مطالبی راجب متافیزیک

  • شروع کننده موضوع Alastor
  • بازدیدها 332
  • پاسخ ها 17
  • تاریخ شروع

Alastor

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/03/07
ارسالی ها
2,669
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
746
محل سکونت
یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
● متافیزیک
متافیزیك به تعبیر ابن‌سینا مجموعه‌ای از حكمت ماقبل‌الطبیعه و مابعدالطبیعه می‌باشد، همچنین ابعاد فرافیزیكی و ماورائی انسان را نیز شامل می‌شود، كه با حواس پنج‌گانه قابل احساس نمی‌باشد، ولی با حواس برتر می‌توان آن را ادراك كرد. به عبارت دیگر متافیزیك به مجموعه مقولات غیر قابل ادراك با حواس ظاهری گفته می‌شود. در برخی منابع، متافیزیك به معنی ”رفتن به ماورای فیزیك“ آمده است؛ فیزیك نیز عبارت است از پدیده‌هایی كه با حواس پنج‌گانه در حالت عادی احساس می‌شود، پس برای درك متافیزیك باید از حواس برتر بهره گرفت.
قرارگرفتن در مسیر متافیزیك، نقطه عطفی بوده كه امید است به شناخت خود و معرفت خداوند عزّوجل منتهی گردد (انشاءالله)، كه این امر مهـمّ (خداشناسی) نیز از جمله اهداف خلقت انسان به شمار می‌رود (الله اعلم). همچنین می‌توان امید داشت كه آشنایی با متافیزیك، در رسیدن به سایر اهداف خلقت انسان (عبادت و آزمایش) مؤثر واقع گردد. متافیزیك می‌تواند بعنوان ابزار و وسیله‌ای برای پیشرفت در امور تحصیلی، شغلی، خانوادگی و … مورد استفاده قرار گیرد. برخی افراد نیز به دلیل حـسّ ماجراجویی، كنجكاوی، حقیقت‌جویی و یا برای تفریح و سرگرمی به سراغ متافیزیك می‌آیند؛ جوانان به دلیل عطش زیادی كه برای دست‌یابی به ناشناخته‌ها دارند، مشتاق این مقوله می‌باشند. برخی بزرگان نیز از متافیزیك به‌عنوان یك نیاز فطری یاد كرده‌اند.
امروزه در سراسر دنیا متافیزیك به‌عنوان یك رشته‌ی علمی دانشگاهی مورد توجـّه قرار گرفته است و در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است، تا جایی كه دانشگاه‌ها و دانشكده‌های اختصاصی برای ارائه آموزش‌های كلاسیك و رسمی متافیزیك در مقاطع تحصیلی مختلف شكل گرفته است. برخی از این مراكز تا مقطع تحصیلی دكترای تخصصی دانشجو می‌پذیرند. در همین راستا می‌‌‌‌‌توان موارد زیر را به‌عنوان نمونه ذكر كرد :
▪ دانشگاه بین‌المللی متافیزیك،
▪ دانشكده‌‌ی متافیزیك كی‌‌‌آرا،
▪ دانشكده‌ی مطالعات متافیزیك،
▪ دانشكده‌ی متافیزیك كامپوس،
▪ دانشكده‌ی خداشناسی متافیزیك.
همچنین صدها مركز، مؤسسه، آزمایشگاه و مدرسه‌ی تخصصی در زمینه‌ی متافیزیك فعالیت دارند كه ذكر نام آنها در اینجا ممكن نیست.
امروزه در دنیای جدید و عصر علم و تكنولوژی، متافیزیك یكی از مسائل مورد توجه بسیاری از افراد در سراسر جهان است. در ایران اسلامی نیز مشاهده می‌شود كه افراد، بخصوص جوانان به آن توجه دارند، استقبال فراوان از كتاب‌هایی كه در این زمینه منتشر می‌شود و یا سمینارهایی كه در این مقوله برگزار می‌گردد، مبین آن است. همچنین استقبال قابل توجه از جلسات خصوصی كه در این ارتباط تشكیل می‌گردد، نیز تأیید كننده این امر مهم می‌باشد، حجم اطلاعات موجود بر روی شبكه جهانی اینترنت پیرامون متافیزیك و علوم مرتبط با آن نیز مبین دیگر این مطلب می‌باشد.
 
  • پیشنهادات
  • Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    ● انسان موجودی طبیعی و فرا طبیعی
    « انسان، موجودی مركب از حیثیت طبیعی و فراطبیعی است؛ حیثیت طبیعت او از خاك آغاز می‌شود و مراحل تكامل را یكی پس از دیگری طی می‌كند تا پیكری مستوی و كاملاً پرداخته، هستی می‌یابد: (إنّی خالق بشراً من طین). این حیثیت انسان، امری مادی و زمانمند است؛ بر خلاف حیثیت فراطبیعی انسان كه خارج از محدودهٔ زمان و مكان است كه از آن به روح الهی یاد می‌شود: (فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی). اصل انسان، همان روح الهی اوست و بدن، فرع و پیرو روح است.
    گرچه شناخت حیثیت طبیعی انسان، خالی از صعوبت نیست، اما شناخت فراطبیعت او به مراتبْ مشكل‌تر است؛ زیرا حیثیت فراطبیعی او مجرّد و منزّه از خصوصیات طبیعی و مادی است. به دیگر سخن، روح و جسمْ همتای هم نیستند؛ بلكه روحْ ثَقَل اكبر و بدنْ ثَقَل اصغر خداوند است و به اعتباری می‌توان گفت: بدن، ثقل اصغر نیز نخواهد بود؛ بلكه بدن قشر است و روح لب: أصل الإنسان لبّه؛ اصل و حقیقت انسان، جان ملكوتی اوست؛ و چون شناخت روح انسان دشوار است، شناخت نیازهای او و معرفت بیماری‌ها و درمان آن‌ها نیز دشوار خواهد بود.
    برخی از صاحب‌نظران، انسان را در محور حس و طبیعت محدود می‌كنند و فقط در این جهت به شناخت و ارزیابی او می‌پردازند؛ اما باید توجه داشت كه شناخت انسان به این‌گونه، همانند شناخت درختْ منهای معرفت ریشه اوست؛ همان‌سان كه شناخت كامل درخت، به شناخت شاخه‌ها و ریشه‌های اوست و بدون معرفت ریشه، شناخت كامل درختْ ممكن نیست، شناخت كامل انسان نیز به حیثیت فراطبیعی و طبیعی اوست و محدود كردن انسان در حیثیت طبیعی و شناخت او در این جهت، شناخت حقیقت انسان نیست. شناخت حقیقت انسان به شناخت روح الهی اوست و شناخت اصل اوست كه انسان‌پژوه را به شناخت نیازهای ویژه و حقیقی انسان توجه می‌دهد؛ لیكن تنها مبدئی كه انسان را این‌سان می‌شناسد و می‌شناساند، خالق انسان است؛ چنان كه تأمین نیازهای او را خالق و آفریدگارش كه به حقیقت او توجه دارد، به عهده دارد.»
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    ● کلامی از حضرت امام
    ائمه طاهرین بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. لسان ادعیه با لسان‌های دیگری كه آن بزرگواران داشته‌اند و احكام را بیان می‌فرمودند خیلی فرق دارد؛ اكثر مسائل روحانی، مسائل ماوراء طبیعت و آنچه مربوط به معرفت الله است، با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. ولی ما ادعیه را تا به آخر می‌خوانیم و متأسفانه به این معانی توجه نداریم ... (از بیانات حضرت امام خمینی (ره))● متافیزیک چیست
    متافیزیك از ریشه‌ی «متافیزیكاس» كه یك كلمه‌ی یونانی می‌باشد، گرفته شده است. كلمـه‌ی متافیزیكـاس از دو بخش «متا» به‌‌معنای «تغییر» و «فیزیكاس» به‌معنـای طبیعت تشـكیل شده‌است. برخی نیز متافیزیك را از ریشه‌ی یونانی «متاتافوسیكا» دانسته‌اند كه با حذف حرف اضافه «تا» و تبدیل «فوسیكا» به «فیزیك» به‌صورت متافیزیك درآمده است.
    در حال حاضر لغت متافیزیك از پیشوند «متا» به‌معنای وراء، فرا، ماوراء، بعد و پشـت و كلمـه‌ی «فیزیـك» به‌معنـای طبیعـت تشـكیل شده است. منظور از طبیعت، دنیایی است كه در حال حاضر، در آن زندگی كرده، آن را احسـاس و ادراك می‌نماییم. پس متافیزیك به‌معنای ماوراءالطبیعه، مابعد‌الطبیعه و یا فوق‌طبیعت است و شامل بخـش‌هـایی از جهان بی‌كران هستی و موجوداتی می‌شود، كه از حوزه‌ی ادراك حـواس پنج‌گانه‌ی ظاهری ما خارج است.
    بنا‌به گفته‌ی مورّخان، لفظ متافیزیك، نخست به‌صورت نامی برای یكی از كتاب‌های ارسطو به‌كار رفته بود، كه از نظر ترتیب بعد از كتاب «طبیعت» قرار داشته، از طرف مؤلف، نام و عنوان خاصی به آن داده نشده بود، كه بعدها به آن كتاب، عنوان «بعد از طبیعیات» داده شد. این كتاب از مباحث كلّی وجود بحث می‌كرده ‌است، مباحثی كه در علوم اسلامی به امور عامه معروف شده، بعضی از فلاسفه‌ی اسلامی، نام «ماقبل‌الطبیعه» را نیز برای آن مناسب دانسته‌اند.
    در بعضی از منابع، متافیزیك نام مجموعه‌ای از مسائل عقلـی- نظـری اسـت، كه بخشـی از فلسـفه‌ی به اصـطلاح عـامّ را تشـكیل می‌داده است. چنان‌كه امروز گاهی واژه‌ی فلسفه به آنها اختصاص داده می‌شود و یكی از اصطلاحات جدید فلسفه مساوی با متافیزیك می‌باشد، كه كوشش می‌كند، تا طبیعت اساسی هر واقعیّتی، چه قابل رؤیـت و چه غیر قابل رؤیت را درك كند.
    «دانشكده‌ی متافیزیك كی‌آرا» در استرالیا، متافیزیك را «رفتن به ورای مادّه» توصیف كرده است. «دانشكده‌ی مطالعات متافیزیك»، متافیزیك را علم «بودن» می‌داند، همچنین معتقد است كه متافیزیك علم یا فلسفه‌ای است كه ذات، علل اولیّه و یا قوانین حاكم بر تمام مخلوقات را به‌طور سازمان یافته بررسی می‌كند؛ بررسی حقیقت و ذات جهان نیز در همین مقوله قرار می‌گیرد. در تعریف این دانشكده، متافیزیك، رفتن به ورای حواسّ پنج‌گانه آمده است. همچنین آمده است كه متافیزیك راهی است كه زندگی را در سطوح روحی، روانی، ذهنی و فیزیكی تشریح می‌كند.
    «دانشكده‌ی خداشناسی متافیزیكی» درآمریكا، بررسی «علل اولیه‌ی هستی و دانش» را متافیزیك می‌داند. پژوهشگران این دانشكده معتقدند، متافیزیك درصدد توضیح ذات «بودن» و مبداء و ساختار جهان است. همچنین متافیزیك اتّحاد ویژگی‌های روحی، ذهنی و فیزیكی را مدّ نظر دارد.
    دكتر لاكلان هایندز متافیزیك را شامل آنچه كه ماورای طبیعت قابل دید است، می‌داند. به تعبیر ابن‌سینا، متافیزیك مجموعه‌ای از حكمت ماقبل‌الطبیعه و مابعدالطبیعه است، كه ابعاد غیر فیزیكی و ماورائی انسان را نیز شامل می‌شود، كه با حواسّ معمولی قابل احساس نمی‌باشد، ولی با حواسّ برتر می‌توان آن را ادراك كرد.
    ارسطو معتقد است كه متافیزیك به اندیشه در مورد «اكثر مسائل اساسی وجود» می‌پردازد. حكیمان مسلمان نیز همین مفهوم را با تعـابیر دیگری بیان داشته‌اند. آنان معتقدند كه موضوع متافیزیـك «وجود» است. ویلیام جیمز، متافیزیك را جهد بلیغ و سعی وافر در طریق تفكّر واضح می‌داند. ریچارد تیلور در كتاب «مابعد‌الطبیعه» خود، متافیزیك را اندیشیدن درباره‌ی اساسی‌ترین مسائل وجود بدون تحكّم بیان می‌كند. برتراندراسل متافیزیك را كوشش برای شناختن كل عالم از راه تفكر می‌داند.
    در متون و منابع «دانشگاه بین‌المللی متافیزیـك»، «دانشـگاه اطلاعات متافیزیك»، «دانشگاه مطالعات ماورایی» و «دانشگاه ایالتی متافیزیك» نیز تعاریفی مشابه آنچه ذكر گردید، از متافیزیك آمده است.
    «انجمن جهانی متافیزیك»، «انجمن متافیزیك دنیا»، «جامعه‌ی بین‌المللی متافیزیك»، «انجمن تحقیقات متافیزیك»، «انجمن دكترهای متافیزیك»، «آكادمی متافیزیك» و «آكادمی بین‌المللی آگاهی» نیز تعاریف مشابهی از متافیزیك ارائه كرده‌اند.
    حكیمان مابعد‌الطبیعی از جمله افلاطون، فارابی، ملاصدرا، آگوستین، لایب‌نیتز و سایرین نیز تعاریف نزدیك به مضامین فوق‌الذكر دارند. دكتر شالكو و دكتر باتلر نیز همین مفاهیم را با بیان دیگـری ابراز داشته‌اند. بسیاری از استادان و پژوهشـگران معاصـر نیز بر همـین عقیده‌ان
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    Vista News Hub
    جمعه, ۲۱ تیر, ۱۳۹۸ / 12 July, 2019

    مجله ویستا
    مجله هنر
    سخت افزار
    ژ ـ ض
    متافیزیک و شناخت روح

    متافیزیک و شناخت روح
    ● متافیزیک
    متافیزیك به تعبیر ابن‌سینا مجموعه‌ای از حكمت ماقبل‌الطبیعه و مابعدالطبیعه می‌باشد، همچنین ابعاد فرافیزیكی و ماورائی انسان را نیز شامل می‌شود، كه با حواس پنج‌گانه قابل احساس نمی‌باشد، ولی با حواس برتر می‌توان آن را ادراك كرد. به عبارت دیگر متافیزیك به مجموعه مقولات غیر قابل ادراك با حواس ظاهری گفته می‌شود. در برخی منابع، متافیزیك به معنی ”رفتن به ماورای فیزیك“ آمده است؛ فیزیك نیز عبارت است از پدیده‌هایی كه با حواس پنج‌گانه در حالت عادی احساس می‌شود، پس برای درك متافیزیك باید از حواس برتر بهره گرفت.
    قرارگرفتن در مسیر متافیزیك، نقطه عطفی بوده كه امید است به شناخت خود و معرفت خداوند عزّوجل منتهی گردد (انشاءالله)، كه این امر مهـمّ (خداشناسی) نیز از جمله اهداف خلقت انسان به شمار می‌رود (الله اعلم). همچنین می‌توان امید داشت كه آشنایی با متافیزیك، در رسیدن به سایر اهداف خلقت انسان (عبادت و آزمایش) مؤثر واقع گردد. متافیزیك می‌تواند بعنوان ابزار و وسیله‌ای برای پیشرفت در امور تحصیلی، شغلی، خانوادگی و … مورد استفاده قرار گیرد. برخی افراد نیز به دلیل حـسّ ماجراجویی، كنجكاوی، حقیقت‌جویی و یا برای تفریح و سرگرمی به سراغ متافیزیك می‌آیند؛ جوانان به دلیل عطش زیادی كه برای دست‌یابی به ناشناخته‌ها دارند، مشتاق این مقوله می‌باشند. برخی بزرگان نیز از متافیزیك به‌عنوان یك نیاز فطری یاد كرده‌اند.
    امروزه در سراسر دنیا متافیزیك به‌عنوان یك رشته‌ی علمی دانشگاهی مورد توجـّه قرار گرفته است و در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است، تا جایی كه دانشگاه‌ها و دانشكده‌های اختصاصی برای ارائه آموزش‌های كلاسیك و رسمی متافیزیك در مقاطع تحصیلی مختلف شكل گرفته است. برخی از این مراكز تا مقطع تحصیلی دكترای تخصصی دانشجو می‌پذیرند. در همین راستا می‌‌‌‌‌توان موارد زیر را به‌عنوان نمونه ذكر كرد :
    ▪ دانشگاه بین‌المللی متافیزیك،
    ▪ دانشكده‌‌ی متافیزیك كی‌‌‌آرا،
    ▪ دانشكده‌ی مطالعات متافیزیك،
    ▪ دانشكده‌ی متافیزیك كامپوس،
    ▪ دانشكده‌ی خداشناسی متافیزیك.
    همچنین صدها مركز، مؤسسه، آزمایشگاه و مدرسه‌ی تخصصی در زمینه‌ی متافیزیك فعالیت دارند كه ذكر نام آنها در اینجا ممكن نیست.
    امروزه در دنیای جدید و عصر علم و تكنولوژی، متافیزیك یكی از مسائل مورد توجه بسیاری از افراد در سراسر جهان است. در ایران اسلامی نیز مشاهده می‌شود كه افراد، بخصوص جوانان به آن توجه دارند، استقبال فراوان از كتاب‌هایی كه در این زمینه منتشر می‌شود و یا سمینارهایی كه در این مقوله برگزار می‌گردد، مبین آن است. همچنین استقبال قابل توجه از جلسات خصوصی كه در این ارتباط تشكیل می‌گردد، نیز تأیید كننده این امر مهم می‌باشد، حجم اطلاعات موجود بر روی شبكه جهانی اینترنت پیرامون متافیزیك و علوم مرتبط با آن نیز مبین دیگر این مطلب می‌باشد.
    ● انسان موجودی طبیعی و فرا طبیعی
    « انسان، موجودی مركب از حیثیت طبیعی و فراطبیعی است؛ حیثیت طبیعت او از خاك آغاز می‌شود و مراحل تكامل را یكی پس از دیگری طی می‌كند تا پیكری مستوی و كاملاً پرداخته، هستی می‌یابد: (إنّی خالق بشراً من طین). این حیثیت انسان، امری مادی و زمانمند است؛ بر خلاف حیثیت فراطبیعی انسان كه خارج از محدودهٔ زمان و مكان است كه از آن به روح الهی یاد می‌شود: (فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی). اصل انسان، همان روح الهی اوست و بدن، فرع و پیرو روح است.
    گرچه شناخت حیثیت طبیعی انسان، خالی از صعوبت نیست، اما شناخت فراطبیعت او به مراتبْ مشكل‌تر است؛ زیرا حیثیت فراطبیعی او مجرّد و منزّه از خصوصیات طبیعی و مادی است. به دیگر سخن، روح و جسمْ همتای هم نیستند؛ بلكه روحْ ثَقَل اكبر و بدنْ ثَقَل اصغر خداوند است و به اعتباری می‌توان گفت: بدن، ثقل اصغر نیز نخواهد بود؛ بلكه بدن قشر است و روح لب: أصل الإنسان لبّه؛ اصل و حقیقت انسان، جان ملكوتی اوست؛ و چون شناخت روح انسان دشوار است، شناخت نیازهای او و معرفت بیماری‌ها و درمان آن‌ها نیز دشوار خواهد بود.
    برخی از صاحب‌نظران، انسان را در محور حس و طبیعت محدود می‌كنند و فقط در این جهت به شناخت و ارزیابی او می‌پردازند؛ اما باید توجه داشت كه شناخت انسان به این‌گونه، همانند شناخت درختْ منهای معرفت ریشه اوست؛ همان‌سان كه شناخت كامل درخت، به شناخت شاخه‌ها و ریشه‌های اوست و بدون معرفت ریشه، شناخت كامل درختْ ممكن نیست، شناخت كامل انسان نیز به حیثیت فراطبیعی و طبیعی اوست و محدود كردن انسان در حیثیت طبیعی و شناخت او در این جهت، شناخت حقیقت انسان نیست. شناخت حقیقت انسان به شناخت روح الهی اوست و شناخت اصل اوست كه انسان‌پژوه را به شناخت نیازهای ویژه و حقیقی انسان توجه می‌دهد؛ لیكن تنها مبدئی كه انسان را این‌سان می‌شناسد و می‌شناساند، خالق انسان است؛ چنان كه تأمین نیازهای او را خالق و آفریدگارش كه به حقیقت او توجه دارد، به عهده دارد.»
    ● کلامی از حضرت امام
    ائمه طاهرین بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. لسان ادعیه با لسان‌های دیگری كه آن بزرگواران داشته‌اند و احكام را بیان می‌فرمودند خیلی فرق دارد؛ اكثر مسائل روحانی، مسائل ماوراء طبیعت و آنچه مربوط به معرفت الله است، با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. ولی ما ادعیه را تا به آخر می‌خوانیم و متأسفانه به این معانی توجه نداریم ... (از بیانات حضرت امام خمینی (ره))
    ● متافیزیک چیست
    متافیزیك از ریشه‌ی «متافیزیكاس» كه یك كلمه‌ی یونانی می‌باشد، گرفته شده است. كلمـه‌ی متافیزیكـاس از دو بخش «متا» به‌‌معنای «تغییر» و «فیزیكاس» به‌معنـای طبیعت تشـكیل شده‌است. برخی نیز متافیزیك را از ریشه‌ی یونانی «متاتافوسیكا» دانسته‌اند كه با حذف حرف اضافه «تا» و تبدیل «فوسیكا» به «فیزیك» به‌صورت متافیزیك درآمده است.
    در حال حاضر لغت متافیزیك از پیشوند «متا» به‌معنای وراء، فرا، ماوراء، بعد و پشـت و كلمـه‌ی «فیزیـك» به‌معنـای طبیعـت تشـكیل شده است. منظور از طبیعت، دنیایی است كه در حال حاضر، در آن زندگی كرده، آن را احسـاس و ادراك می‌نماییم. پس متافیزیك به‌معنای ماوراءالطبیعه، مابعد‌الطبیعه و یا فوق‌طبیعت است و شامل بخـش‌هـایی از جهان بی‌كران هستی و موجوداتی می‌شود، كه از حوزه‌ی ادراك حـواس پنج‌گانه‌ی ظاهری ما خارج است.
    بنا‌به گفته‌ی مورّخان، لفظ متافیزیك، نخست به‌صورت نامی برای یكی از كتاب‌های ارسطو به‌كار رفته بود، كه از نظر ترتیب بعد از كتاب «طبیعت» قرار داشته، از طرف مؤلف، نام و عنوان خاصی به آن داده نشده بود، كه بعدها به آن كتاب، عنوان «بعد از طبیعیات» داده شد. این كتاب از مباحث كلّی وجود بحث می‌كرده ‌است، مباحثی كه در علوم اسلامی به امور عامه معروف شده، بعضی از فلاسفه‌ی اسلامی، نام «ماقبل‌الطبیعه» را نیز برای آن مناسب دانسته‌اند.
    در بعضی از منابع، متافیزیك نام مجموعه‌ای از مسائل عقلـی- نظـری اسـت، كه بخشـی از فلسـفه‌ی به اصـطلاح عـامّ را تشـكیل می‌داده است. چنان‌كه امروز گاهی واژه‌ی فلسفه به آنها اختصاص داده می‌شود و یكی از اصطلاحات جدید فلسفه مساوی با متافیزیك می‌باشد، كه كوشش می‌كند، تا طبیعت اساسی هر واقعیّتی، چه قابل رؤیـت و چه غیر قابل رؤیت را درك كند.
    «دانشكده‌ی متافیزیك كی‌آرا» در استرالیا، متافیزیك را «رفتن به ورای مادّه» توصیف كرده است. «دانشكده‌ی مطالعات متافیزیك»، متافیزیك را علم «بودن» می‌داند، همچنین معتقد است كه متافیزیك علم یا فلسفه‌ای است كه ذات، علل اولیّه و یا قوانین حاكم بر تمام مخلوقات را به‌طور سازمان یافته بررسی می‌كند؛ بررسی حقیقت و ذات جهان نیز در همین مقوله قرار می‌گیرد. در تعریف این دانشكده، متافیزیك، رفتن به ورای حواسّ پنج‌گانه آمده است. همچنین آمده است كه متافیزیك راهی است كه زندگی را در سطوح روحی، روانی، ذهنی و فیزیكی تشریح می‌كند.
    «دانشكده‌ی خداشناسی متافیزیكی» درآمریكا، بررسی «علل اولیه‌ی هستی و دانش» را متافیزیك می‌داند. پژوهشگران این دانشكده معتقدند، متافیزیك درصدد توضیح ذات «بودن» و مبداء و ساختار جهان است. همچنین متافیزیك اتّحاد ویژگی‌های روحی، ذهنی و فیزیكی را مدّ نظر دارد.
    دكتر لاكلان هایندز متافیزیك را شامل آنچه كه ماورای طبیعت قابل دید است، می‌داند. به تعبیر ابن‌سینا، متافیزیك مجموعه‌ای از حكمت ماقبل‌الطبیعه و مابعدالطبیعه است، كه ابعاد غیر فیزیكی و ماورائی انسان را نیز شامل می‌شود، كه با حواسّ معمولی قابل احساس نمی‌باشد، ولی با حواسّ برتر می‌توان آن را ادراك كرد.
    ارسطو معتقد است كه متافیزیك به اندیشه در مورد «اكثر مسائل اساسی وجود» می‌پردازد. حكیمان مسلمان نیز همین مفهوم را با تعـابیر دیگری بیان داشته‌اند. آنان معتقدند كه موضوع متافیزیـك «وجود» است. ویلیام جیمز، متافیزیك را جهد بلیغ و سعی وافر در طریق تفكّر واضح می‌داند. ریچارد تیلور در كتاب «مابعد‌الطبیعه» خود، متافیزیك را اندیشیدن درباره‌ی اساسی‌ترین مسائل وجود بدون تحكّم بیان می‌كند. برتراندراسل متافیزیك را كوشش برای شناختن كل عالم از راه تفكر می‌داند.
    در متون و منابع «دانشگاه بین‌المللی متافیزیـك»، «دانشـگاه اطلاعات متافیزیك»، «دانشگاه مطالعات ماورایی» و «دانشگاه ایالتی متافیزیك» نیز تعاریفی مشابه آنچه ذكر گردید، از متافیزیك آمده است.
    «انجمن جهانی متافیزیك»، «انجمن متافیزیك دنیا»، «جامعه‌ی بین‌المللی متافیزیك»، «انجمن تحقیقات متافیزیك»، «انجمن دكترهای متافیزیك»، «آكادمی متافیزیك» و «آكادمی بین‌المللی آگاهی» نیز تعاریف مشابهی از متافیزیك ارائه كرده‌اند.
    حكیمان مابعد‌الطبیعی از جمله افلاطون، فارابی، ملاصدرا، آگوستین، لایب‌نیتز و سایرین نیز تعاریف نزدیك به مضامین فوق‌الذكر دارند. دكتر شالكو و دكتر باتلر نیز همین مفاهیم را با بیان دیگـری ابراز داشته‌اند. بسیاری از استادان و پژوهشـگران معاصـر نیز بر همـین عقیده‌اند.● متافیزیك در دانشگاه‌ها
    امروزه در سراسر دنیا متافیزیك به‌عنوان یك رشته‌ی علمی دانشگاهی مورد توجّه قرار گرفته است و در پذیرش آن به‌غیر از شكاكین متحجر، كسی به‌خود تردید راه نمی‌دهد. متافیزیك در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا جایگاه ویژه‌ای را به‌خود اختصاص داده است. تا جایی كه دانشگاه‌ها و دانشكده‌های اختصاصی برای ارائه آموزش‌های كلاسیك و رسمی در مقاطع تحصیلی مختلف و انجام طرح‌های پژوهشی در زمینه متافیزیك شكل گرفته است. برخی از این مراكز تا مقطع تحصیلی دكترای تخصصی دانشجو می‌پذیرند. در همین راستا می‌توان موارد زیر را به‌عنوان نمونه ذكر كرد:
    ۱) دانشگاه بین‌المللی متافیزیك
    ۲) دانشگاه اطلاعات متافیزیك
    ۳) دانشگاه مطالعات ماورایی
    ۴) دانشگاه ایالتی متافیزیك
    ۵) دانشگاه شفا
    ۶) دانشگاه ریكی
    ۵) دانشكده‌ی متافیزیك كی‌آرا
    ۶) دانشكده‌ی مطالعات متافیزیك
    ۷) دانشكده‌ی خداشناسی متافیزیكی
    ۸) مركز متافیزیك و ذهن در دانشگاه لیدز
    ۹) مركز مطالعات متافیزیك در دانشگاه وانت‌لن
    ۱۰) دپارتمان فلسفه و متافیزیك در دانشگاه والس
    ۱۱) دپارتمان متافیزیك در دانشگاه میسكانتونیك
    ۱۲) دپارتمان فلسفه و متافیزیك در دانشگاه لینگنان
    ۱۳) آزمایشگاه تحقیات متافیزیك در دانشگاه استانفورد
    همچنین فعالیت‌های پژوهشی و برنامه‌های آموزشی متافیزیك در دانشگاه‌های بیل، تاسمانیا، بوستون، ماركوئت، ساسكاتچوان، تورنتو، میامی، یوتا، پوزنان، پیترزبورگ، نوتردا، هاروارد، یال، كمبریج، گلاسگو، فلوریدا، وست ایندی، كولورادو، ادینبور، وارویك، لانكس، ساوتوسترن، مسكو، آكسفورد، شیكاگو، یونیورسال و ده‌ها دانشگاه دیگر جهان در حال اجرا می‌باشد.
    علاوه بر دانشگاه‌ها و دانشكده‌ها، آكادمی‌های زیادی نیز در سراسر جهان به فعالیت در زمینه‌ی متافیزیك مشغول می‌باشند، از جمله:
    ۱) آكادمی متافیزیك
    ۲) آکادمی جهانی پاراسایکوزی
    ۳) آكادمی بین‌المللی آگاهی
    ۴) آكادمی هنرهای شفا
    ۵) آكادمی شفا و متافیزیك
    ۶) آكادمی روانشناسی نجومی
    متافیزیسین‌ها در كشورهای مختلف برای قانونمند كردن و سازمان دادن به فعالیّت‌های متافیزیك جوامع و انجمن‌های زیادی را تأسیس و به ثبت رسانده‌اند از جمله:
    ۱) انجمن جهانی متافیزیك
    ۲) انجمن متافیزیك دنیا
    ۳) انجمن تحقیقات متافیزیك
    ۴) جامعه بین‌المللی متافیزیك
    ۵) انجمن دكترهای متافیزیك
    ۶) مراكز و مدارس زیادی نیز در باب متافیزیك فعال می‌باشند از جمله:
    ۷) مركز مطالعات جایگزین
    ۸) مركز متافیزیك سلطنتی
    ۹) مدرسه متافیزیك
    ۱۰) مدرسه متافیزیك كنتاكی
    ۱۱) مدرسه متافیزیك كامپوس
    ۱۲) مدرسه متافیزیك دالاس
    مؤسسات مشغول به فعالیّت در علوم متافیزیك نیز بالغ بر صدها مؤسسه است كه می‌توان موارد زیر را فقط به‌عنوان نمونه ذكر كرد:
    ۱) مؤسسه مطالعات پیشرفته متافیزیك
    ۲) مؤسسه متافیزیك ملی
    ۳) مؤسسه متافیزیك كاربردی
    ۴) مؤسسه متافیزیك كوانتم
    ۵) مؤسسه متافیزیك الكتریك پاورد
    ۶) مؤسسه تحقیقات استانفورد
    مؤسسـات فوق‌الذكر هرچند كه دانشـگاه و دانشـكده نیسـتند، ولی عظمت و گسـتردگی فعالیـّت برخی از آنها نه تنها كمتر از مراكز دانشگاهی نیست، كه در برخی موارد بیشتر نیز می‌باشد، برای مثال مؤسسه تحقیقات استانفورد، آزمایشگاه‌هایی با مجهزترین و پیشـرفته‌ترین وسایل آزمایشـگاهی و همـكاری ۲۷۰۰ دانشـمند را در اختیار دارد. این مؤسـسـه
    مملو از برندگان جایزه‌ی نوبل و دانشمندان سرشناس است. در این مؤسسه، آزمایشگاهی برای تحقیق در مورد متافیزیك از ۳۰ سال پیش فعّال شده است. راسل تارگ و هارولدهال پاتوف از جمله متخصصین مشغول در این آزمایشگاه می‌باشند.
    دانشگاه‌ها، دانشكده‌ها، آكادمی‌ها، انجمن‌ها، مراكز، دپارتمان‌ها، مدارس و مؤسسات ذكر شده، تنها بخشی از واحدهای فعّال در زمینه‌ی متافیزیك می‌باشند، كه مستقیماً با اسم و عنوان متافیزیك فعالیت می‌كنند. در كنار واحدهای مذكور، صدها مجموعه مشابه كه با عناوین مشابه و یا با عناوین مرتبط و یا تحت پوشش متافیزیك فعالیّت می‌نمایند نیز وجود دارند. از جمله مراكزی كه با عناوین پاراسایكولوژی، پارابیولوژی، پارافیزیولوژی، پارا آناتومی، فلسفه، الهیات، آگاهی، اَبَرآگاهی، هاله‌شناسی، مدی‌تیشن، ادراكات فراحسی، روح شناسی، نجوم و ده‌ها عنوان مشابه دیگر در حال انجام فعالیّت‌های آموزشی، پژوهشی و خدماتی می‌باشند.
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    تاریخچه‌ی علمی روح‌شناسی
    مثل مؤمن با بدنش، مانند گوهری است در صندوق، که چون گوهر خارج شود صندوق دور انداخته می‌شود و صندوق از دور انداخته شدن خود ناراحت نیست.
    حضرت امام صادق علیه السلام
    كیفیت و چیستی روح، اثبات وجود روح، ارتباط با ارواح، فرافكنی و سفر روح از جمله‌ی مباحث روح‌شناسی است، كه در طول تاریخ علم، توسط دانشمندان متعدّد مورد تحقیق، پژوهش و مطالعه قرار گرفتـه است. وجـود ایـن مقـولات به كرّات توسـط دانشـمندان تأییـد گردیده است. دكتر رئوف عبید در كتاب « الانسان روح لاجسد » تاریخچه‌ی روح‌شناسی و توجه به روح را از نظر فراعنه، هندوها، یونان و روم، فیلسوفان مسیحی و فلاسفه‌ی اسلامی ارائه نموده است.
    فلاسـفه و عرفـای مسـلمان در این زمینـه مطالعات و تحقیقات فراوان داشته‌اند و دارای نظرات بسیار ارزشمندی می‌باشند. ابن‌سینا، ملاصدارا، شیخ مفید، سهروردی، فارابی، مولوی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن عربی، ابن رشد، امام فخررازی، اقبال لاهوری، ملا احمد نراقی، حاج ملا هادی سبزواری، حضرت امام خمینی(ره)، آیت‌الله حسن‌زاده آملی، علامه طباطبایی و حضرت آیت‌الله مكارم شیرازی از جمله دانشمندان صاحب نظر در این بحث می‌باشند.
    در ادامه‌ی این بحث به ذكـر اسامی عـدّه‌ی كمـی از دانشمندان خارجی كه پیرامون شناخت روح و سایر مسائل مربوط به آن كار علمی كرده‌اند می‌پردازیم.
    ▪ دی مورگان: رئیس جمعیت ریاضی‌دانان انگلستان، نویسنده
    ▪ ویلیام كروكس: از مشهورترین دانشمندان شیمی، رئیس انجمن سلطنتی بریتانیا، نویسنده، عضو برجسته انجمن تحقیقات روحی
    ▪ آلفرد روسل والاس: بزرگترین فیزیولوژیست انگلستان در عصر خود، دوست نزدیك داروین، نویسنده
    ▪ الیور لودج: از مشهورترین دانشمندان قرن بیستم، نویسنده
    ▪ ویلیام جیمز: پزشك، روانشناس، فیلسوف بزرگ، استاد فلسفه‌ی دانشگاه هاروارد، عضو انجمن تحقیقات روحی انگلستان، روح‌شناس، رئیس دانشگاه هاروارد
    ▪ ویلیام مك دوگال: نویسنده
    ▪ ادوین فردریك باورز: استاد دانشگاه میناپولیس، نویسنده
    ▪ اكسون: استاد دانشگاه آكسفورد
    ▪ كامیل فلاماریون: دانشمند ستاره‌شناس، ریاضی‌دان معروف فرانسه، رئیس انجمن نجوم فرانسه، نویسنده
    ▪ ویكتور هوگو: نویسنده معروف و دانشمند فرانسوی
    ▪ سزار لمبروزو: یكی از مشهورترین دانشمندان جُرم‌شناسی، استاد بیماری‌های روانی در دانشگاه‌های ایتالیا، استاد پزشكی قانونی
    ▪ آلن كارداك: پزشك، دانشمند علوم تربیتی، روح‌شناس معروف فرانسوی، مؤسس انجمن روحی فرانسه، نویسنده
    ▪ لورد بالفور: سیاستمدار مشهور انگلیسی
    ▪ كارل ویكلاند: عضو انجمن پزشكی شیكاگو، عضو انجمن پیشرفت دانش، نویسنده
    ▪ پروفسور هایسلوپ: رئیـس انجـمن تحقیقات روحــی در آمریكا
    ▪ ویلیام بارت: از دانشمندان علوم طبیعی انگلستان، نویسنده
    ▪ لرد رایلی: دانشـمند علـوم طـبیعی، اسـتاد دانشـگاه كمبریج، برنده جایزه نوبل
    ▪ فردریك مایرز: دانشــمند روانشـناس، عضـو فعـّال انجمن بحث‌های روحی، نویسنده
    ▪ ادموند گرنی: از دانشمندان مشهور روانشناس، استاد هیپنوتیزم، نویسنده
    ▪ دكتر آلكساندر كانُن: دانشمند و محقّق برجسته، نویسنده
    ▪ دكتر آرتوركونان دویل: پزشـك، ادیـب معـروف، نویسنده داستان‌های شرلوك هلمز و دكتر واتسن
    ▪ اسقف استانتون موزس: از برجسته‌ترین مردان مذهبی، استاد دانشگاه لندن، رئیس اتحادیّه روح‌شناسان لندن، نویسنده
    ▪ اسقف چارلز تویدل: رئیس اسقف‌های یوركشایر، نویسنده
    ▪ بالزاك: فیلسوف بزرگ
    ▪ دكتر گوستاو جلی: رئیـس انسـتیتوی بیـن‌المللی ماورای روح، از بزرگترین محققان روح‌شناسی، نویسنده
    ▪ پروفسور شارل ریشه: رئیس افتخاری انستیتوی بین‌المللی ماورای روح، نویسنده، دانشمند فیزیولوژیست
    ▪ ماری كوری: كاشف عنصررادیوم، دانشمند
    ▪ زولنر: دانشمند ستاره‌شناس، نویسنده
    ▪ هانس دریچ: روانشناس و زیست‌شناس معروف آلمانی و استاد فلسفه در دانشگاه لیپزیك
    ▪ شرنك فون نوتزینگ: پزشك، زیست‌شناس معروف مونیخی، نویسنده
    ▪ دامون دی لاساگا: از دانشمندان علوم طبیعی در اسپانیا
    ▪ فیثاغورس، سقراط، افلاطون، و ارسطو نیز از جمله دانشمندان صاحب نظر در این رابـ ـطه می‌باشند.
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    آشنایی با انسان
    انسان یك موجود بسیار پیچیده، نامحدود و عجیب است كه از بخش‌‌‌‌‌های مختلف تشكیل شده است. به این كلام زیبای حضرت امام راحل توجه نمایید: « انسان یك موجود عجیبی است، در جمع طبقات موجودات و مخلوقات باری‌تعالی، هیچ موجودی مثل انسان نیست، اعجوبه‌ای است كه از او یك موجود الهی ملكوتی ساخته می‌شود و یك موجود جهنمی شیطانی هم ساخته می‌شود. موجودات دیگر اینطور نیستند.» (حضرت امام خمینی ره). همچنین ایشان در « شرح چهل حدیث» می‌‌فرمایند: «بدان‌كه انسان، اعجوبه‌ای است دارای دو نشئه و دو عالم، نشئهٔ ظاهرهٔ ملكیهٔ دنیویه كه آن بدن اوست و نشئهٔ باطنهٔ غیبیّه ملكوتیّه كه از عالم دیگر است و نفس او كه از عالم غیب و ملكوت است، دارای مقامات و درجاتی است كه به‌‌طریق كلی گاهی تقسیم كرده‌اند آن را به هفت قسمت، و گاهی به چهار قسمت، و گاهی به سه قسمت، و گاهی به دو قسمت.»
    ملا احمد نراقی- استاد شیخ مرتضی انصاری و از اكابر مجتهدین شیعه- در معراج السعاده می‌نویسد: « اگر خواهی خود را بشناسی، بدان كه هر كس را از دو چیز آفریده‌اند، یكی این بدن ظاهر كه آن را تن گویند... و یكی دیگر نفس است كه آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند. »
    از یك دیدگاه كلّـی انسان از سه بخـش جسم، روان و روح تشـكیل شده است. جسـم فیـزیكی ابزار و وسیله‌ای است كه در مدّت كوتاه زیستن در عالم فیـزیكی در اختیـار است و امانتی بیش نیست. روان، بخش واسط جسم و روح است. روح، هسـته‌ی مركزی وجود انسان و جوهره‌ی اصلی او است و از حضـرت حق‌تعالی منشاء گرفته است و به سوی او نیز باز خواهد گشت. عدّه‌ای به اشـتباه روح و روان را یـكی می‌دانند؛ حـتی در برخی از كتب فرهنـگ لغات نیز این اشتباه دیده می‌شود.
    حضرت امام خمینی- آن روح‌الله روحی فداه- می‌فرمایند: «بدان كه نفس ناطقهٔ انسانیه، حقیقتی است كه در عین وحدت و كمال بساطت، دارای نشئاتی است كه عمدهٔ آن به طریق كلی، سه نشئه است: اول، نشئه ملكیّهٔ دنیاویّهٔ ظاهره، كه مظهر آن حواس ظاهره، و قشر ادنای آن بدن مُلكیّه است. دوم، نشئه برزخیّهٔ متوسطه، كه مظهر آن، حواس باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است. سوم، نشئه غیبیّهٔ باطنیّه است كه مظهر آن، قلب و شئون قلبیّه است. شاید بیان زیبای حضرت امام در تشریح كلّی انسان به سه نشئه‌ی مذكور، اشاره به سه بخش جسم، روان و روح باشد.
    عده‌ای از علماء، دانشمندان و متافیزیسین‌ها نیز با یـك دید عمیق‌تر به انسان نگاه كرده، او را به هفـت‌ بخـش یا هفـت كالبـد تقسیم می‌كنند. كالبدهای هفت‌گانه‌ی انسان، در فرهنگ‌هـا و ادیـان مختلف، با اسامی متفاوتی معرفی شده است. متافیزیسین‌ها آن را بدین صورت معرفی می‌كنند: كالبد فیزیكی، كالبد اثیری، كالبد علّی، كالبـد ذهنی، كالبد روحی، كالبد آسمانی و كالبد الهی.
    جناب مولانا به چهار بخش از این بخـش‌ها اشـاره می‌كند، كــه اوّلین آن را جسم و چهارمین را دل معرفی می‌نماید:
    جسم سایهٔ سایهٔ سایهٔ دل است
    جسم كی اندر خود پایهٔ دل است
    آن بیدار شده‌ی دست بت میكده كه یاد میكده بی‌قرارش كرده بود-آن كه دل و قلب و ضمیر آرام، مطمئن و امیدوار خود را از ما برگرفت و به سوی جایگاه ابدی پرواز كرد- می‌فرمایند: «… چنانچه این لباس صوری ساتر لباسِ بدن مُلكی است، خود بدن ساتر بدن برزخی، و بدن برزخی الان موجود است ولی در ستر و حجاب بدن دنیایی است و این بدن ساتر اوست، و بدن برزخی ساتر و لباس و حجاب نفس است، و آن ساتر قلب و قلب ساتر روح است، روح ساتر سرّ است، و آن ساتر لطیفهٔخفّیه است.» پس حضـرت امام خمـینی(ره)، نیز كـالبدهای هفت‌گانه‌‌ی انسـان را با نـام‌های بدن مُلكی (بدن دنیایی)، بدن برزخی، نفس، قلب، روح، سرّ و لطیفهٔ خفیّه معرفی می‌نمایند.
    حاج‌ملا هادی سبزواری بخش‌های هفتگانه انسان را در حاشیهٔ اسفار به این ترتیب شمرده است: نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی، اخفی. مرحوم شاه‌‌آبادی در كتاب « الانسان و الفطره » مرتبهٔ عقل را پیش از قلب می‌‌داند. ولی صدرالمتالهین چنین شمارش كرده است: طبع، نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی. و مرتبهٔ اخفی را نیاورده و طبع را افزوده است.
    ناگفته پیدا اسـت كه تفاوت در اسـامـی اهمیّتـی نـدارد، بلكـه آنچه مهمّ است، اتفاق‌نظر بر وجود هفت بخش یا هفت كالبد برای انسان است. همچنین قابل ذكر است كه تشریح این هفت بخش از نظر پاراآناتومی و پارافیزیولوژی، یك كار فنی و تخصصی است كه در این مجال نمی‌گنجد و در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    آشنایی با روح
    كلـمه روح از لغت رَوْح و یا رُوْح آمــده اسـت. رَوْح به معنـی سرور، شادی، آسایش و نجات از غم و اندوه است. رُوْح به معنی نفس كشیدن و دمیدن است و از ریح مشتق شده، كه به معنی باد و نسیم می‌باشد. پس به یاد داشته باشید كه روح باید مانند نسیم، به‌نرمـی و لطافت به‌طور مرتّب و دائم در حركت باشـد؛ روحـی كه درجـا بزنـد، ساكن و بی‌حركت باشـد، دیـگر روح نیسـت. روان را نیز به این دلیـل روان می‌گوییم، كه باید روان و جاری باشد و دائم در حركت باشد، روان نیز اگر ساكن و راكد شد، مانند آب راكد می‌گندد. باید گفـت در دنیای امروز، با كـمال تأسف روان و روح بسیاری از انسانها، در اثـر سـنگینی تعلّقات دنیایی، ساكن و راكد شده، درجا زده و گندیده است، ایشان نیز بی‌خبرند و یا خویش را به بی‌خبری زده‌اند.
    علامه‌ی طباطبائی در تفسیر شریف المیزان می‌نویسد: « كلمهٔ روح به‌طوری كه در لغت معرفی شده به‌معنای مبداء حیات است كه جاندار به‌وسیله آن قادر بر احساس و حركت می‌شود.» ( ترجمه‌ی المیزان، ج ۱۳ ، ص ۲۷۰ )
    روح یك كیفیت لطیف، مجرد، مؤثّر و نافذ است، كه حقیقـت انسان را به‌وجود می‌آورد. روح حقیقتی وسیع است كه ماورای جسم فیزیكی و ماورای مكان و زمان بوده، فاقد خصوصیات اجسام فیزیكی و مادّی است. حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: « روح جسم لطیفی است كه كالبد ستبری بر آن پوشانده شده است.» ( میزان الحكمه، ج ۵ ، ص ۲۱۵۵ )
    روح فاقد جـرم، وزن، طول، عرض و ارتفاع است و مرگ به آن راه ندارد. روح مبداء حیات و عامل آگاهی است و آثاری در عالم وجود بروز می‌دهد، كه بسیار بدیع و عجیب می‌باشد. روح فاقد شكل و فرم است، ولی فقط برای این‌كه به ذهن نزدیك شود، می‌توان آن را به یك توده نور تشبیه كرد.
    ابونصر محمد فارابی كه از بزرگترین فیلسوفان مسـلمان به شمار می‌رود، معتقد است كه روح حقیقت وجود آدمی است و بعد از فنای جسم باقی می‌ماند. وی همچنین می‌گوید: « روح انسان از جوهری آگاه به امور است، كه در عالم ملكوت بوده و در آن عالم شكل دارد ولی زمان و مكان ندارد.» خواجه نصیرالدّین طوسی روح انسـان را جـوهر بسیط می‌داند.
    عقیده‌ی بیشتر عالمان و دانشمندان بر این است كه روح، جسمی نورانی، زنده و متحرك است، كه از جهان برتر بوده، سرشتش با این پیكر مادّی متفاوت است. آلن كارداك- پزشك و روح‌شناس معروف فرانسوی- روح را اصل هوشمند هستی و یا موجود هوشمند آفرینش معرفی می‌نماید.
    شیخ مفید-كه به‌حق برای اسلام و مسلمین مفید بود- معتقد است: «روح جسم لطیف و شفافی مانند هوا است كه در بدن سیر می‌كند.» شیخ‌الرئیس- ابوعلی سینا- روح انسان را یك ذات معنوی و منبع نیروهای بی‌شماری می‌داند كه از تركیب عناصر به‌وجود نیامده است. از نظر ایشـان روح نمـی‌تواند دسـتخوش فسـاد گردد و پس از جدایی از بـدن، در هنگام مرگ، درعالم معقولات برای خود قدرت و مقامی حاصل می‌كند، كه از جایگاه او در زمین به مراتب بالاتر است.
    دكتر رئوف عبید استاد حقوق دانشگاه عین‌الشمس قاهره در كتاب خود چنین می‌نویسد: « فیلسوف و پزشك معروف ابوعلی الحسین‌‌بن عبدالله‌بن سینا كه به‌عنوان پیش‌كسوت فلاسفه در بررسی روح شمرده می‌شود، دلایل بسیاری مبنی بر وجود روح و جاودان بودن آن بعد از مرگ ارائه می‌كند و می‌گوید: ای خردمند بیندیش كه تو امروز همراه با روح و نفس می‌باشی كه در تمام عمر همراه تو بوده است.»
    بوعلی سینا در جای دیگر می‌نویسد: « بدان كه آن جوهر اصلی كه در وجود انسان است پس از مرگ با نابود شدن جسم، نابود نمی‌شود و بعد از جدا شدن از بدن، پوسیده و نابود نمی‌گردد، بلكه همراه با پایداری آفرینندهٔ خود، او نیز باقی و پایدار است، زیرا جوهر روح نیرومندتر از جوهر جسم است. »
    این دانشمند بزرگ قصیده‌ای نیز در باب روح سروده است كه به قصیده‌ی «عینیّه‌ی روحیّه» معروف گردیده است. در این قصیده كه به زبان عربی می‌باشد، كیفیت نزول روح و حلول آن در جسم و صعود آن به عالم بالا به زیبایی تشریح شده است.
    آقای محمّد شـاهوردی در فلسـفه‌ی ابــن‌سـینا از قـول ایـن فیلسوف شهیر چنین نقل می‌كنـد: « نفـس (روح) صـورت جـوهری جـسم است و تا زمانـی‌كه نفس متّصل به جسم باشـد، ممكـن نیسـت ذات خود را عقلاً ادراك كند، مگر به واسطه‌ی اعمال قوای خود امّـا معرفت نفس به ذات خویش كه برای او حاصـل مـی‌گـردد، از باب معرفت عقلیه نیست، بلكه معرفت تجربی غامضه‌ایست كه شخص در خلال اعمال از ذات خود تحصیل می‌نماید و حقیقت آنست كه نفس انسانی وجود خالص خود را به طریق نوعی از تأمل ذاتی كامل به تجربه ادراك می‌كند، ولی در هرحال به جوهر خاص خود نمی‌رسد. »
    با اوصاف مذكور می‌توان نتیجه گرفت كه روح بخش اصلی وجود انسان است كه می‌توان آن را به نرم‌افزار كامپیوتر تشبیه نمود و جسم فیزیكی نیز سخت‌افزار آن می‌باشد. بدون شك یك سیستم كامپیوتر فاقد نرم‌افزار، هیچ‌گونه استفاده و كاربردی ندارد و نرم‌افزار نیز بدون در اختیار داشتن سخت‌افزار نمی‌تواند نمود و جلوه كند.
    علامه سید محمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر شریف المیزان می‌فرمایند: «به‌طور كلی نفس آدمی موجودی است مجرد، موجودی است ماورای بدن و احكامی دارد غیر احكام بدن و هر مركب جسمانی دیگر، بلكه با بدن ارتباط و علقه‌ای دارد و یا به عبارتی با آن متحد است و بوسیله شعور و اراده و سایر صفات ادراكی، بدن را اداره می‌كند.»
    ابن رشد- از بزرگترین فلاسفه مسلمان و از بزرگترین شارحان ارسطو- می‌گوید:« ما روح و بسیاری از چیزها را درك می‌كنیم اما اندازه آنها را نمی‌دانیم، و كاش حد و اندازه وجودی آن را درك می‌كردیم، با این حال ما ضرورت وجودی آن را درك می‌كنیم كه حضورش در جسم مایه حیات و تعادل جسم است و نبودش سبب سقوط و نابودی جسم می‌گردد.»
    ملا احمد نراقی نیز معتقد است كه «روح چون از جنس مجردات است، به حقیقت او رسیدن و او را به كُنه شناختن در این عالم میسر نیست»، وی همچنین بیان می‌كند كه: حقیقت آدمی و آن‌چه كه به سبب آن به سایر حیوانات ترجیح دارد، همان روح است كه از جنس ملائكه مقدسه است. در نظر ایشان روح امری باقی است، كه اصلاً و مطلقاً از برای آن فنایی نیست، و بعد از مفارقت آن از این بدن و خرابی تن، از برای آن خرابی و فنایی نیست و نخواهد بود.
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    ● اثبات وجود روح -
    وجود روح به اشكال مختلف و توسط دانشمندان متعدد اثبات شده است، و دیگر جای هیچ‌گونه تردید و ابهامی در این زمینه نمانده است. با وجود این هنوز برخی افراد نا آگاه در این مورد مبتلا به ناباوری هستند، لذا در این بحث به نظرات چند تن از بزرگان در باب اثبات وجود روح توجه می‌نماییم.
    حضرت امام خمینی- كه خداوند ما را با او محشور گرداند- ضمن بیان محجوب بودن یك طرف از یك شئی از طرف دیگر آن، و آگاه بودن انسان و حیوان از همه‌ی اطراف خود، چنین نتیجه می‌گیرند: « پس در حیوان و انسان چیز دیگری هست كه فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن نمی‌میرد و باقی است. » این امام بزرگوار، انسان مجرد از این عالم طبیعت را یك حقیقت می‌دانند و از این امر برای اثبات وجود بُعد ماورایی انسان بهره می‌گیرند. ایشان همچنین در جای دیگر فرموده‌اند: « انسان اگر به همین حدّ طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به این‌كه یك چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده بشود، تا انسان را تربیت بكند (نداشت)،... لكن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت (و) یك حقیقتی است، همین خود خصوصیاتی كه در انسان هست، دال بر این است كه یك ماورایی از برای این طبیعت هست، چون انسان یك ماورایی دارد و به حسب براهینی كه در فلسفه ثابت است، ماورای این طبیت در انسان هست و انسان دارای یك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد.»
    حضرت آیت‌العظمی ناصر مكارم شیرازی كه از علماء آگاه به مسایل روز و علوم متافیزیك است در كتاب « ارتباط با ارواح » می‌نویسند: « به عقیدهٔ ما یادآوری یك نكته لازم است كه نه ما و نه هیچ‌كس دیگر نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم وجود روح را انكار نماییم، زیرا دلائل فلسفی و حسی و تجربی كه برای اثبات وجود روح اقامه شده، بیش از آن است كه بتوان همه را نادیده گرفت…»
    جناب ابن سینا- فیلسوف مسلمان – نیز در بحث نفس از كتاب شفا چنین می‌نگارد: « ما اجسامی را می‌بینیم كه تغذیه و تولید مثل و حركت و اراده دارند و این امور برای این اجسام، از جهت جسم بودنشان نیست، پس باید در ذات این اجسام، مبادی غیر از جسمیّت آن‌ها برای این كارها باشد تا این كارها از آن صادر شود، مبادی آن‌چه مبداء صدور كارهایی است كه پیوسته بر یك نهج واقع نمی‌شود و از روی اراده است آن را نفس(روح) می‌نامیم. »
    دكتر رئوف عبید در مقدمه كتاب خود می‌نویسد كه « باور داشتن روح، باوری كهن به قدمت انسان است، از جمله باورها، اعتقاد به جاودان بودن روح و اعتقاد به ثواب و عقاب است.»
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    ● روح شناسی در قرآن
    قرآن كریم، نامه‌ی عاشقانه‌ی خالق به مخلوقات، روح را از امر پروردگار می‌داند، و می‌فرماید: « قل الروح من امر ربی». « ابو بصیر می‌گوید از امام باقر (علیه‌السلام) یا امام صادق (علیه‌السلام) دربارهٔ آیهٔ « و از تو دربارهٔ روح می‌پرسند، بگو روح از امر پروردگار من است» سوال كردم، فرمود: روح آن چیزی است كه در وجود جنبندگان و مردمان است. عرض كردم: آن چیست؟ فرمود: آن از (عالم) ملكوت و از (عالم)قدرت است.» (میزان الحكمه، ج ۵ ، ص ۲۱۵۵)
    « امر» از « عالم امر» می‌آید، عالم امر فاقد زمان و مكان، به مفهوم عام رایج آن است؛ آفریدن در عالم امر آنی است و تدریجی نمی‌باشد. در این عالم، وجود هر موجودی به صورت مستقیم، تنها مستند به خدای تعالی است. نقطه مقابل عالم امر، عالم خلق است كه مقید به قیود زمان و مكان بوده، از انرژی و ماده تشكیل شده است؛ خلق در عالم خلق تدریجی است. در این عالم، وجود هر موجودی به صورت غیر مستقیم و با وساطت علل و اسباب، مستند به خدای تعالی است.
    صاحب المیزان می‌نویسد: « امر عبارت است از وجود هر موجود از این نقطه نظر كه تنها مستند به خدای تعالی است، و خلق عبارت است از وجود همان موجود از جهت اینكه مستند به خدای تعالی است با وساطت علل و اسباب.» ایشان همچنین معتقد است كه: « امر خدا عبارت از كلمه ایجاد او است و كلمه ایجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اینكه اسباب وجودی و مادی در آن دخالت داشته و با تاثیرات تدریجی خود در آن اثر بگذارند، این همان وجود مافوق نشأه مادی و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همین باب است یعنی از سنخ امر و ملكوت است.» (ترجمه المیزان، ج ۱۳ ، ص ۲۷۳)
    در تفسیر شریف المیزان آمده است: « امر خدا -كه روح هم یكی از مصادیق آن است- از جنس موجودات جسمانی و مادی نیست، چون اگر بود محكوم به احكام ماده بود و یكی از احكام عمومی ماده این است كه به تدریج موجود شود، وجودش مقید به زمان و مكان باشد، پس روحی كه در انسان هست، مادی و جسمانی نیست هرچند كه با ماده تعلق و ارتباط دارد.» نویسنده‌ی این كتاب ارزشمند، همچنین در رساله‌ی انسان قبل از دنیا می‌نویسد: «فوق عالم اجسام كه مشتمل بر نظام تدریجی است، عالم دیگری است مشتمل بر موجودات غیر تدریجی (یعنی غیر زمانی)، و هرموجود زمانی از نظام تدریجی، قائم و متفرّع بر موجودات امریّه آن عالم است و به عبارت دیگر موجودات امری با موجودات نظام تدریجی همراه و بدانها محیطند. »
    برخی مفسرین اعتقاد دارند كه « قل الروح من امر ربّی » دلالت بر استنكاف حضرت حق‌تعالی از جواب به سؤال حضرت رسول گرامی اسلام در مورد روح دارد. در حالی‌كه علامه طباطبایی و جناب ملاصدرا اعتقاد دارند كه حضرت حق‌تعالی در این آیه واقعاً حقیقت روح را بیان كرده، آن را از امر می‌داند و امر را در جای دیگر قرآن تشریح می‌كند. جناب آقای صادق لاریجانی در تعلیقات خود بر كتاب « انسان از آغاز تا انجام » چنین می‌نویسد:«بعضی از مفسرین تعبیر قل الروح من امر ربّی را اعراض از جواب به سؤال یسئلونك عن الروح دانسته‌اند: خداوند به پیغمبر دستور می‌دهدكه با گفتن این‌كه « روح از امر پروردگار من است » از جواب حقیقی به سؤال سرباز زند…اما جمعی دیگر از مفسرین تعبیر فوق را پاسخی حقیقی به سؤال مذكور می‌دانند. حقیقت روح از عالم امر است و همین مطلب هم در آیه شریفه ذكر شده است، پس متضمّن هیچ‌گونه اعراض از جواب نیست. مرحوم صدر‌المتألهین در اسرارالآیات (ص۱۰۵) به همین نظر تصریح می‌كند، مرحوم علامه هم همین نظر را اختیار نموده‌اند.»
    در ادامه آیه‌ی مذكور نیز می‌فرمایند كه « از علم به شما ندادیم مگر اندكی» عده‌ای نیز این بخش را به عنوان دلیل مطرح می‌كنند، كه چون خداوند فرموده: اندكی از علم به شما دادیم، پس نباید بیش از این اندك به دنبال آن علم (شناخت روح) رفت. در اینجا این سؤال مطرح است كه اندك از چه مقدار؟ خیلی مهم است كه اصل و كل چقدر بوده، چون اندكی آب از یك لیوان آب با اندكی آب از یك اقیانوس آب متفاوت می‌باشد. پس اندك از یك اقیانوس، برای ما انسان‌ها بسیار زیاد می‌باشد. به یاد داشته باشید كه این نیز دلیل بر ممنوعیت رفتن به سمت روح‌شناسی نمی‌باشد.
    دانشمند فرزانه و مفسر كبیر حضرت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند «… قرآن كریم همواره اصرار و تاكید دارد در این‌كه بندگان خدا نظر خود را منحصر در محسوسات و مادیات نكنند…
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    اهداف خلقت انسان
    هدف حضرت حق‌تعالی از خلقت انسان چه بوده است؟ « از كجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟ » بر اساس نظر عرفا، علما، فلاسفه، دانشمندان و متافیزیسین‌ها، هدف خلقت انسان در سه كلمه خلاصه می‌شود: شناخت، عبادت و آزمایش، كه در بین این سه، شناخت از همه مهم‌تر می‌باشد، چون خود پایه و اساس عبادت و آزمایش است. اگر شناخت باشد، عبادت هم متعالی، درست و كامل انجام می‌شود و نتیجه می‌دهد، اگر شناخت باشد، انسان در آزمایش و امتحان قبول و موفق می‌شود، پس اگر شناخت نباشد، عبادت بی‌فایده و قبولی در آزمایش نیز محال است.
    شناخت، انواع و مراتب مختلف دارد كه پایه و اساس آن شناخت خود و غایت و نهایت آن شناخت خداوند است. حضرت امام راحل همین مطلب را بدین‌صورت بیان فرموده‌اند: « تمام زحمتها كه اینها كشیده‌اند چه از حضرت نوح و حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است این‌جا رسول اكرم (ص) رسیده است تمام مشقّتهایی كه كشیده‌اند و كارهایی كه كرده‌اند مقدمه یك مطلب است و آن معرفی ذات مقّدس حقّ است. كتابهای آسمانی هم كه بالاترینش كتاب قرآن كریم است تمام مقصدش همین است كه حق‌تعالی را با همهٔ اسماء و صفاتی كه دارد به مردم معرفی كنند. » (صحیفهٔ نور، ج ۱۹ ، ص ۸۲)
    حال این سؤال مطرح است كه منظور از شناخت خود چیست؟ و این « خود » به كدام بخش – جسم، روان و یا روح- اطلاق می‌شود. اگر فرض كنیم منظور شناخت جسم است، پس باید آناتومیست‌ها و فیزیولوژیست‌ها، خداشناس‌ترین افراد باشند؛ (چون« هركه خود را شناخت، پروردگارش را شناخت. » ) كه این‌طور نیست. اگر منظور شناخت روان باشد، پس باید روانشناس‌ها، خداشناس‌ترین انسان‌ها باشند، كه باز هم در عمل این‌گونه نمی‌باشد. تجربه و تاریخ هم اثبات كرده است، كه آناتومیست‌ها، فیزیولوژیست‌ها و روانشناس‌ها، خداشناس‌ترین افراد نمی‌باشند، حتی برخی از آنها هیچ بویی از خدا نبرده‌اند. بسیاری از دانشمندان غربی در علوم مذكور از این دسته‌اند.
    اگر فرض كنیم منظور از شناخت خود، شناخت روح باشد، به حقیقت نزدیك شده‌ایم، چون اوصاف روح بیشترین قرابت را به حضرت حق‌تعالی دارد. به‌یاد داشته باشیم كه حق‌تعالی می‌فرماید: «ونفخت فیه من روحی»
    از حضرت امام صادق علیه‌السلام منقول است كه فرمودند: « همانا پیوند روح مؤمن به روح خدا استوارتر از پیوستگی پرتو آفتاب به آن است.» ( اصول كافی، ج ۳ ، ص ۲۴۲ )
    ذكر این نكته نیز لازم و ضروری است كه اگر در مسیر خودشناسی و شناخت روح قدم برداریم، فقط نشانه‌ها و سرنخ‌هایی از شناخت ذات اقدس‌اله نصیب ما خواهد شد، چون شناخت او با درك و فهم محدود بشر غیرممكن و محال است. به‌عبارت دیگر انسان از طریق خودشناسی به آن مرحله از خداشناسی می‌رسد، كه بفهمد نمی‌توان خدا را شناخت و به ناتوانی خود در این‌باره پی می‌برد، كه رسیدن به این مرحله خود بسیار با ارزش است و در واقع درجه‌ای متعالی از شناخت (عرفان) است. اگر كسی تلاش كند و به این مرحله برسد، مطمئن باشید كه خیلی به او توجه و عنایت خواهند كرد و از عوالم غیب از او دستگیری می‌نمایند.
    خلاصه‌ی كلام آن‌كه انسان برای تكامل خلق شده است؛ تكاملی كه از طریق شناخت، عبادت و آزمایش بروز می‌نماید. ولی متأسفانه بسیاری از انسانها، هدف خلقت خویش را فراموش كرده‌اند و با ابزار و وسایلی كه برای رسیدن به تكامل در اختیارشان قرار داده شده سرگرم شده‌اند و لذا چقدر با مسمی است نام انسان برای این موجود فراموش‌كار، چرا كه انسان از ریشه‌ی نسیان به معنی فراموشی گرفته شده است. جای بسی تأسف است كه بیشتر انسان‌ها، «خودِ واقعی» خود را كه شناخت آن می‌تواند پایه و اساس شناخت خدا باشد، به دست فراموشی سپرده‌اند. واضح است كه این‌گونه انسان‌ها خود را نیز قبل از این فراموش كرده‌اند.
    شایان توجه است كه بشر اغلب مسایل را به نسبت عكس اهمیتی كه در زندگیش دارد مورد مطالعه قرار می‌دهد. روح نیز از این قاعده مستثنی نبوده، مشمول این اصل شده است. لذا جا دارد كه به سلامت فطرت بسیاری از انسان‌ها در عصر امروز شك نمود. ولی باید به یاد داشت كه توجه به روح و شناخت آن، از جمله نیازهای غیرقابل چشم‌پوشی در یك انسان سلیم‌الفطره می‌باشد. یك انسان آگاه حتماً به جهان هستی و جایگاه خود در آن توجه دارد و از این طریق از خود فراتر می‌رود و به اتحاد با جهان می‌رسد. انسان‌هایی كه به این امر مهم توجه نمی‌كنند، به رنجی جان‌كاه و خسارتی جبران‌ناپذیر مبتلا خواهندشد، كه نهایت آن ایجاد نقصان در طبع سلیم آنان خواهد بود.
    در پایان این بحث یادآوری دونكته لازم و ضروری است. نكته اول آن‌كه برخی روح را یك موجود كامل می‌دانندكه در قفس جسم فیزیكی گرفتار شده است؛ روح را یك پرنده‌ی تكامل یافته‌ای می‌دانند، كه در كالبد خاكی زندانی گردیده، پس جسم فقط یك قفس، یك زندان و یك عامل مزاحم و دست‌ و پاگیر می‌باشد، كه روح باید تلاش نماید تا هرچه زودتر از دست آن خلاص گردد. اما چنین نیست: اگر روح موجود كاملی باشد، دیگر لزومی ندارد خداوند تبارك و تعالی روح را در قالب جسم فیزیكی و دنیای مادی گرفتار نماید.
    شاید مطلب فوق را بتوان این‌گونه اصلاح كرد، كه روح بالقوه كامل است و در قالب جسم به این دنیای خاكی سفر می‌كند، تا بالفعل هم كامل گردد. پس روح هم پابه‌پای جسم به تكامل عملی و تجربی نیاز دارد. پس وقتی یك نوزاد متولد می‌شود، همان‌گونه كه جسم او نوزاد است، روح او نیز عملاً نوزاد است، هرچند كه این روح از نظر پتانسیل‌های ذاتی بزرگ و كامل است. این جسم و روح نوزاد پابه‌پای هم رشد و تكامل می‌یابند و بزرگ می‌شوند. فیلسوف شهیر جناب ملاصدرای شیرازی نیز در آثار خود به همین مضمون اشاره دارند.
    حضرت امام خمینی ـره‌ـ نیز به همین مضمون اشاره دارند و قرآن كریم، انبیاء الهی و امور عبادی را عامل تكامل انسان می‌دانند. ایشان در این رابـ ـطه می‌فرمایند: « قرآن كریم كه در رأس همهٔ مكاتب و كتب است، حتی سایر كتب الهی، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را بالفعل كند. تمام دعوت انبیاء حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوتها هم برای همین معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام عبادات و تمام معارف الهیه و تمام احكام عبادی و همهٔ این چیزهایی كه هست، همه اینها برای همین معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند. » ( صحیفهٔ نور، ج ۱ ، ص ۲۳۴ )
    پس به یاد داشته باشید كه روح وقتی در جسم حلول می‌كند، بالقوه كامل ولی بالفعل كودك است و بعد از آن‌كه در جسم تكاملش بالفعل گشت، جسم برایش قفس محسوب می‌شود و باید تلاش كند كه از این قفس آزاد و رها شود. این كلام زیبای مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام را به یاد داشته باشید كه می‌فرمایند: « دوست ندارم كه در كودكی می‌مُردم و به بهشت می‌رفتم و بزرگ نمی‌شدم تا پروردگارم، عزوجل، را بشناسم»
    نكته دوم آن‌كه، نقطه مقابل این افراد، كه روح را كامل و زندانی جسم می‌دانند، كسانی هستند كه وجود یك زندگی را برای روح در یك جسم فیزیكی، برای تكامل روح كافی نمی‌دانند و معتقدند كه یك روح برای تكامل یافتن باید بارها و بارها جسم‌های مختلف و متعدد را تجربه كند تا كامل شود، این افراد معتقدند كه برخی ارواح باید ۰۰۰/۴۰۰/۸ جسم و زندگی را تجربه كنند تا كامل شوند. باید گفت اینان نیز در اشتباه هستند، كه در بحث تناسخ مفصل و مبسوط، دلایل مردود بودن این نظریه را تشریح خواهیم نمود. ولی در این‌جا فقط به ذكر این مطلب اكتفا می‌نماییم، كه فقط یك جسم فیزیكی و یك زندگی دنیایی برای تكامل یك روح نه تنها كافی است، بلكه زیاد و اضافه نیز می‌باشد، برخی از صاحب‌نظران معتقدند كه حداكثر ۱۸ سال زندگی در یك كالبد فیزیكی برای تكامل یك روح كافی است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا