جالب و دانستنی داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 225
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ
کارل پانزرام در آخرین ساعات زندگی اش با ذوق و شوق فراوان به ۲۱ قتل، بیش از ۱۰۰ تجـ*ـاوز، و هزاران دزدی کوچک و بزرگ و ایجاد حریق عمدی اعتراف کرد و در جملات خودش چنین گفت:” برای تمامی این چیزها ذره ای ناراحت نیستم”.

جرم شناسان دلیل رفتارهای سادیستیک پانزرام را در دوران کودکی سخت و آشفته ی او جستجو می کنند. وی در مینه سوتا در سال ۱۸۹۱ و در یک خانواده ی مهاجر آلمانی به دنیا آمد. زمانی که پانزرام تنها یک پسربچه بود پدرش خانواده را ترک کرد و وی در سن ۱۲ سالگی اولین سرقت خود را مرتکب شد، پانزرام از خانه ی همسایه یک کیک، یک سیب و یک تپانچه دزدید. اولین دزدی پانزرام باعث شد که به دارالتأدیب ایالتی مینه سوتا منتقل شود، جایی که توسط مسئولین دارالأدیب به شدت کتک خورده و شکنجه شد. وی بعد از مدتی از این مرکز آزاد شد و به خانه بازگشت اما خیلی زود از خانه نیز فرار کرد. پانزرام با سوار شدن بر واگن های قطار از مکانی به مکان دیگر می رفت و در یکی از همین سفرها بود که توسط گروهی کارگر دوره گرد مورد تجـ*ـاوز قرار گرفت.

1397329_335.jpg


رنج هایی که وی در این دوران کشید برایش بسیار سخت و شوکه کننده بود اما به گفته ی خودش باعث شد خیلی چیزها یاد گرفته و باهوش تر رفتار کند و البته به فکر تلافی کردن این شکنجه ها بیفتد. بدین ترتیب وی رفته رفته اعمال خبیثانه ی خود را آغاز کرد. پانزرام به سوار شدن بدون بلیط به قطارها، سوزاندن ساختمان ها و دزدی ادامه می داد اما در سال ۱۹۰۸ بار دیگر به خاطر دزدی به دردسر افتاد. در سال های آینده وی بارها و بارها دستگیر شده و به زندان رفت اما دیگر نمی توانست دست از عادت زشت خود بردارد. در سال ۱۹۱۵، پانزرام به خاطر دزدی های متعدد به ۷ سال زندان در زندان ایالتی اوریگون محکوم شد.

1397330_512.jpg


زندگی در این زندان بسیار سخت و مشقت بار بود و نگهبانان زندان به زودی به دلیل رفتارهای خشن و دردسرسازی های پانزرام با او به دشمنی پرداختند و زندگی اش را از آن چه که بود جهنم تر کردند. بدین ترتیب همواره او را کتک زده، از سقف آویزان کرده و یا او را به سلول انفرادی می انداختند، جایی که پانزرامتا روزها چیز زیادی جز تعدادی سوسک برای خوردن پیدا نمی کرد. در اولین سال از محکومیت خود در زندان ایالتی اوریگون، پانزرام به یکی از هم سلولی هایش به نام اوتو هوکر کمک کرد تا از زندان فرار کند و هوکر نیز در حین فرار یکی از نگهبانان را به قتل رساند.

همین موضوع باعث شد که پانزرام بار دیگر به عنوان شریک جرم در قتل نکهبان زندان محاکمه شود. اما پانزرام خیال نداشت از زندان رهایی پیدا کند بنابراین در سال ۱۹۱۷ از زندان فرار کرد، اما دستگیر شده و بار دیگر به زندان بازگردانده شد. وی که هیچ گاه از گذشته عبرت نمی گرفت بار دیگر در سال ۱۹۱۸ از زندان فرار کرد. در سال ۱۹۲۰ یک قایق تفریحی به نام «آکیسکا» خرید و با فریب دادن سربازان آمریکایی، آن ها را در حالی که مـسـ*ـت بودند به قایق خود کشانده و پس از تجـ*ـاوز آن ها را می کشت و جنازه هایشان را در دریا می انداخت. یک روز در نتیجه ی طوفان، قایق پانزرام غرق شد و وی تصمیم گرفت به آفریقا برود. به محض ورود به آنگولا یک پسر نوجوان را فریب داده و پس از تجـ*ـاوز او را به قتل رساند. وی بعدها در مورد این جنایت چنین گفت:” وقتی که او را رها کردم مغزش داشت از گوش هایش بیرون می زد و هیچوقت نمی توانست از ان لحظه مرده تر باشد”.

1397331_999.jpg


اما پانزرام هنوز از جنایت سیر نشده بود. او مرگ بیشتر، ویرانی بیشتر و خونریزی بیشتری می خواست. چند روز بعد او ۶ راهنمای محلی که می خواستند او را به شکار کروکودیل ببرند را به قتل رساند و کروکودیل ها با لـ*ـذت تمام جسدهای آنان را بلعیدند. یک سال بعد، پانزرام دیگر از جنایت در آفریقا خسته شده بود به همین دلیل بار دیگر به راه افتاد. مقصد بعدی او لیسبون بود اما به زودی مشخص شد که پلیس پرتغال در جستجوی اوست زیرا از قتل هایی که در آفریقا انجام داده بود باخبر شده بودند. پانزرام که فکر می کرد دارد به سمت تله می رود به آمریکا بازگشت. در آمریکا نیز پانزرام همانند قبل به تجـ*ـاوز و قتل مردان جوان ادامه داد.

او هیولایی پرزور بود و هیکلی تنومند داشت به همین دلیل به راحتی مردان جوان و حتی مردان قوی مانند خود را مغلوب می کرد. هر چقدر که پانزرام یک قاتل زبردست بود به همان اندازه در دزدی افتضاح عمل می کرد. در سال ۱۹۲۸ وی بار دیگر بخاطر دزدی دستگیر شده و به زندان فدرال لیون وورث فرستاده شد. وقتی پانزرام به قتل ۲ نوجوان اعتراف کرد وی را به ۲۵ سال زندان محکوم کردند. پانزرام به شدت از زندان بیزار بود و این موضوع در مورد زندان لیون وورث نیز صدق می کرد بنابراین مانند همیشه تصمیم به فرار گرفت اما موفق نشد. در حین فرار، نگهبانان او را دستگیر کرده و ان قدر کتکش زدند تا بیهوش شد. سال بعد پانزرام مسئول بخش شستشوی زندان را با ضربات یک میله ی آهنی به قتل رساند. این بار پانزرام به مرگ محکوم شد.

1397332_102.jpg


مجازات مرگ درست مانند یک رویا بود که برای پانزرام به حقیقت پیوست. وقتی که گروه های مدافع حقوق بشر سعی کردند او را از مجازات مرگ نجات دهند، پانزرام آن ها را مسخره کرده و اعلام کرد که ای کاش می توانست همه ی آن ها را بکشد. اما این مرد روانی زمانی که در انتظار حکم اعدام به سر می برد توانست بالاخره با یک نفر دوست شود. یکی از نگهبانان زندان به نام هنری لسر دلش به حال پانزرام سوخت و به او یک دلار داد تا بتواند در روزهای اخر عمرش چند سیگار بخرد و دود کند و این دو به سرعت دوست شدند. خیلی زود لسر برای پانزرام کاغذ و قلم تهیه کرد و از او خواست که داستان زندگی اش را بنویسد. پانزرام نیز همین کار را کرد و هیچ کدام از جزییات خوفناک جنایاتش را از قلم نیانداخت.

1397333_242.jpg


در یکی از جملات خود در این کتاب، پانزرام چنین نوشت:” ای کاش تمام نسل بشر یک گلو داشت و من دستانم را دور ان حلقه می کردم. به نظر من تنها راه برای تغییر دادن مردم کشتن آن هاست”. در نهایت این نوشته ها توسط لسر چاپ شد اما در سال ۱۹۷۰٫ توصیفات دقیق و پرجزییات این قاتل روانی از جنایت هایش برای بسیاری قابل تحمل نبود.

1397334_417.jpg


پانزرام تنها یک سال وقت داشت تا زندگی نامه ی پر از جنایت و البته مشقت بار خود را به رشته ی تحریر درآورد و در نهایت در سال ۱۹۳۰ به دار مجازات آویخته شد. آخرین جملاتش قبل از اعدام این بود:” زود باشید! حـرام*زـاده های ایندیانایی! در همین زمانی که شما دارید وقت تلفی کنید من می توانستم چندین مرد را به قتل برسانم”. در سال ۱۹۹۶ از روی داستان زندگی او فیلمی با عنوان «قاتل: خاطرات قتل» (Killer: A Journal of Murder) با بازی جیمز وودز در نقش پانزرام ساخته شد.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
3
بازدیدها
214
پاسخ ها
0
بازدیدها
194
بالا