فلسفی متون فلسفی

عاشق این تاپیک نشدین؟؟؟

  • عاشق؟ نه دیوونشم...

  • فوق‌العاده است

  • معرکه

  • من خودم هم یه فلسفی نویسم (پس دوستش دارم)

  • چرا⁦:-\⁩

  • خود تاپیک پسند!

  • چی بگم والا


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

fatimi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/03
ارسالی ها
707
امتیاز واکنش
4,498
امتیاز
471
محل سکونت
شیطون آباد
و خداوند سکوت را آفرید
سکوت، يعني گفتن در نگفتن .
سکوتِ مظلوم، يعني نفريني مطلق و ابدي.
سکوتِ محکوم بي گـ ـناه، يعني بغض، آه، گريه درون.
سکوت، در خود گريه دارد ولي گريه، با خود سکوتي ندارد.
سکوتِ شاهد، يعني شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطيلي وجدان.
سکوتِ آرام کتابخانه،يعني رعدوغرش نهفته ي تمامِ حرفهاي فشرده ي عالم،درپيش از اين
هر سکوتي، سرشار از ناگفته ها نيست، بعضي وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هااست.
بعضي سکوت را به رشوه اي کلان مي خرند و با سودي سرشار، به اسـم حق السکوت، مي فروشانند
بعضـــي بـــا سکوت آنقدر دشمنند که حتي در خواب هم آنرا با پريشان گوئي مي شکنند.
آنان که حرمت سکوت را پاس مي دارند، بيش از حرّافانِ حرفه اي، به بشر اميدواري مي دهند.
آزار دهنده ترين سکوت، وقتي است که دروغ مي گوئي و مخاطبت در سکوتي سنگين،فقط نگاه مي کند.
غيرقابل درک ترين سکوت، متعلق به معلم ادبيات پيري است که،
شاگرد قديمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدي از تلويزيون مي بيند.
سينماي صامت، پر از سکوتی گويا و خنده دار بود.
آدم هاي ترسو، براي فرار از سکوت، با خود حرف مي زنند

این متن هم مال من نیست و متاسفم که نمی‌دونم مال کیه
 
  • پیشنهادات
  • fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    مردم نمیتونن برای همیشه زندگی کنند. با توجه به این مردم رشد می‌کنن و بزرگ میشن. برای راحتی خودشون، مردم میگن یکی از معیار های دوره بزرگ سالی زمانیه که شما بیست و یک ساله بشین...
    اگر ما فرض کنیم که معیار درسته...
    ما جزو بزگا هستیم؟ یا نیستیم؟


    کمیک نوزده-بیست‌‌و‌یک
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    من قبلاً این رو تو یه کتاب خوندم، که حیوانات هیچ احساس تأسفی برای خودشون ندارند. که منو تحت تاثیر قرار داد. زندگی حیوانات بدون هیچ احساس تأسف و شرمندگی برای خودشون کاملا وقف زمانی شده که در اختیار دارن.
    زندگی انسانها، با احساس همدردی برای بقیه موجودات همراهه. اگه ما بتونیم نصف راه این دوتا مسیر رو طی کنیم، تو فکر نمیکنی زندگیمون شگفت انگیز میشه؟

    کمیک نوزده-بیست‌و‌یک
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    قانون جنگل، سرنوشت و انتخاب...
    اینها چند کلمه قدرتمند هست که می‌تونه اساس و پایه این دنیا رو بلرزونه...
    آدم های احمق فقط زمانی معنای این کلمات رو درک می‌کنند که خودشون مستقیماً تجربش کنند.
    انتخاب هیچ وقت به میل ما نبوده...

    کمیک جریان
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    کسانی که با هیولا میجنگند، باید مراقب باشند که خود به هیولا تبدیل نشوند؛ چرا که هرچه ‌قدر به سیاه چاله خیره شوی سیاه چاله هم به تو خیره میشود.

    نیچه
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    ترس مثل آتیشه...
    اگه بتونی کنترلش کنی می‌تونه خونت رو گرم کنه... می‌تونه غذات رو بپزه...
    اما اگه نتونی کنترلش کنی همه چیزهای اطرافت رو میسوزونه و نابود می‌کنه...
    ترس بهترین دوست و بدترین دشمنته...
    (یک مربی بُکس)

    کمیک غول توکیو
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    مرگ پدرم، حفره‌ای بزرگ در زندگی‌های‌شان [زندگی مردم استرالیا] باقی می‌گذاشت.
    خلاء مهمی که باید پر می‌شد. الان دیگر باید از کدام فلک زده‌ای متنفر باشند؟

    جز از کل
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    هنوز هم هستند کسانی که دختران هشت‌، نه سال‌یشان را به مرد هشتاد،‌ نود ساله شوهر میدهند...
    هنوز هم هستند کسانی که بر سر قمار فرزندان کوچک خود را میفروشند...
    هنوز هم هستند کسانی‌که وقتی مـسـ*ـت هستند...

    و آن کودکان کی معنای زندگی را می‌فهمند؟ کی می‌فهمند کمتر کسی پیدا میشود که برای خودت... خود واقعیت،دوستت داشته باشد؟

    آنها درک نمی‌کنند خانه داری یعنی چه آنها درک نمیکنند زن شدن چه معنای عمیقی دارد... و کی به خود می‌آیند؟
    زمانی که کودکی را در آغوشش می‌گذارند و می‌گویند خدا را شکر سالم است... آنجاست که میفهمد... خاله بازی هایش حالا رنگ اشک به خود گرفته...
    فرزندانش دیگر عروسک ها و دوستانش نیستند دیگر همسرش پسر همسایه که به شرط فوتبال بازی کردن نقش پدر خانهٔ همیشه سر کار را بازی میکرد نبودنند... همسرش مردی زمخت و سیبیل کلفت بود و فرزندانش با خودش هشت سال اختلاف سنی داشتند فرزندانی واقعی از خون خود او...

    تا کی دوام می‌آورد؟ که میداند؟
    خدای این کودک کجاست؟ جواب دهندهٔ اشک های این کودک کیست؟ چه کسی است تا مانع باور این کودک شود که کار درست همین است؟ چه کسی مرهم درد های این کودک است؟ نه من دانم نه شمایی که آن را خدا میخوانید....

    از خودم
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    پاییز و برگ های زردش...
    اول مهر و هیجانش...
    ساعت شش صبح و خستگی‌اش...
    هوایی که ابریست اما حس خوبی مثل حس عید به آدم میدهد...
    باران یکهویی و بند آمدنش در مدت زمان کوتاهی...
    شب طولانی یلدا و انار و فال و هندوانه شیرین...
    زمستان و برفش که همچون توری بر سر عروس خیابان ها را سفید میکند...
    تضاد سفیدی برف با نارنجی پرتغال مرد دستفروش...
    چله زمستون زیر کرسی گرم مادربزرگ...
    آدم برفی های بزرگ و برف بازی بچه‌های داخل کوچه...
    روز جمعه وقتی ساعت هفت صبح بلند می‌شوی و بعد متوجه می‌شوی تعطیل است و به رختخواب و زیر پتوی گرم می‌روی...
    هیجان عید نوروز در دل تمام مردم...
    بازار شلوغ و خرید عید...
    چهارشنبه سوری و سرخی و زردی...
    پریدن از روی هفت آتش بزرگ...
    سفره هفت سین که با تمام وجود و عشق چیده شده...
    تیک تاک ثانیه شمار و یا مقلب القلوب...
    عیدی لای قرآن پدربزرگ...
    بهار و عطر شکوفه های گیلاس و سیب...
    باران های گاه و بیگاه...
    حس خوشایند زنده بودن...
    تعطیلات نوروزی...
    سیزده بدر و گره زدن سبزه عید برای آمدن شاهزاده سوار بر اسب سفید...
    تمام شدن عید و بازگشت به مدرسه با دردی خوشایند و خوشحال کننده...
    امتحانات نهایی در خرداد ماه...
    تلاش و تلاش و تلاش...
    تابستان و گرمای زیادش...
    هندوانه، خربزه، هلو و میوه های دوست‌داشتنی‌اش...
    گرما گرما گرما...
    کلاس های تابستانی و تست زنی برای آماده‌سازی خود برای کنکور...
    هفته آخر شهریور ماه و خوشحالی و ناراحتی همه بچه‌های مدرسه‌ای...
    دیدار تازه کردن با یاران مدرسه و...
    بازهم پاییز و خش خش برگ‌هایش...

    از خودم
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    گاهی لازم است خودت رو به نفهمی نزنی
    گاهی لازم است یه چیزایی رو فراموش نکنی
    گاهی لازم است به قول هایی که دادی عمل نکنی
    گاهی لازم است من باشی نه ما
    گاهی لازم است محبت نکنی
    عاشق نشوی
    دوست نداشته باشی...
    گاهی لازم است کمی بد باشی...

    از خودم
     
    بالا