تملق و چاپلوسی و بت ساختن از انسانهابزرگترین نقطه ضعف در فرهنگ غنی ایران از دید نگارنده این جستار تملق و چاپلوسی است . متاسفانه این خصلت نکوهیده در بسیاری از اقشار جامعه ایران در طی هزاران سال رخنه کرده است و برطرف کردن آن عظمی بزرگ و جدی را می طلبد . ریشه این خصلت را تقریبا میتوان از نوع سیستم های کشورداری در کشورهای باستانی جهان دانست . امری که در چین و ژاپن نیز شاید به مراتب بدتر از ایران رواج داشته باشد و انسانها برای شخصیت های دیگر خم و راست میشوند و دست بوسی میکنند . نمی توان چندان بر سیستم های گذشته ایران شاهنشاهی خرده گرفت . زیرا شرایط روزگار در آن زمان چنین اقتضا میکرده است که با توجه به امپراتوری های قدرتمند , نیاکان ایران زمین نیز چنین سیستمی را پایه گذاری کنند تا نه تنها سدی در برابر تجاوزات مکرر آنها باشند بلکه خود را نیز به عنوان یک ملت واحد و بزرگ که اجازه کوچکترین دست درازی به کشورشان را نمی دهند نمایان سازد . از این روی شرایط کشور داری شاهنشاهی به صورتی است که بر خلاف سیستم کشورداری "پادشاهی دموکراتیک" امروزی مانند سوئد , ژاپن , اسپانیا , انگلستان و . . . می باشد و شرایط موجب می شود که مردم ناخواسته به شاهنشاه و تصمیات او وابسته باشند و در این میان نیز مردمانی هستند که برای تسریع در اجرای امور خود مجبور به چاپلوسی و تملق نیز می شوند . البته در همین سیستم امپراتوری شاهنشاهی ایرانیان ما شخصیت های عدالتخواه و بزرگی داشته ایم که امروز میتواند بهرترین الگوی کشور داری و قدرت برای ایرانیان باشد مانند : کیخسرو , کوروش بزرگ ( 559 - 528 پیش از میلاد ) , داریوش بزرگ ( 522 پیش از میلاد ), مهرداد بزرگ اشکانی ( 160 - 140 پیش از میلاد ) , تیرداد اشکانی ( 250 پیش از میلاد ) , اردوان بزرگ , اردشیر بابکان , شاپور اول ساسانی , شاپور ذوالکتاف , انوشیروان دادگر و . . .از این روی باید به دور از هرگونه بغض و کینه شخصی با نگرشی منطقی به پیشینه نیاکان , نقاط مثب آنان را که میتواند در پیشرفت و اقتدار امروزی ایران تاثیر گذار باشد را هویدا کنیم و آن را با قواین مدرن و امروزی عملی سازیم و از سوی دیگر نقاط ضعف آنان که پایه های کشور را تضعیف میکرده و دودمان آنها را نیز بر باد میداده را بررسی کنیم و سران و بزرگوار کشور را از این ضعفهای گذشته بازداریم . هر زمان ایران و ایرانی به این منطق و خرد و اندیشه رسید که همه گذشته پیش از اسلام را یکجا تخریب یا ستایش نکند و تاریخ پس از اسلام را یکجا ستایش یا نکوهش نکند و فقط بر اساس شواهد تاریخی و مستندات قضاوت کند و نکات مثب کشور داری گذشتگان را ستایش کند و نقاط ضعفش را هم نکوهش کند آن زمان این کشور به بالاترین درجات فرهنگ و ترقی می رسد و آینده از آن ما خواهد بود . در غیر این صورت بایستی با تکرار اشتباهات گذشته روزگارمان را سپری کنیم و به قضاوتهای اشتباهات تاریخی که کیته های شخصی و عوامل بیگانه در آنها هویدا است تن بدهیم و هرگز به بن مایه حقیقی آنچه که در تمدن ایران بزرگ نیاکان به جای گذاشته اند دست پیدا نکنیم .شادروان ملک الشعرای بهار مردن اندر شجاعت ادبی بهتر از چاپلوسی و جلبی چاپلوسان سخن چین را ز درگه دور دار چاپلوسی خرمن آزادگی را اخگر استباز می گردیم به عامل منفی چاپلوسی در فرهنک غنی ایرانی . به روشنی در ادارات , سازمانها , کشور داری و جامعه ایرانی این امر نمایان است . در ادارات و سازمانها پرسنل زیر دست با مدیران و قدرتهای بالاتر در سازمان برای رسیدن به اهداف خود با چاپلوسی و تملق رفتار میکنند . در صورتی که اهداف سازمانی هر شرکت رشد و ترقی آن سازمان و رضایت مشتری و در سطوح بالاتر نقش مثب در ارتقا یک کشور است . از این روی هر شخص با انجام وظایف به درستی میتواند به این مهم دست یابد و دیگر نیازی به تمل و چاپلوسی نخواهد بود . ولی متاسفانه با کاهش انجام وظایف در نزد پرسنل نیاز به تملق نیز بیشتر می شود و هم راندمان کاهش خواهد یافت و هم روابط غیر سازنده در آن سازمان رواج خواهد یافت . همچنین باید با توجه به فرهنگ مهر ورزی , دوستی و خونگرمی ایرانیان که شهرت جهانی دارد , فرهنگ تملق و چاپلوسی را باید از آن به درستی تفکیک کرد تا هرگز یکی خوانده نشود . در امور کشور داری ما ایرانیان نیز در گذشته و حال نیز متاسفانه فرهنگ ضد فرهنگی چاپلوسی بوده است و با دادن القاب بسیار بزرگ به پادشاه , نخست وزیر , سلاطین , وزرا و حاکمان وقت آنان را به درجه ای بسیار فراتر از یک انسان زمینی که برای خدمت به کشورش در آن پست و مقام است قرار میدهد و آنان را دچار توهم و شرایطی غیر منطقی میکنیمکه شخص را از وظیفه خود دور می سازد . در حالی که پستها و مقامها در هر کشوری باید بر اساس لیاقت , تخصص , تعهد و خدمت به سرزمین و ملت تعیین شود و شخص برتر آن کشور چه پادشاه باشد یا نخست وزیر , سلطان , رئیس جمهور و . . . وظیفه ای سنگین بر دوش دارند ( مانند اداره یک کشور و پیشرفت و ترقی آن ملت ) که باید با جدیت تمام به آن عمل کند تا هم نامی نیک در تاریخ از خود به جای بگذارند و هم ملتی از وی راضی و خوشنود باشند و هنگامی که از مقامش کنار رفت مانند باقی انسانهای آن جامعه با وی برخورد شود و یک شخصیت ماورای انسان برای وی ساخته نشود . متاسفانه پایه این امر در تاریخ ما نهاده شده است که باید اصلاح گردد . مانند القاب تاریخی خدایگان شاهنشاه که نشان از فر ایزدی دارد . این القاب در جهان مترقی و رو به پیشرفت امروز پسندیده و منطقی به نظر نمی آید زیرا ما نیز باید با جهان پیش برویم . نه بایستی بی احترامی کنیم و نه اجرا بلکه فقط بایستی به دید یک فرهنگ که از نیاکان به جای مانده مورد احترام باشد .با اینکه غربیان در توصیف احوال ملت ایران همیشه با کینه و بغض نوشته اند و تاریخ را به گونه های گوناگون تحریف کرده اند ولی در برخی موارد انتقادات آنها تقریبا روا می باشد :سفیر فرانسه - آمده ژوبر ( 1847 - 1779 ) در این باره میگوید :ایرانیان تملق زورگو را میکنند و ضرب المثلی دارند که میگوید : دستی را که نمی توانی ببری ببوس . در برخی موارد برای رسیدن به هدف باید دورویی و پیمان شکنی کرد . نامه ایران - حمید یزدان پرست - صفحه 848چاپلوسی ایرانیان از دیدگاه شاردن :ایرانیان متملق ترین ملتهای جهان هستند و برای رسیدن به مقاصد خویش نزد صاحب منصبان چنان خود را پست میکنند که در وصف نمی گنجد . آنها به گوینده چنین نشان میدهند که اندیشه آنها همان است که در دل وی میگذرد ولی پس از آنکه خرشان از پل گذشت به همه چیز پشت پا می زنند . نامه ایران - حمید یزدان پرست - صفحه 821پس به قول نیاکان نیکتر آنست که :شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد خوش آن شمع که روشن کند ویرانه ای را