جامعه ایرانی مشکلات فرهنگی ما ایرانیان

  • شروع کننده موضوع ԼƠƔЄԼƳ
  • بازدیدها 1,363
  • پاسخ ها 36
  • تاریخ شروع

ԼƠƔЄԼƳ

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
3,970
امتیاز واکنش
22,084
امتیاز
736
محل سکونت
زیر سقف آسمون
• جناب استاد برآورد شما از فرهنگ عمومی کشور چیست؟ و چگونه آن را ارزیابی می‌کنید.
اگر منظور وضعیت فرهنگی عمومی است که این یک بحث است و اگر مفهوم فرهنگ عمومی مورد نظر باشد بحث دیگری است. روحیه و هویت مشترک جامعه از حیث گروه‌ها، طبقات و خرده‌فرهنگ‌ها و آن چیزی که رفتار عمومی مردم را در همة عرصه‌ها شکل می‌دهد فرهنگ عمومی است. تعاملات اجتماعی، قراردادها، عقود، روابط عاطفی، خصوصیات روحی و روانی و… شاکلة فرهنگ عمومی می‌باشد.
این مجموعه در تعامل با یکدیگر وضع قدر مشترکشان را فرهنگ عمومی می‌گوییم و در جامعه هم در واقع با اولین مسأله‌ای که ما مواجه می‌شویم فرهنگ عمومی است. سطح رفت و آمدها، ارتباطات، کار، ترافیک و هرچه در ویترین اولیه جامعه به چشم می‌خورد وضع فرهنگ عمومی ما را شکل می‌دهد، فرهنگ عمومی از دو دیدگاه قابل تحلیل است، یک موقع فرهنگ با هویت ملی مورد تحلیل است، یک موقع فرهنگ با هویت ملی مورد تحلیل قرار می‌گیرد که می‌گوییم فرهنگ ایرانی، این یک جایگاه و تعریفی دارد. گاهی فراتر می‌رود فرهنگ اسلامی می‌شود می‌گویند فرهنگ عمومی مسلمانان که یک مسأله وسیع‌تری خواهد شد. در کشور ما فرهنگ عمومی در این دو عرصه با یکدیگر گره خورده است و الان در تلفیقی از فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی هستیم که برای خود یک هویت ویژه و مشترکی هم پیدا کرده است. به هر صورت یک نگاه می‌تواند فرهنگ مسلمانان باشد یک نگاه دیگر می‌تواند فرهنگ ایرانیان باشد. که این ایرانیان مسلمان هستند و مسلمانی جزء فرهنگشان شده است. بعد از انقلاب ما یک مقداری دچار فاصله شده‌ایم گاهی خود را به عنوان مسلمان مورد ارزیابی قرار می‌دهیم و فرهنگ عمومی‌مان را به عنوان رفتار به عنوان رفتار مسلمان ارزیابی می‌کنیم و یک جور نقد و انتقاد به آن داریم. گاهی به صرف فرهنگ ایرانی نگاه می‌کنیم یک جور انتقاد می‌کنیم، گاهی تلفیق می‌کنیم که یک هویت مشترکی ساخته‌ است و لذا منظر نگاه به فرهنگ عمومی یک مقداری متفاوت شده است و بر همین اساس شاید کسانی که از زوایای مختلف به این فرهنگ نگاه می‌کنند هر کدام به نحوی نقّاد فرهنگ عمومی شده‌اند. کسانی که از دیدگاه اسلام نگاه می‌کنند از فرهنگ عمومی رفتاری صادقانه، راستگویی، صداقت، وفای به عهد، حسن برخورد، مهربانی، عاطفه، گشایش در کارها، فداکاری. گذشت، ترحم، مقید بودن به حدود و معیارهای شرعی، حرام‌ها، حلال‌ها و … را انتظار دارند و می‌خواهند که این مسائل را پررنگ‌تر از گذشته در رفتار اجتماعی شاهد باشند و گاهی می‌بینیم که اینگونه نیست و خود را از حیث فرهنگ اسلامی مثبت ارزیابی نمی‌کنیم چون بلافاصله بعد از انقلاب انتظار تحول داشتیم. تحول به سمت پررنگ شدن فرهنگ دینی در مراودات اجتماعی، از طرفی دیگر بعضی عوارض نامطلوب اخلاقی که در حوزه‌های دینی ممکن است پیش بیاید (در بین جوامع و گروه‌هایی که به نام مسلمان با یکدیگر مراودت دارند)، دچار یک آفت‌هایی از نظر اخلاق دینی می‌شوند. آفت‌ها می‌تواند در این ابعاد آفت ریا و آفت دوگانگی بین ظاهر و باطن باشد و …
این در جامعه‌ای که شکل مسلمانی داشته باشد و دایة اسلامی داشته باشد بروزش هم بیشتر است یعنی وقتی جامعه اسلامی تعریف بشود افرادی هم بخواهند با این شکل خودشان را دارای یک فرهنگ بالاتر نشان بدهند، دچار ریاکاری هم می‌شوند، لذا از طرفی احساس نگرانی از فرهنگ دورویی، ریا و یا نفاق هم پیش آمده است و از این حیث نگاه بعضی به جامعة فرهنگی - اسلامی ما بعد از انقلاب نگاهی است که احساس می‌کنند ریا، نفاق و دوگانگی در آن به وجود آمده و رشد کرده است. شاید به این علت است که تمایل جامعه نسبت به فرهنگ دینی بالا رفته است و به طور طبیعی آفت ریاکاری در چنین جامعه‌ای به وجود می‌آید. بدون اینکه ما اصل فرهنگ را بخواهیم نقادی بکنیم. از طرفی دیگر شاید عده‌ای به یک سنن ویژة ایرانی پایبند باشند که به سنت‌ها و آداب و رسوم ایرانی محض توجه کنند. در این جهت من جامعه را قابل انتقاد نمی‌دانم چون فرهنگ ایرانی ما با فرهنگ اسلامی ما تلفیق شده است و چالش‌ جدی ندارد. در جاهایی هم که وجود داشته باشد. آن فرهنگ، فرهنگ عمیق ایرانی نیست. مثلاً ما همیشه در چهارشنبه‌سوری معضلاتی از نظر اخلاقی و رفتاری داریم که مورد پسند عموم مردم نیست،‌ از یک طرف یک نگاه سنتی به آن می‌شود و از طرفی یک نگاه تخریبی اخلاقی به آن می‌شود و این مسأله به نظر من مسأله حادی نیست هرچند عده‌ای تلاش می‌کنند که اینها را به عنوان نقاط ناهمگونی و چالش فرهنگی در مقابل هم قرار بدهند خود این یک معضل اجتماعی از دیدگاه دیگری ساخته است ولی این قضیه چیز جدی‌ای در فرهنگ ایرانی نیست این‌گونه موارد بعضی وقت‌ها بعد سیـاس*ـی پیدا می‌کند و بعد سیـاس*ـی آن این است که فکر می‌کنند فرهنگ ایرانی آمیخته با فرهنگ شاهنشاهی است و لذا هرچه مظهر نماد فرهنگ شاهنشاشی باشد جزء فرهنگ ایرانی است. در حالی که اینها به نظر من مسأله گروه‌های سیـاس*ـی خاص است و مسأله فرهنگ عمومی ما نیست.
معضل فرهنگ عمومی ما بین فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی نیست بلکه این معضل بین فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است که به خصوص در صدة اخیر جامعة‌ ما در مواجهة با دنیای جدید دچار یک وضعیت ویژه‌ای شده است، چیزی که به اسم غربزدگی در جامعه ما رسوخ کرد معلول این ارتباط با دنیای جدید بوده است. نهادها و نمادهایی که از دنیای جدید، در واقع مظاهر مدرنیته به این کشور وارد شده ما را دچار یک تعارض و شکست فرهنگی کرده است که در فرهنگ عمومی هم بروز کرده و آثار آن را می‌بینیم لذا ما اگر در فرهنگ عمومی دچار مشکلاتی باشیم از این دیدگاه است که بین فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی یک تعارض‌هایی در جامعه پیش آمده است. این تعارض‌ها در رفتار اجتماعی، پوشش، سلوک و … وجود دارد به همین ترتیب به جای اینکه نقاط قوت تقویت شود بیشتر دچار ضعف شده‌ایم. یک عده در جامعه تمایل پیدا کرده‌اند به ظاهر سطحی فرهنگ غربی، آنها وقتی در جامعة ما با فرهنگ اسلامی عجین نمی‌شوند دچار یک تضادها و تعارض‌هایی شده‌اند. یک عده هم که با بنیان فرهنگ غربی پیوند خورده‌اند که آنها از نظر اعتقادی دیدگاه دیگری پیدا کرده‌اند و به شکل دیگری با جامعه دچار مشکل شده‌اند که این بیشتر به لایه‌های روشنفکران ما برمی‌گردد و طبقات نخبه و خاصی از جامعه. یعنی یک لایه از تضاد که به مسائل بنیادین فرهنگ غرب باز می‌گردد بین خواص ما تضاد ایجاد کرده است و یک رویة سطحی و قشری فرهنگ غربی که به رفتار و پوشش و مدگرایی و تجددگرایی سطحی انجامید،‌ با عموم جامعة ما و فرهنگ مسلمانی دچار تعـ*رض شده است. در این بین روحانیت ناشی از انقلاب هم که یک روحانیت و مظاهر جدیدی است، شاخص سومی شده که جامعة ما را طبقه‌بندی کرده است. تلفیق بین این مجموعة فرهنگی هنوز صورت نگرفته است و این مظاهر متفاوت فرهنگی یک وضعیت متشتت از جامعه ما ساخته و قشربندی جدیدی به وجود آورده است. متجدد دینی را که در گذشته کمرنگ شده بود دوباره در جامعه پررنگ می‌کند. قشر مرکزی ( به عنوان کسانی که بر بنیان‌های مذهبی تأکید دارند و متعصب در بنیان‌های اعتقادی‌شان هستند) اینها هم یک گروهی هستند در این مجموعه آنهایی که روحیة سیـاس*ـی ناشی از انقلاب در آنها تأثیر کرده و آنهایی که گریزان از این روحیه هستند، گروه خاصی را ایجاد می‌کنند، این مجموعه وضعیت، مسألة اصلی ما را به این سمت بـرده که با هویت جدید خودمان را تعریف بکنیم و ممکن است نگرانی ایجاد بکنیم که دچار بحران هویت نشویم بخصوص در نسل‌های جدیدتر که ملحق به این نسل‌های فعلی ما می‌شوند، نگرانی حداقل از شکست یا تمایز فرهنگی اگر بحران هویت هم نباشد مسألة‌اصلی ماست یعنی تلفیق جدید از این هویت، مسائل مختلف که باید هویت جدید ما را بسازد مسألة فرهنگ عمومی آتی ماست. بالاخره در ازدواج به سمت تجدد و مادی‌گرایی غربی برویم یا به سادگی اسلام برگردیم. در زندگی اجتماعی کدام‌یک از ابعاد را باید غلبه بدهیم آیا همة ابعاد زندگی‌مان را باید دین‌محور بکنیم (که باید بکنیم) و یا نه، دین را با باید در لایه‌های خصوصی زندگی وارد بکنیم و لایه‌های عمومی و اجتماعی زندگی را به مسائل دیگری بسپاریم. اینها مسألة جدید ماست که باید در این گذر زمان به یک وحدت هویت جدیدی برسد وگرنه در وضع فعلی چیزی شبیه بحران در هویت ما دیده می‌شود و شاید این معضل جدی فرهنگ عمومی ما باشد.
 
  • پیشنهادات
  • ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • آسیب‌های فرهنگی را در چه مواردی می‌بینید؟
    عدم شناخت هویت اولین آسیب فرهنگی است. مسأله مهم همین آسیب‌هایی است که نمی‌گذارد این هویت مشترک و واحد شکل بگیرد.
    آسیب‌های فرهنگی دیگر نهادهای آموزشی ما هستند. این دوگانگی آموزشی که در حوزة‌ خاص و دانشگاه‌های ما وجود دارد، دوگانگی فرهنگی را در جامعه دامن می‌زند و این دوگانگی به عرصة حاکمیت کشیده می‌شود و دوگانگی سیـاس*ـی و قطب‌بندی به وجود می‌آورد، قطب‌بندی سیـاس*ـی کشور را دچار بحران امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی خواهد کرد. لذا اگر آسیب‌ کلیدی مسأله را دنبال بکنیم در عرصة فرهنگ آسیب‌ ما در دوگانگی ‌نهادهای آموزشی و بیان فکری است که این بنیان‌های فکری در عرصة جدید در حوزة علوم انسانی که فرهنگ‌ساز هستند (حوزة تکنولوژی مسائل بعدی است که اینها هم تأثیر دارند) دچار وحدت نشده‌ایم. در یک زمان ایران در مواجه با اسلام فرهنگ اسلامی را گرفت و یک فرهنگ واحدی ساخت، در ارتباط با یونان و نهضت ترجمه، مسائلی را گرفت و در عین حال فرهنگ اسلامی خود را دنبال کرد و با تلفیق فرهنگ اسلامی هویت اسلامی‌اش را پررنگ کرد این مسأله به این معنا نیست که در عرصة فرهنگ اشکالاتی پیش نیاید یا امروز مثلاً کسانی بخش‌هایی از فرهنگ دینی را، ایرانی‌زده یا یونانی‌زده تلقی نکنند. این مسألة جزئی است ولی کلیت روحیة فرهنگ، روحیة‌ اسلامی باقی مانده است. در مواجهه با غرب ما هنوز به این وحدت در عرصة آموزشی و نهادهای انسان‌ساز نرسیده‌ایم و با توجه به اینکه مهم‌ترین فرهنگ را از طریق آموزش می‌سازیم و چون نرسیده‌ایم و در بطن خود دارای تضاد هستند این تضادها کم‌کم بارز می‌شود و در جامعه تشتت و دوگانگی را تقویت می‌کنند و به نظر من مهم‌ترین آسیب ما در عرصه فرهنگ باید در دانشگاه‌ها جستجو کرد و در نهادهای آموزشی از آموزش و پرورش گرفته تا آموزش عالی. اگر این نهادها را به یک معنا اسلامی بکنیم و آن روح واحد فرهنگی را ایجاد بکنیم از این آفت نگاه می‌کینم و لذا اسلامی کردن نهادهای آموزشی به خصوص دانشگاه‌ها مسألة اصلی نظام فرهنگی ماست و در راه حل هم، تولید علمی است.
    تعبیری که مقام معظم رهبری بیان می‌کنند به عنوان نهضت نرم‌افزاری یا تولید علمی اگر در این عرصه جای خود را باز بکند یعنی یکسان‌سازی نهاد آموزش ما در همة عرصه‌ها چون نخبگان ما که تأثیرگذار و فرهنگ‌ساز هستند از این مجاری بیرون می‌آیند، برنامه‌سازها در صداوسمیا محصول این فرهنگند سینما، تلویزیون، مطبوعات و … همه محصول این بخشند و اینها مهم‌ترین عرصه‌های فرهنگ‌سازی می‌باشند. کارشناسان اجرایی (متخصصین) ما که تأثیرگذار در فرهنگ هستند محصول دانشگاه‌ها هستند.
    اینجا گلوگاه است اگر گلوگاه حل بشود، ما مثلاً در فیلم‌سازی دچار تعارض‌های فرهنگی نیستم. فرهنگ سینما و تلویزیون و مطبوعات می‌‌تواند فرهنگ انتقادی باشد ولی انتقادی یک تعریف دارد، تخریب بنیان‌های فرهنگی یک تعریف دیگر دارد. گاهی مشکلی که در این عرصه‌ها پیدا می‌شود برخورد با مبانی است وگرنه ظرفیت نقد و انتقاد در چارچوب یک جامعه پویا حتماً وجود دارد و در جامعه ما هم می‌تواند وجود داشته باشد. ما چون بنیادهامان دچار مشکل است یک مسأله سریع به چالش‌های عمیق بنیادی کشیده می‌شود. از این جهت به نظر من تهدید جدی فرهنگی ما و آسیب فرهنگی را باید در آنجا جستجو کرد. البته بعد از آن در جامعة‌ دینی ما آسیب‌های دیگر وجود دارد. که آسیب رفتاری است. این هم مسأله مهمی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، البته رفع آن کمک زیادی به سلامتی و یکپارچگی در رفع بعضی معضلات فرهنگی دارد اما در درازمدت بدون حل مسأله اول این حرکت‌ها کارساز نخواهد بود. در فرهنگ دینی الگوی مردم حاکمانشان هستند. البته در همة جوامع این‌گونه است. تعبیر امیرالمؤمنین (ع) این است “الناس بأمرائهم اشبه منهم بأبائهم” الگوپذیری از حاکمان شاید بیشتر از الگوپذیری در خانواده باشد. به اسم حکومت دینی انتظارات فرهنگی بالاست. مردم به اسم دین صفا، یکرنگی، عدالت، صداقت، پاکی مالی، یک‌رنگی و ساده‌زیستی و خیلی چیزهایی که ارزش‌های روشن اخلاقی است و در فرهنگ اسلامی ما جای خود را خوب باز کرده است. از مسئولین انتظار دارند. رفتار حاکمین که از مقوله‌ها فاصله می‌گیرد در ارتباطات اجتماعی به جای خدمت به مردم روحیة حاکمیت و قدرت جای آن را می‌گیرد. اگر میل به دنیا و مال‌پرستی و زراندوزی در مسئولین بالا بگیرد، ارتباطشان با مردم تبدیل به ارتباط با خواص و برگزیدگان و صاحبان مکنت و قدرت‌های اقتصادی می‌‌شود و بابشان به روی تودة مردم بسته می‌شود. این فاصله و شکاف‌ها یک فرهنگی اشرافی و طبقاتی را که با روح فرهنگ اسلامی سازگار نیست در جامعه ایجاد می‌کند. این یا مردم را به همان روحیة اشراف‌گری سوق می‌دهد و یا دچار تعارض یا تضاد با حاکمین می‌کند و همان روحیة ریاکاری و مخالفت با بنیان‌های ارزشی فرهنگ اسلامی را دامن می‌زند. خود این در جامعة ما یک آفت است. اگر در رفتار مسئولین خصایص اسلامی بارز شود تبعاً مردم هم اقتباس می‌کنند و فرهنگشان اصلاح می‌شود، هر چه بدتر بشود مردم هم همین‌ واکنش‌ها را خواهند داشت به همین علت خود این مسأله یک مانع برای رفتن به سوی فرهنگ اسلامی است. تا این رفتا نادرست مسئولین وجود داشته باشد رسیدن به فرهنگ اسلامی با موانع مواجه است. لذا اگر بخواهیم از آسیب‌ها تعبیر بکنیم می‌گوییم که راه ما، رسیدن به فرهنگ اسلامی است به عنوان هدف، حالا دو مانع داریم یکی رفتار ناصواب و نادرست حاکمین که به نام اسلام حکومت می‌کنند، و اقتضائاتی برای اصلاح فرهنگ داریم و آن اقتضاء یکپارچگی درونی فرهنگی است که باید از طریق نهادهای علمی و تولید علمی به آن برسیم. پس آسیب‌ها را اگر جمع‌بندی بکنیم در اقتضائات دوگانگی فرهنگی در آموزش ماست که به نهادهای آموزشی برمی‌گردد و راه‌حلش تولید فرهنگی برای رسیدن به یکپارچگی بین دین و علم است. کما اینکه بین دین و سیاست هم این یکپارچگی را باید ایجاد بکنیم. موانعی داریم یکی موانع رفتاری است که موجب دلزدگی و وازدگی می‌شود. این موانع در رفتار مسئولین است که اگر اینها را برداریم مهم‌ترین نقطة آسیب را شناخته‌ایم و می‌توانیم ان‌شاء‌ا… به رفع و دفع آن بپردازیم. پیامبر اکرم (ص) و ائمة اطهار (ع) هیچ‌گاه با بحث‌های فلسفی و معرفت‌شناسی فرهنگ را عوض نکردند. بلکه با رفتار این کار را انجام دادند. وقتی مردم وارد مسجد مدینه می‌شوند سؤال می‌کردند پیغمبر کدامیک از شماست. به این علت که اینها آنقدر شبیه هم بودند و حتی به گونه‌ای می‌نشستند که اصلاً بالا و پایین نداشتند و کسی تشخیص نمی‌داد که پیامبر کدامیک از آنان است. از این رو وقتی یک نفر از امپراطوری روم یا ایران می‌آمد شیفته و مجذوب این رفتار می‌شد. بعضاً حتی از پیامبران ایراد می‌گرفتند که چرا مثل بقیة مردم سلوک می‌کنند. وقتی مردم یکرنگی و صداقت و سادگی را می‌بینند مجذوب فرهنگ و مسئولین می‌شدند.

    • فرصت‌ها و تهدیدهای فرهنگی کشور را در چه مواردی می‌بینید؟
    علاوه بر این تهدیدهایی که عرض کردم ما در شرایط سیـاس*ـی‌ای هستیم که تهدیدهای جدیدی هم به علت ایجاد یک نظام دینی که یک پدیدة غیرقابل تصور برای دنیای غرب بود برای ما وجود دارد.
    چند قرن بود که غرب مسأله دین را از حوزه‌های اجتماعی و سیاست جداکرده و خیالش راحت بود که احتمال بازگشت وجود ندارد. علی‌رغم این تصور انقلاب اسلامی یک پدیدة تکان‌دهنده‌ای برای دنیا بود که از یکپارچگی بین دین و حکومت سخن می‌گوید و می‌خواهد عرصة دین و علم را یکسان بکند و فرهنگ مادیگرای علمی حاکم بر غرب را به فرهنگ معنوی برگرداند و معنویت را وارد عرصه‌های فرهنگ بکند. البته این پدیده‌ از جهاتی با منافع سیـاس*ـی جهانخواران هم تعارض دار و منافع مادی آنها را هم به مخاطره می‌اندازد و به همین خاطر تهدید از سوی آنها وجود خواهد داشت تهدید‌های سیـاس*ـی که نظام سیـاس*ـی دینی را محاصره کرده ناشی از این پدیده است. این تهدید برای ما یک تهدید فرهنگی هم هست چون دشمن متوجه شده که مهم‌ترین مسأله و خطر اسلام و نگاه دینی و حکومت دینی واقعی است، لذا باید به تحریف و تخریب مبانی و مبادی اعتقادی و ارزشی جامعه ما بپردازد که روی این موضوع سرمایه‌گذاری جدی کرده است. در عرصه‌های تبلیغ و رسانه‌ موجی از این تهدیدها را به کمک تکنولوژی که خیلی قابل توسعه هست و دسترسی به آن هم آسان شده است راه انداخته‌اند. چالش سیـاس*ـی ما با غرب تبدیل به یک تهدید فرهنگی شده است که از خارج مرزها متوجه فرهنگ ماست. در داخل هم کسانی با رفتارهایشان این زمینه‌ها را مستعد می‌کنند و این یک پدیدة اضافه‌تری را ایجاد کرده است. حال این در عین حالی که تهدیدات اگر خوب شناخته و شکافته می‌شد و آن آفت‌های داخلی وجود نمی‌داشت تبدیل به یک فرصت هم می‌شد چون یک جامعه وقتی در مقابل یک دشمن مشترک که دشمنی او را باور دارد قرار بگیرد نقاط مشترک و وحت خیزش بارز خواهد شد و خودبه‌خود در مقابل دشمن مشترک یک انسجام را پدید می‌آورد و هویت خود را حفظ می‌کند منتها مشکل ما این است که به خاطر آن شکاف فرهنگی داخلی، مرز بین دشمن و دوست روشن نشده و دشمن‌باوری ضعیف شده است. چه دشمن سیـاس*ـی و چه دشمن فرهنگی و گاهی دشمن در دید دوست تعریف شده و دشمن‌سازی را یک پدیدة سیـاس*ـی‌بازی داخلی تلقی کرده‌اند. با این نگاه ما تهدید پذیریم اما اگر ما واقعاً دشمن‌شناس باشیم دیگر تهدید نیست و اتفاقاً می‌تواند فرصت باشد. چون تهدیدهای دشمن انسان‌ها را مستقل و خودکفا کرده از وابستگی خارج می‌کند انسان‌ها خودباور شده و باور فرهنگیشان تقویت می‌شود. ولی این تعارض که عرض کردم در فرهنگ ما وجود دارد مانع این می‌شود. چون عده‌ای با یک نگاه دیگر به دشمن‌ نگاه می‌کنند آن را یک فرهنگ غالب می‌بیند، فرهنگ برتر می‌شناسد و می‌خواهد خود را با آن همسان بکند و گروهی دیگر این فرهنگ وارداتی را ترفند دشمن دانسته و ایستادگی می‌کنند.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • نقش و سهم فرهنگ‌سازان مانند نهادهای فرهنگی و یا سازمان‌هایی که به نوعی عهده‌دار فعالیت‌های فرهنگی در کشور هستند در فرهنگ عمومی چه بوده است؟ آیا تعدد مراکز فرهنگی یا فقدان مدیریت فرهنگی موجب آسیب‌هایی می‌شود یا خیر؟
    ما باید نگاه جزئی بین مدیران را در عرصه‌های مختلف اصلاح بکنیم. ما همین نگاه دوگانه بین دین و جامعه، دین و سیاست و عرصه‌های مختلف را حفظ کرده‌ایم. در ظاهر بیان می‌کنیم سیاست ما با دیانت ما یکی است اما در رفتار این یکی بودن را قبول نکرده‌ایم. دلیلش هم همین است مثلاً می‌گوییم سازمان تبلیغات متصدی فرهنگ دینی است. مگر بنا است که فرهنگ تجزیه بشود و فرهنگ دینی و غیردینی داشته باشیم قرار بود هم فرهنگ دینی بشود و دین هم محدود به عرصة عبادات و ایمان باطنی نباشد، رفتار بیرونی را هم سامان بدهد. یک مسلمان که نمی‌تواند بگوید اینجا که نماز می‌خواند در بعد دینی رفتار می‌کند اما آنجا که وارد بازار می‌شود دیگر دینی نیست، تجزیه وجود دارد و نهادهای خودمان را هم با همین نگاه ایجاد کرده‌ایم. در آموزش و پرورش می‌گوییم امور تربیتی متصدی امور دینی و کار فرهنگی ماست.
    نمی‌خواهم وجود و تقسیم کار را نفی بکنم،‌ نگاه را عرض می‌کنم. یعنی در معلم ریاضی و فیزیک، نگاه اصلاً نگاه دینی نیست اما نگاه به امور تربیتی باید نگاه دینی باشد. خودبه‌خود تفکیک ایجاد می‌کند که عرصة علم غیر از عرصة دین است و دو رفتار ایجاد می‌کند. وزارت ارشاد می‌گوید مسئول فرهنگ دینی حوزه‌های علمیه و مساجد و … باشد خودبه‌خود این تفکیک باعث جدایی مردم از سیاست و دین و فرهنگ از سیاست می‌شود کار مساجد چیست؟ اگر قرار است فرهنگ دینی در مساج شکل بگیرد مساجد هم فقط برای عبادات باشند، حوزة اجتماع و حوزة فرهنگ عمومی از حوزة دین جدا می‌شود. یک مقداری این تفکر مانع است و خود ما هم این کار را کرده‌ایم مثلاً در دانشگاه‌ها نهاد نمایندگی رهبری گذاشته‌ایم برای چه؟ آیا برای اشاعة فرهنگ دینی است. مگر رفتار سیـاس*ـی دانشجو جدای از دین او باید باشد. خود ما با این نهادها به این دوگانگی دامن زده‌ایم. یک مسأله ما در نگاه و تفکر ماست. بی‌آنکه حوزة تقسیم کار را تعریف بکنیم تفکیک حوزه‌ها را بیان کردیم. باید یک واحدی را قائل باشیم و بعد مثلاً بگوییم پاسخ به سؤالات شرعی و عبادی را در مسجد بگیرید ولی اینگونه سؤالات دینی در عرصة دیگر را از وزارت ارشاد بگیرید ولی اینگونه نیست. این تعارض فرهنگی خودبه‌خود باعث ایجاد اختلاف می‌شود در جاهای دیگر هم ما برای تغییر فرهنگ عمومی همان‌طور که عرض کردم در تمام حوزه‌ها عمل بکنیم. وقتی شما بخواهید این فرهنگ را حاکم بکنید باید فیلم‌های شما همین را ترویج بکند. مثلاً اگر می‌خواهید فرهنگ ازدواج را عوض بکنید در ادبیات ما، در هنر ما، در فیلم‌های ما، این باید یک شاخص بشود ولی اینگونه نیست ما در حوزه‌های فیلم‌سازی و سیما آیا دنبال تقویت فرهنگ‌های ارزشی دینی هستیم.
    یک موقع می‌گوییم فرهنگ دینی فکر می‌کنیم که مستقیماً باید به اسم دین پرداخت و تنها چیزی که در تلویزیون با این عنوان شاخص می‌شود نمایش‌های خاص با یک ترکیب و گویش و لباس خاص در ایام خاص است. شب عاشورا باید یک سریال تاریخی یا میان‌پرده و تئاتری را با فرهنگ دیگری عرضه بکنیم و این می‌شود سهم ما از فرهنگ دینی و بعد به سراغ بقیه‌ کارهای خودمان می‌رویم. این مانند یک بیماری می‌ماند که باید پرهیز بکند و دارو بخورد این کارها را می‌کند و بعد شروع می‌کند بقیه غذاها خوردن و می‌گوید من به تکلیفم در خوردن عمل کردم. یا همان مثالی که دکتر شریعتی در تجزیه‌نگری می‌زند. می‌گفت یک نفر به شهر ری برای حمام می‌رفت. به او گفتند که اگر در تهران حمام بروی که نزدیکتر است وی در جواب گفت حمام آنجا ارزان‌تر است می‌گفتند خوب کرایه‌ماشین تو هم اگر به این مبلغ اضافه شود و اگر در راه هم چیزی بخوری که بیشتر هم می‌شود وی می‌گفت آنها که پول حمام نیست. حال نگاه ما هم اینگونه شده است و حوزه‌های فرهنگی به همین علت مشکل دارند وگرنه اگر تقسیم باشد تعدد مشکل‌زا نخواهد بود. کسی از مسجد انتظار فیلم‌سازی ندارد. البته فیلم‌سازی در مسجد حرام نیست، چون اگر فیلم‌سازی یک هنر اسلامی و دینی باشد می‌توان در مسجد هم فیلم ساخت ولی مسجد می‌گوید من کاری به این عرصه ندارم و به کار دیگری می‌پردازد، تلویزیون به کار فیلم و سریال بپردازد. اینها تقسیم کار است و نه تضاد در مبانی. مشکل ما تعدد به معنی حوزه‌های مأموریتی مختلف نیست. مشکل ما بنیادهاست. بنیادهای ما متضاد است و این را باید حل بکنیم اگر تعدد مراکز به عنوان تعدد بنیان‌ها باشد که الان اینگونه شده است این مشکل دارد وگرنه تعدد مراکز حتی می‌تواند مثبت باشد. ده مرکز فرهنگی دارند حوزه‌های فرهنگی را اصلاح می‌کنند اما با یک جهت‌گیری، جهت‌گیری‌های ما متأسفانه مختلف است. چندین سال پیش‌گام‌هایی برداشته شد. در اواخر عمر حضرت امام (ره) سال‌های 67 و 68 زمانی که مقام معظم رهبری در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند کار در حوزة فرهنگ عمومی به عنوان ایجاد سیاست‌های کلان مطرح شد اتفاقاً کارهای خوبی هم انجام شد. یعنی یک اصولی به عنوان سیاست‌های کلان فرهنگی مطرح شد اما چون این سیاست‌های کلان به فیلم، کتاب، نشریات، مطبوعات و رفتار عمومی مردم برمی‌گردد، در عمل فقط به صورت یک مکتوب خاک‌خورده می‌ماند. آن روز که بحث سیاست‌های کلان مطرح نبود شورای عالی انقلاب فرهنگی به این عرصه پرداخت. مهم این است که ما این عرصه را بگیریم در اختیار تلویزیون هم بگذاریم و در سریال‌ها به این سمت برویم. الان می‌بینند که هریک از سریال‌ها یک مسیر خاصی را طی می‌کند. یک سریالی را که با نام پشت‌کنکوری‌ها در ماه مبارک رمضان پخش می‌شد در غالب طنز و نگاه دینی می‌خواهد به جوان‌ها کار کند، خیلی زود این تبدیل به یک سریال تراژدی جنایی طنز تبدیل می‌شود و تصویری که از جوان می‌بینیم یک طور دیگری است. بعد می‌گویید چرا در عرصة‌ اجتماعی ما چنین بدبینی ایجاد می‌شود ما چه چیزی را می‌خواهیم هم از واقعیت جوانانمان ترسیم بکنیم و هم چه خطی می‌خواهیم به آنها بدهیم و یا در بحث برنامه‌های اجتماعی در بحث آسیب‌شناسی اجتماعی برنامه‌های خوبی وجود دارد مثل بحث خانواده، ولی آنچه را می‌بینیم بیشتر آسیب‌های اخلاقی و منفی است، هیچ‌وقت الگوهای مثبت ارائه نمی‌شود. این نگاه برنامه‌سازی یک نگاه خاصی است مثل ایجاد هیجان که اشباع میل ماجراجویی جوانان را دنبال می‌کند و هدف آن سرگرمی است. یکی دیگر هدفش اصلاح فرهنگ است. یک خط‌دهی دینی را در همة عرصه‌ها لازم می‌داند. این دین را یک قشر ظاهر فرهنگ می‌بیند و فقط در عرصه‌هایی به آن می‌پردازد اینها مشکل تعدد فکر است.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • نقش و تعامل خرده‌فرهنگ‌ها در وفاق یا عدم وفاق اجتماعی به چه نحو است؟
    خرده‌فرهنگ‌های ما عوامل دووجهی هستند یعنی می‌توان از آنها بهرة مثبت گرفت و می‌شود به آنها به عنوان نقطة اختلاف و تضاد دامن زد. از هر دو سمت هم از آن استفاده می‌شود مثلاً یکی بحث زبان است، می‌شود از غنای زبان استفاده کرد هر کدام یک شیوایی، یک فرهنگ و غنایی دارد که این غنا مثبت است اما گاهی آن خرده‌فرهنگ را می‌خواهیم در نقطة تقابل با فرهنگ غالب قرار دهیم و نقطة تضاد را ایجاد بکنیم و مشترکات دینی و ملی را نادیده بگیریم که این می‌شود یک تهدید همیشه خرده‌فرهنگ‌های ما ابزار تهدید بوده‌اند که معمولاً تحریکات خارجی هم برای رسیدن به اهداف سیـاس*ـی داشته‌اند ولی در کل و در وجه عموم جامعه اگر با این خرده‌فرهنگ‌ها عادی رفتار شود من نگرانی از اینها ندارم. یعنی بگذارند که کار خودش را انجام دهد که ظرفیت مثبتش هم به کار می‌آید. به خصوص اینکه روح اسلامی هم در مجموعه این کشور وجود دارد یعنی خرده‌فرهنگ‌های ما یک اشتراک عمومی دارند که مسلمانند و اینها را با هم آمیخته کرده‌اند یعنی در سنت‌ها و روابط اجتماعی آنها وجود دارد.
    اگر باب تحریکات برداشته بشود مثبت است. به نظر من بعد از انقلاب هم به همین فرهنگ‌ها توجه شده، ارزش‌گذاری شده و در عین حال از آن طرف هم تحریکاتش بوده است. در کل می‌شود با این خرده‌فرهنگ‌ها به جای خوبی رسید. البته خرافات در همه فرهنگ‌ها وجود دارد که خرافات‌زدایی از این فرهنگ‌ها کار خود آنهاست و ما نباید ظرفیت‌های فرهنگی خودمان را نادیده بگیریم.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • چگونه می‌توان فرهنگ عمومی را ارتقاء بخشید، چه راهکارها و راهبردهایی وجود دارد؟
    ارتقاء فرهنگ عمومی در گرو همان بحث قبلی است. یکپارچگی نگاه و یکپارچگی در بنیان‌ها و جهان‌بینی باعث این ارتقاء می‌شود. اگر این یکپارچگی به وجود آمد یقین بدانید سینما، تلویزیون، کتاب‌ها، مطبوعات، شعر، روابط اجتماعی و … هم به یک نحوی مشترکاً به یک سمت خوبی خواهند رفت. این تعارض‌های درون فرهنگ‌ها و تضاد رفتاری ما موجب می‌شود که نتوانیم فرهنگ عمومی را ارتقاء دهیم. مهم‌ترین بارزة فرهنگ عمومی که خودمان هم از آن ناراحت هستیم بروز اجتماعی هم دارد مثلاً فرهنگ‌ قانون‌گرایی است. چرا قانون‌گرایی در جامعة ما شکل نمی‌گیرد این تنها یک شاخص فرهنگ عمومی است. این همان تضاد رفتاری است. قانون‌گذاری قانون را برای دیگران می‌پسندند نه برای خودشان، ثانیاً آن روابطی که بین قانون‌گذار، دولت و مردم وجود داشته که نگاه منفی بوده،‌ همین نگاه منفی را تقویت کرد‌ه‌ایم در این سال‌ها به خاطر همان منفعت‌جویی‌های حاکمین، ایجاد فاصلة بین مردم و مسئولین اتفاق افتاده است. اول انقلاب این مسأله خیلی خوب حل شد. انقلاب با اینکه تخریب اجتماعی ایجاد می‌کند ولی چون انقلاب ما اسلامی بود خیلی خوب توانست وحدت و نگاه مثبتی را ایجاد بکند. مردم حکومت را باور کردند، مشکلات آن را مشکلات خودشان می‌دانستند این یکرنگی بین مردم و حکومت می‌توانست ظرفیت‌ بالایی برای فرهنگ عمومی ایجاد بکند به تدریج مسئولین فاصله گرفتند و همین فاصله‌ها به ناباوری انجامیده است. یعنی مردم احساس نمی‌کنند این قانون منفعت آنها را تأمین کند و همه در اجرای آن یکسانند یعنی احساس عدالت اجتماعی وجود ندارد. هر کس می‌داند که از طریقی می‌شود قانون را دور زد. این باور وقتی وجود داشته باشد کسی به قانون عمل نمی‌کند. این در گرو این است که می‌گویند حرمت امام‌زاده را باید متولی نگاه دارد. خود حاکمین حرمت‌ قانون را رعایت بکنند. و اگر این باورها ایجاد شود فرهنگ عمومی ما الگوپذیری است. الگوپذیری مسأله مهم فرهنگ ماست و راه اصلاحش ارائه این الگوهاست که گاهی هم آفتی وجود دارد که آن ارائه الگوهای منفی است. گاهی ما آنقدر مروج فوتبالیست‌ها می‌شویم که همه می‌خواهند آن الگو را اقتباس کنند در صورتی که جای قهرمانان ورزشی همه جا نیست ولی همان الگوی جزئی را تبدیل به یک الگوی تمام‌عیار زندگی اجتماعی می‌کنیم و همین باعث می‌شود در حوزه‌های علوم و در حوزه‌های دیگر فرهنگ دچار آفت بشویم یا مثلاً یکباره هنرپیشگی می‌شود الگوی یک جوان، این یک شغل است. اما الگوسازی به گونه‌ای می‌شود که یکباره همه جوانان به سمت آن می‌روند. ارائه الگوهای مناسب می‌تواند یک راه‌حل مناسب باشد.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • عقل جمعی به چه معناست و چه مرجعی باید آن را هدایت کند و آیا در ایران تبعیت از عقل جمعی دیده می‌شود؟
    عقل جمعی یکی از شعارهای سیـاس*ـی سال‌های اخیر هم هست ولی نگاه فرهنگی ما در باب مشورت و استفاده از توان افراد نگاه عمیق‌تری است. ما اگر به روش پیغمبر اکرم (ص) هم نگاه بکنیم ایشان هم از این مقوله استفاده کرده‌‌اند، “شاور هم فی‌الامر و امرهم شوری بینهم” که زمینه‌هایی برای رشد جمعی جامعه هم فراهم می‌کند وجود داشته است. در ادبیات ما هم دیده می‌شود. در اشعار شعرا مثلاً اینکه می‌گویند عقل با عقل دیگر اقوی می‌شود هم جا و هم حوزه‌های خاصی دارد مشکل ما در عقل جمعی، در به‌هم‌ریختن حوزه‌های کاری است. آنچه امروز به عنوان عقل جمعی مطرح می‌شود در برابر وحی مطرح می‌شود یعنی عقل جمعی که انسان را بی‌نیاز از وحی بکند. این همان اشکال اصلی است ما عقل جمعی بی‌نیاز از وحی را قبول نداریم. عقل در ادبیات ما آن چیزی است که “ما عبد بِهٍ الرحمن” و با این معنا بنیان‌های عقل از منابع دینی ما هم هست مستقلات عقلیه که مطرح می‌شود. اما آن عقل محض تبدیل شده به عقل ابزاری امروز و می‌خواهد جای وحی را بگیرد این تضاد فرهنگی ایجاد می‌کند. عقل جمعی امروز در عرصه‌های سیـاس*ـی کاربردش در این است که نیاز به شریعت را منتفی بکند و به جای آن ارادة جمعی را بنشاند البته این ارادة جمعی هم تعریف سیـاس*ـی دارد. ارادة گروه‌ها و نخبگان خاصی است. یعنی یک نوع اریستوکراسی دیگری را به وجود می‌آورد به اسم دموکراسی و آن هم سلطة مادیگری جدیدی هست. لذا در این عرصه ما در عقل جمعی یک نگاه سیـاس*ـی و تغییر جهان‌بینی می‌بینیم و از این جهت بیش از اینکه یک واقعیت اجرایی در عرصة عمل باشد یک نوع تبلیغ‌ جهان‌بینی است برای تغییر مبانی فرهنگی و این یک آفت است. اما در عمل به معنای اینکه از ظرفیت‌های انسانی و تخصصی برای رفع معضلات بهره گرفته شود خوب است در جامعه ما اشکال و نهادهایش وجود دارد، از نظر سیـاس*ـی مجلس داریم، شورای شهر داریم، همة اینها یک نمادهایی است که بتوان به عرصة مباح و مجاز عقل عمومی استفاده کرد و با قدرت فکری قوی‌تر به جلو رفت. اما یک مقداری روحیه رفتاری ما یک روحیة فردگرایانه است و کار جمعی همیشه با معضل و مشکل مواجه هست و نتوانسته‌ایم در این عرصه در عمل جدی باشیم. یعنی رضایت‌بخش نیست حتی در مباحث عقل جمعی هم عقل به معنای ملاحظه منافع و مصالح جمعی و گروه‌های اجتماعی بروز می‌کند تا پیدا کردن راهکارهای راهگشا برای عموم مردم.
    هر قشری حافظ منافع گروه خاصی است. از طبقه خاصی هم هست. و بیشتر به حفاظت از منافع آن گروه فکر می‌کند. در مجلس شورای اسلامی مثلاً در عرصة برنامة بودجه توجه کنید. برنامة بودجه یعنی استفاده از ظرفیت‌های مالی کشور برای بازسازی کل کشور و هماهنگ پیش رفتن به سمت یک نقطة مطلوب، اما می‌بینیم که چه قدر جزئی‌نگری وجود دارد و تحت تأثیر مسائل جزئی قرار می‌گیرد. یک کسی بتواند با لایه‌های مختلف سمت بودجه بکشاند به جایی که بتواند بر اساس آن رأی بعدی‌اش را تضمین بکند و یا یک کار چشم‌پرکن انجام دهد بدون اینکه به کلیت این کار در مجموعه کشور بیندیشد. او اصلاً تکلیف خود را این می‌داند که از منافع خاص منطقه حمایت بکند و منافع کلان را نبیند. این کشمکش و تعارض منافع جزئی خود بر رفتار اجتماعی ما غلبه دارد و این هم خود یک آفت کار جمعی ما شده است. لذا عقل جمعی با این رویکرد بیشتر کاربرد سیـاس*ـی پیدا کرده است ضمن اینکه در جاهایی بنیان‌ها را خراب کرده بیشتر هم یک شعار سیـاس*ـی است.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    • اهمیت ندادن به علوم انسانی و توجه بیش از حد به علوم تجربی از کجا ناشی می‌شود و چه پیامدهایی دارد؟
    مظهر قدرت غالب در دوران جدید، غرب شناخته شده است. غرب هم غلبه‌اش در تکنولوژی بروز کرده است. یعنی حقیقت شده تکنولوژی حقیقت تکنولوژی هم شده غرب و بدین ترتیب غرب تبدیل شده است به یک غول قدرتی که الگوی پیشرفت است. لذا حوزه پیشرفت و رشد را در عرصه‌های علوم طبیعی و تکنولوژیک می‌بینند. جوان می‌خواهد در رشته‌های مهندسی، پزشکی و رشته‌های فنی و طبیعی تحصیل بکند چون اینها را مظهر علم و قدرت در جهان امروز می‌داند جامعة ما هم البته به این سؤال نیاز دارد.
    ما هم از عمق مسأله غافلیم و به بحران‌های آن هم نرسیده‌ایم، غرب ممکن است این مراحل را طی کرده باشد و به بحران‌های تکنولوژی و بحران‌های ناشی از پدیدة علوم طبیعی رسیده باشد ولی شاید آنها مایل باشند ما را هم به آفت‌ها برسانند و هنوز ما چون این آفت‌ها را لمس نکرده‌ایم احساس نیاز به چیزی فراتر از تکنولوژی در جامعة ما جدی نشده است. که اگر این یک مسأله جدی می‌شد رویکرد علوم انسانی قوی‌تر می‌شود.
    یک مشکل بدتری که ما داریم و از زاویه نگاه دیگر قابل بحث است ما علوم انسانی را در جامعه رشد کمی داده‌ایم هم پذیرش دانشجویان در این رشته‌ها بالاست و هم اینکه رشته و دانشگاه‌هایی که رشته‌های علوم انسانی دایر کرده‌اند رو به افزایش است ولی متأسفانه مبانی عوض نشده است. یعنی مبانی علوم انسانی ما مبانی علوم انسانی نشده است و همان مشکلی که در حوزة آموزش عرض کردم وجود دارد این نگاه مشکلی را حل نمی‌کند بلکه وضع را بدتر می‌کند چون اگر قرار باشد با علوم انسانی همین سلطة تکنولوژی و مادی را تئوریزه کرد و به باور باطن رساند یعنی این پیغمبری جدید می شود ایمان به تکنولوژی ایمان به قدرت سلطه‌گر حاکم بر جهان. لذا علوم انسانی راهگشا نمی‌شود که اصلاً مستعدکنندة راه هم شده است. یک مقدار از مشکل ما این است که علوم انسانی بازنگری بنیادی نشده و در راستای نگاه منفی است و همین باعث شده که کسانی که به این سمت می‌آیند غالباً انتخاب مستقیم و اولشان نباشد و شاید از بد حادثه و با ناگریزی و اینگونه مقوله‌ها به علوم انسانی روی می‌آورند. انسان مسأله نشده است در صورتی که امام راحل(ره) می‌فرمودند: موضوع علم انبیاء انسان است و ایشان می‌فرمودند، ما دنبال استقلال آزادی و جمهوری اسلامی نیستیم، هدف ما از حکومت انسان است و بقیه ابزار و شکل ظاهری کار است. ولی انسانی که تعریف نشده، جهان‌بینی‌ها خراب است و اگر ما جهان‌بینی را عوض نکنیم، و لایه‌های عمیق فرهنگی جامعه را در این زمینه اصلاح نکنیم علوم انسانی به جایی نمی‌رسند. مدیران ما هم که اکثراً تحصیلات علوم انسانی دارند ولی در عرصه مدیریت نوعاً مدیران سیـاس*ـی‌اند و در مدیریت‌های سیـاس*ـی خیلی نگاه تخصصی و کارشناسی وجود نداشته است و در مواقع حساس هم از محموله‌های فرهنگی خوب استفاده نکرده‌ایم. مثلاً حوزة مدیریت آموزش و پرورش و آموزش عالی را در بیست سال گذشته یک مروری بکنیم، ببینید در چه دوره‌هایی مدیریت به دست متفکرین علوم انسانی بوده است.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    «تابناک» در گفت و گو با محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل فرهنگی، علل فرهنگی مشکلات اقتصادی ایران را مورد بررسی قرار داده است.

    اقای دکتر به نظر شما چه مشکلات فرهنگی در اقتصاد کشورمان وجود دارد؟

    شاید بتوانیم بخش اعظم مشکلات کلی اقتصاد را با توجه به زیر ساخت های فرهنگی توضیح دهیم. مثلا اینکه در جامعه ما فرهنگ کار؛ فرهنگ غالبی نیست. فرهنگ سودجویی؛ راحت طلبی یک فرهنگ غالب است. در جامعه ما مصرف به عنوان یک ارزش مطرح است . میزان مصرف جایگاه افراد را مشخص می کند.

    کیفیت در فرهنگ اجتماعی ما روز به روز در حال ضعیف شدن و تضعیف است. این ها همه زیرساخت های فرهنگی است. وقتی معضلات اقتصادی خودمان را آن هم معضلات خرد و کلان را ریشه یابی می کنیم به این زیر ساخت های فرهنگی می رسیم. قاعدتا تا زیر ساخت های فرهنگی بهبود، تغییر و دچار تحول نشود ، نمی توانیم امیدوار باشیم به این که روبناهای اقتصادی بهبود پیدا کند و در مجموع اقتصاد سالم و بهینه ای داشته باشیم.

    چرا بعد از انقلاب با اینکه بسیاری از مشکلات را حل کرده ایم، اما هنوز نتوانستیم مشکل اقتصاد را حل کنیم؟

    این بیماری اقتصادی ما یک پیشینه حدود چهار قرنی دارد. یعنی بعد از دوران صفویه هرچه قدر به امروز نزدیک می شویم، زیر ساخت های فرهنگی که اقتصاد ما روی آن ها بنا شده و می شود، دچار فساد و اضمحلال در پروسه فرهنگ شده اند که نتایجش در حوزه اقتصاد، خود را نشان می دهد. تا وقتی که کل جامعه بر اساس زیر ساخت هایی فرهنگی دقیق در حوزه اقتصاد آموزش نبیند، اراده نکند وتربیت نشود، مشکل اقتصادی همچنان خواهیم داشت. مشکلات اقتصاد ایران با آمدن و رفتن دلارهای نفتی و با حذف تحریم ها حل وفصل نمی شود و فقط صورت بندی آن عوض می شود.

    برای حل این معضلات باید چکار کنیم؟

    این مقوله به تربیت آدم های جامعه ما برمی گردد. منظور از تربیت اجتماعی در حد جامعه پذیری در کل و نه در حد تربیت موردی و خانوادگی می باشد . تا فرهنگ رفتاری و موانع زیر ساختی اقتصاد که همگی به حوزه فرهنگی وتربیت اجتماعی ما برمی گردند، به تدریج اصلاح نشوند و جامعه در این رابـ ـطه اموزش کاربردی و عملیاتی نبیند و اقناع نشود مشکلات اقتصادی ما حل نمی شود.

    البته ممکن است با مدد دلارهای نفتی مشکلات اقتصاد ما مقداری ترمیم شود اما ما فقط با تزریق دلار نفتی مسکن تزریق می کنیم ولی باز مشکل سر جای خودش است. مسکن دلارهای نفتی فقط درد ناشی از بیماری عمیق اقتصادی را تسکین می دهد.

    تا چه میزان این بیماری فرهنگی را ناشی از دعوای جبهه ها و دعوا های حزبی با همدیگر را می دانید؟

    دلایل خیلی عمیق تر از این هاست. این مسائل ربطی به این جناح و ان جناح ندارد. آنهایی که در اوایل انقلاب دیدگاه عدالت گرا را داشتند، به شدت به دنبال تقسیم ثروت بودند و به دنبال دولتی کردن اقتصاد بودند؛ الان کجا هستند و چه می کنند؟

    غیر از اینکه الان همه آنها به طرفداران سرمایه داری تبدیل شدند. جالب اینکه بیشترین حوزه و گرایش این افراد در جناح موسوم به چپ بود. این مسئله ربطی به چپ و راست ندارد . در واقع این نوع نوعی سطحی نگری است که بگویم مشکلات اقتصادی به این جناح و آن جناح ربط دارد.

    خوب به هرحال هر گروه و جناحی برای خودیک اندیشه اقتصادی دارد و در صورتی که قدرت را به دست بگیرند به سمت سیاست های خود پیش می روند و این باعث چند تکه ای شدن جامعه می شود.

    فرهنگ کار وقتی در جامعه وجود ندارد و افراد دوست دارند یک شبه پولدار شوند و با مصرف بیشتر خود را به رخ بقیه بکشند ربطی به جناح ها ندارد. این موضوعات به چهار قرن پیش بر می گردد. این جناح و آن جناح ندارد. این مشکلات در دولت پهلوی، قاجار و در عصر زندیه نیز وجود داشت.

    در واقع از چهار قرن پیش به بعد این مشکل شروع شده است. بله می شود، فرافکنی کنید و مسئله را سطحی ببیند و بگویید، مشکلات اقتصاد به خاطر تحریم ها ، عملکرد احمدی نژاد و یا عملکرد جناح راست و چپ است. یا بگویید عملکرد کارگزان و دولت هاشمی باعث این مشکلات بوده است. هر کدام از این مشکلات را رصد و تبار شناسی کنیم بر می گردد به آن ریشه های مشترکی که در فرهنگ اجتماعی ما وجود دارد. فرهنگ اجتماعی ما منشاء این بیماری است که در هر دوره ای یکی از آنها نمود پیدا می کند.

    عده ای مشکلات اقتصادی را در انقلاب اسلامی می دانند نظر شما چیست؟

    فرض کنید ما انقلاب نمی کردیم باز هم این مشکل وجود داشت. شما ببینید محمد رضا پهلوی در اوج دوران پهلوی در سال ۵۵ با روزنامه اطلاعات مصاحبه می کند و دقیقا گلایه های از اقتصاد کشور می کند که همین الان شما یا من یا هر کس دیگری انجام می دهد. من اصرار دارم که بگویم مشکلات اقتصادی هیج ربطی به انقلاب ندارد. بیماری اقتصاد ایران چهارصد سال طول کشیده است. بعضی ها طوری صحبت می کنند که در دوران پهلوی وضع اقتصادی ما خوب بوده است. در حالی که شاه در آن مصاحبه از بیماری هلندی و تورم و موراد دیگر در آن مصاحبه گلایه می کند.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    چرا در این ۳۵ سال بعد از انقلاب اقدامی برای از بین بردن این فرهنگ نشده است؟

    فقط ۳۵ سال! اگر ۳۵۰۰ ساله دیگر هم بگذرد تا اینکه بیماری را نشناسیم درمان نخواهد شد. با گذشت زمان بیماری های فرهنگی علاج نمی شود. برای شناسایی و معالجه بیماری اجتماعی، ابتدا باد بیماری را دقیق بشناسیم و راه علاجش را علمی و کارشناسی پیدا کنیم . یعنی گذشت زمان مسئله فرهنگی را حل نمی کند.

    چرا همین مشکل را ریشه ای حل نمی کنند؟

    چون نگاه دقیق و علمی به موضوع ندارند. مثلا عده ای می گویند که مشکلات اقتصادی ریشه در رابـ ـطه بد با امریکاست. آن یکی می گوید به خاطر این است که پول در جامعه توزیع نشده است. ان یکی فکر می کند، موضوع هسته ای و تحریم ها است که باعث شده مشکلات اقتصادی حل نشده است . عموم کسانی که در این سالها بر مسند کار بوده اند با نگاه احساسی غیر عقلانی و غیر علمی به موضوع، خواستند مشکلات را حل کنند.

    مثلا دولت فعلی فکر می کند که اگر با کدخدا ببندد مشکلات اقتصادی حل می شود. خوب مگر ما زمان پهلوی با کدخدا نبسته بودیم. اگر بسته بودیم پس چرا آن زمان بیماری هلندی و تورم به اوجش می رسد. بنا به گفته محمد رضا پهلوی قاچاق در کشور بی داد می کند و کالاهایی که قیمت دولتی دارند با ده برابر قیمت به فروش می رسند. این ها عین حرف ها ی محمدرضا در سال ۵۵ است. در ان زمان ما که با کد خدا خوب بودیم.

    اقای احمدی نژاد فکر می کرد با گذاشتن پول در جیب مردم مشکل حل می شود. هر کسی به یک شکلی فکر می کرد. هیچکدام از این بزرگواران نخواستند مشکلات را به صورت کاملا علمی حل کنند.

    البته نه اینکه مشکلات اقتصادی را از طریق فرمول های غربی حل کنند این علم زدگی است، شیوه علمی نیست. علمی یعنی اینکه بیایم ریشه یابی کنیم که چرا در جامعه ما کیفیت کالا وجود ندارد. چرا در جامعه ما گرایش به تولید کم است. چرا در کشور ما درآمد کشاورز منفی است. چرا در کشور ما دلال ، درامدش بیشتر از مشاغل تولیدی است. بیماری هایی که در امروز و دیروز اقتصاد ما وجود داشته است.

    خیلی ها خواستند احساسی، سطحی، روزمره و موقت مشکلات را حل کنند اما هیچگاه مشکلات را ریشه ای حل نکردیم. به همین خاطر راه حل ها باعث درمان نمی شود. مثلا برای درمان سبد کالا و یا یارانه احمدی نژادی داده شد. این ها مسکن هستند. با این نحوه نگرشی که دوستان حاکم در این طول سالها داشتند اقتصاد قطعا معلاجه نمی شود. بلکه هر روز بیماریش افزایش پیدا می کند.

    رهبری سال گذشته را سال حماسه اقتصادی نامیدند و امسال نیز به موضوع اقتصاد پرداخته شده است. به نظر شما ایا امسال این دغدغه رهبری حل خواهد شد؟

    حماسه اقتصادی و سال اقتصاد و فرهنگ یک عنوان کلی است. رهبری وظیفه اش سیاست گذاری کلان نظام است. وظیفه رهبری این نیست که یک فرمول اقتصادی ارائه کند و به جای یک کارشناس عمل کند. رهبری سیاست گذاری می کند. یعنی اعلام می کند مشلات اقتصادی در خود جامعه باید حل شود. مشکلات به مدد یارانه ها و رابـ ـطه با این و آن حل و فصل نمی شود. رهبری جهت دهی می کند. اما بقیه وظیفه خودشان را انجام دهند. اگر هر دولتی به معنای کلی به این نتیجه برسد که مشکلات اقتصاد قبل از انکه ماهیت اقتصادی داشته باشد ماهیت فرهنگی دارد و زیر ساخت های فرهنگی اقتصاد ما مسئله دار هستند. به جای اینکه بخواهد صورت بیمار ما را بزک و رنگ لعاب بدهد. یک مقدرا باید عمیق تر نگاه کند و سعی کند به عنوان حاکمیت و قوه مجریه گام های نخستین را برای بهبود آن فرهنگ اجتماعی ما که بیمار است بر دارد. دانشگاه، حوزه ها، مراکز فرهنگی و فرهیختگان به تدریج وارد عمل شوند و تلاش شود که بیماری فرهنگی که باعث بیماری های اقتصادی فراوانی شده به تدریج با تربیت نسل جدید معالجه شود.

    به هر حال باید پذیرفت در اقتصاد ما به غیر از مشکلات فرهنگی مشکلات صرفا اقتصادی وجود دارد. مثلا در اقتصاد ما شفافیت وجود ندارد.

    عدم شفافیت و وجود فساد به روحیه پول دوستی ایرانیان بر می گردد. افراد دوست دارند سریع پولدار شوند. چون پول را حلال مشکلات می دانند. چون پول را حلال می دانند سعی می کنند به هر شیوه ای و مکانیسمی پولدار شوند. این فساد می شود.

    چرا در جامعه ما همه دوست دارند پولدلار شوند؟ چون می خواهند با پولشان برای خودشان موقعیت اجتماعی و سیـاس*ـی فراهم بکنند وفخر بفروشند و توجهات را به سمت خود بکشند و لـ*ـذت ببرند. حالا اگر مبنای تفاخر و لـ*ـذت عوض شود. یعنی اگر ماشین میلیاردی سوار شد و امد بیرون و یا کت شلوار چند میلیونی پوشید همه مسخره اش کنند، توجه نکنند. بلکه توجه کنند چه کسی ثروت ایجاد می کند. چه کسی تولید می کند. چه کسی شغلی که زاینده و مولد است ایجاد می کند. ان وقت مردم به او قبطه بخورند و مردم به سراغ او بروند. مردم برای امضا گرفتن از او سر و دست بشکنند. کسی رغبت به فساد اقتصادی نمی کند بلکه به جای اینکه مسابقه سر پول جمع کردن باشد به تولید ثروت می پردازد. آن وقت هر کسی که تلاش کند ثروت ملی را افزایش دهد و توانست کار بیشتری ایجاد کند و تولید موفق تری داشته باشد او بر صدر می نشیند و محل توجه مردم می شود. همه می گویند خوش به حال او کاش ما جای او بودیم. اگر این اتفاق ها بیفتد دیگر خود به خود بخش زیادی از مفاسد و عدم شفافیت حل و فصل می شود.

    شاید یکی از دلایلی که این مشکلات چه در فرهنگ و چه در اقتصاد ما وجود دارد، برمی گردد به اینکه در کشور ما فرهنگ نقد وجود ندارد. مثلا امروز اقای روحانی می گوید انتقاد بکنید اما شناسنامه دار باشید. نظر شما چیست؟

    آقای روحانی بگوید همه منتقدین پلاک به گردنشان بیاندازند آن وقت نقد هم بکنند. چه مشکلی حل می شود. اگر بتوانید به اقای روحانی بگوید در فلان مورد دولت مشکل دارد، اقای روحانی می گوید که شما متعلق به فلان حزب می باشید و تخریب می کنید. باز هم مشکل حل نمی شود. مشکل ما این نیست. مشکل فرار از این ها است. این همان نگاه های سطحی و عوامانه ای است که متاسفانه اکثریت حاکمان ما داشته اند.

    چه راهکارهایی برای حل ریشه ای وجود دارد؟

    اگر فقط فرض کنیم که چند تا اصل در جامعه ما احیا شود، مشکلات حل می شود. یعنی مردم باور کنند که کار محور زندگی است نه پول. کار حلال مشکل است نه پول. اینکه باید شب ها به امید کار مفیدتر خوابید و نه به امید پولدار شدن. به مردم به جای میلیون ها تومان جایزه های مالی دادن، امکان کار، جایزه بدهیم. امکان کار نه این که شغل دولتی و یا کارخانه دولتی ایجاد شود. نه کار کردن ارزش شود.

    آدم ها به خاطر کار مفید و تولید با کیفیت که می کنند به هم فخر بفروشند و نه با سوار ماشین های میلیاردی شدن. اگر این ها به تدریج در جامعه رواج پیدا کند، موفق خواهیم شد. ما از لحاظ منابع اقتصادی چیزی کم نداریم. از امکانات خدادادی و طبیعی چیزی کم نداریم. آن چیزی که برای رشد مثبت اقتصادی جامعه وجود دارد، بخش طبیعی و جغرافیایی را داریم اما نحوه تفکر جامعه ما غلط است که نه تنها از این امکانات بهره نمی گیریم، بلکه این امکانات را هم هدر می دهد.

    این بی فرهنگی با آموزش و تربیت و اقناع اجتماعی در یک بازه زمانی حل خواهد شد. کار ارزش است مصرف ارزش نیست. تولید با کیفیت ارزش است و محل فخر فروشی است نه پول به دست آوردن به هر قیمت. این شاخص های فرهنگی در جامعه اگر ترمیم اساسی شود. از آن طریق می توانیم شاهد بهبود وضعیت اقتصادی جامعه خواهیم بود.
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    دکتر هادی خانیکی در نشست «توسعه ملی و مسئله گفت‌وگو در ایران» در دانشگاه کاشان، با بیان جهان‌بینی خود از توسعه ایران و ضرورت‌های آن گفت: اگر از من بپرسید که تجربه و زیسته تو چیست؟ من می‌گویم مشکل فرهنگی ایران، ضعف در گفت‌وگو است، مشکل اجتماعی ایران، ضعف در نهادهای مدنی و مشکل سیـاس*ـی ایران، ضعف در رقابت سیـاس*ـی و تحزب است، با این حال، یک جامعه راه تغییرات خود را تعطیل نمی‌کند و باسوادتر، شهری‌تر و مدرن‌تر می‌شود.

    به گزارش عطنا، نشست علمی زنگ اندیشگاه درباره «توسعه ملی و مسئله گفت‌وگو در ایران» با سخنرانی هادی خانیکی، مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، ۲۵ بهمن‌ماه در تالار آزادی دانشگاه کاشان برگزار شد.

    خانیکی در این نشست گفت: زیسته‌های من به خصوص در دوران دانش‌آموزی و ابتدای دانشجویی‌ام، برایم یادآور این است که به دنبال‌ درس خواندن بودم و چون درس ریاضی از اهمیت بیشتری برخوردار بود، به سمت رشته‌های مرتبط با آن جذب شدم و برای خواندن علوم فنی به دانشگاه رفتم.

    وی ادامه داد: زمانی که با چشم و گوش بازتری به مسائل جامعه نگاه کردم، متوجه شدم که تفاوتی نمی‌کند که در دانشگاه ابتدا چه چیز را بخوانیم، بلکه باید ببینیم در دانشگاه مسئله را به درستی فهم می‌کنیم یا خیر، همین موضوع موجب شد که خواسته یا ناخواسته پنج رشته را در دانشگاه دنبال کنم.

    خانیکی افزود:‌ من در جستجوی حقیقت، از این عرصه سر درآوردم و هر کدام از این‌ها، چشم‌اندازی متفاوت را برای من باز می‌کرد و امروز بر اساس آن تجربیات می‌خواهم دانسته‌های خود را با شما در میان بگذارم.

    وی خاطرنشان کرد:‌ وقتی به طور طبیعی از کسی دعوت می‌شود تا به کاشان بیاید، باید ببینیم که چه چیزی به ذهن او خطور کرده است که درباره آن صحبت کند، اولین مسئله‌ای که درباره کاشان به ذهن می‌رسد، حوزه تمدنی و فرهنگی این شهر است که از دوران پیش از تاریخ، تا کنون حرف‌هایی برای گفتن داشته است و حتی شاهدیم در دوره شکوفایی علم، بزرگانی همچون غیاث‌الدین جمشید کاشانی در این بستر فرهنگی رشد کرده‌اند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    132
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    151
    پاسخ ها
    11
    بازدیدها
    438
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    93
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    179
    بالا