي در حال توسعه در معاملات تجاري، از جمله دسترسي به بازار و كالاها - از زمينههايي است كه موفقيت دور دوحه مذاكرات تجاري به آن بستگي دارد. اگر دوحه موفق به گنجاندن توسعه در دستور كار تجارت جهاني شود به هدف توسعه هزاره در زمينه دستيابي به « نظام مالي و تجاري چند جانبه، باز، برابر، مبتني بر قانون، قابل پيش بيني و غير تبعيضي مساعدت خواهد كرد.»
فراتر از دوحه، دستاوردها از تجارت مي تواند از افزايش اخير در تجارت جنوب – جنوب نيز حاصل شود. اين دستاوردها اگر چه در حال حاضر اندكي بيش از 10 درصد مجموع تجارت جهاني است هر سال با نرخ پديده وار 11 درصد در حال افزايش است و در حال حاضر حدود 43 درصد كل تجارت كشورهاي در حال توسعه را تشكيل ميدهد. اين چيزي است كه «لوييز ايناچيو لولادا سيلوا» رئيس جمهوري برزيل» جغرافياي جديد تجارت و علم اقتصاد» ناميده است.
«روبنس ريكوپرو» دبير كل انكتاد ميگويد « با گسترش توسعه در جهان،نظام تجاري چند جانبه ميتواند همه كشورها را توانمند كند تا از مزاياي بيشتري برخوردار شوند و فقط با گسترش توسعه در كشورهاي در حال توسعه در حال حاضر است كه مردم آنها قادر خواهند بود فردا از بازارهاي خود بهره مند شوند. »