تاریخ و فلسفه ی سرانجام , فرهنگ یارسان, معرفی کتاب

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 419
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
1928-1587-1585-1575-1606-1580-1575-1605-jpg
1929-1587-1585-1575-1606-1580-1575-1605-2-jpg



کاری ازمرکز تحقیق ونشر مکریانی


نام کتاب: تاریخ و فلسفه ی سرانجام , فرهنگ یارسان
(شرحی بر اعتقادات و نحله های فکری کردستان)

پژوهش و نوشته: طیب طاهری
ترجمه متن کتاب به کردی : بهزاد خوشحالی
ترجمه متن فرهنگ سرانجام به کردی : هاوا بهمنی
نمونه خوان: هاوار بهمنی, سوران سلیمی, هاوار احمد

حروفچین: سوما تیموری , نشیمن مرادی
عکس: طیب طاهری
شماره اثر: 424
طرح روی جلد: حمیدرضا آزموده
چاپخانه: روژهه لات (هه و لیر)
شمارگان 1200
چاپ: دوم
شماره مجوز: 943 سال 2009
(وزارت فرهنگ حکومت اقلیم کردستان)
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    مقدمه:

    قبل از پرداختن به مقولۀ یارسان که موضوع مورد بحث است، بد نیست که در این مجال نگاهی به جنبشها و نحله های فکریِ پیش آمده ی در طول تاریخ که مرتبط با بحث است داشته باشیم، که کنش زمان و دستاوردهای آن چه عکس العملی در مقابل با آنها داشته است. این جریانها به چند دسته تقسیم می گردند:
    یکی نهضتها وجریانهای خاصی که به دلایلی همچون نوظهور بودن واقدام سریع درجهت اصلاحات ، پراکندگیِ آن و در فردیت قرار داشتن، حکومت وقت به پشتوانه ی فقها و معاندانِ «نان به نرخ روز خور» با عناوینی چون الحاد و زنادقه بدون هیچ توجیهی به علت تحجرو بدون واهمه از مردم آن را از میان برداشته و درجهت حذف به صورت علنی با به آتش کشیدن و یا به دار آویختن... اقدام می نموده است. دادن نسبتهای غلط از جانب تاریخ نویس که با اینان همراه بوده و رأی صادر کردن در آن موقعیت زمانی بر اساس ذهنیت خود که در اعصار مختلف نیز به شکلهایی دیگر تداوم داشته از جمله تحریفات تاریخ می باشد که البته نزد صاحبان خرد مردود است. نمونه ی این جنبشها از جانب افراد در تاریخ بی شمار است، همچون منصورحلاج که وحدت وجود گفت، جوردانوبرونو که برعلیه خرافه پرستی کلیسا ونظریه ی مرکزیت زمین قیام کرد...

    دیگر نهضتهای فکری وجنبشهایی که به خاطر پتانسیل بالای انقلابی گری و هیجان بیش از حد و با حمایتهای مردمی- البته نه به شکل همه گیر- به تحرکات نظامی مبدل گشته که نتیجه ی آن جنگ وخونریزی ، فرار و پناهندگیِ در کوهها بوده است. این تحرکات به علت مبارزه با فئودالیت، برداشتن اختلافات طبقاتی، اصلاحات درطرز تفکر واعتقادات ، مبارزه بر علیه خرافه پرستی، وجود ذهنیاتی خلاف مذهب حاکم... به اقدامات نظامی و پیگرد از جانب حکومت وقت قرار می گرفته و تا از میان برداشتن آنها از هیچ کوششی فروگذار نبودند. پس تاریخ نویس ونویسنده ی وقت برای وارد آوردن بهتان وموارد غیرواقعی مختار وآزاد بوده و هرآنچه را که بر طبع حکومت و موقعیت زمانی سازگار آمده علیه اینان مسطور گردانیده است. همچون قیام خرمدینان ، علویان آناطولی و یا حروفیه ...

    دیگر جنبشهای فلسفی و اعتقادی خاصی که به خاطر قدمت وکهن بودن بینش، دست یابی به اسرار و رموز مربوط به متافیزیک و ماوراء طبیعی و عدم درک آن مسائل توسط توده ی مردم که باعث کتمان و در پرده سخن گفتن و یا دم نزدن ازآنچه که نزد اینان می بوده گردیده، وهمچنین به خاطر سوبژکتیو (باطنی) بودن نهضت در جنبش اعتقادیِ ارائه دهنده، مذهب حاکم از نوشته های غیر واقعیِ انعکاس پیدا کرده ی از جانب نویسندگان وتاریخ نویس جانبداری کرده و آن را مورد حمایت قرار می داده است. هرچند که در ظاهر بنا به دلایلی همچون داشتن مبارزه ای مسالمت آمیز برای اصلاحات ، عدم تحرکات نظامی و دوری از خشونت ، داشتن قدرت برای تسلط وتأثیرگذاری ، دوری از مرکزیت حکومت ... از ناحیۀ نهضت یارای مقابله با آن را نداشته است. اما در هرحال باز از گزند فتنه انگیزان دور نبوده و در هر دوره ی زمانی بسته به چگونگی عملکرد مذهب حاکم بر علیه اینان قلم فرسایی شده است.

    در واقع اغلب گفته های تاریخ را می توان خواست و اراده ی معطوف به قدرت دانست، نه حقیقتِ آنچه که بوده است. وتاریخ نگار به خاطر دلایلی همچون وابستگی قومی- فکری – اعتقادی و همچنین تبعیت از حکومت مرکزی و تأثیرپذیری ازآن، نتوانسته در ثبت آنچه رخ داده صداقت نوشته را در قلم اعمال بدارد، که نتیجه ی آن تأثیر این ذهنیات بر افکار عمومی بوده و عوام بدون تحقیق، بر چهارچوب کلی این ذهنیات حکایتها ساخته اند.

    یکی از این نهضت های فکری که تداوم آن بر می گردد به زمان مهرپرستی، بینش یارسانی است که در جوامع مختلف با نامهای متفاوتی شناخته شده است. از اکراد مناطق هورامان که خاستگاه اولیه ی ایشان نیز همان منطقه با گستردگی سابقی که لرستان و کرمانشاه و سنندج نیز جزء آن بوده است می باشند. این قوم به نامهای کاکهیی ، اهل حق ، طایفه نیز خطاب می گردند. اما شاملو ،صارلی، اهل سّر،اهل حقیقت ، گوران ، چراغ سندرون، علوی... و یا حتی مغرضانه خطاب کردن این قوم همچون شیطان پرست و خورشیدپرست .. نیز از نامهای دیگری می باشد که بر این قوم به اشتباه اطلاق گردیده است. وهم اکنون در نواحی کرمانشاه ، همدان ، زنجان ، تهران ، شمال ایران، کرکوک ،موصل، خانقین ، تبریز، مراغه، ماکو، گنجه و باکو در آذربایجان ، هندوستان، پاکستان ، افغانستان و به صورت مهاجرتهای اخیری که شکل گرفته در اروپا و آمریکا پراکنده وساکن می باشند. زبان ایشان کردی با گویش هورامی است که در زمان شکل گیری نهضت ازگویشهای رایج وغالب کردستان بوده است و سلطان اسحاق برزنجهای به عنوان تدوینگر اعتقادات یارسانی با یارانش گفتارهای خود را با این گویش عنوان کرده اند. تمام این گفتارها که دستورات دینی و اعتقادی یارسان است از قدیم الأیام سـ*ـینه به سـ*ـینه تا حدود سیصدتا چهارصد سال پیش انتقال پیدا کرده وتا به امروز هیچگاه جامع به شکل کتابی شاخص تدوین وگردآوری نشده است. چراکه به علت کثرت و گستردگی این کلامها و همچنین رازورانه بودن آن با مفاهیمی عمیق و اشراقی که علوم غریبه را با زبان گفتاری نماد انعکاس داده، و عدم آگاهی از آن و مسائل دیگر همچون انحصارطلبی سادات یارسانی و وجود بینشهایی همچون محافظه کاری وسّرپوشی وتأثیر وتسلط برای عدم پیگیری باعث گردیده تا هیچ وقت کسی توان گردآوری آن را در یک مجموعه نداشته باشد، و بزرگان یارسانی که اسامی ایشان در منابع ذکر گردیده بیشتر به تحصیل وتصحیح وپرداختن به این کلامها در حوزه ی درون گروهی عنایت داشته اند. به همین خاطر از داشتن کتاب دینی خود که «سرانجام» نام دارد به شکلی مدون محروم بوده اند. ذکر این مطلب هم ضروری می نماید که در عصر دوم پردیور و با ظهور ذاتی قوشچی اوغلی ، شاه ویسقلی ، محمدبیگ و خان آتش در نواحی ترکستان کلامهایی در بیان تفسیر سرانجام به زبان ترکی گفته می شود که گستردگی قابل ملاحظه ای به متون یارسانی می بخشد تا این جامعه گنجینه ای بزرگ از کلامهای ترکی را دارا گردد، این مهم نیز به دلیل استفاده و قابل فهم کردن سرانجام برای یاران ترک می بوده که کمتر آگاهی از زبان و گویش سرانجام داشته اند.

    شکل گیری و تاریخچه ی وجودی اولیه ی این نهضت را از دو زاویه ی دید می بایست مورد بررسی قرار داد: اول از منظر تاریخی و همچنین تشابهات فرهنگی با سایر ادیان. دیگر از منظر جهان بینی و ایده ئولوژی حاکم بر متون کهنی که جزء اسناد مکتوب این قوم می باشد.

    یارسانی قدمت خود را از ازّل می داند و معتقد است که خداوند پس از تجلّی و شکافته شدن درّ (بیگ بنگ) و سپس خلقت با یاران (فرشتگان) خود به جهت ایجاد عشق و یاری یاوری هم پیمان (بیابس) می شود وتمام علم کائنات را بر آنان مکشوف می گرداند. اما این حقایق پس از خلق انسان(بنا به مشیت) در پرده ی اسرار نهان می گردد تا در هر دوره ای از تاریخ برای انسانها به صورت نسبی توسط راسلین واولیاء آشکار می گشته، به این صورت که انسان در روند کلی زندگی ودر طول زمان متکاملتر می شده ودر هر موقعیت زمانی از حقایقِ نهفته در کائنات پرده بر می داشته است. این مهم تا به زمان پردیور یعنی ظهور سلطان اسحاق که جلوه ی اعظم واکمل حقیقت است ادامه پیدا می کند، یعنی قرن هفتم که اوج شکوفایی عرفان نزد انسان است، و پذیرای شناخت حقایقِ قبل و بعد از خلقت.

    انسانخدائی پس از خلقت شکل می گیرد و به امر خداوند بنا بر این گذاشته می شود که از نور در این جسم قرار بگیرد، پس نزدیکان به نوبه در این جسم نمود پیدا کردند، و به شکل «شاه میهمانی» نیز برای خود خداوند شکل گرفت. این مهم تا زمان اسلام مکرر در ادوار مختلف تکرار می شده که با جنبش اعراب به سمت انسانیت و گذر از آن موقعیت موجب گردید تا «ظهور» به جهت پیش بردن این حرکت به وقوع بپیوندد، که بعد از آن نیز این ظهور تجدید گردید و واقعۀ تمام و کمال انسانگرائی و در نهایت آن انسانخدائی را در قالب تازه کردن عهدوپیمانِ روز ازل در پردیور رقم زد.

    این موضوع با نگاهی دیگر نیز از جانب ایشان عنوان می گردد، یعنی اینکه بینش یارسانی با بهره گیری ویا برچیدن تمام حقایقی که در ادیان ماقبل خود ظهور و بروز کرده خود را به حد اعلای بینش رسانیده است، و برای تشابهه با تمام این ادیان نیز شاهد و مثال اعتقادی – کلامی دارد. از ریگ ودا که زردشت ازآن بهره دارد گرفته تامهرپرستی که بنیان اولیهی فرهنگ اعتقادی یارسانی وسایر ادیان همچون مسیحیت می باشد. که می توان به مشابهت در قربانی کردن گاو به عنوان توتم نزد هر دو بینش (یارسانی- مهرپرستی) اشاره کرد. همچنین وجود خورشید وتکریم آن که در میترائیسم نماد مهر است و یارسانی آن را منبع حیات وجاودانگی و آئینه ی قدرت مطلق ویا به تعبیر کلام سرانجام جایگاه حضرت حق معرفی می کند، وسایر موارد تشابهه همچون دعای برادری ، مراحل هفتگانه وسّرپوشی درآن... و یا زردشتی گری با یارسانی که توگویی خمیرمایه ی هردو یکی می باشد،که برای آن نیز می توان به تشابهات فراوانی در این دو بینش اشاره کرد، همچون وجود اساطیر و شخصیتهای اسطوره ای،آداب و رسوم و گاهشماری متشابه... که در هردو ازآنها به تکریم یاد گردیده است. همچنین اسلام که در رأس آن حضرت محمد(ص) و پشتیبان وی حضرت علی(ع) قرار دارد.

    یارسانی با در نظر داشتن فرّه واعتقادات پیشین خود به این بینش تمایل نشان می دهد واسلام ناب را در اعتقادات خود می پذیرد و به آن اهتمام می دهد، چراکه به قول ایشان اکمل ترینِ ظهور ذاتی در طول تاریخ بشریتِ تا آن زمان اسلام است وحضرت محمد(ص) را به عنوان فرشته ای برجسته در دستگاه بینش یارسانی یعنی سیدمحمد گوره سوار سرحلقه ی هفتوانه معرفی می کنند که علاوه بر آن ذات میهمانی پیربنیامین دومین شخصِ در بینش یارسانی پس از سلطان اسحاق را نیز پذیراست. در واقع در این بینش حضرت محمد از جایگاه رفیعی برخوردار می باشد که حضرت علی پیرو و مطیع اوامر ایشان جهت پیش بردن حقیقت اسلام ، تداعی کننده ی مریدی سلطان اسحاق به پیربنیامین در بینش یاری می باشد. علاوه برآن وجود ذهنیات مختلف از زوایای گوناگون، همچنین شخصیتهای اصلی در اسلام که تماماً جزء افراد شاخص یارسانی می باشد این امر را القاء می کند که یارسانی را از شیعیان تندرو معرفی کنند وهمین امر نیز سبب گردیده تا اغلب محققین را برآن دارد که به اشتباه اینان را علویان و یا غلات نامگذاری کنند، در حالی که الزاماً به این نامها خطاب نمی گردند.

    قائل بودن به توحید،عدل،نبوت،امامت،معاد و پرداختن به هرکدام از این اصول با فلسفه ی کاملاً اشراقی و وحدت وجودی باعث گردیده که این بینش را گنوستیکی کند، که رازورانه بودن آن به خاطر اهتمام دادنِ به معرفت در معمای هستی است که ایجاد پیچیدگی می کند و پیامدی جز حیرت ندارد. اما یارسانی به خاطر دسترسی به منبع اصلی حقیقت، این معما را در نهایت برای خود حل می کند، ودر سایه ی آن به تفکری عمیق مبتنی بر جذبه ای لـ*ـذت بخش فرو می رود که وی را از تمام قیل وقالهای دنیوی فارغ می دارد، از این جهت رد ونشان مکاتب عرفانی و عرفان رهبانیت و کبالا... را می توان در بینش یارسانی جست. یارسانی دارای یک بینش انسانمدار است که به فلسفه ی عملی (پراگماتیسم) معتقد می باشد و در سایه ی توحید و اعتقاد به معاد و رستاخیز و انتظار برای منجی، آزادی و انسانخدایی را تا شدن وبودن در رأس ذهنیات اخلاق گرایانه ی خود که اساس این افکار است قرار می دهد، تا شکوفایی ومتعالی شدن را تا حد معنی درخود احساس کند. همین امر نیز باعث گردیده تا همیشه از ریاکار ومنافع طلب وکسانی که خواست و اراده ی معطوف به قدرت دارند به بدی یاد کند، و از مؤمن نماهائی که عبادت را به سبب به کارگیری عادت و یا منافع دستمایه قرار می دهند با توصیف خار نام ببرد.

    بینش یارسانی را می توان براساس مستندات تاریخی با کلامهای بهلول دانا از قرن دوم هجری معرفی کرد. که پس از ایشان شخصیتهای دیگری همچون شاه خوشین لرستانی - که نهضتی در طریقت وبراساس افکار وبینش یارسانی که بشارت ظهور سلطان اسحاق را در قرن هفتم می دهد بنیان می گذارد- در قرن چهارم، باباسرهنگ دودانی،باباجلیل وباباناوس تا اوایل قرن هفتم که می آیند بینش یارسانی را در منطقه ی هورامان بسط وگسترش می دهند. اما با ظهور سلطان اسحاق در روز جمعه 1/1/622 خورشیدی مصادف با تاریخ 20/9/640 قمری و22/3/1243 میلادی این بینش در قالبی مدون وجامع با تدوین دستورات و قواعد آن ودسته بندی قبایل وگروههای وابسته به این بینش جلوه می کند تا آن به عنوان مبدأ یارسانی در پردیور معرفی گردد. دوره ی عصر پردیور نزدیک به سیصد سال به طول می انجامد، و همین امر نیز سبب گردیده تا اغلب زندگی سلطان اسحاق را سیصد سال بدانند. البته این موضوع نه به این معنا باشد، بلکه دوره ی پردیوری به عصر اول پردیور با ظهور ذاتی سلطان اسحاق برزنجه ای که تا اوایل قرن نهم ادامه پیدا می کند، سپس زمام امور به دست جانشینان سلطان اسحاق یعنی شاه ابراهیم در بغداد ونواحی عراق وبابایادگار در دالاهو وهورامان تا اواسط نیمه ی دوم قرن نهم می افتد، وعصر دوم پردیور با ظهور جلوه ی ثانی سلطان اسحاق به نام شاه ویسقلی از اواسط نیمه ی دوم قرن نهم تا اواسط نیمه ی اول قرن دهم هجری تقسیم می گردد. تمام کلامهای این سه مقطع زمانی که به عصرپردیور نامگذاری گردیده است «سرانجام» می باشد. ناگفته نماند که تفاوتهایی نیز مابین این سه عصر ذاتی وجود دارد که یکی از این تفاوتها گستردگی جامعه وحوزه ی زیست جغرافیای انسانی درعصر دوم پردیور با جذب چسبیده ها و طرایقی همچون حروفیه،مشعشعیه ،نوربخشیه ، صفویه ، حیدریه... همکاری وهمیاری با علویان آناطولی ،ربط ومشابهت با سایر همچون بکتاشیه ،نصیریه ، دروزی گری... می باشد که باعث گستردگی این بینش گردیده است. این گستردگی مرهون فعالیتهای شاه ویسقلی در هورامان وترکستان، محمدبیگ در لرستان،هورامان وترکستان ، خان آتش نیز به همین شکل ، شاه هیاس در مناطق شمالی کردستان و باباحیدر در جنوب کردستان و نواحی کلهرنشین می باشد که جملگی ایشان از اعقاب میراحمد می بوده، چراکه جذب چسبیده ها رسالتی بوده برعهده ی حضرت میر ولاغیر.

    برگردیم به بحث دوره ی اول عصر پردیور که مبدأ بینش یارسانی می باشد و دستورات وقواعد انعکاس داده شده ی در این موقعیت زمانی نص صریح احکام و دستورات دینی اینان است و تحت هیچ شرایطی تغییرناپذیر می باشد. این دستورات وقواعد دینی در قالب نظم و به صورت گفتمانهای مونولوگی عنوان گردیده که به «کلام» موسوم است، و همانطور که گفته شد بعضی از این کلامها به خاطر منحصر به فرد بودن وبر اثر بی احتیاطی و انحصاری کردن آن به علت عواملی شاید طبیعی از بین رفته و مع الأسف فقط نشان و رد آن دوره یا کلام در اذهان به یادگارمانده است. غنای فلسفی انعکاس داده شده در این کلامها که به اوج پیچیدگی در عرفان واشراق رسیده هیچگاه در مقام تفسیر وتأویل قرار نگرفته وهمچنان بکر وبه دور از بحث که بازگو کننده ی افکار واعتقادات خود می باشد باقی مانده است که آن هم به دلیل عدم آگاهی از چگونگی فلسفه ی حاکم بر بینش یارسانی، وعدم سوادکافی و وافی برای ارائه ی مطالب که زبان خاص خود را می طلبیده باعث گردیده تا اغلب محققین و مستشرقین دورنمایی از برداشتهای شخصی خود را که گاه تا صددرصد اشتباه و یا حتی مغرضانه به شکل توهین را در کتب انعکاس دهند.

    در واقع از تمام کسانی که در مورد یارسانی قلم فرسایی کرده اند واسامی ایشان در متن کتاب آمده ومتون وکتابهایی بیشتر از چهارصد عنوان چاپ نموده اند کمتر نام یک یارسانی به چشم می خورد که در خصوص افکار واعتقادات خود نگارشی صریح وصحیح انجام داده باشد. و این دلیلی شده تا «معشوق چون نقاب ز رخ پرده درنکشد هرکس حکایتی به تصورخود» کند، و افرادی پیدا شوند که برای خرسندی معاندان ویا گرفتن نمره ای جهت پایان نامه ... برگه هایی چند از کاغذ سفید را سیاه کنند. بعضی دیگر نیز به خاطر رازورانه بودن بینش ویا اینکه چون اسامی افراد طراز اول دستگاه پردیوری با نامهای مستعار (پردیوری) آمده است با ارائه ی تحقیقاتی که شاید اینگونه باشد آسمان ریسمان کرده وگاه آنقدر فاصله ایجاد کرده اند که تو گویی از تنها چیزی صحبت به میان نیامده تاریخ یارسانی وشخصیتهای مورد بحث است، و متأسفانه این محققین بدون اینکه کمترین مطالعه و اطلاعی در کلامهای یارسانی داشته باشند فقط به تحقیقات سایرین - که آنها نیز بر اساس ذهنیات وبدون مطالعه دراین کلامها ودرک صحیح از رمز وراز نهفته درآن به ارائه ی مطالبی که ارزش محتوایی آنچنانی از دیدگاه یارسانی ندارد – استناد واکتفا کرده و مطالب عنوان شده ی خود را بیشتر به هذیان شبیه نموده تا تحقیق.

    حال کلامهای سرانجام که در دفتر اول آمده و قبلاً به صورت ناقص و پراکنده و گاه اشتباه در میان مردم موجود بود، و همچنین تفاسیر به رأی و پراکنده گوییهایی که غیر واقعی جلوه می کرد، و آن نیز در اختیار همگان قرار دارد، شالوده ی ذهنیتی شد که چرا نباید این کلامها به شکل صحیح و واقعی تر آن در اختیار یارسانیان وسایر محققین قرار بگیرد. مادامی که این دوره های کلامی با تاریخ وفلسفه ی آن در اختیار همگان می باشد، پس بهتر است که اکمل وصریح باشد تا شاهد پراکنده گویی ، حکایتهای بی پایه واساس... نباشیم. البته هستند کسانی که یا به خاطر تأویل ناصحیح از سّرپوشی ویا خواست و اراده ی معطوف به قدرت وهمچنین سودجویی وحفظ موقعیت... مخالف بر انتشار این کلامها حتی در میان یارسانیان می باشند، اما باید خاطرنشان ساخت که دوران گذار این اجازه را دیگر از اینان سلب کرده است و رشدو بلوغ فکری، شفاف سازی را در مقابل حواله به ناکجاآباد ارجح می داند. این مهم سبب گردید تا نیمی از عمر خود را برای گردآوری ، تصحیح وتدوین وتأویل کلامهای یارسانی هزینه کنم که در روند چاپ این مجموعه چه مرارتها که سر راه نبود تا زحمت چندین ساله ی گردآوری ، تدوین وتأویل را تشدید کند.

    اما در خصوص متن کتاب و منابع مورد مأخذ می بایست این نکته را خاطرنشان سازم جز مواردی، تمام کتب به چاپ رسیده در مورد اهل حق توسط غیر یارسانیان بوده است که در آنها اشکالات عدیده ای می باشد و مورد استناد واقع نمی گردند. تنها از محققین خارجی ولادیمیر مینورسکی واز محققین داخلی محمدعلی سلطانی را می توان نام برد که به نسبت زحمات بیشتری را در خصوص بینش یارسانی کشیده اند تا بتوانند در حد امکان چهره ی واقعی این بینش را باز نمایانند. که اینجانب در تحقیقات تا حد امکان سعی در عدم استفاده از منابع جدیدالأنتشار کرده وبیشتر اسناد مورد اطمینان را بنا به گفته ی سرانجام وآنچه که در این دفتر آمده مورد استفاده قرار داده ام و از حاشیه پردازی دوری نموده وبیشتر سعی در اشاره ی به موارد داشته ام. اما در خصوص نسخ خطی مورد مقابله که ذکر آن در منابع آمده باید خاطر نشان سازم نسخ نوشته شده توسط یارسانیان عراق به علت حفظ زبان مادری خود کمتر دارای اشکال می باشد وتحریفات لغوی آن حداقل است، در حالی که نسخ نوشته شده توسط یارسانیان ایرانی به خاطر دوری از زبان مادری خود تحریفات لغوی در آنها بسیار می باشد، هرچند که یارسانیان ایرانی از لحاظ منابع کلامی غنی تر می باشند.

    در پایان خاطرنشان سازم که هدف از نوشتن این چند صفحه که اصطلاحاً کتابی را شامل شده است تشریح کلی اعتقادات یارسانی نبوده و نیست، بلکه سعی در بازنمایاندن صحیح آنچه که در نزد توده ی مردم است می باشد، تا که این شفاف سازی مانع از پراکنده گویی گردد. همچنین در بحث یارسانِ پس از پردیور به شکلی خلاصه به موارد وتاریخ آن پرداخته شده است که امید است در آینده این بحث به شکلی کاملتر از آنچه که در نزد صاحبان علم وخرد هست در اختیار پژوهشگران قرار بگیرد.


    به امید آنکه یارسانیان در سایه ی دستورات و بینش «سرانجام» جامعه ای سالم و عاری از تفرقه داشته باشند ویازده خاندان – که از مبدأ دین یاری یعنی سلطان اسحاق واز هفت خاندان آن سردم می باشند- به دور از مسائل انحرافی در جهت اعتلای فرهنگ و اعتقادات خود بکوشند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا