- عضویت
- 2018/02/21
- ارسالی ها
- 245
- امتیاز واکنش
- 1,312
- امتیاز
- 371
Je me disais: allez, il faut pleurer une bonne fois pour toutes. Tarir les larmes, presser l'éponge, essorer ce grand corps triste et puis tourner la page. Penser à autre chose. Mettre un pied devant l'autre et tout recommencer.
به خودم گفتم:زود باش، باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. اشکها را پاک کرد، دستمال را فشرد و این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد, و بیخیال بود, باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد!
به خودم گفتم:زود باش، باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. اشکها را پاک کرد، دستمال را فشرد و این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد, و بیخیال بود, باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد!