توسعه هنر مجسمهسازی
اولین و مهمترین رکن توسعه هنر مجسمهسازی در این دوره، توجه بیش از حد به مجسمهسازی بود.
قبل از پیشرفت محسوس هنر دهه ۱۹۶۰، توسعه این روند در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۶ در اذهان تعدادی هنرمندان انقلابی، به عنوان یک درون پاشی صورت گرفت.
اگر چه وقفههای مهمی در طول این دوران وجود داشت ولی در همین زمان بود که الگوهای بنیادین پایگذاری شد.
با توجه به این میتوان دیدگاهی را به کار گیریم که با بررسیهای خطی سابق مجسمهسازی مدرن متفاوت است.
در نهایت هر نسلی گذشته را دوباره ابداع میکند و تاریخ خود را مینویسد،
به استثنای مطالعه سایر تاریخ نگاریها که قبل از تغیرات بنیادی دهه شصت منتشر شده بودند.
کرلاگیدیون ولکر (Carola Giedion Welcker)، میشل سوفر (Michel Seuphor)،ادوارد ترایر (Eduard Trier)
و الریچ گرتز (Ulrich Gretz) مجسمهسازی قرن بیستم را در امتداد دو جاده دیدند که هر روز فاصلهشان از هم بیشتر میشود.
آثار اگوست رودن (Auguste Rodin) و اریسیتد ملول (Aristide Maillol) دو در دروازهای بودند که بعد از آن این دو جاده از هم دور میشوند.
اولین و مهمترین رکن توسعه هنر مجسمهسازی در این دوره، توجه بیش از حد به مجسمهسازی بود.
قبل از پیشرفت محسوس هنر دهه ۱۹۶۰، توسعه این روند در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۶ در اذهان تعدادی هنرمندان انقلابی، به عنوان یک درون پاشی صورت گرفت.
اگر چه وقفههای مهمی در طول این دوران وجود داشت ولی در همین زمان بود که الگوهای بنیادین پایگذاری شد.
با توجه به این میتوان دیدگاهی را به کار گیریم که با بررسیهای خطی سابق مجسمهسازی مدرن متفاوت است.
در نهایت هر نسلی گذشته را دوباره ابداع میکند و تاریخ خود را مینویسد،
به استثنای مطالعه سایر تاریخ نگاریها که قبل از تغیرات بنیادی دهه شصت منتشر شده بودند.
کرلاگیدیون ولکر (Carola Giedion Welcker)، میشل سوفر (Michel Seuphor)،ادوارد ترایر (Eduard Trier)
و الریچ گرتز (Ulrich Gretz) مجسمهسازی قرن بیستم را در امتداد دو جاده دیدند که هر روز فاصلهشان از هم بیشتر میشود.
آثار اگوست رودن (Auguste Rodin) و اریسیتد ملول (Aristide Maillol) دو در دروازهای بودند که بعد از آن این دو جاده از هم دور میشوند.