# دفتـــر شــــعـــر نـــگــاه #

[ا.ج]

ز روی تو چو خزانم،نظر کن ای همه امید
وصال روی تو باشد، کمال هر که تو را دید
(ا.جمشیدی)

 

[ا.ج]

تورا از عهد آدم میشناسم
تو را،ای مهربانم،میشناسم
تورا بیش از تمام عمر رفته
به قدر غصه هایم میشناسم
(امیدجمشیدی)

 

[ا.ج]

تو را تا مرزهای مهربانی
تورا تا انحدام زندگانی
تورا خواهم،خلاصه،روح و جانی
(امیدجمشیدی)

 

[ا.ج]

ما را به همین سلسله بندان دعایی
ما را به همین شیوه بکردی تو هوایی
کی آیی و از دیده ی تر عقده گشایی؟
(امیدجمشیدی)

 

[ا.ج]

نام خالق تو و چشمانت
که من انسانیت را
در عمق آنها،
و کمال را
در رسیدن به آنها یافتم.
(امید جمشیدی)

 

[ا.ج]

ناگهانی اتفاق افتاد
غرق شدن من
در شب چشمانت
من مقصر نیستم،
امابه تو مشکوک ام
شاید
قصدِ قتلِ عمد من را کرده ای.
(امید جمشیدی)

 

[ا.ج]

چه احساس خوبی بود!
آن زمان که فهمیدم
رویاهای شبانه ام
خواب های صادقه است.
من تورا قبل تر از دیدنت، میشناسم
(امید جمشیدی)

 

[ا.ج]

در رزم نگاهت،زره و خود بپوشم
در دیده ی مشکین تو ای دوست، بجوشم
فریاد برآرم،مگرم رحم رسانی
(امید جمشیدی)

 

[ا.ج]

باران ،از نگاه تو بارد به چشم من
این بارش است مسبب هر خوف و خشم من
من در دعا برای خشکسالیم، بدان!
(امید جمشیدی)

 

[ا.ج]

نمی دانی چه احساسی دارد!
دیدن لبخندت
گاهی به لبخندت آینه را مهمان کن
نه،خیال قسمت کردن لبخندت با دیگری
برایم کابوس است
برایت شعر خواندن بی حاصل است
وقتی نیستی.
حالا که از آن لبخند ها خبری نیست
هر نفسم
هر طپشم
هر آه ام
از زهر خند هایت پر است
خیالم بیشتر.
(امیدجمشیدی)