- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
**************
یاوهسرایان و دروغپرستان مزدور ، اینطور وانمود میکنند که ایرانیان با آغـ*ـوش باز ، اسلام را پذیرفتند اما در این
جستار نشان خواهیم داد که این گفته ، دروغی بیشرمانه از جنس دیگر دروغهای بیشرمانهی هزار و چهار صد ساله است!...
تازیان در یورش به ایران ، مرتکب چنان جنایتهای هولناکی شدند که در طول تاریخ ، نظیر آن کمتر دیده شده است.
******************
«ابوبکر» نخستین خلیفهی تاریخ اسلام و پدر زنِ پیامبر اسلام بود.
در زمان وی :
{ دو مرد به نام «مثنی بن حارثه شیبانی» و «سُوَید بن قطبه عجلی» که از قبیلهی بکر بن وائل بودند
خروج کردند و با لشکری که گرد آورده بودند به مرزهای ایران هجوم آوردند و بر دهقانان تاخت و تاز و غارت
میکردند و آنچه میتوانستند میگرفتند و چون آنان را تعقیب میکردند به صحرا میگریختند و کسی به
تعقیب ایشان نمیپرداخت. مثنی از ناحیهی حیره غارت میکرد و حمله میبرد ، و سوید از
جانب «اُّبُله» و این به روزگار خلافت ابوبکر بود. مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی
کار ایرانیان ، او را آگاه ساخت و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد. } [1]
این وضعیتِ به قول مثنی : پریشان ، نتیجهی پدرکشی شیرویه فرزند خسروپرویز بود که کاملاً
به خدمت دشمنان دولت ساسانی درآمده بود.
در زمان «عمر بن خطاب» هنگامی که مثنی به عمر گفت لشکری را در اختیار او بگذارد تا با ایرانیان
پیکار کند ، عمر برخاست و خطبه خواند و گفت :
{ <ای مردم ، شما در حجاز ، به جایی که جای آرام و راحت نیست اقامت گزیدهاید ، با اینکه خداوند بر زبان
پیامبرش ، گنجهای کسرا و قیصر را به شما وعده داده است. پس به سرزمین فارس (ایران) روانه شوید.>
مردم سکوت کردند چرا که دربارهی فارس (ایران) چیزهایی شنیده بودند.
آنگاه «ابو عبید بن مسعود بن عمرو ثقفی» برخاست و گفت :
<من نخستین کسم که میپذیرم.>
سپس مردمان دیگر نیز پذیرفتند و عمر او را سرکردهی ایشان کرد و به عراق رفتند به همراهی
مثنی بن حارثه. } [2]
یاوهسرایان و دروغپرستان مزدور ، اینطور وانمود میکنند که ایرانیان با آغـ*ـوش باز ، اسلام را پذیرفتند اما در این
جستار نشان خواهیم داد که این گفته ، دروغی بیشرمانه از جنس دیگر دروغهای بیشرمانهی هزار و چهار صد ساله است!...
تازیان در یورش به ایران ، مرتکب چنان جنایتهای هولناکی شدند که در طول تاریخ ، نظیر آن کمتر دیده شده است.
******************
«ابوبکر» نخستین خلیفهی تاریخ اسلام و پدر زنِ پیامبر اسلام بود.
در زمان وی :
{ دو مرد به نام «مثنی بن حارثه شیبانی» و «سُوَید بن قطبه عجلی» که از قبیلهی بکر بن وائل بودند
خروج کردند و با لشکری که گرد آورده بودند به مرزهای ایران هجوم آوردند و بر دهقانان تاخت و تاز و غارت
میکردند و آنچه میتوانستند میگرفتند و چون آنان را تعقیب میکردند به صحرا میگریختند و کسی به
تعقیب ایشان نمیپرداخت. مثنی از ناحیهی حیره غارت میکرد و حمله میبرد ، و سوید از
جانب «اُّبُله» و این به روزگار خلافت ابوبکر بود. مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی
کار ایرانیان ، او را آگاه ساخت و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد. } [1]
این وضعیتِ به قول مثنی : پریشان ، نتیجهی پدرکشی شیرویه فرزند خسروپرویز بود که کاملاً
به خدمت دشمنان دولت ساسانی درآمده بود.
در زمان «عمر بن خطاب» هنگامی که مثنی به عمر گفت لشکری را در اختیار او بگذارد تا با ایرانیان
پیکار کند ، عمر برخاست و خطبه خواند و گفت :
{ <ای مردم ، شما در حجاز ، به جایی که جای آرام و راحت نیست اقامت گزیدهاید ، با اینکه خداوند بر زبان
پیامبرش ، گنجهای کسرا و قیصر را به شما وعده داده است. پس به سرزمین فارس (ایران) روانه شوید.>
مردم سکوت کردند چرا که دربارهی فارس (ایران) چیزهایی شنیده بودند.
آنگاه «ابو عبید بن مسعود بن عمرو ثقفی» برخاست و گفت :
<من نخستین کسم که میپذیرم.>
سپس مردمان دیگر نیز پذیرفتند و عمر او را سرکردهی ایشان کرد و به عراق رفتند به همراهی
مثنی بن حارثه. } [2]