چند سال بعد ، خیلی بعد ، همه ی درگیری ها و مشغله های به هم رسیدنمان تمام شده .. همه ی این سختی ها و بالا و پایین شدن های این مسیر ناهموار .. آسان نیست به هم رسیدن دو عاشق .. قرار هم نبوده آسان باشد ؛ هووم ؟ از همان روز اول که قول دادیم تا ابد بمانیم ، فکر اینجایش را هم کرده بودیم .. فکر خسته شدن ها اما کم نیاوردن ها .. فکر گریه ها و بغض ها اما نبریدن ها .. فکر افتادن و بلند شدن ها .. ادامه دادن ها ..
چند سال بعد ، خیلی بعد ، وسط خندیدن مان به یک فیلم کمدی ، وسط خرد کردن گوجه برای سالاد در حالیکه به آن ناخنک میزنی ، وسط انتخاب رنگ کاموای شالگردنی که قرار است برایت ببافم ، وسط اتو کردن پیراهن مردانه ات یا شنیدن صدای دلنشینت که زده ای زیر آواز ؛ نمیدانم چه وقت و کجا ولی مطمئنم یکی از همان لحظه ها که مشغول زندگی روزمره ی دونفره ی هیجان انگیزمان هستیم و همه ی روزهای سخت را پشت سر گذاشته ایم ، ناگهان ساکت میشویم و هر دوی مان به یک چیز فکر میکنیم :
" پای دل در میان اگر باشد ... "
#زکیه_خوشخو
چند سال بعد ، خیلی بعد ، وسط خندیدن مان به یک فیلم کمدی ، وسط خرد کردن گوجه برای سالاد در حالیکه به آن ناخنک میزنی ، وسط انتخاب رنگ کاموای شالگردنی که قرار است برایت ببافم ، وسط اتو کردن پیراهن مردانه ات یا شنیدن صدای دلنشینت که زده ای زیر آواز ؛ نمیدانم چه وقت و کجا ولی مطمئنم یکی از همان لحظه ها که مشغول زندگی روزمره ی دونفره ی هیجان انگیزمان هستیم و همه ی روزهای سخت را پشت سر گذاشته ایم ، ناگهان ساکت میشویم و هر دوی مان به یک چیز فکر میکنیم :
" پای دل در میان اگر باشد ... "
#زکیه_خوشخو
آخرین ویرایش: