- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
بیماری و شیوه های گوناگون مقابله با آن از جمله اموری است که اندیشه ی بشر از آغاز تاکنون بدان مشغول بوده است.تصورات اساسی درباره ی علت و سبب بروز بیماری و چگونگی روش های درمان آن با عقاید،باورها،سنن،فرهنگ و زمانی که هر قوم در آن می زید، بستگی تنگاتنگ دارد و به روشنی مراحل مختلف تکامل حیات انسان را باز می نمایاند.در اندیشه ی غالب اقوام گذشته،بیماری تجسم پدیده ای فوق طبیعی تصور می شد.پیشینیان ریشه ی رنج و درد و بیماری را در ارواح شریری می جستند که به وجود آدمی راه یافته اند و حیات وی را تهدید می کنند. ازاین رو،اعتقاد بر این بود که می توان به یاری آیین های جادو- مذهبی تأثیر ناخوشایند این ارواح شر را از میان برد و بر آن ها فائق آمد و در برابر،برای درمان دردهایی هم چون زخم ها و شکستگی ها می توان به روش های به اصطلاح«خردگرایانه»چونان جراحی توسل جست و نیز گیاهان درمانی را بدین منظور به کار گرفت.1
آگاهی های به دست آمده درباره ی چگونگی پزشکی در دنیان کهن، برپایه ی انبوهی از دست نوشته ها،الواح و نیز اشارات به کار رفته در قانون نامه ها و متون ادبی آن روزگاران استوار است.کهن ترین نسخه ی پزشکی به دست آمده،لوحه ای گلی به زبان سومری است مربوط به اواخر هزاره ی سوم پیش از میلاد،که شامل 12 نسخه ی دارویی است. در این نسخه ها از مواد گیاهی،معدنی و جانوری برای ساخت دارو استفاده شده است که ظاهرا به صورت مرهم جهت کاربرد خارجی و یا به صورت قطره و مایع برای کاربرد داخلی به کار می رفته اند.2 چندین لوحه نیز به زبان اکدی درباره ی تشخیص بیماری های گوناگون به دست آمده است که قدیم ترین آن ها به زمان مردوک اپلدین (mardukapal-iddin) پادشاه بابل وجدیدترین آن ها به زمان اردشیر هخامنشی مربوط می شود.3در قانون نامه ی حمورابی،که بی گمان مهم ترین مدرک مکتوب زبان بابلی قدیم به شمار می رود،از جراحان،دامپزشکان و میزان مزد و یا مجازات هریک از ایشان سخن رفته است.
وجود واژه های چندی که بر پزشک و پزشکی دلالت دارند،نشان از گستردگی این پیشه در میان مردمان بین النهرین دارد،چنان که واژه های asu? در اکدی و a-zu در سومری به معنی«پزشک»و .s?ipu در اکدی به معنی«جادو-پزشک»به کار رفته اند.شایان ذکر است واژه ی s?ammu? که در زبان بابلی قدیم به معنای«گیاه،گیاه دارویی»است،معادلی برای پزشکی به شمار می رفته است.4بدیهی است دراندیشه ی مردمان آن روزگاران،پزشکی پدیده ای اجتماعی و آیینی انگاشته می شد که ریشه در باورهای دینی،مذهبی اساطیری هر قوم داشت.
کهن ترین آگاهی ها درباره ی چگونگی پزشکی و درمان بخشی در ایران پیش از اسلام را می توان از لابه لای متون اوستایی به دست آورد. این گواهی ها اندک و پراکنده اند و در ضمن مطالب دینی،آیینی و اسطوره ای بیان شده اند.در اردیبهشت یشت،فرگرد هفتم و ندیداد و فرگردهای بیستم،بیست و یکم و بیست و دوم و ندیداد مطالبی درباره ی پزشکی و شیوه های گوناگون درمان و دور راندن بیماری و مرگ بیان شده است.افزودن بر این،در متون فارسی میانه ی زردشتی نیز گـه گاه از پزشکی و درمان بخشی یاد شده و آگاهی های مختصری در این زمینه آمده است.از این میان،می توان به فصل 157 از کتاب سوم دینکرد اشاره کرد که یک سر به پزشکی اختصاص یافته است. هم چنین در فصل 37 از کتاب هشتم دینکرد نیز،مطالبی درباره ی پزشکی آمده است.فصل های 29و 30 از گزیده های زادسپرم درباره ی ترکیب و ساخت آدمیان و نیروهای موجود در تن و خویش کاری هر یک از اندام های بدن انسان است.این آگاهی ها هرچندگاه بسیار موجز و مختصر بیان شده اند،چشم اندازی گسترده فراروی می نهند و به یاری آن ها می توان تا اندازه ای به چگونگی پزشکی و درمان بخشی در آن روزگاران پی برد.
عقیده بر این است که با ورود پزشکان یونانی به دربار هخامنشیان و ساسانیان،طب یونانی به ایران راه یافته است.ابن عبری می نویسد که پزشکانی که در زمان شاپور به جندی شاپور آمدند،طب بقراطی را در مشرق زمین انتشار دادند.5علاوه بر این،در زمان خسرو انوشیروان به دنبال ایجاد نهضت علمی و فرهنگی و برقراری رابـ ـطه ی فرهنگی میان ایران و سایر کشورها،متون پزشکی چندی به فارسی میانه ی زردشتی ترجمه شد.از واژه های«بلادر»،«بیش»و«هلیله»ک ه گیاهان بومی هندوستان به شمار می روند،در متون فارسی میانه یاد شده است و این می تواند نشانه ای از نفوذ طب هندی در دوره ی ساسانیان به شمار رود.6 ابن ندیم در الفهرست از کتاب سیرک هندیان در طب یاد کرده است که از سنسکریت به فارسی میانه ی زردشتی ترجمه شده بود و عبد اللّه علی الدندانی آن را به عربی ترجمه کرد.7ظاهرا خطی شکسته به نام «گشتگ»وجود داشته است که مخصوص نگارش متون پزشکی و فلسفه بوده است.
آگاهی های به دست آمده درباره ی چگونگی پزشکی در دنیان کهن، برپایه ی انبوهی از دست نوشته ها،الواح و نیز اشارات به کار رفته در قانون نامه ها و متون ادبی آن روزگاران استوار است.کهن ترین نسخه ی پزشکی به دست آمده،لوحه ای گلی به زبان سومری است مربوط به اواخر هزاره ی سوم پیش از میلاد،که شامل 12 نسخه ی دارویی است. در این نسخه ها از مواد گیاهی،معدنی و جانوری برای ساخت دارو استفاده شده است که ظاهرا به صورت مرهم جهت کاربرد خارجی و یا به صورت قطره و مایع برای کاربرد داخلی به کار می رفته اند.2 چندین لوحه نیز به زبان اکدی درباره ی تشخیص بیماری های گوناگون به دست آمده است که قدیم ترین آن ها به زمان مردوک اپلدین (mardukapal-iddin) پادشاه بابل وجدیدترین آن ها به زمان اردشیر هخامنشی مربوط می شود.3در قانون نامه ی حمورابی،که بی گمان مهم ترین مدرک مکتوب زبان بابلی قدیم به شمار می رود،از جراحان،دامپزشکان و میزان مزد و یا مجازات هریک از ایشان سخن رفته است.
وجود واژه های چندی که بر پزشک و پزشکی دلالت دارند،نشان از گستردگی این پیشه در میان مردمان بین النهرین دارد،چنان که واژه های asu? در اکدی و a-zu در سومری به معنی«پزشک»و .s?ipu در اکدی به معنی«جادو-پزشک»به کار رفته اند.شایان ذکر است واژه ی s?ammu? که در زبان بابلی قدیم به معنای«گیاه،گیاه دارویی»است،معادلی برای پزشکی به شمار می رفته است.4بدیهی است دراندیشه ی مردمان آن روزگاران،پزشکی پدیده ای اجتماعی و آیینی انگاشته می شد که ریشه در باورهای دینی،مذهبی اساطیری هر قوم داشت.
کهن ترین آگاهی ها درباره ی چگونگی پزشکی و درمان بخشی در ایران پیش از اسلام را می توان از لابه لای متون اوستایی به دست آورد. این گواهی ها اندک و پراکنده اند و در ضمن مطالب دینی،آیینی و اسطوره ای بیان شده اند.در اردیبهشت یشت،فرگرد هفتم و ندیداد و فرگردهای بیستم،بیست و یکم و بیست و دوم و ندیداد مطالبی درباره ی پزشکی و شیوه های گوناگون درمان و دور راندن بیماری و مرگ بیان شده است.افزودن بر این،در متون فارسی میانه ی زردشتی نیز گـه گاه از پزشکی و درمان بخشی یاد شده و آگاهی های مختصری در این زمینه آمده است.از این میان،می توان به فصل 157 از کتاب سوم دینکرد اشاره کرد که یک سر به پزشکی اختصاص یافته است. هم چنین در فصل 37 از کتاب هشتم دینکرد نیز،مطالبی درباره ی پزشکی آمده است.فصل های 29و 30 از گزیده های زادسپرم درباره ی ترکیب و ساخت آدمیان و نیروهای موجود در تن و خویش کاری هر یک از اندام های بدن انسان است.این آگاهی ها هرچندگاه بسیار موجز و مختصر بیان شده اند،چشم اندازی گسترده فراروی می نهند و به یاری آن ها می توان تا اندازه ای به چگونگی پزشکی و درمان بخشی در آن روزگاران پی برد.
عقیده بر این است که با ورود پزشکان یونانی به دربار هخامنشیان و ساسانیان،طب یونانی به ایران راه یافته است.ابن عبری می نویسد که پزشکانی که در زمان شاپور به جندی شاپور آمدند،طب بقراطی را در مشرق زمین انتشار دادند.5علاوه بر این،در زمان خسرو انوشیروان به دنبال ایجاد نهضت علمی و فرهنگی و برقراری رابـ ـطه ی فرهنگی میان ایران و سایر کشورها،متون پزشکی چندی به فارسی میانه ی زردشتی ترجمه شد.از واژه های«بلادر»،«بیش»و«هلیله»ک ه گیاهان بومی هندوستان به شمار می روند،در متون فارسی میانه یاد شده است و این می تواند نشانه ای از نفوذ طب هندی در دوره ی ساسانیان به شمار رود.6 ابن ندیم در الفهرست از کتاب سیرک هندیان در طب یاد کرده است که از سنسکریت به فارسی میانه ی زردشتی ترجمه شده بود و عبد اللّه علی الدندانی آن را به عربی ترجمه کرد.7ظاهرا خطی شکسته به نام «گشتگ»وجود داشته است که مخصوص نگارش متون پزشکی و فلسفه بوده است.