سلام علیکم دوستان...
یه روز داشتم درس میخوندم که به یه موضوع جالب پی بردم.عشق در ادبیات...!!!
تا حالا به شعرای لیلی و مجنون و شیرین و فرهادو و خسرو و ویس و رامینو اینا دقت کردین؟...چقدر بدبخت و بیچاره بودن؟...آخی...
مثلا این تیکه رو داشته باشین:
سختی های راه عشق, بلاکشی عشق, دردمندی عاشقانه, همه ی مشکلاتی که عاشق در مسیر عشق با اونا مواجه می شود; از یک استرس ساده گرفته تا گرسنگی و آه و افسوس و ناله و گریه و زاری و بی خوابی و از دست دادن عقلو خرج کردن عمرو جوانی و پول و پله و...و آخرشم ناکام از دنیا رفتن!!!
دشواری های راه عشق- آن مقدارش که در تاریخ ثبت شده- از قدم اول که عاشق گیوه اش را ور می کشد شروع میشده و تا مرگ فجیع او ادامه پیدا می کرده.:aiwan_ligtht_blum::aiwan_light_focus:
دشواری های عشق بسته به آداب و رسوم هر منطقه متفاوت بوده; مثلا دشواری های فرهاد با مجنون فرق می کرده ; نگاه کن:
دشواری های فرهاد: لزوم مهارت در کوه کنی, بلد نبودن زبان و ادبیات ارمنی.(میدونین که شیرین شاهزاده ی ارمنی بوده.), لزوم جواب حاضری و غلبه بر استرس هنگام مناظره با خسرو(آزمون شفاهی!) در قصر خسرو پرویز و جلوی آن همه موبد به مدت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه و به صورت سرپایی, تازه بدون تهویه مناسب در قصر و مهم تر از همه بدون کیک و ساندیس!!
دشواری های مجنون: راضی کردن پدر خودش..........خار مغیلان!
راضی کردن پدر لیلی...........خار مغیلان!
راضی کردن رئیس قبیله ی لیلی اینا......خار مغیلان!
اصلا احتمال زنده به گور شدن لیلی قبل از رسیدن به سن معشوقی.........خار مغیلان!
تازهههههه دشواری های اصلی, هنگام وصال معلوم میشده و خود معشوق با آن مژه های مثل تیروابروی مثل کمانو گیسوی مثل کمند(طناب)! و چانه ای مثل سیاهچال و چشم های رادیو اکتیووو, آخره غول بوده! و در ایوان قصر, مدام این طرف و آن طرف می رفته و از همان بالا تیر و طناب و بمب و اینا پرتاب میکرده; به این صورت: ابتدا تیر مژگان را در کمان ابرو قرار میداده و یکی یکی به طرف عاشق نشانه میرفته;بعد از زخمی شدن عاشق; او را با کمند گیسو می کشیده و داخل چاه زنخدان- که در ضلع جنوبی لب لعل قرار دارد- می انداخته است!!
فراموش نکنین که این توصیف جنگ مادر فولاد زره با اشکبوس کشانی نیست; بلکه رفتار معشوق با عاشق جان جانی ست!!!!!
(با کمک از گاج نقره ای عزیزD:)
یه روز داشتم درس میخوندم که به یه موضوع جالب پی بردم.عشق در ادبیات...!!!
تا حالا به شعرای لیلی و مجنون و شیرین و فرهادو و خسرو و ویس و رامینو اینا دقت کردین؟...چقدر بدبخت و بیچاره بودن؟...آخی...
مثلا این تیکه رو داشته باشین:
سختی های راه عشق, بلاکشی عشق, دردمندی عاشقانه, همه ی مشکلاتی که عاشق در مسیر عشق با اونا مواجه می شود; از یک استرس ساده گرفته تا گرسنگی و آه و افسوس و ناله و گریه و زاری و بی خوابی و از دست دادن عقلو خرج کردن عمرو جوانی و پول و پله و...و آخرشم ناکام از دنیا رفتن!!!
دشواری های راه عشق- آن مقدارش که در تاریخ ثبت شده- از قدم اول که عاشق گیوه اش را ور می کشد شروع میشده و تا مرگ فجیع او ادامه پیدا می کرده.:aiwan_ligtht_blum::aiwan_light_focus:
دشواری های عشق بسته به آداب و رسوم هر منطقه متفاوت بوده; مثلا دشواری های فرهاد با مجنون فرق می کرده ; نگاه کن:
دشواری های فرهاد: لزوم مهارت در کوه کنی, بلد نبودن زبان و ادبیات ارمنی.(میدونین که شیرین شاهزاده ی ارمنی بوده.), لزوم جواب حاضری و غلبه بر استرس هنگام مناظره با خسرو(آزمون شفاهی!) در قصر خسرو پرویز و جلوی آن همه موبد به مدت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه و به صورت سرپایی, تازه بدون تهویه مناسب در قصر و مهم تر از همه بدون کیک و ساندیس!!
دشواری های مجنون: راضی کردن پدر خودش..........خار مغیلان!
راضی کردن پدر لیلی...........خار مغیلان!
راضی کردن رئیس قبیله ی لیلی اینا......خار مغیلان!
اصلا احتمال زنده به گور شدن لیلی قبل از رسیدن به سن معشوقی.........خار مغیلان!
تازهههههه دشواری های اصلی, هنگام وصال معلوم میشده و خود معشوق با آن مژه های مثل تیروابروی مثل کمانو گیسوی مثل کمند(طناب)! و چانه ای مثل سیاهچال و چشم های رادیو اکتیووو, آخره غول بوده! و در ایوان قصر, مدام این طرف و آن طرف می رفته و از همان بالا تیر و طناب و بمب و اینا پرتاب میکرده; به این صورت: ابتدا تیر مژگان را در کمان ابرو قرار میداده و یکی یکی به طرف عاشق نشانه میرفته;بعد از زخمی شدن عاشق; او را با کمند گیسو می کشیده و داخل چاه زنخدان- که در ضلع جنوبی لب لعل قرار دارد- می انداخته است!!
فراموش نکنین که این توصیف جنگ مادر فولاد زره با اشکبوس کشانی نیست; بلکه رفتار معشوق با عاشق جان جانی ست!!!!!
(با کمک از گاج نقره ای عزیزD:)