فک فامیله داریم؟!:
رفتم اون دنیا خدا ازم پرسید: وقتی همسایه ات گرسنه بود کجا بودی؟
منم گفتم: خودت کجا بودی؟
خیلی حال داد )
ولی بعدش دیگه یادم نیست سرب داغ رو با قیف ریختن توحلقم یا با شلنگ
یه بارم شب با سر و صورت خونی رفتم خونه؛ بابام گفت با این خودزنیا نمیتونی حواس منو از بوی سیگاری که میدی پرت کنی
با بابام کشتی گرفتم انداختم رو زمین. گفت پسرم میدونم واسه احترام به من و واسه اینکه احساس پیری نکنم شکست خوردی تا من خوشحال بشم.
گفتم اونکه آره ولی توام از شوکر استفاده کردی.
بابام همینجور که داشت تی وی میدید گفت ببین پسرم، من هیچ وقت بین بچه هام فرقی نذاشتم. حالا این سری برا خواهرت یه ماشین خریدم. گفتم آره بابا میدونم بی زحمت از روم بلند شو برم دستشویی دوباره بیام بشین روم.