- عضویت
- 2018/02/17
- ارسالی ها
- 23,992
- امتیاز واکنش
- 29,350
- امتیاز
- 1,104
فروپاشی یوگوسلاوی که زمانی رهبری همچون مارشال تیتو را بر مسند قدرت داشت و اعدام انقلابی چائوشسکو رهبر کمونیست رومانی و همسرش در پی انقلاب در آن کشور، از دیگر رویدادهای پر سروصدای این منطقه بوده است.
با این حال برای علاقهمندان به سینما که این منطقه را از پی فیلمهای امیر کوستاریتسا، فیلمساز مشهور صربتبار شناختهاند، بالکان چهرهای لطیف و شاعرانه دارد، چهرهای رنگارنگ، سرخوش و شوخطبع، پر از موسیقی و البته گزنده؛ ولی بالکان نه چنان تلخ است و نه چنین شیرین، بالکان منطقه ای است خاکستری و سرشار از خوبی و بدی که باید رفت و آن را دید...
مقالههای مرتبط:
«۱۰ ساعت را در یک قطار فکستنی پشت سر گذاشتم تا از زاگرب پایتخت کرواسی به سارایوو پایتخت مشترک بوسنی و هرزگوین برسم، کندی و فرسودگی قطار باعث میشد که سبزی مسیر آنچنان که باید جلوه نکند، به خصوص آن که از شانس من یک مسافر سوییسی حراف در کوپه بود که با پرحرفیهایش کلافگی من را بیشتر میکرد.
از این جهت شروع چندان خوبی برای سفر نبود و با خستگی زیادی از قطار خارج شدم تا به سمت هاستل بروم، بعد از آن سوار تراموایی شدم که متعلق به ۷۰ سال پیش بود و از این بابت دست کمی از قطارم نداشت، کهنگی چیزها در آنجا یک نوع حالت مرموز و موزه مانند به وجود آورده بود و از آنجایی که همه این مکانها و وسایل هنوز مورد استفاده مردم عادی بومی بود، این سحرانگیز بودن بیشتر هم میشد و همه اینها با توجه به ذهنیت کنجکاوانه من شرایطی به وجود آورده بود که احساس میکردم سوار ماشین زمان شدهام!
با این حال برای علاقهمندان به سینما که این منطقه را از پی فیلمهای امیر کوستاریتسا، فیلمساز مشهور صربتبار شناختهاند، بالکان چهرهای لطیف و شاعرانه دارد، چهرهای رنگارنگ، سرخوش و شوخطبع، پر از موسیقی و البته گزنده؛ ولی بالکان نه چنان تلخ است و نه چنین شیرین، بالکان منطقه ای است خاکستری و سرشار از خوبی و بدی که باید رفت و آن را دید...
مقالههای مرتبط:
- راهنمای سفر به ترکیه
- بلغارستان؛ ۱۵ تفریح هیجانانگیز و غیرمتعارف
- دیدنیهای بلگراد؛ ققنوس صربستان
«۱۰ ساعت را در یک قطار فکستنی پشت سر گذاشتم تا از زاگرب پایتخت کرواسی به سارایوو پایتخت مشترک بوسنی و هرزگوین برسم، کندی و فرسودگی قطار باعث میشد که سبزی مسیر آنچنان که باید جلوه نکند، به خصوص آن که از شانس من یک مسافر سوییسی حراف در کوپه بود که با پرحرفیهایش کلافگی من را بیشتر میکرد.
از این جهت شروع چندان خوبی برای سفر نبود و با خستگی زیادی از قطار خارج شدم تا به سمت هاستل بروم، بعد از آن سوار تراموایی شدم که متعلق به ۷۰ سال پیش بود و از این بابت دست کمی از قطارم نداشت، کهنگی چیزها در آنجا یک نوع حالت مرموز و موزه مانند به وجود آورده بود و از آنجایی که همه این مکانها و وسایل هنوز مورد استفاده مردم عادی بومی بود، این سحرانگیز بودن بیشتر هم میشد و همه اینها با توجه به ذهنیت کنجکاوانه من شرایطی به وجود آورده بود که احساس میکردم سوار ماشین زمان شدهام!