اسلام و حقوق زن

  • شروع کننده موضوع *paryia*
  • بازدیدها 152
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*paryia*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/04
ارسالی ها
2,050
امتیاز واکنش
2,201
امتیاز
426
محل سکونت
کرمانشاه
اسلام و حقوق زناسلام دربارة حقوق خانوادگي زن و مرد فلسفة خاصي دارد كه با آنچه در چهارده قرن پيش ميگذشته است و با آنچه در جهان امروز ميگذرد تفاوت دارد.
اسلام در همه جا براي زن و مرد حقوق مشابهي وضع نكرده است ؛ چنانكه در همه موارد براي آنها تكاليف و مجازاتهاي مشابهي نيز تعيين نكرده است، امّا در عين حال، آن دو را از لحاظ
حقوق انساني مساوي دانسته است ؛ يعني «تساوي» حقوقي زن و مرد را پذيرفته، امّا «تشابه» حقوقي آن دو را نفي كرده است.براي توضيح مطلب بايد توجه داشت كه «تساوي» حقوقي لزوماً به معناي «تشابه» حقوقي نيست و تساوي غير از تشابه است. تساوي برابري است و تشابه همساني ؛ براي مثال، ممكن است پدري ثروت خود را به طور مساوي ميان فرزندان خود تقسيم كند، امّا به طور متشابه تقسيم نكند ؛ مثلاً ممكن است او چند نوع دارايي داشته باشد از قبيل ملك مزروعي، تجارتخانه و مستغلاّت اجاري ؛ و چون فرزندان خود را از لحاظ استعداد شناسايي كرده است و در يكي ذوق كشاورزي، در ديگري علاقه به تجارت و در سوّمي توانايي براي ادارة مستغلات يافته است ؛ هنگام تقسيم، سهم هر يك را به نسبت استعدادش درنظر ميگيرد امّا چنان تقسيم ميكند كه سهم همة آنها از لحاظ ارزش مساوي باشد و هيچگونه تبعيض و ترجيحي دركار نباشد. دراين صورت، او دارايي خود را به طور مساوي، امّا غيرمتشابه تقسيم كرده است ؛ بنابراين، كميّت غير از كيفيّت و برابري غير از همساني است. اسلام اصل مساوات انسانها را دربارة زن و مرد نيز رعايت كرده و هيچگونه امتياز و ترجيح حقوقي براي مردان نسبت به زنان يا برعكس قايل نيست، امّا در عين حال تشابه حقوقي آن دو را نميپذيرد.
حال اين سوال مطرح ميشود كه چرا اسلام حقوق زن و مرد را در همة موارد مشابه قرار نداده است؟ آيا حقوق زن و مرد مساوي و مشابه باشد بهتر است يا اين كه فقط مساوي باشد و مشابه نباشد؟
براي بررسي اين مطلب سه موضوع را بايد به اختصار بررسي كنيم :
1 - نظر اسلام دربارة مقام انساني زن از لحاظ خلقت و آفرينش ؛
2 - تفاوتهايي كه در خلقت زن و مرد وجود دارد، براي چه هدفهايي است؟ آيا اين تفاوتها سبب ميشود كه زن و مرد از لحاظ حقوق در وضع نامشابهي قرار گيرند؟
3 - تفاوتهايي كه در پارهاي قوانين و مقررات اسلامي ميان زن و مرد وجود دارد براساس چه فلسفهاي است؟ آيا آن فلسفهها هنوز هم به قوّت خود باقي است؟
1 - زن در جهان بيني اسلامي
به طوري كه ميدانيم قرآن كريم با تفسير خلقت، به پيروان خود طرز تفكر و جهانبيني ميدهد و همين جهانبيني را زيربناي كلية مقررات و قوانين خود قرار ميدهد. ازجمله مسائلي كه در قرآن كريم تفسير شده و دربارة آن سكوت نشده است موضوع خلقت زن و مرد است .
الف ـ قرآن كريم برخلاف برخي نظريهها، زن و مرد را داراي يك سرشت ميداند. قرآن با صراحت كامل در آيات متعددي ميفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريديم.
در قرآن از آنچه در بعضي از مذاهب دربارة زن وجود دارد و آفرينش او را از مايهاي پستتر از مرد معرفي ميكند، خبري نيست.
ب ـ بر طبق برخي نظريهها، زن عنصر گـ ـناه و سرچشمة شرّ و وسوسه معرّفي شده است. گفتهاند شيطان از طريق زن مرد را ميفريبد، يعني به طور مستقيم در وجود مرد راه پيدا نميكند. شيطان اوّل حوّا را فريفت و حوّا آدم را.
قرآن داستان آدم را مطرح كرده، امّا هرگز نگفته است كه شيطان حوّا را فريفت و حوّا آدم را ؛ قرآن نه حوّا را مسئول اصلي معرفي ميكند و نه او را از حساب خارج ميكند. قرآن آنجا كه پاي وسوسة شيطاني را به ميان ميكشد، ضميرها را به شكل «تثنيه» ميآورد و ميفرمايد: «شيطان آن دو را وسوسه كرد» و «شيطان آن دور را به فريب راهنمايي كرد» و «شيطان دربرابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها رانميخواهد».
به اين ترتيب، قرآن با يك نظرية رايج آن عصر كه هنوز هم در عصر ما بقايايي دارد،سخت به مبارزه پرداخت و زن را از اين اتّهام كه عامل وسوسه و گـ ـناه است، مبرّا ساخت.
ج ـ يكي ديگر از نظريههاي تحقيرآميزي كه نسبت به زن وجود داشته است مربوط به استعدادهاي معنوي زن است. برخي معتقد بودند كه زن نميتواند به مقامهاي معنوي برسد يا نميتواند به مقام قرب الهي، آن طور كه مردان ميرسند، برسد. قرآن در موارد متعدّد تصريح كرده است كه پاداش اخروي و قرب الهي مربوط به جنسيّت نيست و به ايمان و عمل مربوط است.قرآن دركنار هر مرد بزرگ و قِدّيس از يك زن بزرگ و قِدّيسه ياد ميكند. از همسران آدم و ابراهيم، و از مادران موسي و عيسي(ع) تجليل شاياني كرده است. اگر همسران نوح و لوط را زناني ناشايسته براي همسرانشان ذكر ميكند، از زن فرعون نيز به عنوان زني بزرگ ياد ميكند. گويي قرآن خواسته است در داستانهاي خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را به مردان منحصر نكند. قرآن دربارة مريم ميگويد: او به چنان مرتبهاي رسيده بود كه در محراب عبادت، فرشتگان همواره با او سخن ميگفتند و از غيب براي او روزي ميرسيد. از لحاظ معنوي چنان اوج گرفته بود كه پيغمبر زمانش، زكريّا(ع) را در حيرت فرو بـرده او را پشت سرگذاشته بود. در تاريخ اسلام زنان قِدّيسه و عالي مقام فراوانند. كمتر مردي است كه به پاية خديجه برسد و هيچ مردي، جز پيامبر(ص) و علي(ع)، به پاية حضرت زهرا(س) نميرسد. او بر فرزندان خود كه امامند و نيز بر پيامبران، غير از پيامبر اكرم(ص)، برتري دارد.
د ـ يكي ديگر از نظريههاي تحقيرآميز نسبت به زن اين است كه ميگويند زن مقدمة وجود مرد است و براي مرد آفريده شده است و به اصطلاح طفيلي وجود مرد است.
قرآن كريم هرگز نميگويد زن براي مرد آفريده شده است ؛ ميگويد هر يك از زن و مرد براي يكديگر آفريده شدهاند:

هُنَّ لِباسُ لَكُمْزنان زينت و پوشش شما هستند.
وَ اَنْتُمْ لِباسُ لَهُنَّو شما زينت و پوشش آنها.
ه ـ از ديگر نظريههاي تحقيرآميز نسبت به زن اين بوده است كه زن يك شرّ نسبت به مرد است و او را ماية بدبختي و گرفتاري مرد ميدانستهاند. قرآن در بيانات خود، زن را ماية تسكين و آرامش دل مرد معرّفي كرده و تذكر ميدهد كه زن براي مرد خير است.
به اين ترتيب، ديده ميشود كه اسلام با همة نظريههاي تحقيرآميز و خرافههايي كه دربارة زن وجود داشته است، سخت نبرد كرد و مقام انساني زن را از همة اين كوته فكريها و جهالتها مبرّا ساخت.

2 - تفاوتهاي زن و مرد
گفتيم زن و مرد از لحاظ مقام انساني وضع مساوي دارند و هيچ يك بر ديگري برتري ندارد. امّا از لحاظ ويژگيهاي فرعي چطور؟ آيا آن دو از لحاظ خصوصيات جسمي و رواني در وضع كاملاً مشابهي قرار دارند؟
آنچه تحقيقات روانشناسي و بررسيهاي علمي نشان ميدهد و در مواردي نيز كاملاً واضح و بديهي است، زن و مرد به دليل اين كه يكي زن است و ديگري مرد، در برخي زمينهها مشابه يكديگر نيستند. تفاوتهاي موجود بين آنها به معناي نقص يكي و كمال ديگري نيست، بلكه به معناي «تناسب» است ؛ يعني، قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها تناسب بيشتري ميان زن و مرد ـ كه براي زندگي مشترك آفريده شدهاند ـ به وجود آوَرَد.
علاوه بر تفاوتهاي جسمي، تفاوتهاي آشكاري از لحاظ رواني، بين زن و مرد وجود دارد؛ تا آن جا كه روانشناسان معتقدند دنياي مرد با دنياي زن بكلّي متفاوت است. اگر آن دو نميتوانند در برخي موارد مانند هم فكر يا عمل كنند به اين دليل است كه دنياي آنها با هم فرق ميكند و جهان براي آنها يك جور نيست.
شاهكار خلقت
وجود تفاوتها در زن و مرد از عجيبترين شاهكارهاي خلقت و نشانهاي از نظام حكيمانه جهان است و نشان ميدهد كه جريان آفرينش تصادفي نيست ودليل روشني است براينكه جهان خلقت يك مجموعة هدفدار است.
دستگاه عظيم خلقت براي اين كه به هدف خود برسد و هر نوعي از انواع موجودات را حفظ كند، دستگاه توليد نسل را به وجود آورده است و مدام هم جنس نر و هم جنس ماده به وجود ميآورد و آن جا كه بقا و دوام نسل به همكاري و تعاون دو جنس احتياج دارد، بخصوص درمورد انسان، وحدت و اتحاد آن دو را پيريزي كرده و كاري كرده است كه خودخواهي و سودجويي به خدمت و تعاون و گذشت و فداكاري تبديل گردد و براي اين كه طرح كاملاً عملي شود و پيوند آنها مستحكم گردد تفاوتهاي شگرف جسمي و روحي درميان آنها قرار داده است و همين تفاوتهاست كه آنها را بيشتر به يكديگر جذب و خواهان همزيستي ميكند. اگر زن داراي جسم و جان و خُلق و خوي مردانه بود ممكن نبود كه بتواند مرد را به خدمت خود وادارد؛ و اگر مرد همان صفات جسمي و رواني زن را ميداشت محال بود زن او را قهرمان زندگي خود حساب كند.

پيوندي بالاتر از خواهــش نـفس
قانون خلقت، زن و مرد را خواهان و علاقهمند به يكديگر قرار داده است، امّا نه از نوع علاقهاي كه به اشياء دارند. علاقهاي كه انسان به اشياء دارد از خودخواهي او ناشي ميشود؛ يعني، انسان اشيا را براي خود و آسايش خود ميخواهد و به ديدة ابزار در آنها مينگرد، امّا علاقة همسري به اين شكل است كه هر يك از آنها سعادت و آسايش ديگري را ميخواهد و از فداكاري دربارة ديگري لذّت ميبرد. بعضي گمان ميكنند كه فقط خواهــش نـفس است كه زن و مرد را به يكديگر پيوند ميدهد، درصورتي كه پيوندي بالاتر از خواهــش نـفس پاية وحدت زن و شوهر را تشكيل ميدهد و اين همان چيزي است كه قرآن كريم از آن به «مودّت و رحمت» ياد كرده است :
وَ مِنْ ءاياتِهِو از نشانههاي اوست
أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً كه برايتان از جنس خودتان همسراني آفريد
لِتَسْكُنُوا اِلَيْهَا تا به ايشان آرامش يابيد
وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً و ميان شما دوستي و مهرباني نهاد.
اِنَّ في ذلكَ لَاياتٍ دراين، عبرتهايي است
لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون َبراي مردمي كه تفكر ميكنند.
3 - مباني حقوق خانواده
يگانه مرجع صلاحيتدار براي شناخت حقوق واقعي انسانها كتاب آفرينش است. بامراجعه به صفحات و سطور اين كتاب بزرگ، ميتوان حقوق مشترك انسانها و وضع حقوقي زن و مرد را دربرابر يكديگر شناخت.
هر استعداد طبيعي مبناي يك «حق طبيعي» است و يك «سند طبيعي» براي آن به شمار ميرود. براي مثال، فرزند انسان حق علمآموزي دارد؛ حال آن كه فرزند حيوان حقي ندارد، زيرا اوّلي داراي استعداد علم آموزي است، امّا دوّمي چنين استعدادي ندارد. همچنين است حق فكر كردن، رأي دادن، ارادة آزاد داشتن و...
دستگاه خلقت، هرنوعي از موجودات را استعدادهاي مخصوصي داده و او را در مدار مخصوص به خود قرار داده است و سعادت او را نيز دراين قرار داده است كه در مدار طبيعي خود حركت كند. دستگاه آفرينش اين سندها را به صورت تصادفي و از روي بيخبري به دست مخلوقات نداده است بلكه دراين كار خود هدف داشته است.
ريشه و اساس حقوق خانوادگي را بايد در استعدادهاي طبيعي زن و مرد جستجو كرد. با مطالعه دراين استعدادها ميتوانيم دريابيم كه آيا زن و مرد داراي حقوق و تكاليف مشابهي هستند ياخير؟
نظرية «تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگي» كه برخي به غلط نام «تساوي حقوق» به آن دادهاند، براين فرض استوار است كه زن و مرد با استعدادها و نيازهاي مشابه و با سندهاي حقوقي مشابهي كه از طبيعت در دست دارند، در زندگي خانوادگي شركت ميكنند و بنابراين، حقوق خانوادگي بايد براساس يكساني و همانندي و تشابه تنظيم شود.
نظرية ديگر اين است كه شوهر بودن وظايف و حقوق خاصّي را ايجاب ميكند و زن بودن وظايف و حقوق ديگري را ميطلبد؛ همچنين است پدر يا مادربودن و فرزند بودن ؛ و در هر حال، اجتماع خانوادگي با ساير مشاركتها و همكاريهاي اجتماعي متفاوت است. نظرية «عدم تشابه حقوق خانوادگي زن و مرد» (درعين تساوي حقوق آن دو) مبتني بر نظرية اخير و مورد تأييد اسلام است و دليل آن، وجود تفاوتهاي جسمي و رواني در دو جنس زن و مرد است كه سبب پيدايش نيازهاي متفاوت در آنهاست و حقوق طبيعي مخصوص به هريك را ايجاب ميكند.
باتوجه به مباحث يادشده اكنون ميتوان راز تفاوتهايي را كه در مقررات اسلامي بخصوص در حقوق خانوادگي ميان زن و مرد است، دريافت.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا