- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
شاه اشرف پسر مير عبدالعزيز هوتک که با شاه محمود هم سن و سال و در حدود ٢٦ يا ٢٧ سال داشت، به تاريخ ٢٦ اپريل ١٧٢٥ ميلادى به جای شاه محمود به سلطنت ايران نشست. بقول کروسينسکى، او با همه جوانى، لشکرکشى کار آزموده و شجاعى بود و کفايت خود را در مقام رهبرى به مرحله ثبوت رسانده بود.محمود نيز بدلايل شجاعت و دليرى مسلم خود مورد احترام زيردستان و لشکريان خود بود، ليکن دلها را بجاى محبت آکنده از رعب و ترس ساخته بود. اشرف در عين آنکه همچون محمود به دليرى و شجاعت معروف بود، به غايت مورد علاقه سپاهيانش قرار داشت و چون زيرکتر از محمود بود، بيشتر جانب احتياط رارعايت مىکرد.
اشرف در آغاز خيال داشت سلطنت ايران را به سلطان حسين پادشاه مخلوع صفوى اعاده کند، اما شاه که در اين وقت گوشه نشين و تارک دنيا شده بود از قبول اين امر ابا ورزيد، ولی خواهش نمود تا به وضع عايلهاش توجه بيشترى صورت گيرد و در عين حال يکى از دخترانش را به عقد خود درآورد. اشرف اين مامول را پذيرفت و دستور داد تا بجاى پنجاه تومان مدد معاش ماهيانه، هفته اى پنجاه تومان به خانواده شاه مخلوع فرستاده شود. همچنان اشرف با يکى از شاهدختها ازدواج نمود، اما قبل از هر عمل ديگر دستور داد اجساد شاهزادگان را با احترام و تجليل فراوان توسط کاروان به قم انتقال داده و در آرامگاه سلطنتى بخاک بسپارند.(1) طبعأ اين عمل او سبب ارضاى خاطر ايرانيان مىگرديد.بقول کروسينسکى ، مردم اصفهان باگريه وزارى جنازه ها را تا واپسين آباديهاى اصفهان بدرقه کردند و« اين بارخود را با اين فکرتسلى مى دادندکه مى توانند با آزادى برنگون بختيهاى خود و خاندان سلطنتى اشک بريزند.»( 2)
کروسينسکى ميگويد: «اشرف درجريان محاصره اصفهان ، ملايمت بيشترى از خودنشان ميداد وبرآن بودکه بايد به پيشنهاد صلح شاه سلطان حسين تن درداد وحتى او زمانى که شاه دچار کمبود غله و مواد خواربار بود، چهل هزار کيلوگندم(چهل تن) به دربار شاهى فرستاد.و چون محمود از اين کار اشرف مطلع شد ، او را به بهانه ماموريتى دورنمود و همينکه بر تخت سلطنت تکيه زد، اشرف را بزندان سپرد.»(٣) بگفته همان منبع ، اشرف افغان درمقايسه با محمود، مردى کمابيش معتدل وبا انصاف بودو پس از مرگ نصراﷲ زردشتى ، بهترين سردار سپاهيان شورشيان افغان بشمار مى آمد که توانسته بود درجنگ گلناباد آنان را به پيروزى رهبرى کند.».کروسينسکى در جاى ديگرى اشرف را «سياستمدارى ماهر» توصيف کرده است.(٤)
اشرف به طهماسب ميرزا نيز پيشنهاد کرد تا در يک نقطه بيطرف بغرض مصالحه با هم ملاقات کنند. ليکن اين اقدامات به علت بدگمانى جانبين صورت نپذيرفت. اشرف در آغاز سلطنت خود نه تنها از ناحيه مداخلات روسيه و ترکيهعثمانى مورد تهديد قرار داشت، بلکه از ناحيه مدعيان دروغين سلطنت ايران نيز خود را با مشکلات فراوان مواجه مىديد. ولـى قبل از مقابله با اين خطرات، متوجه توطئهاى شد که از جانب رجال افغانى به سرکردگى اماناﷲخان براى او چيده شده بود. ظاهراً علت اين اختلاف ازاينجا منشاء مى گرفت که بقول کروسينسکى « طمع براماناﷲخان غالب آمد و در ظرف يک هفته از طايفه قزلباش ۹۰۰۰ تومان گرفته بود. اشرف از اين حالت خبردار شده او را احضار نمود و مورد مواخذه قرار داد و هر چه داشت همه را از او گرفت. (5)
اماناﷲ خان هم که نميتوانست بار اين اهانت ومواخذه راتحمل کند درصددبرامدتا با همدستى برخى از رجال افغانى، اشرف را از ميان بردارد و خودبر اريکه قدرت تکيه زند. علاوتأ اماناﷲخان با شاهزاده طهماسب صفوى که در اين وقت در آذربايجان بود باب مکاتبه باز نموده او را تشويق کرده بود بر اصفهان حمله کند. اشرف از اين دسيسه او اطلاع يافته امان اﷲ خان را با همکارانش از ميان برد و متعاقبأ شاهزاده طهماسب را که با سپاهى از قبايل آذربايجان بطرف اصفهان در حرکت بود، شکست داده بسوى مازندران راند و سيدالخان ناصرى سر لشکر او توانست قزوين را فتح و به قلمرو او اضافه کند.زبردستخان سردار ديگر او تهران را به تصرف آورد و اقدامات فتحعلـىخان قاجار را عقيم ساخت .
اشرف در آغاز خيال داشت سلطنت ايران را به سلطان حسين پادشاه مخلوع صفوى اعاده کند، اما شاه که در اين وقت گوشه نشين و تارک دنيا شده بود از قبول اين امر ابا ورزيد، ولی خواهش نمود تا به وضع عايلهاش توجه بيشترى صورت گيرد و در عين حال يکى از دخترانش را به عقد خود درآورد. اشرف اين مامول را پذيرفت و دستور داد تا بجاى پنجاه تومان مدد معاش ماهيانه، هفته اى پنجاه تومان به خانواده شاه مخلوع فرستاده شود. همچنان اشرف با يکى از شاهدختها ازدواج نمود، اما قبل از هر عمل ديگر دستور داد اجساد شاهزادگان را با احترام و تجليل فراوان توسط کاروان به قم انتقال داده و در آرامگاه سلطنتى بخاک بسپارند.(1) طبعأ اين عمل او سبب ارضاى خاطر ايرانيان مىگرديد.بقول کروسينسکى ، مردم اصفهان باگريه وزارى جنازه ها را تا واپسين آباديهاى اصفهان بدرقه کردند و« اين بارخود را با اين فکرتسلى مى دادندکه مى توانند با آزادى برنگون بختيهاى خود و خاندان سلطنتى اشک بريزند.»( 2)
کروسينسکى ميگويد: «اشرف درجريان محاصره اصفهان ، ملايمت بيشترى از خودنشان ميداد وبرآن بودکه بايد به پيشنهاد صلح شاه سلطان حسين تن درداد وحتى او زمانى که شاه دچار کمبود غله و مواد خواربار بود، چهل هزار کيلوگندم(چهل تن) به دربار شاهى فرستاد.و چون محمود از اين کار اشرف مطلع شد ، او را به بهانه ماموريتى دورنمود و همينکه بر تخت سلطنت تکيه زد، اشرف را بزندان سپرد.»(٣) بگفته همان منبع ، اشرف افغان درمقايسه با محمود، مردى کمابيش معتدل وبا انصاف بودو پس از مرگ نصراﷲ زردشتى ، بهترين سردار سپاهيان شورشيان افغان بشمار مى آمد که توانسته بود درجنگ گلناباد آنان را به پيروزى رهبرى کند.».کروسينسکى در جاى ديگرى اشرف را «سياستمدارى ماهر» توصيف کرده است.(٤)
اشرف به طهماسب ميرزا نيز پيشنهاد کرد تا در يک نقطه بيطرف بغرض مصالحه با هم ملاقات کنند. ليکن اين اقدامات به علت بدگمانى جانبين صورت نپذيرفت. اشرف در آغاز سلطنت خود نه تنها از ناحيه مداخلات روسيه و ترکيهعثمانى مورد تهديد قرار داشت، بلکه از ناحيه مدعيان دروغين سلطنت ايران نيز خود را با مشکلات فراوان مواجه مىديد. ولـى قبل از مقابله با اين خطرات، متوجه توطئهاى شد که از جانب رجال افغانى به سرکردگى اماناﷲخان براى او چيده شده بود. ظاهراً علت اين اختلاف ازاينجا منشاء مى گرفت که بقول کروسينسکى « طمع براماناﷲخان غالب آمد و در ظرف يک هفته از طايفه قزلباش ۹۰۰۰ تومان گرفته بود. اشرف از اين حالت خبردار شده او را احضار نمود و مورد مواخذه قرار داد و هر چه داشت همه را از او گرفت. (5)
اماناﷲ خان هم که نميتوانست بار اين اهانت ومواخذه راتحمل کند درصددبرامدتا با همدستى برخى از رجال افغانى، اشرف را از ميان بردارد و خودبر اريکه قدرت تکيه زند. علاوتأ اماناﷲخان با شاهزاده طهماسب صفوى که در اين وقت در آذربايجان بود باب مکاتبه باز نموده او را تشويق کرده بود بر اصفهان حمله کند. اشرف از اين دسيسه او اطلاع يافته امان اﷲ خان را با همکارانش از ميان برد و متعاقبأ شاهزاده طهماسب را که با سپاهى از قبايل آذربايجان بطرف اصفهان در حرکت بود، شکست داده بسوى مازندران راند و سيدالخان ناصرى سر لشکر او توانست قزوين را فتح و به قلمرو او اضافه کند.زبردستخان سردار ديگر او تهران را به تصرف آورد و اقدامات فتحعلـىخان قاجار را عقيم ساخت .