داستان قصه نم نم " گربه کجه! "

гคђค1737

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
7,959
امتیاز واکنش
45,842
امتیاز
1,000
محل سکونت
زیر خاک
یه گربه بود کج بود. کج راه می رفت. کجکی میو می کرد. کجکی غذا می خورد. سبیل هایش هم کج و کوله بود. همه مسخره اش می کردند. می گفتند: « هو هو ... گربه کجه ... گربه کجه! »
یک روز آقای اتو، گربه کجه را صدا کرد و گفت: « می خوای صافت کنم؟ »

گربه کجه گفت: « چه جوری؟ »

اتو گفت: « داغ می شم. پوف می کنم پاف می کنم، صاف می کنم. »

گربه کجه گفت: « پس زود باش پوف کن پاف کن! کج های منو صاف کن! »

اتو دمش را کرد توی سوراخ برق و داغ شد. تا آمد گربه را صاف کند، گربه هه جیغ زد: « وای! سوختم! » گربه هه فرار کرد. اتو دنبالش کرد و داد زد: « وایسا کجا می ری؟ صبر کن صافت کنم! »

گربه از دیوار، صاف رفت بالا.

سبیل هایش را صاف کرد. بدو بدو صاف رفت بالای پشت بام، از آن جا پرید توی کوچه و فرار کرد.

از آن روز به بعد گربه کجه صاف صاف شد.

اتو هم که خنک شده بود، برگشت سرجایش.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا