دانستنی ها سفرنامه های گردشگری

ATENA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
23,992
امتیاز واکنش
29,350
امتیاز
1,104
اولسبلنگاه، روستایی بی‌نظیردر شمال کشورمان است که سفر به آن تجربه‌ای به یادماندنی از میان ابرها را برایتان به یادگار می‌گذارد.



مقاله‌های مرتبط:
  • اولسبلنگاه ماسال؛ ابرها را بچشید
  • اولسبلنگاه کجاست؟
به همراه چند نفر از دوستانم تصمیم گرفته بودیم به این روستا برویم و هنوز نمی‌دانستیم که در آستانه یکی از زیباترین تجربه‌های زندگیمان قرار داریم.

تصمیممان این بود که یک شب را در بندر انزلی سپری کنیم و صبح روز بعد عازم اولسبلنگاه شویم. اولسبلنگاه کلمه‌ای تالشی است و معنایش درختی است که بر بلندی می‌روید. اسمی که شاید کمی عجیب به نظر برسد، به قول یکی از دوستانم انگار اسم مکانی در گینه بیسائو باشد! اما نه، این روستای کوچک ابرآلود در شمال کشور خودمان قرار دارد.

صبح زود راه می‌افتیم مسير آزادراه قزوین رشت را در پیش می‌گیریم؛ چند ساعت بعد از استان قزوین رد شده‌ایم و به گیلان وارد شده‌ایم.



استان قزوین بیشتر آب و هوایی کوهستانی دارد و گیلان بیشتر سبز و دریایی است و در نقاطی که به مرز یکدیگر نزدیک می‌شوند، اقلیم‌شان شبیه‌تر می‌شود. خط مرزی دو استان روی زمین از میانه زمین‌هایی سبز، جنگل‌هایی انبوه، ییلاق‌های مه گرفته و رودها و قله‌ها و چشمه‌ها می‌گذرد. از قزوین که راهی شمال شوید، بعد از کمی رانندگی خودتان را در گیلان احساس می‌کنید، در حالی که شاید روی نقشه هنوز در قزوین باشید.

از قزوین به لوشان، از مسير آزادراه قزوین رشت حدود ۸۵ کیلومتر راه است و کمی بیش از یک ساعت زمان لازم است تا به آن برسیم و از پل خشتی لوشان دیدن کنیم. ساخت پل تاریخی لوشان به دوره قاجار برمی‌گردد. پلی به طول ۱۰۰ متر و عرض هفت متر، روی یکی از شاخه‌هایسفیدرود به نام شاه رود. پل دو تاق بزرگ و دو تاق کوچک زیبا دارد و پلکانی است. کتیبه‌ای در ورودی پل ساخته شده که متاسفانه گردشگران رویش یادگاری نوشته‌اند. بازدید از پل خشتی لوشان می‌تواند قدم اول برای شروع برنامه این سفر باشد.
 
  • پیشنهادات
  • ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    22dd4ec1-8c35-4df3-b5d9-ed9f583d9542.jpg


    عکس برگرفته از سایت seeiran.ir

    تصمیم گرفتیم سری هم به روستای داماش بزنیم که فاصله چندانی با لوشان ندارد و ۱۰ کیلومتر پس از جیرنده مسیر فرعی سمت چپ، شما را به روستا می‌رساند.

    روستا بر دامان البرز جا خوش کرده است و نام سوسن چلچراغ را در شناسنامه خود دارد. جذابیت روستا پیش از رسیدن به آن شروع می‌شود، وقتی جاده را میان مه غلیظ پشت سر می‌گذارید.

    d1a693ad-f245-45a3-b12d-a8cdceedbc41.jpg


    عکاس: سپهر حقیقی

    خانه‌های روستایی با سقف‌های زیبای رنگی و پرچینی که فضای بیرونی خانه‌ها را جدا کرده، تصویری است که هنگام گشت و گذار شما را رها نمی‌کند. به دلیل ارتفاع زیاد روستا از سطح دریا، مسیر پیاده‌روی شما در روستا سراشیبی خواهد بود.

    از منجیل پر باد با توربین‌های بادی‌اش هم می‌گذریم و به رشت نزدیکتر می‌شویم.

    اما قرار نیست بازدید از موزه میراث روستایی گیلان را فراموش کنیم. این موزه در پارک جنگلی سراوان و در ١٨ کیلومتری جاده‌ی رشت-تهران قرار دارد. این موزه نمونه‌ای کوچک اما واقعی، از نحوه‌ی زندگی و فرهنگ سنتی روستاهای گیلان است. بخش معماری آن، مجموعه‌ای است که قدمت بناهای آن به طور متوسط به ١٥٠ سال می‌رسد.

    3f91133b-91d6-4194-b170-a360a0be6dfd.jpg





    به رشت سرسبز رسیده‌ایم، برای من که در این شهر درس خوانده‌ام رشت یعنی خاطره یعنی میدان شهرداری شلوغ، یعنی میدان گیل که مرا به شهر خودم برمی‌گرداند و اولین جایی بود که وقتی به رشت می‌آمدم از آن می‌گذشتم، یعنی رشته خشکاری که نمی‌دانستم باید قبل از خوردن کمی سرخش کنم!

    در شهر دوست داشتنی رشت سری به سلیمان داراب می‌زنیم و بر مزار میرزا كوچك ‌خان فاتحه‌ای می‌خوانیم و در بازار رشت گشتی می‌زنیم. از بازار روباز و خیس رشت در میان صدای آواز فروشنده‌ها و همهمه مشتری‌ها می‌گذریم. ناهار را در رستوران محرم رشت می‌خوریم. تعدادی کلوچه سنتی فومن می‌خریم و به سمت انزلی راهی می‌شویم.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    6b254167-b351-4c51-8db7-6fa7e08f2ec9.jpg



    طولی نمی‌کشد که به انزلی می‌رسیم. خانه‌ای را با شبی ۱۰۰ هزار تومان کرایه می‌کنیم و بعد از کمی استراحت بیرون می‌زنیم. گزینه‌های زیادی برای دیدن داریم ساحل دریا در بندر انزلی با تقریباً ۱۰ کیلومتر و امکاناتی مثل آلاچیق، پارکینگ، چند غذاخوری، پلاژ و زمین‌های ورزشی ساحلی بهترین انتخاب است. ساحل دریا کنار انزلی نسبت به دیگر سواحل شمال ظاهر بهتری دارد. بهتر است ما و تمامی گردشگرانی که به اینجا قدم می‌گذارند سهمی در این پاکیزگی داشته باشیم.

    راستی حتی اگر بخواهید شب را در چادر بگذرانید می‌توانید در فاصله قانونی با ساحل چادر خود را برپا کنید.

    به پیشنهاد یکی از دوستان سری به بلوار ساحلی قدس بندر انزلی زدیم که به بوستان ساحلی انزلی یا بلوار ساحلی بندر انزلی هم شهرت دارد. بلوار ساحلی اولین پارک به سبک اروپایی و نوین در ایران محسوب می‌شود. این بلوار که مشرف به دریا است، چشم اندازی زیبا به تاسیسات بندری و ورودی تالاب بین‌المللی انزلی دارد.

    بعد از قدم زدن در بلوار ساحلی زیبای انزلی، نوبتی هم که باشد نوبت بازدید از تالاب است. عازم تالاب انزلی شدیم تا بر پهنه مرداب قایق سواری کنیم، پرندگان آبزی را ببینیم و از لاله‌های دریایی مشهور این شهر دیدن کنیم. تماشای تالاب انزلی در غروب آفتاب لذتی مضاعف داشت.



    تالاب انزلی در جنوب غربی شهرستان بندر انزلی جای گرفته است. فصل رویش لاله‌های مردابی تابستان است. از اواخر خرداد ماه هر سال لاله‌ها سر از آب بیرون آورده و بر روی آب شناور می‌شوند و تا اواخر شهریور هم می‌توان آن‌ها را دید.

    fc87dbe2-7d76-433c-8ea2-e3c384b57e2c.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    تالاب انزلی، محل سکونت و تخم ریزی گونه‌های بسیاری از آبزیان هم است. گونه‌های بسیار زیادی از پرندگان نادر بومی و مهاجرهم این مکان را برای سکونت یا استراحت موقت خود انتخاب می‌کنند. در این تالاب بیش از صد گونه پرنده و ۵۰ گونه ماهی وجود دارند. از پرندگان این تالاب می‌توان به حواصیل، انواع اردک، کشیم سیاه گردن، غاز پا کوتاه، قو، عروس غاز، یلوه کوچک و ... اشاره کرد.

    528a3b94-b9ae-4f50-b696-bccafcef8e2f.jpg


    عکاس: پریسا مرتضوی

    بعد از یک قایق سواری هیجان‌انگیز و عکس گرفتن از لاله‌های مردابی در پس زمینۀ غروب، وقت آن بود که استراحت شبانه‌ای بکنیم تا فردا راهی ادامه سفرمان شویم.

    2b938108-19df-474c-8a94-5a02d2d9c5b0.jpg


    عکاس: پریسا مرتضوی

    کم‌کم به هیجان‌انگیزترین قسمت سفر نزدیک می‌شویم، مقصد ما ستیغ کوه است، جایی در قلب آسمان، در میان ابرها.

    از بندر انزلی تا ماسال ۵۶ کیلومتر راه است. برای رفتن به اولسبلنگاه بهترین راه جاده جنوبی خروجی از ماسال است. مسافت این جاده‌ی آسفالته تا اولسبلانگاه تقریباً ۲۵ کیلومتر است و به راحتی می‌توان اتومبیل شخصی از آن گذر کرد. اولسبلانگاه در ارتفاع ۱۸۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد.

    مثل این است که داریم روی فرشی از ابرها راه می‌رویم.
    بعد از دو و نیم ساعت ماشین سواری به روستای خیال انگیزی رسیدیم که مقصدمان بود. ماشین را در جای مناسبی پارک می‌کنیم، اسبابمان را برمی‌داریم و برای کرایه کردن کلبه، پیاده به راه می‌افتیم. حوالی ظهر است؛ از راه باریکی در میان گزنه‌ها و گیاهان وحشی می‌گذریم. گله‌ای از گوسفندها از کنارمان رد می‌شوند. درست مثل این است که داریم روی فرشی ابرها راه می‌رویم.



    551b48e9-ec8e-466f-b95a-c806fab83dc8.jpg


    عکاس: پریسا مرتضوی

    روستای اولسبلنگاه اسب‌های هم زیادی دارد که بسیاری از آنها وحشی‌اند و در دشت‌ها می‌دوند و بسیاری از آن ها هم اهلی‌اند و به عنوان مرکب روستاییان و یا روشی برای کسب درآمد روستاییان مورد استفاده قرار می‌گیرند.

    در مسیر به خانواده‌ای برمی‌خوریم که در حال برگشتن هستند. آنها کلبه آقا کوروش را برای اقامت به ما معرفی می‌کنند. آقا کوروش پیرمرد قدکوتاه، مهربان اما کمی غرغرویی است که ما را می‌پذیرد و کلبه کوچکی را نشانمان می‌دهد. توی کلبه تکه فرشی هست و چند پتو و بالش. آنجا را با ۱۵۰ هزار تومان برای یک شب کرایه می‌کنیم.

    5b8aad96-5070-40eb-88b9-3d2d68e618a4.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    بهار و تابستان بهترین فصل‌ها برای بازدید از این روستاست؛ اما ما که عاشق دیدن منظره برف روی تنه درخت‌ها هستیم از آقا کوروش می‌پرسیم آیا چنین چیزی ممکن است، او جواب می‌دهد که تنها تا اواسط پاییز کلبه‌اش را کرایه می‌دهد اما اگر بخواهیم در زمستان سری به روستای ابرآلود و برف گرفته بزنیم می‌توانیم با او هماهنگ کنیم تا اسباب ماندنمان را مهیا کند.

    آقا کوروش قصد دارد برود، کاری برایش پیش آمده. چند ظرف برای شام و تعدادی لیوان برای چای از او می‌گیریم و با او خداحافظی می‌کنیم. قبل از رفتنش به ما می‌گوید که چطور موتور برق را روشن کنیم و گوشزد می‌کند قبل از خواب خاموششان کنیم.

    دستشویی کلبه داخل آن نیست؛ بلکه اتاقک کوچکی است که در چند متری کلبه قرار گرفته و کنار کلبه شیر آبی است که آب آن از چشمه‌سارهای اطراف تامین می‌شود.

    جلوی کلبه یک تخت چوبی هست، آنجا می‌نشینیم و اقیانوسی از ابر را نگاه می‌کنیم که در میان کوه‌ها جا خوش کرده. اوایل شهریور است اما هوا خنک و دلپذیر است و باد ملایمی می‌وزد.



    d824e0c0-99a9-4b2f-a93d-8866dd76de2a.jpg


    عکاس: پریسا مرتضوی

    صدای سگ‌های گله در روستا می‌پیچد و مرغ و خروس‌ها کنار کلبه‌ها می‌چرخند و دانه بر می‌چینند. گله‌ای گوسفند دورتر در حال چریدن است. گشتی در اطراف کلبه‌ها می‌زنیم، گپی با همسایه‌ها می‌زنیم و از کلبه‌های همسایه نان، پنیر و تخم مرغ محلی برای شام می‌گیریم.

    نوبتی هم که باشد نوبت درست کردن یک چای زغالی است. آقا کوروش قبل از رفتنش مقداری هیزم برایمان آورده، با احتیاط آتش روشن می‌کنیم و کتری را روی زغال می‌گذاریم. نزدیک‌های غروب، روی همان تخت می‌نشینیم، غرق در تماشای منظره سرخ و بنفش ابرها، چای می‌نوشیم، میوه می‌خوریم، گل می‌گوییم و گل می‌شنویم.

    79285151-4a83-48e4-a625-01c9880512f6.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    سردمان می‌شود، به داخل کلبه می‌رویم و از خوابی راحت لـ*ـذت می‌بریم تا فردا صبح، خروسخوان به تماشای منظره رویایی طلوع خورشید از میان کوه‌ها بنشینیم. صبح زود از خواب بلند می‌شویم، هوای خنک و تمیز را استنشاق می‌کنیم و دوباره آتشی روشن می‌کنیم تا کمی گرم شویم.

    بعد از خوردن صبحانه‌ای مختصر عزم برگشتن می‌کنیم. قصد داریم کم کم با آقا کوروش که نیمه‌های شب برگشته و در کلبه کناری ما مستقر شده، خداحافظی کنیم و هزینه کلبه را بپردازیم. غافل از اینکه موبایلمان آنتن ندارد و خبری از اینترنت نیست. چیزی حدود نیم ساعت برای پرداخت اینترنتی پول با گوشی‌هایمان کلنجار می‌رویم تا بالاخره موفق می‌شویم.

    8ac9e7ba-2683-490b-979d-f4a03901aebc.jpg


    عکاس: پریسا مرتضوی

    به این ترتیب سفر آرامش بخشمان به اولسبلنگاه به پایانش نزدیک می‌شود. اگر شما هم قصد دارید سری به این روستا بزنید به چند نکته دقت کنید:

    • برای اقامت در چادر، نزدیک خانه‌های ییلاقی چادر بزنید.
    • اگر با چوپان آشنا نیستید نزدیک گله‌های ییلاق‌نشین‌ها نشوید، سگ‌های گله در کوهستان خطرناکند.
    • باک بنزینتان را پر کنید.
    • حواستان باشد که در ارتفاعات تلفن‌های همراه معمولاً آنتن ندارند.
    • بهتر است مقداری پول نقد به همراه داشته باشید.
    • هنگام پیاده‌روی آب کافی همراه بردارید.
    امیدوارم از سفرتان لـ*ـذت ببرید.
    یکی از انواع جالب سفر که امروزه طرفداران زیادی پیدا کرده، سفر با دوچرخه است. این روش هیجان‌انگیز علاوه بر لـ*ـذت‌های فراوان، معایبی نیز دارد.


    مقاله‌های مرتبط:
    • آیا واقعا ۹ میلیون دوچرخه در پکن وجود دارد؟
    • پنج مسیر که دوچرخه سواران باید رکاب بزنند
    چند حقیقت در مورد دوچرخه‌سواری از این قرار است که وقتی سوار بر دوچرخههستی، سرازیری‌ها بسیار لـ*ـذت‌بخش هستندولی امان از دست سربالایی‌ها. افتادن از دوچرخه اکثر اوقات سبب جراحات شدیدی می‌شود پس باید با حواس جمع دوچرخه برانید. ادامه‌ی داستان را از زبان کتی اولد (Kati Auld) بخوانید.

    من هم به احتمال قوی در مورد دوچرخه‌ها نظر یکسانی با شما دارم. در عین حال که استفاده از دوچرخه خیلی لـ*ـذت‌بخش و در بعضی سفرها بسیار کاربردی است ولی باید دقت داشت که این وسیله پتانسیل قطع کردن انگشت‌های شما را دارد، پس نباید با آن شوخی کرد. اکثر اوقات افرادی را که با سرعت‌ها بسیار زیاد و غیر مجاز یا سرعت‌های خیلی پایین دوچرخه می‌رانند، می‌بینم و با خود فکر می‌کنم جز حماقت و عدم احترام به خود عامل دیگری نمی‌تواند باعث شود که یک انسان دست به چنین کار خطرناکی بزند.

    330e724d-ccf5-4a9b-9b56-ea0a0c10474d.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    یک نکته‌ی دیگر در مورد دوچرخه‌سواری را هم قبل از شروع باید مطرح کنم. آیا می‌دانستید که دوچرخه راه‌حل تمام مشکلات کره‌ی زمین است؟ من این را می‌دانستم ولی برای من بیشتر شبیه به شعار بود، شعاری مانند اینکه همه باید گیاه‌خوار باشیم. بسیاری از دانشمندان معتقدند که دوچرخه‌سواری برای سلامتی بسیار مفید است و با توجه به اینکه سوخت آن نان و پنیری است که در صبحانه میل شده، خطرات زیست‌محیطی در شهرهای بزرگ را به حداقل می‌رساند. در ادامه داستان یکی از سفرهای من بر روی دوچرخه را خواهید خواند. باید بگویم که تا به حال انقدر دلتنگ ماشینم نشده بودم.

    دوست من، کتلین، همیشه مشکلات من را بادیوانگی حل می‌کند. من و او علایق غیرمشترکی داریم. علایق من شامل مراقبت از پوست، شرکت در فستیوال‌های موسیقی و غواصی است. علایق کتلین هم شامل موسیقی جاز آفریقایی و تحقیق در مورد سیر تکاملی انسان است. درست است که ما دو انسان بسیار متفاوت هستیم ولی بیش از دو سال است که با هم دوست هستیم و در تمام شرایط خوب و بد روزگار کنار یکدیگر بوده‌ایم. دوستی با کتلین به معنی واقعی تجربه‌ی زندگی برای من است.


    برای همین است که هر وقت او پیشنهاد می‌دهد که برای پیک‌نیک یا چادرزدن به اطراف هلند برویم تا فضای بیشتری برای دوچرخه‌سواری داشته باشیم، من به راحتی قانع می‌شوم. البته که باید اعتراف کنم اشتباه از اینجا شروع شد.

    یک مسافرت دوچرخه‌سواری بسیار متفاوت از مسافرت با پای پیاده است. یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌ها در این است که برای هر بار استفاده از دست‌های خود باید دوچرخه را متوقف کنید. بعضی از انسان‌ها قادر به نوشیدن آب در حال دوچخه‌سوار هستند ولی من به هیچ وجه نمی‌توانم. اگر بند کوله‌پشتی شما آویزان است و احتمال پیچیدن آن دور هر قسمت از دوچرخه هست باید فورا دوچرخه را متوقف کنید.

    در حین دوچرخه‌سواری قادر نخواید بود که با همراه خود صحبت کنید یا دست در کوله‌پشتی کرده و چند چیز خوراکی کوچک بردارید. در واقع قادر به انجام هیچ کاری به جز نگه داشتن دسته‌های دوچرخه نخواهید بود. من همیشه کلاه ایمنی هم به سر می‌کنم، نه به خاطر اینکه واقعا لازم باشد بلکه به این علت که به مادربزرگ خود قول داده‌ام. یکی از اصلی‌ترین مشکلات این بود که من و کتلین قادر به شنیدن حرفهای یکدیگر نبودیم.
    34de6f29-6a66-48c7-89aa-978328148fc2.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    دومین اشتباه من این بود که فراموش کرده بودم که کتلین در ظاهر شبیه به انسان است ولی در واقع او قطاری پر سرعت است که هیچ گاه سرعت خود را کم نمی‌کند. او از این سفر به عنوان یک گردش یاد کرده و فقط به این موضوع اشاره می‌کند که برای خرید مجبور بودیم جلوی مغازه‌های مزرعه‌داران محلی متوقف شده و زیر نور گرم آفتاب پیاده تا آنجا برویم. ساعت ۶ عصر بود و ما هنوز مشغول رکاب زدن در جاده‌ای کنار رودخانه بودیم. آب به رنگ طلایی غروب درآمده بود. هر کدام از عضله‌های بدن من آرزوی مرگ من را داشتند تا بلکه دست از کار بکشند.

    d41dceed-5e96-403a-925f-2510dba3dc43.jpg


    عاقبت به محلی رسیدیم که قصد داشت در آنجا چادر بزنیم. من دو بار افتادم. یک بار در حال پیاده شدن از دوچرخه و بار دیگر وقتی که از زمین بلند شدم بعد از کلی تلو تلو خوردن به زمین برخورد کردم. از نظر خودم شبیه به رقـ*ـص قبل از مرگ بود. ما بیشتر از ۵۰ کیلومتر را در یک روز رکاب زده بودیم. پاهای من بی‌حس بودند. کتلین به این ورزش، لقب مفرح را داده بود.

    من استخوان‌های لگنم را روی پتو گذاشته و تا فردا صبح خوابیدم. کتلین مدام می‌گفت که دوچرخه خانه‌ی ماست. فردا صبح وقتی داشتیم کیلومترها را طی می‌کردیم، من به مرور متوجه بعضی تغییرات شدم. علاوه بر استخوان‌های لگنی که درد می‌کردند و عضله‌هایی که حس کشیدگی داشتند، من شروع به خوردن پودر کول اید (Kool-Aid) کرده بودم.

    8e565752-bbef-4f84-b9fb-2ac172869413.jpg


    البته منکر زیبایی و لـ*ـذت‌بخشی دوچرخه‌سواری در دشت‌های مخملی و پر از گل نیستم. وقتی از تپه‌ای بالا می‌رفتیم و من موفق به پدال زدن و تمام کردن مسیر تپه می‌شدم، اشتیاق زیادی وجودم را فرا می‌گرفت. وقتی از شهری رد می‌شدیم، ماشینی نداشتیم که صدای روستا را بپوشاند بلکه با دوچرخه‌های خود از آن عبور می‌کردیم در حالی کره سرو صدای بازی کودکان و صدای کلیسای روستا را می‌شنیدیم. این هدیه‌ای است که هیچ وقت دستیابی به آن همراه با اتوموبیل مقدور نخواهد بود.

    در روز چهارم در هر پیچی داد می‌زدیم تا حوصله‌مان سر نرود. کتلین همیشه نزدیک به من حرکت می‌کرد. این حس که خودت تعمیرکار دوچرخه‌ی خود باشی بسیار جذاب بود. در روز چهارم بود وقتی می‌ایستادیم که دوچرخه را تعمیر کنیم یا چیزی بخوریم حس عجیبی داشتم و دوست داشتم زودتر بر روی دوچرخه برگردم و با خود فکر می‌کردم شاید حق با کتلین است؛ دوچرخه خانه است.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    ما به ریتمی دست یافته بودیم و با هم پدال می‌زدیم. روی دوچرخه از سیاست صحبت می‌کردیم. در مورد شغل‌هایمان و حتی در مورد نام دوچرخه‌ی کتلین صحبت می‌کردیم. دردی که در عضلات داشتم اصلا متوقف نمی‌شد و حتی الان که در حال نوشتن این سفرنامه هستم، زوایای مختلفی را برای نشستن امتحان می‌کنم ولی باز هم لگنم درد می‌کند.

    ما در غروب‌های زیبایی دوچرخه‌سواری کردیم و تعداد زیادی رنگین‌کمان دیدم. از مزرعه‌هایی عبور کردیم که در حال سمپاشی بودند وقطرات آفت‌کش، همه جا پخش شده بود، ابتدا امیدوار بودیم که شاید قطرات آب باشند ولی بعد متوجه شدیم که آفت‌کش هستند. هر روز از سفر ما، ماجرایی مختص خود داشت و پر از مشکلات بود. از تپه‌ها و جاده‌هایی با قلوه سنگ گرفته تا مزرعه‌های پایان‌ناپذیر. هر گاه به منظره‌ی زیبایی می‌رسیدیم هر دوی ما نفس را در سـ*ـینه حبس می‌کردیم و آرزو می‌کردیم که دیگری پیشنهاد توقف و گرفتن عکس را ندهد. فکر اصلی که در تمام طول این سفر بر ذهن ما غلبه داشت این بود که به پدال زدن ادامه بده!


    بعد از اینکه به گرونیگن (Groningen) بعد از ۴۰۰ کیلومتر دوچرخه‌سواری رسیدیم، فهمیدم که چیزی نغییر پیدا کرده است، شاید من موفق به پیغام دادن در حین دوچرخه‌سواری نشدم و هنوز هم اسمی برای دوچرخه‌ی خود انتخاب نکرده بودم ولی دوچرخه‌سواری برای من مفهوم دیگری داشت و مطمین بودم که این دیگر آخرین سفر من با دوچرخه نخواهد بود و به درستی و از اعماق ذهنم باور کردم که دوچرخه خانه‌ی من است.
    0e6ee885-54fc-4f00-b15b-d4aa0631680a.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    بالکان منطقه‌ای پرراز و پر از مکان‌های بکر و دیدنی است، با توجه به محبوبیت مقاصد متعلق به حوزه بالکان و اروپای شرقی، مانند بلغارستان، صربستان، ترکیه و رومانی خوب است با این منطقه بیشتر آشنا شویم.


    بالکان شبه جزیره‌ای است در جنوب اروپای شرقی که از شرق به دریای سیاه و دریای اژه؛ از غرب به دریای یونان و دریای آدریاتیک و از جنوب بهدریای مدیترانه می‌ریزد، همین گستردگی و وسعت حوزه بالکان باعث شده تا کشورهایی مانند کرواسی، بوسنی و هرزگووین، بلغارستان،صربستان، مونته‌نگرو، ترکیه و رومانی به همراه چند کشور دیگر در شمول آن قرار بگیرند.

    داستان بالکان، داستان هیجان‌انگیز تناقض‌ها و تعارض‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها، عشق‌ها و نفرت‌ها و بیم‌ها و امیدها است؛ کمتر منطقه‌ای مانند بالکان در دوران معاصر پرهیاهو و التهاب بوده است، چه هنوز دو جنگ بالکان در سال‌های ۱۹۱۲و ۱۹۱۳، بر سر کوتاه کردن دست امپراتوری عثمانی و تقسیم سرزمین‌ها بین کشورهای تازه سربرآورده منطقه تمام نشده بود که جنگ جهانی اول در پی ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش - مجارستان در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ توسط ملی‌گرای هجده ساله صرب، گاوریلو پرنسیپ، در سارایه‌وو بوسنی به وقوع پیوست و چند دهه بعد هم جنگ صرب‌ها و مسلمان‌های بوسنی، کشتاری به راه انداخت که داغ ننگ آن تا ابد چهره اروپا را خدشه‌دار می‌کند.

    1977a547-2918-4f7b-a84c-b238dfddcecc.jpg
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا