جالب و دانستنی داستان های بدون تحریف

  • شروع کننده موضوع Bitter opium
  • بازدیدها 178
  • پاسخ ها 3
  • تاریخ شروع

Bitter opium

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/12/27
ارسالی ها
141
امتیاز واکنش
1,231
امتیاز
336
سن
25
محل سکونت
میان ورقه های کتاب
سلام
من میخوام از این به بعد داستان های اصلی و بدون تحریف قصه هایی که هممون شنیدیم رو اینجا بزارم که بنظر خودم خیلی جالبن
احتمالا یکم دلخراش و شاید ترسناک باشن.
اگه فکر میکنین دوست ندارین، نخونین
 
  • پیشنهادات
  • Bitter opium

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/27
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    1,231
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    میان ورقه های کتاب
    pinocchio.jpg
    پینوکیو

    داستان روایت شده:
    داستان در مورد پیرمرد نجاری است که بچه‌ای ندارد و تنهاست. پدر ژپتو به‌همراه یک گربه و دارکوب که با درست کردن اشیاء چوبی امرار معاش می‌کند. او با درست کردن عروسکی چوبی به اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باور می‌کند که کودکی دارد. فرشته‌ای مهربان وقتی متوجه آرزوی قلبی پیرمرد می‌شود، با زنده کردن عروسک آرزوی پیرمرد را برآورده می‌کند. مدتی می‌گذرد، پدر ژپتو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را مثل تمام کودکان به مدرسه می‌فرستد.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در راه مدرسه از روی سادگی و خوش‌قلبی گول روباه مکار و گربه نره را می‌خورد و به تماشای نمایش خیمه‌ شب‌ بازی می‌رود. در آنجا روباه مکار او را به صاحب خیمه‌شب‌بازی می‌فروشد.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با جوجه اردک همراهش جینا به‌ناچار در آنجا می‌ماند و به‌همراه آن‌ها از شهری به شهر دیگر می‌رود و ستارهٔ نمایش خیمه‌شب‌بازی می‌شود؛ تا این‌که تصمیم به بازگشت به خانه را می‌گیرد و در راه باز فریب روباه مکار را می‌خورد و سکه‌هایی را که از صاحب خیمه‌شب‌بازیگرفته بود از دست می‌دهد. … و در جنگل با پری مهربان آشنا می‌شود. پری که از پدر ژپتو اجازه گرفته بود مدتی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مراقبت می‌کند و به او درس حساب می‌دهد. یک بار به‌دلیل بازی‌گوشی به شهر احمق‌ها رفته و پشیمان برمی‌گردد؛ هنگام برگشت به خانه باز به دام روباه مکار و گربه نره می‌افتد، و ماجراهای بسیاری رخ می‌دهد و با این‌که بارها گول آن‌ها را می‌خورد ولی باز هر بار با سادگی و خوش‌قلبی با آن‌ها دوست می‌شود؛ تا این‌که سرانجام برای یافتن پدر ژپتو به دریا می‌رود و او را در شکم نهنگ پیدا می‌کند؛ و پس از نجات‌یافتن و پایان‌یافتن سفرها در آخر توسط پری مهربان به انسان تبدیل می‌شود.

    داستان نسخه اصلی:

    در داستان اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نویسنده سعی در آن دارد که سختی تربیت کودکان و مخصوصا امور تربیتی کودکان نافرمان را نشان دهد کارلو کلودی در این داستان سعی بر این دارد که ذات پلید و چهره واقعی افراد را به نمایش بگذارد. وی بر این عقیده استوار بود که تنها امر و نهی کردن کودکان باعث تربیت درست آنها نمیشود بلکه میتواند آنها را بیشتر به سمت کار ها غلط جهت بدهد. او عقیده داشت که باید به کودکان فرصت آزمون و خطا داد و با این آزمون و خطا ها آنها با پیامد های مختلف کار هایی که کردن مواجه بشوند و آنها را تجربه کنند و در نهایت تصمیماتی برای رهایی از آنها بگیرند. اما این داستان ترسناک و مناسب کودکان نبود به همین خاطر کمپانی والت دیزنی آن را تغییر داده و به شکل دوست داشتنی که همه آن را به یاد دارند به تصویر کشید. در داستان اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ملخی که درون او بود و نقش وجدانش داشت را با چکش کشت چون آن ملخ دائما به او تذکر میداد که پسران بد به الاغ تبدیل میشوند. حتی در قسمتی از داستان او یکی از پاهای چوبی خودش را آتش میزند تا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از نو پای دیگری برایش بسازد.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    طی ماجرایی با گربه نره و روباه مکار که لباس انسانی بر تن خود داشتند آشنا میشود و به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تهمت سوئ استفاده و کودک آزاری میزند و او را به زندان می اندازد. در اواخر داستان گول گربه نره و روباه مکار رو میخورد و از درختی به دار آویخته شده و میمیرد.
     

    Bitter opium

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/27
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    1,231
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    میان ورقه های کتاب
    57376798.jpg
    سفیدبرفی

    داستان روایت شده:
    پرنسسی به اسم سفید برفی زندگی بود که یک روز به طور اتفاقی شاهزده ایی رو دید و با هم آشنا شدن ملکه که نامادری سفید برفی بود اون هارو دید؛ملکه به سفید برفی حسودی میکرد به همین خاطر دستور داد که شکارچی بره و اون رو بکشه شکارچی رفت اما نتونست سفید برفی رو بکشه و بهش گفت که تا جایی که میتونه به دورترین نقطه فرار کنه سفید برفی رفت تا جایی که به کلبه رسید در زد هیچکس داخل کلبه نیود برای همین واردش شد کلبه خیلی کثیف بود سفید برفی و دوستای جنگلش شروع به تمیز کردن اونجا کردن تا اینکه به طبقه بالا رفتن و ۷ تا تخت خواب دیدن. ۷ کوتوله از بیرون برمیگردن و سفید برفی رو میبینن که خوابش بـرده با هم آشنا میشن و به عم عادت میکنن. ملکه میفهمه که سفید برفی هنوز زندست برای همین خودش رو به شکل یه پیرزن در میاره و به اونجا میره و بهش یه سیب میده که بخوره سیب رو میخوره و به یه خواب عمیق فرو میره ۷ کوتوله شبانه روز ازش مراقبت میکنن تا وقتی که پرنسس پیداش میشه و اون رو میبوسه سفید برفی توسط اون بـ..وسـ..ـه حقیقی دوباره از خواب بیدار میشه و اونا به قصر میرن و با هم به خوشی زندگی میکنن.

    داستان نسخه اصلی:

    توی داستان اصلی هم ملکه بدجنس به دنبال کشتن سفید برفیه پس به شکارچی دستور میده که بره و ریه و کبد سفید برفی رو براش بیاره اما نمیتونه پس ریه و کبد یه گراز وحشی رو برای ملکه میبره. ملکه با باور به اینکه اونها ریه و کبد سفید برفی ان اونهارو میخوره. اما میفهمه که شکارچی هیچوقت سفید برفی رو نکشته و اون رو پیدا میکنه و به کلبه اش میره دوبار سعی میکنه اون رو بکشه اما موفق نمیشه پس دفعه سوم به شکل یه پیرزن ظاهر میشه و بهش سیب رو میده، بعد از اینکه سیب رو میخوره به طور کامل میمیره و نمیشه احیاش کرد کوتوله اون میزارنش توی یه تابوت و یک پرنس پیدا میشه با اینکه میدونه اون مرده اما سعی میکنه اون رو به شهرش برگردونه حال حمل و نقل سبب این میشه که سیبی که مسموم بوده از گلوی سفید برفی خارج بشه و دوباره زنده شه. سفید برفی و پرنس با هم ازدواج میکنن و برای عروسی ملکه رو دعوت میکنن و به عنوان یه تنبیه کفشهایی رو بهش هدیه میدن که بپوشه، کفش های داغ رو میپوشه و تا وقتی که بمیره مجبور میشه برقصه.
     

    Bitter opium

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/27
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    1,231
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    میان ورقه های کتاب
    20171108-1042am44.jpg
    دیو و دلبر

    داستان روایت شده:

    توی یه شب سرد پیرزنی که به دنبال پناهگاه برای خودش بوده به قعله شاهزاده میره ولی شاهزاده زشتی اون رو مسخره میکنه و از قعله بیرون میندازتش، از قرار معلوم پیرزن یه جادوگر بوده برای جبران شاهزاده رو تبدیل به یه حیوون زشت میکنه و تمام قلعه رو طلسم میکنه. زن جادوگر یه آینه جادویی که شاهزاده میتونه با اون از حواث با خبر شه و یه گل رز‌ طلسم شده میده. طلسم در صورتی باطل میشه که شاهزاده یاد بگیره چطور کسیو دوست داشته باشه. دختری به اسم بل در نزدیکی قلعه شاهزاده زندگی میکنه پدر بل یه مخترعه وقتی که میخواد یکی از اختراعاتشو ارائه بده در حالی که سوار بر اسبشه در مسیر گرگ ها دنبالش میکنن و اون به طور تصادفی مقابل قلعه شاهزاده میوفته و به امید اینکه شاهزاده کمکش کنه وارد اونجا میشه. شاهزاده پدر بل رو زندانی میکنه و بل وقتی توسط اسب پدرش مطلع میشه که پدرش کجاست به قلعه میره و با شاهزاده معامله میکنه که بزاره پدرش بره و بجاش بل رو نگه داره شاهزاده هم قبول میکنه. در حین ماجرا بل و شاهزاده عاشق هم میشن و طلسم باطل میشه و به خوبی زندگی میکنن.

    داستان نسخه اصلی:

    در داستان اصلی بل دو خواهر و سه برادر دیگه داره و پدرش هم مخترع نیست بلکه یه بازرگان ثروتمندی بوده که ثروتشو از دست میده. دو خواهر بزرگتر به خاطر توجهی که پدرشون به بل میکرده بهش حسودی میکردن و اذیتش میکردن. یه روز به پدر بل خبر میرسه که یه فرصتی برای برگردوندن ثروت و دارایش هست و برای همین باید به شهر بره، از بل میپرسه که چی براش بیاره و بل میگه که گل رز براش بیاره. در مسیر پدر بل در مه و غبار گم میشه و بعد از چند ساعت خودشو توی قلعه میبینه. شاهزاده خیلی خوب با پدر بل رفتار میکنه. در مسیر برگشت پدر بل میخواد از توی باغچه برای بل گل رز بچینه که با خشم شاهزاده رو به رو میشه. شاهزاده که میفهمه پدر بل دختر داره با پدر بل معامله میکنه که یکی از دختر هارو به شاهزاده بده و زندگی اونا رو از این وضعیت نجات بده. بل قبول میکنه و معشـ*ـوقه، بـرده و خدمتگذار شاهزاده میشه. اوایل شاهزاده بل رو آزار ميداد ولی بعد ها به مدت سه ماه هر شب از بل خواستگاری میکرد ولی بل درخواستشو رد میکرد. بل از شاهزاده اجازه میگیره و به خونه پیش خانواش بر میگرده خواهر هاش به خواطر جواهرات و لباس هاش بهش حسودی میکنن نقشه میچینن که بل رد بیشتر نگه دارن تا شاهزاده عصبی بشه و بل رو بخوره بل قبول میکنه یک شب بل خواب میبینه که شاهزاده در حال کور شدنه و یهو از خواب پا میشه و با خودش میگه گرچه شاهزاده زشته اما من میتونم دوستش داشته باشم و به قلعه بر میگرده اما میبینیه که شاهزاده در حال مردنه اما بل شاهزاده رو میبوسه و عشقشو نثار اون میکنه شاهزاده تبدیل به یه مرد خوش چهره و زیبا میشه اون ها با هم ازدواج میکنن و بل خواهرانش رو تبدیل به سنگ میکنه و تا آخر عمر ب خوشی زندگی میکنن.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    216
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    196
    بالا