داستانک داستان های کوتاه رمانتیک انگلیسی | فاطمه تاجیکی کاربرانجمن نگاه دانلود

[فاطمه تاجیکی]

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

استان های کوتاه رمانتیک انگلیسی | فاطمه تاجیکی کاربرانجمن نگاه دانلود


به نام خالق هستی...

شروع:​

"The Making Of A Mother"
By the time Lord mothers, he was into the sixth day working overtime. An Angel appeared and said ˝Why are you spending so much time on this one?˝ And the Lord answered and said, ˝Have you read the spec sheet on her? She has to be completely washable; have200 movable parts, all replaceable; have a lap that can hold three children at one time and that disappears when she stands up; have a kiss that can cure anything from a scraped knee to a broken heart; and have six pairs of hands ˝the Angel was astounded at the requirements for this one. ˝six pairs of hands! No way!˝ said the angel. The Lord replied, ˝Oh, it's not the hands that are the problem. It's the three pairs Of eyes that mothers must have!˝ ˝And that's on the standard model?˝ the Angel asked. The Lord nodded in agreement, ˝Yep, one pair of eyes are to see through the closed door as she asks her children what they are doing even though she already knows. Another pair in the back of her head are to see what she needs to know even though no one thinks she can. And the third pair are here in the front of her head. They are for looking at an errant child and saying that she understands and loves him or her without even saying a single word.˝ The Angel tried to stop the Lord ˝This is too much work for one day. Wait is too much work for one day. Wait until tomorrow to finish.˝ ˝But I can't!˝ The Lord protested, ˝ I am so close to finshing this creation that is so close to....

(به دلیل زیاد بودن متن انگلیسی فقط نصف متن انگلیسی رو نوشتم اما ترجمه کامل است.
​

˝ترجمه˝​

˝خلقت مادر˝
وقتی خدا مادر ها را می آفرید شش روز کار کرد.
فرشته ای نزد او آمد و پرسید:
- خدایا چرا وقت زیادی را برای این یکی صرف کردی؟
و خداوند فرمود:
_ آیا برچسب ویژگی هایش را خوانده ای؟ کاملا قابل شستشو است ولی قابل ارتجاع نیست. دویست قسمت متحرک دارد که همه قابل جایزگزینی است. دامانی دارد که می تواند سه فرزند را در آن جای دهد و وقتی بر می خیزد دیگر وجود ندارد. همزمان و به راحتی بلند شود. بـ..وسـ..ـه ای مادرانه‌اش همه چیز را درمان می کند، از درد زانو تا قلب شکستت و شش دست دارد.
فرشته از ملزومات این مورد، کاملا گیج شده و بود:
_ شش جفت دست ؟ چرا؟
خدا پاسخ داد:آه، حالا دست مشکل من نیست. بلکه سه جفت چشم کمی داستان دارد.
فرشته پرسید:
_بر اساس استاندارد است دیگر؟
_آره. یک جفت از چشم ها برای رصد کردن فرزندانش از سوراخ درهای بسته است. او در آن حال از فرزندانش می پرسد که در حال انجام چه کاری هستند، گرچه خودش به خوبی می داند. جفت دیگر، پشت سر او قرار دارد و برای دیدن چیزهایی است که باید بداند و بقیه فکر می کنند نمی تواند چنین کند. و جفت سوم چشم ها، اینجا در جلوی سر او قرار دارد. برای نگاه کردن به فرزند ناسازگارش و لحظه ای که بدون گفتن یک کلمه به او بگوید که او را می فهمد و دوستش دارد، به کار می آید.
فرشته سعی کرد خدا را باز دارد.
_این کار برای یک روز زیاد است. پروردگارا! تا فردا تمامش کن.
پروردگار بزرگ اعتراض وار فرمود:
_نمی توانم. باید خلقت این مخلوق را که خیلی شبیه قلب خودم است، امروز تکمیل کنم. او قادر است خودش را درمان کند. او می تواند یک خانواده شش نفری را با یک کیلو همبرگر سیر کند.
فرشته نزدیکتر رفت و زن را دید:
_اما او را خیلی لطیف آفریده ای خدایا!
_هم لطیف هست و هم محکم. نمی دانی چه قدرتی در تحمل دردها و رنج ها دارد.
فرشته پرسید:
_آیا می تواند تفکر کند؟
خداوند فرمود:
_نه تنها قادر به تفکر بلکه قادر به ادله و مباحثه هم است.
فرشته چیزی را دید نزدیک شد و گونه زن را لمس کرد.
_انگار این مدل نشتی دارد. گفتم که، خیلی داری برای این مخلوق وقت می‌گذاری.
_این مخلوق نشتی ندارد و سوراخ هم نیست. این که میبنی اشک است.
فرشته پرسید:
_اشک چیست؟
خداوند پاسخ داد:
_برای بیان خوشحالی،غم،نا امیدی، رنج، تنهایی غم و غرور.
فرشته با هیجان گفت:
_تو نابغه ای خدا ! تو فکر همه چیز را کرده ای تو حتی اشک را هم آفریده ای.
خدا به فرشته نگاهی کرد گ، لبخندی زد و گفت:
_دوباره اشتباه کردی من زن (مادر) را آفریدم اما اشک را خودش آفرید.