فلسفی متون فلسفی

[fatimi]

من تو خطر نیستم اسکایلر ، من خود خطرم
طرف میره در خونش رو باز میکنه و یه تیر خالی میشه تو مخش تو فکر میکنی من اونم ؟ نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه من اونیم که در میزنه !!

برکینگ بد(فیلم)

 

[fatimi]

بیمار سرطانی : سرطان برای من تغییر خیلی بزرگی بود که تو زندگیم ایجاد شد...دیگه شرایط ادامه دادن رو از دست دادم...کنترل اوضاع از دستم خارج شده...انسان نقشه میکشه و خدا از اون بالا بهش میخنده...
والتر : یه مشت حرف مفت!!!
بیمار سرطانی : ببخشید؟
والتر : هیچوقت نذار کنترل اوضاع از دستت خارج بشه...اونجور که خودت حال میکنی زندگی کن.
بیمار سرطانی : اره...ولی به هر حال سرطان سرطانه!!
والتر : سرطان بره به جهنم!من بهترین روزای عمرمو با سرطان گذروندم!اولش انگار تاریخ مرگترو اعلام کردن.مدام هم پشت گوشت تکرار میکنن.ولی از من میشنوی هر زندگی تاریخ خودشو داره و یه روزی تموم میشه...مدام هر چن ماه یه بار برای ازمایش میام اینجا و میدونم بالا خره یه روز تو یکی از این ازمایشها...حتی شاید همین امروز...بهم خبرای بدی بدن...ولی تا اون روز کی رئیسه؟؟؟من!من اینجوری زندگی میکنم.

برکینگ بد(فیلم)

 

[fatimi]

گوستاوو: با بی پولی همه میتونن کنار بیان چیزی که باید یاد بگیری پولدار بودنه

برکینگ بد(فیلم)

 

[fatimi]

به فكر گل آفتابگردون بیفت ، اونا به طرف خورشید خم میشن ، ولی اگر دیدی بعضی هاشون زیادی خم شدند یعنی اینكه اونا مردند

زندگی زیباست – روبرتوبنینی

 

[fatimi]

سرگروهبان بارنز : این که میگن به مشکلاتت لبخند بزن، چِرت و پرته ... اگه دنیا بفهمه تو تونستی خودت و با مشکلاتت وفق بدی، ضربه های بعدیشو و محکمتر وارد میکنه

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]

جوخه(فیلم)​

[/BCOLOR]

 

[fatimi]

 

[fatimi]

وقتی جند ماه پیش متوجه شدم که سرطان دارم با خودم گفتم:"چرا من؟"
وقتی چند وز قبل خبر بهتر شدنم رو شنیدم... دوباره همین رو گفتم!

برکینگ بد(فیلم)

 

[fatimi]

هر نفسی که فرومی‌بریم، مرگی را که مدام به ما دست‌اندازی می‌کند، پس می‌زند... . در نهایت این

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

است که باید پیروز شود زیرا از هنگام تولد، بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه‌اش، با آن بازی می‌کند. با این همه، ما تا آنجا که ممکن است، با علاقه‌ی فراوان و دلواپسی زیاد به زندگی ادامه می‌دهیم، همان‌جور که تا آنجا که ممکن است طولانی‌تر در حباب صابون می‌دمیم تا بزرگتر شود، گرچه با قطعیتی تمام می‌دانیم که خواهد ترکید.

درمان شوپنهاور(کتاب)

 

[fatimi]

با استعداد هم‌چون تیراندازی‌ست که هدفی را می‌زند که دیگران قادر به زدنش نیستند؛ نابغه، هم‌چون تیراندازی‌ست که هدفی را می‌زند که دیگران قادر دیدنش نیستند.

درمان شوپنهاور(کتاب)

 

[fatimi]

“میچ، من به خودم اجازه نمی‌دهم، بیش تر از این، به حال خودم دلسوزی کنم.

چندین قطره اشک صبحگاهی؛ فقط همین.”

سه شنبه ها با موری(کتابی که باید خواند)