جامعه ایرانی مشکلات فرهنگی ما ایرانیان

  • شروع کننده موضوع ԼƠƔЄԼƳ
  • بازدیدها 1,364
  • پاسخ ها 36
  • تاریخ شروع

ԼƠƔЄԼƳ

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
3,970
امتیاز واکنش
22,084
امتیاز
736
محل سکونت
زیر سقف آسمون
تملق و چاپلوسی و بت ساختن از انسانهابزرگترین نقطه ضعف در فرهنگ غنی ایران از دید نگارنده این جستار تملق و چاپلوسی است . متاسفانه این خصلت نکوهیده در بسیاری از اقشار جامعه ایران در طی هزاران سال رخنه کرده است و برطرف کردن آن عظمی بزرگ و جدی را می طلبد . ریشه این خصلت را تقریبا میتوان از نوع سیستم های کشورداری در کشورهای باستانی جهان دانست . امری که در چین و ژاپن نیز شاید به مراتب بدتر از ایران رواج داشته باشد و انسانها برای شخصیت های دیگر خم و راست میشوند و دست بوسی میکنند . نمی توان چندان بر سیستم های گذشته ایران شاهنشاهی خرده گرفت . زیرا شرایط روزگار در آن زمان چنین اقتضا میکرده است که با توجه به امپراتوری های قدرتمند , نیاکان ایران زمین نیز چنین سیستمی را پایه گذاری کنند تا نه تنها سدی در برابر تجاوزات مکرر آنها باشند بلکه خود را نیز به عنوان یک ملت واحد و بزرگ که اجازه کوچکترین دست درازی به کشورشان را نمی دهند نمایان سازد . از این روی شرایط کشور داری شاهنشاهی به صورتی است که بر خلاف سیستم کشورداری "پادشاهی دموکراتیک" امروزی مانند سوئد , ژاپن , اسپانیا , انگلستان و . . . می باشد و شرایط موجب می شود که مردم ناخواسته به شاهنشاه و تصمیات او وابسته باشند و در این میان نیز مردمانی هستند که برای تسریع در اجرای امور خود مجبور به چاپلوسی و تملق نیز می شوند . البته در همین سیستم امپراتوری شاهنشاهی ایرانیان ما شخصیت های عدالتخواه و بزرگی داشته ایم که امروز میتواند بهرترین الگوی کشور داری و قدرت برای ایرانیان باشد مانند : کیخسرو , کوروش بزرگ ( 559 - 528 پیش از میلاد ) , داریوش بزرگ ( 522 پیش از میلاد ), مهرداد بزرگ اشکانی ( 160 - 140 پیش از میلاد ) , تیرداد اشکانی ( 250 پیش از میلاد ) , اردوان بزرگ , اردشیر بابکان , شاپور اول ساسانی , شاپور ذوالکتاف , انوشیروان دادگر و . . .از این روی باید به دور از هرگونه بغض و کینه شخصی با نگرشی منطقی به پیشینه نیاکان , نقاط مثب آنان را که میتواند در پیشرفت و اقتدار امروزی ایران تاثیر گذار باشد را هویدا کنیم و آن را با قواین مدرن و امروزی عملی سازیم و از سوی دیگر نقاط ضعف آنان که پایه های کشور را تضعیف میکرده و دودمان آنها را نیز بر باد میداده را بررسی کنیم و سران و بزرگوار کشور را از این ضعفهای گذشته بازداریم . هر زمان ایران و ایرانی به این منطق و خرد و اندیشه رسید که همه گذشته پیش از اسلام را یکجا تخریب یا ستایش نکند و تاریخ پس از اسلام را یکجا ستایش یا نکوهش نکند و فقط بر اساس شواهد تاریخی و مستندات قضاوت کند و نکات مثب کشور داری گذشتگان را ستایش کند و نقاط ضعفش را هم نکوهش کند آن زمان این کشور به بالاترین درجات فرهنگ و ترقی می رسد و آینده از آن ما خواهد بود . در غیر این صورت بایستی با تکرار اشتباهات گذشته روزگارمان را سپری کنیم و به قضاوتهای اشتباهات تاریخی که کیته های شخصی و عوامل بیگانه در آنها هویدا است تن بدهیم و هرگز به بن مایه حقیقی آنچه که در تمدن ایران بزرگ نیاکان به جای گذاشته اند دست پیدا نکنیم .شادروان ملک الشعرای بهار مردن اندر شجاعت ادبی بهتر از چاپلوسی و جلبی چاپلوسان سخن چین را ز درگه دور دار چاپلوسی خرمن آزادگی را اخگر استباز می گردیم به عامل منفی چاپلوسی در فرهنک غنی ایرانی . به روشنی در ادارات , سازمانها , کشور داری و جامعه ایرانی این امر نمایان است . در ادارات و سازمانها پرسنل زیر دست با مدیران و قدرتهای بالاتر در سازمان برای رسیدن به اهداف خود با چاپلوسی و تملق رفتار میکنند . در صورتی که اهداف سازمانی هر شرکت رشد و ترقی آن سازمان و رضایت مشتری و در سطوح بالاتر نقش مثب در ارتقا یک کشور است . از این روی هر شخص با انجام وظایف به درستی میتواند به این مهم دست یابد و دیگر نیازی به تمل و چاپلوسی نخواهد بود . ولی متاسفانه با کاهش انجام وظایف در نزد پرسنل نیاز به تملق نیز بیشتر می شود و هم راندمان کاهش خواهد یافت و هم روابط غیر سازنده در آن سازمان رواج خواهد یافت . همچنین باید با توجه به فرهنگ مهر ورزی , دوستی و خونگرمی ایرانیان که شهرت جهانی دارد , فرهنگ تملق و چاپلوسی را باید از آن به درستی تفکیک کرد تا هرگز یکی خوانده نشود . در امور کشور داری ما ایرانیان نیز در گذشته و حال نیز متاسفانه فرهنگ ضد فرهنگی چاپلوسی بوده است و با دادن القاب بسیار بزرگ به پادشاه , نخست وزیر , سلاطین , وزرا و حاکمان وقت آنان را به درجه ای بسیار فراتر از یک انسان زمینی که برای خدمت به کشورش در آن پست و مقام است قرار میدهد و آنان را دچار توهم و شرایطی غیر منطقی میکنیمکه شخص را از وظیفه خود دور می سازد . در حالی که پستها و مقامها در هر کشوری باید بر اساس لیاقت , تخصص , تعهد و خدمت به سرزمین و ملت تعیین شود و شخص برتر آن کشور چه پادشاه باشد یا نخست وزیر , سلطان , رئیس جمهور و . . . وظیفه ای سنگین بر دوش دارند ( مانند اداره یک کشور و پیشرفت و ترقی آن ملت ) که باید با جدیت تمام به آن عمل کند تا هم نامی نیک در تاریخ از خود به جای بگذارند و هم ملتی از وی راضی و خوشنود باشند و هنگامی که از مقامش کنار رفت مانند باقی انسانهای آن جامعه با وی برخورد شود و یک شخصیت ماورای انسان برای وی ساخته نشود . متاسفانه پایه این امر در تاریخ ما نهاده شده است که باید اصلاح گردد . مانند القاب تاریخی خدایگان شاهنشاه که نشان از فر ایزدی دارد . این القاب در جهان مترقی و رو به پیشرفت امروز پسندیده و منطقی به نظر نمی آید زیرا ما نیز باید با جهان پیش برویم . نه بایستی بی احترامی کنیم و نه اجرا بلکه فقط بایستی به دید یک فرهنگ که از نیاکان به جای مانده مورد احترام باشد .با اینکه غربیان در توصیف احوال ملت ایران همیشه با کینه و بغض نوشته اند و تاریخ را به گونه های گوناگون تحریف کرده اند ولی در برخی موارد انتقادات آنها تقریبا روا می باشد :سفیر فرانسه - آمده ژوبر ( 1847 - 1779 ) در این باره میگوید :ایرانیان تملق زورگو را میکنند و ضرب المثلی دارند که میگوید : دستی را که نمی توانی ببری ببوس . در برخی موارد برای رسیدن به هدف باید دورویی و پیمان شکنی کرد . نامه ایران - حمید یزدان پرست - صفحه 848چاپلوسی ایرانیان از دیدگاه شاردن :ایرانیان متملق ترین ملتهای جهان هستند و برای رسیدن به مقاصد خویش نزد صاحب منصبان چنان خود را پست میکنند که در وصف نمی گنجد . آنها به گوینده چنین نشان میدهند که اندیشه آنها همان است که در دل وی میگذرد ولی پس از آنکه خرشان از پل گذشت به همه چیز پشت پا می زنند . نامه ایران - حمید یزدان پرست - صفحه 821پس به قول نیاکان نیکتر آنست که :شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد خوش آن شمع که روشن کند ویرانه ای را
 
  • پیشنهادات
  • ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    ضعف در مطالعه و عدم شناخت از تاریخحضرت حافظجام می گیرم و از اهل ریا دور شوم یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینمجز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم تا حریفان دغا را به جهان کم بینمضعف در مطالعه و عدم شناخت از تاریخ نیز یکی دیگر از عوامل منفی در فرهنگ امروزی جامعه ایران می باشد . فرهنگ کتاب و کتاب خوانی در ایران امروز بسیار پایین تر از شان ملتی است که یکی از تاثیر گذران ترین ملتهای جهان بوده است . کودکان را بایستی از سنین پایین به کتاب خواندن در زمینه های مختلف تشویق کرد . کتابهای علمی و تاریخی در راس همه کتابهایی هستند که میتواند آینده کشوری را پایه گذاری کند . در سایه علم و دانست تاریخ گذشتگان ملتی میتواند در امور سیـاس*ـی , فرهنگی و اخلاقی به سطحی بسیار شایسته دست یابد و ملتهای دیگر را نیز تحت تاثیر خود سازد . از این روی وظیفه هر ایرانی است که این فرهنگ را گسترش دهند تا ریشه جهل از تاریخ و تعصبات کورکورانه خشکانده شود و در زمینه علم و دانش نیز به سطح کمال دست یابد .
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    کاهش معیارهای اخلاقیکاهش معیارهای اخلاقی در ایران امروز موجب شگفتی نه تنها ایرانیان اهل خرد و اندیشه شده است بلکه موجب شگفتی پژوهشگران جهان که در مورد ایران و فرهنگ ایرانی نیز خدمت میکنند نیز شده است . زیرا سرزمین و فرهنگ ایرانی یکی از پایه های اصلی شکل گیری اخلاق و ادب جهانی محسوب می شود و این به درستی بر همه پژوهشگران بی طرف غرب روشن می باشد . برای نمونه به چند مورد کوتاه که نشان از کمرنگ شدن این ادب و فرهنگ غنی شده است اشاره میکنیم : ملتی که بیش از سه هزار سال پیش ( به پیروی از دستورات اشو زرتشت ) بیرون انداختن آب دهان در کوچه و بازار و رودخانه ها برایش بسیار زشت و زننده محسوب میشده است و هرگز به این امر غیر اخلاقی تن نمی داده امروز به راحتی نه تنها در خیابان و مکانهای سر پوشیده بلکه در مکانها ارزشمند باستانی و دینی نیز چنین میکنند و فراتر از آن در سطح بین المللی نیز همچون غربیان در زمینهای وزرشی به روی زمین ورزش که میلیون ها انسان نظاره گر آنها است آب دهان به زمین می افکنند !!! بایستی با جدیت کودکان را از سنین کم به دوری از این فرهنگ غلط سفارش نمود تا نسل به نسل به مرور زمان باردیگر فرهنگ اصیل ایرانی نهادینه شود .کاهش معیارهای اخلاقی در شروع یک زندگی زناشویی و یا حتی آغاز دوستی بین دو جنس مخالف : متاسفانه امروزه در جامعه ایران مواردی دیده می شود که حکایت از تغییر فرهنگ ایرانیان و نزول شدید معیارهای انسانی ملت ما دارد . پایه های یک زندگی مشترک که بایستی بر اساس مهر , عشق و خواستن طرفین گذاشته شود امروزه در نزد بسیاری از جوانان بر اساس معیارهای مالی گذاشته می شود . متاسفانه این امر بیشتر در نزد زنان ایران گسترش چشم گیری پیدا کرده است و معیار اصلی سنجش افراد مختلف از نزد برخی آنها نوع لباس , مارک لباس ,خودروی سواری , محل قرار گرفتن منزل افراد و . . . می باشد . تجمل گرایی , پدیده چشم و هم چشمی در زندگی مدرن امروزی بیش از پیش نمایان شده است و زندگی برخی از ما ایرانیان را در حد زندگی حیوانی کاهش داده است . در نتیجه این نوع زندگی , اخلاق و معنویات و کردار نیک به کلی از ما دور می گردد و نه تنها به خود آسیب می زنیم بلکه در جامعه نیز موج منفی اخلاقیات را گسترش می دهیم . حاصل این شیوه زندگی کردن استرس و پریشانی اعصاب و درگیری با هم نوعان خود می باشد . شادروان پروین اعتصامیاحمق کتاب دید و گمان کرد عالم است خودبین بکشتی آمد و پنداشت ناخداست صائب تبریزیافتادگی بر آورد از خاک دانه را گردنکشی به خاک نشاند نشانه را گسترش منیت و خودپسندی در جامعه : امروزه یکی از معضلات شخصیتی در جامعه ما خود بزرگ بینی برخی افراد , من و منیت ها , غرور کاذب و به دیده حقارت نگاه کردن به دیگران است . این مشکل به دو دلیل عمده در شخصی نمایان می گردد . یک فقر دانش کافی که موجب می گردد شخص خود را بالاتر از دیگران ببیند . دو عقده های گذشته در زندگی آن فرد . با اینکه این افراد درصد بسیار کمی از جامعه ایرانی را شکل میدهند و افراد از آنها دوری میکنند ولی به هر روی بایستی در جهت برطرف کردن این معضل یا دوری گزیدن از آن تلاش کرد . اگر این افراد به مسئله مطالعه و دانستن تاریخ اندکی می پرداختند متوجه می شدند که بزرگان جهان پس از کسب مقام و منزلت جهانی خود به درجه ای رسیدن که فهمیدن هیچ دلیلی برای تحقیر دیگران و غرور کاذب وجود ندارد . خیام فیلسوف در این باره می فرماید : هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشدهفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلومم شد که هيچ معلوم نشد.........يک چند بکودکي باسـتاد شديم يک چند به استادي خود شاد شديمپايان سخن شنو که ما را چه رسيد از خاک در آمديم و بر باد شديمو یا این سخن حضرت حافظ که اینچنین می فرماید :ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مـسـ*ـتی وان گـه برو که رستی از نیستی و هستیگر جان به تن بینی مشغول کار او شو هر قبله ای که بینی بهتر ز خودپرستی و یا ماجرایی که حضرت مولانا در دیوان شمس تبریزی میفرماید : شبی تاجری به درب منزل فرزانه ای کوبید . آن بزرگ پاسخ داد که هستی ؟ تاجر گفت : من هستم درب را بازکن .شخص درب را باز نکردن و تاجر بازگشت . پس از چند وقت پرسه و جو پیرامون این کار پاسخ را یافت . بار دیگر به منزل آن مرد فرزانه مولانا رفت و درب را کوبید . مرد پاسخ داد که هستی ؟ تاجر پاسخ داد هیچ هستم . مرد درب را باز کرد و تاجر متوجه شد که انسانیت و مقام انسانی فراتر از ثروت و مال افراد است .جیمز موریه در این باره میگوید : یرانیان لبریز از خودپسندی هستند و شاید بتوان گفت کمتر مردمانی هستند که اینچنین به خود اهمیت میدهند و برای خود ارزش قائل باشند . نامه ایران - حمید یزدان پرست - صفحه 745( البته ایرانیان بدلیل آنکه یکی از پایه گذاران فرهنگ و تمدن بشری هستند بهمین جهت شایسته بهترین ها می باشند ولی خود پسندی و غرور و برتر دانستن خود نسبت به دیگر امری غیر اخلاقی است که باید برای برطرف کردن آن کوشش نمود . )
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    بی دقتی ما ایرانیانبی دقتی و عدم تمرکز به مسائل پیرامون مان عاملی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت . زیرا با هوش و ذکاوتی که ملت ایران در طول تاریخ از خود نشان داده است جای شگفتی است که نباید امروز بسیار مدرن از وضعیت کنونی باشد !! یکی از این عوامل عدم پیشرفت برابر با جهان مدرن , بی دقتی خود ما ایرانیان است که به روی مسائل دقت و تمرکز کافی نداریم و به سادگی از کنار بسیاری از این مسائل میگذریم . برای نمونه هنگام سخن گفتن با دوستان و همکاران خود کمتر دیده می شود شخص مقابل ما به دقت به سخنان ما گوش فرا دهد . اگر به ذهن او رجوع کنیم می بینیم که وی یا به مسائل دیگری می اندیشد و یا بیشتر در اندیشه پاسخ دادن به مسئله مطرح شده ماست و بدون آنکه به جزئیات سخنان ما گوش بدهد فقط به پاسخ خود می اندیشد . این عامل مخرب در صنعت ایران موجب خساراتهای سنگین , دوباره کاری , عقب افتادن از تکنولوژی جهان و زائد شدن نیروهای کاری و . . . میگردد . در سیاست داخلی و خارجی موجب می شود تا مسائل حساس و سود رسان در سطح ملی را کمتر دقت و تمرکز کافی برایش داشته باشیم . مسائلی که با توجه به موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه باید موشکافی شود و برای کوچترین تحرکات ضد ایرانی کشورهای دست نشانده منطقه ای و فرا منطقه ای پاسخی قطعی و جدی داده شود و سیاستهای درست و منطقی همگام با منافع ملی کشور به آن داده شود . همچنین در زندگی شخصی ما ایرانیان , معاشرت روزمره و بیشتر از همه در نزد دانشجویان و متخصصان و کاردانان کشور چهره مخرب خود را بیش ازپیش نمایان می سازد .امید است با دقت و هوشیاری و تمرکز بیشتر از گذشته , ما ایرانیان پیش به سوی کشوری سربلند و سرافراز گام برداریم و همگی دست در دست هم انقلاب فرهنگی بزرگی را در کشورمان ایجاد کنیم تا باردیگر الگوی اخلاقی , پیشرفت و تمدن جهان شویم . جهانی که امروز تشنه اخلاق و فرهنگ و تمدن اصیل و ناب معنوی است . ایران و ایرانی میتواند در چنین جایگاه رفیعی قرار گیرد . باشد که چنین شود .
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    تهاجم فرهنگی یعنی چه؟

    تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه و حساب شده همراه با برنامه ریزی دقیق و با استفاده از شیوه‌ها و ابزار و امکانات متعدد، برای سست کردن باور‌ها، دگرگونی ارزش‌ها، انحراف اندیشه‌ها و تغییر و تبدیل آداب سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه. به عبارت بهتر تهاجم فرهنگی عبارت است از پوچ و تهی کردن تفکر وذهنیت وفرهنگ وتمدن ملی واصیل یک جامعه وتضعیف شخصیت انسانی افراد آن و تحمیل اصول فکری وفرهنگ کشور مهاجم به جای آن، واین جز با از دست دادن خویشتن و از دست دادن پایه‌های فکری و اخلاقی اصیل وملی صورت نمی‌گیرد.

    در باب تهاجم فرهنگی غرب می‌شود مقاله‌ها نوشت و ساعت‌ها صحبت کرد ولی چون قصد در این مطلب بیان کوتاهی‌ها و ضعف‌های سیستم فرهنگی خومان است به همین چند نکته بسنده می‌کنم، اکنون باید به این سوال پاسخ دهیم که «وظایف ارگانهای فرهنگ ساز کشور چیست؟». رسانه‌های غربی با سرمایه گذاری بسیار بر ترویج بی‌بند و باری و فحشا، قصد دارند کانون خانواده را در کشورهایی مثل ایران متلاشی کنند خوب در این وضعیت واضح و بدیهی است که مسئولان فرهنگی کشور باید با ساخت برنامه‌های مختلف در صدا و سیما و وزارت ارشاد و همچنین با انتشار مقالات و تحلیل‌های مختلف در رسانه‌های کاغذی مانند مطبوعات به روشنگری در زمینه تهاجم فرهنگی دشمن و همچنین به تبلیغ آرمانهای نظام و انقلاب بپردازند به معنای بهتر باید به عنوان مثال با ساخت سریال‌هایی در ترویج حجاب و نکوهش روابط آزاد دختران و پسران توطئه‌های رسانه‌های غربی را خنثی کنند و حتی معیار‌ها و استانداردهای جامعه را در زمینه‌های گوناگون مثلا حجاب و عفاف بالا‌تر برند.

    اما سوال اساسی و نکتهٔ اصلی اینجاست که آیا مسئولان فرهنگی و رسانه ملی و وزارت ارشاد به عنوان بارز‌ترین و تاثیرگذار‌ترین فرهنگ سازان این مملکت به وظیفهٔ خود عمل کرده‌اند یا خیر؟ آیا مسئولان صدا و سیما با کوتاهی‌ها و بی‌تدبیری‌های خود در رشد و شیوع معضلی مثل بی‌حجابی مقصر نیستند؟

    از علت گسترش فرهنگ غربی در جامعه‌مان که بگذریم، تازه باید بپرسیم «علت ماندگاری و از بین نرفتن و بلکه گسترش روزافزون این فرهنگ، خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی چیست؟». آیا نباید پرسید ما که مدعی تشکیل حکومت اسلامی هستیم، چرا ملتمان فرهنگشان را از جای دیگری می‌گیرند؟ ما که مدعی اسلامی کردن نهادهای حکومتی هستیم، چرا نهادهای تربیتیمان نمی‌توانند حتی کودکان خردسالمان را متناسب با فرهنگمان تربیت کنند؟

    آیا تاکنون شنیده‌اید وزیر آموزش و پرورش و آموزش عالی، تنها یکبار و فقط یکبار در طول تاریخ جمهوری اسلامی بخاطر ضعف در تربیت دینی کودکان و جوانان و نوجوانان مورد سوال قرار بگیرند؟ آیا باور کنیم که مدیران کنونی دغدغه دین دارند؟ وقتی در طول تاریخ جمهوری اسلامی، حتی یک فیلم راجع به حجاب و عفاف ساخته نشده، که ده‌ها و صد‌ها فیلم علیه آن ساخته شده، دختر جوان جامعه را به جرم مردود شدن در کدام کلاس باید بازخواست کرد؟

    وقتی استدلالات کتب مدرسه بر حجاب، به دلیل سطحی بودن، حتی مورد تمسخر محجبین جامعه قرار می‌گیرد، آیا انتظار پذیرفتن فرهنگی بی‌دلیل، از جوانی که فطرتاً سنت گریز است، عقلانی است؟ آیا اعتراض اصلی را نباید به متولیان امور دینی جامعه ابراز داشت که توانایی اقناع جامعه بر سر مسأله حجاب را ندارند؟ آیارسانه ملی و وزارت فرهنگ به عنوان نمونه‌ای از ارگانهای فرهنگی به وظیفهٔ خود عمل کرده‌اند یا خیر؟

    جواب این سوال خیلی هم سخت نیست کافیست حافظه تاریخی خود را کمی مرور کنیم و سریال‌هایی که در چند دهه پس از انقلاب به خصوص در چند سال اخیر توسط رسانه ملی تولید و پخش شده است را به یاد بیاوریم، در این سریال‌ها چند شخصیت چادری و با حجابِ تاثیرگذار و جذاب پیدا می‌کنیم (جذاب و تاثیرگذار از نظر وجوه دراماتیک و شخصیت‌پردازی) اصلا بهتر است این سوال را بپرسیم که چند درصد شخصیت‌های سریال‌های تلویزیونی از پوشش مناسب فرهنگ ایرانی استفاده می‌کنند؟ مسئولان فرهنگی ما چقدر دغدغهٔ این را داشته‌اند که با خلق شخصیت‌هایی جذاب و کاریزماتیک، الگوهایی مناسب و واجد تمام معیارهای دینی و ملی خودمان به مخاطبان جوان و نوجوان عرضه کنند؟

    بحث اینجا بحث «الگوسازی» است؛ می‌خواهم بگویم ما در این چند دهه چقدر تلاش کردیم الگوهای مناسبی به فرزندانمان معرفی کنیم، آنهم در زمانه‌ای که دنیای غرب با تمام امکانات و در اوج جذابیت الگوهای خود را به بهترینِ شیوه‌ها در اختیار جوان ایرانی قرار می‌دهد. متاسفانه باید گفت وضع از این هم بد‌تر است، یعنی رسانه‌های ما الگو معرفی نکرده‌اند که هیچ، در معدود تلاشهایی هم که قصد چنین کاری را داشته‌اند به جای اینکه الگوی متناسب و همخوان با فرهنگ ایرانی-اسلامی ما معرفی کنند بیشتر در جهت منافع غرب عمل کرده‌اند.

    به معنای بهتر الگوی معرفی شده در رسانه ملی بیشتر همخوان است با معیارهای شخصیت‌های سریال‌ها و فیلم‌های غربی تا به فرهنگ و آئین خودمان. در مورد سینما هم زیاد نیاز به توضیح نیست هرکسی که یکی از فیلم‌های اکران را دیده باشد به عمق فاجعه به خوبی پی می‌برد. فقط می‌توان گفت در مورد وزارت ارشاد و حوزهٔ سینما وضع از تلویزیون هم به مراتب بد‌تر است و مسئولان فرهنگی ما مخصوصا در دورهٔ سکان داری اصلاح طلبان علاوه بر اینکه دغدغه فرهنگ مردم من جمله فرهنگ عفاف و حجاب را نداشتند، با یک برنامه قبلی در صدد تخریب هرچه بیشتر آن هم برآمدند. یعنی دست به دست بیگانگان بر نعش بی‌جان فرهنگ ایرانی تا توانستند تاختند که نتایجش را امروزه بهتر از هر زمان دیگری می‌توان درک کرد. البته از کوتاهی‌ها و ضعف‌های دولت‌های دیگر هم به همین سادگی نمی‌توان گذشت.

    شاید ذکر این نکته در اینجا مفید باشد که بیشترین انتقاد مقام معظم رهبری از تمام دولت‌ها در حوزهٔ فرهنگ بوده است. وظیفهٔ مجلس مگر قانون گذاری نیست؟ در این چند دهه چند قانون فرهنگی در مجلس تصویب شده؟ علاوه بر این مجلس تنها ارگانی است که می‌تواند بر تمام دستگاه‌های دیگر در نظام نظارت کند ولی چقدر بر صدا و سیما یا وزارت ارشاد نظارت داشته است؟ کمیسیون فرهنگی مجلس چند بار تا به حال وزیر فرهنگ را مورد سوال قرار داده است؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به جز وظیفه سیاست گذاری چه مسئولیت دیگری دارد، آیا به این وظیفه‌اش عمل کرده است؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی چه خروجی موثری برای فرهنگ این مملکت داشته است؟ آیا سازمان تبلیغات اسلامی هیچ وظیفه‌ای در حوزهٔ فرهنگ ندارد؟ آیا شورای شهر در بهینه سازی فرهنگ شهر موثر نیست؟

    مطلبی که مهم‌تر از همه است این است که نباید بگذاریم وضع از این بد‌تر شود یعنی برای حل معضل بدحجابی وبی فرهنگی باید همه مثل یک جهادگر وارد میدان شوند، یعنی نباید دستگاهی مثل مجلس بنشیند و فکر کند این کار فرهنگی فقط مربوط به رسانه ملی است. وظیفهٔ رسانه‌ها هم روشنگری و بصیرت بخشی است به مثابه یک جهادگر.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    حوزه فرهنگ ، حوزه وسيعي را در بر مي گيرد كه ماهيت عمل آن گذشته از اوضاع فرامرزی جامعه که شامل امور جهانی شدن و تبادلات فرهنگی است ، به چند سازمان و وزارتخانه اصلی بر مي گردد . حوزه اي كه از لحاظ تخصص ، كمترين مدير متخصص را تجربه كرده و بيشترين آسيب را نيز در جامعه ديده است . اين حوزه كه در تعامل با ديگر حوزه های سياسي – اقتصادي و صنعتي جامعه ، بيشترين آسيب را ديده است ، نمي تواند در كليت خود جدا از حوزه هاي ديگر باشد .

    در این مقاله سعی می شود که به اجمال به طرح مسایل اساسی حوزه فرهنگ که نیازمند تدابیر خاص است ، بپردازیم .

    1- یکی از بيشترين آسيبي كه اين حوزه به خود ديده است ، نوع سياستگذاري است كه مبتني بر دستورالعمل هاو بخشنامه های فرماليستی است که قابلیت اجرایی آن بسیار کم بوده و بخشی از علت آن به خود فرهنگ برمی گردد که بخشنامه پذیر نیست ولی برنامه پذیر است و تجربه تلخ سالهاي گذشته بر روند كنوني نيز اثرگذار بوده و زمنيه جذب مديران و كارشناساني را فراهم آورده است كه كيفيت را فداي كميت كرده اند و اين روند زمينه اي را فراهم آورده كه امروز ما با مشكلاتي مواجه ايم كه جزء خصايل فرهنگي ما شده است و اين مشكلات ريشه در برنامه ريزي وپژوهش هاي فرهنگي داردكه از سياست هاي غلط اثر پذيرفته است .اين نوع نگرش به گونه اي گسترش يافته كه از افتخارات وزير گذشته اين است كه در دوره وي هزاران كتاب از دوره قبل بيشتر چاپ شده و يا دهها فعاليت قرآني صورت گرفته كه نشان از بلوغ و بالندگي حوزه هاي مربوطه است .

    حوزه فرهنگ با سياست انقباضي و يا انبساطي خويش در طي سالهاي گذشته آسيب هاي فراواني ايجاد كرده است كه نمي توان در اين وجيزه آن را برشمرد اما مي توان با اشاره اي كوتاه برخي از آن را بر شمرد تا بتوان شاهد درايت مديريت جديد اين بخش و كاهش بار مشكلات مديريت فرهنگي در جامعه بود .

    2-هویت که شناسنامه فرهنگی ما را تشکیل می دهد ، بخشی از مشکلات آن ناشی از اتخاذ سیاست های نامناسبی است که باعث شده است که هویت ایرانی که در برگیرنده ابعاد مختلف است ، یکسویه نگری شده و فقط بعد اسلامی آن پررنگ شده است و در نتیجه ابعاد

    دیگر آن به صورت واکنشی به مردم منتقل شده و لذا جوانان و بخشی از مردم در مقابل بعد اسلامی هویت مقاومت نکنند و پذیرای آن نباشد. بایسته است که مدیران حوزه فرهنگ با مطالعه کامل ابعاد هویتی ایرانیان به هر چهار بعد آن بدرستی توجه کنند تا شاهد بلوغ فکری جوانان ما نسبت به تاریخ ایران بزرگ شوند . ایرانی که دارای چهار بعد هویت ملی است و ریشه در ایرانیت ، اسلامیت ، سنت و مدرنیته دارد . نه می توان امروز را به نفع گذشته نفی نمود و نه می توان تاریخ کهن ایران را به نفع اسلام به فراموشی سپرد. بلکه ایرانی تشنه شنیدن و خواندن درهمه جوانب زندگی اجتماعی است .

    جامعه امروز ایرانی با چالش ها وآسیب های فرهنگی وسیاسی زیادی در مواجهه با جهانی شدن مواجه است . این انسان مرزدار و مرز پسند ایرانی ، در عصری درحوزه فرهنگ و سیاست می زید که برخلاف گذشته «هویت شفاف » و«مواضع سدید و مستحکم » مواجه نیست بلکه هویت ها مکدر و موزاییکی است . ایرانی امروز برخلاف گذشته با تکثر حقایق مواجه است و حقیقت تنهایی که در گذشته بدنبال آن بود ، مشهود نیست .

    «ایرانی ایدئولوژی گرای ارتدوکس مشرب »، با بازی های زبانی و گتفمانی مواجه است . این مسلمان ناب گرا ، با اسلام ها و صراط ها مواجه شده است و به تعبیری دیگر، این اهل حریم و حرمت ، بافروپاشی حریم ها و حرمت ها در عصر جهانی شدن مواجه شده اند و نمی تواند هویت متکثر و چهل تکه را پذیرا باشد . ایرانی خواهان اصالت وتبات فرهنگی بوده اند و چالش های امروز را که بحران اصالت هاست نمی پذیرد . تکثر مرجع های اجتماعی و به تبع آن تحول پاردوکسیکال عام و خاص گرایی نمی تواند کنار بیاید . انسان سنت پیشه ایرانی با استقلال فزاینده انسان از قید سنت و طبیعت مواجه شده است . (برداشت محفوظ)
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    3-حوزه فرهنگ بيش از همه مشكلات خويش ، فاقد يك سازمان موثر فرهنگي است . سازماني كه در قالب اجزاء متشكله آن توانايي جذب ، هدايت و راهنمايي نخبگان و فرهيختگان فرهنگي را داشته باشد . يك سازمان فرهنگي ، فراتر از مديريت فرهنگي قابل طرح است و كليتي را شامل مي شود كه انعطاف ، بالندگي و پويايي لازم را براي بهپويي مستمر امور داشته باشد . اگر سازمان را به مثابه يك سيستم در نظر بگيريم ، سازمان فرهنگي يك سازماني است كه توانايي مهندسي مداوم خويش را داشته و با دريافت بازخوردهاي لازم ، ورودي و خروجي خويش را بهبود مي بخشد تا بتواند متناسب با محيطي كه در آن استقرار يافته به بقاي خويش ادامه دهد .

    4- مشكل ديگر حوزه فرهنگ ، در حوزه مديريت امور فرهنگي است كه بيشترين مشكلات و نارضايتي ها ازهمين قسمت است و نارسايي سازمان های فرهنگی و نگرش سياسي باعث شده است كه مدیراني جذب اين حوزه شوند كه خود فاقد روحيه كارآفريني و خلاقيت در حوزه توليد فكر و انديشه باشند و لذا توانايي به كارگيري پتانسيل هنرمندان و فرهنگيان را با مهارتهاي مديريتي خويش ندارند .به عبارت ديگر حوزه فرهنگ با نا مديراني اداره مي شود كه نه با روح تحقيق و تفكر آشنايند و نه هوشمندي در اجرا و برنامه ريزي را دارند . از طرف دیگر ، یک مدیر فرهنگی موثر در فرایند کاری خود ، از همین میدان کاری برمی خیزد و از جای دیگر ( غیر فرهنگی ) برمسند امور فرهنگی نمی آید و یا برعکس ، یک مدیر فرهنگی شایسته ، هیچگاه علاقه ای بر مسند غیر فرهنگی ندارد . چیزی که الان در جامعه ما رواج یافته است ، یک ملغمه فرهنگی است که نیازمند آسیب شناسی است و نشان از بحران اخلاقی جامعه است که بر حوزه فرهنگ نیز اثر گذاشته است .

    5- از ديگر مشكلاتي كه حوزه فرهنگ از آن رنج مي برد ، هدفگذاري متناسب با سياست هاي كلان جامعه است . سياست هايي كه بصورت ايده آل نوشته شده و اجرايي شدن آن نيازمند تعيين اهداف روشن ، عملياتي و در قالب كوتاه مدت و بلند مدت است .ضعف در دو حوزه قبلي بر هدفگذاري نيز موثر بوده و بيشتر اين اهداف آرمانگرايانه و غير عملياتي است و تازه اهدافي هم كه عملياتي نوشته شده است ، با نگرش غير محققانه تنظيم شده و مبتني بر طرح مشكلات و نياز جامعه نيست .

    6- از ديگر مشكلات حوزه فرهنگ ، ضعف برنامه ها و نبود نگرش متوازن به مخاطب است . اين حوزه برنامه ريزي متناسب با خود را مي خواهد و ويژگي فعاليت فرهنگي اين است كه با انسان وموجودي كه با سلايق و نيازهاي متفاوتي همراه است ، برخوردار است و لذا نمي توان برنامه ريزي اين حوزه را مكانيكي نگريست و برای همه یک نسخه نوشت و بايستي برنامه متناسب با مخاطب و ظرافتي كه هر يك از آنها دارند ،نوشته شود. .

    ناديده گرفتن مخاطبين فرهنگي – هنري و عدم توجه به علايق وسلايق آنها زمينه اي را فراهم مي سازد كه بسياري از فرهنگ دوستان و هنرمندان از سازمان هاي فرهنگي فاصله بگيرند و در خلوت خويش ، نقش معاند را بازي كنند .سالهاست بدون اینکه نظرسنجی واقع بینانه ای شود که مخاطبان نیازهای واقعی آنها چیست ، بدون هرگونه آزادی عمل و توجه به اراده و اختیار انسانی ، برای مخاطب نسخه نویسی می شود واین نسخه ها را در قالب مصلحت به خورد مردم می دهند ، بدون اینکه این بازخوردها مطالعه واثرات آن سنجیده شود ، این کار ناصواب ادامه دارد . امروز ما درشرایطی زندگی می کنیم که مدیریت پیام حرفه ای شده و نیازمند توجه به خود مخاطب است و نمی توان مخاطب را که طرف اصلی هر پیام فرهنگی است ، نادیده گرفت.

    7- از ديگر مشكلات حوزه فرهنگ ، تعامل نامناسب سازمانهاي فرهنگي با يكديگر است كه بسياري از مشكلات را رقم زده و اين مشكل بسيار از بودجه هاي فرهنگي مملكت را نيز هدر داده است .تعامل نادرست ، باعث شده است که میلیاردها تومان بودجه فرهنگی ، صرف سازمانهایی می شود که اثر چندانی در عصر حاضر ندارند و برعکس بودجه نازلی برای رسانه های صوتی تصویری ومجازی که فرهنگ غالب جامعه معاصر را تشکیل می شود ، شده است . در چنین شرایطی ، مشکل اینجاست که بطور مثال ما فیلم نامه نویس حرفه ای برای حوزه های فرهنگ و فیلم و سینما بسیار کم داریم اما هزاران مجتمع بودجه های خود را صرف کارهای سهل الوصولی کرده اند که آموزش آن بسیار آسان است . به عبارت دیگر ، آن چه که سخت تر می نماید ، رها شده چون که مدیران کنونی فرهنگ ، گزارش عملکرد برایشان مهمتر است تا ارزیابی عملکرد. (به عبارت دیگر در ارزیابی عملکرد ما بدنبال اثربخشی برنامه و کیفیت آن هستیم و در گزارش عملکر د ما بدنبال داده ها و کمیت های خوشحال کننده هستیم نه رضایت بخش ) .همچنین سالانه دهها كار فرهنگي در وزارت ارشاد صورت مي پذيرد و بودجه هاي كلاني صرف آن مي شود در حالي كه صدا و سيما مي تواند با تعامل موثر وزارت ارشاد ، با گستره وسيع خويش خدمات آنها را پوشش دهد ، منتهي مديران فرهنگي وزارت ارشاد بايستي در جلسات مشترك با مديريت پيام هاي فرهنگي صدا و سيما آشنا شده تا بتوان شاهد اثر بخشي فعاليت هاي فرهنگي آنها شد ، كاري كه تا كنون در تعامل بين اين دو سازمان انجام نشده است .

    8-از ديگر مشكلات حوزه فرهنگ ، تصور عام گرایانه از فرهنگ است که آن را امری ثابت می پندارند. سيّال بودن اين حوزه و اینکه اين حوزه شكل وغالب ثابتي ندارد نمي توان يك تصور عام گرايانه از فرهنگ داشت ويك نسخه عمومي براي همه نوشت بلكه هر حوزه اي داراي الگوها و ويژگي هاي خاص خويش است وبايستي مديران فرهنگي اين انعطاف و توانايي را براي تدوين برنامه هاي فرهنگي در نظر گرفت . بسياري از مشكلاتي كه در سازمانهاي فرهنگي ما بروز مي كند ، ناشي از همين نگاه است وناکارامدی مسئولان فرهنگي در اين حوزه باعث شده است كه ادبيات ، برخورد ، برنامه هاي آنها در جلسات و فعاليت ها عام بوده و كاربرد چندانی براي بخش هاي ديگر ندارد .
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    9- يكي ديگر از مشكلات حوزه فرهنگ اين است كه انتظار دارند كه يك فعاليت فرهنگي در كوتاه مدت نتيجه بدهد و شاهد شكوفايي در يك دوره زماني كوتاه بود . در حاليكه همانطور كه يكي از ويژگي هاي فرهنگ اين است كه فرهنگ يك شبه تغيير نمي كند ، فعاليت فرهنگي نيز بايستي بگونه اي تدوين شود كه اثرگذار بر شخصيت آنها بوده و اثر گذاري بر شخصيت كاري نيست كه در كوتاه مدت نتيجه بدهد بلكه بايستي با چيدمان عناصر درست ، انتظار نتيجه مثبت را در بلند مدت مشاهده كرد .

    10- انتخاب زبان نادرست در انتقال مفاهيم از دیگر مشکلات حوزه فرهنگ است . زباني كه بتواند بر مخاطب و نخبگان فرهنگي اثر گذار باشد .زبان اقناع (persuasion) زبانی است که نیازمند توجه به تفاوت های فردی و درنظر گرفتن مخاطب شناسی خاص خودش است و از هرگونه امرو نهی به دور است . این زبان با تهدید و تطميع همراه نیست و برخلاف آن نیازمند نگرش شناسی برای تغییر است که به همراه اصول روان شناسی است که انتظار تغيير و تحول فرهنگي در جهت متعالي است .حوزه فرهنگ نيازمند زبان ترغيب و خوشنودی است كه با القاء و تلقين تدريجي صورت مي پذيرد . زباني كه گيرنده ، فشاري برخود احساس نمي كند و پذيرش آن را بخشي از خود مي داند. در عصر مجاز ، بكارگيري كنايه و هنر و ایهام و گفتار تلويحي موثر تراز تحکم و فشاراست و اهداف فرهنگي در قالب فيلم و انيميشن از اين نسخ است كه زمینه های لازم را برای اثربخشی فراهم مي سازد .زبان حوزه فرهنگ ، دستوري نيست بلكه ترغيبي است كه اين نيازمند درك دانش ارتباطات همراه با همدلي است .

    11- يكي ديگر از مشكلاتي كه بار فرهنگي جامعه ما را افزايش داده است ، تدوين برنامه هاي فرهنگي بدون مشاركت گيرندگان پيام است .مشكلي كه سالها دامن فرهنگيان ما را در برگرفته و نسخه نويسي متناسب با حوزه سياست براي اين حوزه نيز انجام مي شود . در حاليكه حوزه فرهنگ نيازمند برنامه ريزي مشاركتي است كه خود افرادي كه گيرنده آن بحساب مي آيند بايستي در سرنوشت خويش سهيم باشند . به عبارت ديگر؛ مشاركت گیرندگان ، هم محصول فعاليت فرهنگي است و هم شكل اساسی برنامه ريزي فرهنگی است که بي تفاوتي و انزواطلبي هنرمندان و فرهنگيان جامعه ما از سازمان هاي فرهنگي وكناره گيري آنها در فرآيند زندگي آنها ناشي از همين نوع نگرش در جامعه است كه آنها احساس مي كنند كه اين نوع برنامه ها هر چند خوب نيز تدوين شود ، به آنها تحميل شده است و لذا استقبال چنداني در انجام و اجراي آن ندارند .

    12- نسخه نويسي و نگرش دستورالعملی در حوزه فرهنگ ، هيچگاه اثر مفیدی نداشته واگر این روش اثربخش بود ، امروزه شاهد این همه مسایل فرهنگی و شکاف بین گیرنده و فرستنده پیام های فرهنگی نبودیم که جز دلسردی و بی تفاوتی محصول دیگری نداشته است . نمي توان براي اقشاري كه خود از جنس فرهنگي اند ، نسخه نوشت وآنها را ملزم به عمل به آن كرد . بلكه بايستي از آنها خواست در تداوم برنامه هاي فرهنگي جامعه ما بخشي از امور را به عهده گيرند و اين مهم زمينه اي را فراهم مي سازد كه دولت نيز خود را متولي فرهنگ نداند، بلكه اين مردم هستند كه در تعامل با دولت به كاهش مشكلاتي مي انديشند كه در زندگي خودشان و فرزندانشان موثر است . تا مادامي كه به درك درستي از اين مهمات نرسيم نمي توانيم در كاهش مشكلات فرهنگي واثر بخشي آن كاري بكنيم .

    13- نهایت آن که ، يكي از بزگترين مشكلات حوزه فرهنگ ، عاملان فرهنگي اند .

    عاملاني ( agent ) كه خود هم ذينفع اند و هم مجري . عاملاني كه بايستي عالمانه و متعهدانه به اجراي اصول بپردازند و خود نيز به آنچه ترويج مي دهند ، پاي بند باشند . عاملانی که الگو به حساب می آیند و منش و کردارشان خود زیرٍ تیغٍ دیدٍ مردم است .به عبارت ديگر، توسعه فرهنگي كه زمينه بالندگي جامعه ما و سير تحول ما را به سمت مطلوب نشان مي دهد ، موقعي محقق خواهد شد كه عاملان فرهنگي ( مدير يا كارشناس ) درست انتخاب شده باشند و نگاه به آنها در تشكيلات فرهنگي باري به هر جهت نباشند و يك سازمان فرهنگي در صورت لزوم توانايي آن را داشته باشد كه در صورت ناكارآمدي افراد سعي در تغيير و جابه جايي آنها داشته باشد ، چيزي كه كم توجهي به آن باعث شده است كه ناكارآمدي حوزه فرهنگ بيشتر از جاهاي ديگر به نظر آید. وضعیت کنونی حوزه فرهنگ نشان دهنده این است که عاملان در اين تشكيلات ، داراي تحصيلات فرهنگی اند نه عامل به ارزش های فرهنگی و متاسفانه از دانش و تخصص فرهنگی نیز بهره اي نازل بـرده اند .

    آژانس های فرهنگ پذیری که بیشترین عاملان فرهنگی در درون خود جمع کرده اند ، خود از ماهیت فعالیت فرهنگی که بیش از همه با آن درگیرند ، آشنا نیستند. بطور مثال ، حوزه های رسانه ، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی مهمترین آژانس های فرهنگ پذیریند که عاملان فرهنگی در آن کارمی کنند . این حوزه بیشتر از هم به نوع و ماهیت فرهنگ در جهت کارامدی فرهنگی نیازمندند.

    14- كم توجهي به تكنولوژي هاي در حال رشد فرهنگي از دیگر مشکلات برنامه ریزی در این حوزه است كه بر بخش سخت افرای نیز اثرگذار است . تكنولوژي الكترونيك اطلاعات ، رسانه هاي بزرگي را بوجود آورد كه تله ماتیک ناميده مي شوند . اين تله ماليك ها سيطره وسيعي بوجود آورده اند كه هم به روند انتقال پيام توجه دارند و هم سخت افزاري كه جهت تكميل مبادله ضروري است . (هنسون و مارولا ، 1379 ، 14 )

    تكنولوژيهاي جديد ارتباطي ، عاملي براي تبديل جامعه پراكنده جهاني به يك خانواده بزرگ مي باشد . واژه تكنولوژي هم به روند انجام كارها و هم سيستم تحميل اطلاق مي شود .تكنولوژي اجتماعي به گونه اي عمل مي كند كه فعاليتهاي مردم به تغييرات اجتناب ناپذير در نظام اجتماعي منجر مي شود .در چارچوب دگرگوني تكنولوژيك ، مفهوم تكنولوژي اجتماعي با پذيرش يك رسانه خاص و تعبير پيام ارسالي از طريق افراد و نظام اجتماعي مشخص مي گردد . عرصه هر تكنولوژي جديد تغييراتي را بدنبال دارد . براي آنكه تغييرات تكنولوژيك از سوي مردم كشور پذيرفته شود بايد خود را با استانداردهاي سنتهاي اجتماعي آنان كه به صورت راهنما براي پذيرش و سانسور تغييرات تكنولوژيك از سوي مردم و هم از سوي حكومت عمل مي كنند ، تطبيق دهد .

    انقلاب در تكنولوژي بخصوص تكنولوژي ارتباطي و اطلاعاتي معنايي جديد در فرهنگ ايجاد كرده است و این حوزه خود بیش از امور و واقعیات خود را می نمایاند و لذا بایستی با قدرت تکنولوژی آشنا بود تا اثر گذار در این حوزه بود. «فرافرهنگ که ناشی از اثر چند حوزه است و متمايز از مليت ، ناشي از پيوند چند عامل است که در دنیای معاصر رخ داده است که شامل گسترش جهاني سرمايه ، ب – ظهور هويت هاي قومي و ج – انقلاب در تكنولوژي اطلاعاتي» .این فرافرهنگ بایستی به دقت در حوزه فرهنگ مورد مطالعه جدی قرار گیرد.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    ه هریک از مشکلات کشور که نگاه می کنیم ریشه اش را در مشکلات فرهنگی و اخلاقی پیدا می کنیم، از منازعات سیـاس*ـی تا مسائل اقتصادی و مشکلات خانوادگی و اجتماعی و بهداشتی و اداری و … همه و همه زاییده مشکلات و معضلات فرهنگی و اخلاقی مان هستند. اگر آمار تصادفات و تخلفات رانندگی، کم فروشی و کم کاری، مفاسد اقتصادی و ویژه خواری، ضعف بهره وری، مشکلات مدیریتی و … ما نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر بیشتر است همه و همه ریشه در مشکلات فرهنگی دارند و حل این مسائل و مشکلات کشور بدون شناخت صحیح از ضعف فرهنگی عملاً میسر نیست و همین مسئله ما را کنجکاو می کند تا بفهمیم کدام ضعف های فرهنگی، در ایجاد مشکلات و معضلات کشور بیش از سایر مشکلات فرهنگی مشترکند:

    • بی مسئولیتی: اگر احساس مسئولیت نداشتن نسبت به مسائل پیرامونی به خصوص در حوزه هایی که در خصوص آنها تکلیف مشخصی بر عهده کسی است را بی مسئولیتی بدانیم، می بینیم که این معضل در بسیاری از مسائل و مشکلات بخش های مختلف کشور در حوزه های اجتماعی، سیـاس*ـی و اجتماعی نقش آفرینی می کند. متأسفانه بسیاری از ما یا نسبت به تکالیف اجتماعی و شخصی مان آگاهی نداریم و یا برخلاف آن ها عمل می کنیم. عباراتی مانند “به من چه” در فرهنگ لغات بسیاری از ما ایرانیان دیده می شود و حال این که در یک جامعه دینی و حتی مدنی همه نسبت به جامعه و نسبت به همدیگر و حتی نسبت به دنیای پیرامون خود مسئولند. هر ایرانی باید در قبال تصمیمی که در سر دارد مسئولانه رفتار کند، چه بسا یک سبقت نابجای ما موجب تصادف مرگباری برای خودروهای دیگر شود و یا چه بسا سودجویی ما در خرید بی دلیل ارز موجب بحران ارزی و جهش تورمی در کشور گردد، چه بسا سبک زندگی خودخواهانه ما در خرید کالای خارجی برای زندگی دیگران بحران بیکاری و فقر ایجاد کند. اگر تولید کنندگان ما مسئولانه تولید می کردند، سرمایه داران ما سرمایه شان را مسئولانه خرج می کردند و مصرف کنندگان نیز مسئولانه خرید و مصرف می کردند بسیاری از نیازهای کشور مرتفع می گردید.
    • خود خواهی و غرور: احساس علاقه مفرط به خویشتن داشتن موجب می شود تا خودخواهانه رفتار کنیم و صرفاً منافع خودمان را ببینیم، مثلاً می بینیم که چگونه یک نفر منافع مردم شهر و کشورش را فدای منافع سطحی و بی اهمیت یک فرزند یا فرزندانش کرده است بدون این که هیچ احساس گناهی کرده باشد و چه بسا به این کارش افتخار هم بکند و آن را به عنوان دفاع از خانواده و ناموس محترم بشمارد!، این که خودروی مان را جایی پارک می کنیم که راه بقیه مسدود گردد، این که نوبت مان را در صف رعایت نمی کنیم، این که برای منفعت ناچیزی حاضر می شویم خسارت های بزرگ به دیگران وارد کنیم و همه ی این موارد ریشه در خودخواهی های ما دارد، گویا جز خودمان، برای سایرین هیچ احترام و ارزشی قائل نیستیم و بعضاً نیز اینقدر مغروریم که هیچ نقد و نصیحتی را نمی شنویم و تنها راه خودمان را می رویم، متأسفانه ریشه ی بسیاری از بی عدالتی ها و ظلم ها و تخلفات در همین خودخواهی ها و غرورهاست.
    • درک اشتباه از مفهوم زرنگی: در کنار خودخواهی که عامل بسیاری از مشکلات و قانون شکنی هاست، عامل دیگری نیز در این خصوص نقش دارد و آن خود زرنگ پنداری است. برخی از مردم ما اصلاً حتی شاید عجله ای هم نداشته باشند ولی از این که در صف نانوایی از نوبت شان جلو بزنند و یا اگر یک چراغ قرمز را رد بکنند و یا از مالیات واقعی فرار کنند، احساس زرنگی پیدا می کنند، متأسفانه برخی افراد، اثبات جسور بودن و زرنگ بودنشان را در قانون شکنی و دور زدن قانون می بینند و اگر کسی مقید به قانون و حقوق دیگران باشد او را بی عرضه می شناسند، مثلاً اگر کسی به جایگاهی برسد و از جایگاهش برای نفع شخصی خود، اقوام، دوستان و هم حزبی هایش استفاده نکند او را به سخره می گیرند و عقب افتاده و بی دست و پا خطابش می کنند.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • مقایسه های نابجا: یکی از مواردی که متأسفانه در قانون شکنی ها و کم کاری ها نقش زیادی بازی می کند مقایسه های نابجاست، وقتی کارگر زحمتکشی وضعیت خودش را با کارفرمای سرمایه دارش که اتفاقاً سرمایه اش را به جای بردن در بخش های سودآور دلالی به بخش پرریسک تولید آورده، مقایسه می کند متأسفانه از همت و تلاشش می کاهد و حتی بعضاً از خسارت وارد شدن به کارفرمایش خوشحال می شود، وقتی کارمندی به کارمند بغـ*ـل دستی اش و یا به کارمندان اداره ی دیگری نگاه می کند و می بیند که حقوقش نصف حقوق آن هاست به صورت طبیعی از کار و تلاشش می کاهد تا در این مقایسه بازنده نباشد. وقتی یک فرد عادی خودش را با افراد ناسالمی که از هر راهی برای رسیدن به مقاصد خویش استفاده می کنند، مقایسه می نماید به صورت طبیعی تخلفات کوچکش را مجاز می شمارد و در برابر هر بازخواستی، تخلفات بزرگترها را بهانه می کند. اصلاً متأسفانه اکثر ما منتظرین تا اول دیگران کارهای شان را به درستی انجام دهند تا ما هم شروع به اصلاح اشتباهات مان بکنیم و این انتظاری است که هیچگاه محقق نمی شود چون اکثر ما همینطور فکر می کنیم و منتظر بقیه می مانیم.
    • Please, ورود or عضویت to view URLs content!
      چارچوب ناپذیری:
      مشکلی که از فوتبالیست ها تا فعالان سیـاس*ـی و کارمندان و دولتمردان را در بر می گیرد، اصلاً همانطوری که رانندگی در باندهای خط کشی شده به سختی رخ می گیرد، حرکت کردن در چارچوب هایی که قانون یا برنامه برای مان ایجاد می کنند نیز برای ما مثل شکنجه تلقی می شود. متأسفانه هر کسی دوست دارد برای هدف، برنامه و روش خودش کار کند، به حدی که حتی بعضاً سخت ترین تنبیهات و بهترین تشویق ها نیز در این تاکتیک ناپذیری های ما مفید واقع نمی شوند. فرض کنید رهبر براساس منافع کشور یا زیرمجموعه ی خود تصمیمی می گیرد و آن را به سایرین منتقل می کند ولی آنچه که معمولاً عملی می شود جز برپایی چند همایش، سخنرانی، مسابقه و شعار چیز دیگری نیست، عملاً نه حمایت چندانی از سرمایه و کار ایرانی و تولید ملی رخ می دهد، نه الگوی مصرف مان اصلاح می شود، نه شفافیت اقتصادی در دستور کار قرار می گیرد، نه از اقتصاد نفتی دور می شویم، نه سبک زندگی عوض می شود و نه اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی در دستور مصرف کننده و تولید کننده و دولتمردان قرار می گیرد، متأسفانه همه ی ما خودمان را متخصص می دانیم و به تشخیص خودمان عمل می کنیم و حتی سایرین را نیز به چارچوب شکنی ترغیب می کنیم و متأسفانه این مشکل در هر سطحی نسبت به سطح بالاتر از خودش کم و بیش مشاهده می شود.
    • نبود نظارت همگانی یا مطالبه گری: علی رغم این که ما مردم نسبت به همه چیز پیرامون مان نظر انتقادی و به ظاهر تخصصی می دهیم ولی در مقام مطالبه گری نسبت به حقوقمان به درستی عمل نمی کنیم، اگر در اداره ای کارمندی با ما برخورد بدی می کند و یا رشوه طلب می کند به جای پیگیری قانونی حاضر می شویم با راحت ترین راه، مشکلات مان را موقتاً حل کنیم، در برابر مدیرانی که از سلامت برخوردار نیستند حتی یک گزارش بدون نام هم به مقامات نظارتی نمی دهیم، و معدود مواردی نیز که به مطالبه گری می پردازیم غالباً براساس اطلاعات غلط و به صورت مبهم و بعضاً اشتباه خواسته مان را مطرح می کنیم، متأسفانه باید بپذیریم که اکثریت ما نسبت به اصلاح و بهسازی محیط پیرامون مان حساسیت چندانی نداریم و تنها به غر زدن بسنده می کنیم و این در حالی است که در اکثر کشورهای موفق دنیا، مطالبه گری های اجتماعی در قالب تشکل های مردم نهاد به خوبی در چارچوب قانون انجام می شود.
    • قدرت توجیه: یکی از قدرت های بالای ما ایرانیان قدرت توجیه است، ما به راحتی رفتارهای اشتباه خودمان را با توجیه، بزک می کنیم و یا از میزان زشتی آنها می کاهیم، وقتی دروغی می گوییم آن را مصلحت آمیز می خوانیم، وقتی غیبتی می کنیم آن را بیان حقیقت می نامیم، وقتی کم کاری می کنیم آن را تلافی حقوق پایین مان معرفی می کنیم، وقتی از ترس در برابر ظلم نمی ایستیم آن را احتیاط می نامیم، وقتی امر به معروف و نهی از منکر بر ما واجب می شود به بهانه ای این که هرکسی را در قبر خودش می خوابانند از آن طفره می رویم به خصوص که امروزه هنر نیز به کمک قدرت توجیه آمده است و با آن احکام الهی و حقوق اساسی انسان ها زیر سوال بـرده می شوند، امروز هنر و رسانه کمک می کنند تا دزدی رابین هود جوانمردی جلوه کند، انواع روابط مثلثی، مربعی، ضربدری و هم جنس بازی به عنوان مظاهر عشق شناخته شود، قصاص حکمی ظالمانه و غیرت و عفاف جاهلانه معرفی می شوند، فرار از مالیات و دزدی از بانک و بیمه زرنگی تلقی گردد و این توجیه کردن بیشتر و بیشتر موجب شود تا اخلاق در تصور ما نسبی جلوه کند.
    • ضعف در کارگروهی: متأسفانه ما ایرانیان در جایی که کاری را باید با عزم و تلاش گروهی انجام دهیم با مشکل اساسی مواجهیم، اصلاً می گوییم “اگر قرار است کاری را درست انجام دهی باید خودت آن را انجام دهی” و این ضعف فرهنگی باعث شده است که علی رغم تشکیل هزاران کمیته و کارگروه و کمیسیون، همچنان ضعف در انجام کار گروهی در ادارات و نهادهای ما به شدت به چشم بخورد.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    132
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    151
    پاسخ ها
    11
    بازدیدها
    438
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    93
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    179
    بالا