داستان دندان موش

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
27

دندان موش

موش موشی یک تکه چوب به دندان گرفته بود و می جوید.

سنجاب خاکستری ار بالای درخت او را دید.خاکستری اول خیلی تعجب کرد.

اما بعد فکر کرد شاید موش موشی گرسنه است و چیزی برای خوردن ندارد.

آن وقت با عجله به لانه رفت و چند تا گردو و فندق برداشت.

مادرش او را دید و پرسید: ابن ها را کجا می بری؟

خاکستری گفت: می برم برای موش موشی.

مادرش با تعجب پرسید: موش موشی؟

خاکستری چیزی را که دیده بود برای مادرش تعریف کرد.

مادر خندید و گفت: پسر کوچولوی مهربان من،موش موشی گرسنه نیست.

641806924211424236672022301577612147171180.jpg
خاکستری گفت: ولی من با چشم های خودم دیدم.

مادر گفت: موش موشی چوب را برای این می جود که دندان هایش زیاد بلند نشوند. همیشه هم تیز بمانند.

خاکستری با تعجب پرسید: راست می گویی؟!

آن وقت خاکستری نشست و گردوها و فندق ها را خودش خورد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا